dozens ارسال شده در 5 اردیبهشت اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت شروع سکس با خواهر - 1 خوب خوب سلام به دوستان عزیز اگه کسی از سکس با خوشش نمیاد نخونه اسامی مستعار هستن داستان برمیگرده به سال های دور سال های 70 به بعد داستان بر اساس واقعیت هست . اون سال ها مثل الان نبود که بچه ها از سکس زیاد سر در بیارن و بلد باشن چجوری سکس کنن یا بدونن سکس چی هست . یه دوست داشتم که اینجا اسمش رو میزارم امیر ، من و امیر خیلی دوست های نزدیکی بهم بودیم همه چیز هم رو میدونستیم و بهم میگفتیم امیر یه پسر سفید بود کون خیلی سفید و نرمی داشت یه خواهر داشت به اسم مریم که اونم مثل خودش سفید و ناز بود . بریم ادامه داستان گاهی هم با همدیگه ور میرفتیم ،منظور اینکه اون کیر من رو میمالید من مال اون رو میمالیدم اون با کون من بازی میکرد من با کون اون البته بگم ها همسایه بودیم و رابطه خانوادگی داشتیم یا خونه ما خالی میشد کنار هم بودیم یا خونه امیر خالی میشد ، برگردیم سر داستان خالصه روزگار ما اینجور میگذشت تو با همدیگه حال میکردیم مثل بچه های الان نبودیم که بدونیم توی کون چجوری باید کرد و تلمبه باید زد اون موقع ها در همین حد میدونستیم که به قول الانی ها لاپای هم میزاشتیم و میخوابیدم روی هم تکون هم نمیخوردیم ، یه روز که خونه ما خالی بود و مادرم و خواهرم رفته بودن خونه امیر اینا امیر آمد پیشم طبق روال همیشه با همدیگه ور میرفتیم و به قول امروز ها کون کون بازی میکردیم که من خوابیده بودم روی امیر کیرم لای کون امیر بود بقول خودمون داشتیم حال میکردیم با هم که امیر برگشت گفت حسن یه چیز بهت بگم قول میدی پیش خودمون بمونه به هیچ کس نگی گفتم بگو من که بغیر از تو با کسی دوست نیستم تا بخوام بگم به کسی ، امیر، آخه خیلی خصوصی هست حسن ، خصوصی تر از این که الان باهم داریم حال میکنیم امیر ، آره کنجکاو شدم پاشدم از روش گفتم بگو مطمئن باش به هیچ کس چیزی نمیگه امیر ، وقتی گفتم قول بده از دستم ناراحت نشی و خوب تا آخر حرف هام گوشی کنی بعد نظرت رو بگی حسن ، باشه قول میدم امیر ، نخندی ها حسن ، برای چی بخندم امیر ، پس پاشو لباس بپوشیم بریم بیرون تا حرف بزنیم وبگم برات حسن ، چرا بیرون همینجا حرف بزن خوب امیر ، نه میترسم داریم حرف میزنیم مامانت اینا بیان نشه کامل گفت حسن ، باشه بریم لباس ها رو پوشیدیم و رفتیم بیرون مشغول قدم زدن بودیم که به امیر گفتم خوب تعریف کن بگو مردم از کنجکاوی امیر، باشه میگم فقط قول دادی ها برای هیچ کس تعریف نمیکنی کسی بفهمه به گوش پدر و مادرم برسه ما رو میکشن حسن ، باشه بابا من کی حرف های بینمون رو جایی تعریف کردم که این دومی باشه بعد ما رو یعنی تو با کی امیر ، میدونم چون بهت اعتماد دارم ، دارم برات تعریف میکنم ، من و مریم رو حسن ، مریم خواهرت امیر ، آره خواهرم حسن ، خب بگو نصفه عمرم کردی چی شده چکار کردین مگه که پدر و مادرت بفهمن میکشن شما رو امیر ، من و مریم هم مثل من و تو باهم حال میکنیم حسن، یعنی چی مریم رو میکنی امیر ، آره حسن ، چجوری مریم چیزی نمیگه دعوات نمیکنه امیر ، نه خوشش هم میاد حسن ، چجوری شروع شد چی شد که راضی شد امیر ، یه روز مادرم آمده بود خونه شما من و مریم خونه تنها بودیم مریم اتاق بود یهو رفتم اتاق دیدم داره لباس عوض میکنه لخت هست یه کون سفید و خوشگل افتاده بیرون نگاه میکردم یهو منو دید گفت اینجا چکار میکنی برو بیرون گفتم آمدم باهم بازی کنیم گفت برو بیرون لباس بپوشم بیام بازی کنیم تا اون روز هیچ نظری نداشتم روش از اون لحظه لخت دیدمش یه طوری شدم دوست داشتم به کونش دست بزنم و بمالم آمدم بیرون پیش خودم گفتم چجوری کنم راضی بشه دست بزنم به کونش و بمالم به مادرم و پدرم نگه فکر کردم به این نتیجه رسیدم باید حین بازی انجام بدم گفتم چی بازی کنم یاد دکتر بازی افتادم ، مریم لباس پوشید و آمد بیرون گفت خیلی بیشعوری آمدی اتاق در میزدی گفتم خب چی شده مگه چیزی نشده که ، از اینجا به بعد به زبان مریم و امیر مریم ، چیزی نشده لخت من رو دیدی زشته امیر ، چی زشته ما خواهر برادریم من که دیدم خیلی قشنگ هم بود مریم ، خفه شو حالا چی بازی کنیم امیر، دکتر بازی کنیم مریم ، نه الان حوصله دکتر بازی رو ندارم یه بازی دیگه امیر ، نه من الان دوست دارم دکتر بازی کنیم مریم ، باشه امیر ، خب کی اول دکتر بشه مریم ، نمیدونم فرقی نمیکنه امیر ، باشه تو دکتر بشو من مریض میشم مریم ، باشه امیر ، خانم دکتر من دلم درد میکنه مریم ، کجای دلت درد میکنه آقا امیر ، اینجا زیر دلم مریم ، برو دراز بکش معاینه کنم امیر میره روی زمین دراز میکشه مریم میره بالا سرش و دست میزاره روی شکم امیر میگه مریم ، اینجا درد میکنه امیر ، نه خانم دکتر یه ذره پایین تر مریم ، اینجا امیر ، آره خانم دکتری مریم ، خب آقا پاشید باید یه آمپول بزنم بهتون خوب میشه امیر ، ممنون خانم دکتر امیر باز دراز میکشه روی شکم به مریم میگه امیر ، خانم دکتر من آماده هستم بیا آمپول بزن مریم ، بزار آمپول رو آماده کنم میام مریم آمپول رو آماده میکنه میره بالا سر امیر و میگه مریم ، آقا شلوارتون رو بکشید پایین آمپول بزنم امیر شلوارش رو تا زیر کونش میکشه پایین امیر ، خانم دکتر فقط آروم بزن آمپول رو مریم ، باشه نگران نباش آروم میزنم مریم مثل با مداد آمپول رو میزنه به امیر ،امیر الکی داد میزنه دردم گرفت امیر ، خانم دکتر دردم گرفت میشه بمالی دردم کم بشه مریم ، باشه مریم کون داداشش رو میماله به از چند دقیقه میگه پاشو تمام شد امیر بلند میشه میگه خب حالا نوبت منه دکتر بشم مریم قبول میکنه مریم ، آقای دکتر من دستم درد میکنه امیر ، نه دیگه مثل من دیدی گفتم شکمم درد میکنه تو هم بگو شکمم مریم ، باشه آقای دکتر شکمم درد میکنه امیر ، کجای شکم تون درد میکنه مریم ، اینجا روی شکمم امیر ، دراز بکشید ببینم مریم دراز میکشه امیر دست میزاره روی شکم مریم میگه اینجا میگه آره امیر ، پیرهن تون رو بکشید بالا ببینم مریم ، همینجوری ببین خب امیر ، اینجوری نمیشه که دیدی میریم دکتر پیرهن رو میزنه بالا دست میزاره میبینه منم خب مثلاً دکتر هستم دیگه مریم ، باشه پیرهن رومیزنه بالا امیر دست میزاره روی شکم مریم میگه امیر ، اینجا درد میکنه مریم ، آره امیر شکم مریم رومیماله میگه امیر ، خانم باید آمپول بزنم مریم ، نه آقای دکتر میترسم درد داره امیر ، نترسید خانم درد گرفت میمالم مریم دراز میکشه روی شکمش امیر میره بالا سرش امیر ، خانم شلوارتونو بکشید پایین مریم یه ذره شلوارش رو میکشه پایین امیر ، خانم بیشتر بکشید اصلا بزارید من خودم میکشم امیر تا زیر کون مریم شلوارش رو میکشه پایین و مریم میگه مریم ، ای زشته آقا نکن امیر ، دیدی به من آمپول زدی منم تا اینجا کشیدم پایین مریم ، باشه زود آمپول رو بزن الان مامان میاد میبینه میکشه ما رو امیر مثل آمپول رو میزنه یه مقدار فشار زیاد میاره مریم دردش میگیره مریم ، آخ آخ امیر درد میکنه نکن دردم گرفت امیر ، آمپول دیگه وایستا بمالم دردش خوب بشه مریم ، نمیخواد خودش خوب میشه امیر ، نه بزار بمالم و گر نه خوب نمیشه دیدی تو هم مالیدی زود خوب شد مریم ، باشه فقط زود الان دیگه مامان میاد امیر شروع میکنه به مالیدن کون مریم مریم خوشش میاد حرفی نمیزنه و امیر ادامه میده بعد از چند دقیقه مریم میگه بسه دیگه خوب شد امیر ، مریم بزار یه مقدار بیشتر بمالم کیف میده مریم ، نه نمیخواد زشته امیر ، نگاه کن تو هم داری کیف میکنی مریم ، نمیخوام پاشو امیر ، خواهش میکنم مریم بزاری بابا بیاد چیزی خریده باشه سهم خودم رو میدم بهت مریم ، قول میدی امیر ، بخدا قول میدم بجون مامان مریم ، باشه امیر دوباره شروع میکنه به مالیدن کون مریم ، مریم هم دراز کشیده میگه امیر یه چیز بگم امیر ، بگو مریم ، نمیدونم چی هست کونم رو میمالی خوشم میاد امیر ، دیدی بهت گفتم کیف میده مریم ، آره ولی زشت نیست امیر ، نه برای چی زشت باشه مریم ، کسی بفهمه یا مامان بابا ببینم امیر ، کسی نمیفهمه و حواسمون هست مامان بابا نبینن امیر ، تا من و تو به مامان و بابا نگیم هیچی نمیفهمن امیر ، مریم یه چی بگم قبول میکنی مریم ، بگو امیر ، میشه هر موقع مامان اینا نبودن خونه اینجوری بمالم برات مریم ، نمیدونم میترسم امیر ، از چی مریم ، یه وقت مامان اینا بفهمن میکشن ما رو امیر ، از کجا بفهمن مواظب هستیم مریم ، باشه مریم یهو چشمش نیفته به شلوار امیر که از جلو باد کرده و میگه مریم ، امیر این چی هست امیر ، چی مریم ، نگاه کن جلوی شلوارت رو امیر ، این دودول من هست دیگه مریم ، وا دودول پسر ها مگه اینجوری میشه امیر ، آره مریم ، میشه ببینم دولت رو امیر شلوارش رو در میاره کیرش رو نشون مریم میده مریم ، وا این چرا اینجوری هست امیر ، چجوری دول هست دیگه مریم ، پس چرا برای من نیست امیر توضیح میده برای مریم که چرا مریم نداره میگه برای پسر رو میگن دول برای دختر رو میگن ناز امیر ، مریم میشه حالا نازت رو ببینم مریم، باشه فقط نخندی مثل مال تو نیست امیر ، باشه مریم شلوارش رو پایین میکشه و کوسش رو نشون امیر میده امیر، میشه دست بزنم بهش مریم ، باشه فقط منم باید دست بزنم به دولت امیر ، باشه امیر دست میزن به کوس مریم و میماله کوسش رو مریم هم کیر امیر رو میگیره دستش مریم ، امیر این چرا سفت هست امیر ، همینجوری هست دیگه اما ناز تو هم خیلی نرمه حال میده تو هم کیف میکنی میمالم نازت رو مریم ، آره امیر بسه دیگه مامان الان میاد باشه امیر ، باشه پا میشن و لباس ها شوند رو مرتب میکنن میرن تلویزیون نگاه میکنن حسن ، خب چی شد بعد امیر ، من و مریم از همینجا شروع شد هر موقع تنها بودیم من برای مریم میمالیدم و مریم برای من خیلی حال میداد امیر ، تو با خواهرت نمیکنی حسن ، نه بابا اون اصلا رو نشون نمی ده به من امیر ، دوست داری با خواهرت مثل من حال کنی حسن ، نمیدونم چی بگم آخه امیر ، تو راضی باشی میشه درستش کرد حسن ، چجوری امیر ، بسپار به من به مریم میگم درست میکنه حسن ، مریم ؟ امیر ، آره حسن ، حالا بزار ببینم چی میشه خب تعریف کن بعدش چی شد چکار کردین امیر، بعدش هیچ من و مریم هر موقع جور بود همین کار رو میکردیم هم مریم کیف میکرد هم من تا یه روز به مریم گفتم امیر ، مریم میشه یه چی بگم مریم ، بگو امیر ، میشه دوباره آمپول بزنم بهت مریم ، آمپول برای چی تو که همینجوری هم کونم رو میمالی هم نازم رو امیر ، میدونم اما مثلاً دولم آمپول هست بزارم رو کونت بیشتر حال میده مریم ، نمیدونم چی بگم امیر ، میزارم اگه بهت حال نداد کیف نکردی دیگه نمیکنم مریم ، باشه مریم دراز کشید شلوارش رو داد پایین من کیرم گذاشتم لای کونش مثل همین که باهم دیگه میکنیم و خوابیدم روش کونش خیلی نرم بود و کیف میداد بهش گفتم امیر ، مریم کیف میده مریم ، نمیدونم اما یه چیزی توی کونم قلقلک میده باحال هست امیر ، دیدی گفتم حال میده مریمی میشه دولم رو بزارم رو نازت مثل کون حال میده بهت مریم ، باشه مریم برگشت و امیر کیرش رو میزاره لای کوس مریم مریم ، امیر اینجا خیلی بیشتر قلقلک میده برام امیر ، کیف میکنی مریم ، آره یه جوری هست بیشتر انگار کیف میده خوب دوستان ببخشید خیلی طولانی شد ادامه داستان رو دوباره میگم خدمتتون ادامه دارد… نوشته: حسن واکنش ها : chochol و gayboys 2 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
chochol ارسال شده در 9 اردیبهشت اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت شروع سکس با خواهر - 2 با عرض سلام خدمت دوستان عزیز امیدوارم از قسمت قبل خوشتون اومده باشه این داستان بر اساس واقعیت هست حالا عزیزان باور کنن یا نه با خودشون خوب تا اونجا تعریف کرده بودم که مریم به امیر گفته بود وقتی میزاری لای کوسم یه جوری میشم خیلی بیشتر کیف میده خب بریم ادامه داستان ، حسن ، یعنی بیشتر خوشش آمده بود امیر، آره خیلی خوشش آمده بود حسن ، خوش بحالت کیف کردی پس امیر ، آره خیلی حال میده حسن ، یه چیز بگم ناراحت نمیشی امیر ، نه بگو حسن ، قول میدی ناراحت نشی اگه هم ناراحت بهم بگو تا دوستی مون بهم نخوره امیر ، باشه حسن ، میشه با مریم صحبت کنی منم بیام با هم حال کنیم قول میدم به کسی نگم من رو که میشناسی چیزی به کسی نمیگم امیر ، یه چیز بگم تو هم ناراحت نمیشی از من حسن، نه بگو امیر ، راستش رابط بین من و تو رو برای مریم تعریف کردم مریم هم از تو خوشش میاد بهم گفت که ببینم میتونم تو رو هم بیارم توی خودمون حسن ، راست میگی چجوری شد تعریف کردی براش امیر، نظر مریم رو در مورد تو پرسیدم گفت پسر خوبی هستی و ازش پرسیدم خوشت میاد حسن رو هم بگم بیاد باهم باشیم گفت روت میشه بهش بگی چجوری میخوای بگی آخه بعد نره جایی بگه گفتم نگران نباش من و حسن دوست صمیمی هستیم نمیره جایی بگه از اینجا شروع شد که رابطه من و تو رو براش تعریف کردم حسن ، وای امیر الان چی فکر میکنه درباره ما چرا گفتی بهش امیر ، نگران نباش خندید و خوشش آمد گفت خوش بحال شما پسر ها هر موقع دوست داشته باشید باهم دیگه حال میکنید حسن ، یعنی الان راضی هست منم بیام بین تون امیر ، آره ولی گفته یه شرط داره حسن ، چه شرطی امیر ، اینکه من و تو جلوی مریم با هم حال کنیم حسن ، نه من خجالت میکشم جلوی مریم امیر ، خجالت چی آخه بعد اینکه باهم حال کردیم میریم با مریم حال میکنیم حسن ، نمیدونم حالا ببینم چی میشه کی بریم باهم پس حال کنیم امیر ، خونه شما که نمیشه باید ببینم کی مادرم میاد خونه شما من و مریم خونه هستیم تو بیای چند روز بعد مادر امیر آمد خونه ما من به بهانه بازی با امیر زدم بیرون از خونه رفتم سمت خونه امیر اینا توی راه دل تو دلم نبود نمیدونستم چی میشه اصلا امیر راست گفته یا نه آخه مریم یه دختر تو دل بروی ملوسی بود صورت زیبایی داشت تا اون موقع به بدنش دقت نکرده بودم . رسیدم دم در خونه امیر با دلهره در زدم امیر در رو باز کرد . امیر ، سلام خوش آمدی بیا تو امیر قیافه من رو دید گفت چی شده حسن برای چی اینجوری شدی رنگت پریده دست و پات میلرزه حسن ، نمیدونم چرا اینجوری شدم امیر ، بیا تو رفت داخل روی زمین نشستم اون زمان ها مبل و تخت خواب اینجور چیز ها نبود که امیر مریم رو صدا زد من بیشتر تپش قلب گرفتم البته من و امیر زیاد خونه هم میرفتیم یا مریم با خواهرم اما امروز یه استرس خاصی داشتم به مریم گفت برو برای حسن ابربیار حول کرده مریم ، آوا چرا حول کرده چی شده مگه امیر ، نمیدونم چرا شاید بخاطر تو هست مریم ، مگه من چیکار کردم لولو خورخوره هستم مگه بعد حسن همیشه میاد اینجا مگه من کاری دارم باهاش یا چیزی گفتم بهش امیر ، نه آخه از وقتی تعریف کردم و شرط تو رو گفتم بهش حول کرده خخخخ حسن ، بسه دیگه امیر اه مریم با یه لیوان آب آمد سمت من داد بهم مریم ، امیر بسه دیگه چرا اذیت میکنی من میرم توی اتاقم . مریم پاشد رفت توی اتاقش امیر ، دیوونه چرا اینجوری شدی حسن ، چجوری امیر ، دارم کاری میکنم یخ بین تو مریم باز بشه بتونید باهم رو برو بشید حسن ، دیوونه اینجوری آخه الان دیگه رو مون نمیشه بهم نگاه کنیم امیر ، بسپار به من حسن ، چکار میخوای بکنی امیر ، من میرم توی اتاق مریم ، آماده اش میکنم صدات زدم بیا حسن ، مادرت نیاد بیچاره بشیم امیر ، نه بابا خودت میدونی که مادرم به مادرت بیفتن تا سه، چهار ساعت خبری نمیشه ازشون راست میگفت وقتی میومدن کنار هم خیالمون راحت بود که تا سه ، چهار ساعت دیگه از هم جدا نمیشن وقت از دستشون در میره حسن ، باشه اما حواست باشه یه وقت مریم نخواست مجبور نکنی اذیت نکنی بعد بره به پدر و مادرت بگه امیر ، اه حسن بابا خودش خواسته اما خب روش نمیشه الان یهویی باید برم باهاش بمالمش بعد بهت میگم بیا حسن ، باشه امیر رفت توی اتاق مریم بعد از دو سه دقیقه صدا زدم من رو رفتم داخل اتاق دیدم مریم نشسته سرش پایینه و صورتش قرمز شده به امیر اشاره کردم اونم با اشاره بهم فهموند بشینم کنارش ، نشستم کنارشون امیر دست من رو گرفت از رو شلوار گذاشت روی رون مریم منم آروم شروع کردم مالوندن رونش مریم هم سرش رو اصلا بالا نمیآورد امیر اونجا انگار مجری بود و هی میگفت چکار بکنیم به مریم گفت دراز بکش کونت رو بکن سمت حسن برات بماله مریم هم بدون هیچ حرفی دراز کشید چرخید کونش آمد سمت من امیر گفت بمال کون مریم رو منم شروع کردم به مالیدن خیلی نرم بود کونش حال میداد از کون امیر نرم تر بود نمیدونم چی شد یهو گفتم امیر کون مریم از کون تو بهتر و نرم تر هست سه تایی زدیم زیر خنده ، مریمی که تا اون موقع سکوت کرده بود و حرفی نمیزند یهو پاشد نشست و گفت امیر من شرط داشتم ها اول باید شرط من رو انجام بدید امیر، باشه انجام میدیم فقط خواستم اول روی شما دوتا بهم باز بشه و از هم خجالت نکشید مریم ، حالا باز شد پاشید شرط من رو انجام بدید امیر آمد سمت من و گفت ، امیر ، حسن دیگه خجالت نمیکشی حسن ، نمیدونم آخه امیر، آخه نداره که اصلا اول من شلوارم رو در میارم امیر شلوارش رو در آورد اومد پیشم نشست شلوار من رو هم درآورد کیر من رو گرفت دستش شروع کرد به مالیدن من دیگه گفتم ول کن دیگه تمام هست و کیر امیر رو گرفتم وشروع کردم به مالیدن ، دوتایی داشتیم کیر همدیگه رو میمالیدیم و مریم هم داشت نگاه میکرد امیر برگشت به مریم گفت دیدی من و حسن همیشه با هم حال و کیف میکنیم مریم برگشت گفت نه تا آخرش رو باید ببینم دو تا پسر چجوری با هم حال میکنم امیر گفت باشه امیر، حسن اول تو یا من حسن ، نمیدونم فعلا که تو رئیسی امیر دراز کشید گفت بیا من خوابیدم بیا بکن اول منم رفتم روی امیر لای کونش رو باز کردم و کیرم رو گذاشتم لای کونش دراز کشیدم رو یه چند ثانیه ای گذشت امیر گفت بسه نوبت منه بلند شدم و دراز کشیدم امیر آمد مثل من انجام داد و بلند شد رو به مریم کرد و گفت ، امیر ، دیدی مریم خانم مریم ، آره خوشبحالتون هر موقع بخواید با همدیگه حال می کنید اما ما دختر ها نمیتونیم با همدیگه حال کنیم امیر ، با خنده گفت تو نگران نباش از این به بعد تو هم هر موقع بخوای هم من هستم هم حسن مریم ، حسن میشه دول تو رو دست بزنم حسن ، آره بیا بگیر مثل امیر بمالش مریم آمدم کیر من رو دستش گرفتم مالید منم دستم رو بردم سمت کوسش و از روی شلوار میمالیدم براش مریم داشت لذت میبرد منم داشتم لذت میبردم امیر آمد گفت شروع کنیم که یهو مامان میاد حسن ، خب چکار کنیم امیر ، مریم تو هم مثل ما شلوارت رو در بیار دیگه مریم ، آخه من خجالت میکشم نمیتونم امیر آمد سمت مریم شلوارش رو گرفت کشید پایین یه بدن سفید مرمری زد بیرون تا چشمم خورد به کوس مریم گفتم عجب نانازی داری مریم خیلی قشنگه مریم ، راست میگی امیر ، حسن اول تو با مریم حال میکنی یا من حسن ، خودت اول حال کن داداش امیر شروع کرد به مالیدن کوس مریم با دستش مریم رو دراز کرد کوسش رو هی میمالید بعد رفت روی مریم کیرش رو گذاشت لای کوس مریم خوابد روش یه دقیقه بعد بلند شد به مریم گفت برگرد لای کونت هم بزارم مریم برگشت کیرش رو گذاشت لای کون مریم بعد بلند شد گفت حسن نوبت تو هست منم رفتم سمت مریم اول کونش رو خوب مالیدم و لای کونش رو باز کردم انگشتم رو گذاشتم روی سوراخ کونش و مالیدم براش به مریم گفتم کیف میکنی مریم ، آره بیشتر از امیر کیف میده حسن ، مریم برمیگردی نازت رو بمالم مریم برگشت و شروع کردم به مالیدن کوس مریم، مریم هم تو حال خودش بود گفتم حسن ، اجازه هست مریم ، آره زود تمام کنیم آمدم روی مریم و کیرم رو گذاشتم لای کوس مریم دراز کشیدم روش بعد مریم رو برگردونم لای کونش رو باز کردم گذاشتم لای کونش بعد بلند شدم همینجور لخت نشستیم مریم رو کرد به ما گفت مریم ، میشه یه چیز بپرسم ازتون من و امیر ، بپرس مریم ، چرا دول پسرا مثل هم نیست امیر ، چطور مگه مال شما دخترا مگه مثل هم هست حسن ، خب فرق میکنه دیگه یه شکل و اندازه نیست مریم ، ناراحت نشی امیر اما مال حسن بیشتر کیف داد امیر ،خخخ بیا داداش خواهر مارو قاپیتی از دول تو خوشش آمده یه چیز بگم راستش دول حسن میره لای کون من هم بهم خیلی کیف میده امیر ، حالا نگفتی ناز شما دختر ها میگه شکل هم هست مریم ، آره امیر ، مگه ناز کی رو دیدی که میگی مریم , هم مال مامان رو هم … سکوت کرد مریم امیر ، هم کی چرا نمیگی مریم ، ولش کن اصلا ممکنه حسن ناراحت بشه امیر ، چه ربطی داره چرا ناراحت بشه مریم ، حسن قول میدی ناراحت نشی حسن ، آره بگو دید کشتی ما رو از کنجکاوی مریم ، میگم مال زینب رو امیر ،زینب کیه مریم ، خواهر حسن حسن ، زینب ما رو مریم ، آره امیر ، خب تعریف کن چجوری دیدی مریم ، یه روز خونه حسن اینا بودیم با زینب توی اتاق بازی میکردیم که به زینب گفتم میشه نازت رو ببینم اول مقاومت میکرد به بهش گفتم منم نشونت میدم زینب گفت اول پس تو نشون بده منم شلوارم رو کشیدم پایین نشون دادم بعد زینب کشید پایین رفتم نگاه کردم دیدم شبیه مال منه حسن ، مال مادرت رو کجا دیدی مریم ، مال مامانم رو که هر موقع میبره من رو حموم میبینم حسن ، اون چجوری هست مریم یه نگاه به امیر میندازه و میگه مال مامان هم شکلش مثل مال منه آنا خوب اون بزرگ تر از من هست یه مقدار نازش بزرگتر هست و مو داره من و امیر به مریم نگاه انداختیم گفتیم مو مریم آره حسن ،کجاش مو داره مریم با دست روی کوس و اطراف کوسش رو نشون داد گفت اینجاهاش امیر ، خوبه لباس بپوشیم یهو مامان میاد مریم ، آره بریم توی سالن بشینیم صحبت میکنیم مامان هم آمد که داریم حرف میزنیم دیگه حسن ، باشه پاشدم لباس پوشیدیم آمدیم سالن نشستیم مریم ، حسن یه چیز بگم ناراحت نمیشی حسن ، نه بگو مریم، قول میدی حسن ، باشه قول میدم دیگه من و تو امیر این مرف ها رو نداریم مریم ، میشه زینب رو هم بیاریم توی جمع مون حسن ، نمیدونم آخه زینب نگه به کسی مریم ، نگران نباش من باهاش صحبت میکنم خب دوستان ادامه داستان در سری بعد ادامه دارد … نوشته: حسن واکنش ها : gayboys 1 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
gayboys ارسال شده در 12 اردیبهشت اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت شروع سکس با خواهر - 3 سلام دوستان عزیز امیدوارم تا اینجای داستان خوشتون آمده باشه خب بریم برای ادامه داستان تا اونجا پیش رفتیم که مریم به حسن گفت من با زینب صحبت میکنم بهش میگم حسن ، یه وقت عصبانی نشه بره به پدر و مادرم بگه روزگارم رو سیاه کنن زینب ، نگران نباش بسپار به من حسن ، چجوری میخوای بگی بهش آخه زینب ، اول از رابطه من و امیر میگم بهش بعد میبینم نظرش چی هست دیدم کنجکاوی میکنه کم کم ماجرای تو رو میگم بهش میگم خیلی حال میده کیف میده دوست داره بیاد باهم باشیم حسن ، میترسم گند بزنه به همه چیز آخه خیلی لجباز هست امیر ، بابا از مریم لجباز تر هست حسن ، نه امیر، خب دیدی مریم هم دید چقدر کیف میده راضی شد زینب هم مثل مریم ببینه کیف میده راضی میشه اولش براش سخت هست مریم ، آره بعد من زینب رو میشناسم اصلا کاری میکنم اول به خودت بده بعد بیاید اینجا باهم حال کنیم خوبه حسن ، نمیدونم گیج شدم مریم ، تونگران نباش بسپار به من من همه چیز رو درست میکنم پاشدم خداحافظی کردم آمدم بیرون رفتم خونه . فردا دیدم مریم آمد خونه ما من به بهانه بازی رفتم خونه امیر اینا در زدم مامان امیر در باز کرد سلام گفتم رفتم تو امیر دراز کشیده بود داشت تلویزیون نگاه میکرد با لگد زدم بهش گفت هوی چته گفتم پاشو بریم توی اتاق کارت دارم گفت باشه بلند شد آمد اتاق گفت بگو . حسن ، مریم چرا امروز آمد خونه ما امیر ، چه میدونم آمده با زینب بازی کنه دیگه مگه چیز جدیدی هست همیشه باهم بازی میکنن حسن ، دیونه منظورم اینه نکنه یهو به زینب نگه ماجرا رو امیر ، اصلا بگه به من و تو چه حسن ، یعنی چی به من و تو چه بیچاره میکنه ما رو امیر ، نگران نباش دو تا دختر هستن خودشون حرف همدیگه رو بهتر میفهمن حسن ، نمیدونم قلبم داره میاد دهنم امیر ، هیچ نگرانی نداشته باش اصلا میخوای بریم بیرون بازی کنیم مریم آمد از خونه شما بکشیم کنار ببینیم چه کرده . من و امیر رفتیم بیرون مشغول بازی شدیم اما حواسم بود که مریم رو دیدم صداش کنم ببینم چه کرده، یه یکی دو ساعتی مشغول بازی بودیم که مریم آمد صداش کردم آمد پیش ما . مریم ، هو چته صدات کل محل رو برداشته حسن ، بیا ببینم چی کردی چی شد مریم ، چی ، چی شد حسن ، اه بگو دیگه با زینب حرف زدی مریم ، چه حرفی مثل همیشه بازی کردیم حسن ، یعنی اصلا حرفی نزدی در مورد دیروز مریم ، زد زیر خنده حسن، بخدا دل تو دلم نیست حالم داره خراب میشه امیر ، مریم اذیتش نکن بخدا از وقتی رفتی خونمون آمده من رو دیونه کرده مریم ، بیا چی اینطوری میکنی داشتم اذیتت میکردم نگران نباش تقریبا حله حسن ، یعنی چی تقریبا مریم ، الان که وقت نیست مامانم زنگ زد گفت بیا خونه حالا فردا دیدم تعریف میکنم تو هم نگران هیچی نباش برو خونه خیالت راحت حسن ، نمیدونم بخدا میترسم برم خونه مریم ، امیر بیا بریم خونه مامان کار داره باهامون امیر ، باشه برو میام حسن ، خیلی نامردید من رو تنها میزارید مریم ، برو خونه نمیخورتت که مریم و امیر رفتن خونه من راه افتادم سمت خونه رسیدم خونه در زدم زینب در رو باز کرد. زینب ، سلام چه عجب تشریف آوردید خونه حسن ، سلام حالم خوب نیست چیزی نگو زینب حال ندارم زینب ، چته چی شده مامان ، مامان حسن آمده حالش خوب نیست مامان ، چته حسن چی شده پسرم حسن ، هیچی مامان فقط سرم درد میکنه مامان ، از بس توی گرما آفتاب میری بیرون برو دراز بکش مامان رفت آشپزخونه زینب رو صدا زد . مامان ، زینب ، زینب بیا این شربت رو بده به داداشت بخوره سر حال بیاد زینب ، باشه مامان آمدم زینب رفت شربت رو گرفت آورد زینب ، حسن داداش پاشو شربت رو بخور دیدم رفتار زینب طبیعی هست خیالم راحت شد شربت رو گرفتم خوردم دراز کشیدم خوابیدم دم غروب پاشدم رفتم سالن همه نشسته بودن سلام دادم رفتم نشستم زینب ، علیک السلام چه عجب بیدار شدی حسن ، حوصله ندارم اصلا سر به سرم نذار مامان ، زینب جون داداش رو اذیت نکن میبینی که حالش خوش نیست زینب ، من چیکار دارم مامان کنم حوصلم خونه سر رفته آقا رفته بیرون گشت و گذار هاش رو زده بازی هاش رو کرده حالا اومده خونه حوصله هیچی رو ندارم زینب قهر کرد و رفت اتاق در رو بست، منم دیدم زینب ناراحت شده دلم نیومد آخه واقعا خیلی دوستش دارم رفتم توی اتاق دیدم داره گریه میکنه رفتم بغلش کردم و سرش رو گرفتم بغلم ناز و نوازشش کردم گفتم حسن ، آبجی قشنگم زینب جون عزیزم گریه نکن دیگه ببین داداش آمدم باهم بازی میکنیم زینب ، نمیخوام دیگه قهرم باهات حسن ، چرا آخه آبجی بخدا حالم خوب نبود دیدی که زینب ، بله خوشحال مریم تا گفت خوشبحالش رنگ من پرید حسن ، برای چی زینب ، مریم میگه امیر هر روز نازش میکنه بوسش میکنه میمالدش حسن ، خب مگه من ناز و نوازشت نمیکنم زینب ، میکنی اما نه مثل امیر و مریم حسن ، امیر و مریم چجوری میکنن مگه زینب ، ولش کن اصلا بریم پیش مامان و بابا پاشد رفت بیرون از اتاق و منم درگیر افکار خودم شدم یهو زینب صدام زد داداش بیا شام . فردا صبح از خواب بیدار شدم صبحانه خوردم و رفتن در خونه امیر اینا به امیر گفتم به یه بهانه ای مریم رو بیار بیرون از دیشب تا الان نصف عمر شدم امیر ، مریم ، حسن آمده بریم بازی میای زینب هم هست مریم ، بزار به مامان بگم اجازه داد باشه . مریم رفت اجازه اش رو گرفت آمد رفتیم بیرون گفت پس زینب کو. حسن ، کوفت زینب کو از دیشب نصف عمرم کردی یالا بگو ببینم چی شد مریم ، زد زیر خنده ، خخخخ کنان گفت مگه چی شده حسن ، چی شده چی به زینب گفتی دیشب مردم و زنده شده ماجرای رو براش تعریف کردم مریم ، خب بده مگه نشون میده زینب هم دلش میخواد حسن ، چی دلش میخواد چی میگی اصلا مریم شروع کرد به تعریف کردن دیروز خونه ما این قسمت رو از زبون مریم و زینب بشنوید مریم ، سلام زینب حال داری بریم بازی زینب ، آره بریم بزار به مامان بگم کاری ندار زینب ، مامان کاری نداری مریم آمده بازی کنیم مامان ، نه عزیزم بازی کنید منم باید برم خرید فقط مراقب خودتون باشید زینب ، چشم مامان زینب ، نه کاری ندارم میخواد بره خرید مریم ، خوبه پس تنها هستیم زینب ، مگه چیکار میخوایم بکنیم که تنها باشیم یا نباشیم مریم ، هیچی حالا بهت میگم مامانت رفت بیرون و گفت زینب من دارم میرم خرید کلید نبردم حواست به زنگ باشه زنگ زدم در رو باز کنی زینب ، باشه مامان مادرت رفت در که بسته شد زینب گفت خب حالا چی بود که گفتی تنها باشیم مریم ، هیچ اون روز یادت هست شلوار هم رو در آوردیم ناناز هم رو دیدیم زینب ، خب که چی مریم ، هیچی امروز هم دوتایی شلوار هم رو در میاریم مال همدیگه رو بمالیم زینب ، دیوونه شدی برای چی مریم ، خیلی حال میده وکیف میده زینب ، از کجا میدونی مریم ، میدونم دیگه بهت میگم اما قول بدی بهت گفتم به هیچ کس چیزی نگی زینب ، بجون مامانم به کسی چیزی نمیگم مریم ، قول میدی زینب ، آره قول میدم مریم ، باشه فقط یه شرط داره تا بهت بگم زینب ، چه شرطی مریم ، شرطش اینه همینجور که تعریف میکنم شلوارشون رو در بیاریم تو ناز من رو بمال منم ناز تو رو زینب رفت توی فکر بعد از مدتی گفت باشه مریم ، پس پاشو تا مامانت نیومده شلوارمون رو در بیاریم تا تعریف کنم . مریم دیگه از کنجکاوی پاشد زود شلوارش رو درآورد منم شلوارم رو در آوردم نشستیم مشغول مالیدن ناز زینب شدم دیدم اولش مثل من قلقلکش داره میاد و کم کم خوشش آمد بهش گفتم مریم ، دیدی خوشت میاد زینب ، آره خوب یه جوری میشم مریم ، خب تو هم مال من رو بمال زینب شروع کرد به مالوندن ناز من و گفت خب تعریف کن مریم ، من هم اول امیر برام مالید زینب ، امیر داداشت مریم ، آره داداشم زینب، چجوری آخه خجالت نکشیدی مریم ، اولش آره ولی بعد دیدم کیف میده دیگه نه بعد دیگه قضیه دکتر بازی و رابطه من و امیر رو تعریف کردم براش دیدم براش جالب شد حسن ، خب بعد از رابطه من با شما ها هم گفتی براش مریم ، نه نگفتم بزار ببینیم چی میکنه چی میشه به حسن ، دیدم آخه میگه خوش بحال مریم امیر میماله نازش میکنه بوسش میکنه مریم ، زینب گفت حسن ، آره دیگه مریم ، خب پس دل زینب هم میخواد دیگه نوبت تو هست بری تو کارش حسن ، چجوری اخه مریم ، اه حسن خنگ نبودی ها مثل امیر دیگه از دکتر بازی شروع کن حسن ، باشه حالا فردا ببینم خونه تنها میشیم یا نه دیگه مشغول بازی شدیم و مریم هم رفت خونه تا ظهر ناهار رفتیم خونه ناهار رو خوردیم و یه مقدار دراز کشیدم با صدای زینب بیدار شدم حسن ، چی چه خبرته خوابیده بود ها زینب، پاشو بابا حوصله ام سر رفت حسن ، برو پیش مامان خب زینب ، مامان نیست رفتش پیش مرضیه خانم مرضیه مادر امیر و مریم هست حسن ، کی رفته زینب ، تازه رفته پاشو بازی کنیم پاشدم رفتم دست و صورت شستم و آمدم توی سالن نشستم هنوز خواب کامل از سرم نپریده بود زینب گفت زینب ، نکنه همینجور میخوای تا شب بشینی حسن ، نه بابا بزار خواب بپره از سرم چشم زینب ، داداش یه چیزی بگم حسن ، بگو زینب ، میگم میای دکتر بازی کنیم حسن ، دکتر بازی ؟ زینب ، آره آخه مریم میگه من و امیر همیشه بازی می کنیم حال میده پیش خودم گفتم مریم خدا خفه ات کنه چی کردی و گفتی زینب خودش داره میگه بیا من رو بمال حسن ، خب باشه بریم اتاق دکتر بازی کنیم زینب ، باشه بریم رفتیم توی اتاق گفتم خب چجوری شروع کنیم زینب ، من اول دکتر میشم تومریض بعد تو دکتر من مریض حسن ، باشه من که میدونستم آخرش چی میخواد بشه بخاطر همین میزاشتم اونجوری که دوست داره پیش ببره زینب، بفرمایید چی شده آقا حسن ، خانم دکتر شکمم درد میکنه زینب ، کجای شکم تون ماجرا تقریبا به همون صورت مریم و امیر پیش رفت تا نوبت من شد زینب ، آقای دکتر شکمم درد میکنه حسن ، برو دراز بکش ببینم کجای شکمت درد میکنه زینب دراز کشید پیراهنش رو داد بالا گفت اینجا منم به بهانه معاینه دست گذاشتم روی شکم زینب گفتم اینجا گفت آره دکتر جون خیلی آروم شکم زینب رو ماساژ میدادم یواش میومدم پایین تر تا بالای کوسش رو ماساژ میدادم اونم مثل اینکه خوشش نیومد هیچی نمی گفت ترسیدم جلو تر برن حسن ، خانم باید یه آمپول بزنم براتون برگردید زینب برگشت رفتم بالا سرش رو گفتم شلوارتون رو بکشید پایین کشید پایین شلوارش رو وا چه میدیدم یه کون سفید و نرم پنبه ای از کون مریم سفید تر بود مثلاً داشتم آمپول میزدم و زینب میگفت درد داره آقای دکتر . حسن ، آمپول هست دیگه خانم یه مقدار درد داره زینب ، آقای دکتر میشه بعدش بمالی خوب بشه حسن ، باشه شروع کردم به مالیدن کون زینب خیلی حال میداد خیلی نرم بود قشنگ مالیدم بعد با دو تا دستم دو طرف کونش رو گرفتم مالیدن و از هم باز میکردم و سوراخ کونش رو میدیدم یه سوراخ تمیز ریزه میزه وسط بود انگشتم رو گذاشتم رو سوراخ کونش و مالیدم دیدم هیچی نمیگه حرفی نمیزنه ، حسن ، زینب خوبه کیف میکنی حال میده بهت زینب ، آره داداش خیلی حال میده حسن، میخوای بیشتر حال کنی زینب ، چجوری حسن ، دودولم رو بجای آمپول بزارم لای کونت زینب ، باشه منم شلوارم رو در آوردم لای کون زینب رو باز کردم کیرم رو که شق شده بود رو گذاشتم لای کونش دراز کشیدم روش در گوشش گفتم خوبه آبجی زینب ، آره خوبه کیف میده حسن ، حالا بگو این دکتر بازی روکی بهت گفته و یاد داده زینب ، بهت بگم به کسی نمیگی حسن ، نه بگو زینب ، مریم بهم گفته منم مثلا در جریان این قضایا نبودم و تصمیم بر این بود که یعنی من در جریان نیست تا کم کم زینب رو بیاریم توی جمع خودمون حسن، مریم خواهر امیر زینب ، آره از روی زینب بلند شدم نشستن اونم پاشد و نشست تازه چشمم خورد به کوس خواهرم یه کوس کوچولو سفید حسن ، مریم با کی دکتر بازی کرده زینب ، با امیر حسن ، امیر داداشش زینب ، آره مثل الان من و تو تازه مریم گفت امیر از نازش هم بهش آمپول زده بیشتر کیف داده قبل از اینکه من حرفی بزنم زینب گفت ، زینب ، داداش میشه تو هم اون امپولت رو از نازم بزنی حسن ، نمیدونم دوست داری تو زینب ، تا الان که امتحان نکردم اما مریم میگفت خیلی کیف میده حسن ، خب دراز بکش زینب دراز کشید منم رفتم اول کوسش رو براش مالیدم دیدم زینب چشماش رو بسته ، حسن ، کیف میکنی آبجی زینب ، آره خیلی منم دیدم اینجوری هست کیرم رو درآوردم گذاشتم لای کوسش یهو یه آهی از ته دلش کشید ترسیدم حسن ، چی شد زینب ، هیچی خیلی حال داد انگار یه چیز ته دلم قلقلک داد قشنگ بود . منم دراز کشیدم روش صورتش رو بوس میکردم بعد از مدتی بلند شدم زینب هم پاشد حسن ، آبجی لباس بپوشیم یهو مامان میاد ببینه ما رو بده میکشه ما رو زینب ، آره بپوشیم لباس پوشیدیم امیدم سالن نشستیم مشغول بازی و تلویزیون شدیم تا مامان آمد یهو مامان رو دیدم رو کردم به خواهرم حسن ، آبجی بیا زینب ، چیه چی شده حسن ، راجب امروز دکتر بازی مون به هیچکس چیزی نگی زینب ، نه بابا دیوونه شدی فقط به مریم میگم چون اونم به من گفت حسن ، نه نگو زشته زینب ، نه باید بگم اون تعریف میکرد من حسودیم شد باید بهش بگم که من و تو هم دکتر بازی کردیم حسن ، زشته آخه من بعداً خجالت میکشم خلاصه زینب رفت پیش مادرم وکمک توی کار های خونه شام خوردیم خوابیدیم صبح بعد صبحانه رفتم بیرون برای بازی امیر و مریم همونجا بودن امیر ، به به چه عجب حسن خان مریم ، سلام چه خبر حسن دیروز نیومدی بیرون حسن ، اولا سلام آقا امیر دوما مشغول گند کاری های شما بودم مریم ، چه گند کاری حسن ، همون دیگه شر داشتی درست میکردی برامون زینب دیروز نزدیک بود کار دستمون بده امیر رنگش شده بود مثل لبو و مریم هم بد تر مریم ، چی شده زبون باز کن دق دادی ما رو حسن ، اینجا که نمیشه تعریف کرد بریم خونه امیر ، بزار ببینم مادرم خونه هست یا نه آمد گفت خونه هست اما میخواد بره بیرون ما هم رفتیم خونشون حسن ، سلام خاله مرضیه ، سلام حسن جان خوبی پسرم خوش آمدی حسن ، مرسی خاله خوبم آمدم با بچه ها بازی کنم مرضیه ، باشه بازی کنید زینب کجاست حسن ، خونه پیش مامان هست داشتن توی آشپزخونه کار میکردم مرضیه ، باشه عزیزم منم برم ببینم میاد بریم بازار خرید حسن ، باشه خاله نشسته بودیم توی سالن حسن رفت منچ آورد مثلا بازی کنیم تا مادرش بره بیرون مریم ، بگو دیگه حسن مردم حسن ، چی الان بگم مادرت بشنوه وایستا بره از این ور توی دلم خندم گرفته بود که سرکار گذاشتم شون خاله مرضیه رفت امیر و مریم پاشدن گفتن زود باش بگو کشتی ما رو حسن ، باشه بابا راستش رو بگم مریم ، بگو نصف عمرم کردی حسن ، شوخی کردم باهاتون همینجور که مریم گفت شده البته بگم مریم هم از قبل آماده کرده بود زینب رو وقتی دکتر بازی خودت و امیر رو گفتی اون حسودیش شده بود بهت و بیشتر میخواست که انجام بده تا از مریم عقب نیفته خخخخخ امیر ، خاک بر سرت حسن دق دادی ما رو گفتم چی شده بیچاره شدیم الان زینب به مادرت گفته رابطه من و مریم رو مادرت هم به مادرم میگه مریم ، اوف… خدا خفه ات کنه پسر حسن ، خب حالا چجوری بیاریم توی جمع خودمون مریم ، بقیه اش رو بسپار به من امیر، چکار میخوای بکنی مریم ، شما دو تا کار تون نباشه یه روز که مادرت آمد خونه ما من میام خونه شما تو هم به بهانه ای برو بیرون یه نیم ساعت بعد یواش بیا خونه حسن ، خب بعد چی مریم ، زینب هم شروع میکنه به تعریف کردن دکتر بازی و کار های که کردید منم بهش میگم منم میخوام توی دکتر بازی تون باشم زینب رو راضی میکنم بعد تو میای تو باهم شروع میکنیم امیر ، تا اینجاش خوبه ولی الان من کجا هستم مریم ، تو توی خونه خودمون امیر ، آهان فقط من اضافه هستم این وسط مریم ، نخیر اضافه نیستی اما باید یواش یواش پیش بریم دیگه بعد به تو هم میرسیم حسن ، آخه اگه یه وقت قبول نکرد زینب چی مریم ، نگران نباش قبول میکنه آخه قبلش هم دیگه رو میمالیدم تا نتونه نه بگه حسن ، خب حالا بچه ها تا تنها هستیم یه حالی با هم بکنیم مریم ، من حرفی ندارم امیر ، باشه فقط اینکه حسن من و تو هم باید با هم حال کنیم حسن ، من حرفی ندارم راستی یه فکری به نظرم رسید برای راضی کردن زینب هم اینکه امیر بیاد توی جمع مون بهتر اینکه مریم پیش من و زینب بگه منم بگم به شرطی که من بزارم کون امیر مریم ، آره خوبه امیر ، منم مشکلی ندارم رفتیم توی اتاق و لخت شدیم دیگه همه لباس ها رو در آوردیم مشغول مالیدن مریم شدیم به امیر گفتم حسن ، امیر من کون مریم رو میمالم تو نازش رو بمال امیر، باشه شروع کردیم به مالیدن مریم و مریم وسط ما داشت حال میکرد منم هی بوسش میکردم مریم هم بین ما داشت لذت میبرد حسن ، کیف میده بهت اینجوری مریم جون مریم ، آره خیلی حال میده یه جوری میشم اینجوری امیر ، حسن جا ها رو عوض کنیم من میخوام کون مریم رو بمالم حسن، باشه با عوض کنیم من رفتم جلوی مریم و امیرم رفت پشتش شرو کردیم به مالیدن مریم من کوسش رو میمالیدم و بوسش میکردم یهو چشمم افتاد به سینه های مریم ما خودآگاه گفتم جون شروع کردم به مکیدن نوک سینه مریم ، مریم یهو از تا دل یه آهی کشید و گفت مریم ، آخ بخور حسن بخورش چقدر کیف میده جی جی مو میخوری آخ خیلی حال میده حسن ، آخ جون به منم کیف میده امیر نگاهی به ما کرد و انگار عقب افتاده باشه گفت امیر ، منم میخوام مریم ، وای دیگه نمیتونم سرپا بمونم بزارید دراز بکشم مریم دراز کشید و من هم کوسش رو میمالیدم هم یکی از سینه هاشو رومیخوردم امیر هم اون یکی سینه اش رومیخوردم من بلند شدم رفتم روی مریم و کیرم رو گذاشتم لای کوسش دراز کشیدم روش به امیر گفتم بخور سینه خواهرت رو امیر هم همینجور داشت میخورد سینه مریم رو یهو مریم یه لرزه ای کرد و بی حال شد من و امیر ترسیدیم بلند شدیم از روش صداش کردیم مریم مریم چی شده خوبی مریم ، آخ آخ آخ آره خیلی خوبم انگار سبک شدم حسن ، چرا لرزیدی مریم ، نمیدونم ولی خیلی خوب بود خیلی کیف داد امیر ، بابا ترسیدم ما گفتیم چی شده بیچاره شدیم الان جواب مامان رو چی بدم مریم ، خوبم من فقط فعلا کاری به من نداشته باشید بدنم شل شده امیر ، وا پس من چی همش حسن کیف کرد مریم ، تو رو خدا امیر برید با حسن باهم حال کنید امیر ، اما شب بابا و.مامان خوابیدن باید بزاری بهانه نیاری مریم ، باشه امیر ، حسن بیا رفتم پیش امیر امیر گفت راستش حسن من بیشتر دوست دارم تو روم باشی وقتی دولت میخوره به سوراخ کونم کیف میده بهم منم گفتم باشه رفتم روش لای کونش رو باز کردم و کیرم رو گذاشتم روی سوراخ کونش یهو تعادلم بهم خورد یه ضرب افتادم روکمر امیر امیر هم جیغ اش رفت هوا گفت وای کونم پاره شد منم ترسیدم سریع بلند شدم گفتم چی شد داشت گریه میکرد گفت کونم درد میکنه افتادی روم کیرت یهو رفت تو سوراخ کونم خیلی درد گرفت منم گفتم وایسا ببینم کونت رو دراز کشید باز کردم کونش رو دیدم یه قطره خون زده بیرون الکی گفتم چیزی نشده دیگه پشیمون شدیم لباس پوشیدم و مریم هم سرحال آمده بود به مریم گفتم حسن ، خوبی مریم ، آره خیلی خوبم بدنم انگار یه سبکی خاصی داره پاشدیم من خداحافظی کردم آمدم خونه دیدم زینب داره تلویزیون نگاه میکنه سلام گفتم رفتم تو گفتم مامان کو گفت توی اتاق داره تمیز کاری میکنه گفتم مگه یا خاله مرضیه نرفت بیرون گفت نه نرفت کار داشت زینب ، تو از کجا میدونستی خاله مرضیه خونه نیست رفته بیرون حسن ، خب خونه امیر اینا بودم بازی میکردیم زینب ، آهان بازی حسن ، بله بازی خلاصه گذشت و یه چند روز بعد مادرم رفت خونه امیر اینا مریم آمد خونه ما من رفتم بیرون دوستان عزیز این داستان ادامه دارد نوشته: حسن واکنش ها : chochol 1 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
chochol ارسال شده در 3 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 3 خرداد شروع سکس با خواهر (پایانی) عزیز باز آمدم من خب بریم سر داستان تا اونجا پیش رفتیم که مریم آمد خونه ما و من رفتم بیرون و چون قرار نبود امیر امروز پیش ما باشه رفتم پیش یکی از بچه های محله که کمی بزرگ تر از ما بود به قول امروزی ها چند تا کون بیشتر پاره کرده بود . ادامه داستان از زبون مریم و زینب . مریم، خب تعریف کن با حسن چجوری پیش رفت زینب ، خوب بود خیلی راحت قبول کرد آمد سر راه مریم ، گفتم بهت که پسر ها راحت تر از ما دختر ها راضی میشن زینب ، آره اما خیلی کیف داد مریم ، تازه یکی دو روز پیش امیر جی جی هام رو خورد و نازم رو مالید یه حالی شدم ته دلم انگار یه چیز خالی شد و بی حس شدم خیلی بیشتر حال داد زینب ، یعنی چجوری شدی مریم ، نمیدونم نمیشه تعریف کرد باید تجربه کنی ببینی در همین حال لخت شدن و کوس هم دیگه رو میمالیدن و حرف میزدند یه مریم گفت مریم ، میشه منم با حسن حال کنم زینب ، نمیدونم خجالت نمیکشی پیش حسن لخت بشی آخه مریم ، نه اونجوری که اول با همین دکتر بازی بعد کم کم خجالت میره کنار دیگه زینب ، شاید حسن راضی نشه ناراحت بشه مریم ، نه بابا این پسر ها از خداشون هم هست خب دوستان دستان رو تا اینجا داشته باشید بریم سراغ من و بچه محل مون حسن ، سلام رضا رضا، سلام حسن خان خوبی حسن ، ممنون چکار میکنی رضا ، هیچ کون میکنیم خخخخخ حسن ، خخخ تو هیچ وقت آدم نمیشی رضا ، ادمکه نه ولی آدم رو میکنم حسن ، اصلا ولش کن بابا نمیشه با تو حرف زد رضا ، حرف خب نزن بیا عمل کنیم حسن ، رضا حالا جدا از شوخی چجوری میکنی توی کون رضا ، چیه میخوای یاد بگیری حسن ، حالا بگو رضا ، نکنه کون خوب گیر آوردی به ما نمیگی حسن ، ولش کن اصلا نمیشه از تو راهنمایی خواست اصلا رضا ، باشه بابا بیا قهر نکن ببین بستگی داره به جا و مکان و وقت حسن ، چه ربطی داره آخه رضا ، آهان ربطش به اینه که اگه مکان و وقت داشته باشی طرفی که داره میده درد کمتری میکشه اگه نباشه درد بیشتری میکشه حسن ، خب دیگه حالا فکر کن هم جا هست هم وقت امیر ، خب شد اول که با کونش بازی میکنی بعد اگه کرم باشه به انگشتت کرم میزنی آروم میکنی تو سوراخ کونش فقط آروم انگشتت رو توی کونش تکون میدی بالا پایین میکنی حسن ، چرا رضا ، چون اینجوری اونم خوشش میاد و کونش آماده میشه که کیر بره توش حسن ، آهان رضا ، بعد بهش میگی دو طرف کونش رو بگیره باز کنه تو هم به کیرت کرم میزنی میزاری روی سوراخ کونش آروم آروم فرو میکنی توش وقتی رفت توش میخوابی روش یه مقدار وایمیستی تا دردش کم بشه کم شد شروع میکنی خیلی آروم تلمبه زدن حسن ، تلمبه زدن چجوری هست رضا ، نمیدونی یعنی حسن ، نه رضا ، خخخخ بچه مثبتی ها تلمبه زدن یعنی آروم کمرت رو بالا میاری دوباره میری پایین تا آبت بیاد حسن ، آب رضا ، آره دیگه البته هنوز برای تو زود هست یه مقدار بزرگ بشی بعد از اینکه تلمبه بزنی از کیرت آب شیری رنگی میاد که بهش میگن آب کمر حسن ، 🤔🤔🤔 خلاصه از رضا خداحافظی کردم رفتم سمت خونه با آموخته های جدید رفت تو دیدم مریم هنوز خونه هست زینب رفته بود توالت مریم ، کجا موندی پس دیر کردی حسن ، پیش بچه محله ها بودم چیز های جدید یاد گرفتم مریم ، چه چیز جدیدی حسن ، میگم بهت خیلی بیشتر بهت حال میده مریم ، آهان پس پیش این بچه خلاف ها رفتی حسن ، نه بابا خلاف کجا بود چیز های جدید یاد گرفتم که خیلی بیشتر کیف بده مریم ، میبینیم در همین زمان زینب امد زینب، سلام داداش کی آمدی حسن ، سلام تازه آمدم دیگه نشستیم یه چند دقیقه ای صحبت کردیم که مادرم تلفن زد خونه و زینب گوشی رو برداشت بعد صحبت کردن آمد پیش من و مریم مریم ،خب من دیگه برم خونه زینب ، کجا بری بابا الان مادرم زنگ زد گفت با مادر دارن میرن خرید منم گفتم پس مریم پیش من بمونه تا بیاید شما مریم ، باشه پس بیاید بازی کنیم حسن ،باشه چی بازی کنیم زینب ، دکتر بازی کنیم خیلی حال میده حسن ، دکتر بازی با چشمام به زینب نگاه کردم و به علامت سوال زینب ، آره خوبه مریم ، آره منم دوست دارم منم چون میدونستم قضیه از چی هست موافقت کردم زینب ، حسن تو دکتر شو من مامان مریم ، مریم هم بچه من که مریض هست حسن ، باشه قبول مریم ، باشه زینب ، سلام آقای دکتر حسن سلام جانم بفرمایید زینب ، آقای دکتر این دخترم شکمش درد میکنه بچه خیلی بی قراری حسن ، چی شده دختر جون دقیقا کجای شکمت درد میکنه مریم ، آقای دکتر اینجای شکمم دور نافش رو نشون میده حسن ، دراز بکش مریم دراز میکشه حسن میره دست میزاره روی شکم مریم ومیگه اینجا درد میکنه مریم، آره آقای دکتر حسن یه مقدار شکم مریم رو میماله مریم میگه آقای دکتر یه مقدار پایین تر هم درد داره حسن دستش رومیبره بالای کوس مریم و شروع میکنه به مالیدن یه مقدار میماله رو میکنه به زینب حسن، خانم جان باید بچه شما آمپول بزنه نمیترسه زینب، نه نمیترسه آقای دکتر حسن ، پس آمپول رو مینویسم برید بگیرید بیاید بزنم براش زینب میره مثلا آمپول بگیره بیاره که حسن هم باهاش میره بیرون زینب رو صدا میزن حسن ، آخه من الان چجوری به مریم آمپول بزنم زینب ، مثل من به من چجوری زدی به مریم هم همینجور حسن ، من و تو فرق داشتیم آخرش با هم حال کردیم زینب ، نگران نباش مریم هم خودش میدونه راضی هست حسن ، یعنی مریم هم میخواد حال کنیم با هم زینب ، آره مطمئن باش حسن ، باشه حسن میره توی اتاق پیش مریم و زینب هم میاد زینب ، آقای دکتر اینم امپولش حسن ، مرسی خانم دختر جان دراز بکش تا بیام آمپولت رو بزنم مریم ، چشم آقای دکتر فقط آروم بزنید حسن ، باشه تو بخواب شلوارت رو هم بکش پایین مریم دراز میکشه شلوارش رو هم تا زیر کونش میکشه پایین حسن میره بالا سرش و مثلا آمپول میزنه مریم الکی گریه میکنه میگه درد داره آقای دکتر حسن مشغول مالیدن کون مریم میشه زینب هم میاد کنار حسن و مریم میگه آقای دکتر خوب همه حاش رو بمالید دخترم در نکشه حسن هم همه جای کون مریم رو میماله و دو طرف کونش رو باز میکنه انگشتش رو رو سوراخ کون مریم میماله به زینب میگه برو کرم بیار مریم ، کرم برای چی حسن ، کاریت نباشه نرم میشه سوراخ کونت و حال میده بهت زینب کرم میاره و حسن انگشتش روکرمی میکنه و میماله رو سوراخ کون مریم آروم آروم انگشتش رو فرو میکنه تو کون مریم مریم اول میگه حسن درد میکنه حسن میگه آروم باش الان خوب میشه همینجور که انگشتش تو سوراخ کون مریم هست به زینب میگه حسن ، سینه مریم رو بخور زینب مشغول خوردن سینه های مریم میشه مریم هم میره توی حس و لذت میبره به امیر میگه مریم ، حسن بیشتر فرو کن داره حال میده حسن، میخوای بیشتر بهت حال بده مریم ، آره حسن، با دستات دو طرف کونت رو بگیر باز کن مریم دو طرف کونش رو گرفت و باز کرد من به کیرم کرم زدم گذاشتم رو سوراخ کونش آروم آروم فشار دادم رفت تو مریم ، آخ آخ حسن سوختم وای حسن ، تحمل کن الان خوب میشه خوابیدم روش به زینب گفتم با سینه های مریم بازی کن و بخورشون یه مقدار دردش خوب شد شروع کردم به تلمبه زدن مریم ، آخ حسن خیلی داره حال میده این رو از کجا یاد گرفتی حسن ،کاریت نباشه ساکت حال کن یه مقدار تلمبه زدم یهو مریم دوباره لرزید مریم ، آخ آخ حسن چقدر خوبه آخ جون ادامه بده چقدر کیف میده وای مردم یهو مریم ساکت شد و بی حال شد زینب ، بسه دیگه پاشو از روی مریم کشتیش بیهوش شد پاشدم از روش نشستم کنارش زینب ، مریم ، مریم جون خوبی مریم ، آره خوبم خیلی حال داد زینب ، چرا پس اینجوری شدی مریم ، نمیدونم وقتی خیلی کیف میده بهم اینجوری میشم بعد از مدتی مریم سر حال آمد مریم ، حسن خیلی نامردی کونم داره میسوزه حسن ، اون موقع بهت حال داد مریم ، آره خیلی زینب ، حالا نوبت منه حسن ، من و تو که پیش هم هستیم هر موقع بخواهیم میتونیم الان یهو مامان اینا میان برو یه شربت درست کن بخوریم مریم هم سر حال بیاد زینب ، خیلی نامردی منم میخوام حسن ، باشه عزیزم حالا برو مریم رفت من و تو هستیم زینب رفت شربت درست کنه بیاره مریم ، پس این چیزی بود که یاد گرفته بودی حسن ، آره امروز رضا بهم یاد داد چجوری باید بکنم مریم ، اولش خیلی درد داشت اما بعد خیلی لذت داشت به امیر هم یاد بده حسن ، یاد دادن به امیر خرج داره باید بیاد بکنم توی کونش یاد بگیره مریم ، فعلا که دو روز پیش کونش رو پاره کردی هنوز خون داره میاد ازش حسن ، حالا تا وقتی که چهار نفره بشیم وقت داره کونش خوب میشه مریم ، حالا چجوری امیر رو بیاریم تو جمع مون حسن ، میارمش عجله نکن زینب آمد و شربت رو داد مریم خورد پاشد رفت خونشون موندیم من و زینب زینب ، خیلی نامردی حسن ، چرا زینب ، نو آمد به بازار کهنه میشه درازا حسن ، آبجی قشنگم تو هم از مریم قشنگ تری هم نرم تر و هم سفید تر بعدش من امروز یاد گرفتم چجوری توی کون بکنم روی مریم امتحان کردم که بعد میخوام با تو انجام بدم اذیت نشی زینب ، آره باشه منم خر شدم حسن، فدای آبجی گلم بشم زینب ، راستی این رو از کجا یاد گرفتی حسن ، رفته بودم بیرون رضا رو دیدم زینب ، کدوم رضا حسن، نمیشناسیش دیگه همینجور که باهاش صحبت میکردم اون یادم داد زینب ، خجالت نکشیدی بهش گفتی حسن ، نه برای چی خجالت اون بزرگتر هست و بعد این کاره هست زینب ، یعنی چی اینکاره هست حسن ، یعنی کون پسر ها رو میکنه زینب ، وا مگه میشه پسر با پسر حسن ، آره میشه زینب ، چقدر بد حسن ، بد نیست که یه چیز بگم بهت مثل راز پیش خودت نگه میداری زینب ، آره بگو حسن ، قسم بخور حتی به مریم هم نباید بگی ها زینب ، قسممیخور بجون مامان بخدا به هیچ کس نمیگم حسن ، من و امیر هم باهم حال میکنیم زینب ، یعنی مکنید تو کون هم دیگه حسن ، نه که توکون مثل من و تو چجوری باهم حال کردیم فقط خوابیدم روت زینب ، آهان حسن ، میخوای امیر رو هم بیارم اینجا باهم حال کنیم زینب ، نه نه اصلا خجالت میکشم حسن ، خجالت نداره که دیدی مریم امروز چجوری آمد حال همکرد و رفت خجالت کشید مگه زینب ، نه من خجالت میکشم روم نمیشه حسن ، اصلا میارم جلوی تو اول امیر رو میکنم بعد باهم حال میکنیم زینب ، روش میشه جلوی من بکنی اش حسن ، اول میارمش خونه تو قایم شو بعد وقتی کردم تو بیا توی اتاق زینب ، نه من اونجوری روم نمیشه حسن ، اصلا میخوای به مریم هم بگیم با امیر بیاد زینب ، نمیدونم مریم باشه شاید روم بشه آخه مریم هم خواهرش هست دیگه حسن ، باشه زینب ، اما باید به منم مثل مریم حال بدی ها و گر نه دیگه نمیزارم مریم بیاد اینجا حسن ، خیالت راحت فردا مامان رفت بیرون بهت حال میدم زینب ، یه چیز بگم حسن ، بگو عزیزم زینب ، داشتی مریم رو میکردی من حسودی شد حسن ، چرا حسودی آخه تو همیشه پیشم هستی هر موقع بخوایم باهم حال میکنیم عزیزم هیچ وقت به مریم حسودی نکن زینب ، دست خودم نبود یهویی شد مادر مون آمد زینب هم رفت کمک مامان و برای جمع و جور کردن خرید و غذا درست کردن تا شب شد و خوابیدیم البته من و زینب توی یه اتاق میخوابیدم اما دیگه شب ها کاری نداشتم بهش صبح بیدار شدیم و صبحانه خوردیم مشغول تلویزیون دیدن شدم و زینب هم با مامان مشغول کار خونه شد تا بعد از ظهر که مامان به زینب گفت میخوام برم خونه مرضیه خانم میای بریم زینب هم گفت نه حوصله ندارم میخوام بخوابم یه کم مامان گفت بیا بریم با مریم مشغول بازی و صحبت میشی حوصله ات هم سر جاش میاد زینب هم گفت مامان گیر نده دیگه حالش نیست بیام مادرم هم گفت باشه پس من میرم حسن تو میری بیرون گفتم احتمالا گفت پس رفتی نون هم بگیر گفتم باشه مادرم رفت به زینب گفتم حسن ، خوب چرا نرفتی مامان اصرار کرد زینب ، زرنگی از دیروز منتظرم باهات تنها بشم عقده کردن مریم رو سرت در بیارم حسن ، خخخخ پس من برم نون بگیرم و بیام زینب ، لازم نکرده اول حال میکنیم بعد برو نون بگیر حسن ، باشه بابا او چه خبره زینب ، خیلی خبر ها حسن ، بزار مطمئن بشیم مامان رفته و بر نمی گرده زینب ، مامان رفته بعد هم کلید نبرده بیاد زنگ میزنه حسن ، کلید برای چی نبرد زینب ، کلید ها رو از جلوی چشمش برداشتم تا نبره خواست بیاد خونه زنگ بزنه حسن ، زرنگ شدی ها زینب ، پس چی زود باش بریم که از دیروز از تو فکرش نمیتونم بیرون بیام حسن ، باشه پس برو کرم رو هم بردار و بیار اتاق زینب رفت کرم رو بیاره و منم رفتم اتاق تا زینب بیاد آمد نشست کنارم زینب ، لخت شو دیگه حسن ، تو هم لخت شو لخت شدیم مشغول مالیدنش شدم و بوسش میکردم دستم رو گذاشتم روی کوسش و میمالیدم زینب ، سینه ام رو بخور سینه زینب رو گرفتم توی دهنم و شروع کردم به خوردن البته اون موقع هنوز بزرگ نشده بودن فقط به اندازه نوک سینه بود به اندازه یه لیمو ترش کوچولو زینب ، وای چقدر کیف میده میخوری حسن ، جون قربونت بشم کیف کن زینب ، حسن یه چیز رو راستش رو بگو با مریم بهت بیشتر حال داد یا با من حسن ، حالا با تو امروز مثل مریم حال کنم ببینم چطور هستی زینب ، خیلی نامردی مشغول خوردن سینه زینب شدم و کوسش رو میمالیدم زینب ، آخ چقدر حال میده حسن بخورش بمالش وای یه جوری دارم میشم زینب و مریم هم سن هستن اما امیر یه سال از من کوچیک تر هست امیر 12 سالش بود و من 13 سال حسن ، داری مثل مریم میشی بیشتر حال میده بهت زینب ، آره آخ جون وای مامان چقدر کیف میده خیلی حال میده ول نکن حسن بخور بمال آخ جون وای یهو زینب هم مثل مریم لرزید و بی حس شد افتاد بعد از چند ثانیه پاشد گفت وای چقدر حال داد حسن مرسی خیلی کیف داد حسن ، دیگه به مریم حسودی نمیکنی زینب ، بدجنس نباش دیگه حسن ، باشه دراز بکش زینب دراز کشید منم کیرم رو گذاشتم لای کوسش دیدم لای کوسش خیس هست حسن ، شاش کردی زینب زینب ، نه بخدا حسن ، پس چرا خیس هست لیز ه زینب ، نمیدونم اینطوری بدنم بی حس شد انگار یه چیزی از نازم زد بیرون شاید همون باشه دیگه همینجوری کیرم رو گذاشتم لای کوسش و تلمبه زدم دیدم لیز شده بیشتر حال میده یه مقدار همینجور تلمبه زدم زینب ، وای حسن چقدر خوبه خیلی داره دوباره حال میده وای حسن ، جون کیف میکنی زینب ، آره عزیزم سینه رو بخور سینه های زینب رو گرفتم دهنم دوباره مشغول خوردن شدم همونجوری تلمبه میزدم سینه میخوردم زینب هم داشت حال میکرد یه دوباره لرزید بی حس شد زینب ، توی حسن خیلی حال داد آخ که چقدر خوب بود حسن ، دیگه به مریم حسودی نکنی ها زینب ، وای نه دیگه تا وقتی قول بدی من رو تنها نزاری حسن ، من که همیشه پیشت هستم زینب ، داداشی یه چیز بگم حسن ، بگو عزیزم زینب ، میشه کون من رو هم بکنی ببینم چجوری هست حسن ، باشه زینب دمر خوابید و منم کرم رو برداشتم مالیدم به سوراخ کونش اول بازی دادم بعد آروم انگشتم رو فرستادم تو گفت آخ در آوردم انگشتم رو دوباره کرم زدم کردم تو سوراخ کونش یه مقدار دردش گرفته بود نگه داشتم انگشت رو به از مدتی شروع کردم با انگشتم بازی کردن تو سوراخ کونش زینب ، داداش خوبه میشه مثل مریم دولت رو بزاری توی کونم حسن ، باشه عزیزم ولی اولش یه مقدار درد داره ها زینب ، میدونم دیروز دیدم مریم رو انگشتم رو در آوردم بهش گفتم دو طرف کونت رو بکش باز بشه لپ های کونش رو از هم باز کرد باز یه مقدار کرم زدم به سوراخ کونش و به کیرم هم کرم زدم بعد دوباره انگشت کردم تو سوراخش در آوردم و کیرم رو گرفتم گذاشتم رو سوراخش آروم فشار دادم سرش که رفت تو زینب ، وای سوخت حسن خیلی درد داره حسن ، در بیارم زینب ، نه بزار بمونه تحمل میکنم حسن ، هر موقع آروم شد بگو زینب ، بهتره یه مقدار دیگه فشار دادم نگه داشتم بعد شروع کردم به تلمبه زدن از کون مریم تنگ تر بود خیلی داشت بهم حال میداد یه مقدار تلمبه زدم زینب ، داداش بسته دیگه نفسم دیگه داره بند میاد از کونش در آوردم نشستیم کنارش پاشد نشست خودش رو مرتب کرد لباس پوشیدیم زینب ، وای حسن اولش خیلی درد داشت میخواستم دیگه جیغ بزنم حسن ، گفتم بهت که زینب ، ولی تحمل کردم ولی حال داد حالا با من بهت بیشتر حال داد یا مریم حسن ، راستش با تو زینب ، واقعا حسن ، واقعا تو هم خوشگلی هم سفید تری هم نرم تری تازه سوراخ کونت هم تنگ تر هست بیشتر حال داد زینب ، حالا واقعا میخوای امیر رو هم بیاری حسن ، تو راضی باشی آره اگه راضی نباش نه زینب ، نمیدونم هر جور خودت دوست داری حسن ، نگران نباش بسپار به من فردای رفتم پیش امیر امیر ، چی شد قبول کرد حسن ، آره قبول کرد ولی باید با احتیاط پیش بریم امیر ، چجوری با احتیاط حسن ، بسپار به من مریم کجاست امیر، خونه حسن ، صداش کن بیاد کارش دارم امیر رفت مریم رو صدا کرد آمدن مریم ، چیه چیکار داری حسن ، ببین فردا پس فردا که مادر ها مون رفتن بیرون جمع میشیم یه جا یا خونه شما یا خونه ما بعد تو با زینب میرید توی اتاق بازی کردن من و امیر هم میریم اون یکی اتاق من وقتی کردم توی کون امیر امیر صداش در آمد به بهانه صدای چی هست میاید و بقیش رو دیگه خودت بلدی چیکار کنی مریم ، بله بلدم خودم میدونم چکار کنم حسن ، آفرین دختر خوب یه یکی دو روزی موقعیت پیش نیومد تا اینکه مادرم گفت با مرضیه خانم باید بریم جایی شلوغ کاری نکنید گفتم پس ما هم میریم پیش امیر و مریم حداقل مشغول می شویم حوصله مون سر نمیره مادرم قبول کرد رفتیم خونه امیر اینا مادرامون رفتن مریم و زینب رفتن اتاق و من امیر هم رفتیم اتاق امیر ، چکار کنیم حسن حسن ، معلومه دیگه برو کرم رو بیار دراز بکش امیر، به همین سرعت حسن، آره دیگه مگه نمیخوای اون دوتا زود بیان باید سریع باشیم دیگه امیر پاشد رفت کرم رو آورد شلوارش رو در آورد دراز کشید منم به سوراخ کونش کرم زدم با انگشت بازی کردم باهاش به کیرم هم کرم زدم و گذاشتم رو سوراخ کون امیر فشار دادم امیر ، آخ نامرد آرومتر دردم گرفت مریم زینب توی اتاق زینب ، صدای چی بود مریم ، فکر کنم حسن داره امیر رو میکنه صدای آخ امیر بود زینب ، نه بابا مگه دو تا پسر میشه با هم مریم ، آره بابا پسر ها راحت هستن چاره نداشته باشن باهم دیگه حال میکنن زینب ، بریم ببینیم تا حالا ندیدم پسرها با هم چجوری حال میکنن مریم ، فقط یواش متوجه نشن آروم آمدن اتاقی که ما بودیم داشتن نگاه میکردن مریم ، به به حسن آقا بد نگذره بهت حسن ، نه عزیزم بد نمیگذره مریم, خوبه دیگه داداش من رو هم که میکنی حسن ، عزیزم من و امیر دوست های قدیمی هستیم زینب ، داداش زشت نیست داری کون یه پسر میذاری حسن ، نه چه زشتی اینم یه سوراخ داره مثل سوراخ شما دو تا فقط یه کیر اضافه داره خخخخ زینب ، میشه بیام ببینم چجوری میشه کونش حسن ، آره آبجی گلم بیا ببین مریم تو بیا کون امیر رو باز کن زینب ببینه مریم آمد کون امیر رو باز کرد یه مقدار از روی امیر بلند شدم که بتونه ببینه زینب ، وای مریم نگاه کن چجوری میشه سوراخ کون مریم ، آره منم ندیده بودم تا الان امیر ، خوبه دیگه من شدم موش آزمایشگاهی تون بلند شو حسن پاره شدم همینجور بلند شدم کیرم از سوراخ کون امیر در آمد زینب و مریم با تعجب نگاه میکردن مریم ، وای یعنی برای من هم همینجوری میشه حسن ، آره عزیزم همینجوری میشه امیر بلند شد خواست لباس بپوشه حسن ، چیکار میکنی امیر نپوش عزیزم الان باید این دو تا خوشگل ها رو برسیم بهشون امیر ، زینب و مریم رو حسن ، آره دیگه باید سر حال بیاریمشون زود باشد بچه ها لخت بشید مریم و زینب سریع لخت شدن من رفتم سراغ زینب و امیر رفت سراغ مریم شروع کردیم به بوسیدن و مالیدن خوردن سینه ها زینب بعد از مدتی لرزید و بی حال شد رفتم سراغ مریم امیر حسن ، امیر تو تنهایی نمیتونی مریم رو سر حال بیاری بزار کمکت کنم امیر رفت پشت مریم سوراخ کون مریم رو کرم مالی کرد و انگشت میکرد تو سوراخ مریم منم از جلو سینه مریم میخوردم و کوسش رو میمالیدم تا مریم هم لرزید و ارضا شد زینب ، نامردید دو تایی با مریم حال میکنید حسن ، نه عزیزم امیر تنها نمیتونست مریم رو سرحال بیاره آمدم کمکش امیر برو سراغ زینب تنهاش نزار امیر رفت پیش زینب و مشغول شد منم با مریم مشغول بودم کونش رو انگشت میکردم کوسش رو میمالیدم تا مریم سر حال آمد مریم ، دستت درد نکنه این امیر که نمیتوانست خوب حال بده بهم نمیدونم چرا دیگه با امیر حال نمیکنم حسن ، تو دیگه مال خودم شدی هر موقع خواستی بگو خودم بیام بکنمت مریم ، بد نگذره بهت هم من رو میکنی هم داداشم رو حسن ، امیر خودش دوست دار کون بده به من چه فعلا دراز بکش بکنم تو کونت که دلم تنگ شده براش مریم دراز کشید و کونش رو باز کرد منم کیرم رو کرم زدم گذاشتم رو سوراخ کونش فشار دادم تو شروع کردم به تلمبه زدن یه چند دقیقه تلمبه زدم مریم ، وای مامان جونقدر خوبه دارم حال میام حسن جون بزن بیشتر بزن تمام نکن وای چقدر حال میده همچنان تلمبه میزدم تا مریم ارضا شد و دوباره لرزید پاشدم از روش دیدم اون ور امیر و زینب هم نشستن امیر داره سینه زینب رو میخوره و با کوس زینب بازی میکنه دیگه این شده بود تقریبا کار ما تا فرصت گیر میومد یا چهار تایی یا دوتایی یا سه تایی حال میکردیم تا یه روز که مریم خونه ما بود من داشتم با زینب و مریم حال میکردم ، کرده بودم توی کون مریم داشتم تلمبه میزدم که دیدم حالم یه جوری داره میشه حسن ، وای این سری داره خیلی حال میده انگار جونم داره از کیرم میاد بیرون وای چقدر باحاله مریم ، چجوری غش نکنی روی من حسن ، نه بابا غش چیه یجوری دارم میشم وای دارم بی حس میشم یه چیزی از کیرم داره میاد انگار مریم ، وای چی شد حسن چکار کردی توی کونم خیس شد شاشیدی حسن ، نه بابا شاش چیه آب کیرم بود عزیزم دیگه مرد شدم آب کیرم آمد مریم و زینب ، آب کیر چیه حسن ، همچنین که زن رو حامله میکنه مریم ، الان ریختی توی کونم حامله شدم من حسن ، نه باید آب کیر بریزه توی کوست تا حامله بشی مریم ، اما یه چیز بگم وقتی می ریخت تو کونم خیلی حال میداد انگار کونم رو داغ میکرد زینب ، منم میخوام برای منم بریز حسن، آبجی جون بخدا الان حال ندارم بزار برای تو یه وقت دیگه بعد تو که پیشم هستی هر موقع بشه میریزم برات مریم پاشد از کونش آبم میریخت بیرون گفتم برو خودت رو بشور رفت شست و آمد لباس پوشید رفت شب وقتی همه خوابیدن زینب گیر داد که منم میخوام گفتم برو کرم رو بیار فقط هواست باید خیلی جمع باشه صدات در نیاد ها و گر نه مامان و بابا میفهمن بیچاره میشیم زینب ، باشه حواسم هست بالش رو میزارم روی دهنم صدام در نیاد مریم رو آورد منم شروع کردم به مالیدن کوسش و کونش وقتی شهوتی شد لای کونش رو باز کردم کرم زدم به سوراخش و به کیرم هم کرم زدم گذاشتم فشار دادم رفت تو سر زینب روی بالش بود و صداش در نمیومد یه چند دقیقه تلمبه زدم و آب کیرم آمد ریختم تو کون زینب خوابیدم روش وقتی بلند شدم زینب یه آخیش گفت پاشد رفت توالت و آمد زینب ، خیلی باحال بود خیلی حال داد وقتی رختی توی کونم منم بدنم لرزید بحال آمدم حسن ، ای جونم ابجی گلم خلاصه کار ما هر از چند گاهی همینجور پیش میرفت یا با مریم و امیر بودیم یا با زینب تنها توی خونه همه جوره حال میکردیم با هم تا اینکه ما کوچ کردیم رفتیم شهر دیگه ای ببخشید دوستان داستان مقداری طولانی شد به خاطر اینکه باید تمام میکردم داستان رو نوشته: حسن لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده