رفتن به مطلب

داستان سکس دختر جوان فوق حشری با مرد مسن


dozens

ارسال‌های توصیه شده

     پیرمرد × داستان سکسی × سکس با پیرمرد × داستان سکس با پیرمرد × سکس دختر جوان ×

پیرمرد دیوث و دختر جوون حشری

سلام من سارام و ۲۲ سالمه نمیدونم میخواید فحش بدید باور کنید یا نکنید ولی این داستان عین واقعیته و برا همینم یه کم طولانیه چون همشو مینویسم نگید الکیه!
به هرحال میخوام اولین بار اینجا بنویسم که من فتیش مردای سن بالا رو دارم واقعا نمیدونم چه مرگمه ولی خیلی جدی حشری میشم حتی اگر پیرمرد باشن چون پیر مرد خیلی هول و ندید بدید کس ان مخصوصا دخترای جوون و این منو خیلی حشری میکنه.
خلاصه من از وقتی فهمیدم این فتیشو دارم همش پورنوی پیرمرد و دخترای جوون رو میدیدم و خودارضایی میکردم اینم بگم کلا خیلی خیلی حشری ام اما هیچ وقت به واقعی شدن این پورنا فکر نمیکردم از ترس آبرو و خطر و داستان و دردسر و این چیزا.
این داستانو تاحالا هیچ جا نگفتم و هیچ وقت هیچ جا نشون نمیدم که چقدر حشری ام و خیلی خشک و جدی ام بیرون از خونه ولی هیچکس نمیدونه چقدر حشری ام و تک تک مردایی که تو خیابون میبینم تصورمیکنم اگر بهشون بدم چی میشه.
ما خونمون زیاد بزرگ نیست اما تو محله پولدارای شهره. یه پیرمردی اینجا یه سوپری داره که تقریبا بزرگه و همیشه فقط خودش در مغازس. هیکل گنده ای داره و خیلی سرحاله. همیشم خیلی مشتریاشو تحویل میگیره و صحبت میکنه. من خیلی وقتا از این رفتارش خوشم نمیومد اما دیدم با همه واقعا همینه.
من تک فرزندم و پدر مادرم هردو کارمندند اکثرا خونه نیستن. کمتر به مغازه این پیرمرده سر میزدم. یه روز خونه تنها بودم و وسیله لازم داشتم مجبور شدم برم بخرم اما اصلا حوصله نداشتم. یه تاپ و ساپورت تنم بود یه مانتو جلو باز پوشیدم رو تاپم و یه شال انداختم رو شونه هام و همونطوری رفتم در مغازش.
اینم بگم من اندامم خیلی پره و سینه هام ۸۰ و کون و رونم بزرگه کصمم به شدت قلمبه ست. رفتم در مغازش و منو دید یه نگاه خریدارانه انداخت و خیلی گرم شروع کرد احوالپرسی کردن. منم که تعجب کرده بودم چند نفر بودن گفتم کارمو زودتر راه بندازه برم ولی گفت نه نه شما تشریف داشته باشید خدمت میرسم و از این حرفا. منم ناچارا صبر کردم تا اونا برن. وقتی خودم و خودش موندیم از پشت پیشخون اومد کنار و گفت خانوم ببخشید شما رو معطل کردم و شرمندم و خانومی به این زیبایی اصلا نباید معطل بشه و شروع کرد از این حرفا زدن و بگو بخند کردن. منم میخندیدم ولی جواب خاصی نمیدادم و اون هی ادامه میداد.
یهو نگاهم افتاد که مانتوم که جلو باز بود شالمم رفته کنار و ممه هام تو تاپم پیداست و پر و پاچه هم خیلی پیداست و تازه فهمیدم چه خبره ماجرا چیه!
یه لحظه فانتزیم اومد تو ذهنم ولی سریع از ذهنم پاکش کردم گفتم دردسر میشه و بیخیال و از این حرفا.
خلاصه این پیرمرده به من گفته بود چیا میخوای منم هی بهش میگفتم اون میرفت بیاره دونه دونه. اخر وقتی برگشت گفت یه بررسی کنید ببینید چیزی از قلم نیفتاده؟ همینطور که من مشغول بودم یهو گفت راستی من داشتم هندوونه میخورم میدونم خیلی بوش پخش شده و باید حتما شمام بخورید و ناراحت میشم و این طورا. منم دیدم خیلی اصرار میکنه گفتم باشه مرسی. تو یه بشقاب گذاشت رفتم اون طرف پیشخون که ازش بگیرم ، یهو دیدم کیرشو درآورده پشت پیشخون و راست کرده بود!!
یه نگاه بهش انداختم اول جا خوردم و خواستم فرار کنم اما دیدم کرکره مغازه تا نصفه پایینه و دروغ چرا خب کیر دیدم و دلم خواست منم که بشدت حشری بودم. پیرمرده دستمو گرفت گذاشت رو کیرش و عقب جلو میکرد و گفت میدونم دخترای جوونی مثل تو بدشون نمیادا بیا بی سروصدا کرکره رو بکشم پایین حالا که هوستو کردم و حال جفتمون خراب شده! من هنوز لال بودم هیچی نمیگفتم یهو گفتم زشته تو جای پدربزرگ منی و از این حرفا بهش زدم گفت سن بالاها باتجربن دخترم میتونی یه بار امتحان کنی! من دیگه کم کم داشتم خیس میشدم و نوک سینه هام سفت شده بود. اولین بار بود کیر میدیدم از نزدیک و اولین تجربه سکسیم بود چون گفتم همیشه میترسیدم از دردسرش.
شروع کردم کیرشو مالیدن اونم دست میکشید به بدنم و ممه هامو میمالید دست کشید به کس و کونم و از رو ساپورتم میمالید دیگه حالم خراب تر شد منو گرفت بغلش دست کرد تو شورتم شروع کرد کصمو حسابی میمالوند و ممه هامم با اون دست میمالید دیگه شل شده بودم که تاپ و سوتینمو کشید پایین با ولع شروع کرد ممه هامو مک زدن. من دیگه خیلی حالم خراب شد چون خیلی رو ممه هام حساسم. همینطوری ادامه داد من آه و نالم بالا رفته بود اونم کرکره رو کامل داده بود پایین و درو قفل کرده بود. گفت پشت مغازه به خونم راه داره بریم خونم! (چون قدیمی بود راه داشت). اول مخالفت کردم بعدش دیگه انقد حالم بد بود راضی شده بودم.
رفتیم خونش و لخت شد و منو کامل لخت کرد مجبورم کرد براش ساک بزنم ولی من بدم اومد هر کاری کرد نخوردم. منو خوابوند افتاد به جون بدنم ممه هامو مک میزد و کبود میکرد حالم خیلی خراب بود اونم بشدت هول بود و مثل کس ندیده ها برخورد میکرد که البته همین منو حشری تر میکرد. خلاصه ربع ساعت رو من بود و منو میخورد و میمالوند که نزدیک بود ارضا بشم زیر دستاش ولی نشدم.
بعدش پاشد پاهامو داد بالا شروع کرد کیرشو کشید لای کصم هی سرشو میمالوند لای سوراخم ولی نمیکرد توش. التماسش کردم بکنه ولی گفت پرده داری نمیشه.
منو داگی کرد از پشت کیرشو کرد لای کونم. خواهش کردم از کص بکنه چون کون خیلی درد میومد میترسیدم منم اکبند بودم ولی گوش نداد.
اومد بکنه تو کون تنگم که گفتم صبر کنه و خودم تف زدم کونمو اونم یه کم انگشت کرد اولش اصلاااا نمیتونستم دردشو تحمل کنم ولی بعدش انقدر حشری بودم و دلم میخواست بدم که شل شده بودم. بالاخره هرجوری بود با درد وحشتناکی که داشتم و حتی اشکم در اومد کیرشو جا کرد تو کونم!
اولش از درد داشتم میمردم ولی هی تف کرد لای کونم و عقب جلو کرد منم دیگه مود جندگیم زده بود بالا کونمو براش تکون میدادم و درد دادن رو تحمل میکردم. اونم خیلی حشری شده بود مدام کس و ممه های منو میچلوند و میزد رو کونم عین یه جنده باهام برخورد میکرد رسما.
نمیدونم چند دقیقه شد تلمبه میزد فکر کنم یهو دیدم تو کونم داغ شد فهمیدم ریخته تو کونم! حالم خیلی خراب شد از کونم دراورد و باز افتاد به جونم شروع کرد ممه هامو خورد و کصمو محکممم مالید که زودی منم ارضا شدم. بعدش یه کم پشیمون بودم که چرا این کارو کردم شاید دردسر بشه ولی از طرفی خیلی بهم حال داده بود و حس جندگی داده بود که همیشه عاشق جندگی کردن بودم و هستم.
بعدش دیگه لباس پوشیدم و فوری فرار کردم بعد از اون همش یه جوری تنظیم میکنم این منو نبینه و دیگه هم ندیدمش ولی فانتزی که تو ذهنم بود بالاخره اجرا شد!
مرسی که خوندین خلاصه فقط اینکه همه نظراتونو بنویسید میخونم

نوشته: حشری خانوم

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.