chochol ارسال شده در 29 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین سکس با خاله در نوجوانی سلام این داستان مال بچگیمه حدودا ده ساله بودم چیزی از سکس نمیدونستم بیشتر وقتا تو خونه مادر بزرگم بودم یه خاله دارم مجرد بود همیشه خونه بود پدر بزرگم با گوسفندا بود مامانبزرگم بیشتر کارهای خونه انجام میداد یا نون میپخت خالم هروقت خونه خلوت بود میرفت حموم منم میبرد که با هم حموم کنیم من خوشم نمیومد برم حموم خلاصه میرفتیم حموم من حموم میداد اون موقع از سکس چیزی حالیم نبود ولی خالم میومد منو میشست میگفت وسط پا همیشه میکروب داره باید خوب شسته بشه با دستش میکشید وسط پام کیرم خوب میمالید بعدش منو داراز میکرد کف حموم مینشست رو شکمم کیرم خیلی کوچیک بود ولی میخورد به کصش حسش میکردم گردنمو میشست میگفت چقد چرکویی خلاصه بعد مدتها این هروقت فرصت گیرش میومد همین کارو میکرد بعد چند سال دیگه با سکس اشنا شده بودم۱۴سالم بود دیگه همش تو فکر خالم بودم ولی دیگه منو نمیبرد حموم چون بزرگ شده بودم یبار خونه مامانبزرگم بودم شب اونجا موندم خالم گفت شب بیا پیش من بخواب منم از خدام بود شب رفتم پیشش دیدم تو اتاق جاش انداخته بود یه شلوار یه تیشرت تنش بود گفت درو ببند چراغ خاموش کن بیا بخواب منم رفتم پیشش گفت قبلا بچه بودی زیاد میومدی اینجا الان دیگه تحویل نمیگیری گفتم اینجوری نیست من خیلی دوس دارم بیام اینجا شرایطش نیست گفت تو که راس میگی گفتم به جان تو منم گفتم بهترین موقعس حرفم بزنم ببینم چی تو دلشه گفتم خاله من همیشه بهترین حموم رفتنم با تو بوده گفت ای توله سگ اون موقع بچه بودی الان دیگه پشت لبت سبز شده گفتم که خب بشه گفت فعلا که قصد حموم رفتن ندارم خندید گفت بخواب منم نا امید شدم شب بخیر گفت پشت کرد بهم خوابید منم روبه خاله بودم خوابم نمیبرد تقریبا نیم ساعتی گذشت کیرم سفت شده بود یه کم رفتم جلو نزدیک خاله رفتم رفتم تا چسبیدم بهش مثلا خودمو زدم به خواب کیرم روی شیار کونش بود حس کردم بیدار شد بی حرکت موندم دیدم خبری نیست دستم گذاشتم روی باسنش بازم هیچ حرکتی نکرد یه شلوار نازک پاش بود کون نرمش زیر دستم بود خیلی استرس داشتم که نکنه ناراحت بشه یا چیزی ولی شهوت بهم غلبه کرده بود گفتم نهایتش بیدار بشه بزنه تو گوشم منم یه کم شلوارش اروم کشیدم پایین تاریک بود ولی کون سفیدش معلوم بود دیدم هیچ حرکتی نکرد زدم دستم از زیر شلوارش بردم داخل انگشت گذاشتم دم سوراخ کونش دیدم سفت کرد انگشتم لای کونش موند گفتم این بیداره یهو دستم کشیدم بیرون خالم گفت که مثلا منم نفهمیدم رنگم پریده بود استرس داشتم هیچی نگفتم از ترس برگشت سمت من گفت که بچه گی کم رو الان اینجوری دهنت چطوره چاک بست داره گفتم اره خیالت راحت گفت گوه میخوری پیش کسی حرفی بزنی اومد منو بغل کرد یه کم بوسم کرد منم بوسش کردم دست گذاشت به کیرم گفت نه بهتر شده میشه روش حساب کرد کیرم حدود ۱۳سانت بود ولی کلفت بود خالم یه کم خوردش بلند شد رفت پشت در دید زد اومد کرم برداشت زد به سوراخش به کیرم دراز کشید یه کم انگشت کرد توکونش گفت شروع کن منم اولین بارم بود واقعی میخواستم سکس کنم اونم دختر رفتم روش کیرم گذاشتم دم سوراخش فشار دادم اروم رفت داخل خالم گفت توله سگ برو تا ته رفتم روش رفت تا ته اروم تلمبه میزدم کون داخل نرم باورم نمیشد اینقد حال داد گفت که با سینه هام بازی کن منم دستم بردم سینش گرفتم چقد نرم بود لزت داشت خالمم بادستش با کصش ور میرفت منم اروم تلنبه میزدم داخل کون سفید نرمش بعد پنج دیقه داشتم ارضا میشدم گفتم دارم ارضا میشم گفت وایسا تلمبه نزن منم وایسادم گفتم حالت داگی شد لپ کونش باز کرد گفت بفرست تا ته دیگه اخرش بود گفت دست بیار کصم ماساژ بده شروع کردم ماساژ دادن یه چند دیقه ماساژ دادم صدای نفسهای خالم عوض شد دستش اورد رو کصش گفت شروع کن تلمبه زدن منم لپ کونش گرفته بودم تلمبه میزدم توکونش بعد یه دیقه خالم شروع کرد لرزیدن بالش گرفت جلو دهنش فهمیدم داره لزت میبره ارضا میشه منم خوابوندمش افتادم روش با سرعت تلمبه زدم توکونش منم ارضا شدم ابم ریخت تو کونش همون جوری بی حال افتادیم بعد چند دیقه بلند شدیم یه پارچه اورد خودموم تمیز کردیم اومدیم دوباره زیر پتو خوابیدیم تا صبح داستان واقعیه الان یه عده میان منویسن جقی دروغ گو از این حرفا نوشته: علی لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده