chochol ارسال شده در 7 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین زن همسایه نگو حوری بهشتی بگو چند ماهی میشد که خونمون رو عوض کرده بودیم و یه همسایه خیلی خوب داشتیم. استایل خیلی خفنی داشت و فیسش خیلی وحشی بود همیشه موقعی که میدیدمش سلام میکردم اما یا جواب نمیداد یا خیلی معمولی برخورد میکرد. همیشه وقتی میرفتم تو اسانسور یا راهرو اگه قبلش اونجا بود بوی عطرش میومد. یه شب دیر وقت رسیدم خونه و داشتم میرفتم بالا وقتی خواستم کلیدو بندازم تو در یهو در واحد شون باز شد و ناخودآگاه برگشتم نگاش کردم باورم نمیشد.چادرش هنوز تو دستش بود و یه تاپ لیمویی پوشیده بود با یه شلوارک چسبون سفید که کاملا اندامش توش افتاده بود بیرون. اصلا یادم رفت سلام کنم و همینجور به سینه هاش زل زده بودم که دیدم خودش گفت سلام. جواب دادم و متوجه شدم کیسه زباله دستشه. بهش گفتم بزارید من میبرم پایین گفت نه خودم می برم.گفتم نه من تازه رسیدم خودم می برم و با این وضع اصن درست نیس شما بری پایین یه لبخند زدم و تشکر کرد. رفتم اشغالا رو گذاشتم دم در و رفتم تو اتاق دراز کشیدم و همینجور بهش فکر میکردم و یاد خط سینه هاش و اون اندامش که مث ساعت شنی بود میوفتادم دیوونه میشدم. داشتم میمردم از حشری بودن. دیوونش شده بودم.فرداش باز تو اسناسو دیدمش و بهم سلام کردیم و اونم بابت دیشب کلی تشکر کرد.همش داشتم به این فکر میکردم که چجوری مخشو بزنم. چند روزی و گذشت تا اینکه یه روز باز دم در دیدمش و بهش گفتم اگه چیزی لازم داشتی بهم بگید حتما و اونم گفت شما محبت دارید. من معمولا تنها بودم و کلا سرم تو کتاب و درس بود.بیشتر روزا هم از اسنپ فود غذا سفارش میدادم.فردای اون شب من غذا از بیرون سفارش داده بودم که غذا رسیده بود و رفتم دم در که بگیرم دیدم همین زن همسایمون همزمان رسید و یهو تعجب کرد.غذا رو از پیک گرفتم و ازش تشکر کردم. زن همسایمون اومد جلو گفتش چرا از بیرون غذا سفارش دادی. گفتم معمولا این کارو میکنم.گفت اخه همسایه بودن به چه درد میخوره و نمیدونستم وگرنه لطف شما رو اینجوری جبران میکردم و هر وقت کسی نبود بگو تا خودم غذا درست کنم. منم از فرصت استفاده کردم و گفتم من معمولا تنهام. حس کردم چشماش برق زد.گفت خب شب غذا درست میکنم سفارش نده.گفتم نه و نیستم این حرفا و روم نشد کلا. رفتم داخل و کلی خود خوری کردم که چرا نتونستی مخشو بزنی و اینا. تقریبا ساعتای 8 اینا بود که زنگ واحد خورد و رفتم دم در دیدم خودشه.با یه بشقاب غذا و سالاد. کلی تشکر کردم و غذا رو گرفتم.اومدم داخل وای که چه دستپختی داشت و هر لحظه دلم میخواد بمیرم براش. ظرفا رو شستم و یکم شکلات گذاشتم تو ظرف و بردم که بهش بدم. زنگ رو زدم و خدا خدا میکردم که با همون لباس بیاد دم در. درو باز کرد دیدم یه کراپ و شلوار لگ ورزشی تنشه. گفتم بد موقع مزاحم شدم.گفت نه داشتم یوگا تمرین می کردم دیگه اخرش بود. ظروف بهش دادم و دلو زدم به دریا گفتم اگه امکانش هست شمارتون رو داشته باشم اخه آخر هفته نیستم و کلید خونه رو بدم شما و گلا رو واسم اب بدید و اونم گفت حتما به روی چشم. شمارشو گرفتم و رفتم خونه. چند ثانیه نگذشته بود که بهش تکست دادم و بابت غذا ازش تشکر کردم ولی جواب نداد. گفتم حتما نمیخواد بهم رو بده و اینا. که یهو دیدم جواب داد و گفت انجام وظیفس. کلی به هم تکست دادیم و خلاصه آخر شب بهش گفتم ازش خوشم میاد و اونم قبول کرد. چند روزی بهم تکست میدادیم که یه روز بهش گفتم نمیخوای بیای خونمون غذا درست کنی گفت نه نمیتونم ولی شب میتونم بیام. رفتم حموم و تر و تمیز کردم.من کیرم 18 سانته ولی خیلی کلفته و وقتی بلند میشه کل رگاش میزنه بیرون. همین جور لحظه شماری میکردم که شب بشه و سارا جون من بیاد. خلاصه اومد و تا از در اومد داخل چسبوندمش به دیوار و شروع کردم به خوردن لباش. منو زد کنار و گفت قرار بر خوردن غذاس نه خوردن من. باز خودمو چسبوندم بهش و لباشو خوردم. تمام وجودم داشت اتیش میگرفت. دستشو گرفتم و بردمش رو تخت. انگار که ترسیده بود هیچی نمیگفت. خوابوندمش رو تخت و افتادم روش و شروع کردم به خوردن لباش و دیدم اصن حشری نمیشه. اروم در گوش گفتم عاشقتم. و بوسیدمش. که یهو برگشت و صورتمو بوسید. در گوشش اروم و یواش حرف میزدم و میگفتم دوست دارم سارا جونم و اونم دستشو گذاشته بود رو کمرم و آروم کمرمو ناز میکرد. شروع کردم به خوردن لاله گوشش و مالیدن سینه هاش که دیدم شروع ب نفس نفس زدن میکنه. تاپشو کشیدم پایین و سینه هاشو انداختم بیرون و شروع کردم به خوردن ممه هاش. نوک ممه هاشو گاز میگرفتم و محکم مکش میزدم. ممه هاش بزرگ و گرد بود و پوستش جو گندمی و نوک ممه هاش یه قهوه ای کم رنگ بود. محکم سینه هاشو مک میزدم که کبود شد و همینجور شکمشو بوسیدم و آروم اروم رفتم پایین. شلوارک و شورتشو باهم کشیدم پایین که واااااییییییی دیدم یه کس تپلی و ناز و خیس داره. خیلی خوشگل بود و یهو مثه وحشیا سرمو بردم لای پاهاش شروع کردم به لیس زدن کصش.اولش زبونمو بردم لای کصش و همینجور از پایین تا بالا لیسش میزدم و بعدش شروع کردم با نوک زبونم با چوچولش بازی کردن که می گفت بسته دیگه بکن توش. منم واسه اینکه حشری تر شه شروع کردم چوچولشو مک زدن و انگشتمو کردم تو کصش. انگشتمو هی تو کصش عقب و جلو میکردم و هی بالای کصشو با نوک زبونم بازی میدادم که یهو شروع کرد به لرزیدم و ارضا شدن. خودمو انداختم روش و شروع کردم به خوردن لباش. همینجوری تو بغلم وول میخورد و یواش اه و ناله میکرد.کیرم داشت منفجر میشد و یواش گذاشتمش بین کصش و شروع کردم رو کصش جلو عقب عقب کردن. اونم محکم کمرمو چنگ میزد و هی اه و ناله میکرد و منم اروم سر کیرمو گذاشتم رو کصش و یهو هلش دادم داخش و اونم یهو اه بلندی کشید و منو محکم تو بغلش فشار میداد شروع کردم کیرمو تو کصش عقب جلو کردن و خوردن ممه هاش. داشتم میمردم از لذت.کصش خیس خیس بود و کیرمو داشت میسوزوند و منم کیرمو تو کصش میچرخوندم که یهو پاهاشو سفت شد و باز شروع کرد به لرزیدن و منم مردم با این حرکتش باز و بی جون شدم. کیرمو از تو کصش در اوردم و همین که خواستم باز بکنم داخلش ابم اومد و ریختمش رو کس ناز و خیسش که همینجور داشت باز و بسته میشد. بهترین سکسی بود که تو عمرم داشتم و بعدش تو بغل هم خوابیدیم. امیدوارم از داستان لذت برده باشید. نوشته: آریا لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده