رفتن به مطلب

داستان سکسی رضا بی غیرت


minimoz

ارسال‌های توصیه شده


بیغیرتی رضا
 

سلام من اسمم رضاس. اسم زنم شیما تو 30 سالگی ازدواج کردیم الان 43 سالمه و زنم 35 سالشه
از بابام چند تا مغازه تو. بازار بهمون رسید بین من و داداشم وضعم خوبه من و شیما توی این چند سال نتونستیم بچه دار بشیم و مشکل از من هست دونفری با هم 13 سال زندگی می‌کنیم داستان ما از اینجا شروع شد ک تیپ شیما از همون اول خیلی آزاد بود. کلا یه چیز عادی بود تو خانوادشون منم چندتا داستان و فیلم درباره بی غیرتی دیدم ک یبار رفتیم بیرون دیدم همه به شیما نگاه میکنن قد شیما بلندتر از من و بدن تو پری داره وزنش 78 و ممه 85 سفید و کون گنده. شکم ندارع زیاد لباش و دماغشم عمل کرده حسابی کیر شق کن ازون به بعد خیلی به این فکر میکردم میخواستم یه جوری بهش مستقیم نگم و چند بار بیرون رفتی من انتخاب میکردم چی بپوشه بیشتر مانتو هاش تا روی کمرش هستن و بیشتر وقتا کونش قشنگ جلوی ملت بالا پایین میشه و همه زل میزنن
این دفعه لباس پوشیدنی یه لگ قرمز و با مانتو قرمز تنگ گفتم بپوشه. تقریبا نصف کونش معلوم میشد
رفتیم هایپر خرید. خیلی تابلو هرکی شیمارو میدید تا چند ثانیه قفل بود روش. همینجوری داشتیم راه رو قفسه هارو نگاه میکردیم ک من دیدم 2تا بچه سن دنبال ما میان یعنی هر راه روهی رو ک می‌رفتیم اونام مثلا واسه خرید و اینا دارن نگاه میکنن . بعد به شیما گفتم پسرا سوژه جق امشب شون پیدا کردن هر جا میریم میان دنبالمون . شیمام گفت این لباس سکسی تنم کردی معلومه هر کی ببینه شق می‌کنه. منم بهش گفتم واسه اینارو حسابی شق کرده و اون خندید چیزی نگفت
یه راه رو دگ رفتیم. اون پسرام اومدن به شیما گفتم یکم اذیتشون کنیم گفت چیکار یعنی گفتم یکم خم شو پشت کن بهشون یه وسیله بردار اونم از خدا خواسته سریع قبول کرد من گفتم برم جلو تر انجام بده. رفتم جلو. رو به سمت قفسه ها زیر چشمی نگاه میکردم پسرا تقریبا 5 متر فاصله داشتن ک شیما تقریبا مایل به اونا خم شد یه کون گنده بهشون داد چشاشون گرد زل زده بودن فقط. بعد شیما نزدیک من شد بهش گفتم یه وسیله از قفسه بالا بردار ک وقتی دستشو دراز کرد مانتوش رفت بالا قشنگ لپ های کونش معلوم شد من اونجا خیلی علاقه پیدا کردم. سن پایین جلوم شیمارو بکنه تو ماشین ک نشستیم اون پسرا دوباره از جلومون رد شدن و شیما گفت تا خونه می‌خوان دنبالمون بیان منم گفتم دو تا کیر امشب به یادت میزنه و خندید بعدش رفتیم خونه و گذشت این ماجرا
توی سکس بعدی شیما مست بود بهش گفتم. اون دو تا پسرا بچه حسابی واسه کونت شق کرده بودن. الان اینجا بودن حسابی تلافی میکردن شیما تو مستی گفت آره کیرت کوچیک اون دوتا جرم میدادن اگه اینجا بودن بعد فهمیدم اره خودشم خوشش میاد پس ازون به بعد من تلگرام تو چند تا گروه عضو شدم برای شیما بکن کم سن پیدا کردن و یه شب پیام گذاشتم نفر سوم کم میخوایم و زوجیم اینا یکی پیام داد 17 سالش بود اسمش مهدی بود خونشون تهرانسر بود ما شرق هستیم عکسش فرستاد سفید و لاغر ن خیلی فوتبال می‌رفت بدنش خوب بود وزن 62 ولی کیرش هم سن خودش بود هم کلفت هم بزرگ 17 سانت کیرش بود من کیرم 14 سانت . پسره عکسش با بدنش فرستاد حسابی خوشم بود به شیما هم ک نشون دادم یه حالت تعجب و خوشحال بود ک واسش کیر دارم جور میکنم دگ با پسره قرار گذاشتم با ماشین برم دنبالش بریم باغ. نیاوردم خونه اونجا بهتر بود . رفتم سوارش کردم رفتیم سمت باغ تو راه نرسیده بود یکم فک کنم. چندتا سوال کردم ازش صداش می‌لرزید یکم. بعد شیما گفت تا حالا سکس داشتی بهش اونم گفت آره بلدم رسیدیم باغ من و شیما چندتا شات زدیم مشروب ولی پسره نخورد. بعد رفتم دستشویی اومدم دیدم شیما با پسره لب تو لب. منم نگاه میکردم یکم پسره سینه هاشو میمالید شیما بلندش کرد رفتن سمت اتاق منم بعد چند دقیقه رفتم از لای در دیدم شیما زانو زده داره حسابی ساک میزنه پسرم عین وحشی ها فشار میداد دهن شیما. بعد شیما به پسره گفت رو تخت دراز بکش و با هم 69 رفتن بعد شیما نشست رو دهن پسره گفت زبونتو در بیار و کصشو فشار میداد و میمالوند به دهن پسره بعد یه کاندوم در آورد کشید رو کیر مهدی. گرفت نشست رو کیر پسره منم شق کرده بودم داشتم می‌مالیدم بعد شیما قمبل کرد پسره تلمبه میزد تقریبا بعد 5 دقیقه آبش اومد منم ابم اومد آنقدر ک مالیدم رفت پسره کیرشو شست اومد شیما بعد نیم ساعت دوباره پسر رو برد تو اتاق منم ک ابم اومده بود دگ حسش نبود نرفتم ببینم بعد 25 دقیقه دگ دیدم صدای ناله شیما زیاد شده رفتم دیدم پسره پاهای شیمارو انداخته رو شونه هاشو داره تند تند میزنه توش با یه آه بلند شیما ارضا شد و پسرم بعدش آبش اومد. با اون پسره یبار دیگم رفتیم ولی می‌خوام دفعه بعد 2 تا کیر واسش جور کنم بگم دوستشم بیاره دونفری قشنگ بگانش

نوشته: بیغیرت

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • gayboys
      سکس با میلف کون تنگ پسره سوراخ کون زنه رو چرب کرده و کاندوم کشیده رو کیرش میکنه تو کون زنه دردش میاد . تایم: 01:45 - حجم: 11 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با خانوم سکسی و خوش هیکل . تایم: 12:15 - حجم: 45 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با میلف جاافتاده و حشری بات پلاگ کرده تو کونش و ساک میزنه و کصلیسی میکنه و بعد تو چند تا پوزیشن تا خایه تو کص و کونش تلمبه میزنه و ناله میکنه و آبش و خالی میکنه تو کونش . تایم: 09:40 - حجم: 36 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با خانوم سکسی و حشری اول از هم لب میگیرن و با کص و کون و ممه هاش ور میره و ساک میزنه و بعد تو پوزیشن داگی کصش و میگاد و ناله میکنه . تایم: 07:40 - حجم: 51 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      شخصیتی بنام فرزانه - 1   زن داداش بزرگم فرزانه بعد از فوت داداشم طبقه پایین خونشون یه آرایشگاه زد که دختر عموم مرضیه هم که بیوه بود و دختر خاله فرزانه میشد میرفت اونجا آرایشگاه خانواده عموم خیلی به این دختر سخت میگرفتن انگار گناه کرده که شوهرش مرده با اینکه 2 سال از فوت شوهرش می گذشت نمیذاشتن کسی بهش نزدیک بشه خب منم ازش خوشم اومده بود اما هیچ جوره فرصت آشنایی نداشتیم همه جا مامانش همراهش بود جز آرایشگاه که وقتی شلوغ میشد میرفت کمک فرزانه یه بار به فرزانه گفتم که داستان اینه و میخوام با مرضیه حرف بزنم گفت باشه به مرضیه میگم اگه خودش قبول کرد زنگت میزنم بیاید برید طبقه بالا با هم حرف بزنید اما قول بده فقطحرف بزنیدااااا باشه؟ گفتم چشم خیالت راحت منو که میشناسی گفت چون میشناسم گفتم خندیدم گفتم به خدا فقط صحبت می کنیم گفت باشه چند روز بعد زنگم زد گفت مرضیه قبول کرده فردا ساعت 4 عصر اینجا باش دیرتر نیا که مشتری میاد نمی خوام کسی بفهمه راس ساعت 4 رفتم خونشون مرضیه هم بود فرزانه برامون چای و شیرینی گذاشت و رفت پایین گفت مرضیه جان یه ساعت دیگه پایین منتظرتم و رفت پایین. مرضیه گفت کورش چرا من؟ این همه دختر؟ مامانت میاد یه دختر بیوه برات بگیره؟ گفتم بیوه کجا بود؟ کلا دو ماه زندگی کردید فکر نکنم اصلا فرصت نکرد کاری کنه که خندید با هم خیلی حرف نزدیم که یه ساعت شد و مرضیه گفت من این هفته کلا اینجام با فرزانه صحبت میکنم هر روز بیای یه ساعت حرف بزنیم از اون روز هر روز ساعت 4 تا 5 میرفتم و با مرضیه حرف میزدم که با اصرار من به فرزانه که یه ساعت چیه زود تمام میشه اجازه داد دو ساعت حرف بزنیم که دیگه حرفی برای گفتن نبود بوس و بغل بود بهش میگفتم بذار ببینم توی دو ماه چه دسته گلی به آب دادی به زور تونستم شلوار و شورتشو تا زانو بکشم پایین میگفت فرزانه بفهمه جرم میده گفتم نمی فهمه و براش کوسشو می خوردم گفت خیلی دوست دارم خوردنتو گفتم پس صدات در نیاد نشوندمش روی مبل و شلوار و شورتشو از پاش درآوردم و پاشو باز کردم و شروع کردم خوردن کوسش می گفت انگشتتو بکن توش بالای کوسشو مک میزدم و با انگشتم توی کوسش می کردم خدایش تنگ بود حتی واسه انگشتم گفتم چند بار کردت؟ گفت دو هفته هر شب بعدش پریود شدم و بعدش دوباره هرشب به جز پریودیام هر شب میکردم گفتم بازم خوب تنگ مونده گفت دو سال ازش میگذره گفتم واسه همین تو رو انتخاب کردم چون میدونستم تنگی از کون که نکردت؟ گفت نه اصلا وقت نکرد گفتم این ماله خودمه خودم افتتاحش میکنم مرضیه که ارضا میشد وقت تمام بود و میرفت که کم کم صدای فرزانه دراومد که بسه اگر می خوای برو بگیرش خونه من جای این کارها نیست و صد تا چرت و پرت دیگه منم رفتم به مامانم گفتم که مخالفت کرد گفت چرا مرضیه؟ مگر دختر خالت فهیمه چشه؟ گفتم من مرضیه رو می خوام فهمیه رو نمی خوام خلاصه دعوامون شد گفت من از خانواده بابات الدنگت دختر نمی گیرم اونم مرضیه با اون مامان خشکه مقدسش اون وقت توی عروسیت به جای شیرینی باید خرما بدی خدایشم راست می گفت اما من واقعا مرضیه دوست داشتم و اون اصلا خشکه مقدس نبود از فرزانه هم برای قانع کردن مامانم کمک گرفتم اما اونم نتونست کاری کنه فرزانه گفت فراموشش کن گفتم نمی تونم من فقط مرضیه می خوام گفت نه بابا؟ کورش عاشق شده اونم دختر عمو بیوه اش چند روزی گذشت و بحث و دعواها ادامه داشت که فرزانه گفت فردا 5 شنبه است ساعت 8 شب بیا با هم حرف بزنیم تا بهت بگم چیکار کنی. 8 شب رفتم فکر کردم مرضیه هم هست اما فقط فرزانه بود گفتم مرضیه کجاست؟ گفت خونشون گفتم پس با کی حرف بزنیم؟ گفت ما دو تا با هم. نشسته بودم روی مبل که دیدم از اتاق اومد بیرون یه تور سفید یه سره که مثله سارافان بود تنش بود که کل بدنش مشخص بود اومد نشست کنارم و گفت من فقط شبای جمعه می خوام که ماله من باشی اگه قبول کنی می تونی هر روز مرضیه رو بیاری اینجا با هم حرررررف بزنید دست زدم به سینه هاش گفت پس قبول کردی گفت اینو پوشیدم چون باید پارش کنی تا به زیرش دست پیدا کنی منم مثله وحشیا کلا پارش کردم و افتادم به جون کوسش گفت پس بلدی باید کجا رو بخوری مثله مرضیه هم براش مک میزدم هم انگشت می کردم توی کوسش کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن گفت آخ جون دقیقا مثله کامران میکنی دوست دارم کامران صدات کنم بکن کامران جونم بکن کوسمو منم توی کوسش تلمبه میزدم هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز توی کوس بیوه داداشم تلمبه بزنم اما واقعیت بود و داشتم میزدم می گفت این دسته بیل توی کوس مرضیه هم کردی؟ گفتم نه گفت آخ جون پس من اولین نفرم دوست داشتم اینو گفت تندتر بزن تا با هم ارضا بشیم و توی بغل هم ارضا شدیم و ریختم توی کوسش گفت آخ جوووون آب یه مرررد بهم گفت مرضیه بکن آبتو بریز توش تا حامله بشه بعدش دیگران مجبورن باهاتون کنار بیان… ادامه داره… نوشته: کورش
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18