رفتن به مطلب

داستان ساک زدن و کون دادن عمه به من


minimoz

ارسال‌های توصیه شده


اولین باری که عمه مو گاییدم
 

اول از همه عمه من دو تا ازدواج ناموفق داشته و الانم به صورت مجردی تهران زندگی میکنه قدش ۱۶۷ عه سایزش ۷۵ و بدن جمع و جوری داره و کلا ۳۱ سالشه
از اونجایی هم که من ۱۷ سالمه خیلی با همدیگه صمیمی ایم عید ۱۴۰۳ بود که برای تعطیلات باهاش هماهنگ کردم و رفتم خونش یه خونه ۸۰ متری توی تهران تو یه محله نسبتا خوب برای یه نفر جای خوبی بود یه تخت داشت و چند دست رختخواب برای مهمون که زیاد خوب نبودن چون تنهاست بیشتر اوقات و مهمون نمیره براش
خلاصه من رسیدم فرودگاه اومد دنبالم و تا یه جایی میشن گرفتیم و بقیه مسیرو با مترو رفتیم تا خونه کلی خوش و بش و مسخره بازی طبق معمول
رسیدیم خونه داشت اتاقشو نشونم میداد که چه تغییراتی داده ، برام این سوال پیش اومد که چرا تختت دو نفرست گفت بالاخره آدم دلش میگیره و اینا دیگه خودم فهمیدم منظورش چیه
بگذریم روز اول غروبش منو برد کافه حسابی عشق و حال کردیم و یه کم توی پارک لاله دور زدیم و با مترو برگشتم خونه ، من فقط منتظر بودم به یه بهونه ای بتونم از پشت بغلش کنم یا موقع خواب یجوری مجابش کنم که سکس کنیم
چون برامون عادی بود حرفای سکسی و این چیزا یه وقتایی بهش زنگ میزدم قربون صدقش میرفتم میگفتم برام عکس جدید بفرست اونم چند بار با شوخی و خنده گفت میخوای جق بزنی باهاشون و آره خلاصه اینجوری کم‌کم تو روی همدیگه راحت شده بودیم
بعد از کسچرخ عصرگاهی توی اتاق دراز کشیده بودم تو گوشیم بودم که اومد‌ و گفت شام چی دوست داری برات درست کنم
کصنمک بازیم گل کرد گفتم میشه لباتو بخورم شام نخورم با خنده گفت دیوونه و رفت تو آشپزخونه بلند گفت کوکو سیب‌زمینی درست میکنم
منم گفتم هر جور راحتی
همون‌طور مشغول چرخیدن تو گوشی بودم که فکرم باز درگیر شد که اگه پیشنهاد سکسمو قبول نکنه اگه ناراحت شه چی ؟

تو فکر و خیال خودم بودم که صدام زد بیا شام حاضره
رفتم دیدم به به عجب چیزی پخته عمه جون همونطور که حواسم به غذا بود دیدم تو آشپز خونه خم شده تو کشوی فریزر داره نون در میاره دامنش خیلی کوتاه بود و یه تیکه های از شورتش معلوم بود یه شورت آبی ساده
ازین لامبادا و این چیزا نبود
چشممو دزدیدم که اونم نونو با موفقیت در آورد و اومد نشست سر سفره گفت دیگه چخبر عزیزم درس و مشق و باشگاه در چه وضعه بابا اینا چیکار میکنن یکم از وضع و اوضاع گفتم و پیشنهاد داد بعد شام یه فیلم ببینیم
گفت سه ژانری دوست داری
گفتم درام اجتماعی یا عاشقانه یا اصن کمدی فرقی نمیکنه
با خنده گفت یدونه دارم اما بدرد تو نمیخوره زیر ۱۸ سالی گفتم چی هست
گفت : Ted
گفتم عجب فیلمی هم هست هم کمدی عه هم سکسی
گفتم همونو بزار ببینیم
گفت باشه عزیزم برو بشین رو مبل منم پاپ کورن درست میکنم میارم
آقا ما نشسته بودیم اوایل فیلمو نگاه میکردیم دیدم که با یه ظرف بزرگ پر از پاپ کورن اومده لباساشم عوض کرده بود یه شلوارک و تاپ پوشیده بود که مث شورت و سوتین بودن لامصبا خیلی پوشش نمیدادن
خلاصه اومد پاپ کورن رو داد دستم و تو بغلم نشست خیلی لش کرده بودیم
یه نیم ساعتی نگذشته بود که گفت دیگه ساعت نزدیک دوازده عه بهتره بریم بخوابیم
منم که دنبال این بودم هر چه سریعتر برم تو رختخواب باهاش قبول کردم
گفتم فقط من لخت می‌خوابم جامو کجا میندازی
گفت اشکال نداره همون جا رو تخت پیش خودم بخواب
با این حرفش یه حس خوبی بهم دست داد و داشتم هورنی میشدم
رفتیم تو تخت پنجره رو بست و کولر زد هوا خیلی خنک نبود یه جوری بود
من لباس و شلوارمو در آوردم و لخت با یه شورت رفتم زیر پتو و اونم بهم ملحق شد آروم رفتم سمتش و دستمو دورش حلقه کردم کشیدمش سمت خودم کیرم قشنگ چسبیده بود بهش و از شق درد داشت نبض میزد
خلاصه یکم با موهاش بازی بازی کردم گفتم چقدر خوش بویی عزیزم گفت توام خوش گوشتی
تعجب کردم نفهمیدم چی میگه
گفتم منظورت چیه
گفت اونجاتو داری میمالی بهم فک نکن نفهمیدما
خجالت کشیدم یکم بردمش عقب
گفت نیاز نبود اینکارو بکنی
چرخید سمتم تو چشام نگاه کرد و خیلی آروم لبامو بوسید
گفت درکت میکنم جوونی و به خانوم میانسال و هورنی جلوته نیاز جنسیتو نمیتونی کنترل کنی و این حرفا گفت میتونم بهت کمک کنم
گفتم چیکار میکنی برام
منو روی کمر خوابوند
رفت زیر پتو شورتمو کشید پایین یه تف انداخت رو کیرم و شروع بوس کردنش و ساک زدن برام کیرم ۱۵ سانته اما خیلی کلفته اندازه مچ دست میشه تقریبا
صدای مک زدن کیرم با ناله هاش حسابی حشریم کرده بود گفتم همینطوری آبم که اومد بخورش
گفت باشه عزیزم
پتو رو زدم کنار موهاشو گرفتم بالای سرش و فشار میدادم تا ته حلقش بره و اونم داشت دارکوبی میخوردش
نزدیک ده دقیقه یه ربع بود داشت ساک میزد که گفتم دیگه الان است که بیاد دهنشو دور کیرم محکم کرد و آبم با فشار ریخت تو گلوش انقدر ته گلوش بود یکم از دماغش زد بیرون بلند شد رفت دستشویی دهنشو شست و برگشت گفت کثافت چقدر دیر انزالی دهنم گاییده شد گفتم ببخشید عشقم یکم بیا بغلم اومد لباساشو کامل در آورد و روم ولو شد آروم در گوشم گفت برای یه شب سکسی آماده ای
گفتم اگه اون شب با تو باشه چرا که نه
گفت پس بمون برم یه چیزی بیارم
رفت و با یه بطری برگشت با دوتا لیوان و چند تا شکلات و میوه
گفتم عرق؟!
گفت آره دوست دارم مست باشی و بهم رحم نکنی تو تخت
گفتم با کمال میل
ریخت خوردیم ۲۰ دقیقه نگذشته بود که هر دوتامون داشتیم کصشعر تفت میدادیم مشخص بود سگ مست منم خیلی تعادل کلامی نداشتم گفتم فقط بیا بکنمت
اومد رو تخت برام قمبل کرد گفتم از جلو دوس داری یا قبل گفت هر دوتا
منم بی معطلی یه تف انداختم سر کیرم آروم رو کصش لیز دادم و کردم داخل خیلی خیس نبود ولی خیلی تنگ و صورتی بود در عوضش سرش که رفت یه ناله ریز کرد منم امون ندادم و تا جایی که میشد فرو کردم با یه داد بلند گفت خیلی کثافتی ، دوست دارم
منم دستمو گذاشتم رو شونه هاش و تلمبه میزدم چند دقیقه تو همون حالت بودیم و انقدر اسپنک زده بودم کون سفیدش سرخ شده بود
تخت در حال شکستن بود رسما
دراز کشید رو کمرش افتادم روش و دوباره تلمبه های مرگبار چند بار بلند ازش پرسیدم جنده کوچولوم کیه اونم میگفت منم منم
بکنن سریعتر بکنن
تو همین حال بود که دیدم داره میلرزه فهمیدم که ارضا شده چشماش میرفت بالا و تموم پتو رو چنگ میزد
کیرمو در آوردم و آروم کردم تو کونش مشخص بود جدیدا کون داده چون راحت رفت اما تنگی خودشو داشت و داد و فریاد بلند تر شده بود تو همین حال بودم که اون برای بار دوم ارضا شد بهش گفتم دیگه الانا آبم میاد بریزم تو کونت با سرش تایید کرد چند ثانیه بعد آبمو ریختم توش و همون‌طور افتادم روش و خوابمون برد
تا صب دیگه هیچی یادم نیست
ساعت ۹ پاشدم دیدم پشتش به منه و لخت چسبیدم بهش
پاشدم شورتمو پوشیدم بیدارش کردم
همونجا یه لب گرفتیم و رفتیم صبحونه درست کردیم اون ۷ ۸ روزی که تهران بودم هر شب سکس داشتیم و مث کاپل ها شده بودیم
الانم گاها برام نوود میفرسته و دوباره قراره برم پیشش
یا شایدم اون بیاد …
تمام !

نوشته: روهام

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • gayboys
      سکس با میلف جاافتاده و حشری بات پلاگ کرده تو کونش و ساک میزنه و کصلیسی میکنه و بعد تو چند تا پوزیشن تا خایه تو کص و کونش تلمبه میزنه و ناله میکنه و آبش و خالی میکنه تو کونش . تایم: 09:40 - حجم: 36 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با خانوم سکسی و حشری اول از هم لب میگیرن و با کص و کون و ممه هاش ور میره و ساک میزنه و بعد تو پوزیشن داگی کصش و میگاد و ناله میکنه . تایم: 07:40 - حجم: 51 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      شخصیتی بنام فرزانه - 1   زن داداش بزرگم فرزانه بعد از فوت داداشم طبقه پایین خونشون یه آرایشگاه زد که دختر عموم مرضیه هم که بیوه بود و دختر خاله فرزانه میشد میرفت اونجا آرایشگاه خانواده عموم خیلی به این دختر سخت میگرفتن انگار گناه کرده که شوهرش مرده با اینکه 2 سال از فوت شوهرش می گذشت نمیذاشتن کسی بهش نزدیک بشه خب منم ازش خوشم اومده بود اما هیچ جوره فرصت آشنایی نداشتیم همه جا مامانش همراهش بود جز آرایشگاه که وقتی شلوغ میشد میرفت کمک فرزانه یه بار به فرزانه گفتم که داستان اینه و میخوام با مرضیه حرف بزنم گفت باشه به مرضیه میگم اگه خودش قبول کرد زنگت میزنم بیاید برید طبقه بالا با هم حرف بزنید اما قول بده فقطحرف بزنیدااااا باشه؟ گفتم چشم خیالت راحت منو که میشناسی گفت چون میشناسم گفتم خندیدم گفتم به خدا فقط صحبت می کنیم گفت باشه چند روز بعد زنگم زد گفت مرضیه قبول کرده فردا ساعت 4 عصر اینجا باش دیرتر نیا که مشتری میاد نمی خوام کسی بفهمه راس ساعت 4 رفتم خونشون مرضیه هم بود فرزانه برامون چای و شیرینی گذاشت و رفت پایین گفت مرضیه جان یه ساعت دیگه پایین منتظرتم و رفت پایین. مرضیه گفت کورش چرا من؟ این همه دختر؟ مامانت میاد یه دختر بیوه برات بگیره؟ گفتم بیوه کجا بود؟ کلا دو ماه زندگی کردید فکر نکنم اصلا فرصت نکرد کاری کنه که خندید با هم خیلی حرف نزدیم که یه ساعت شد و مرضیه گفت من این هفته کلا اینجام با فرزانه صحبت میکنم هر روز بیای یه ساعت حرف بزنیم از اون روز هر روز ساعت 4 تا 5 میرفتم و با مرضیه حرف میزدم که با اصرار من به فرزانه که یه ساعت چیه زود تمام میشه اجازه داد دو ساعت حرف بزنیم که دیگه حرفی برای گفتن نبود بوس و بغل بود بهش میگفتم بذار ببینم توی دو ماه چه دسته گلی به آب دادی به زور تونستم شلوار و شورتشو تا زانو بکشم پایین میگفت فرزانه بفهمه جرم میده گفتم نمی فهمه و براش کوسشو می خوردم گفت خیلی دوست دارم خوردنتو گفتم پس صدات در نیاد نشوندمش روی مبل و شلوار و شورتشو از پاش درآوردم و پاشو باز کردم و شروع کردم خوردن کوسش می گفت انگشتتو بکن توش بالای کوسشو مک میزدم و با انگشتم توی کوسش می کردم خدایش تنگ بود حتی واسه انگشتم گفتم چند بار کردت؟ گفت دو هفته هر شب بعدش پریود شدم و بعدش دوباره هرشب به جز پریودیام هر شب میکردم گفتم بازم خوب تنگ مونده گفت دو سال ازش میگذره گفتم واسه همین تو رو انتخاب کردم چون میدونستم تنگی از کون که نکردت؟ گفت نه اصلا وقت نکرد گفتم این ماله خودمه خودم افتتاحش میکنم مرضیه که ارضا میشد وقت تمام بود و میرفت که کم کم صدای فرزانه دراومد که بسه اگر می خوای برو بگیرش خونه من جای این کارها نیست و صد تا چرت و پرت دیگه منم رفتم به مامانم گفتم که مخالفت کرد گفت چرا مرضیه؟ مگر دختر خالت فهیمه چشه؟ گفتم من مرضیه رو می خوام فهمیه رو نمی خوام خلاصه دعوامون شد گفت من از خانواده بابات الدنگت دختر نمی گیرم اونم مرضیه با اون مامان خشکه مقدسش اون وقت توی عروسیت به جای شیرینی باید خرما بدی خدایشم راست می گفت اما من واقعا مرضیه دوست داشتم و اون اصلا خشکه مقدس نبود از فرزانه هم برای قانع کردن مامانم کمک گرفتم اما اونم نتونست کاری کنه فرزانه گفت فراموشش کن گفتم نمی تونم من فقط مرضیه می خوام گفت نه بابا؟ کورش عاشق شده اونم دختر عمو بیوه اش چند روزی گذشت و بحث و دعواها ادامه داشت که فرزانه گفت فردا 5 شنبه است ساعت 8 شب بیا با هم حرف بزنیم تا بهت بگم چیکار کنی. 8 شب رفتم فکر کردم مرضیه هم هست اما فقط فرزانه بود گفتم مرضیه کجاست؟ گفت خونشون گفتم پس با کی حرف بزنیم؟ گفت ما دو تا با هم. نشسته بودم روی مبل که دیدم از اتاق اومد بیرون یه تور سفید یه سره که مثله سارافان بود تنش بود که کل بدنش مشخص بود اومد نشست کنارم و گفت من فقط شبای جمعه می خوام که ماله من باشی اگه قبول کنی می تونی هر روز مرضیه رو بیاری اینجا با هم حرررررف بزنید دست زدم به سینه هاش گفت پس قبول کردی گفت اینو پوشیدم چون باید پارش کنی تا به زیرش دست پیدا کنی منم مثله وحشیا کلا پارش کردم و افتادم به جون کوسش گفت پس بلدی باید کجا رو بخوری مثله مرضیه هم براش مک میزدم هم انگشت می کردم توی کوسش کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن گفت آخ جون دقیقا مثله کامران میکنی دوست دارم کامران صدات کنم بکن کامران جونم بکن کوسمو منم توی کوسش تلمبه میزدم هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز توی کوس بیوه داداشم تلمبه بزنم اما واقعیت بود و داشتم میزدم می گفت این دسته بیل توی کوس مرضیه هم کردی؟ گفتم نه گفت آخ جون پس من اولین نفرم دوست داشتم اینو گفت تندتر بزن تا با هم ارضا بشیم و توی بغل هم ارضا شدیم و ریختم توی کوسش گفت آخ جوووون آب یه مرررد بهم گفت مرضیه بکن آبتو بریز توش تا حامله بشه بعدش دیگران مجبورن باهاتون کنار بیان… ادامه داره… نوشته: کورش
    • gayboys
      شانس واقعا گاهی در خونمون میزنه اما ما....   داداش بزرگم ناصر و زنش ندا دو سالی بود ازدواج کرده بودن که ناصر یه پراید خرید و ندا اصرار زیاد کرد که برن شمال خلاصه رفتن اینطور که میگن گویا ندا پیاده میشه خرید کنه یه کامیون از روی پراید ناصر رد میشه و ماشین له میشه و ناصر فوت میکنه ندا هم که این صحنه میبینه شوکه میشه و نمیتونه صحبت کنه بعد از مراسم فوت ناصر ندا چون فقط یه داداش داشت که ساکن همدان بود و زنش هم با ندا رابطه خوبی نداشت به اصرار مامانم ندا موند خونه ما چون هنوز نمی تونست حرف بزنه. ندا هیکل خوبی داشت سفیدم بود لباس مشکی هم پوشیده بود خیلی خوشگل تر شده بود منم به بهانه کمک کردن خودمو بهش گهگاهی میمالیدم که اون چیزی نمی گفت کم کم بهم وابسته شده بودیم تنها میشدیم بغلش میکردم بهش میگفتم ناصر نیست من هستم خودم همه جوره هواتو دارم ندا جووونم کم کم تونست حرف بزنه و برای حرف زدنش جشن 3 نفره (من و ندا و مامانم) گرفتیم. تازه وقتی شروع کرد حرف زدن بیشتر عاشقش شدم میگفت تو معبود منی من بندتم محسن جانم تو بت منی میپرستمت محسن جانم ازش خیلی لب می گرفتم تا جایی تنها میشدیم توی بغل هم بودیم با کلی بوس لب مامانم که اوضاع دید گفت اینجور نمیشه محسن باید ندا رو عقدش کنی دیگه شورشو درآوردید گفتم نمیشه خودت صیغه بخونی چند روز دیگه بریم عقد کنیم؟ به ندا گفت ندا هم قبول کرد صیغه خوند و منو ندا رفتیم توی اتاق که امشب با هم بخوابیم گفتم امشب دیگه به آرزوت میرسی کیرم توی کوست میره گفت این که آرزوی تو بود گفتم آرزوی تو نبود؟ گفت واقعیتشو بخوای چرا بوده و هست و خواهد بود بچه پر رو انداختمش روی تخت و ازش لب می گرفتم و دستم لای پاش بود و کوسشو میمالیدم بهش می گفتم چه احساسی داری وقت کوس دادنت رسیده؟ گفت همون حسی که تو وقت کوس کردنت رسیده گفتم بهترین حس دنیاست کردن زنی که آخرش به خودم رسید گفت منم بهترین حس دنیاست به پسری رسیدم که همیشه دوست داشتم ماله اون باشم کیرمو گذاشتم توی دهنش خیلی وقت بود دوست داشتم این صحنه رو ببینم که زن داداش خوشگلم کیرم توی دهنشه واسه همین کیرمو تا ته کردم توی دهنش و به صورتش نگاه میکردم خیلی دوست داشتم این صحنه رو کیرمو درآوردم از دهنش و گذاشتم وسط پیشونیش صورتش زیر کیرم بود یه صورت خوشگل زیر یه کیر سیاه و کلفت خودش کیرمو گرفت سرشو لیس میزد میگفت کیرت مثله کیر ناصر کلفته من سر کیر گوشتی دوتاتون خیلی دوست دارم و مثله آبنبات لیسش میزد گفت محسن بهم رحم نکن بکنش توی کوسم باید جیغمو در بیاری منم کردمش تا ته توی کوسش که چقدر داغ بود اما خیلی تنگ نبود خیلی گشادم نبود داد میزد تلمبه بزن تلمبه بزن منم شروع کردم تند تند تلمبه زدن مثله مار به خودش می پیچید به سینه هاش چنگ میزد از من لب می گرفت منم مثله ندیده ها فقط تلمبه میزدم حتی نمی تونسنم حرف بزنم تا اینکه آبم اومد و ریختم توی کوسش گفت چرا گذاشتی آبت بیاد؟ هنوز زود بود میگفت هنوز باید کوسمو بگایی کیرتو بذار لای پسونام کیر کوچولو شدمو به پسوناش میمالید میگفت نرمه؟ دوست داری؟ کیرتو خیلی دوست دارم خیلی داشت حال میداد اما آبت زود اومد اشکال نداره بمالش به پسونام تا راست بشه کم کم کیرم لای پسونای ندا راست شد و التماس می کرد بکنم توی کوسش که دوباره شروع کردم توی کوسش تلمبه زدن که داد زد تندتر تندتر و بعدش ارضا شد و پاهاشو دورم سفت فشار داد که تلمبه نزنم منم نزدم گفت صبر کن فدات بشم صبر کن بعدش گفت بکن توی کونم محسن جان کردم توی کونش خیلی تنگ بود گفت فقط دو بار به ناصر کون داده الانم چون ارضام کردی دوست دارم بهت کون بدم راستم میگفت کیرمو چپوندم توی کونش دردش اومد و میگفت آروم آروم محسن جان کون گنده ای داشت و کردن داخلش خیلی تصویر زیبایی بود و اینکه سوراخ کونش قرمز بود و دور کیرمو یه جوری گرفته بود گفتم دیگه نمی تونم درش بیارم که یکم که عقب جلو کردم دیدم نه همه چیز اوکیه و شروع کردم تلمبه زدم گفتم کونت از کوست تنگ تره خیلی حال میده گفت کوسم حال نداد بهت؟ گفتم چرا اما کونت بیشتر حال میده و شروع کردم تند تند تلمبه زدن خیلی حال میداد اما ندا درد داشت و جیغ میزد واقعا لذت زیادی داشت وقتی کیرمو تا ته توی کونش فرو می کردم و سوراخ کونش دور کیرمو سفت گرفته بود و دوباره تند تند تلمبه زدم تا آبم اومد و ریختم توی کونش. اون شب توی بغل هم خوابیدیم و صبح با خوشحالی و انرژی زیادی رفتم سرکار شب که رفتم خونه ندا یه دامن و تاپ پوشیده بود که جلوش زانو زدم و سرمو بردم لای پاش و کوسشو براش می خوردم که مامانم گفت ندا اینو جمعش کن برید توی اتاق از اون روز 3 شب متوالی با ندا از کوس و کون سکس کردم مامانمم میگفت بیا بریم عقدش کن اما منو ندا سرگرم سکس و لذت هاش بودیم و اصلا برامون مهم نبود تا اینکه ندا حامله شد مامانم گفت دیگه برو عقدش کن که به بهانه ماموریت کاری شبها خونه نرفتم راستش نمی خواستم عقدش کنم من چه گناهی کرده بودم که باید بیوه داداشمو بگیرم؟ منم دوست داشتم یه دختر باکره بگیرم و خودم پردشو بزنم و صفر کیلومتر ماله خودم باشه نه ندا که همه چیزش ناصر استفاده کرده بود اینها رو به مامانمم گفتم گفت حالا یادت افتاده؟ حالا که زدی حاملش کردی؟ گفتم خب بگیم بچه ماله ناصره گفت من نمی تونم من یه مادرم نمی تونم بچه ای که ماله توعه بگم ماله ناصره ناصر اصلا بچه دار نمیشد می خواستن برن درمان کنن که اون اتفاق افتاد گفتم خب بره سقط کنه گفت ندا عاشق بچه است حالا بچه دار شده انقدر ذوق داره بعدشم محسن کدوم دختری توی فامیل به خوشگلی نداست؟ میدونم که با هم خوابیدنتون هم خیلی بهت حال داده دیگه چه مرگته پسر؟ مهم اینه که یه زن دوست داره اون یه تیکه پرده به چه دردت می خوره؟ محسن اگه ندا ول کنی خیلی پشیمون میشیااااا؟ دیگه مثلش نیستاااااا؟ تو بیا با ندا زندگی کن فقط یه سال اگه دوست نداشتی خودم برات زن می گیرم اما هیچکس مثله ندا نمیشه اصلا من خواستم بمونه که تو بگیریش مادر دختر به این خوبی قشنگی گفتم باشه امشب میام خونه. از اون شب که رفتم خونه وقتی به خودم اومدم دیدم 4 سال گذشته با ندا ازدواج کردم و پسرم پرهام به دنیا اومده و ندا بچه دوم حاملست که دختر شد و اسمشو گذاشتیم پریماه مامانم راست میگفت ندا واقعا یه زن محشره و منم خیلی دوست داره منم روز به روز بیشتر عاشقش شدم. خوشحالم که به حرف مامانم گوش دادم و واقعا خوشبختم. نوشته: محسن
    • migmig
      عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18