minimoz ارسال شده در 4 اردیبهشت اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت هوس یا جندگی؟ - 1 سلام خدمت همه کاربرای کونباز همین اول بگم داستان گی هست پس اگه از این داستان ها خوشتون نمیاد نخونید سامان هستم۲۱ ساله از تهران با قد۱۷۰ و وزن۶۵ پوست سفیدی دارم مدتهاست به صورت دوره ای لیزر میرم موهای بلند مشکی دارم و دماغم عملیه از نظر ظاهری خیلی به خودم میرسم و ظاهرم خیلی کمتر از سنم میخوره اینو گفتم که یه تصویر ذهنی از من داشته باشید تقریبا دو سه ماهی بود که سر مشکلات مختلف از فاز سکس اومده بودم بیرون و کونم کیر ندیده بود و فکر کیر و سکس و شیطونی به ذهنم نمیرسید همین زمانا بود که تصمیم گرفتم برم بازار بزرگ تا یه سری کرم و شامپو و لوازم پوستی برا خودم بگیرم و صبح تقریبا ساعت یازده یه شلوار مام زاپ دار با یه تیشرت زرد گشاد پوشیدم موهامو گوجه کردم و رفتم طرف مترو و بعدش به طرف بازار حرکت کردم همیشه موقع خروج از مترو بساطی ها رو دید میزدم و اون روز بی خیال از کنار همه رد میشدم و اصن تو باغ نبودم تا بعد طی کردن مسیر و رد کردن کوچه پس کوچه بالاخره از مغازه هایی که قبلا خرید کرده بودم با کلی لاس عشوه تخفیف گرفتم و خریدا رو کردم تو کوله پشتی و برگشتم به سرم زد برم ببینم اگه لباس خاصی بود بخرم که با شلوغی توی کوچه پس کوچه های بازار مواجه شدم اونایی که رفتن میدونن یهو پشت و جلو کیپ میشه و باید به زور خلاص شی تازه کس و کونت هم بپایی یه موقع چیزی ازت نزنن توی این گیر و دار یه لحظه چشمم خورد به دوتا از این کارگر چرخی های داخل بازار که معلوم بود دارن استراحت میکنن تقریبا تو رنج سی و پنج چهل سال بودن همینطور یه گوشه در حال دید زنی بودم که یکیشون متوجه نگاه های من شد و با چشم به رفیقش منو نشون داد راستش هرچقدر تو سکس جنده و زبون درازم اما تو برخورد اول دست و پامو گم میکنم اونی هم که متوجه من شد یه جورایی بهم نخ داد که برم دنبالش منم دودل بودم و تپش قلب گرفته بودم اما همین دو دلی تو حشری کردنم تاثیر زیادی داشت دنبالش رفتم و یکم بعد تو یه کوچه خلوت که تقریبا خالی بود اونی که دنبالش بودم واستاد و منم اومدم از کنارش رد بشم که شنیدم گفت اهل حالی؟ منم با ایما اشاره بهش گفتم آره که گفت پس بیا دنبالم! از مشخصاتش بگم قدش نسبتا بلند ریش مشکی بلند اما موهای کوتاه جو گندمی داشت صورت جا افتاده اما خوش قیافه و مردونه داشت چاق یا لاغر نبود یه بدن متوسط داشت و به خاطر کار زیاد زیر آفتاب یکم آفتاب سوخته بود و پشمای سینش از لباس کارش زده بود بیرون که خیلی حشریم میکرد تو این فاصله تقریبا یه ده دقیقه دنبالش رفتم و فکر این بودم که چه سریع و یهویی دارم دوباره کونو میدم که رسیدیم به خونه کلنگی قدیمی که یه در فلزی بزرگ داست درو با سر صدا باز کرد و با چرخ رفت داخل و منم با مکث و فاصله وارد خونه شدم که یه راهرو بزرگ بود که دو سه تا چرخ دستی دیگه اونجا بود یه پلکان بتونی هم بود که مستقیم به بالا میرفت اما پایین بغل پله یه در چوبی بود که اون آقا بعد باز کردن قفل هاش درو باز کرد و اشاره کرد بیا تو وارد فضای اتاق شدم یه اتاق بیست سی متری بود منظم و جم و جور یه گوشه چند دست رخت خواب چیده شده بود که روش یه ملافه بود اون گوشه یه سینک و گاز و خرت و پرت دیگه بود بغلش یه کمد و دو سه پایه قلیون و چیزای دیگه بعد ورود به اتاق بدون هیچ حرفی واستاده بودم که دیدم اون آقا که هنوز اسمش رو نمیدونستم داشت رخت خواب پهن میکرد و منم بدون صدا شروع کردم لخت شدن و فقط یه شورت طرح دار هفتی جذب تنم بود وقتی برگشت یه لحظه چشماش از سفیدی و خوش فرمی بدنم گرد شد و منو نگاه کرد گفت بیا ببینم! جلو که رفتم یه دست به کونم و رونم کشید و یکم مالید منو که یهو محکم یه چک سکسی به کونم زد چون خیلی یهویی بود هم ترسید هم صدا اخم یهو بلند شد که یهو گفت جووووووون جرتتتت میدم بچه کونییییی اسمت چیه؟ نمیدونم چرا ولی اون لحظه الکی گفتم سینا اونم گفت اسمم رسول گفت چند سالته گفتم ۲۱ که گفت دروغ نگو گفتم به خدا ۲۱ ام دروغ نمیگم گفت فکر کردم ۱۶ ۱۷ سالته بچه منم ۳۷ سالمه بعدش گفت دوجنسه ای؟؟ گفتم نه پسرم گفت چرا کون میدی؟ از حرفش یکم کلافه شدم گفتم خب حال میده بهم خوشم میاد از مردا و همجنسام! اونجا گفت که بچه یکی از شهرای لرنشین ایران که اسمش رو نمیارم که با چهار تا دیگه از همشهری هاش اینجا کار میکنن و زندگی خودشو دوتا دیگ مجردن دوتا دیگه متاهل گفت اگه خوب حال بدی هممون میکنیمت پولم میدیم چون قیافمون غلط اندازه خیلی کسی پا نمیده بهمون گف چی میگی؟ همین یباری یا پایه ثابتی منم گفتم حالا بکن ببین خوشت میاد که یهو کیرشو از روی شلوار کردیش گرفت و گفت همین با دیدنت داره میترکه کیرم معلومه که راضی ام بعد منم اون رفیقم که باهام بود میاد یکم جا خوردم اما نخواستم چیزی بگم با خودم گفتم ممکنه شر شه پس بدم و نهایت خلاص شم برم تایید و دادم شروع کرد کندن لباساش و یه بدن پر مو داشت پاهای نسبتا عضلانی داشت یه شرت مامان دوز مشکی پاش بود اینطور مردا جا افتاده و خشن از نظرم خیلی جذابن و حشریم میکنن شورتش رو کشید پایین و کیرش مثل فنر پرید بیرون یه کیر ۱۵ ۱۶ سانتی تیره رنگ با سر خیلی بزرگ و کلفت و سیاه رنگ داشت خایه هاش جمع شده بود اما پشمای کیرش کوتاه بود معلوم بود چند روز پیش زده همونطور که نگاه میکردم گفت منتظر چی پس بخور دیگه! منم اومدم جلو و بر خلاف تصورم بو بدی هم نمی داد کیرو کردم دهنم و داشتم میخوردم سعی میکردم دندون نزنم و حرفه ای باشم دول خودمم راست شده بود و هر از گاهی یه دستی میکشیدم بهش تقریبا چهار پنج دقیقه یه کله داشتم اون کیر تپلی و کلفت رو میخوردم و اونم اخ و اوخ میکرد و میگفت چه حرفه ای کونی که از دهنم کشید بیرون و گفت بخواب اومدم قمبل کنم که شورتم کشید پایین و یه جووون گفت بعد گفت چند ساله میدی؟ گفتم سه چهارسال گفت پس راش بازه منم گفتم اره اما اولش رعایت کم دو سه ماهه ندادم اونم یکی زد در کونم و گفت الان جرش میدم کونی گذاشت لاپام و خودشم خوابیده بود روم حسابی خودشو میمالید بهم منم داشتم لذت میبردم که نزدیک سوراخم کرد یهو یادم افتاد کاندوم رو کیرش نیست اینم معلوم نی اینجا با چند نفر سکس کرده شرایط خطریه گفتم صبر کن که گفت چیه گفتم پاشو اونم رفت کنار از جیب کوله پشتیم یه جعبه کاندوم در آوردم که تقریبا همون دو سه ما پیش خریدم وتو سکس با بکن قبلیم دوتاش استفاده شده بود. کلا از یه تایمی به بعد کاندوم باهام بود چون سکس یهویی زیاد پیش میومد برام! کاندوم که دادم بهش گفت ای خارکسه مجهزیاااا خندیدم کاندوم کشید و چند تا تف غلیظ انداخت سوراخ خوشگلم و سرشو داشت میکرد توش بعد یکم زور سرش رفت اما چون تنگ شده بودم اومدم برم جلو که خوابید روم و با فشار تا ته جا کرد بهم یه لحظه نفسم رفت تا اومدم حرف بزنم دستشو گرفت جلو دهنم و شروع کرد تلمبه زدن و همزمان فحش دادن، کونی ها میدونن چه درد بدی هست اما راه خلاصی نداشتم اونم محکم و سریع تلمبه میزد و دائم از تنگی سوراخم میگفت دستشو برداشت و فقط گفتم درد داره درش بیار اونم گفت پس چی که درد داره کونی کیررر لررر درد داره منم جز اه و اوه کاری ازم بر نمیومد یکم بعد یهو کشید بیرون و گفت قمبل شو کونی منم با اینکه سوراخم درد داشت اما یه قوس به کمرم دادم که باعث حشری تر شدن رسول شد و با یه تف دیگ کیرشو بهم جا کرد هم زمان سینه و شکمم میمالید منم دردم کم شده بود و داشتم لذت میبردم و هر آن ممکن بود ابم بیاد که اونم از کونم تعریف میکرد میگفت همون لحظه دیدمت فهمیدم کونت میخاره بچه خوشگل بچه هایی مث تو رو فقط باید گایید کونی و همینطوری تلمبه میزد که یهو تا ته نگه داشت و یه آه کشید و گفت ناموستو گاییدمممممم کصکشششش منم با این حرفش با یه اشاره کوچیک به دولم آبم با فشار خالی شدد اونم که آبش اومده بود کیرشو کشید بیرون که باعث شد یهو سوراخم خالی بشه و خوشبختانه کیرشم تمیز بود و کثیف نشده بود یکی دیگه زد در کونم و گفت خستهههههه نباشی کاندوم پر شده رو از کیرش برداشت و داشت خودشو تمیز میکرد واقعا هم خسته نباشم کونی که من دادم زن جنده نمیتونست بده تو همون وضعیت دودول منو دید و گفت همون پسسس تو کیر نداری مرد کامل نیستی باید زیر خواب بشی بفهمی مرد بودن یعنی چی!! منم با اینکه ارضا شده بودم اما تحقیر هاش برام جذاب بود اونم بعد یکم مکث بلند شد لباساشو پوشید گفت ده دقیقه بصبر بگم رضا هم بیاد بعدش صحبت کنیم باشه؟ منم تایید دادم و یکم بعد از رفتن رسول رفیقش رضا اومد تو منو با اون شرت جذب رنگی روی تشک دید و…… نوشته: Samikonii لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده