رفتن به مطلب

داستان سکس ضربدری با خواهرزن سفید


mohsen

ارسال‌های توصیه شده


خواهر زن و جمعی از دوستان
 

جانم عزیزم
خسرو کجایی
سر ساختمون مشغولم چطور چرا هراسونی آرسو
غلام تصادف کرد بردنش بیمارستان
کجا تصادف کرده کدوم بیمارستان
میگن داشته میرفته قزوین تو گردنه کوهین زده به جدول ظاهرا خواب بوده با اورژانس بردنش بیمارستان شهید رجایی قزوین میگن تو کماست اینا رو کی گفته
بیمارستان از رو پلاک شماره مالک در آوردن زنگ زدن ب کیجا
باشه باشه الان تعطیل میکنم میام
فقط زود بیا خسرو کیجا داره تنها میره
نگهش دار تا برسم تا نیم ساعت دیگه رسیدم برام ی ساک لباس جم کن دیگه بالا نیام تو راه عوضش میکنم
مراقب باش
من “خسرو” هستم 33 ساله 188 قدمه و 100 کیلو وزنم پوستمم سفید روشنه سالهاست ورزش بدنسازی هم میکنم رو فرمم خدارو شکر
کارم برق ساختمان هستش و پروژه میگیرم و چند تا نیرو دارم وضع مالیمم بد نیست راضیم اهل یکی از شهرهای گیلان

“آرسو” 27 ساله همسرم 165 قدشه و 55 وزنش تقریبا لاغره و خونه داره دوتا فرزند دختر و پسر هم داریم دخترم “گیلدا” کلاس اوله و پسرم "اوخوان"سه سالشه

“غلام” 42 ساله تقریبا 175 قدشه 75 وزنش پوست گندمی آدم با شخصیت و محترمیه لاستیک فروشی داشته از بد روزگار بد آورده و ورشکست شده و بل اجبار داره با پژو مسافرکشی میکنه

“کیجا” زن غلام و خواهر آرسو هستش 37 ساله حدودا ١٦٨ قدشه و ٨٥ وزنش پوست سفید روشنی دارنه اونم خانه دار هستش و مثل خواهرش مشغول بچه داری دوتا دختر هم دارن که یکیش دیپلمه و دومی هم راهنمایی میخونن

وانتم رو گذاشتم برای بچه ها تا شب ابزار جم کنن موتور همکارم برداشتم و سریع رفتم سمت خونه بعد بیست دقیقه رسیدم
داشتم سگ لرز می زدم از سرما ی ماشین اسپورتیج کیا دارم دیدم سر خیابون روشن آمادست آرسو آمادش کرده بود سریع نشستم تا اومدم در ببندم آرسو دستم گرفت گفت مراقب باشید منو بی خبر نزارید لطفا
“خسرو” چشم نگران نباش حواسم هست
کیجا داشت ریز گریه میکرد
گفتم نگران نباش خیره انشاالله
با بغض گفت هر چی التماس کردم بهم نگفتن چی شده فقط گفتن تو کماست نمرده باشه همینجوریشم زندگیمون رو هواست بچه هام چطور بزرگ کنم دست تنها
"خسرو"بدبین نباش کیجا چته چرا خودت باختی فورن قوی باش انشالله که زندست کی بهت زنگ زدن
گفت حدودا 9 صبح دیشب تا ده خونه بود بعد رفت برای مسافر کشی ب سمت تهران گفتم بهش داخل شهر مسافرکشی کن گفت روم نمیشه مردم منو میشناسن کسی بودم برای خودم تو بازار الان بیام تو شهر کار کنم اونم مسافرکشی روم نمیشه
همش شبا میرفت بیرون برای مسافر کشی
"خسرو"لابد مسافرم داشته دیگه
"کیجا"ای وای آره راست میگی خدایا بهمون رحم کن
دیگه بغضش ترکید های های داشت گریه میکرد و خودش میزد سرعت کم کردم دستش گرفتم چته چرا همچین میکنی اینجوری کنی ما هم نمیرسیم که آروم شو نگه داشتم یه آب براش گرفتم یه کم به سر صورتش زد با دست اشاره کرد بشین حرکت کنیم
از بغض و استرس زیاد حالت تهوع بهش دست داده بود و هی اوق میزد هنوز از شهر خارج نشده بودیم داروخانه نگه داشتم رفتم شرح حالش توضیح دادم گفت باس پزشک ببینه ببر دکتر گفت آقا وقت ندارم باس برم پس چرا انقدر توضیح دادم یه کم چپ چپ نگام کرد یه برگه قرص بهم داد گفت آرومش میکنه گفتم تهوش چی گفت همین خوبه آروم بشه تهوشم قطع میشه فقط یکی بیشتر نده بهش سریع نشستم تو ماشین یه قرص در آوردم دادم بهش گفتم اینو بخور قرص تهوع هستش خورد منم حرکت کردم از شهر خارج نشده آروم شد دیگه گازش گرفتم حدودا سر ظهر بود که رسیدیم بیمارستان هرچی کیجا رو صدا کردم دیدم بیدار نمیشه خودم پریدم اطلاعات پرسیدم گفت تو کماست گفتم زندست پس گفت فعلا آره هوشیاریش روی ٦ هستش انشالله که بره بالا گفتم میتونم ببینمش گفت فقط از پشت شیشه البته اگه نگهبان اجازه بده سریع از عابر بانک ٢٠٠ گرفتم گذاشتم کف دستم رفتم سمت اتاق مراقبت های ویژه رسیدم با نگهبانش دست دادم گفتم بیمار آقای غلام … اینجاست یار و پول احساس کرد کف دستش سریع قاپید گذاشت تو جیبش خیلی تحویلم گرفت برد منو داخل از پشت شیشه دیدمش ظاهرآ سالم بود فقط سرش باند پیچی شده بود و ی سری شلنگ اینا بهش وصل شده بود گفتم چطوره گفت با دکترش باید حرف بزنی بریم ایستگاه پرستاری
رفتیم ایستگاه پرستاری خود نگهبانه پرسید گفتن وضعیتش پایداره ولی نباید تکونش بدن امکان مرگ زیاد باید به هوش بیاد بعد گفت اسم دکترش چیه گفتن آقای دکتر …
سرش تکون داد دستم گرفت حرکت کرد سمت در گفت بیا بریم پیش دکترش رفتیم سمت اتاق مراقبتهای ویژه گفت بمون الان میام رفت تو یه ده دقیقه بعد اومد گفت از دکترش پرسیدم گفت فقط دعا کنید تکونش بدین مرگش حتمیه گفت باید به هوش بیاد تا بتونیم عملش کنیم الان هیچ نظری نمیتونم بدم
شمارش تو کاغذ نوشت داد دستم گفت هر کاری داشتی به خودم بگو
گفتم ما اینجا غریبیم کسی رو نداریم
گفت نگران چی هستی من اینجام تا دستم بر بیاد برات انجام میدم
گفتم حتما جبرانش میکنم برات یه چشمک بهش زدم گفت تا شب من هستم
"خسرو"من میرم به خانومش خبر بدم میام
“نگهبان” راستی نگفتی چه نسبتی باش داری
“خسرو” باجناقم هستش
“نگهبان” احسنت به تو باجناق که دنبال کاراشی
گفتم بنده خدا کسی رو نداره پدرش ک به رحمت خدا رفته و مادرشم که خیلی پیره با خواهر بزرگترش زندگی میکنه و با هم سر ارس میراث خون در خونن بدونه هم نمیاد
پدر زن من هم که فوت شده مادر خانومم هنوز خبر نداره البته اونم سر زندگی خودشه با شوهرش جدیدش موندم من
خانومش کجاست گفتم انقدر بی تابی میکرد که سر راه ی قرص آرام بخش گرفتم از داروخانه دادم بهش بی هوش شده تو ماشینم خوابه
رفتیم دیدم کیجا منگه گوشیمم داره زنگ میخوره جواب دادم آرسو بود جانم آرسو
خسرو چرا جواب نمیدی
“خسرو” داشتم میرفتم تو بیمارستان عجله کردم گوشیم تو ماشین موند
“آرسو” بگو دیگه نصف جونم کردی چی شد
توی سرصدای مکالمه ما کیجا چشماشو باز کرده بود و مثل منگلا داشت منو نگاه میکرد
“خسرو” با دکترش حرف زدم دکتر گفت توی کماست ظاهرا سرش ضربه خورده هوشیاریش روی 6 هستش
“آرسو” بیارش اینجا
“خسرو” نمیشه عزیزم دکتر گفت تکونش بدین میمیره بعداینکه هوشیاری اومد بالا باس عمل شه اجازه نمیدن تکونش بدیم
“آرسو” کیجا کجاست چرا جواب نمیده جریان رو بهش گفتم و گفتم الانم هوشیار کامل نیست ولی چشماش بازه داره میشنوه کیجا دستش رو به آرومی تکون داد گفت خوبم
“خسرو” برو خونه کیجا بچهاش بیار خونه ما کیجا هم با سرش حرف منو تأیید کرد
گفت باشه نگران اینجا نباشین بهم خبر بدین چی شده تلفناتونم جواب بدین لطفا خلاصه خداحافظی کردم و برگشتم سمت کیجا گفتم خوبی به آرومی گفت انگار یه خونه رو سرمه این چی بود بهم دادی گفتم من چه میدونم داروخانه بهم داد دیگه
“خسرو” شنیدی چی شده که
“کیجا” آره متوجه شدم
“خسرو” میتونی بیای بریم بالا ببینیش
"کیجا"اوووووف پیرم کرد این مرد با کاراش
اینو وقتی گفت نگاه کردم به صورتش شالش افتاده بود ریشه موهاش بیشترش سفید شده بود یه حالت جوگندمی گرفته بود ولی بالاترش رنگ شده بود دست کشید رو سرش گفت ببین موهام همه سفید شده آنقدر که این مرد تو این سالها با بی برنامگی هاش ما رو حرص داد
از اون زندگی رسیدم به این فلاکت کسی بودم برای خودمون
گفتم روز بد خوب همه جا هست به روزای خوبتون فکرکن
“کیجا” چ فایده پنج ساله که داریم از بی پولی عذاب میکشیم
اثراتش تو صورتم و موهام داد میزنه
"خسرو"وا موهات که خیلی خوشگله زیبای خاصی داره بهتم میاد بطری آب برداشتم این آبو بزن به دست صورتت بریم بالا
رفتم بیرون در براش باز کردم دستم دراز کردم به سمتش که کمکش کنم بیاد پایین یه کم با اکرا دستم گرفت دستش رو از عمد یه کم فشردم و آوردمش پایین با بطری براش آب گرفتم رو دستش تا به صورتش بزنه چون سر صبح بهش خبر داده بودن و سریع حرکت کردیم دیگه آرایشم نداشت بعد شستن دست صورتش دیدم دخترش داره بهم زنگ میزنه تازه از مدرسه برگشتن بودن طفلیها گوشی رو دادم به کیجا و رفتم در بستم یه کم با بغض گریه باهم صحبت کردن قطع کردن
گفتم بریم بالا بغل هم راه افتادیم دیدم هی تلو تلو میخوره بازوش گرفتم تا تعادلش حفظ کنه چه بازوی داشت خیلی بزرگتر و نرم‌تر از آرسو رفتیم بالا تا غلام شوهرش رو دید شروع کرد گریه کردن که پرستار اومد تذکر داد که سکوت رو رعایت کنید بعد کمکش کردم دم در رو صندلی نشست
نگهبان صدام کرد که داداش جای رو دارین یا نه گفتم نه اینجا کسی رو نداریم گفت اگه دوست داری یه سوئیت مبله دارم 5 دقیقه تا بیمارستان پیاده راهه گفتم پارکینگ هم داره گفت نه گفتم نه ماشین چی کار کنم تو شهر غریب گفت باشه نگران نباش بزار تو حیاط ما من ماشین میارم تو پارکینگ بیمارستان گفتم کجاست گفت دیشب مسافر داشتم تازه دارن تخلیه میکنن تا دو سه ساعت دیگه نظافت میشه تحویلت میدم
رفتم پیش کیجا گفتم پاشو بریم ی چیزی بخوریم گفت نه اشتها ندارم که همون لحظه از ایستگاه پرستاری صدامون کردن همراه غلام… رفتم جلو ی برگه دادن دستم برین پذیرش
باهم رفتیم پذیرش یه ربع بیست دقیقه طول کشید سوئیچ بهش دادم گفت تو برو تو ماشین تا من برم بالا پرونده رو بدم بیام
رفتم بالا بعد تحویل مدارک شمارم دادم نگهبان گفتم سوئیت خالی شد خبرم کن بیام
فقط یه چیزی اگه اوکی نبودم ناراحت نشی اینجا تحویلمون نگیری خندید گفت نه عزیز نگران نباش گفت الان تو واتساپ لوکیشن و آدرس دقیق و عکسای سوئیت برات فرستادم ببین
همونجا دیدم عالی بود گفتم تو عکس که عالیه حالا ببینم از نزدیک
راه افتادم گفت خبر میدم
رفتم سمت ماشین دیدم باز کیجا خواب کلی به شیشه ضربه زدم تا بیدار شد در باز کرد نشستم داخل گفتم خوابیا هنوز گفت آره خوابم میاد گفتم بریم رستوران غذا بخوریم حالت جا میاد
گفت ول کن کلی هزینش میشه تو این بلبشو
ولی توجه نکردم تو مپ زدم رستوران خوب نزدیک خودمون رستوران هدیش نشون داد
رسیدیم رستوران یک راست رفتم سرویس داشتم دیگه خودم خیس میکردم
برگشتم تو سالن دید کیجا پیداش نیست رفتم نشستم سر میز دونفره بعد ده دقیقه دیدم داره آروم از سمت سرویس میاد بیرون اومد نشست گفت باز حالت تهوع دارم گفتم چت شده باز گفت سرم درد میکنه از سردرد زیادی فکر کنم اینجوریم گفتم از گشنگی نیست گفت نمیدونم میشه بریم همون لحظه خانمه اومد سمت ما برای ثبت سفارش که کیجا گفت خانوم شرمنده حالم خوب نیست انشالله وقت دیگه حتما میایم پیشتون منم بلند شدم معذرت خواهی کردم رفتیم بیرون
“کیجا” میشه بریم درمانگاه یه آمپول و سرم بزنم میزون میشم
“خسرو” باشه الان پیدا میکنم
همون لحظه تلفنم زنگ خورد نگهبان بود گفت کجایین بیاین خونه آمادست ماجرای حال بدیه کیجا رو گفتم گفت بیا بیمارستان میبرمش اورژانس
سریع رسیدم دیدم دم در اورژانسه ما رو مستقیم برد تو اتاق ویزیت اورژانس دکتر فشارش رو گرفت گفت 8 هستش سرم و چند تا آمپول و یه سری دارو نوشت نسخه رو گرفتیم اومدیم بیرون نگهبان نسخه رو از من گرفت گفت بشین تو ماشینت تا من بیام دیگه کم کم کیجا داشت بالا میآورد و بی حال می شد هی اوق میزد و ناله میکرد البته چیزی هم نخورده بود از صبح خالی اوق بود کمکش کردم نشست تو ماشین دو دقیقه نشد نگهبانه اومد خیلی تشکر کردم ازش گفت حالا حرکت کن دو سه دقیقه نشد رسیدیم ریموت زد در جک دار حیاط باز شد رفتم داخل گفت همین جا بزار بیاین داخل رفت در برامون باز کرد منم کمک کیجا کردم پیاده شه بی حال بی حال بود دیگه کمکش کردم بریم داخل
نگهبان در باز کرد خانومشم دیدم با جارو ی سری وسایل نظافت داشت میومد بیرون با ی شلوارک جذب بود با ی تیشرت خونگی و روسری شم گرد دور سرش بسته بود ی زیبای خاصی بهش داده بود پوستشم سفید برف بش میخورد 75 وزنش باشه
سلام علیک کردیم گفت مراقب باشید اینجا 8 تا پلست دیدم راهرو هم تنگه سخت میشه کمک مریض کرد خانوم نگهبانه متوجه شد اومد کمک کرد رفتیم داخل ورود کردم باورم نمیشد خیلی شیک با کلاس بود و رویایی خیلی با سلیقه به صورت سنتی دیزاین شده بود فقط تنها اشکالش این بود که پنجره نداشت ولی با نورپردازی عالی دیزاینش کرده بودن همون لحظه ورود کیجا ی اوق زد ی کم بالا آورد ولی خیلی کم یه مایع لزجی ریخت رو مانتوش و آستینش کمکش کردیم بره رو تخت ی خواب بزرگ مستر داشت بردیمش داخل
نگهبان گفت الان سرم بزنه آروم میشه
ورود کردیم ووواااو چ اتاقی یه تخت سلطنتی عالی ارتفاعشم خیلی بلند بود و چند تا مبل راحتی و مبل ریلکسی و خیلی چیزای دیگه اتاق خوابش از پذیرایش بزرگتر بود انگار
خانومش کمک کرد کیجا رو تخت دراز بکشه گفتم رو تختی تون کثیف نشه آبجی گفت اره راست میگی
ولی دیگه کیجا دراز کشیده بود
نگهبانه گفت عسل جان کمکشون کن مانتو رو در بیارن الان باس سرمم بزنم

عسل گفت ایوب کمکم کنید مانتو رو در بیارم تازه فهمیدم نگهبان ایوب هستش اسمش
عسل شروع کرد ب باز کردن دکمه های مانتوی کیجا همون لحظه دوباره کیجا ی اوق زد یه کم خودش بالا کشید عسل هم کمکش کرد تا بلند شه تا مانتوش در بیارن
عسل بنده خدا هنوز نمیدونست ما زن شوهر نیستیم به شوهرش اشاره کرد برو بیرون ایوب رفت بیرون منم کمک عسل کردم ماتتوی کیجا رو در آورد چون سرد بود هوا یه بافت اندامی هم زیرش پوشیده بود مانتو و شالش در آورد داد دست من رو تختی رو انداخت رو پای کیجا گفت تو آشپزخونه لباسشویی هست بنداز توش بعد روشن میکنم
ایوب بیا سرم بزن ایوب هم اومد داخل گفت عسل جان آستین بده بالا خیلی سخت بالا رفت ایوب اومد سرم وصل کرد داد دست من گفت نگهش دار برم ی چیز بیارم آویزونش کنم گفتم نمیخواد میزارم رو تاج تخت 4 تا آمپول هم ریخت تو سرم گفت تا نیم ساعت دیگه آروم میشه تشکر کردم ازشون خداحافظی کردن رفتن بالا
منم یه کم موندم دیدم کیجا آروم شده رفتم بیرون یه هوای بخورم و یه سیگار بکشم دیدم بالا سرمون مغازست و کلا ایوب اینا بعد مغازه خونشونه و از بغل یه راه پله و آسانسور دارن بعد کشیدن سیگار اومدم داخل کم کم دیگه داشت شب میشد خسته شده بودم رفتم به کیجا یه سر زدم دیدم خوابه عرق کرده بود دستمال برداشتم یه کم صورتش رو پاک کردم رو تختی رو از روش کنار زدم تازه متوجه بدنش شدم یه هیکلی داشت تا حالا اینجوری ندیده بودمش معمولا جلوم پوشیده می آومد ساق پای درشت رون پهن شلوارشم تنگ بود کسشم قلمبه زده بود بیرون ی کچلو شکمم داشت با سینه های درشت وسوسه شدم ولی رفتم دستشوی تو پذیرای یه کم موندم بعد یاد ساکم افتادم رفتم از تو ماشین آوردم دیدم کامل آرسو تجهیزم کرد گفتم بهترین وقته یه دوش بگیرم رفتم تو اتاق دیدم سرم داره تموم میشه زنگ زدم ایوب گفت من رفتم بیمارستان الان میگم خانومم بیاد بازش کنه
بعد چند دقیقه دیدم عسل اومد تو کلا متفاوت بود با سری قبل با ی پیراهن یکسره تا زیر زانو و آستین کوتاه بدون شال موهاشم پسرونه زده بود بهش میخورد هم سن خودم باشه ایوب هم احتمالا همون 40 تا 42 بهش میخورد لاغر بود ایوب هیچ سنخیتی با هم نداشتن زن و مرد از تیپش جا خوردم رفت داخل سرم کشید منم تو این فاصله از تو کیفم حوله برداشتم برم دوش بگیرم اومد بیرون گفت تواین فاصله باس بیدار میشد چقدر خوش خوابه جریان بهش گفتم که تهوع داشته قرص آرام بخش بهش دادم گفت چی دادی گفتم نمیدونم از داروخانه گرفتم گفت ببینمش نشونش دادم گفت این قرص خوابه بهت داده پس خیلیم قوی هستش حالا حالا خوابه راحت باشید
گفت شمارمو بزن اگه کاری داشتی بهم بگین ایوب شیفته احتمالا امشب گفتم نه گفت شب میام گفت نه فکر نکنم بیاد شمارش زدم خداحافظی کرد رفت بیرون منم رفتم تو حمومشون که دوش بگیرم یعنی چی آخه برای یه خونه اجاره ای همچین امکاناتی مگه میشه وان حموم شیشه ای دوش خیلی باکلاس رختکن توالت فرنگی و… خودش ی خونه بود حمومشون
سریع یه دوش گرفتم اومدم بیرون لباس پوشیدم رفتم سمت کیجا صداش کردم عین خرس خواب بود رفتم بیرون ماشین روشن کردم زنگ زدم ایوب که در چطور باس باز کنم گفت شماره خانومم رو الان برات میفرستم بهش زنگ بزن ریموت برات بزنه من دیگه لو ندادم که دارم زدم دیدم عه این اون شماره نیست سریع قطع کردم و با همون شماره ای که خود عسل داده بود بهم زنگ زدم گفتم عسل خانوم میشه ریموت بزنید من برم بیرون یه حالت کش دار چشششششم گفتم ممنونم قطع کردم رفتم سمت بیمارستان ی سر به غلام زدم همچنان بیهوش بود یه کم اونجا موندم و زنگ زدم به ایوب گفتم بیمارستان هستم گفت بیا اتاق من نشونی داد رفتم دیدم دراز کشیده کلی تحویلم گرفت یه رانی داد دستم شروع کردیم به صحبت کردن یه نیم ساعتی حرف زدیم متوجه شدم بچه ندارن و ده سال هم هست ازدواج کرده
بهش گفتم داداش یه چیز بگم تعارف نکن باهام گفت جان بفرمائید گفتم خونه رو شبی چند حساب میکنی برام بدون تعارف بگو گفت حالا با هم کنار میایم گفتم نه جان ایوب بگو
گفت خونه و کل اون ساختمون و مغازه ها مال عسله دوتا مغازه داریم و چهار تا خونه که از پدرش به ارث برده و همشم اجاره میده پایین برای مسافر بالا رو که دو واحده به همین همکارای بیمارستان ما که اومدن طرحشون بگذرونن البته به بیمارستان اجاره داده و طبقه آخر هم خودمون میشینیم گفتم پس وضعتون خوبه گفت خداروشکر
گفتم خوب بگو گفت والله بستگی به مشتری و زمان تعطیلات و خیلی چیزای دیگه داره از شبی 1500 تا 5 میلیون هم اجاره میده من زیاد دخالت نمیکنم فقط براش گاهی اوقات اینجا بیمارا جا ندارن براش مشتری میبرم از خودش بپرس منم سفارشت رو میکنم خلاصه بلند شدم گفتم من میرم نهارم نخوردیم برم غذا بگیرم برم خونه بنده خدا خواهر خانومم مریضه
باهام دست داد گفت مراقب باش
فقط ی چیزی گفتم جان با خنده گفت حواست به نفر سوم باشه گفتم یعنی چی گفت شیطان دیگه خواهر زنم که نون زیر کباب تنها هم هستین ی خنده بلندی کرد زد رو شونم گفت برو خوش باش

ی کم فکر کردم ابرو بالا انداختم گفتم چه فکرای میکنی بش فکر نکرده بودم هر چی خدا بخواد همون میشه
گفت باهاش راحتی؟
گفتم تا به چی بگی راحتی امروز برای اولین بار خواستم چند بار کمکش کنم رو تخت لمسش کردم و با شلوار دیدمش زیاد باز نیست با من
گفت برو تو کارش کمک خواستی رو من حساب کن
راستش بهم بر خورد یه جور حس مالکیت داشتم رو کیجا چشام درشت کردم بهم بر خورده بود یعنی چی
گفت داداش انگار بد برداشت شد منظورم قرص کاندوم قطره میل جنسی برای خانوم میتونم برات بیارم اصلا تو خونه هست خواستی ندا بده
گفتم دیگه برم شیطانی هستی تو
گفت راستی عسل هنوز نمیدونه شما زن شوهر نیستید بگم بهش؟
گفتم اگه رو کرایه تأثیری نداره بگو
راستی شب میای گفت نه جای همکارم میمونم صبح هم شیفت خودمه تا ساعت دو بعد میام خونه
گفتم خسته نمیشی گفت همینه دیگه همش خوابیم نه چه خستگي من قدیمی اینجام کسی کارم نداره رئیس بیمارستان هم فامیل عسل هستش شکار هاشو میبره تو سوئیت ما سیخ میزنه باهام کاری نداره معمولا
ابروم تکون دادم گفتم موفق باشی من برم غذا بگیرم برم خونه دارم بیهوش میشم
گفت راستی شغلت چیه گفتم آزاد کار برق میکنم ویلا آپارتمان نیم صنعتی اینجور چیزا
فعلا خدا حافط
تو راه به آرسو زنگ زدم و شرح وقایع دادم گفتم کیجا هم مریضه نمیتونه جواب بده
منم خستم میرم بخوابم
رفتم دو پرس کوبید با مخلفات گرفتم رفتم خونه ساعت حدود 9 شب بود زنگ زدم عسل جواب داد جاااانم گفت در میزنید لطفا
با خنده گفت وا چرا بزنم طفلکی اون که کاری نکرده
تو دلم گفتم زن مرد ی چیزیشون میشه ها زنه هم که میخواره
گفتم چرا کاری کرده
چیکار
مرد بی ریموت راه داده
خندی گفت باطریش ضعیفه باس بیام پایین بزنم الان میام قطع کرد
تو دلم گفتم چرا داشتم میرفتم نیومد الان باطری ضعیفه
در باز شد رفتم تو
دیدم دم در راه پله هستش شوک شدم دیگه یقین پیدا کردم که خانوم میخواد رسما بده به من چون با شلوارک و تاپ بدون سوتین نوک سینش هم از زیر لباس برجستگیش مشخص بود بود
پیاده شدم رفتم جلو سلام علیک کردم
گفت خوش اومدی چیزی نیاز نداری بیارم براتون
گفتم چرا من چایی خورم از صبح هم نخوردم
هست تو سوئیت بزارم گفت هست ولی چایی من آمادست دارم برات میارم
گفتم مزاحمت نمیشم خودم میزارم
گفت نه میارم با قند یا خرما
منم شیطنتم گل کرده بود با این قر فری ک داشت برام میومد گفتم با عسل
گفت جون دیگه
عسل بازی پس قندت نره بالا
گفتم نه نترس جونم هنوز قند مال پیر پاتالاست
اومد جلو دستم گرفت گفت بیا پس بریم از کندو عسل تازه برات بریزم
اشاره کردم به غذا گفتم برم یه سر به کیجا بزنم غذاشو بدم بیام
گفت نه نمیزارم میترسم حوص نون زیر کباب کنی عسلمون بمونه رو دست ما
خندیدم گفتم نترس عسل فعلا نقده و آماده میام بالا
گفت پس میرم چای تاز دم میزارم تا بیای
گفتم خودم میام شاید دیر بشه برم داخل فعلا لبش گذاشت رو لبم یه لب ده دوازده ثانیه ای ازم گرفت واقعا شیرین بود چشمک زد رفت از پله ها بالا چ کونی داشت قلمبه کردنی گفتم جون با سر افتادی تو عسل
رفتم داخل چراغ ها رو روشن کردم دیدم باز کیجا خوابه صداش کردم ب سختی بیدار شد
باز گیج بود گفتم بیا یه لقمه غذا بخور مردی از گشنگی دستش گرفتم از اتاق کشیدم بیرون گفت اینجا کجاست گفتم لابد انتظار داشتی با این حالت تا الان تو بیمارستان میموندیم
اجارش کردم
گفت گرسنمه و بازم خوابم میاد
غذا رو گذاشتم جلوش
شروع کردیم خوردن
بعد خوردن گفت دستشویی کجاست نشونش دادم گفتم میتونی بری گفت آره
مراقب باش
تا اون رفتن
منم باقیمانده غذا رو جمع کردم ریختم تو سطل زباله
کیجا اومد داروهاش بهش دادم تلو تلو خورد و رفت تو تخت گفتم چقدر میخوابی
گفت بی حالم باز خوابم میاد
تو هم بخواب خسته ای
گفتم چشم تو بخواب من هنوز زوده بخوابم
رفتم سرویس برگشتم دیدم کیجا خوابه خوابه
رفتم تو تلگرام به عسل پیام دادم چای عسل ما دم کشیده
سریع جواب داد چه جورم
لب سوز و لب دوز بیا تا از دهن نیفتاده
گفتم در باز کن
لباس راحتی هام پوشیدم رفتم بالا
این سری یه شرتک لی و ی تاپ ورزشی اسمشو نمیدونم شبیح سوتین هستش از زیر سینهاش تا بالای کوسش لخت بود دکمه بالای شورتکشم باز بود بدن بلوری داشت اومد جلو دست داد لبش آورد جلو از لبم یه بوس کرد هدایتم کرد داخل وااااا چ خونه ای چه سلیقه ای نمیشه توصیفش کرد

پایان قسمت اول
اگه نظرات مثبت بود ادامش رو تو همین هفته منتشر میکنم

نوشته: Morteza

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 2 هفته بعد...


خواهرزن و جمعی از دوستان - 2

درود بر شما دوستان کونباز

تمام وسایلشون لوکس و برند بود
چه سلیقه داشتن بخصوص توی نورپردازی خونشون
دوتا خواب انتهای پذیرای بود که هر دوتاش مستر بود
سرویسشون هم دم در بود حسابی خونه رو برانداز کردم
دید گپ کردم دارم خونه رو نگاه میکنم گفت اول چایی میخوری یا میخوای از کندو عسل بخوری برگشتم نگاش کردم لباش لیسید یه عشوی اومد برام گفت کدوم آدم عاقلی عسل میزاره چای میخوره آخه
اومد دستم گرفت کشید سمت آشپزخونه گفتم کجا میری گفت کاریت نباشه نکنه فکر کردی کندوی عسل وسط پذیرایی هستش
راستش بخواین یه خورده گیج شده بودم رفتیم داخل آشپزخونه چه کابینت هایی انگار خونه شاه بود همه چی به نظم بود یه میز نهار خوری سلطنتی بزرگ هم داشتن گوشه پذیرای یه در بود باز کرد رفت تو دیدم مطبخ هستش اونجا ولی معمولا مطبخ کوچیه این تقریبا بزرگ بود حتی میز غذا خوری هم داشت و یه پله گرد هم توش بود رفت سمت پله گفت بریم بالا اتاق خواب شاه نشین داریم
گفتم چون دیگه چقدر رمانتیک
گفت نه دیگه من رمانتیک دوست ندارمااااا
فقط خشن میتونی یا برگردم
کیرم داشت کم کم نبض میزد گفتم میتونم عزیزم چرا نتونم
چقدر خشن میخوای باشم
گفت انگار اسیر گرفته باشی دوست دارم منو ببندی بزنی انگار که داری تجاوز میکنی
جون دیگه بریم بالا
جلو افتاد از پله ها تا بالا چند تا رو قسمت لخت باسنش زدم رفتیم بالا
بازم یه اتاق شیک با یه تخت سلطنتی از اونایی که دورش رو با تو تضعین میکنن حلش دادم داخل تخت
جون چقدر وحشی آره همینو میخوام
خواستم برم رو تخت گفت اول لخت شو بعد بیا تا بیای منم شرتکم در میارم سریع لخت شدم عسل هم لخت شده بود دیگه نگاهشم نکردم پریدم رو تخت رو زانوهام وایسادم موهاش گرفتم کیرم رو چپوندم دهنش شروع کردم به تلمبه زدن چه دهن گرمی داشت تا ته حلقش میزدم هی اوق میزد اوق میزد نذاشتم نفس بکشه زیر چهار پنج دقیقه نفسش رو گرفتم
داشت اوق میزد با کف دستم پشت سرش گرفتم و با دست دیگم چندبار با کف دستم چک هم میزدم رو صورتش اشکاش در اومد دو دستی چنگم گرفت که یعنی ولش کنم ولی من ادامه دادم شروع کرد به زوزه کردن خواست گاز بگیره موهاش کشیدم چشمام براش درشت کردم ولی همچنان داشت زجه میزد یه لحظه بیرون آوردم نفس بکشه چندتا نفس عمیق کشید دوباره چپوندم دهنش با چشماش التماس کرد که دوباره اون کار نکنم گفتم اگه میتونی دارکوبی ساک بزنی بزن وگرنه باز وضع همینه با سر تائید کرد که میتونم دستم از رو سرش برداشتم خودش شروع کرد ساک زدن چقدر خوب ساک میزد حرفه ای بود احساس کردم داره آبم میاد موهاش گرفتم که بریزم تو دهنش خودش فهمید شروع کرد کلاهک کیرم میک زدن دیگه نتونستم تحمل کنم آبم اومد تو دهنش
هنش رو باز کرد ریخت رو لبش صورتش داشت همکاری میکرد با دهن باز کیرم میمالید آخراش باز سر کیرمو برد تو دهنش انقدر میک زد که جونم در اومد و نفس زنان افتادم رو تخت
تازه متوجه شدم چه تخت نرمی دارن عسل هم داشت با یه عشوی خاصی مثل جندهای فیلمهای پورن با انگشتاش آبم رو هدایت میکرد سمت دهنش و ملچ ملوچ می کرد بعد گفت برم پایین صورتم بشورم بیام گفتم مگه اینجا حموم نیست گفت هست تو برو حموم اینجا منم برم پایین گوشیم موند پایین شاید ایوب زنگ بزنه
تیغ تازه هم هست خواستی یه صفای بهش بده خوب تمیزش کن که خیلی باش کار دارم گفتم بزار یه کم نفس بگیرم اون رفت منم یه کم رفتم تو خودم که تو چند ساعت چیا بهم گذشت کجا هستم نور آبی ملایمی داشت فضای اتاق یه آرامش خاصی بهم داده بود چشمم افتاد به یه تلوزیون بزرگ روبروی تخت انگار سینما بود همه چی شون خاص بود بچه حالی میداد اینجا فیلم دیدن بغل تخت یه در بود قل خوردم تور کنار زدم در باز کردم دیدم آره یه حموم کوچیک هست رفتم یه دوش سرپایی گرفتم با تیغ هم یه کم پشمای کیرو خایه رو زدم البته من همیشه چون ورزش بدن سازی میکنم پشمای کل بدنم رو میزنم چون تازه داشت در میومد حالت زبری داشت حوله پشت در بود خودم خشک کردم پریدم رو تخت باز رفتم تو فکر حس خوبی داشتم بیشتر مهو نورپردازی خونشون بودم کلا بهم آرامش میداد چشمام بستم خوابیدم فکر کنم بیست دقیقه ای شد که با صدای پای عسل بیدار شدم در هم صدا خورد لامپ ها رو روشن کرد کلا چرتم پاره شد دیدم عسل اومد داخل با یه سینی مزه گذاشت رو پاتختی کنار مبل گفتم بح بح چه کرد عسل بانو
پر مغزیجات بود
گفت باید بسازمت دیگه وگرنه میترسم خروس بازی در بیار باز
گفتم من خروسم !!؟ کونت گذاشتم حالیت میشه
جون دیگه شوخی کردم ولی خیلی خشن شده بودیا گلوم درد میکنه
خودت خواستی گفت نه دیگه در این حد آرومتر من هستم اینجا
بیا این معجون بزن تا تقویت شی
اومدم بگیرم ازش گفت قبلش این قرص بخور که تا صبح میخوام ازت کار بکشم
منم خوردمش معجونم با هم خوردیم یه نیم ساعتی هم لاس زدیم
کم کم حس کردم خون داره تو کیرم جمع میشه عسل هم کوس کون لخت جلوم داشت عشوه گری میکرد بدنشم لیزر شده سینه های درشت کمرش باریک کونشم عالی بود سفید پوست و تمیز چون زایمان هم نکرده بود تو این سن شکم صافی داشت عین ی دختر 17 ساله بود معلوم بود خیلی به خودش میرسه
سینی رو آورده بود تو تخت گفت بسه دیگه زیاد نخور سنگین میشی پاشد سینی رو گذاشت بیرون از تخت نور هم کم کرد
گفتم بزار برم یه سر به کیجا بزنم
نه نه نمیخواد خودم رفتم
گفتم تو که لخت بودی چطور رفتی
مگه چیه کسی نیست که تو ساختمون
گفتم پایین کسی نیست
نه کلا 4 تا دخترن همش یه نفر خونست
اونیم که خونست جنازست از بس که ازشون کار میکشن تو بیمارستان
چطور بود کیجا
آب عرق رو تختی رو از روش برداشتم یه ملافه نازک انداختم روش کمکش کردم بافتش در بیاره یه تاپ زیرش پوشیده بود جنده چه بدنیم داره
دیونه الان صبح نمیگه کی اینو در آورده برام
خوب بزن زیرش بگو کار من نیست
از دست تو عسل
خوب کارتو راحت کردم زودتر بپری روش
حالا بیخیال آماده ای اومد تو تخت شروع کردیم به لب بازی و سینه خوری چقدر رو سینه هاش حساس بود داشت مثل مار به خودش می‌پیچند کمرشم باریک بود کونشم درشت یه قری داشت میداد که نگو هی از سینه میرفتم رو لبش رو گوشش کلا رو بالا تنه بودم خودشم دستش رو کسش بود داشت مثل خمیر ورزش میداد خلاصه تونستم ارضاش کنم موقع ارضا شدن مثل گرگ زوزه می کشید نوک سینش گذاشتم تو دهنم سرم گذاشتم رو اون یکی سینش آروم شروع کردم مک زدن باور کنید حدود یک دقیقه رو ویبره بود کم کم آروم شد گفت خسرو چیکارم کردی
خواستم جبران کنم
عالی بودی خسرو یکی از بهترین ارضا شدنای عمرم بود
گفتم خوب حالا جو نده شروع کنیم
عسل گفت میخوام یه ساک آروم بزنم برات گلوم میسوزه بزار خودم بخورم
گفتم پس بیا روم منم بخورم 69 شدیم شروع کردیم من زیاد کوس لیسیده بودم خیلی تمیز بود انگاری یه چیزی زده بود بهش بوی اسپری نارگیل میداد
خوردیما صدای ملچ ملوچ مون اتاق پر کرده بود
که دوباره شروع کرد به لرزیدن کیرم از دهنش بیرون آورد شروع کرد به زوزه کشیدن صداهای عجیب غریبی از خودش در می‌آورد
من خیلی آروم داشتم چوچولشو میک میزدم و اونم میلرزید بازم طول کشید لرزیدنش
بعد ک تموم شد خیلی نرم چرخید با دستاش اشاره کرد برم بغلش
بغل کردیم همو انگار که عاشق معشوق همیم آروم داشت تو گوش هم نجوا میکردیم میگفت چقدر خوبی تو بوی بدنت عضلاتت پیش نوازیت کلا میفهمی سکسو هرجور خواستم همونجوری باهام بودی تا الان
منم داشتم ریز بوسش میکردم و تو گوششو گردنش نفس نفس میزدم
گفت بیام یا میای
گفتم هر جور دوست داری بگو شروع کنیم
گفت تو چی دوست داری
گفتم از 6 صبح بیدارم 12 شبه تو بیای بهتر قل خورد اومد روم آروم رفت پایین یه سی ثانیه ساک پر تف زد برام اومد بالا یک ضرب نشست رو کیرم ی نفس بلند کشید و بلند آخ چه کیری داری خسرو جون دیگه نمیزارم بری دیگه بکن خودمی هی قربون صدقه کیرم و خودم میرفت
کشیدمش سمت خودم شروع کردم به لب گرفتن و همکاری کردن باش نرم داشتم باش بالا پایین میشدم حدود یک ربع با هم داشتیم نوبتی میزدیم
که دوباره لرزید و صدا های عجیب غریب در می‌آورد از خودش بیشتر صدای زوزه گرگ بود انگاری کوسش منقبض شده بود و داشت دل دل میزد کم کم آروم شد شروع کرد منو بوسیدن و هی تشکر میکرد که چقدر خوبی
گفتم یه چیز بپرسم
گفت بگو گفتم نمیخوام این حست رو بپرونم
نه بگو
مگه ایوب نمیکنتت
ایووووب چرا میکنه ولی چون تو بیمارستان زیاد به طورش میخوره دیگه به ما نمیرسه
واقعا
آره انقدر میان بیمارستان کارشون گیر میکنه که ایوبم خیرخواه کارو سریع راه میندازه به جاش مخشون میزنه میکنتشون تو چی
من چی
تو هم مثل اونی
اون اوایل به دید خیانت می دیدم ولی دیدم درست بشو نیست منم افتادم تو خط
ببین ما همو آزاد گذاشتیم الان که کیرت تو کسمه سر برسه ببینه بیشتر کیف میکنه یه آدم خاصیه حس بی غیرتی داره
کیرش چی چطوره
از مال تو درازتره ولی خیلی نازکتر و کج
خوب میکنه
فقط به فکر خودشه
انقدر اونجا کوس مفت گیرش اومده فقط خودش خالی کرده که عادت کرده فقط بلده بکنه و خودش ارضا کنه
البته کمرش سفته ها بخصوص تریاک بکشه که خیلی میکنه
بعد شبای که شیفته تو چیکار میکنی
شب شیفت نمیمونه معمولا اگه واحدا پر باشه بدونه تو ساختمون کسی هست شاید قبول کنه
مثل امشب
نه امشب من ازش خواستم
یعنی چی
از لحظه ای که دیدمت کوسم خیس شد تو دلم قنج رفت گفتم کاش بتونم مخت کنم و بهش گفتم
گفت راحت باش
یعنی میدونه الان با همیم
آره بابا براش مهم نیست که
فکر میکنی الان اون بیکاره
اونم پی عشق حال خودشه
الان بیمارستانه
یه کم سکوت کرد گفت نه
گفتم تو خونست سرش تکون داد که آره یه لحظه ترسیدم پوستم مور مور شد وحشت زده شدم ولی تو همین صحبت ها عسل داشت آروم آروم خودش بالا پایین میکرد
کیر منم که قرص خورده بودم خیال خوابیدن ارضا شدن رو نداشت
گفت کجاست الان گفت حالا بکنیم بعد بهت میگم گفتم نه بگو
عه نرین تو حال ما دیگه بزار حال کنیم
دختر میترسم خوب
گفتم اونم داره به مدل خودش حال میکنه تو کاریت نباشه
کیج شده بودم حسم پریده بود فقط کیرم شق بود
دید دارم همکاری نمیکنم گفت بهت میگم ولی باید قول بدی آروم باشی و سر صدا راه نندازی و ادامه حال کردنمون رو بریم
گفت قول
گفتم قول
یه لب دیگه ازم گرفت قل خورد از تو کشوی پاتختی کنترل تلویزیون برداست روشنش کرد
وای خدا چی میدیدم انگار اتاق کنترل بود
همه فضای ساختمون دوربین داشت 64 تا دوربین برای جای جای ساختمون
نقطه کوری هم نبود تو ساختمون
موس رو برداشت با یه زیر موسی گذاشت رو شیکمم و یه تصویر رو بزرگ کرد دیدم عه خودمونیم رنگم پرید
اومدم پاشم فشارم داد با یه حالت تشر گفت بخواب
دوربین بالای تلویزیون کار شده بود
تصویر بعدی از توی توری بالای تخت که کامل واضح همه چیز رو نشون میداد
تصویر بعدی هم گوشه اتاق بود از کل اتاق میگرفت
گفتم عسل چرا فیلم گرفتی ازم
گفت نترس بچه خوبی باشی اتفاقی نمی‌افته برات
وای خدا زندگیم نابود شد
زد رو پام با اعتراض گفت عععععه شلوغش نکن میگم کاریت نداریم چیکار به زندگی تو داریم اخه
فکرم هزار جا رفت گفتم لابد باج میخوان
انگاری فکرمو خونده بود
گفت نترس خودمون به اندازه کافی مال منال بهمون ارث رسیده
باج بگیرم نیستیم فقط دنبال عشق و حالیم
دوباره برگشت بوسم کرد با جفت چشماش بهم یه چشمک زد گفت نگران هیچی نباش بسپار به خودم
یه واقعیت بهت بگم گفتم بگو
گفت این همه سکس من و ایوب با این همه آدم کردیم
حسی که ازت گرفتم تا حالا تجربه نکردم
خرابش نکن از ما مطمئن باشه
دوباره بوسید منو
یه کم فکر کردم چاره ای نبود باید می پذیرفتم
گفتم مطمئن باشم گفت آره آره من معتقدم سکس چیز مقدسیه به جز تجاوز حالا هر مدلش که میخواد باشه
به همین سکسمون قسم میخورم که اتفاقی برات نمی افته نگران نباش
یه نفس راحت کشیدم برگشت بوسش کردم
گفت از همین اخلاقت خوشم اومده خدایی
گفتم حالا بگو ایوب کجاست
گفت خسروی من حالا نمیشه ادامه بدیم بعد بگم گفتم نه جان من بگو
گفت چون دوست دارم میگم ولی قول بده آروم باشیا گفتم قول
کنترل برداشت یه کانال عوض کرد 8 تا تصویر ظاهر شد
وای خدای من نزدیک بود سکته کنم
تصاویر مال سوئیت بود گفتم بزرگش کن
گفت موس باید بیارم تو کشو پاتختیه الان میارم
خوب دقت کردم انگاری دو نفر داشتن سکس میکردن موس آورد تصویر بزرگ کرد وای خدا ایوب داشت کیجا رو میکرد
با تعجب برگشتم سمتش عسل شما دیگه چه جور آدمای هستین
اون زن مریضه
گفت هیسسسس اون خوابه خوابه نمیدونه داره گاییده میشه
کیجا رو شکم خوابیده بود یه پشتی بزرگ زیر کوسش بود کونش اومده بود بالا و ایوبم روش داشت تلمبه میزد
خواستم بلند شم دوباره بهم تشر زد خسرو بخواب گفتم بهت
گفتم ولم کن برم پایین
گفت بری چیکار
مگه کار تو بهتر بود
تو هم داشتی زنش رو میکردی
تازه اون داره خواهر زنت رو میکنه
خوب به تصویر نگاه کردم دیدم یه گوشی هم روشن و ایوب هی بهش نگاه میکنه
گفتم اون گوشی چی میگه
گفت آنلاین با وای فای داخلی داره اینجا رو نگاه میکنه
ایوب دست تکون بده به خسرو خان
ایوب برگشت سمت دوربین ی بوس برام فرستاد
گفتم شما دیگه چه جونورای هستین
دختر به گا میریم فیلممون میره رو اینترنت
گفت به نت وصل نیست این وای فای داخلیه فقط موقع ای که خونه باشیم میتونیم رو گوشی ببینیمش
گفتم اها متوجه شدم
گفتم صدا هم داره
خندید گفت چیه برات جالب شد
آره داره کنترل برداشت صدا رو زیاد کرد صدای شلاب شلاب تلمبه زدن ایوب می اومد و یه صدای گنگی از کیجا گفتم به هوش نیاد گفت نه نترس تو داروهاش یه قرص خواب آور قوی گذاشتم تو هم بعد شام دادی بهش خورد صبح حدودا ساعت 10 کامل هوشیاره الان بیدار بشو نیست
ایوب گفت خسرو خان چطوری تونستی از عسل خوب کار بکشی
عسل پیش دستی کرد گفت ایوب عالی بود عالی
ایوب گفت دیدم نوش جونتون
کیجا هم عالیه دوست دارم وقتی که به هوشه بکنمش بدنش معرکست
گفتم ایوب نریزی توش بدبختمون کنی اون زن دست من امانته ها
گفت نترس من تعداد سکسام زیاده بخاطر بیماری هرگز بدون کاندوم سکس نمیکنم الانم رو سالار روکش کشیدم خیالت راحت
گفتم یه کم استراحت بده به زن مردم مفت گیر آوردی یکسره داری میزنیا زخمش کردی فردا متوجه میشه ها
گفت چند دقیقه دیگه تمومه نگران نباش زیاد نکردم
داشتم سکس شما رو تماشا میکردم
میخوای زودتر تمومش کنم شروع کن عسل بکن تا من شهوتی شم آبم بیاد
تو دلم گفتم این دیگه چه مدلشه
عسل داگی شد منم رفتم پشتش شروع کردم تلمبه زدن آروم آروم ریتم گرفتم عسل تو آسمونا بود هی داشت قربون صدقه من میرفت حدود ده دقیقه شد که باز لرزید و رفت رو ویبره افتاد رو تشک و زانوهاشو جم کرد تو خودش دیدم ایوب همچنان داره میزنه با عصبانیت گفتم ایوب تموم کن اون زن مریضه فردا میفهمه شر میشه ها
گفت باشه آقا نخواستیم
قل خورد از روش افتاد رو تشک
وای چه منظره ای بود یه کون قلمبه رو به دوربین
چقدر بزرگ بود
عسل با آرنج آروم زد تو پهلوم گفت هوی کجایی تو مال منیا
خندم گرفت گفتم چیه غیرتی شدی
آره شدم هیز بازی در نیار
بریم کمک ایوب لباساهای کیجا رو بپوشونیم
لباس بپوشونی یا از نزدیک ببینی انگار خوشت اومده ها
گفتم راستش رو بخوای آره هم میخوام ببینم هم اوضاع رو برگردونم عقب
نفهمه
تو کاریت به اوضاع نباشه خودمون بلدیم
6 ساله ما داریم از این کارا به صورت های مختلف میکنیم
با چند نفر این کارو کردین
به تو چه
من فقط این یادمه که فقط از تو عشق گرفتم بقیه به چشم جنده نگاهم کردن
ولی تو
گفتم خوب حالا رمانتیکش نکن اشکمون در نیار
حالا بریم پایین یا نه
گفت بریم اومدم لباس بپوشم گفت نمیخواد همینجوری بریم
لباسام دستم گرفتم راه افتادیم دوتای لخت به سمت پایین تو آسانسور گفتم آب سلطان نیاوردیا گفت وقت بسیاره میارم برات
چند بار ارضا شدی عسل
پنج شیش باری شدم هر بارم اونجوری بود که خودم میخواستم
دمت گرم عالی بودی
گفتم مگه چطور بودم
ببین شاید توضیح دادنش برام سخت باشه
فقط اینو بدون به چشم یه جنده دیده نشدم
هر طور که دوست داشتم باهام رفتار کردی به فکر کار خودت نبودی این برام ارزش داشت
ولی بهت بگم زدم در کونش من از این کون نمیگذرم
با عشوه گفت چشم عزیزم تو جون بخواه
خلاصه رسیدیم
دیدم ایوب فتاده رو کیجا داره تلمبه میزنه
داد زدم بیشعور تمومش کن گشتی زنه مردم رو از کی داری میکنی
گفت هنوز نیم ساعت شده جون تو دستش گرفتم بلندش کردم کسکش یه کیر داشت اندازه خرطوم فیل ولی نازک بود کلاهک درشتیم داشت سیاه بود بد ترکیب تقریبا دوتا اندازه کیر من بود ولی کیر من دوتا اندازه کیر اون کلفت بود ولی شق
کیرش بعد یه حالتی چون بلند بود کج معوج بود
دید دارم به کیرش نگاه میکنم گفت خسرو چه کیر خوشگلی داری چقدر کلفته چه سفیدم هست اومد جلو گرفت تو دستش یه خورده برندازش کرد گفت خدای بی نقصه حق داره عسل زیرش زوزه بکشه چه شقم هست
خوب حالا زن مرد تا منو چشم نزنین دست بر نمیدارین عسل گفت تعریف داره دیگه عزیزم
برگشتم سمت کیجا واقعا چه بدنی داشت بیشعور ایوب کامل لختش کرده بود چه کونی
از کون عسل که بی‌نقص بود هم زیباتر بود
خسرو بهم اشاره کرد نمیخوای یه تست کنی شاید دیگه همچین موقعیتی هرگز برات پیش نیاد حسرتش به دلت میمونه
منم با صحنه ای که دیده بودم کم میل هم نبودم یه سیخی بزنم بهش
عسلم گفت دوست داری شروع کن
عسل اومد جلو نشست رو تخت منو کشید سمت خودش کیرم گذاشت تو دهنش شروع کرد به آرومی ساک زدن
دوتا دستام گذاشتم رو سرش چشماش درشت کرده که نه نزن تو حلقم سری خودش عقب کشید گفت نه جون خسرو حلقم میسوزه بزار خیسش کنم یه کم بکن بعد بریم بالا من هنوز سیر نشدم
یه کچلو پر تف برام ساک زد گفت برو رو کارش اومدن دونفری لمبرای کون کیجا رو باز کردن تا حالا همچین کوس کونی ندیده بودم گوشتی و درشت
ایوب کیرم گرفت هدایتش کرد بره تو کس کیجا کیرم با این که لیز بود سخت رفت تو
جدارهای کسش رو رو پوستم کیرم حس میکردم چقدر تنگ بود وای خدا شکرت چه حس حالی بود خودش جم کرد یه لحظه شک کردم شاید بیداره ولی صورتش نگاه کردم عین مردها خواب بود شروع کردم به تلمبه زدن
روی کف دستم بودم داشتم میزدم خدای داشت حال میداد ی چند دقیقه زدم دستم خسته شد آرون بلند شدم گفتم بچه ها میشه کمک کنید داگی نگهش داریم خسته شدم
ایوب پیش قدم شد عسل هم همراهیش کرد
ایوب اومد بالای تخت پاش گذاشت دو طرف کیجا به سمت کونش دوتا پهلوهاش گرفت کشید بالا من و عسل هم زانوهاش جم کردیم چسبوندیم به هم چه منظره ای شده بود عسل گفت جنده خانوم چه کوس کونی داره
گفتم این جنده انقدر تنگه که فکر کنم شوهرشم نمیکنتش
ایوب گفت اره کیرم که خیلی نازکه نمیرفت تو کونش گفتم کونشم کردی گفت نه نرفت تو فقط کسش کردم اونم خیلی راحت نرفت تو تنگ بود
عسل اومد دوباره کیرم تفی کرد چپوندم داخل کس کیجا چنان با سرعت کردمش که صدای شالاپ شلوپ کلا خونه رو برداشته بود از کوس عسل داشت خیلی بیشتر حال میداد
تا حالا همچین کسی نکرده بودم تنگ و داغ
عسل گفت خسرو تمومش کن آبت بیاری می کشمتا آبت برا منه اومد طاق باز خوابید بغل کیجا کفت تموم کن بیا رو من
برگشتم نگاش کرده تو چهرش حسودی و التماس بود ایوب هم هلم داد برو عسل منتظر تا من بلند شدم ایوب اومد جام کیرش از بس دراز بود عین شلنگ بود خوب شق نمی شد با دوتا دست هدایتش کرد تو کس کیجا گفت نامرد گشادش کردی که
عسلم امونم نداد زود کشید منو رو خودش باز کردم تو کس عسل شروع کردم تلمبه زدن و لب خوری از عسل
داشت دوباره حرکات عجیب غریب از خودش نشون میداد هی سرش رو چپ راست میکرد یه حالتی تو چشمام نگاه میکرد انگار داشت عاشقم میشد
منم بهم داشت لذت میداد پاهاش رو آورد دور کمرم حلقه کرد و با پاهاش همکاری میکرد که محکم تر بکوبم
دیدم داره ارضا میشه منم خیلی رو اوج بودم داشتم میومدم گفتم آبم داره میاد گفت بریز توش بریز
منم گفتم بادا باد ریختم توش
عسل داشت زجه میزد دیگه اوف چقدر داغه کسم پر کردی شروع کرد به لرزیدن
منم هی نوازشش میکردم قربون صدقش
و خیلی آروم لبش رو بوس میکردم حسابی بغلم کرده بود داشت به خودش فشار میداد ایوب هم داشت تند تند تلمبه میزد یهو نعره کشید و ارضا شد ریخت تو کاندومش بلند شد رفت پایین تخت پاهای کیجا رو کشید کیجا افتاد به سمت پهلو رو به ما تازه سینه هاش معلوم شد چه سینه های چه بدنی یه شکم خیلی کوچیک هم داشت که بیشتر بامزش کرده بود هلش دادم رو بالا شد سینه هاش افتاد دوطرفش درست جلو صورتم بود آروم گذاشتم دهنم یه هو کیجا یه تکونی به خودش داد سرش برگشت به سمت من پوستش مور مور شده بود
نه اینکه زنا رو سینه هاشون حساسن انگاری تو خواب هم اثر داشت
گفتم بچه ها اینو چیکارش کردین شده مثل مردها هیچ به هوش نمیاد
چون قرص خورده بودم کیرم همچنان شق بود یه تف انداختم رو کیرم افتادم روش کیرم کردم تو کسش خیلی ملو شروع کردم تلمبه زدن کسش خشک بود انقدر گاییده شده بود بنده خدا دوباره تف انداختم رو کیرم
خیلی داشت بهم لذت میداد
ایوب اومد بیرون با تن پوش گفت نوش جونت داداش بزن که خواهر زن از هر چیزی بهتره
یه چند دقیقه گذشت عسل اومد
گفت خسرو بلند شو بسه زنه رو ترکوندی
ایوب گفت چیکارش داری بزار حالشو بکنه شاید دیگه گیرش نیاد
عسل گفت خسرو بلند شو قول میدم تو بیداری با میل خودش بیاد زیرت بلند شو منم با کیری شق بلند شدم ازش
ایوب کیرم گرفت گفت وسوسه شدم تو این سن تستش کنم
عسل گفت لازم نکرده کم مونده تو این سن کونی بشی از فردا بیفتیم برات دنبال کیر
من خندیدم
عسل گفت بیاین کمک
دستمال مرطوب آورد گفت پاهاشو باز کنید دو طرفش گرفتیم کامل بازش کردیم چه منظره ای میل داشتم تا صبح بکوب بکنمش ولی عسل نمیزاشت
با دستمال مرطوب کوس کونش تمیز کرد روناش تا نزدیک زانو هاش سینه هاشو شیکمش صورتش گفت برگردونینش پشتشم تمیز کرد یه پیراهن گشاد تابستونی یکسره تا روی زانو آورد گفت کمک کنید بپوشه گفتم شرتش چی گفت حرف نباشه
با ایوب کمک کردیم تنش کردیم دوتا دستاش گرفتیم بلندش کردیم تنش کرد آستین نداشت
گفت برین بالا تا من یه کم اینجا رو تمیز کنم لباساشو بندازم تو لباسشویی بعد میام
من ایوب لخت با هم راه افتادیم رفتیم سمت بالا لباسامم دستم بود
رفتیم بالا گفتم برم یه دوش بگیرم افتادم تو حموم چه حمومی خدای ایوب هم اومد گفت تا دوش بگیری وان آماده میکنم بری تو وان گفتم ایوب نه نصف شب ساعت از دو شب رد شده بود گفت خوب باشه مگه کاری داری
کیجا تا بیدار بشه ظهره گفتم باشه آمادش کن من دوش گرفتم اومدم سمت وان دیدم چشم ایوب به کیرمه
گفتم ایون چرا کلید کردی به کیرم گفت خدایی خیلی زیباست
میترسم پاره بشم وگرنه میگفتم کونم بزاری اومد جلو گرفت دستش نشست جلوم شروع کرد زبون زدن گفتم ایوب چیکار میکنی چندشم میشه گفت صبر کن تخمام کرد دهنش کیرم نبض زد دوباره بلند شد این قرصه خدای عجب چیزی بود پاهام باز کرد تخمام لیس میزد از زیر کیرم میومد بالا تا کلاهکش عسل در باز کرد اومد داخل گفت چشمم روشن چیکار میکنی ایوب
گفت خدایی ببین آخه تا حالا همچین کیری دیده بودی خیلی بی نقصه گفت ایوب گمشو برو بیرون میخوام تنها لذتش ببرم
ایوب گفت بزار بمونم
گفت خفه برو بیرون بخواب صبح باس بری سر کار ایوب با دلی چرکین رفت بیرون
عسل دستاش گذاشت رو وان کونش قمبل کرد گفت بزن عزیزم که دارم میمیرم برای کیرت
گفتم تو چقدر شهوتی هستی گفت کیرت فرق داره بزن تف انداختم سر کیرم مالیدم به کوسش آروم کردم توش گفتم بکوبم یا آروم گفت آروم ممکنه تو حموم سر بخورم
خیلی ملایم شروع کردم به تلمبه زدن چقدر شهوتی بود این زن سریع کوسش آب برداشت
آب کوسش با انگشتام هدایت کردم سمت کونش با انگشت شستم شروع کردم هم زمان تو کونش تلمبه زدن مشخص بود کون زیاد داده با دوتا انگشت شصتم همزمان حسابی بازش کردم
گفتم عسل آماده کون دادن هستی گفت آره من در اختیارتم
کیرم کشیدم بیرون یه تف مستقیم انداختم رو سوراخ کونش کیرم گذاشتم خیلی آروم هل دادم از اون چیزی که فکرش رو میکردم راحت تر رفت
عسلم بریده بریده میگفت آروم آروم اونم از روی شهوت بعد اینکه کامل چپوندم توش یه کوچولو نگه داشتم تا جا باز کنه بعد نرم شروع کردم تلمبه زدن کونش انگار ی حلقه بود دور کیرم عسل داشت زوزه می کشید باز و میلرزید منم تندش کردم بی رحمانه کوبیدم تو کونش فکر کنم ارضا شده بود ولی من محل ندادمو یک سر زدم که برای بار سوم آبم اومد ولی دیگه آبی نمونده بود برام همون رو ریختم تو کونش یه در کونی محکمم زدم بهش گفتم عالی بودی چسبید بهم
با صدای گرفته گفت کشتیم پسر خدا به زورت قوت بده تو محشری رفتم دوش گرفتم کیرخایهام رو شستم رفتم تو وان عسلم پشت سرم رفت دوش گرفت اومد تو وان یه کم تو وان عشق بازی کردیم
ازش پرسیدم عسل یه چیز بپرسم
گفت بپرس
گفتم تا حالا با چند نفر بودی خندید گفت چرا میپرسی گفتم چون باتجربه ای
گفت من شهوتیم
با خیلیا قبل ازدواج با ایوب. دوست پسر زیاد داشتم تا بیست دو سالگی پسر نبود تو شهر کونم نذاشته باشه خدای آمارش خیلی زیاده
بعد ازدواج ترک کردم فقط ایوب که دیدم اونم زیر آبی میره کم کم افتادم دوباره تو خط
سکس گروهیم داشتی
آره یه مرد دو زن
دو مرد من تنها
یه بار 4 تا مرد اینجا رو اجاره کرده بودن ایوب منو هم قول بهشون داد
کلی هم پول پله ازشون تیغ زدیم
یعنی پارم کردنا 24 ساعت اینجا بودن
یعنی یک هفته به سختی راه میرفتم
اوه اوه چه خشن
گفتم بریم بخوابیم خستم
گفت بریم گفت تو برو بالا تو شاه نشین بخواب ایوب اینجا منم میرم پیش کیجا
تا صبح همه چیز طبیعی باشه بهش میگم تو صدامون کردی که حال کیجا خوب نیست و من اومدم پایین کمکت کردم بعد فرستادمت بالا ترو خدا شک نکنه
نه حواسم هست
گفتم حواست به سالار ما هم هست دیگه ببینم چیکارش میکنی برام گفت چیو گفتم کیجا رو دیگه چشم گرفتتش گفت باشه بسپارش به من فقط برات هزینه داره گفتم هزینه
گفت آره این سالار هزینشه هر موقع خواستمش نه نداریم گفتم چشمممم
از هم جدا شدیم من لباسام برداشتم
رفتم بالا جنازه بودم تلوزیون هنوز روشن بود دیدم عسل هم با یه ظرف آب با یه دستمال رفت پیش کیجا ظرف آب گذاشت رو میز دستمال رو هم انداخت تو آب
یه ست تاپ شلوارک تنش بود بغل کیجا خوابید منم تی وی رو خاموش کردم خوابیدم

نوشته: Morteza

  • Like 2
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر


خواهرزن و جمعی از دوستان - 3

با صدای گوشیم از خواب بیدار شدم
گيج و منگ بودم داشتم به خودم لعنت میفرستادم که چرا گوشیم سایلنت نکردم به زور گوشیم برداشتم آرسو بود
الو خسرو چطوری
خواب آلود گفتم جان چی شده
خوابی هنوز گفتم مگه ساعت چنده گفت ده نیم
غلام چطوره کیجا چرا جواب نمیده باز
گفتم کیجا دیشب مریض بود بردیمش بیمارستان بهش سرم و دارو دادن حالت تهوع داشت
داستانش مفصل هستش بذار بیدار شم بهت زنگ میزنم
گفت منتظرم دلم شور میزنه
گفتم نگران نباش بهت خبر میدم زود
کنترل برداشتم تی وی رو روشن کردم
عسل داشت تو آشپزخونه صبحانه آماده میکرد
کیجا هم هنوز رو تخت به صورت دمر خوابیده بود لباسش تا نزدیک باسنش بالا بود پاهای لختش مشخص بود در حال تماشای تصاویر سوئیت بودم و داشتم به اتفاقات دیروز فکر میکردم که چقدر سریع همه چیز اتفاق افتاده و چقدر راحت تونستم به بدن خواهر زنم که سالها بود خودش ازم پنهون میکرد برسم
عسل رفت سمت باند و روشنش کرد و با گوشیش وصل شد به بلوتوث باند منم صدای تی وی رو زیاد کردم
یه آهنگ ملایم از معین پلی کرد بود و رفت سمت اتاق شروع کرد به صدا کردن کیجا
خانوم عزیزم بلند شو رفت نشست رو تشک دستش گذاشت رو بازوی لخت کیجا
کیجا خانوم عزیزم بلند شو چقدر میخوابی
من به صورت کیجا دید نداشتم
ولی صدای عسل میومد که داشت آروم می گفت خوبی میزونی دست برد گوشیش رو برداشت صدا رو کم کرد
کیجا ظاهرا بیدار شده بود
یه کم چرخید دور ورش نگاه کرد برگشت عسل دید
عسل. خوبی خانومی چقدر خوش خوابی خانوم
معلوم بود که کیجا گیجه
سری چرخوند لباساش دید
با تعجب برگشت سمت عسل که بپرسه اینجا چه خبره که عسل پیش دستی کرد
یادته که با دومادت اومدی اینجا
کیجا. سرش تکون داد آره گفت
عسل. ساعت دو شب بنده خدا اومد هراسان بالا که حالت خوب نیست
من اومدم پایین دیدم تو تب داری میسوزی
اشاره کرد به لکن بغل تخت گفت انقدر پاشوره کردمت تا تبت بیاد پایین
کیجا. خسرو کجاست گفت اون بنده خدا انقدر خسته بود فرستادمش بره با شوهرم بالا بخوابن من موندم و شما
ماشالله چقدر هم سنگینی
به زور تونستم لباسات در بیارم خیس آب بودی از تب
برای اینکه تبت رو بیارم پایین لباسات کم کنم حتی لباس زیزات هم خیس بودن گفتم سرما میخوری همه رو کندم
کیجا دستش برد سمت کوسش دید شرت نداره گفت ای وای
عسل خندید گفت ماشالله چه خوشگله و چقدر سفیدی
کیجا انگار خجالت خورده بود بلند شد نشست سر جاش لباسش کشید جلو تا کوسش بپشونه
عسل باز خندید گفت نپوشون به اندازه کافی دیدم ناز تو چقدرم خوشگل تپلی هستش کیجا خیلی خجالت کشیده بود ظاهرا تو سکوت بود و سرش رو به پایین بلند شو قشنگم برو یه دوش بگیر بیا صبحانه آمادست مردیم از گشنگی
عسل بلند شد دستش دراز کرد سمت کیجا کمکش کرد که از تخت بیاد پایین
کیجا تلو تلو خوران اومد پایین انگار هنوز سرگیجه داشت
عسل گفت چیه انگاری هنوز میزون نیستی
کیجا با زحمت گفت گشنمه سرم گیج میره
عسل گفت پس اول بیا بریم سر میز
صبحانه بخور بعد برو دوش بگیر با هم رفتن سمت آشپزخونه چای ساز روشن کرد
ماهیتابه رو گذاشت رو گاز و رفت سمت
کوشش شروع کرد به تایپ کردن
دیدم برام پیام اومد سلام خسرو جان بیداری عزیزم
گفتم
سلام بر عسل بانو
بله بیدارم و به صورت لایو دارم دوتا خانوم زیبا رو تماشا میکنم
گفت ای ول
گفتم گشنمه گفت
عسل. اگه زودتر میخوای با این خواهر خانومت سکس کنی تحمل کن
گفتم برنامه ای داری گفت آره منتظر بمون من فعلا برم یه چیزی بدم بخوره انرژی بگیره که خیلی باهاش کار داریم
گفت ولی تو نباید باشی
گفتم یعنی چی
گفت میتونی تا شب منو کیجا رو تنها بزاری
بهم اعتماد کن تا به نتیجه برسیم
گفتم باشه میرم تا شهرمون و تا شب برمیگردم
گفت باشه و گوشی رو گذاشت کنار
شروع کرد به نیمرو درست کردن و چایی ریختن
چایی رو برد پیش کیجا با خرما گفت بخور یه خورده قند خونت بیاد بالا تا نیمرو آماده بشه
بعد چند دقیقه نیمرو رو ریخت تو پیش دستی آورد رو میز گردو عسل پنیر کره هم بود رو میز
نون هم از جا نونی برداشت گفت تازست بخور جون بگیری
کیجا آروم آروم شروع کرد خوردن
عسل چندتا لقمه گرفت براش گفت بخور قشنگم
کیجا گفت دامادم کجاست
گفت بالا هستش
عسل. بگم بیاد صبحونه بخوره
کیجا گفت ای وای خدا مرگم بده با این وضعیت
عسل. با کدوم وضعیت
کیجا لختم که
عسل مگه وضع من بهتره دیشب همینجوری اومدم پایین
چشمای کیجا درشت شده بود گفت شوهرت گیر نمیده
عسل نه قشنگم چرا گیر بده
گوشی رو برداشت و بهم زنگ زد بعد چندتا بوق جواب دادم بله گفت آقا خسرو تشریف بیارین صبحانه کیجا جونم بیدار شده
خسرو. چشم چند دقیقه دیگه میام
کیجا هراسان بلند شد گفت لباسام کو
عسل خنده کنان به لباسشویی اشاره کرد گفت همش خیس عرق بودن داره شسته میشه
کیجا گفت الان چیکار کنم
عسل. گفت بشین تا بیاد حالا
کیجا. وای نه تورو خدا تا حالا منو اینجوری ندیده
عسل. خندید گفت خا میبینه مگه چیه منو دیده مگه چیزی شده چیزی ازم کم شده یا چی
معلوم بود کیجا استرس گرفته
عسل. صبحانه بخور الان یه کاریش میکنم
کیجا نشست
عسل هم رفت تو اتاق خواب یه پتو مسافرتی نازک اندازه ملحفه آورد انداخت رو شونه های کیجا گفت خوبه خانم مقدس
خندید نشست
کیجا. روسری یا شال نداری
عسل. اینجا ندارم دیگه بیخیال شو نمیخواد
کیجا. تو نمیخوای بپوشی
عسل. مرموزانه خندید گفت دیداشو دیشب زده بیشعور
منم بلند شدم رفتم دستشویی شاشیدم لباس پوشیدم وسیله هام گم کردم رفتم پایین
در زدم
عسل اومد در باز کرد سلام آقا خسرو بفرمائید
سلام گفتم اومدم داخل عسل دستش دراز کرد سمت من منم یه نگاه به کیجا کردم دل زدم به دریا باش دست دادم
رفتم کنار کیجا اینقدر خوابیده بود که پف کرده بود
الکی دست زدم به پیشونیش گفتم خداروشکر تب نداری
خنديدم گفتم این چیه انداختی رو سرت
کیجا. خانوم زحمت کشید لباسام رو انداخت تو ماشین لباسشویی
تو این فاصله عسل شروع کرد به نیمرو درست کردن
گفتم حسابی مزاحم شدم
عسل. این حرف نزنید
کیجا. اره خدایی خیلی بتونیم جبران کنیم
کیجا. گفت از غلام خبر نداری
گفتم نه الان میخوام برم
عسل. نیاز نیست الان آمار میگیرم
نیمرو رو آورد رفت سراغ گوشیش زنگ زد سلام دکتر جونم خوبی چه خبر هیچ می پرسی از ما حتما باید با مهمونات بیای به ما سر بزنی نمیگی ما هم دل داریم
یه کم با هم خوش بش کردن که بیشترش لاس بود
کیجا با حرفهای عسل سرخ شده بود
در نهایت بعد تعارفات لاس زدنها گفت بی زحمت آمار بیمار غلام.
برگشت سمت ما منم درجا فامیلیش رو گفتم عسل هم تکرار کرد
میگیری برام انگاری اون ور خط گفت کیه
عسل باز خندید گفت آشناست خانوادش مهمون من هستن
بعد خداحافظی کردن گفت منتظرم قطع کرد
منم صبحانه رو داشتم میخوردم
عسل رفت یه قرص جوشان انداخت تو آب یه لیوان گفت کیجا جان اینو بخور سرحال شی پشتش به کیجا بود ولی من بهش دید داشتم یه شیشه کوچیک هم برداشت چند قطره ریخت توش داد دست کیجا گفت بزار حل شه بعد سربکش
منم صبحانم تموم شده بود گفتم کیجا من میخوام برم تا خونه و یه سر به کارگرام بزنم تا شب برمیگردم تو مشکلی نداری
عسل. نه چه مشکلی من هستم حواسم هست شما راحت باشید
کیجا. باشه برو مزاحم تو هم شدم مراقب باش اگه کار داری نمیخواد بیای خودم یه کاریش میکنم
خسرو. نه برمیگردم
کیجا. فقط یه زحمت بکش یه ساک لباس برام بیار من زنگ میزنم آرسو سفارش میدم جم کنه
گفتم باشه نگران نباش
گوشی عسل زنگ خورد
گوشی رو برداشت
سلام جانم
اشاره کردم بهش و گفتم از بیمارستانه با سر تأیید کرد که آره گفتم بزار رو آیفون
عسل گفت میزارم رو بلندگو خانوادش بشنون
صدای یه آقایی بود

گفت این بنده خدا همونی که تو جاده کوهین تصادف کرده با تایید سرما عسل گفت آره
دکتر گفت مسافراش همه سرپایی ترخيص شدن ولی این بنده خدا سرش ضربه خورده و تو کماست هوشیاریش دیشب تا 5 هم اومد ولی الان 6 هستش نمیشه تکونش داد
باید دعا کنید فعلا
از رو بلند گو برداشت گفت دکی جون حواست به بیماره ما باشه ها بعد جایزش بهت میدم یه سری هم به ما بزن دکی جون یه مقدار لاس زدن قطع کرد
اومد نشست رو میز گفت دکتر فامیلمونه با هم نداریم بهش سفارش میدم نگران نباشید حل میشه
من بلند شدم گفتم من میرم پس سعی میکنم زود بیام
عسل بلند شد
کیجا هم به اجبار بلند شد چشمم افتاد به ساق پاش که لخت بود
کیجا هی سرخ سفید میشد بدون روسری هم بود
عسل همراهیم کرد تا دم در دستش دراز کرد سمت من گفت مراقب باشید من باش دست دادم گفتم بی زحمت دروازه رو باز میکنید من برم گفت بریم از اینجا نمیشه رفتیم تو حیاط گفتم اون چی بود ریختی تو قرص جوشان گفت عه دیدی گفتم چی بود گفت قطره اسپانیش فلای محرک جنسی خانوما هستش خندید گفت بسپارش به من تو به سلامت
فقط با من در تماس باش
رفتم سوار ماشین شدم
عسل ریموت آورد بهم داد گفت اینجا سرد ریموت داشته باش شب اومدی پشت در نمونی گفتم جان تو جان کیجا امانته ها گفت نترس چیزیش نمیشه یه بوس فرستاد رفت تو و من هم حرکت کردم.
در نبود من مقداری از داستان رو از زبان عسل بخونید:

بعد رفتن خسرو رفتم داخل دیدم کیجا روی صندلی نشسته داره ظرفهای صبحانه رو جم میکنه گفتم تو زحمت نکش خودم جم میکنم هنوز پتو رو شونه هاش بود گفتم نکنه از منم خجالت میکشی دختر
کیجا. نه کلا من پوشیده راحت ترم تا حالا اینجوری جلوی کسی نبودم حتی خواهرم خانوادم
دست انداختم پتو رو کشیدم گفتم کوتا بیا خوشگل خانوم حیف تو نیست خودت هزارلا میپوشونی با این بدنت در حال جم کردن ظرفهای صبحانه لیوانی رو که نصفه خورده بود رو دادم دستش و گفتم کامل بخور جون بگیری و کلی باش شوخی کردم و گفتم چه بخوای چه نخوای من که همه جاتو دیدم
گفت واااای به جز همسرم کسی تا حالا ندیده بود حتی دخترام که می بردمشون حموم
عسل. حالا فکر کن من شوهرت و خندیدم
حالا شوهرت قدرشو میدونه یا نه
کیجا. هی بد نبود
عسل. نبود!!!؟
خوب اوایل خوب بود بعد بچه دوم کم کم کمرنگ شد
از وقتیم که ورشکست شد همش جنگ دعوا داشتیم کلا یا نیست دنبال مسافرکشی هستی اگه هم باشه پذیرایی رو مبل میخوابه میونه خوبی با هم نداریم اون اواخر که با هم میخوابیدیم دیگه اصلا بلند نمیشد و نمیتونست کاری کنه
عسل. یعنی چند وقته
کیجا. حدودا 4 ساله که دست نزدیم به هم
عسل. بعد بگو ببینم نیازهات چه میکنی
کیجا. ای خواهر دل دماغی نمونده برامون
عسل. یعنی هیچ وقت نیاز پیدا نمیکنی
کیجا. چرا ولی چه کنم بخت ما هم اینجوری بود
عسل. دوست پسری چیزی؟
کیجا. من میگم تا حالا کسی ندیده تو میگی دوست پسر
عسل. مگه میشه من دو روز بعد سکس دیگه همش خیسم تا سکس بعدی خارشش می‌افته به تموم جونم
کیجا. منم خیس میشم و هوس میکنم گاهی ولی دیگه چاره چیه دل دماغی نمونده برام
عسل. یه دوست پسر بگیر واسه خودت
کیجا نه خانوم دوتا دختر دارم شهرمون کوچیکه
عسل. تو هنوز جوونی دختر حیفت نیست بدن به این نازی بدون کییییر بمونه
با شنیدن اسم کش دار کییییر کیجا سرخ شده بود و با خجالت منو نگاه کرد
کیجا. خدا بگم چیکارت کنه
عسل. چی شد
کیجا. انقدر گفتی که …و سکوت
عسل. خندیدم گفتم ای جان خواهر فدات شه نکنه دلت خواست کیجا باز سکوت کرد گفتم خواهر مصنوعیش دارم میخوای با تعجب منو نگاه کرد گفت مصنوعی چی گفتم کییییر دیگه همونی که بخاطرش سرخ شدی
کیجا. نه عزیزم من از این کارا نکردم بلد نیستم
برم دوش بگیرم آروم میشم
عسل. برو عشقم
کیجا. یه چیز جالب بگم
عسل. بگو قشنگم
کیجا. انقدر همه چیز تند تند جلو رفت و ناخواسته از خصوصی ترین چیزامون حرف زدیم ولی من هنوز اسمت رو نمیدونم
عسل. خندیدم رفتم سمتش آروم بلند شد بغلش کردم دم گوشش گفتم عسل هستم و خیلی از آشناییت خوشحالم و میخوام یه چیزی رو اعتراف کنم کیجا منو آورد عقب و تو صورتم نگاه کرد جان بگو همچنان تو بغل هم بودیم و دستم رو پهلوهاش بود دستای اونم روی بازو هام
عسل. تو چشماش زل زدم با یه حس دوستانه ای که تو دلش جا بشم گفتم یه حس خوبی نسبت بهت دارم و ازت انرژی میگیرم خیلی ازت خوشم اومده
کیجا. مرسی عزیزم تو چقدر مهربونی
عسل. با کف دستام و انگشتام به پهلوهاش فشار دادم به لبای گوشتیش خیره شدم تو یه چشم به هم زدن یه بوس سریع از لباش گرفتم و گفتم اگه مرد بودم حتما مخت رو میزدم چقدر تو جذابی قشنگ من
از تعریف های من خندش گرفته بود
کیجا. پس شانس آوردم که مرد نیستی چون الانشم دیر بجنبم مخ منو میزنی من برم حموم تا کار دستم ندادی
کیجا. برو تا من میز جم کنم برات حوله تمیز میارم
عسل. خدا بگم چیکارت کنه انقدر درمورد این چیزا حرف زدی که شهوتی شدم نمیدونم چرا اینجوری شدم لای پام میسوزه همش از وقتی بیدار شدم
عسل. لای پات!!!؟ یا کوست
عسل با پوست سفیدی که داشت هی با شنیدن اسم کیر کوس سرخ سفید میشد
کیجا. همون که تو میگی تا حالا همچین حسی نداشتم
عسل. من اگه چارسال رنگ کیر نمیدیدم الان شهر به صف میکردم چه صبری تو داری
کیجا. وای من برم حموم
عسل. برو قشنگم
بعد رفتن کیجا به حمام به خودم افتخار کردم گفتم عالی جلو رفتم
سریع میز جمع کردم آشپزخونه رو مرتب کردم رفتم یه تن پوش برای کیجا آوردم
رفتم سمت حموم یه تک ضربه به در زدم منتظر نموندم در باز کردم
انقدر حول بود در قفل نکرده بود رفتم تو رختکن حوله رو آویزون کردم گفتم قشنگم چیزی نمیخوای
کیجا. سریع چرخید و خودش جوری گرفت که کوسش نبینم نه عسل جان همه چیز هست
عسل. خندیدم گفتم برگرد من به اندازه کافی دیشب نازیتو دیدم چقدرم خوشگله چه پفی داره چقدر تپلیه

آروم شدی
کیجا. با سر اشاره کرد که نه
عسل. بیام پشتت رو لیف بزنم
کیجا. نه بدنم هی مور مور میشه نمیدونم چرا انقدر امروز شهوتی هستم دست بهم بزنی می افتم گردنت
عسل. جون دیگه با این بدنی که خدا برای تو ساخته شهوتت طبیعی هستش برات کیر مصنوعی بیارم استفده کنی آروم شی
کیجا. نهههههه نمیخوام با یه حالتی گفت که انگار آره بیار
عسل. خانوم با مصنوعی هم حال نمیکنه آخه
طبیعی میخوای سرش از زیر دوش دور کرد گفت مگه داری گفتم بله که دارم چند تا میخوای
کیجا. وای خاک تو سرم نه عسل جان تورو خدا تموم کن با حرفات دارم وا میدم حالم خوب نیست فکر کنم فشارم پایینه
عسل. قشنگم نخوری زمین زود تمومش کن بیا
کیجا. بزار یه لیف بزنم الان میام بمون اینجا میترسم حالم بد شه
عسل. با شنیدن این حرف سه سوت لخت شدم رفتم سمتش
لیف ازش گرفتم شامپو بدن ریختم روش نشوندمش لب وان شروع کردم به شستن بدنش
چشماش داشت از شهوت بیرون میزد حسابی لیفش زدم دستم به سینه هاش میخورد خودش عقب میکشید
بلندش کردم گفتم دستات بزار رو دیوار گذاشت پاهات باز کن یه کم باز کرد گفتم نیفتی شروع کردم به لیف کشیدن لای پاش و کونش داشت به کمرش آهسته قر میداد به خودم احسنت گفتم که خوب پیش رفتم قطره کارش کرده بود برش گردوندم کسشم لیف زدم که دستم گرفت گفت وای نمیتونم دست بش نزن لطفا
بلند شدم گفتم برگرد چسبوندمش به دیوار تو چشماش زل زدم رفتم سمت لبش لبام گذاشتم رو لبای گوشتیش شروع کردم به خوردن
کیجا شروع کرد به مقاومت و هلم داد دوتا دستاش از قسمت مچ گرفتم از بی حالیش سواستفاده کردم دستاشم چسبوندم به دیوار چشمم افتاد به سینه هاش که یه کم کف داشت هنوز ولی با خودم گفتم اگه الان نخورم شاید دیگه نذاره صورتم بردم سمت سینش نوک سینش گذاشتم تو دهنم
شروع کردم به مکیدن مثل همه خانوما دقیقا نقطه حساسش بود استارت کارو زد شروع کرد خودش چپ راست کردن و آه کشیدن چند لحظه با ملایمت خوردم سرم بلند کردم چشماش بسته بود رفتم سمت لبش لب پاینش گذاشتم تو دهنم شروع کردم به خوردن یکی از دستاش ول کردم و دستم رو بردم سمت کوسش دستم به کوسش رسید یه آه از ته دل کشید اون یکی دستشم ول کردم سینش گرفتم صداش بلند شده بود و داشت آه اوه میکرد حسابی مالیدمش سینه و لب خوری کردم بعد چند دقیقه مالیدن زانوهاش سست شد داشت می افتاد
آروم تو گوشش گفتم بریم رو تخت سرش تکون داد که آره دوش باز کردم دوتایی رفتیم زیر دوش کمکش کردم خودش آب بکشه منم خودم آبکشیدم تن پوش برداشت ولی گفتم بمون تو رختکن حوله هم بود برداشتم خشکش کردم گفتم تن پوش بپوشه پریده
بردمش رو تخت حوله رو پهن کردم رو پشتی چون موهاش نم داشت خوابوندمش رو تخت هیچ اختیاری از خودش دیگه نشون نمیداد کاملا تو دستم بود
پاهاش باز کردم رفتم خوابیدم روش کاملا فیس تو فیس هم بودیم لباش با چند تا بوس کوچیک شروع کردم به بوسیدن و لب گرفتن کم کم اومدم رو گردنش رو سینه هاش به نوک سینهای درشتش رسیدم با یه دست یکیش رو نرم لطیف نوازش کردم اونیکی رو کردم تو دهنم آروم شروع کردم به میک زدن داشت زیرم خودش بالا پایین میکرد آروم دست راستم که بیکار بود بردم سمت کوسش
کوسش حسابی آب انداخته بود مالیدن شروع کردم انگشتمو کردم توش گرم لجز بود تو کسش داشت حسابی ناله میکرد زیرم خودش تکون میداد رفتم پایین برای کوس خوری که دیدم انقدر خیسه که صورتم خیس میکنه با دستمال کاغذی تمیزش کردم شروع کردم زبون زدن دیگه کیجا داشت نالش به فریاد تبدیل میشد که با دستم بالای کسش مالیدم با زبونم چوچولش رو لیسیدم بعد حدود یک دقیقه ارضا شد کون کمرش رو می‌کوبید به تخت و حسابی ازش آب میومد بیرون سرم بلند کردم از پاش سریع پاش به هم چسبوند به پهلو چرخید منم رفتم پشتش بغلش کردم رو تختی رو انداختم رومون
داشت تند تند نفس نفس میزد گذاشتم آروم شه بعد چند دقیقه که آروم شد تو گوشش به صورت زمزمه صداش کردم کیجا کیجا قشنگم خوبی آروم سرش تکون داد
عسل. دوست داشتی
کیجا. با صدای از ته چاه عالی بود مرسی ازت بهش نیاز داشتم
عسل. ای جانم حیف تو نیست خودت رو از این همه لذت محروم کردی ادامه بدم کیفش رو ببریی
برگشت سمت من گفت تو چقدر خوبی چه حس خوبی ازت می‌گیره آدم
لبام گذاشتم رو لبش شروع کردیم به لب بازی حدود بیست دقیقه دیگه طول کشید و دوباره با شدت ارضا شد و باز به همون شکل خودش جم کرد و باز من بغلش کردم و این دفعه گذاشتم آروم باشه بعد حدود نیم ساعت برگشت سمت من داشت نگاهم میکرد
عسل. خوبی قشنگم
کیجا. با حرکت سر و چشماش رضایتش رو نشون داد
عسل. سبک شدی
کیجا. کامل نه
تو دلم گفتم بش مزه کرده پس
عسل. حالا اگه کیر بود که حسابی سبک میشدی
کیجا. تا همینجاشم زیاد روی کردم
عسل. تا یک ساعت پیش همینم برات تابو بود ببین چقدر سبک شدی صورتت گل انداخته حالا اگه بعد 4 سال بری زیر کیر که دیگه انگار دنیا رو بهت دادن
عسل. حالا کیر نرفته کوسم داره میسوزه
کیجا. از بس خودت سفت گرفتی رها کن خودت رو نترس اینجا خودم خودت کسی نیست اینجا ی لبخند ریز زد گفت آخه میدونی چیه اولین بارمه از این کار میکنم روم نمیشه
عسل. ادا تنگا رو در نیار به فکر خودت باش مگه آدم چند سال زندست از بدن خودت استفاده کن حالا کیر میخوای یا نه با تعجب داشت نگاهم میکرد گفتم دیلدو میدونی چیه سرش رو با شک تردید تکون داد که یعنی نه گفتم همون کیر مصنوعی
برم بیارم سکوت کرد یه کم استراحت کن من برم بالا یه نیم ساعت دیگه میام
کیجا. میشه یه زنگ به گوشیم بزنی ببینم کجاست
رفتم گوشیم برداشتم شمارش گفت گرفتم تو کیفش بود پشت در اتاق آویزون بود براش آوردم گفتم فعلا حرکت کردم گوشیم برداشتم سریع رفتم بالا دوربین روشن کردم دیدم داره با تلفن با خانوادش حرف میزنه ولی همچنان دستش رو بدنش بالا پایین میشد گاهی سینهاش رو فشار میداد گاهی کوسش رو بازی میداد گذاشتم تو حال خودش باشه
ما دوتا دیلدو داریم یکی سیاه دراز و یکی کوتاه تر کلفت و رگ دار
اونی که سیاه هستش شرتک داره میشه پوشید انقدر جالبه انگار یه مرد داره میکنه اسمش گذاشتیم بلاک
دومی هم دستیه باید با دست حرکتش بدی
دیلدوها رو برداشتم و اومدم حرکت کنم یه فکری به ذهنم رسید
یکی از دکترای بیمارستان که سمت بالای هم داره تو بیمارستان
و فامیل نزدیک من هم هست و همیشه هوای ایوب رو تو بیمارستان داره و خیلی هم شیطونه و همیشه شکاراش رو میاره سوئیت ما زمین میزنه من از مجردی باش در ارتباط بودم و سکس میکردیم خاطر هم رو می خواستیم ولی چون شیطون بود و وضع مالی خوبی هم نداشت بابام مخالفت کرد و منم با ایوب هم بودم و باش می خوابیدم و ازش حامله شدم و پدرم از چاله در اومده و افتاده در چاه شد و منو اجبارا داد به ایوب که متاسفانه تو یه تصادف که سه نفری با هم بودیم بابام فوت میکنه منم بچم از دست میدم و رحمم رو برمیدارن و دیگه هم نتونستم بچه دار بشم و چون تک دختر بودم تمام اموال بابام رسید به من بابام یه سازنده بزرگی بود و کلی ارث بهم رسیده به خاطر این که ایوب راننده بود و مقصر هم بودیم اوایل میخواستم ازش جدا شم ولی جور نشد و براش شرط گذاشتم از اموال بابام چیزی بهش ندم خودش باید تو همون بیمارستان کار کنه… از داستان دور نشیم زنگ زدم به دکی جون خودمون که اسمش مستعار میزاریم سامان
عسل. سلام سامان جون چطوری
سامان. خوب خدارو شکر
عسل. سرکاری
سامان. نه چطور
عسل. بیا یه سورپرایز برات دارم
سامان. واقعا کی بیام
عسل. برو کلید ایوب بگیر بهش جریان میگم برو بالا از تی وی خودت همه چیز میبینی هر موقع وقتش بود اشاره میکنم بیا
سامان. کی برم
عسل. الان برو فقط دیر نکن که از دستت میپره یه قرصی چیزی بخور ضایع نشی
سامان. کیه هست
عسل. چه فرقی برای تو میکنه فقط در این حد بدون یه شاه کسه
سامان. نکنه زن این یارو که تصادف کرده
عسل. آره
سامان. بیش اونا زنگ زدی دیگه بهت نگفتم فکر نکنم زنده بمونه
عسل. ای وای راست میگی
سامان. حالا پناه بر خدا اگه هم بمونه فکر نکنم سالم باشه مغزش آسیب دیده
عسل. ناراحت شدم خدایی
سامان. حالا چیکار کنم بیام
عسل. آره زود باش
سامان اخلاقش خیلی خوب بود فقط تو سکس زیاد بلد نبود فقط میخواست بکنه توش و ارضا بشه عاشق کون بود نگاهی به کس نمیکرد و زیاد هم کمر سفتی نداشت فوقش ده دقیقه تا یک ربع اونام با قرص بدون قرص که فقط آدم کثیف میکرد
کیرشم همون 14 تا 15 سانت بیشتر نمیشد درحد معمولی
با ایوب تماس گرفتم جریان گفتم گفت منم بیام تشر زدم بهش که نه ایوب ازم حسابی حساب میبره چون یه جورایی از خودش چیزی نداره
دیلدو بلاک رو بستم رو کمرم دیلدو کوچیکه رو هم برداشتم از تی وی دیدم که کیجا همچنان در حال صحبت هستش و دستاشم در حال نوازش بدن خودش
رفتم تو سوئیت تا منو دید هم خندش گرفت و چشماش درشت کرد که اینا چیه

کیجا. باشه آرسو جان دیگه سفارشت نکنم جان تو جان بچه ام لباسامم یادت نره …قربانت خداحافظ
دختر اینا چیه آوردی چقدر بزرگن
عسل. یه طوری حرف میزنی انگار رنگ کیرو ندیدی
کیجا. اگه کیر اینه پس من تا حالا از دودول استفاده‌ میکردم مال غلام فوقش ده سانت بود اینا رو تو استفاده میکنی
عسل. نه خریدم تماشاشون کنم پس و خندیدم
کیجا. واقعا تحملش داری
عسل. بله که دارم هر دوتا رو هم زمان از جلو و عقب
کیجا. تو دیگه کی هستی
عسل. یه چک زدم رو کونش نکنه میخوای بگی این پلمپه و ازش استفاده نکردی تا حالا
کیجا. چرا تو دوران عقدمون شوهرم میکرد چون کیرش کوچیک بود زیاد درد نداشت به جز اولین بار تازه حال هم میداد بهم
عسل. آفرین پس تجربش رو داری
کیجا. آره لذت داشت بخاطر همون تا شب عروسی نذاشتم پردمو بزنه و حدود دو سال از عقب کرد بعد عروسی هم خیلی کردیم از عقب بعد که کم کم از هم دور شدیم دیگه بی استفاده مونده هردوش
عسل. خودم ازشون استفاده میکنم عزیزم نگران نباش آماده ای
کیجا. تورو خدا فقط آروم خیلی بزرگ هستن میترسم ازشون
عسل. نترس خوب جای اومدی طاق باز خوابیده بود رفتم روش دوتا دستام گذاشتم دو طرف صورتش و تو چشماش نگاه کردم گفتم حالی بهت بدم که تا عمر داری یادت نره یه ترسی تو چشماش بود
عسل. چیه استرس داری
با سر تأیید کرد آره هم استرس دارم هم خجالتم میگیره
گفتم الان برق خاموش میکنم خجالت نکشی
کیجا. نه ولش کن
عسل. چشمات رو ببند دست انداختم از تو کشو یه چشم بند مخصوص شب برداشتم زدم رو چشماش و گفتم قربون اون هجب حیات بشم خودت شل بگیر و بسپار به من با سر تأیید کرد منم با بوس های ریز از صورتش شروع کردم
چه لبای داشت خدایی زن سکسی بود استخوان بندی درشت و گوشتی و سفید پوست بود
سینهاش با دست نوازش میکردم لباش میک میزدم نفسش کم کم داشت تند میشد
دستاش گذاشت رو کمرم شروع کرد بالا پایین و کمرشم هی تکون میداد یه شیکم نرم نازی هم داشت کونش داشت قر میداد
دستش برد پایین بلاک گرفت دستش مالید به چوچولش من خودم هی دور میکردم که نکنه توش عسل چیکار میکنی عذابم نده بیا جلو
عسل. چی میخوای
کیجا. اینو
عسل. این چیه
کیجا. کیر
عسل. چی نشنیدم
کیجا. کیر کییییر
عسل. میخوای چیکار
کیجا. تروخدا بکون تو
عسل. توی چی
کیجا. تو کسم کوسم
منم نزدیکش شدم و با دستش بلاک هدایت کرد تو کوسش منم آروم شروع کردم به جلو عقب رفتن
کیجا هم داشت تند تند نفس میکشید و آه اوه میکرد کم کم نصف بلاک که حدودا 22 سانتی میشد دادم تو کسش صداش کردم کیجا خوبی سرش تکون داد آره عسل جون تو بزن
کیجا باز راه داره بفرستم داخل
کیجا. آره ولی یواش و آروم تا اینجاش که عالی بودی
عسل. یه عمره دارم به این جماعت کوس میدم بلدم چطور یه زن تو سکس راضی نگه دارم نگران نباش
کیجا. باشه عزیزم بزن که دارم میمیرم از لذت
عسل. بیشتر چه مدلی دوست داری گاییده بشی
کیجا. بیشتر داگی و بیام رو طرف ولی فعلا همین داره حال میده بزن
کم کم کل کیر رو کردم داخل داشت پر در می‌آورد با دستاش بال بال میزد و ناله میکرد لای پاش جوی آب شده بود خیس خیس حدود پنج دقیقه بکوب زدم براش داشتم خسته میشدم ولی دلم نیومد که قطعش کنم چون واقعا داشت حال میکرد ناخوناش رو تو کمرم کشید فهمیدم داره ارضا میشه منم ادامه دادم تا لرزید و با دهن بسته هوم همو کشدار از خودش در میکرد بعد بیحال شد ساکت شد منم از روش بلند شدم تا نفس بگیره
اتاق بوی عرق و شهوت گرفته بود
بغلش کردم نوازشش کردم چشم بند زدم آروم بالا گفتم چطوری
کیجا. عالی بودی چه حسی داشت تجربه نکرده بودم تا حالا هرگز فکر نمی‌کردم یه زن بتونه منو اینجوری ارضا کنه این چشم بند هم کمک کرد حواسم پرت جای نشه و تمرکز کردم در کل عالی بود و توصیفش سخته
عسل. بازم میخوای
کیجا. بازم با حرکت سر و چشمش با رضایت تأیید کرد که آره
کونش رو مالیدم گفتم من این کون رو هم میخوام
کیجا. وای نه این منو پاره پوره میکنه
عسل. از اول گفتم به من اعتماد کن خودت رو بسپار به من و لذتش رو ببر
کیجا. عسل جون من میترسم
عسل. چشمام رو براش درشت کردم گفتم ساکت تو کاریت نباشه
کیجا. شوهرت نیاد یه وقت بی آبرو بشیم
عسل. خندیدم گفتم خوب خوبه که خوشبحال تو میشه میدونی که همیشه طبیعیش خوشمزه تره
کیجا. مرموزانه خندید گفت همه اتفاقات رو یه جا برام رقم نزن که سنگ کوب میکنما
عسل. برات شیرین افتاده ها زیر دلت قلقلک اومده دوست داری کوس کونت حسابی آبیاری کنی شوهرم بیاد کوست کار نداره اون عاشق کونه اونم کون تو که محشره
منم با بلاک کوست رو شخم میزنم
کیجا. تو دیوونه ای نه من روم نمیشه اون دیگه کار من نیست از خجالت آب میشم جلوی یه مرد غریبه
عسل. حالا بلند شو برو دستشویی خودت رو خالی کن میخوام حسابش رو برسم تازه کسی شوهر مفت نداره به تو بده تو هم ناز کنی باند شو ببینم با خنده گفتم خوشش اومده زدم رو کونش دستش گرفتم بلندش کردم رفت دستشویی یه ده دقیقه طول داد تو این فاصله تو گوشیم با دوربین دیدم که سامان اومده و تو اتاق شاه نشین داره ما رو نگاه میکنه با دست رو به دوربین براش لایک فرستادم اونم لایک فرستاد گوشی رو گذاشتم کنار کیجا اومد بیرون شادابی از صورتش مشخص بود گفتم سرحال شدیا گفت آره زنگ زده بودم 4 ساله دمت گرم حال آوردی منو
دست انداختم تو کشوی جادوییم یه پماد زایلاپی مخصوص بی حسی دستش دادم به کجا گفتم بمال به مقعدت کمک میکنه درد نکشی
کیجا. دیگه چی میخوای رو کنی یهو رو کن تا من اینجوری هر لحظه یه چیز جدید دارم میبینم دلم کوچیکه میخوام تحش رو بدونم
عسل. چیه زبون باز کردی
کیجا. آره بهم ساخته
عسل. نه نمیشه یهو رو کنم سکته میزنی
پماد برداشت زد به خودش بیا پیشم بخواب تا چند دقیقه دیگه اثر میکنه دراز کشید پیشم یه کم نوازشش کردم بوس های ریز به صورتش زدم
کیجا. عسل تو چقدر خوبی
عسل. خواهش میکنم دیروز حالت رو دیدم دلم خیلی برات سوخت بی حال بی حال بودی
دست بردم سینه هاش رو گرفتم آروم نوازشش کردم چشم بندش رو زدم گفتم حواست جم کن میخوام با دوتا کیر یه حالی بهت بدم که تا عمر داری یادت نره سکوت کرد
گفتم داگی شو آروم آروم با ترس برگشت داگی شد روان کننده زدم به بلاک سرش رو گذاشتم رو سوراخ کونش دستش نزدیک کونش کرد گفت تورو خدا آروم میترسم عسل. شل بگیر خودت بسپار به من آروم آروم فشار دادم تو کونش خیلی راحت چند سانتی رفت تو یه کم خودش سفت کرد منم تحمل کردم که جا باز کنه داشت اوف اوف میکرد اون یکی دیلدو رو دادم دستش گفتم با سرش بمال به کست درد عقب یادت میره گرفت شروع کرد فقط صدای نفساش تو اتاق میومد منم کم کم شروع کردم به تلمبه زدن ولی نتونستم زیاد فرو کنم داشت حال میکرد و نالش در اومده بود گفتم خوبی با دهن بسته گفت اهوووم
نخواستم حالش بد کنم بلک تا آخر نمیبردم
گفتم جا داری بیشترش کنم
با دست اشاره کرد که آره کم کم فشار رو بیشتر کردم دیگه داشت جیغ میزد یه کم آوردم بیرون دستم بردم کسش بمالم دیدم دیلدوی دومی رو تا ته تو کسش کرده
خندم گرفت تو دلم گفتم منو باید مثل مربیای ورزشی انتخاب کنن برم استعدادیابی جنده شناسای کنم
گفتم بد نگذره گفت بزن بزن یهو تا آخر بلاک کردم تو کونش نفسش بند اومده بود لرزید افتاد رو تخت منم خوابیدم روش چندتا دیگه محکم کوبیدم با دست اشاره کرد دست نگه دار دوباره ارضاش کرده بودم دوتا دیلدو تو کوس کونش بود آروم غلط خوردم اومدم بغلش موهاش رو صورتش بود عرق کرده بود انقدر جذاب شده بود گفتم خوبی قشنگم
عسل. با تأیید سر و نفس زنان گفت خوبم زبون باز کرد گفت چیکار کردی با من چقدر لذت بخش بود
کیجا. حالا تنها بودم فکر کن این دوتا کیر طبیعی بود لذتش چند برابر میشد
عسل. تورو خدا کوتاه بیا من روم نمیشه به همینا راضیم اینا رو از کجا گرفتی
کیجا. خندیدم هر دوتا طبیعی یکی اشانتیون داره
کیجا. با خنده مسخره از کجا باس گرفت
عسل. برات میگیرم حالش داری یه راند دیگه بریم
کیجا. خسته شدی
عسل. آره کمرم درد گرفت ولی تو رو میبینم لذت میبری برام ارزش داره این سری من زیر میخوابم تو بیا روم
کیجا. هرجور راحت تری
عسل. شروع کنیم
کیجا. آره
عسل. پس بلند شو من دراز بکشم پاهام از رو تخت آویزون کنم تو هم لبه تخت بشین رو بلاک
کیجا. خندید گفت بازی در خانه حریفه دیگه هر جور شما دستور بدی
کلی باهم خندیدیم
دراز کشیدم رو تخت پاهام رو آویزون کردم گفتم بیا بالا
اومد بالا چشم بند بهش دادم گفت اینو میزنی حشرت میره بالا
عسل. آره حواسم به اطراف نیست تمرکزم به سکس ایده جالبی هستش
کسش تنظیم کرد رو بلاک کم کم فرستاد تو خودش اون شرم حجب حیا اول صبحی دیگه توش نبود جندگی درونش رو داشت نشون میداد
با دستم به دوربین اشاره کردم سامان بیاد
کیجا هم با بلاک داشت حال میکرد
کشیدم سمت خودم سینه هاش چسبوندم به خودم گوشش آوردم پیش دهنم شروع کردم به خوردن لاله گوشش که یه گوشواره حلقه ای هم داشت دستاش فرستادم پایین دستام همراه دستاش حلقه کردم انگشتام انداختم تو هم که اگه سامان کیرش کرد تو کونش نتونه با دست بلند شه و در بره خوب به در دید داشتم سامان دیدم لخت دم در وایساده دست به کیر با سر اشاره کردم بیا با چشم اشاره کردم به روان کننده برداشت زد به کیرش اومد ولی کیجا داشت به کونش قر میداد و ساسان نمیتونست کیرش فرو کنه
کوشش یه گاز گرفتم که شاید تمرکزش بهم بخوره و واسته که همینجوری هم شد
سامانم سریع کیرش چپوند تو کون کیجا
کیجا یه لحظه اومد بلند شه من قفلش کرده بودم
از پشتم ساسان کونش گرفت
کیجا داد زد عسل این کیه ولم کن
عسل. بلند تو گوشش گفتم هیسسسسسس سکوت کن و با تن صدای خیلی آروم تو گوشش گفتم قشنگم شلش کن و لذتش رو ببر و زبونم کردم تو گوشش تا حواسش پرت کنم
سامان هم داست تلمبه میزد و قوربون صدقه کونش میرفت که آره چه کونیه عسل جون دمت گرم خیلی باحالی منم هم زمان با گوشش داشتم تو کوسش تلمبه میزدم
سامان هم کامل اومده بود رو تخت و داشت با تمام قوا میکوبید به کونش
من دیگه داشتم اون زیر له میشدم کیجا هم داشت تند تند نفس میکشید
عسل. تو گوش کیجا گفتم خوبی جواب نداد
گفتم سامان اسیر گرفتی مگه آرومتر
سامان آرومترش کرد گفتم برو پایین خستش کردی برو سرپا بمون
سامان رفت پايين انقدر که محکم ضربه زده بود ما تقریبا وسط تخت بودیم پاهام کشید آورد حالت اولی و باز کرد توش
عسل. قشنگم خوبی
کیجا. این کیه بگو تمومش کنه من روم نمیشه
عسل. گفتم شلش کن و لذتش رو ببر شاید دیگه برات اتفاق نیفته نگران چی هستی
کیجا. شوهرته
عسل. نه اونو انشالله یه وقت دیگه برات میارم این دوست پسرمه
کیجا. وای خدا روم نمیشه
عسل. عه خرابش نکن لذتش رو ببر
کیجا. ترسیدم و حسم پرید
عسل. فکرشو نکن فکر کن مثل راند قبل تنهاییم حالش ببر
کیجا. باشه یه کم شلم کن کمرم گرفت
عسل. آروم باشیا
کیجا. باشه
عسل. قول
کیجا. آره آره قول
عسل. واقعیتش منم دارم این زیر له میشم ولش کردم از من فاصله گرفت به سامان نزدیک شد سامان هم سریع دست انداخت نوک سینه اش گرفت گفت جونم به این بدن چه هیکلی داری
سامان. افتخار گاییدن چه بانوی نصیب من شده اسمتون چیه عزیزم کیجا سکوت کرد
عسل. قشنگم بگو دیگه اسمش کیجا هستش
سامان. به به چه اسمی زیبایی اسمش مثل بدنش زیباست
عسل. سامان جان میشه زبون نریزی و یه لحظه بلند شی تا من از این زیر در بیام
سامان. چشم به شرطی خانوم دوباره اجازه دخول بدن به ما
کیجا. تلاش کرد که بلند شه ول سامان ولش نکرد اومد رو تخت زیر سینه اش گرفت دستش قلاب کرد با هم بلند شدن من سریع بلند شدم چون چشمای کیجا بسته بود کمکش کردم دراز بکشه
سامان. بزار من دراز بکشم
سریع خوابید منم به کیجا کمک کردم بشینه رو کیرش

ادامه دارد…

نوشته: Morteza

  • Like 2
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 2 هفته بعد...


خواهر زن و جمعی از دوستان - 4
با قسمت چهارم داستان در خدمت شما هستیم
دم همه عزیزانی که نظر دادن چه منفی چه مثبت غلط املائی رو هم به بزرگیتون ببخشید

کیجا. وای نه کیرش کثیفه عفونتی میشم بزار بره بشوره
سامان. ای به چشم الان میام سریع رفت برای شستشو
کمک کیجا کردم نشوندمش رو تخت خواست چشم بندش برداره که من نزاشتم گفتم حست میپره بزار یه کم عادی بشه برات بعد خود آقای دکتر برمیداره
کیجا. مگه دکتره
عسل. آره عزیزم مسئول یکی از بخش‌های بیمارستانی که شوهرت اونجا بستری هم هست چطور بود کیرش
کیجا. انقدر استرس و خجالت داشتم که اصلا حال نکردم
عسل. به حرف من گوش کن خودت بسپار به من انقدر بهت حال بدم که تنها تأسفت سالهای که بدون کیر گذروندی باشه
سامان برگشت گفت این بانوی زیبا تمیز خونگی رو از کجا آوردی عسل جون چه بدنی داره چقدر نازه معلومه که زیاد از خودش کار نکشیده و تو تازه کشفش کردی
در حال صحبت و مزه پرونی بود که من نگاهش کردم با دست اشاره به دم در کرد سریع برگشتم دیدم ایوب هم لخت دست به کیر کاندوم زده دم دره چشمام درشت کردم برای هر دوتا و به سامان اشاره کردم که به حرف زدن ادامه بده و به ایوب اشاره کردم بیاد رو تخت دراز بکشه و به سامان هم اشاره کردم نزدیک ایوب باشه تا کیجا شک نکنه ایوب دراز کشید و سریع یه مقدار روان کننده زد به کیرش و داد دست سامان تا بزنه به کیرش کمک کیجا کردم بشینه رو کیر ایوب کیجا فکر میکرد کیره سامانه
سامان. کیجا جون نگران نباش حسابی شستمش و روان کننده هم زدم راحت باش بشین روش
کمک کیجا کردم که معلوم بود حسابی کیج بود چون یه کم سر صدا اضافه تر بود کوس کیجا رو با کیر ایوب تنظیم کردم نشست رو کیرش و من رفتم کنار و سامان هم از پشت کیرش رو فرو کرد تو کونش
مشخص بود کیجا فهمیده یکی به ما اضافه شده و سعی داشت بلند بشه ایوب سریع دستاش گرفت و چسبوند به خودش
دوتا کیر تا ته تو کوس کون کیجا بود ایوب لباش رو گذاشت رو لبای کیجا و سامان هم اومد رو کف پاهاش و داشت بی رحمانه میکوبوند صدای کیجا در اومد و داشت ناله میکرد
صدای تماس بدنهای سه نفر به هم پیچیده بود تو اتاق
منم تو این همه شهوت خیلی وقت بود که خیس شد بودم و دلم کیر می‌خواست دست انداختم دیلدو رو از کمرم باز کردم دیلدوی دومی رو از زیر دست پا پیدا کردم نشستم زیر پای اونا و آروم کردم تو کوسم صدای سکسشون و دیدن کوس کون کیجا که دو تا کیر توش داشت بالا پاین میشد کوسم رو کرده بود کوره آتیش
دست انداختم تخمای سامان گرفتم باش بازی کردم برگشت منو نگاه کرد گفت مرسی عسلم دمت گرم چه کونی چه بدنی چقدر خوبه این زن با تعریف های سامان کیجا داشت ارضا میشد و شروع کرد به لرزیدن و جیغ کشیدن سامانم سرعتش رو زیادتر کرد هم زمان با کیجا ارضا شد و آبش رو ریخت تو کون کیجا منم داشتم با دیلدو کوسم رو صفا میدادم منم چند لحظه بعد ارضا شدم افتادم کنار ایوب به سامان هم اشاره کردم بلند شه از رو کیجا و بخوابه اون سمت ایوب و کیجا
ایوب هم داشت خیلی ملو تو کوس کیجا بالا پایین میشد دستم گذاشتم رو کمر کیجا از اون سمت هم سامان دستش رو گذاشت رو کمرش سینهاشم تو دستای ایوب بود و داشت خیلی ریز به صورت و لبای کیجا بوسه میزد
بعد آروم شدن کیجا دستاش رو برد سمت چشم بندش و بازش کرد و داشت ما رو نگاه میکرد
سامان پیش دستی کرد سلام بانوی زیبا من سامانم و از آشناییت خوشبختم ببخش عزیزم اذیتت کردیم ولی خدایی خیلی بدن خوبی داری عشق کردم باهات عالی بودی ایوب هم گفت هیچ نقصی نمیشه روش گذاشت همه چیزش تک هستش
احساس غرور رو تو چهره کیجا دیدم و گفتم اگه بد بود که به شما معرفی نمیکردم که عشقا
سامان. نمیخوای مهمونهای ناخوندت رو به این بانوی زیبا معرفی کنی
عسل. این بانوی زیبای خوش بدن کیجا خانوم هستن دوست عزیز من یه چند وقتی مهمون ما هستن
به سامان اشاره کردم گفتم ایشون آقای دکتر سامان… دوست پسرم
ایشون هم ایوب هستن شوهر بنده و کارمند بیمارستان
سامان. یعنی من شوهرت نیستم
عسل. خندیدم گفتم چرا هر دو نفر رو به صورت مشترک استفاده میکنم
سامان. خوب بانوی زیبا نمیخوای یه کم با ما حرف بزنی
کیجا. با صدای لرزون گفت از آشنایی شما خوشبختم
ایوب همچنان داشت تو کس کیجا خیلی آروم بالا پایین میکرد
ایوب. دکتر دیرت نشه ساعت دو جلسه داریا
سامان. نه وقت هست هنوز عسلم بریم یه دوش بگیریم
سرم تکون دادم که بریم در حال رفتن به ایوب گفتم تا ما از حموم اومدیم بیرون تمومش کن کیجا خستست
ایوب. باشه شما اومدین بیرون خودم میبرمش حموم
بیخود تموم کن خستس دخترمون از صبح دارم ازش کار میکشم
سامان. سخت نگیر عسل بیا بریم بسپار به کیجا هر وقت خواست بلند میشه
گیجا. این بالا خسته شدم و اومد پایین
ابوب. بسپار به خودم و بلند شد
کیجا. اشاره کرد به کیر ایوب این چرا اینجوری و یه خنده ای کرد همه ما خندمون گرفت
ایوب. خوبه خوبه نخندین برین دوشتون بگیرین کیره دیگه خدا داده مگه دست خودم بوده یکی کوتاه یکی بلنده یکی کلفته یکی نازکه یکی هم مثل خروس منظورش سامان بود مثل خروسه مال ما هم بد ریخت
سامان. یکی دیگه بهت خندیده متلکش رو به من میندازی تو بیا سرکار میدم کونت بزارن
کیجا. دید داره دعوا میشه اتفاقا کیر خوبی داره آقا ایوب باش حال کردم شما ها بفرمائید
سامان دستم گرفت اومدیم تو حموم
سامان. عسل من دمت گرم چه بدنی داره چه کونی
عسل. نوش جونت باورت میشه به جز شوهرش تا حالا کسی بهش دستم نزده بود
سامان. چی میگی پس خوش به حال ما شد که
عسل. از شوهرش چه خبر
سامان. بزار برم بیمارستان می‌سپارم به صورت ویژه بهش رسیدگی کنن
عسل. آره بنده خدا دوتا بچه داره
سامان. چشم
تو حموم همو شستیم یه مقدار لاس زدیم حدود بیست دقیقه طول کشید تا بیایم بیرون
من تن پوش تن کردم به حوله هم دادم به سامان خودش خشک کرد
دیدم ایوب و کیجا دوتای دارن نفس نفس میزنن و رو شیکم کیجا کلی منی ایوب ریخته
عسل. ایوب کاندومت کو
ایوب. لحظه آخری کشیدم بیرون ریختم رو بدنش
ایوب از این کارا چون دوست نداشت
دوست داشت همیشه بریزه تو چون همیشه کاندوم داشت ترسی هم نداشت از کارش تعجب کردم و با سر پرسیدم چرا
ایوب. کیجا خواست
کیجا. یه لحظه شک کردم شاید پاره باشه ترسیدم گفتم بریزه بیرون
عسل. خوش گذشت بهتون
ایوب عالی بود
کیجا. وای دیگه جون ندارم کمرم داره میشکنه
عسل. کدوم کیر بهتر بود طبیعی ها یا دوتا مصنوعی
از سوال من خجالت کشید
سامان. معلومه هیچ کدوم مال من
عسل. من فکر کنم دیلدو بلاک هم بد نیست
کیجا. اذیتش نکنین مال آقا ایوب عالی بود
ایوب. تشویقش کرد گفت حرفی نمونده آقا سامان شما بفرمائید
عسل. ولی من چشمم دنبال یه کیره جدیده
سامان. کی
ایوب. با تعجب داشت نگاه میکرد که مثلا در جریان نیست
کیجا. کبه
عسل بگم
همه با هم گفتن بگو دیگه و خندیدن
عسل. دیشب که حال کیجا بد بود و خسرو اومد دنبالم وقتی با تاپ شلوارک اومدم پایین خسرو خان برام راست کرده بود از زیر لباسش دیدم ظاهرا کیره خوبیم داره میخوام بام همکاری کنید بتونم زیرش بخوابم دلم رو برده
سامان با مسخره بازی گفت ما رو دور ننداز
ایوب ادامه داد ما انقدرم بدرد نخور نیستیم
عسل. با اخم رفتم سمتشون و گفتم آها یالا دکمه خروج بزنید
سامان. ایوب در رو اوضاع خرابه
سریع جم کردن رفتن
من با تن پوش نشستم کنار کیجا و با ناز گفتم
خسته نباشی خانوم زیبا خدا قوت
کیجا. ممنونم
عسل. یه واقعیت بگم همه رو خسته کردیا
خدایی بدن خوبی داری و خوب تونستی مقاومت کنی ایوب کمرش سفته اون رو هم تونستی سریع از دور خارجش کنی
کیجا. اتفاقأ کیرش خیلی بهم حال داد از کیر دکتر هم بهتر بود به یه جاهای میخور که تا حالا حسشون نکرده بودم
و با هم خندیدیم
عسل. پاشو پاشو برو دوش بگیر برم برات لباس بیارم بریم بیرون نهار بخوریم ضعف کردیم
کیجا. بیرون نه همینجا یه چیز میخوریم
عسل. چیه باز میخوای مگه
کیجا. چی
عسل. کیر دیگه بازم هست بگم بیان اگه سیر نشدی
کیجا. وای نه دارم میسوزم کونم داغونه
عسل. پس چی
کیجا. میشه نریم
عسل. چشمام درشت کردم گفتم بیخود بلند شو
کیجا. خواهش میکنم میدونی چیه نمیشه همه چیز رو گفت نریم لطفا
عسل. چیه مشکل مالی داری
کیجا. سرش رو آورد پایین گفت هی خواهر
من بی کس تو شهر غریب خسرو هم که نیست گذاشت رفت منم دست بالم خالیه اگه اجازه بدی من دوش بگیرم برم بیمارستان دیگه مزاحمت نمیشم
راستش بخوای دستم خالیه نمیتونم هم هزینه بیمارستان بدم هم کرایه خونه
از دیروزم که مزاحمت هستم
عسل. یه لحظه صدای شکستن غرور یه زن رو شنیدم زنا میدونن چی میگم سخته جلوی هم جنست کم بیاری دلم خیلی براش سوخت رفتم جلو و پیشونیش رو بوسیدم گفتم بلند شو برو دوشت رو بگیر
کیجا. لباسام کجاست
عسل. تو لباسشویی باید بمونه خشک شه
کیجا. پس الان بزاریم رو شوفاژ تا بیام بیرون بپوشم برم دیگه
عسل. ععععععه خیسه دختر چقدر حرف میزنی تو اها بلند شو برو حموم خوب خودت رو بشور تو کاریت نباشه دستش رو گرفتم کمک کردم بلند شه معلوم بود خسته شده
تخت مرتبط کردم رفتم لباسشویی کارش تموم شده لباساش در آوردم بهشون دقت کردم انگاری چند سال پوشیده شده بود همه شون داغون گذاشتم رو شوفاژ
یه کم به سوئیت رسیدم
بخاطر مسائل امنیتی و دوربینا کسی رو داخل سوئیت و خونه خودم راه نمی دادم برای نظافت فقط راه پله و حیاط رو کارگر می آوردم بعد مرتب کردن سوئیت رفتم تو اتاق خواب گوشم گذاشتم رو در حموم دیدم صدای گریه میاد دلم حوری ریخت سریع در باز کردم دیدم کیجا خیسه و لبه وان نشسته و داره هق هق گریه میکنه
گفتم کیجا چی شده اومدی خودت رو بشوری یا آب غوره بگیری بلند شو دختر رفتم سمتش دوش بستم سرش بلند کرد چشماش کاسه خون بود گفتم شستی خودت رو سرش تکون داد که آره تو دلم خودم لعنت کردم که چرا زیاده روی کردم البته ایوب ناخواسته به ما اضافه شده بود
تموم شد بریم بیرون آهسته گفت بریم سردش بود و خودش رو جم کرده بود سریع بردمش بیرون و از تو کمد یه تن پوش دیگه داشتم پوشندمش و موهاش خشک کردم
گفتم بریم بالا واحد خودمون
کیجا. نه مزاحمت نمیشم من میخوام برم
عسل. دیدم اوضاع از دستم داره خارج میشه با عصبانیت و تحکم و صدای بلند گفتم ساکت شو کیجا حرف نباشه سریع وسایلت جم کن اینجا چی داری
کیجا. گوشیم و یه کیف و لباسام
عسل. لباسات خیسه گذاشتم رو شوفاژ
حرکت کن من کیفت رو میارم گوشیش رو برداشت رفت بیرون منم کیفش رو برداشتم دیدم دم دره رسیدم بهش گفتم بریم
کیجا. بزار من برم
عسل. دیگه داری میری رو عصابما با همین تن پوش میندازمت تو خیابونا گردنتم نمیگیرم تو این سرما تک تنها بری بیمارستان چیکار کنی گشنه تشنه بی پول اها یالا حرکت کن بریم بالا اومدیم تو راه پله
کیجا. کسی نیاد با این وضعیت ما رو ببینه
عسل. مردونه نیست تو ساختمون نگران نباش یه مرد داریم که اونم تا فی خالدون این خانوم زیبا رو دیده و کرده
کیجا. وای یادم ننداز که خجالتم می‌گیره
عسل. زیر کیر بودی خوب آه اوه میکردی الان خجالت داری نه!!!
بریم تا سرما نخورده
سریع رفتیم تا واحد خودمون
کیجا. واااو انگشتمو زد به در بزنم به تخته چه خونه ای
عسل. ممنونم زیبا جان
کیجا. واقعا چرا بهم میگی قشنگم زیبام
عسل. خوب هستی
کیجا. سنی از من گذشته کجا زیبام زیباست
عسل. کجات زیبا نیست صورتت بدنت اندامت کوس کونت که محشره
کیجا. بابا نگو اینجوری خجالت میکشم
عسل. بیا بیا بریم تو کلوزت بهت لباس بدم بپوشی تا سرما نخورده
بردمش داخل کلوزت گفتم این لباس هر کدوم دوست داری بپوش
دست انداختم تو کشو یه ست شرت کرست هم بش دادم نو هستش قشنگم بپوش تعارف نکن من برم بیرون یا بمونم
کیجا. نه بمون کمکم کن من نمیدونم چی به چیه ماشالا بوتیک جواب داده اینجا
یه سایز از من بزرگتر بود همه چیزش ولی لباس گشاد هم داشتم یه شلوار جین برداشت و تیشرت نازک یه بافت گفتم بپوش کمکش کردم پوشید
کیجا. مانتوهات کجان
عسل. مانتو ندارم فقط کت
کیجا. پس چی بپوشم
عسل. کت بپوش
کیجا. وای نه من روم نمیشه
عسل. یه پالتوی چرم بلند داشتم بهش دادم خیلی بهش میومد گفتم درش بیار بیا موهات سشوار بکشم خشک شه بیرون سرده سرما میخوری
نشست جلوی آینه با یه حساسیت خاصی موهاش که تا آرنجش بود سشوار کشیدم براش
قسمت بالای موهاش جوگندمی بود و پایینش رنگ داشت
گفتم چرا موهات رنگ میکنی موهای خودت قشنگه که
کیجا. هی چی بگم موهام همه سفید شده
دوست دارم رنگ کنم تا گرد پیری رو نبینم اینجوری حس میکنم پیرم
عسل. خوب چرا نمیکنی اینجوری دو رنگه بهت نمیاد
کیجا. سکوت
و من فهمیدم سوال بیجای کردم بنده خدا انگاری پول نداشته
حسابی بهش رسیدم آرایشش کردم گفتم بشین تو پذیرایی تا منم آماده شم بعد نیم ساعت من هم آماده شدم رفتیم بیرون تازه یادم اومد ماشینم تو پارکینگ بیمارستانه
حسابی گشنمون شده بود حدودا 4 بعدازظهر بود پیاده 4 تا 5 دقیقه راه بود رفتیم سمت بیمارستان و به ایوب گفتم ماشین بیاره دم در وقتی رسیدیم ایوب پیاده شد سلام علیک کرد گفت واقعا دست مریزاد چی ساختی عسل خانوم
عسل. مزه نریز ما گشنمونه میریم نهار تو تعطیل نشدی
ایوب. چرا ولی نخواستم خلوتتون رو بهم بزنم منم دیگه میرم خونه
سوار ماشین شدیم راه افتادیم من به سوناتا مشکی دارم که از پدرم بهم رسیده
رفتیم یه غذا خوری سنتی غذای بر بدن زدیم موقع خوردن گفت میشه بریم بیمارستان یه سر بزنیم
عسل. یه چیز میگم نه نیار
کیجا. باز چه نقشه ای برام کشیدی بخدا دیگه نمیتونم همش میسوزه
عسل. خندیدم گفتم نه نترس کاریت ندارم خواستم بگم اول بریم آرایشگاه بعد بریم بازار خرید
کیجا. آرایشگاه چرا
عسل. یه مقدار با تعجب و عصبانیت نگاهش کردم آرایشگاه برای چی میرن
کیجا. تو که خوبی
عسل. آره خوبم ولی میخوام تورو ببرم زیبا جان خودم
فدات شم
کیجا. تورو خدا من دارم از خجالت آب میشم مزاحمت تو خونه الان غذا آرایشگاه هم داره اضافه میشه
عسل. یه کلمه دیگه حرف بزنی میدم نصف شهر بکنن تا کلا خودم میدونم چیکار کنم دیگه هم ازت نظر نمیپرسم یالا تموم کن بریم آرایشگاه
بعد رستوران رفتیم سالن دوستم گفتم موهای رنگ شدش رو براش کوتاه کنم با این که شلوغ بود کار ما رو راه انداختن و یه نوبت برای صافی و ناخون براش گرفتم موهاش کوتاه شده بود و یک دست خیلی بهش میومد بعد رفتیم بازار هرچی اسرار کرد که نه نگیر من قبول نمیکنم دعواش کردم فقط گفتم ساکت شو کلی لباس کفش صندل مانتو اکسسوری شال روسری کیف همه رو چند تا چندتا براش گرفتم باورش نمیشد از 50 تومن هم گذشته بود
یه جا دیدم سر یه لباس دخترونه گیر کرد گفتم راستی نگفتی چندتا بچه داری
کیجا. بیخیال
عسل. وا چرا آنوقت
کیجا. لابد میخوای برای اونا هم خرید کنی
عسل. مگه چیه
کیجا. عسل جان تورو خدا بیخیال شو من دارم از خجالت آب میشم نکن این کارو
عسل. باشه قول میدم چیزی نگیرم فقط بگو
کیجا. نفس و نهال

عسل. ای جانم خاله براشون بمیره کیجا خدایی حس میکنم خواهرمی و حس خوبی بهت دارم و تو همون بازار بغلش کردم
کیجا. عسل جان خیلی خوشحالم از این که همچین حسی داری ولی فکر میکنم داریم راه رو بند میاریم و مردم هم دارن تماشامون میکنن با کلی خنده راه افتادیم عسل. خوب خواهرزاده های من چند سالشونه
کیجا. نفس داره دیپلم میخونه سال دیگه انشالله باس بره دانشگاه ولی با این وضعیت فکر نکنم بتونه درسش رو ادامه بده و نهال هم دوم راهنمایی هستش
عسل. نفس چی خونده
کیجا. تجربی
دیگه راه افتادیم که برگردیم ماشین تقریبا پر شده بود گفتم فکر نکنی بچه های خواهری رو فراموش کردما نه ماشین دیگه جا نبود انشالله فردا حسابی براشون خرید میکنیم
کیجا. عسل جان قول دادی
عسل. چه قولی من چیزی یادم نیست
کیجا. بریم یه سر بیمارستان
عسل. چشم زنگ زدم سامان
سامان. جانم عسلم
عسل. سامان بیمارستانی ما داریم میایم اونجا
سامان. بفرمایید قدم رو چشم بیاین بالا اتاق من منتظرم
رفتیم بیمارستان و رفتیم اتاق سامان سرش خیلی شلوغ بود بعد سلام احوالپرسی کلی تحویلمون گرفت بهش گفتم سامان جان چرا نگفتی شلوغه مزاحمت نمیشدیم
سامان. این حرف نزن میدونی که همیشه برای تو وقت دارم
عسل. میدونم نظر لطف ته بیمار ما چطوره رو کرد به کیجا گفت کیجا جان از فردا میشه پایان هفته و نمیدونم در جریانی یا نه یکشنبه و دوشنبه هم تعطیله اکثر همکارای ما رفتن تعطیلات انشالله تو همین مدت به هوش بیاد اگه نیومد که بعد تعطیلات با همکارام در موردش شور و مشورت میکنیم و انشالله به یه نتیجه خوبی می رسیم نگران نباش انشالله هرچی خیره همون پیش بیاد فقط دعا کنید و با لبخند به سمت کیجا گفت البته دعای دسته جمعی نتیجه بخش تره
کیجا توی اون همه حرف جدی یهو از خجالت سرخ شد و سرش انداخت پایین
سامان. عسل حواست به این بانوی زیبای سر به زیر خجالتی ما هست دیگه چیزی براش کم نزاریا رو من هم حساب کن
عسل. حواسم هست نگران نباش مثل خواهر نداشته منه بچه هاشم مثل خواهرزاده های من
سامان. آفرین دخترن یا پسر
عسل. نفس و نهال دیپلم و دوم راهنمایی
سامان. ای جانم خدا نگهشون داره
از سامان خداحافظی کردیم گفتم کیجا بریم خونه
کیجا. میشه اینجا بمونم پیش غلام
عسل. که چی بشه پشت در داخل هم که رات نمیدن تو راهرو تا کی بمونی بیخیال شو یالا حرکت کن
بعد رسیدن به خونه گفتم تو یه سر برو سوئیت هم خریداتو یه پرو کن هم لباس نوهات بپوش بهت زنگ میزنم بیا بالا برا شام اومد حرف بزنه گفتم هیسسسس و کمکش کردم خرید هاشو ببره داخل و من رفتم بالا گوشیم چک کردم دیدم خسرو چند بار بهم زنگ زده اول سفارش پیتزا دادم
بعد زنگ زدم به خسرو
خسرو. سلام خوبین چرا جواب نمیدین
عسل. رفتیم یه سر بیمارستان چطور مگه
خسرو. دارم میرم خونه بعد لباس عوض کنم بیام پیش شما
عسل. سر کار بودی مگه
خسرو. آره دیگه رفتم یه سر به همکارام زدم
عسل. بعد یک ساعت که راه افتادی زنگ بزن به کیجا بگو ماشینم مشکل پیدا کرده نمیرسم تو راه موندم تا درستش کنم بیام احتمالا صبح یا دم ظهر میرسم نگران نباش ولی بیا تو ماشین بشین منتظر پیام من باش بعد بیا داخل
خسرو. برنامت چیه نقشه ای داری
عسل. آره عزیزم همه چی اوکیه
خسرو. یعنی چی اوکی هستش
توی ده دقیقه خلاصه وار داستان سکس امروز رو براش توضیح دادم
خسرو. واقعا اینایی که گفتی جدی بوده
عسل. آره جون تو
خسرو. خوب از کجا مطمئن هستی که به منم بده و داستان درست نشه زنگ نزنه به خواهرش زندگیم به گا نره
عسل. میخوای ردیف نکنم میل خودته
خسرو. نه اونجوری نگفتم که کنسل کنی خو در مورد احتمالات حرف زدم
عسل. نگران نباش طوری نمک گیرش کردم که رو حرف من حرف نمیزنه
خسرو. من که گیجم تو هم که کامل توضیح نمیدی
عسل. ماجرای خرید براش گفتم و بهش وعد خرید برای دختراش نفس نهال رو هم دادم حسابی بهش محبت کردم مثل موم تو دستمه
راستی گفتم دیشب اومدی سراغ من که بگی حال کیجا بده منم با تاپ شلوارک اومدم پایین تو هم برام سیخ کرده بودی و من روت کراش زدم
میخوام رو مخش کار کنم آمادگی داشته باشه بهش گفتم که تنهایی لباسش رو عوض کردم ولی الان میخوام بگم تو کمکم کردی و لختش رو دیدی بزار آمادگی داشته باشه
خسرو. من که نمیدونم ریش قیچی دست خودته من دیگه رسیدم خونه و تا نیم ساعت دیگه راه می افتم
عسل. پس تماس یادت نره اگه جوابم نداد زنگ بزن به من بگو گوشی رو بدم بهش بگو
خداحافظی کردم رفتم سمت تی وی دیدم داره با تلفن با دختراش صحبت میکنه و گریه میکنن
پیتزا رسید زنگ زدم ایوب جواب داد بالا تو شاهنشین خواب بود گفتم بیا برو پیتزا رو تحویلش بگیر ببر تو سوئیت
خودم هم لباس عوض کردم رفتم پایین
در زدم رفتم داخل دیدم همچنان دارن حرف میزنن چشماش قرمز و پف کرده بود منو دید گفت بچه ها من دیگه شارژ ندارم خداحافظی کرد قطع کرد
گفتم تا ولت میکنم کارخونه آبغوره سازیت رو روشن میکنی دیگه
کیجا. بچه ها دلتنگ باباشون بودن و بی تابی میکنن چه کنم تقدیر ما هم این بود
عسل. از خسرو خان چه خبر راه افتاد؟
کیجا. تازه رفته بود خونه گفت تا نیم ساعت دیگه راه می افتم
عسل. عه چه بد میخواستم شیطونی کنیما نمیشه پس
کیجا. نه دیگه شرمنده تازه سوزشم یه کم کم شده بهتر که داره میاد
عسل. ولی دیشب حسابی راست کرده بودا برامون
کیجا. برامون
عسل. آره برامون پس چی فکر کردی من تنهایی میتونستم لباست رو عوض کنم بش گفتم لباسات خیسه اینجوری بمونی سرما میخوری کمکم کن لباساش رو عوض کنم رفتم بالا اون لباسی رو که صبح تنت بود آوردم دیدم تو پذیرایی نشسته سرش تو گوشی هستش گفتم چرا نشستی در می‌آوردی دیگه گفت آخه روم نشد گفتم روت بشه نکنه انتظار داری تنها لباساش رو در بیارم بیا کمک تو یه چشم به هم زدن لختت کرد
کیجا. وای خاک بر سرم شد
عسل. چرا مگه چی شده
کیجا. دیگه میخواستی چی بشه دومادمه آبروم پیشش رفت
عسل. با خنده گفتم اشکال نداره از قدیم گفتن خواهر زن نون زیر کبابه کیجا داشت برای خودش ناله میزد که ایوب رسید گفتم ساکت شو حالا بلند شو لباساتم که عوض نکردی بیا یه لقمه بخوریم مردیم از گشنگی
ایوب سلام گفت پیتزاها رو گذاشت رو میز گفت میخوای برم بالا مزاحمتون نشم
عسل. نه بشین با هم میخوریم بعد برو موقع خوردن هیچ کدوممون حرفی نزدیم بعد خوردن ایوب میز جمع کرد گفت من خستم و میرم بالا بخوابم صبح شیفتم خداحافظی کرد رفت
منم چای ساز روشن کردم تا چایی بزارم
گفتم کیجا چرا ماتم گرفتی لباسات در بیار خریدات بپوش ببینیم
کیجا. ذهنم درگیر خسرو هستش خیلی زشت شد نه؟
عسل. نخیرم باس کمکم کنی خسرو رو بیارم تو بازی یه دل سیر منو بکنه عاشق کیرش شدم از زیر شلوار مشخص بود کیر خوبی داره
کیجا. آره آرسو خواهرم همش میگه من نمیتونم کامل کیرش رو بردارم خیلی کلفته و میگه خسرو خیلی شهوتیه
عسل. پس حله میتونی کمک کنی مخش بزنم
کیجا. من !!! تو خودت استادی از من چه انتظار داری
ولی بیخیال شو نمیخوام حرمت فامیلیمون از بین بره من همین یه خواهر رو دارم بفهمه دیگه کسی برام نمیمونه
عسل. با اخم تعجب گفتم ما هم اینجا بوقیم دیگه نه از صبح خواهر خواهر منو نمیشنوی
کیجا. شرمنده منظوری نداشتم مغزم درگیره نمیدونم چی میگم ناراحت نشو ازم
شروع کردیم به تست کردن لباسها گوشی کیجا زنگ خورد
کیجا. عه حلال زادست خسرو داره زنگ میزنه
عسل. بزار رو آیفون
جواب داد الو خسرو سلام خوبی جان
خسرو. سلام ممنونم ببین کیجا من دیر میرسم ماشینم نزدیک رودبار خراب شده تو جاده موندم زنگ زدم امداد بیاد منو ببره رودبار احتمالا صبح یا دم طهر برسم
کیجا.خدای نکرده تصادف که نکردی
خسرو. نه نه نگران نباش و به آرسو اینا چیزی نگو نگران میشن
کیجا. پس منو در جریان بزار حتما
خسرو. درست شد حرکت کردم حتما بهت خبر میدم
عسل. من بیدارم خبرم کن
خسرو. باشه
خداحافظی کردن
عسل. خوب بساط لهو لعب ما هم جور شد پس
رفتم چای ریختم و دوباره تو چایش چند قطره اسپانیش فلای ریختم تا بتونم شهوتیش کنم بعد خوردن چایی
کلی خندیدیم و خرید ها رو تک تک تست کردیم حدود دو ساعت با هم صحبت خنده شوخی کردیم
کیجا. نمیدونم چرا از وقتی اومدیم اینجا اینجوری شدم همش خیسم انگار آب هوای اینجا بهم میسازه
عسل. الان کیر میخوای قشنگم زیبای من
کیجا. خندید گفت نه میخوابم از سرم میپره
عسل. نخیرم دست به مهره حرکته صدای پیام گوشیم اومد نگاه کردم خسرو بود من رسیدم گفتم بیا تو حیاط تو ماشین منتظر بمون بهت خبر میدم
کیجا. کیه این موقع شب
عسل. دکتره میگه دلم پیش مهمونت گیر کرده بیام
کیجا. نه نه هم خستم هم خجالتم میگیره من دیگه نیستم بگو دلش صابون نزنه
عسل. گفتم خوابی نترس
کیجا. بهتر
عسل. ولی اون دست بکش نیست باز میاد بهتر باش راه بیای تا تو بیمارستان هوات رو داشته باشه بعد وضع مالیش خوبه و دست دل باز میگم ساپورتت کنه
کیجا. وا مگه من جندم که اون منو ساپورت کنه بعد تو گفتی بابات بخاطر پول ترو بهش نداده این که جور در نماد
عسل. آره اون موقع وضعش از نظر بابام جالب نبود ولی در حد خودش داشت
ولی الان دکتر مسولیت داره تو بیمارستانه
مطب داره هر چی عمل خوبه این انجام میده اوضاعش خوبه
کیجا. مجرده
عسل. آره یه بار نامزد کرد جدا شد یه بارم با یکی دوسال عقد بود جدا شدن
کیجا. سوارم شد کونم درد میکنه بیرحمی تلمبه زد هیچ فکر من نبود از خجالت نتونستم حرفی بزنم
عسل. سفارشت رو میکنم بات آروم رفتار کنه هواش داشته باش اونم هواتو داره
کیجا. فعلا که درد دارم
عسل. ناز نکن کونت درد میکنه کوست که خوبه
کیجا. تا غروب می‌سوخت الان یه کم آروم شدم اونم الان خیس شده
عسل. منم خیس شدم دلم خواست کاش خسرو اینجا بود مخشو میزدم می پریدم روش
کیجا. برو برو بخواب خیال ورت داشته
عسل. کجا برم امشب مهمون خودتم خواهر گلم قشنگم زیبای من
کیجا. پس بریم
عسل. لخت بخوابیما میخوام بغلت کنم
کیجا. به تو که نه نمیتونم بگم
عسل. من برم سرویس تو برو بخواب تا من بیام رفتم دستشویی و به خسرو پیام دادم بیست دقیقه دیگه خیلی آروم بی سروصدا بیا داخل موقعیت مناسب دیدی لخت شو بیا داخل گوشیتم بزار رو سکوت خسرو بلافاصله جواب داد ok
رفتم تو اتاق دیدم با همون ستی که من صبح بهش داده بودم تو اتاقه و مشغول جمع وجور کردن وسایل خودشه سریع لخت شدم گفتم کیجا جان بیا اونا رو بزار کنار
کیجا. چشم
عسل. قربون چشات زیبای من قشنگ من نور کم کردم یه نور آبی کم تو اتاق داریم روشنش کردم دراز کشیدم کیجا داشت می اومد رو تخت گفت درشون بیار میخوام سینه هات لمس کنم دیگه هر چی میگفتم نه تو کارش نبود در آورد اومد بغل من خوابید بلافاصله لب گذاشتم رو لبش سینه هاش گرفتم کیجا هم همکاری کردم
گفتم کیجا میتونی سبکم کنی کوره آتیشم دلم سکس میخواد
کیجا. میخوای بگو دکتر بیاد
عسل. واقعا بگم نکنه تو هم دلت میخواد
کیجا. اوف دارم میمیرم
عسل. حالا شروع کنیم شاید خسرو آومد من فعلا فکر و ذهنم پیش خسرو هستش فعلا کسی به چشمم نمیاد کاش بیاد
کیجا. وای نه تورو خدا من نمیتونم
عسل. برو بابا سینهاش گذاشتم تو دهنم دست بردم کوسش مالیدم سر صداش زیاد شد شهوتش بروز داد داشت ناله میکرد تو گوشم گفت کیر میخوام
عسل. چی میخوای
کیجا. کیر میخوام
عسل. نمی‌شنوم
کیجا. کیر میخوام کییییییررر
عسل. از کجا بیارم الان بزار فردا خسرو بیاد
کیجا. نه نه الان مبخوام
عسل. الان اگه خسرو اینجا بود بهش می‌دادی
کیجا. اوفففففف نمیدونم من فقط کیر میخوام میفهمی برام فرقی نمیکنه
عسل. حتی خسرو
کیجا. آره آره اوففففف کیر می‌خوام
لبم گذاشتم رو لباش شروع کردم به خوردن
تو دلم گفتم چرا نمیاد این خسرو با دستام داشتم کوس کیجا رو می مالیدم
یه لحظه حس کردم خسرو هم هست نزدیک ما
لبم برداشتم از رو لبش گفتم خوبی کیجا
کیجا. نه نه کیر میخوام کیررررر
چرخوندمش سمت لبه تخت که خسرو راحت تر بتونه سوار بشه
ولی نمیدونم چرا خسرو شروع نمی‌کرد انگار ترس داشت
کیجا تو حال خودش بود و داشت از مالیدن من لذت می‌برد سرم برگردونم دیدم لخت دست به کیر پیش ماست چشمام درشت کردم با سر اشاره کردم بیا روش نمیدونم تو اون تاریکی دید اشاره منو یا نه ولی باز هنگ بود دست انداختم دستش گرفتم کشیدم سمت ما انداختمش رو کیجا
خسرو هم سریع کیرش چپوند تو کوس کیجا و با کیجا لب تو لب شد باز کیجا انگاری شوک شده بود و سکوت کرده بود دستم گذاشتم رو کون خسرو و اشاره کردم تند تند بزن منم کنارشون دراز کشیدم و سینهای کیجا رو کردم دهنم دیدم کیجا همچنان تو سکوته سینش ول کردم رفتم پیش گوشش گفتم اینم خسرو سریع کارت تموم کن منم کار دارم باش لوس بازی رو بزار کنار چشمات باز کن دختر حال کن و رفتم سراغ سینهاش کم کم صداش ول کرد شروع کرد به آه ناله منم باهاشون همکاری کردم دستای کیجا رو بلند کردم و انداختم رو کمر خسرو تا بغلش کنه خسرو داشت جانانه تلمبه میزد براش و کیجا هم تو اوج بود و صداش اتاق رو پر کرده بود خسرو بلند شد گفت میشه برگردی کیجا با خجالت برگشت و با صورت خوابد سمت تشک خسرو پهلوهاش گرفت بلند کرد به صورت داگی نگهش داشت و کیرش رو یکجا فرو کرد تو کسش با کف دست میزد رو کون پهن کیجا هر دو داشتن لذت میبردن یه لحظه کیجا رعشه ای تو بدنش افتاد و با صداهای گنگ نا مفهوم لرزید افتاد رو تشک منم سریع پریدم سمت کیر خوشکل خسرو شروع کردم تند تند براش ساک زدن دو سه دقیقه جانانه براش خوردم تا ارضا شد همه آبش رو ریخت تو دهنم و منم براش میک زدم و شیره جونش کشیدم بیرون کارم که تموم شد کیجا با تعجب داشت نگاهم میکرد
عسل. چیه مگه جن دیدی
کیجا. خوردیش
عسل. آخ نمیدونی چه کیفی میده و برگشتم سمت خسرو گفتم خسته نباشی خسرو خان چسبیدا بهت
خسرو. عالی بود خیلی چسبید من برم یه لحظه تا سرویس بیام
بعد رفتن خسرو کیجا دستپاچه شد و میخواست لباس بپوشه گفتم باز شهوتت خوابید رگ اومل بازیت اومدا بگیر بخواب بابا تا صبح باید از این خسرو من کار بکشم
کیجا. فکر کنم من از همه چیز خبر ندارم درسته
همون لحظه خسرو از سرویس اومد و من خسرو با هم خنديديم براش
کیجا ادامه داد یکی به من بگه اینجا چه خبره هر لحظه میگذره دارم گیج تر میشم با این اتفاقاتی که برام می‌افته
عسل. بریم تو پذیرایی هم چایی بخوریم هم کل ماجرا رو برات از اول تعریف کنیم بلند شدم حرکت کردم سمت پذیرای و گفتم پوشیدن لباس ممنوعه نبینم کسی بپوشه بیرون منتظرم خسرو دنبالم اومد
سریع یه قرص دادم به خسرو گفتم بخور که تا صبح باس ازت کار بکشیم
خسرو. جون دیگه
عسل. جایز جور کردن نون زیر کباب من یادت نره
خسرو. چشم حتما عزیزم چی دوست داری
عسل. اون کیرت رو میخوام هر لحظه که اراده کردم
خسرو. جون دیگه
چای آماده بود ریختم کیجا رو صدا کردم بیا
به خسرو اشاره کردم ازت خجالت میکشه بلند شو برو تا یخش آب شه یه کم مدارا کن باش خسرو هم بلند شد رفت بغلش کرد آورد تو پذیرایی هر سه تا لخت بودیم کیجا رفت سرویس و خودش رو شست و زود برگشت
عسل. خسرو خان بهت بد نگذره دوتا حوری بهشتی در کنارت داری
خسرو. میگن که بهشت جهنم همین دنیاست خدا زود منو برد بهشت با دوتا زن مورد علاقه من
عسل. کیجا جان ساکتی
کیجا. چی بگم من منتظرم اتفاق بعدی ببینم چیه
عسل. خندیدم گفتم نه اتفاق دیگه ای قرار نیست رقم بخوره البته اگه از لاکت بیرون نیای مجبورم اتفاقات جدید برات رقم بزنم
کیجا افتاد تو حرفم نه نه خواهر جان من دیگه نمیتونم خسرو خودش رو زد به ندونستن جریان امروز رو البته من بهش گفته بودم تلفنی
خسرو. چیزی شده مگه من نمیدونم

کیجا سرش انداخت پایین و من ماجرای صبح امروز رو کامل براش توضیح دادم گفتم سامان هم کیجا رو کرده و قرار بازم بیاد و هوای ما رو تو بیمارستان داشته باشه
کیجا کامل سرخ شده بود از خجالت
خسرو. بسیار عالی پس خوش به حال کیجا شده هم لذتش رو ببر هم کارمون با یه پارتی گردن کلفت تو بیمارستان راه می افته
بعد خوردن چایی گفتم شما برین تو تخت تا من بیام و رو به کیجا گفتم خسرو خان آماده کن نوبتی هم باشه نوبت منه شهوتی شهوتیم هنرت رو نشون بده به خسرو اشاره کردم بلند شو خسرو بلند شد دست کیجا رو گرفت و برد سمت اتاق منم میز جم کردم استکانها رو شستم و یه کم به آشپزخانه نظم دادم رفتم داخل دیدم به به چه خبر صدای ملچ ملوچ خوردن میاد خسرو پایین بود کیجا روش دراز کشیده بود وبه صورت 69 بودن و دارن میخورن همو حرفی نزدم گذاشتم راحت باشن بعد چند دقیقه حسابی خوردن رفتم سمت کیر خسرو صورت کبجا رو گرفتم نشوندمش رو صورت خسرو که داشت کسش رو میخورد و خودمم نشستم رو کیر خسرو یه آه بلند کشیدم گفتم واقعا کیرش محشره کیجا هم با تکون دادن سرش تأیید کرد و از هم لب میگرفتیم و سینه های هم میمالیدیم واقعا تو اوج بودم اونای که تجربه دارن میدونن چی میگم حدود یک ربع طول کشید تا ارضا بشم بی حال شده بودم و افتادم کنار خسرو کیجا سریع رفت و پشت به ما نشست رو کیر خسرو و شروع کرد به بالا و پایین کردن و ما هم داشتیم از هم لب میگرفتیم کیجا هم حسابی خودش رو بالا پایین می‌کرد به کون و کمرش قر میداد
خسرو. آروم تو گوشم گفت دوست دارم کیجا آبم بخوره کاری که خواهرش هرگز برام نکرده گفتم داری ارضا میشی بهم اشاره کن کیجا رو بلند کنم کونش بگیر بکش سمت خودت منم سرش می برم پایین سمت کیرت بعد چند دقیقه گفت داره میاد سری کیجا رو بلند کردم خسرو دست انداخت کونش گرفت کشید سمت خودش شروع کرد باز خوردن کوسش منم سرش گرفتم کیر خسرو رو چپوندم تو حلق کیجا تو چند ثانیه این اتفاقت افتاد اجازه نفس کشیدن به کیجا ندادیم
خسرو با چند تا آه بلند ارضا شد تو دهن کیجا
کیجا سرفش گرفته بود سرش ول کردم مابقی آب خسرو رو من خوردم
کیجا. این چه کاریه من خوشم نمیاد وای دهنم تلخه بو وایتکس میده
با هم شروع کردیم به خندیدن به کیجا کیجا رفت حموم به خسرو گفتم بیا ما هم بزیم رفتیم تو وان البته خوب جا نمیشدیم سه تایی کلی لاس زدیم هم نشستیم دیگه نصف شب شده بود از حموم اومدیم بیرون من گفتم میرم بالا شما راحت باشید
کیر خسرو بخاطر قرصی که خورده بود باز نیمه شق بود
کیجا. نمیشه من تنها بخوابم بخدا دیگه جونی برام نمونده
عسل. یعنی خسرو رو ببرم بالا با خودم
کیجا. اگه میشه اخه ببین باز داره بلند میشه من دیگه خستم
عسل. باشه میبرمش ولی هیچ تضمینی نمیکنم ایوب نیاد پایین
کیجا. ای خدا عجب گیری کردم از دست این جماعت بابا خستم میخوام بخوابم از صبح دارم گاییده میشم حالیتون هست
با خسرو بهش خندیدیم گفتم باشه نمیزارم بیاد پایین ولی خوب استراحت کن بیدار شدی دکتر میخواد بیاد اون کمرش سسته سریع جابجا میکنه سعی کن بهش لذت بدی به نفعته حرف منو گوش کن
کیجا. فعلا که عالم آدم بسیج کردی برای کردن من اعتراضم میکنم گوش نمیدی
دست خسرو رو گرفتم گفتم بریم بالا بزار استراحت کنه
خسرو لباساش برداشت منم با حوله رفتیم بالا ایوب خواب بود بهش پیام دادم بیدار شدی تو سوئیت نرو کیجا خستست بزار استراحت کنه رفتیم اتاق شاه نشین به دکتر هم پیام دادم کیجا تو سوئیت تنها خوابیده خستست فکر کنم تا لنگ ظهر خواب باشه تو از ایوب کلید بگبر ساعت ده به بعد برو سراغش باش هماهنگ کردم که بهت یه حال اساسی بده فقط از عقب نزن فعلا درد داره
ساعت گوشیم رو ساعت ده تنظیم کردم با خسرو رو هم بغل کردم خوابیدیم
ادامه داستان از زبان خسرو…
سلام مجدد به دوستان امیدوارم تا اینجا ماجرا خوشتون اومده و لذتش رو برده باشین و آماده باشین برای ادامه در ادامه داستان ما
با صدای گوشی عسل از خواب بیدار شدم عسل هم سریع صدا رو قطع کرد بیدار شدیم با هم سلام خوش بش کردیم
خسرو. خوب خوابیدی عسل جان
عسل. آره عشقم مگه میشه کنار کسی که دوسش داری بد خوابیده باشی
خسرو. عسل تو هنوز دو روزه منو دیدی
عسل. حسی که به من میدی انگار یه عمره میشناسمت
صدای قاروقور شکم من بلند شد بود
عسل. گشنته
خسرو. شام نخوردم دیروز تو راه کیک کلوچه خوردم همون بود
عسل. الان میرم پایین صبحونه آماده میکنم
خسرو. راستی بزار ببینم کیجا خوابه یا نه تی وی رو روشن کن بعد روشن شدن تی وی دیدم یکی از لباس خوابهای قرمز توری که دیروز خریده بودن تنشه و دمر همچنان مثل خرس خوابیده یکی از پاهاشم جم کرده تو شکمش کونش قلمبه زده بیرون
عسل. عه دکترم اومد تو تصویر پذیرایی دیدم یه آقای تقریبا چهل سال کم مو و تقریبا هم قد هیکل خودم بود و انگاری تازه رسیده بود تو خونه پاورچین پاورچین رفت سمت اتاق خواب یه سرک داخلش کشید رفت بیرون شروع کرد درآوردن لباساش گفتم عسل مثل این که قرار فیلم سوپر زنده ببینیم
عسل. دقیقا
خسرو. ایوب کجاست دوربین چک کن ببین رفته
عسل. الان نگاه میکنم دید نیست
باز دوربین سوئیت آورد رو تی وی چه تصویری داشت با این که چراغی روشن نبود باز مثل آینه بود تصویرش دکتر کاملا لخت شد رفت رو تخت کنار کیجا دراز کشید کونش بغل کرد دستش انداخت دورش سینهاش گرفت
سه تا دوربین کاملا از هر جهت داشتیم میدیدیم لاله گوش کیجا رو به آرومی شروع کرد میک زدن دستشم رو سینهاش داشت کار میکرد و کیرشم لای پای کیجا بود کیر کوچیکی داشت دکتر
گفتم عسل این با این کیر کچلو میخواد کیجا رو بگاد
عسل. عاشق کونه دیروز چنان کون کیجا رو کرد که کیجا نالش در آومده بود تا شب می گفت میسوزه کونم نامرد خیلی محکم تلمبه زد تو کون کیجا
بعد چند دقیقه کیجا هوشیار شد برگشت سمت دکتر
سامان. سلام بانوی زیبای من چطوری
کیجا. سلام کی اومدین آقای دکتر ساعت چنده
سامان. من یه چند دقیقه ای میشه ساعتم حدودا ده اینا هستش
کیجا. خلاصه به قول خودتون کوس خونگی گیر آوردین هرکی از راه میرسه میزنه توش
سامان. من که یه بار سوارت شدم ولی خودمونیم بدن خوبی داری مخصوصا کونت که نمونست سامان گفت عزیزم ساعت یازده باس بیمارستان تو جلسه مدیران باشم اگه اجازه بدی شروع کنیم که تشنه کون و بدنتم
کیجا. دکتر جان حرف کون نزن که عصبانی میشم هنوز از دیروز میسوزه دکتر
سامان. چشم ولی قولش رو بهم بده یه بار دیگه از کون مهمونم کنی
کیجا. حالا بزار خوب شه چشم
لب تو لب شدن
منم این بالا کیرم بلند شده بود و عسل داشت باش ور می‌رفت
بعد چند لحظه لب خوری سینه خوری کیجا بلند شد گفت با اجازه میخوام بخورم برات
سامان. مال خودته عزیزم راحت باش
کیجا رفت پایین شروع کرد به ساک زدم سامان هم داشت کونش رو با کف دستش نوازش کردن یهو کیجا بلند شد پاش از رو صورت دکتر رد کرد با کوس نشست رو دهن دکتر انگاری کوس خوری دیشب من بهش حال داده بود آنچنان مشغول خوردن هم بودن که انگار دنیا به آخر رسیده چه ساکی میزد کیجا جنده خانوم بلد بود فکر نمیکردم یه زن خونگی آفتاب مهتاب ندیده اینجوری شهوتی باشه بعد حدود ده دقیقه کیجا بلند شد همونجوری رفت جلو نشست رو کیر دکتر شروع مرد به ناله کردن
عسل. با این روشی که کیجا داره پیش میره دکتر آخراشه الان است که آبش بیاد دوسه دقیقه نشد که دکتر گفت کیجا جان داگی بشیم
کیجا برگشت داگی وایساد دکتر هم بلند شد کرد تو کوس کیجا فکر نکنم ده تا تلمبه هم زده باشه دست انداخت موهای کیجا رو گرفت کشید سمت خودش آبش پاشید رو صورت کیجا و داد میزد باز کن دهنت رو ی چند تا قطره آبش ریخت رو لب کیجا الباقی رو کل صورتش پخش بود
موهاش ول کرد دوتا شست خودش گذاشت رو چال گونه کیجا فشار داد کیجا دهنش رو باز کرد و دکتر کیر نیمه جانش رو کرد تو دهنش گفت میک بزن کیجا هم دست از مقاومت برداشت شروع کرد برای دکتر ساک زدن انگاری دکتر خوشش اومده بود و داشت مثل زنا آه آه کردن بعد سکس دکتر گفت من با اجازت برم خودم آب بکشم باید برم جلسه دارم عالی بودی یه بوس براش فرستاد از تخت اومد پایین رفت سمت حموم من داشتم از شق درد میمردم ولی گشنم بود و دوست داشتم برم کیجا رو بکنم
عسل. من برم پایین چای بزارم صبحونه آماده کنم ببین دکتر رفت برو کیجا رو هم بیار بالا به روش نیار دیدی دکتر باش سکس کرده
عسل رفت دکتر هم از حموم در اومد رفت سمت لباساش و از کیجا تشکر کرد گفت کار داره و باس سریع بره کیجا هم رفت تو حموم منم تی وی رو خاموش کردم یه شورت پام کردم رفتم پایین دنبالش بیارمش برای صبحانه
رسیدم داخل خونه صداش کردم کیجا کیجا
رسیدم به اتاق خواب دیدم لخته و تازه از حموم در اومده صورتش رو شسته بود
خسرو. عه بیدار شدی
کیجا. دستش گذاشت جلو کوسش سلام گفت سرش آورد پایین
خسرو چیه کیجا چرا هنوز از من خجالت میکشی رفتم سمتش دستاش گرفتم بغلش کردم در گوشش گفتم راحت باش حالا که پیش اومده و موقعیت جوره حالش رو ببریم سخت نگیر
دستم بردم زیر چونش سرش بلند کردم تو چشماش زل زدم گفتم یه عمر آرزو داشتم بکنمت حالا که خدا آرزوی منو برآورده کرده تو چرا جلوی حکمت خدا مقاومت میکنی شل کن و خجالت بزار کنار بزار حالمون رو بکنیم
کیجا. واقعا آرزوت بودم
خسرو. بله که بودی
کیجا. چقدر بدجنسی ازت انتظار نداشتم بهم نظر داشته باشی
خسرو. نظر نداشتم که ولی دوست داشتم بات سکس کنم حالا هم که پیش اومده
کیجا. مگه آرسو سیرت نمیکنه که دوست داشتی با من سکس کنی
خسرو. اون که لاغره توان نداره خودت با اون مقایسه میکنی
کیجا. دست برد از رو شورت کیر شق شده منو گرفت گفت با این کیری که تو داری حق داره بچه ازت فراری باشه همش میگه معاملات درشت نمیتونم راضیش کنم و همش استرس اینو داره که بخاطر همین بری زن بگیری یا بهش خیانت کنی
خسرو. احتمال که داشت ولی الان دیگه نه از این به بعد خواهر جونش جورش میکشه
کیجا. ای جانم چشم من و تو سر شریک جنسی شانس نداشتیم منم که بکن ندارم و همیشه تشنه کیرم کی بهتر و امن تر از تو
ولی باید جانب احتیاط رو همیشه رعایت کنیم تا به گا نریم
خسرو. پس به عنوان این اتفاق خوشایند بیا یه راند سریع بریم که تا عسل نیومده چون رفته بود صبحانه رو آماده کنه
شرتم در آوردم و نشستم لبه تخت کیجا اومد زانو زد و شروع کرد به ساک زدن داشتم نگاهش میکردم و مقايسه با خواهرش که چقدر با هم تفاوت دارن از لحاظ بدنی این تو پر ورزیده اون لاغر نحیف حسابی برام ساک زد از سر کیرم تا پایین تخمام برام لیس میزد خیلی داشت حال میداد
بلندش کردم طاق باز خوابوندمش رو تخت خودمم رفتم وسط پاش پاهاش بردم بالا گذاشتم رو شونه هام کیرم تنظیم کردم فرستادم داخل چقدر با احساس داشت آه ناله میکرد و تو چشمام زل زده بود گفت یه چیز بگم گفتم جانم بگو عزیزم
کیجا. آرسو هر وقت در مورد سکس شما ها حرف میزد میگفت کیرت درشته من خیس میشدم و تو دلم آرزو میکردم یه بارم شده تو رو بکشونم روم و تستت کنم
خسرو. واقعأ بهم حس داشتی با باز بسته کردن چشماشو تکون دادن صورتش گفت آره
تو چشماش زل زدم لباش ریز بوسیدم سرعتم زیاد کردم جان چه حالی داشت میداد عشق علاقه رو تو چشماش حس میکردم انقدر حالب بود این حس و داشت من ارضا میکرد گفتم داره آبم میاد گفت بریز توش میخوام حسش کنم چند روز دیگه موقع پریودمه چیزی نمیشه نهایت قرص میخورم منم با فشار ریختم توش و نفس زنان بغلش کردم اونم داشت قربون صدقه من میرفت آه ناله میکرد میگفت داغه داغه حسی رو تجربه کردیم با هم که برام تازگی داشت و دوست نداشتم تموم بشه
ولی گفتم بریم بالا الان عسل پوستمون رو میکنه باهم بلند شدیم خودمون رو تمیز کردیم رفتیم بالا
عسل. کجایین که
خسرو. دیدم نون کباب ما داغ آمادست یه لقمه زدیم بر بدن
عسل. با خنده تنها تنها کوفتتون بشه پس من چی
کیجا. وای گشنمه ضعف کردم
عسل. آقای دکتر زنگ زد و واسه شام دعوتمون کرد خونش همه رو با هم
کیجا. وای نه مزاحمشون نشیم
عسل. با لبخند موزیانه ای گفت چرا اون میتونه سر صبحی مزاحمتون بشه ما نمیتونیم شب جمعه ای بهشون زحمت بدیم
کیجا سرش آورد پایین و سرخ شد سکوت کرد
خسرو. من هر چی جم بگه
عسل. کسی از جمع نظری نخواست همه شب مهمون آقای دکتریم
یخ خونه ویلای بزرگ استخردار سرپوشیده خارج شهر داره فقط دیدن داره خونش انگار تو بهشتی
کیجا. پس نقشه کشیده برامون
یه سوال خدایی جون عزیزت راستش بگو
عسل. جان بپرس راستش میگم
کیجا. قرار منتظر اتفاقات جدیدی باشیم یا نه
عسل چند لحظه سکوت کرد گفت نهایتش همین سکسه دیگه حالا شاید مدلهای مختلفش
کیجا یعنی چی
عسل. دختر چقدر حرف میزنی همون سکس دیروز شما گروهی دو سه نفری با هم
کیجا. وای توروخدا نه من روم نمیشه
عسل. باز نظر داد ساکت شو اصلا رای میگیریم اونای که میگن نه دستا بالا
کیجا دستش برد بالا
عسل هم دست من گرفت برد بال گفت دو بر یک دیگه ساکت و صبحونت رو بخور
کیجا. باشه هر چی جم بگه فقط بگو ببینم چند نفریم
عسل. فکر کنم ده تا دوازده نفری باشیم چطور مگه
کیجا. پس تا صبح لنگامون رو هواست خدا کنه امروز پریودم شروع شه وگرنه من میمیرم از خجالت
عسل. الان اینجوری میگه ها بعد زیر کیر داد فریادش از همه بلندتره
سه تای خندیدیم و مشغول خوردن صبحانه شدیم
عسل دستش رو گذاشت رو دست کیجا و اخماش کرد تو هم رو به کیجا گفت یه چیز میگم نه نیار مثل دیروز که حسابی عصبی میشم
کیجا. جانم بگو
عسل صبح که سامان اومد پیشت رفتنی بهم زنگ زد و ازم تشکر کرد و من هم ماجرای ورشکستگی شوهرت و اوضاع بد مالی شما رو بهش گفتم خیلی ناراحت شد کارتش برام گذاشت گفت کیجا رو ببر بازار حسابی براش خرید کن گفتم دیروز اینکارو براش کردم گفت پس ببر برای بچه هاش و هر چی که تو زندگیش کم داره براش بخر و بهش بگو نگران نباشه همه چیز به زودی حل میشه دکتر خیلی دستش به خیره و میتونه از جاهای مختلف برات کمک جم کنه
کیجا برگشت سمت من و هیران داشت منو نگاه میکرد منم سرمو به نشونه رضایت تکون دادم و گفتم انشالله که خیره
کیجا. چی بگم خواهر راستش بخوای از دیشب که تنها بودم خیلی فکر کردم تو دلم گفتم داره از من سو استفاده میشه ولی بعد محبت هاتون دیدم الانم اینجوری گفتی کلا مغزم هنگه خدا شاهده نمیتونم هیچ تصمیمی بگیرم
عسل. چه سواستفاده ای داماد خودت زودتر سر من سوار شد که نگران نباش خودت رو بسپار به من
عسل رو برگردوند سمت من گفت خسرو جان تو زحمت جم کردن میز بکش و برو خوب استراحت کن که امشب باید از پس همه زنای مجلس بر بیای من و کیجا میریم بازار خرید ساعت 9 شب قرار اونجا باشیم تا صبح
همه مدل هم بساط به راهه
عسل. کیجا برو لباس نوهات بپوش بریم
عسل خودشم رفت آماده شد زدن بیرون منم میز جم کردم رفتم لباس پوشیدم رفتم بیمارستان مستقیم رفتم پیش ایوب کلی با هم صحبت کردیم در مورد این چند روز رفتیم پیش غلام از وضعیت غلام پرسیدم که باز همون وضع بود حالش موقع خداحافظی گفتم کی تعطیل میشی گفت فعلا هستم همکارم رفت مرخصی احتمالا بمونم تا صبح فردا
کار نیست که شب نگهبانی تعطیله 12 شب به بعد میرم میخوابم یه شکارم تو همراه های یه بیمار اینجا زدم احتمالا شب تو اتاقم بزنمش زمین صبح میام خونه تو هم با دوتا شاه کس عشق حالت بکن کلی خندیدیمو
گفتم داداش من ماشین میتونم بزارم اینجا عسل اینا رفتن بازار بیان سختشونه برگردن گفت بیار داخل حرکت کردم تو دلم گفتم این عسل عجب آدمیه هستش نمیخواد شوهرش رو بیاره ماشین انتقال دادم رفتم سمت خونه زنگ زدم به کیجا کجایین گفت تازه داریم میریم خرید اومده بودیم آرایشگاه
عسل گوشی رو گرفت گفت نگران نباش بعد مکالمه ما ی زنگ هم به خونه زدم بعد گوشی رو سایلنت کردم خوابیدم
حدودا ساعت هفت نیم بود که عسل کیجا رسیدن خونه چی میدیدم کیجا ناخون کاشت کرده بود موهاش فرفری کرده بود که به چهرش خیلی میومد
گفتم چه کردین
عسل. تازه براش نوبت لیزر کل بدن و بوتاکس کل صورت هم گرفتم
فقط نتونستیم کل خریدها رو بیاریم زحمتش رو میکشی دست هر دوتا پر بود رفتم تو ماشین مغزم سوت کشید کلی خرید کرده بودن گفتم اینا چیه چقدر زیادن
عسل تو کاریت نباشه میدم وانت براشون ببره البته حالا خیلی خریداریم باز
کیجا. دیگه چی میخوای بگیری
عسل. تو کاریت نباشه
زود باشین آماده شین حرکت کنیم 45 دقیقه راه داریم 9 باس اونجا باشیم
کیجا. من چی بپوشم
عسل. چندتا لباس سبک میزارم با همینا بیا اونجا عوض میکنیم لباس زیاد مهم نیست اونجا چون بیشترش رو لختیم احتمالا
راستی شما تا زمانی که اونجایین زن شوهرین و کیجا دوست منه سوتی ندین
کیجا. آقا ایوب نمیاد
عسل. نمیدونه اصلا بدونه هم مهم نیست اونجا بکن برام زیاده
بعد آماده شدن حرکت کردیم راس 9 اونجا بودیم تو چهره کیجا استرس موج میزد
چه ویلایی سوت میکشید سر آدم نمیتونم توصیف کنم خیلی بزرگ بود مثل پارک با ماشین رفتیم داخل یه ماشین هم تو حیاط بود رفتیم تو ویلا یه ماشین هم هم زمان با ما رسیده بود یه آقا و دوتا خانوم پلنگ آقا 38 تا 40 میخورد و خانوما زیر 30 سال همین بیرون با هم دست دادیم تو دلم گفتم من اینا رو باس بکنم یعنی چه شود رفتیم داخل یه آقای اومد سمت ما که همون لحظه اول شناختمش دکتر سامان بود یه شلوارک تنگ جین که ریش ریش شده بود دمپاش با یه تاپ لش شروع کرد به تعارف رفتیم نشستیم رو مبل چه سالن بزرگی انتهای سالن که فکر کنم 30 متر با درب ورودی فاصله داشت دیوار نبود همه شیشه بود و اون سمتش استخر زیر یک دقیقه در باز شد یک سری دیگه مهمان ورود کردن یه آقا حدودا 50 سال با یه خانم حدودا 35 سال وارد شدن پشت سرش هم یه خانم آقا دیگه اومدن آقا حدودا 30 سال و خانوم حدودا 40 سال هین سلام علیک و دست دادن با مهمونا یه جون حدودا 25 ساله هم تنها اومد و با همه دست داد رفت نشست
دکتر سامان شروع کرد به خوش آمد گویی
و معرفی تک تک مهمونا

دوستان ببخشید این قسمت کمی طولانی‌تر شد
قسمت بعدی هم آمادست برای انتشار
لطفا با همایتهاتون دلگرمم کنید برای ادامه…

به امید دیدار

نوشته: Morteza

 

  • Like 2
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 2 هفته بعد...


خواهرزن و جمعی از دوستان (پایانی)

 

سه نفر اول دوست عزیزمون آقا نیما و همسرشون نازنین خانوم و خواهر خانومشون نسترن خانوم به افتخار دادن خیلی خوش اومدین
رو کرد به اون آقای که تقریبا از همه بزرگتر بود و یه خانوم 35 ساله همراش بود آقای دکتر سیاوش… و همسرشون ساناز جون خیلی سرافرازمون کردین ایشون مهمان کشورمون هستن و ساکن یونان
بعد برگشت سمت اون آقای جوان و گفت ایشون هم علیرضا جان هستن از همکاران لوازم پزشکی ما با همسرشون شیدا جان
(تو دلم گفتم قرمساق شوگر زده)
خیلی خیلی روشن کردین محفل ما رو
برگشت سمت اون جوان 25 ساله و گفت ایشون هم از دوستان هستن آقا علیرضا و امشب فعلا تنها هستن قرار نامزدشون مارال جان دیرتر به ما بپیوندن
و باز دور زد برگشت سمت ما عسل جون هستن خیلی ارادت دارم خدمت ایشون از دوستان خیلی نزدیک و قدیمی خودم هستن متأسفانه همسرشون به علت مشغله کاری نتونستن امشب تشریف بیارن
و زوج بعدی ما آقا خسرو مهندس برق و همسرشون کیجا خانوم که دو روز ما حسابی بهشون زحمت دادیم
مهمونا تو دلشون فکر میکردن منم شوگر زدم کیجا 37 سال داشت ولی بیشتر نشون میداد
من فکر کردم تموم شده مهموناش
ادامه داد و یه دوست عزیزی که امشب برای اولین بار در خدمتشون هستم و قرار در آینده بیشتر با هم آشنا بشیم رویا جان تشریف بار مهمونا منتظرن
در یکی از اتاق های که رو به پذیرای باز میشد باز شد یه دختر قد کوتاه تپل با یه لباس خیلی باز دامن کوتاه شاید به زور یک وجب از کسش رد شده بود و با یه نیم تنه کشی که فقط سینه اش پوشونده بود از در اومد بیرون همون لحظه عسل نیم خیز شد با تعجب نگاه کرد اخمش رفت تو هم با یه نگاه معنی داره به دکتر نشست سر جاش
دختر اومد سمت مهمونا با همه سلام علیک کرد دست داد با عسل که دست داد عسل یه جوری نگاش کرد که یعنی دارم برات
دکتر گفت خانوما آقایون هم استخر رختکن داره هم میتونید از اتاق ها که به اندازه همه هست استفاده کنید برای تعویض لباس
فقط یه نکته رو همین اول عرض کنم همه ما میدونیم برای چی اینجا هستیم و قرار چه اتفاق های بین ما رخ بده پس با هم تعارف نکنید و از همین ابتدا با هم راحت باشین تا زمان مون رو از دست ندیم و خواهش بعدی اینه که لطفا بخاطر امنیت خودمون گوشیهاتون رو خاموش و تحویل بنده بدین تا موقع خروج بهتون تحویل بدم
کیجا با آرنجش زد تو پهلوی من گفت اینجا کجاست من میترسم برگشتم سمتش دیدم رنگ به چهره نداره خواستم آرومش کنم گفتم نترس من هستم نگران چی هستی حالا خودمم استرس گرفته بودم که دکتر با یه سینی جلوی من اومد گفت خسرو جان گوشی سه تای گوشیهامون رو تحویل دادیم
برگشتم سمت عسل این دختره کیه انگاری میشناسیش
عسل با حرص سرش تکون داد گفت آره طبقه دوم ما هستن دکتره داره طرحشو میگذرونه بهش هشدار داده بودم با دکتر تیک نزنه دارم براش
عسل. میشه یه قولی بهم بدی
خسرو. جانم
عسل. طوری از کون بکنیش که برینه به خودش
خسرو. مگه قرار بکنمش
عسل. انگار نفهمیدی کجا هستی
اینجا قرار گروهی همه با هم سکس کنن
خسرو. یارو با زنش و خواهر زنش اینجاست
عسل. مهم نیست هر کاری که بهت گفتم انجام بده
خسرو. فقط حواست به کیجا باشه
انگار حالش خوب نیست
عسل. باشه نگرانش نباش فقط کاری رو که بهت سپردم انجام بده میخوام بوی کون گوهیش ساختمون ورداره
خسرو. چشم
مشغول صحبت کردن بودیم که کیجا گفت همه رفتن
عسل بلند شد گفت زود باشین از همه زودتر باس بیایم بیرون
وارد یکی از اتاق ها شدیم انگاری همه اتاق ها مستر بودن عسل سریع لخت شد فقط شرت پاش بود
و رو کرد به کیجا با تندی گفت چته نگاه میکنی نکنه منتظری من لباسات رو در بیارم
کیجا با حالت لکنت زبان گفت نه نه الان در میارم کیجا هم سریع مثل عسل لخت شد و گفت چی بپوشم هر دوتا یه مدل شورت تنشون بود توری خیلی نازک نمی پوشیدن سنگینتر بودن
عسل رفت سراغ ساکش و یه لباس خواب تور داد دستش بپوش کیجا انگاری طلسم شده بود و هیچ اعتراضی نمی کرد سریع پوشید تا بالای زانوهاش بود و سینه اش هم چون بدنش سفید بود راحت دید داشت موهاشم فر کرده بود وای چقدر زیبا بود این زن عسل هم یه لباس خواب تور جلو باز فسفری پوشید که با دوتا بند نازک خیل شل جلوش بست تقریبا میشه گفت لخت بود
رو کرد به من ها نگاه میکنی در بیار
چشمی گفتم گفتم چرا عصبی خودت کنترل کن
گفت حواستون جم کنید
منم لخت شدم یه مایو آبی داد دستم گفت بپوش
پوشیدم حرکت کرد بیاین بیرون
با استرس رفتیم بیرون هنوز کسی نیومده بود بیرون فقط دکتر و رویا بیرون بودن دکتر یه لایک بهمون نشون داد گفت عالی شدین بفرمایید بشینید تا بقیه تشریف بیارن بعد بریم رو میز از خودمون پذیرایی کنیم
خلاصه تک تک از اتاقاشون بیرون اومدن تقریبا همشون شلوارک پاشون بود با تاپ انگار میخواستن ورزش کنن
وقتی همه اومدن عسل بلند شد گفت عزیزان بفرمائید سر میز پذیرایی فقط یه نکته تیپ هاتون نشون میده انگار اومدیم ورزش صبحگاهی
همه ما میدونیم دکتر برای چی مارو دور هم جمع کرده و قرار چه اتفاقاتی بین ما بیفته پس راحت باشید و تعارفات رو بزارید کنار رفتیم رو میز اونم چه میزی همه مدل مزه میوه آجیل شراب ویسکی کونیاک و و و خیلی چیزا دیگه عسل رفت پیش دکتر نشست و یه چشم غره به دختر رفت دختره هم فاصله گرفت منم تعارفش کردم بیاد پیش من
نیما اومد سمت ما و از من اجازه خواست که میتونم کنارتون بشینم منم گفتم با کمال میل بفرماید و به کیجا گفتم عزیزم میتونی راحت باشی با نیما جان
نیما هم دستش رو دراز کرد دست کیجا رو گرفت دوتا صندلی اونطرف تر روبروی عسل نشست با نیما استارت اول رو من با اجازه ای که به کیجا داده بودم زدم و بقیه هرکس یجا نشستن شروع کردن به صحبت
دکتر تعارف کرد که بفرمایید از خودتون پذیرایی کنید شام هم دیرتر میرسه
رویا بغلم نشسته بود اینقدر قدش کوتاه خوب بهم نمیرسید برای استارت
دستم از زیر صندلی گذاشتم روی ران لخت رویا و به آرامی نوازش کردم بازوم رو هم چسبوندم به بازوی لختش گفتم خوشبختم رویا جان افتخار دادی بهم و کنارم نشستی
زبون باز کرد گفت ممنونم منم خوشحالم ماشالله چه بازوی داری چقدر سفته
گفتم همه جای بدنم اینجوری سفته
لباش غنچه کرد آهسته گفت جووون
دکتر بطری ویسکی رو برداشت برای همه یه پیک ریخت
به رویا گفتم برش دار گفت نه من نمیتونم بخورم
با لبخند گفتم اومدی و نسازیا با من نمیخورم نمیتونم تا حالا ندادم درد داره و فلان… نداریم یالا برش دار
پیک خودم برداشتم بلندش کردم با صدای بلند گفتم به سلامتی دوستان نزدیک پیک رویا کردم مجبور شد ورداره زدم به لیوانش گفتم به سلامتیت سر بکش یهو
با هم بردیم بالا خیلی خوش طعم بود سبک
گفتم چقدر عالی بود یه زیتون گذاشتم دهنش گفت آره سبک بود باز بلند گفتم دکتر جان لطفآ یکی دیگه
دکتر اومد سمتم گفتم لطفا هر دوتا رو پر کن دکتر پر کرد رفت
برگشتم سمت کیجا و دیدم دارن با نیما ریز میخندن انگار دست نیما هم بیکار نبود
برگشتم سمت رویا تا تمرکزشون بهم نخوره عسل هم داشت با دکتر حرف میزد
رویا صورتش داشت گل می انداخت
لیوان برداشتم گفتم دوستان به سلامتی باز نزدیک لیوان رویا کردم مجبور شد برداره گفتم به سلامتیت بزن بالا رویا هم خورد به نصف پیکش رسید اومد بیاره پایین زیر آرنجش فشار دادم نزاشتم مجبور شد همه رو بخوره درجا یه زیتون دیگه انداختم دهنش و لیوان خودمم سر کشیدم
واقعیت تو گیلان انقدر ما عرق سگی از کوچصفهان گرفتیم خوردیم که این ویسکی برای ما حکم نوشابه گاز دار رو داشت
بعد چند دقیقه دیدم رویا حسابی قرمز شده یه نیم ساعتی از نشستن ما پشت میز گذشته بود یهو صدای نیما بلند شد خسرو خان برگشتم سمتش از جاش بلند شده بود گفت اجازه هست با این بانوی زیبا به خلوت بریم
من که انتظار همچین پرویی رو نداشتم و هنگ کرده بودم به کیجا نگاه کردم انگاری اونم خورده بود و صورتش گل انداخته بود
منم با لبخند گفتم داداش مگه سر کلاسی هی میگی آقا اجازه
همه خندیدن به حرف من
گفتم یه بار پرسیدی که
نوش جونت نوش جونش
و براش کف زدم همه براش کف زدن کیجا هم بلند شد دکتر گفت نیما جان اتاق آخر مخصوص همه مهمانان ماست فقط یه چبزی امشب خلوتی تو کار نیست همه در کنار هم خوش باشید در هر لحاظ هر مکان
کیجا و نیما حرکت کردن به سمت اتاق به دکتر اشاره کردم برامون بریزه باز موقع ریختن گفتم لطفا کامل دکتر هم گوش داد ریخت رفت سر جاش
دستم همچنان داشت روی پا و نزدیک کس رویا حرکت می کرد و گه کاهی هم آرنجم رو به سینه هاش میزدم لیوان بلند کردم گفتم به سلامتی آقا نیما و کیجا خانوم که اولین لامپ امشب روشن کردن همه پیکا رو بلند کردن زدیم به هم رویا اومد بزار رو میز باز دستش گرفتم گفتم اوه اوه برو بالا کمکش کردم که بخوره ولی نتونست کامل بده پایین
ولی من باز کامل خوردم
و مزه گذاشتم دهن رویا و خودم
رویا گفت اون خانوم زنت بود گفتم آره
گفت چقدر راحت دادی بره
گفتم در عوضش تو رو شکار کردم خوشگله
از وقتی که از اتاق اومدی بیرون چشمم ترو گرفت
بزن الباقی پیکت رو که ما هم چراغ دوم روشن کنیم لیوان دادم دستش گفتم سر بکش به ناچاری سر کشید باز مزه دادم بهش
برگشتم سمت عسل یه لایک و یه چشمک برام زد اشاره کرد ببرش تو اتاق
رویا. چشمام داره میره
خسرو. بریم تو اتاق با سر تأیید کرد بلند شدم گفتم ما هم بریم تو اتاق همه کف زدن برامون دست رویا رو گرفتم حرکت کردیم وارد اتاق که شدم باورم نمیشد یه اتاق بزرگ حدودا 60 متری چهار تا تخت بزرگ که رو هر کدوم دوتا زوج راحت میتونستن سکس کنن مدل های مختلف به صورت خیلی با سلیقه چیده شده بود انگار رفتی نمایشگاه بالاشهر تخت بخری
چشمم افتاد به کون کیجا که رو به ما بود و وسط پای نیما که طاق باز خوابیده بود داشت براش ساک میزد ما هم رفتیم کنار شون و دست کشیدم به کون کیجا گفتم خسته نباشی دلآور رو به نیما گفتم چطوری پهلوان ببینم کی میتونه کیو ضربه کنه خندیدم کمک رویا کردم بخوابه رو یه تختی که گرد و جلو تر از همه قرار داشت رویا زیاد تو حالت طبیعی نبود بی مقدمه و سوال دست انداختم دامن و شورتش رو با هم کشیدم و از پاش درآوردم کاملا شیو شده و صاف بود و چه کونی داشت با این که قد کوتاه تری نسبت به کیجا داشت ولی کونش درشت تر بود دستش کشیدم رو به خودم پاهاش از تخت آویزون شد اون نیمه تنه کشی رو هم از تنش درآوردم دوتا طالبی آبدار ظاهر شد رویا گیج و مست بود آروم و به صورت زمزمه بهم گفت چیکار میکنی با من
خسرو. میخوام جرت بدم کوس کونت رو یکی کنم مگه برای همین نیومدی اینجا
رویا. با حالت مستی دکتر کجاست بهم دست نزن دکتر میبینیه
خسرو. خفه بابا ادا تنگا رو در نیار مایوم کشیدم بیرون کیرم با الکلی که خورده بودم شق شق شده بود چشمای رویا از مستی زیاد بسته بود صداش کردم رویا تا گفت ها کیرم چپوندم تو دهنش باور کنید تو دهنش خوب جا نمی شد ولی بی رحمانه داشتم تو حلقش تلمبه میزدم
(انگاری برام عقده شده بود یکی دیگه داشت با کیجا سکس میکرد)
رویا هی اوق میزد و به سختی نفس میکشید و با مشت میزد رو شکم من
یه لحظه یه صدای از پشت سر اومد کشتی دختر مردم آرومتر برگشتم دیدم دکتر سیاوش با زنش
اومد سمت من آروم من از رویا جدا کرد و منم رویا رو ول کردم افتاد رو تخت و داشت سرفه میکرد
ساناز. خوشتیپ دوتا سوراخ دیگه هم داره خفش کردی
دیدم دکتر تنه از ما فاصله گرفت رفت سمت کیجا و نیما کیجا همچنان کون در هوا در حال ساک زدن یود
سری لخت شد کیرش از کیر من درازتر بود ولی نازکتر کلاهک ریزی هم داشت انگار یه لوله بود یه تف انداخت کف دستش مالید به کیرش رفت رو تخت دید من دارم نگاش میکنم با اشاره گفت با اجازه منم لایک نشون دادم شورت توری کیجا هنوز تنش بود شرت زد کنار چپوند تو کوس کیجا کیجا تازه متوجه شد یکی تا دسته کرده تو کسش تمرکز کیجا بهم خورد دیگه نتونست ساک بزنه من حرسم بیشتر شده بود تو دلم گفتم کوسکش یه کوس پلنگ با خودش آورده اونوقت اومده داره کیجای منو میکنه لنگای رویا رو دادم بالا کیرم با کوسش بازی دادم تا یه کمی خیس بشه و تا دسته جا کردم تو کوسش رویا با یه جیغ چشماش باز کرد بیشعور ترکوندی منو ولم کن گفتم خفه بابا شروع کردم به تلمبه زدن کوس تنگی داشت ولی آب زیادی داشت ازش بیرون می‌آومد با آب کوسش سوراخ کونش بازی دادم کم کم انگشت شستم کردم توش رویا داشت زیر کیرم زجه میزد هرزگاهی هم رو برمیگردوندم سمت کیجا و سیاوش و نیما کامران همچنان در حال تلمبه زدن بود نیما هم رو زانوهاش بود داشت تو دهن کیجا تلمبه میزد کیجا معلوم بود داره خیلی لذت میبره
کم کم بقیه به ما اضافه شدن و هر کی یه جا مشغول شد
زن نیما و خواهر زنش همراه عسل با دکتر رو یه تخت بیشتر داشتن لز میکردن
منم دوتا پشتی برداشتم رویا رو برگردوندم
کوسش گذاشتم رو پشتی چه کونی داشت سوراخش تفی کردم کیرم گذاشتم رو سوراخش کم کم کلاهکش فرستادم داخل تازه رویا دردش گرفته بود و فهمیده بود دارم از کون میکنمش افتاد به خواهش که نه درد داره کیرت بزرگه تو همین خواهش کردنا فشارم بیشتر کردم تا نصف فرستادم داخل دیگه داشت با جیغ التماس میکرد یه کم کشیدم بیرون و مجدد تا آخر کیرم فرستادم داخل رویا با یه داد بلند داشت تلاش میکرد که از زیرم در بره من اومدم رو کف پام شروع کردم تلمبه زدن
رویا انگاری بیهوش شده بود حدود چهار پنج دقیقه همونجوری تلمبه زدنم رو ادامه دادم
یه صدای بهم گفت داداش بیهوش شده ولش کن بالش هم خونی شده برگشتم دیدم علیرضا با زنش لخت پیش من هستن بلند شدم دیدم آره کیرم خونی هستش و سوراخ کون رویا اندازه یه استکان کمر باریک باز مونده یه لحظه ترسیدم نگاه کردم به تخت عسل اینا عسل صدا کردم سریع اومد گفت نگران نباش برو خودت تمیز کن من جمش میکنم
اومدم برم گفت برگشتی برو رو تخت ما دوتا خواهرا رو دریاب
رفتم سریع خودم شستم برگشتم دیدم رویا و عسل و دکتر سامان نیستن پشتی خونی هم نیست
یه دید به تخت ها انداختم ببینم کی روی کیه
علیرضا شیدا و کامران و ساناز رو یه تخت زنا رو عوض کرده بودن و داشتن تلمبه میزدن و زنا هم داشتن از هم لب میگرفتن صحنه جالبی بود
نیما سیاوش داشتن دو نفری کیجا رو میکردن و کیجا در حال زوزه کشیدن بود
برگشتم سمت تخت عسل اینا دیدم دوتا خواهرا نازنین و نسترن دارن 69 کوس هم میخورن نمیتونستم تشخیص بدم کدوم زنه نیما هستش رفتم رو تختشون بدون حرفی کیرم چپوندم تو کوس یکیشون کلا همه تو هم بودن فکر کنم این ماجرا حدودا یک ساعتی طول کشید خواهرا حسابی ازم کار کشیدن و حسابی گاییدمشون و یکی یکی ارضا شدیم من که آبم ریختم رو صورت خواهرا بقیه تخته ها هم همه پنچر بودن به ارضا شدن دقت کردم دیدم عسل سامان رویا هنوز برنگشتن رفتم دیدم تو یکی از اتاق ها رویا خوابیده و سرم وصله بهش
دکتر و عسل هم بودن و داشتن حالت بحث با هم حرف میزدن در مورد رویا
عسل میگفت دیگه راش نمیدم جنده رو بهش هشدار داده بودم ازت دور شه ولی باز چسبید بهت
دکتر می گفت عسل بیخیال شو دیگه دادی تنبیهش کرد بسشه
عسل برگشت رو به من گفت عالی بودی دمت گرم
گفتم همه پنچر شدن برنامه چیه
دکتر گفت آب استخر و جکوزی آمادست بریم بقیه رو راهنمایی کنیم برای استفاده از استخر تا شام بیاد
سه تایی با هم رفتیم داخل دکتر گفت دوستان خسته نباشید امیدوارم تا اینجا بهتون خوش گذشته باشه تشریف بیارین بریم استخر بعدش شام میرسه همه بلند شدن دیدم کیجا رو تخت خوابیده رو نیما ولی حرکتی نمیکنن رفتم سمتشون کیر نیما شق تا ته تو کوس کیجا بود
نیما آروم اشاره کرد هیس خوابه خسته شده بزار استراحت کنه
آروم گفتم نه بیدارش کن بیاین تو جم با هم باشیم صداش کردم کیجا جان بلند شد چشماش باز کرد گفتم پاشو بریم استخر کمکش کردم بلند شد حرکت کرد رفت بیرون دست دراز کردم نیما رو بلند کنم چشمم افتاد به کیره نیما هم اندازه کیر من بود ولی کلاهکش بزرگتر بود انگار یه قارچ گذاشتن رو کیرش خندم گرفت گفتم نیما جان خدا خیرت بده چه کیری
نیما هم گفت ولی خدایی زنت یه بدنی داره این همه کوس زمین زدم این یه چیز دیگه بود خیلی بهم حال داد خودشم داشت حال میکرد ازش قول گرفتم تا پایان مهمانی سمت کسی نره گفتم خوبه دیگه ما رو هم گذاشتین کنار گفت خسرو جان ازت اجازه گرفتم که خندیدم گفتم نوش جونت همون که کیجا هم حال کرده باهات کافیه گفت تو هم خوب حال کردیا با زن من و خواهرش یکی دادی ولی دوتا رو کردی
راستی چرا با رویا اونجوری کردی گفتم مست بودم حالیم نشد دکتر سرم زده بهش خوابیده حالشم خوبه با هم رفتیم تو استخر همه داشتن با هم حرف میزدن
چقدر جالب بود همه لخت کنار هم تا حدودا ساعت 12 تو آب بودیم دکتر همون اول ریموت زد کرکره پنجره استخر بسته شد
دکتر گفت من برم شام بگم ردیف کنن صداتون میکنم
همه مردا رو کیجا کراش داشتن و دوست داشتن یه سیخی بهش بزن نوبتی میومدن در حد لب مالیدن هم شده تو آب باش ور میرفتن و به سمت من تبریک میگفتن که دمت گرم و خوشبحالت همچین زنی گیرت اومده و من هم تو دلم میگفتم بدبخت غلام رو تخت بیمارستان افتاده اینا فکر میکنن زن منه
ساعت از دوازده گذشته بود دکتر ریموت زد بالا و اومد صدا زد که دوستان تشریف بیارین شام حوله هم به اندازه همه داخل رختکن هست و گفت بعد خشک کردن حوله ها رو همونجا آویزون کنید تا خشک شه فکر کنم منظورش این بود کسی با حوله خودش نپوشونه تا همه لخت باشن بعد دوش گرفتن خشک کردن رفتیم داخل چه میز شامی تدارک دیده بود به همه تعارف کرد بشینید رو صندلی ها رو هر کدوم یه پیش بند هم بود گفت هرکی دوست داره ازش استفاده کنه تقریبا همه خانوم ها بخاطر این که لخت بودن استفاده کردن موقع خوردن شام دکتر گفت لباس هاتون هم که تن تون بود همه رو تا کردیم رو تخت هاست
شیدا خانوم علیرضا گفت دکتر جون شما که تو استخر داشتی برامون دلبری می کردی کی وقت کردی این همه تدارک ببینی
دکتر. نکنه فکر کردی اینا کار منه نیروی خدماتی ما حضور دارن به خاطر مسائل امنیتی نذاشتم با مهمونامون روبرو بشن داخل سوئیت مستقر هستن و مرحله به مرحله میان برای راست ریست کردن کارا
رو میز کلی با هم خنده شوخی کردیم کیجا پیشم نشست نیما اون سمت کیجا بود زن نیما و خواهرشم این سمت من
در گوش کیجا گفتم چطور بود نیما
کیجا گفت عالی بود
خسرو. چه کیری هم داره
کیجا. گفت داره میره داخل راحت میره برگشتنی کل بدنم با خودش می‌کشید به سمت بیرون ولی خودمونیم عالیه
خسرو. نیما گفت قول گرفتم ازت تا پایان مهمانی به کسی نخوابی
کیجا. آره اسرار کرد منم گفتم باشه
خسرو. میدونی که اینجور کارا هزینه داره
کیجا. متوجه نشدم یعنی چی
خسرو. بعد شام بیا یه گوشه کارت دارم برات توضیح میدم
بعد شام دکتر باز بلند شد شروع کرد به صحبت دوستان خوب من امیدوارم میزبان خوبی تا اینجای مجلس برای شما بوده باشیم خواستم یه نکته ای رو بگم و دوست دارم همه رعایت کنن الان با توجه به این که رویا از جمع ما خارج شدن و توان ادامه کارو نداره (همه سرا برگشت سمت من یه حالتی پیروزمندانه بهشون نگاه کردم) و نامزد علیرضا هم نتونست تو جمع ما باشه تعدا آقایون و خانومها الان برابره و میشه گفت کسی بیکار نمیمونه و خواهشم اینه که برای راند بعد که شروع کردیم زوج های که قبل شام با هم خوابیدن دیگه با هم کاری نداشته باشن و برن سراغ کس دیگه این باعث میشه تجربه جدیدی با همدیگه داشته باشیم
نیما. آقای دکتر من قبول ندارم من میخوام با کیجا جان باشم همه با هم شروع کردن به هم همه دکتر کف زد گفت دوستان رای گیری میکنیم کسانی که با نظر نیما جان موافق هستن دست بالا فقط نیما دستش رو برد بالا
دکتر گفت کسانی که با نظر من موافق هستن دست بالا اکثر مهمونا دستاشون رو بردن بالا
نیما که دید ضایع شده خواست مزه بریزه گفت دکتر من با تک رای که به دست آوردم خودم رو پیروز این انتخابات میدونم همه براش خندیدن
دکتر گفت پس لطفا رعایت کنید تا همه بتونیم از بدن همدیگه لذت کافی رو ببریم
دکتر گفت میز پذیرای مشروب رو بردیم تو اتاق دوستان اگه کسی کاری داره انجام بده راس ساعت یک نیم میریم داخل تا خدماتی ها برای جم کردن میز شام بیان و برنامه طبق روال جلو بره
از میز کنار رفتیم اشاره کردم به عسل اومد سمتم گفتم عسل چرا گفتی که بگیم ما زن شوهریم
عسل. منظور خواستی نداشتم همینجوری چون میدونم دکتر واقعا با زنش اومده نیما با زنش و خواهر زنش اومده گفتم دلخور نشن بعد بگن چرا یارو زنش رو نیاورده و داره زن ما رو میکنه
خسرو. یه چیز بگم ناراحت نمیشی
عسل. جانم بگو
خسرو. میترسم برداشت بد کنی
عسل. حالا بگو ببینم چیه
خسرو. این نیما رو چقدر میشناسی
عسل. چطور مگه چیزی شده
خسرو. نه فقط خواستم بدونم چی کارست وضع مالیش چطوره
عسل. در این حد میدونم که همه ماها رو میخر نمی‌فروشند حالا چی شده چرا اینارو میپرسی
خسرو. میترسم بگم از دستم دلخور بشی و در موردم فکر دیگه ای بکنی وگرنه نیتم خیره
عسل. عععععه خودش لوس کرده بگو دیگه یا میگم آره یا میگم نه ناراحتی نداره که
خسرو. میگم دل نیما پیش کیجا گیر کرده و دوست داره باز باش بخوابه میگم جورش کن اینا برن تو یه اتاق دیگه دوتای سکس کنن و به کیجا هم بگیم یه کم گریه زاری کنه و از مشکلاتش بگه شاید تونست ازش یه کمکی بگیره بدهی های غلام بدن از این وضعیت خلاص شن عسل با دقت گوش داد رفت تو فکر یه فوت بلندی کشید گفت نمیدونم بزار با دکتر مشورت کنم کیجا میکنه این کارو یا داری از خودت میگی
خسرو. تو دکتر رازی کن کیجا با من باید قبول کنه
عسل رفت سمت دکتر و من هم رفتم سمت اتاقی که لباس عوض کرده بودیم و کیجا که داشت با نیما حرف میزد رو صدا کردم بردم تو اتاق
کیجا. چی شده خسرو چی میخواستی بگی بهم
خسرو. ببین کیجا جان اول خوب گوش بده ببین چی میگم بعد نظر بده چند روزی اینجا هستیم احتمالا چند روز دیگه می‌ریم شهر خودمون و تو میمونی با کوله باری از گرفتاریهای غلام و یه زندگی پر از چالش پس به حرفام گوش بده و نه نیار
ماجرای هماهنگی با عسل و دکتر بهش گفتم
کیجا. آخه من تا حالا از این کارا نکردم نمیدونم چطور باید بگم
خسرو. عههههه انگار تو یه زن نیستی خوب از شگردهای زنونت استفاده کن براش عشوه بیا باش لاس بزن بعد خودت بزن به دپرسی و چند قطره اشک بریز خلاصه ازت میپرسه که چرا گریه میکنی واقعیت بهش بگو بگو من دامادتم بگو شوهرت رو تخت بیمارستانه بگو کلی بدهی دارین معلوم بود حسابی کیجا گیج شده بود که گفتم پاشو بریم تو جمع و برو باز پیش نیما بشین در باز شد عسل و دکتر اومدن تو
عسل. دکتر موافقه
دکتر. بریم تو پذیرایی من به بازی راه میندازم تا تو لحظه آخری باز بیفتی با نیما بیاین تو همین اتاق بریم بیرون الان شاکی میشن
رفتیم تو پذیرایی همه داشتن چایی میخوردن
دکتر رفت کاغذ خودکار آورد و یه چیزای روش نوشت و کاغذ با قیچی برید انداخت تو یه پلاستیک همه سرگرم صحبت بودن و کسی متوجه کار دکتر نشد ولی من حواسم بود
دکتر مهمونای عزیز حواستون رو یه لحظه بدین به من
تو این دوتا مشما اسامی همه حضار هست خانوم ها و آقایون اسامی رو میخونم هرکی با هرکی افتاد بره تو اتاق و بعد سرو مشروب شروع میکنیم به ادامه برنامه حالا اونجا کسی خواست میتونه پارتنر خودش رو با دیگری عوض کنه
اسامی رو تک تک می خوند با دست اشاره می کرد برین داخل تقریبا همه رفته بودن عسل افتاده بود با دکتر سیاوش
خود سامان هم افتاده بود با خواهر زن نیما
من افتادم با ساناز زن دکتر که یه پلنگی بود برای خودش دکتر گفت خسرو جان دوتا خانوما رو هدایت کن داخل تا من به خدماتیا اطلاع بدم بیان برای نظافت من رفتم سمت خانوما و دستشون رو گرفتیم رفتیم سمت اتاق
دوتا خانوما داشت هم نگاه میکردن که چرا دوباره نیما کیجا افتادن به هم
دم در ساناز از من پرسید مگه قرار نبود من حرفش قطع کردم گفتم همسر من از کیر نیما جان خوشش اومده و خواستن با هم باشن منم مخالفت نکردم خواهر زن نیما گفت ولشون کن بزار خوش باشن ما بریم به کار خودمون برسیم
تو دلم گفتم دکتر که بکن نیست زود آبش میاد این دوتا رو باید بزارم رو هم بکنم
رفتیم داخل همه داشتن مشروب میخوردن ولی من چون شام هم خورده بودیم سنگین شده بودم مشروب نخوردم مقداری شراب خوردم که عالی بود
دکتر هم به جمع ما اضافه شد و کسی از نیما و کیجا هم نپرسید انگاری مشروب حواس همه رو پرت کرده بود. کم کم یکی یکی رفتن رو تخت و شروع کردن به سکس من و سامان هم رو یه تخت بودیم کوس ساناز واقعا تنگ بود بهش گفتم چرا اینقدر تنگی گفت عمل کردم عزیزم حالشو ببر طبق انتظارم سامان نتونست بود نسترن رو ارضا کنه و زود آبش اومد
به ساناز گفتم و نسترن رو هم کشیدیم سمت خودمون من سر پا موندم و دوتا خانومها رو گذاشتم رو هم تا از هم لب بگیرن و شروع کردم نوبتی به تلمبه زدن چه حالی میداد تو ابرا بودم صدای سکس کل اتاق رو برداشته بود انگار مسابقه بود هر کی به نوعی یکی گذاشته بود تو کون اون یکی یکی داشت ساک میزد یکی داشت کوس خوری میکرد جای همتون خالی تو دلم گفتم زندگی یعنی این دمت گرم خدا بهشت تو همین دنیا بهم نشون دادی ساعت نگاه کردم دیدم دو بیست دقیقه بود و دیگه کم کم همه وا رفته بودن منم با اجازه ساناز تو کوسش خای کردم
دکتر باز اومد گفت عزیزای دل من خسته نباشید از الان آزادین و در اختیار خودتون تا وقت صبحانه که ساعت 9 صبح سرو میشه هرکی دوست داره استراحت کنه بره تو اتاق خودش و استخر هم هست
رو کردم به ساناز نسترن گفتم افتخار یه شنا رو به ما میدین ساناز با کمال میل قبول کرد نسترن گفت خوابم میاد میام ولی زود برمیگردم بخوابم
با هم حرکت کردیم سمت استخر از اتاق بیرون اومدیم دیدم در اتاقی که ما توش بودیم بسته هستش رفتم سمت استخر

اتفاقات کیجا و نیما از زبان کیجا
سامان. خسرو جان زحمت خانومها رو بکش تا من بگم دوستان خدماتی بیان
بعد رفتن خسرو با اون دوتا خانوم
دکتر. نیما جان دیدم دلت پیش کیجا گیره اسماتون رو ننداختم تو کیسه برو حالش رو ببر
نیما. دکتر دمت گرم جبران میکنم برات یه کادوی خوب پیشم داری
دکتر. نه نه این حرف نزن هر کاری میخوای برای من بکنی برای کیجا انجام بده کیجا یه زن عالیه که جدیدا مشکلاتی براش پیش آومده
نیما. چه مشکلاتی
دکتر. حالا اگه دوست داشت خودش برات میگه برین داخل و مشغول شین تا من بگم بچه ها بیان برای جم کردن میز
کیجا. دکتر میشه یه خواهشی کنم نریم تو جمع و تنها باشیم
دکتر. پارت بعدی در اختیار خودتونین الان باس تو جم باشین
نیما. دکتر خرابش نکن من میخوام این حوری بهشتی رو تنها و تو خلوت بکنم
دکتر. ظاهرا من دیگه نمیتونم مخالفت کنم هر جور راحتین فقط نیما جان حواست به کیجا خانوم باشه خیلی برام عزیزه ها
نیما چشم
نیما بلند شد دستم گرفت بریم عزیزم منم همراهیش کردم دستم انداختم دور کمرش رفتیم داخل
نیما در از پشت قفل کرد گفت خودم خودت
منم براش عشوه اومدم بدون مقدمه رفتم سمت کیرش تمام تمرکز خودم گذاشتم که خوب بهش حال بدم هر چند آدم وسواسی هستم و زیاد به ساک زدن علاقه ای ندارم ولی گفتم شانسم رو امتحان کنم شاید جواب داد حسابی براش خوردم لیسیدم موقع لیسیدن تخماش می دیدم کونش می آورد بالا انگاری داشت بهش حال میداد پاهاش دادم بالا گفتم نیما جان لطفا نگهشون دار تخمای ریزی داشت و کاملا شیو شدت سوراخ کونشم تمیز بود دل زدم به دریا از رو تخماش کم کم رفتم سمت سوراخ کونش و آهسته زبون زدم بهش خیلی داشت حال میکرد و ناله میکرد و قوربون صدقم میرفت با زبونم حسابی سوراخش لیسیدم شاید نیم ساعت به کارم ادامه دادم و حسابی هنرم رو برای نیما به نمایش گذاشتم
بعد پاهاش دراز کردم رفتم نشستم رو کیرش کوسم خیس خیس شده بود انگاری کاری که انجام داده بودم و لذتی که نیما داشت میبرد به منم حال داده بود
چون خیس بودم کیر نیما که اندازه کیر خسرو بود ولی هم رگ برجسته تری داشت هم کلش قارچی بود راحت رفت توم وای نو شکمم حسش میکردم
وقتی که نشستم از رو شهوت چندتا آه بلند کشیدم سینهام فشار دادم به نیما گفتم دیوس این چه کیری تو داری رفته تو شکمم
نیما. منم حس میکنم به یه چیزی داره میخوره کوستم عالیه چقدر گرمه توش
کیجا. از بس که شهوتیم کردی دارم میسوزم
حسابی براش دلبری کردم رو کیرش قر دادم بالا پایین شدم بلند شدم از پشت نشستم رو کیرش پاهام بردم زیز پاهاش صورتمم چسبوندم به تشک تا زور داشتم خودم با کون میکوبیدم به کیر نیما و ناله میکردم نیما هم داشت قربون صدقم میرفت و کونم نوازش میکرد
یه لحظه نیما با دست زد رو کونم که کیجا بلند شو داره آبم میاد من توجه نکردم سرعتم بیشتر کردم نیما هم توم ارضا شد داغی آبش و سرعت من باعث شد منم برای دومین بار ارضا بشم
یه چند دقیقه همونجوری موندم صورتم رو تشک بود و داشتم نفس نفس میزدم احساس کردم کیر نیما داره میخوابه و ممکنه آبش بریزه رو تشک دست دراز کردم دستمال کاغذی برداشتم جلوی سوراخ کوسم گرفتم کیر نیما هم خیس بود آب خودش آب من قاطی شده بود تعمیرش کردم داشت نگاهم میکرد که رفتم بغلش صورتم گذاشتم رو سینش نیما هم داشت موهام ناز میکرد یهو یاد حرف خسرو افتادم که از ترفند های زنانه استفاده کنم تا اینجا که خوب تن نازی کرده بودم و شیره جونش کشیده بودم
نیما صدام کرد ولی من جوابی بهش ندادم چند بار تکرار کرد ولی باز توجه نکردم و خودم زدم به ناراحتی و دلتنگی و شروع کردم به گریه کار سختی بود ولی انجامش دادم و قطره اشکم ریخت رو سینه نیما و دماغم رو کشیدم بالا نیما به زور منو کشید بالا گفت چی شده باز سکوت کردم منو بغل کرد گفت آروم باش یه کم صبر کرد باز پرسید
کیجا. هی چی بگم
نیما. خوب بگو ببینم مشکلت چیه من که نمیشناسمت تا بدونم ولی این رو میدونم حسابی خودت تو دلم جا کردی و دکتر هم گفت یه سری مشکلات داری بگو بهم
با بغض گفتم دلم برای بچه هام تنگ شده چند روزه ندیدمشون
نیما. مگه کجا هستن
کیجا. تمام ماجرا رو براش از بدهکاری غلام تا تصادفش و از سکس های ناخواسته این چند روز و محبت های دکتر و عسل و زندگی سخت این چند سالم که خیلی بهمون سخت میگذره نیما تا موقعی که داشتم براش صحبت میکردم ساکت موند خوب گوش داد
نیما. کیجا جان خیلی برات ناراحت شدم زنی با زیبایی و مهربانی تو این همه سختی باشه خودم تا جایی که بتونم و دستم بر بیاد کمکت میکنم
کیجا. نه نه نیما جان اینا رو نگفتم تا تو کمکم کنی خواستم یه کم صحبت کنم دلم سبک شه بغض به گلوم فشار آورده بود
نیما. به هر حال تو بازار اعتباری داریم و بخوام رو بندازم قطعا دوستانم روم زمین نمیندازن کمک میکنن انشالله که همه چیز درست میشه موقع رفتن شمارت بهم بده تا بتونم باهات تماس بگیرم
کیجا. ازش تشکر کردم لبش بوسیدم ساعت حدودا 6 صبح میشد
نیما. یه کم بخوابیم دکتر گفت 9 صبحانه آمادست دست انداختم بغلش کردم
نیما. میشه برگردی میخوام از پشت بغلت کنم و کونت لمس کنم
کیجا. چشم تازه کونمم قابلت رو نداره و برگشتم کونم رو چسبوندم بهش و نیما هم سفت بغلم کرد
نیما. ولی خودمونیم این دامادت عجب آدمی هستش
کیجا. چرا مگه چیکار کرده
نیما. در نبود شوهرت باهات سکس کرده و گذاشته بقیه باهات بخوابن
کیجا. نه اینجور نگو خودم هم رازی بودم 4 ساله با شوهرم نمی خوابیدم و نیاز داشتم به این سکس ها
نیما. 4 سال سکس نداشتی آخه چرا
کیجا. بیشترش استرس داشت دیگه بلند هم نمی‌شد و با هم میونه خوبی هم نداشتیم
نیما. با کسیم نبودی
کیجا. اصلا من به جز این چند روز تا حالا دست کسی بهم نخورده بود و فقط شوهرم ولی این چند روز حسابی کوس کونم آبیاری شده خسرو هم تقصیر نداره تازه اگه یادت مونده باشه بعد شام که دکتر اعلام کرد دیگه نمیتونیم با هم باشیم خسرو صدام کرد گفت اینجور به نظر میرسه که دوست داری باز با نیما باشی گفتم آره خوب بلده سکس رو گفت جورش میکنم تا آخر باهم باشین
نیما. جدی میگی پس زود قضاوتش کردم
کیجا. چطور شد خواهر خانومت باهاتون اومد
نیما. چند ساله طلاق گرفته با ما زندگی میکنه در واقع من دوتا زن دارم و هر دوتا رو با هم میکنم البته سکس برای ما حد مرز نداره با هر کس دوست داشته باشیم میخوابیم
کیجا. چقدر جالب این چند روز چیزهایی دیدم که حتی فکر کردن در موردش به ذهنم نمی رسید
نیما. بغلش رو سفت تر کرد گفت بخوابیم
شب بخیر گفتیم خوابیدیم
با صدای ضربه به در بیدار شدیم یکی داشت در میزد نیما رفت در باز کرد دکتر بود بچه ها بیدار شین صبحانه آمادست ساعت هشت نیم صبح بود راس ساعت 9 همه رو میز بودیم و صبحانه خوردیم دکتر گفت دوستان خیلی بهمون خوش گذشت انشالله باز بتونیم دور هم جم بشیم واز هم لذت ببریم من تا غروب هستم هر کس دوست داره میتونه بمونه کسیم خواست میتونه تشریف ببره اکثرا گفتن که نه ما دیگه میریم
ما موندیم نیما اینا بقیه خداحافظی کردن رفتن
نیما پیشنهاد استخر داد و همه رفتیم تو استخر باز دکتر کرکره رو داد پایین تا ساعت 12 تو استخر بودیم بعد دوش گرفتیم اومدیم بیرون داشتیم خشک میکردیم که متوجه شدم پریودم و دیگه نمیتونم تا چند روز سکس کنم
به عسل گفتم عسل گفت پس بریم دیگه
ادامه داستان از زبان خسرو
من اون شب یک بار دیگه با ساناز سکس کردم واقعا زن شهوتی بود بعد با هم رفتیم خوابیدم تا موقع صبحانه که یه تعداد از جمع ما رفتن بعد استخر کیجا پریود شد عسل گفت جمع کنیم بریم رویا هم اصلا پیداش نشد و کسی هم ازش سراغی نگرفت از دکتر پرسیدم گفت صبح به خواست خودش فرستادم رفت
موقع خداحافظی بود که نیما کیجا رو صدا کرد رفتن یه گوشه ای یه مقدار با هم حرف زدن بعد حرکت کردیم
تو ماشین از کیجا پرسیدم نیما چی می‌خواست
کیجا. نیما گفت کارت بانکیت رو بده ازش عکس بگیرم شماره شبا رو میخوام همراهم نبود شمارم رو گرفت گفت بهت تو واتساپ پیام میدم برام بفرست
عسل. راستی تعریف کن چی شد
کیجا. شیره جونش کشیدم هرچی هنر داشتن روش پیاده کردم لذتی بهش دادم که فکر نکنم دیگه با زنی بتونه تجربه کنه
کلی هم قربون صدقم رفت بعد سکس من واقعا یاد بچه هام افتادم دلم براشون تنگ شده بود خیلی آهسته گریم گرفت نیما فهمید اسرار کرد کل داستان زندگیم رو براش تعریف کردم بهم قول داد که همه چیز رو حل کنه
خسرو. پس پیشنهاد من گرفت
عسل. نیما خیلی پولداره و دست دل باز
کیجا. هر چی خدا بخواد همون میشه
عسل جون میشه سر راه منو بزاری بیمارستان
عسل. خوب ما هم میایم
کیجا. نه خودم بعد میام هم میخوام یه کم تنها باشم هم زنگ بزنم با بچه هام صحبت کنم
عسل. تنها باشی چیزی شده کیجا
کیجا. نه چیزی نشده ولی دلم خیلی تنگ شده براشون و شروع کرد آروم گریه کردن
عسل. باشه چشم
و عسل به من اشاره کرد سکوت کنم و صدای موسیقی رو یه کم زیاد کرد
رسیدیم دم بیمارستان
خسرو. بیام همرات
کیجا. نه خودم میرم ممنونم
عسل. راه خونه رو بلدی
کیجا. نه اگه ممکنه برام پیامک کن پیدا میکنم
عسل. هر وقت خواستی بیای بگو یکیمون میایم دنبالت تنها نیا
کیجا. خداحافظی کرد رفت
ما هم رفتیم خونه
عسل. گفت یه پیشنهاد دارم
خسرو. دیگه چه نقشه ای داری
عسل. باهام کمک کن یه سری از خرید های کیجا رو بچینیم تو ماشین من میخوام ببرمش شهرتون بچه هاش رو ببینه
خسرو. واقعا میخوای بری میخوای خودم میبرمش
عسل. نه من می برم می خوام بچه هاشم ببینم و یکم اوضاع رو بررسی کنم با دکتر دیشب حرف زدم قرار شد کل مشکلات کیجا رو همه با هم کمک کنیم حل بشه و یه چیز دیگه میخوام بهت بگم آمادگیش رو داشته باشین
خسرو. آمادگی چیو
عسل. احتمال زیاد غلام مرگ مغزی شده البته فردا شنبه نتیجه نهایی رو اعلام میکنن میخوام اگه شد بچه هاش بیارم پدرشون ببینن
خسرو. چی میگی عسل مرگ مغزی چیه کی گفته
عسل. دیشب دکتر بهم گفت ولی ازم قول گرفت بهتون نگم ولی من خواستم در جریانش باشی
من دست پام می‌لرزید و یه حالی شده بودم هم دلم میخواست گریه کنم هم بغض داشتم هم یه چیزی انگار گلوم فشار میداد و مانع من میشد انگاری فشارمم افتاده بود به عسل اینا رو گفتم کمک کرد نشستم رو مبل
عسل. الان یه چیز شیرین برات میارم فشارت بیاد بالا
بعد این که یه کم بهتر شدم
عسل. چته خسرو چرا پس افتادی
خسرو. دست خودم نبود خیلی دلم برای غلام سوخت بنده خدا مرد شریفی بود این بازار نامرد باش بد کرد
عسل. کاری که شده سرنوشتش همین بوده الان باید همه با هم کمک کنیم کیجا و بچه هاش و کل خانواده از این مصیبت و بحران رد بشن و دوباره به زندگی برگردن و من دوست دارم کمکش کنم هستی با من
خسرو. دیگه داری شرمندم میکنی
عسل. من خواهر برادر ندارم و این چند روز فکر میکردم شما خانواده من هستین و کیجا رو مثل خواهرم دوست دارم بلند شو کمک کن وسیلها رو بچینیم تو ماشین به نیم ساعتی زمان برد حدودا نصف وسایل رو تو صندوق و زیر پا و صندلی عقب جا کردیم عسل هم رفت بالا آماده شد و به ایوب گفت که داره میره
خسرو. عسل خیلی ازت ممنونم و میتونم یه خواهشی کنم ازت
عسل. جان بفرما
خسرو. نمیخوام آرسو از ماجرا های این چند روز بوی ببره می‌شه طوری رفتار کنی که شک نکنه
عسل. تو به من بگو زرنگ کجا هستی اومدی شهر غریب پنج شیش تا زن رو جلوی شوهراشون کردی بعد انتظار داری زنت نفهمه نکنه میخوای بندازیش تو صندوق
با شنیدن این حرفا رنگم پرید و یه حالی شدم
عسل. موزیانه خندید و گفت چته چرا داری پس می افتی نترس شوخی کردم و فعلا پروژه سکس ها مون تا اطلاع ثانوی تعطیله و هیچ کس حق نداره در موردش صحبت کنه و اگه قرار باشه کسی به گروه ما اضافه بشه یا از ماجرا بوی ببره با هماهنگی هم انجام میشه
خسرو. یعنی میخوای آرسو رو بعدا وارد بازی کنی
عسل. تا کسی رو نبینم نمیتونم نظر بدم
حالا شاید قسمت شد آوردمش مگه تو مخالفی زنتم مثل خواهرش حال کنه
خسرو. نمیدونم تا حالا بهش فکر نکردم نمیدونم بعدش چی میشه من دوتا بچه کوچیک دارم برای اونا میترسم
عسل. تا ما بریم شمال برگردیم وقت داری فکرات رو بکنی نتیجه رو بهم بگی
خسرو. باشه فکرام میکنم بهت خبر میدم
عسل. میدونی که اگه مخالفت کنی از بازی ما هم باس بری بیرون اینجا همه متاهل هستن و با زن خودشون تو بازی هستن بازی ما رفت برگشت داره تک حذفی نداریم
خسرو. من که حسابی گیج شدم و باید فکر کنم فقط اگه میخواین برین زود حرکت کنید به شب بر نخورین
عسل. باشه نگران هیچی نباش بسپار به خودم
تو همین لحظه کیجا تماس گرفت با عسل گفت میخوام برگردم
عسل. بمون دارم میام سمت بیمارستان
عسل. ایوب خونست میتونی بری پیشش من تا دم در بدرقش کردم ازم خداحافظی کرد رفت
خواستم برم داخل که صدای پا شنیدم از راه پله برگشتم رویا بود تا چشم تو چشم شدیم بهم گفت خیلی بیشعوری
سلام کردم بهش
رویا چه سلامی پارم کردی عوضی مگه من چیکارت کرده بودم
خسرو. جان تو مست بودم حالیم نشد تو هم تنگ بودی خوب
رویا. خفه بابا انگار من بچم من که میدونم عسل بهت گفت این کارو باهام بکنی
خسرو. خوب حالا که چی چرا دعوا داری میخواستی نیای مگه مجبورت کرده بودن
رویا. تو که از هیچی خبر نداری چرا قضاوتم میکنی تو بیمارستان دکتر سامان بند کرده به من عسل هم متوجه شده و تهدیدم میکرد که از دکتر فاصله بگیرم
خسرو. عسل چرا باید همچین کاری بکنه
رویا. دلیلش اینه که یه بار دوست پسرم اومد اینجا فهمید و از اون روز باهام بد شده و با روابطی که تو بیمارستان داره حتی میخواستن منو اخراج کنن که دکتر به دادم رسید و در قبالش خواست ازم سواستفاده کنه وگرنه منو چه به این داستان ها
خسرو. به هر حال من شرمندم
رویا. حالا من با این کون پاره چطور امشب شیفت بمونم
خسرو. ببین عسل امشب نیست رفته شمال مسافرت می‌خوای بیا پیشم برات ماساژ بدم
رویا. لازم نکرده با اون دسته بیلت چقدرم کلفته نذاشتی باش خوب حال کنم مستم کردی و بعد هم که اون بلا رو سرم آوردی وگرنه کیرت عالیه
خسرو. گوشم در آوردم دادم دستش بزن شمارت رو
رویا. برای چی
خسرو. برو یا مرخصی بگیر یا خودت بزن به مریضی بیا پیشم
رویا. حالا ببینم چی میشه اگه تونستم میام
خسرو. شمارت بزن پس اگه اومدنی هستی بم خبر بده
رویا. چقدر سمجی بده گوشیتو شمارش گرفت یه تک انداخت رو گوشیش اگه بیام تنها نیستما دونفره میایم همکارمو میارم
خسرو. جون دیگه پس اگه نتونستی بیای همکارت تنها بفرست
رویا. بی خود تا یه ساعت دیگه بهت خبر میدم خداحافظی
خسرو. منتظرم خداحافظ
رفتم داخل لباسام رو در آوردم لخت رو تخت دراز کشیدم یاد غلام افتادم خیلی اعصابم خورد بود گفتم یه زنگ بزنم به ایوب ببینم ماجراش چیه
الو سلام ایوب جان چطوری
ایوب. سلام خسروخان چطوری
خسرو. کجایی
ایوب. نزدیک خونم دارم میرم خونه تو کجایی
خسرو. تو سوئیت میای یه لحظه پیشم
ایوب. مهمونی دیشب کمت بود خانوما هم که رفتن خونه رو خلوت دیدی نکنه نقشه کون ما رو کشیدی میگی بیا پیشم
خسرو. نه داداش اختیار داری خبر غلام شنیدم خواستم ازت بپرسم خبرش رو داری
ایوب. رسیدم
بعد چند دقیقه اومد پایین تو سوئیت صدام کرد
خسرو. بیا تو تختم
اومد داخل
ایوب. دیدی گفتم
خسرو. داداش خستم خواستم یه کم بخوابم لخت شدم حس حال هیچی رو ندارم از غلام چه خبر
ایوب. دکترای بخش ما مرگ مغزی رو تایید کردن ولی تایید نهایی باید بمونه تا متخصص بیاد اگه فردا اومدن که احتمالا نمیان که اعلام میکنن اگه نه بعد تعطیلات که میشه سه شنبه
احتمالا برای اهدای عضو هم پیشنهاد بدن چون اعضای بدنش آسیب ندیده
خسرو. چقدر بد شد خیلی ناراحت شدم آدم خوبی بود با شخصیت با ادب حلال حروم سرش میشد ولی بازار بدجور زمینش زد آوارش کرد
ایوب. خدا بیامرزتش همه ما باس بریم خوش به حال هرکس که عشق حال کرد بی نصیب نموند و حسرت به دل نموند
یه پیام رو گوشیم اومد باز کردم رویا بود گفت ساعت 9 با دوستم میایم آمادگی داشته باش منم یه OK براش فرستادم
تو دلم گفتم اگه عسل یا ایوب بفهمه من بدون اجازه این کارو کردم حتما ناراحت میشن پس تصمیم گرفتم به ایوب بگم گفتم ایوب جان امشب میتونم اینجا مهمون دعوت کنم
ایوب. با تعجب گفت مهمون کیه مگه کسی رو اینجا داری
خسرو. نه فامیل نیست مخ یکی رو زدم قرار بیاد
ایوب. تو کی وقت کردی مخ بزنی همش که در حال گاییدن و سکس پارتی بودی
خسرو. حالا پیش اومده دیگه
ایوب. حالا کیه از کجا مخش زدی
خسرو. رویا
ایوب. با تعجب رویا کیه
خسرو. همسایه واحد بالای
ایوب از جاش بلند شد با حالت فریاد و تعجب زیاد رویااااا خانوم دکتر میگی
خسرو. چته چرا وحشی شده آره مگه چیه
ایوب. اون با خودش قهره تو بیمارستان پاچه همه رو میگیره یعنی سگی هستش ها تو بیمارستان انگار از دماغ فیل افتاده به کسی محل سگ نمیده
خسرو. خوبه خوبه چته باغ وحش راه انداختی
ایوب. تو چطور تونستی مخ اون بزنی حالا مطمئن هستی میاد فکر نکنم اون اهل این کارا باشه ها
با تمسخر و خنده پیروزمندانه گفتم کجایی کاری جوری گاییدم که یک ماه نتونه برینه
ایوب. کجا چطوری
خسرو ماجرای دیشب بهش گفتم
ایوب. دهن دکتر سرویس یعنی آخر دیشب کارش کرد دکتر چون خیلی تو کفش بود 2 روز پیش بهم گفت به زودی میکنمش
خسرو. پس دکتر موفق نشد بکنتش فقط من کردمش دیشب
ایوب. بیچاره دکتر باز موفق نشد پس میدونی چیه از بس که خودش میگیره همه دوست دارن بکننش و حالش رو بگیرن یه بار پیش یه بیمار سرم داد زد منی که میدونست تو خونه ما میشینه باز حرمت منو نگه نداشت من این ماجرا رو به عسل گفتم
عسل هم حسابی حالش رو گرفت ظاهرا یکی از همکاراش اومده بود دم در واحدشون ازش چیزی بگیره عسل هم همین رو سوژه کرد خواست بیرونش کنه و رفت بیمارستان داد قال راه انداخت ولی دکتر چون میخواست بکنتش پادرمیونی کرد تا باز بمونه منم ماجرای پا درمیونی دکتر به عسل گفتم عسل بهش تذکر داد که اگه تو رو دور ور دکتر ببینم از خونه که هیچ یه کاری میکنم بدون مدرک دکتریت از بیمارستان بری به خاطر همون مثل سگ از عسل میترسه
خسرو. دیدم دیشب حسابی از عسل حساب می برد حالا یه چیز دیگه حالا قرار دوستشم بیاره
ایوب. نگووووو میشناسی کیو میخواد بیاره
خسرو. نه از کجا بدونم
ایوب. رویا مال تهران هستش و انقدر هم عوضیه کسی باش دم خور نیست و اینجا فقط با یه دختری که مال آذربایجان هستش هم خونست و میشه گفت مقداری دوست هستن با هم اگه اون باشه یه شاه کوسی هستش که تمام بیمارستان تو کفشن البته اخلاق اونم مثل همینه البته رویا بی ادبه ولی اون بی ادب نیست ولی به کسی رو نمیده
خسرو. انشالله که همونه تو میگی
ایوب. داداش سردیت نشه تنها تنها
خسرو. باشه میگم اگه قبول کرد بیا
ایوب. برو آقا یا من بازی یا بازی خراب
پاشو پاشو بریم تو انباری یه چندتا بست تریاک ناب دارم با بافور بزنیم که تا صبح باید زیر کیرم زجه بزنن از فردا من پادشاه بیمارستانم ولی جان خسرو اگه حرفت راست باشه یه کادوی خوب پیشم داری 6 ماهه منتظر تلافی بودم من میرم تو انباری لباس بپوش بیا
خسرو. من که تریاک نمیکشم
ایوب. بیا بکش ببین سکس باش چه لذتی داره بلند شو لباست رو بپوش بیرون سرده سرما میخوری
خسرو. عسل بفهمه ناراحت میشه ها
ایوب. عسل با من اگه حرفی زد میگم تلافی دیشب که منو نبردی حرفی نمیزنه
دستم کشید یالا بلند شو
رفتم باش تو انباری یه یک ساعتی تو انباری بودیم من تجربه کشیدن تریاک نداشتم خیلی حال سنگینی بهم داد حسی بود که تا حالا تجربه نکرده بودم خون تو بدنم جریان پیدا کرده بود کیرمم یکسره شق بود
ایوب. مطمئن باش تا صبح هم بکنی آبت نمیاد
خسرو. من برم یه کم بخوابم دیشب خوب نخوابیدم
ایوب. منم میرم بالا از دوربین ها میبینم هر موقع رفتی رو کار منم میام پایین البته لخت تا غافل گیر شن اگه هم ازت در مورد من پرسیدن بگو عصری دیدمش داشت میرفت بیمارستان گفته امشب جای همکارم شیفتم منم به همکارم زنگ میزنم اسم منو بزنه شیفت ولی خودش بمونه تا مطمئن شن من خونه نیستم و بیان پایین
رفتم خوابیدم ساعت 9 بود دیدم گوشیم زنگ میخوره گوشی رو برداشتم رویا بود خیلی آروم حرف میزد گفت اومدم در باز کن
منم با شورت رفتم سمت در در باز کردم دزدکی اومد داخل گفتم تنهایی که گفت الان میاد من اومدم اوضاع رو چک کنم
خسرو. واسه چی کسی هست مگه
رویا. میترسم ایوب آمار ما رو بده به عسل
خسرو. ایوب رو دیدم عصری گفت که میرم بیمارستان شیفتم رفته بیمارستان کسی تو ساختمون نیست
رویا. واقعا پس خوبه خیالم راحت شد اون مرتیکه نیست بی شرف زنی نیست تو بیمارستان این نکرده باشه یا با زبون یا با زور کارش رو میکنه با اون کیر ایک پیریش زن ها هم بخاطر آبروشون صداشون در نمیاد
خسرو. مگه کیرش رو دیدی
رویا. من خدا نکنه ولی میگم منو ستایش بهش رو نمیدیم و مثل سگ پاچشو میگیریم تا حالا هم موفق نشده خفتمون کنه وگرنه باور کن دکتر متخصص به زور کرده زنه از ترس آبروش خفه شده انقدر بی شرفه زنشم هواش داره همه هم از کیر شبیه شیلنگش میگن که از نصف به بعد کج کوله هستش
تو دلم گفتم دهنت سرویس ایوب تو به اینا میگی عوضی اینا به تو
رویا چقدر خوش خیاله نمیدونه که قرار تا صبح قراره زیر ایوب باشه
خسرو. زنگ بزن دوستت بیاد نترسین کسی نیست
رویا تماس گرفت با دوستش که ستایش بود گفت بیا اوضاع امنه و قطع کرد
خسرو. دوستت چقدر راحت قبول کرد بیاد مجرده؟
رویا. آره هر دو مجردیم انقدر از کیرت تعریف کردم که راضی شد بیاد
خسرو. پرده چی نداره
رویا. بیست هفت سالمونه ها من از دوران دبیرستان یه دوست پسر داشتم و بهش میدادم که پارسال من اومدم طرح این بیمارستان اونم قالم گذاشت رفت با دختر عموش ازدواج کرد
خسرو. یعنی فقط به اون میدادی
رویا. تا دیشب که تو منو کردی
داشتیم صحبت میکردیم که شق کرده بودم همون موقع در زدن رویا گفت ستایشه رفت در باز کرد
اوففففف واقعا ایوب حق داشت باور کنید 190 قدش بود هیکلی سینه های بزرگ سربالا رویا با یه بلوز شلوار خونگی بود ولی ستایش با یه پیراهن بلند بندکی تا وسط رونش بدون شلوار پای لختش معلوم بود رویا مقابلش فنچ بود کلن هیکلی بود از من خیلی درشت تر بود متوجه شد کپ کردم سلام کرد
خسرو. سلام خوش اومدی ستایش جان بفرمائید افتخار دادین
ستایش. واقعا مثل این که تعریف های رویا بی دلیل نبود
خسرو. چطور مگه چی گفته
ستایش. به کیرم اشاره کرد گفت رنگ رخسار گواهی می دهد از سر درون
همه با هم خندیدیم من گفتم من هم اینجا مهمونم و اسباب پذیرایی ندارم
رویا. نه ما چیزی نمی خوریم
خسرو. عه اینجوری که نمیشه دیشب هم نخوردی
رویا با مشت کوبید به سینم گفت بی شرف یادم ننداز کونم میسوزه
ستایش. اون چه کاری بود با دخترمون کردی بدبخت پاره شده
خسرو. من اگه میدونستم شما ها انقدر مهربونید این کارو نمیکردم باهاش
رویا. تا صبح میخواین اینجا سرپا بمونید سخن رانی کنید بریم رو تخت دیگه
خسرو. بفرمائید راهنمایشون کردم سمت اتاق خواب
خسرو من خواب بودم تا شما آماده شین من یه آبی به دست صورتم بزنم بیام اونا رفتن تو اتاق من مسیر دوربین رو میدونستم یه لایک برای ایوب فرستادم رفتم سرویس یه شاش اولش کردم آبی زدم به دست صورتم رفتم بیرون
رسیدم تو اتاق دیدم گوشیم زنگ خورد عسل بود واقعیتش ترسیده بودم گفتم شاید از دوربین داره میبینه جواب دادم رویا ستایش رنگشون شده بود مثل کچ دیوار از ترس داشتن سکته میکردن
بالاجبار جواب دادم عسل جانم
عسل. چرا جواب نمیدی سلام کجایی
خسرو. خواب بودم تازه بیدار شدم رفته بودم سرویس شما کجایین
عسل. تازه رسیدیم خونه کیجا جان وسیله ها رو خالی کردیم
خسرو. خسته نباشی
عسل. تازه امشب مهمونی دعوتیم
خسرو. کجا
عسل. با اجازه اگه ناراحت نمیشی خونه شما
خسرو. این چه حرفیه آروم قدم زدم اومدم بیرون و گفتم خونه خودتونه
عسل. خونه امید ماست
هر دوتا خونه های ما ویلایی هستش تقریبا ده دقیقا با هم فاصله داره
عسل. چیزی خوردی
خسرو. نه خوابیدم تا الان گشنمه الان احتمالا میرم بیرون یه چیزی میخورم
یه مقدار از این چند روز سکسامون حرف زدیم خداحافظی خداحافظی کردیم
سریع زنگ زدم به آرسو گفتم مهمون داری؟
گفت آره
گفتم آرسو جان حسابی مهمون نوازی کن اینا خیلی به ما لطف کردن و پذیرای مفصل
آرسو. نگران نباش کیجا همه چیز بهم گفت خداحافظی کردم
رفتم تو اتاق
رویا. عفریته دست بردار نیست ترسیدیم که شاید فهمیده ما اینجاییم
خسرو. نه اوضاع امنه ناراحت نباشید
رفتم رو تخت از رویا شروع کردم به لب گرفتن عشق بازی و دست بلند کردم سمت ستایش کشیدم سمت خودمون کم کم با هم شروع کردیم به هم لولیدن ستایش در مقابل رویا عین فیل فنجان بودن ستایش تخت پر کرده بود به قول ما گیلک ها هر زنی درشت باشه میگیم ایتا تشت هندر کوس داره (اندازه یه تشت بزرگ کوس داره ) واقعا زن درشت هیکلی بود
کلی لب خوری کردیم و رویا رفت پایین شروع کرد به ساک زدن و قربون صدقه رفتن کیرم منم بیکار نموندم و سینه های ستایش کلی به خودش پیچید آه ناله کرد رویا هم هنگام ساک زدن اوهم اهوم میکرد ستایش کشیدم رو خودم شروع کردم به خوردن کوسش و هولش دادم به سمت کیرم من داشتم کوس ستایش میخوردم رویا رفت سمت تخمام ستایش هم تا حلقش کیرم می‌برد داشتن حسابی برام مایه میزاشتن دوتای برام ساک پرتفی میزدن
رویا. ستی بلند شو من دیگه صبرم تموم شده کیر میخوام کیر منم با آب دهان ستایش خیس کاملا لیز بود رویا ستایش بلند کرد یک زرب نشست رو کیرم تا خایه جا کرد تو کوسش یه جیغ بلند هم کشید منم داشتم برای ستایش میخوردم ستایش هم از رویا لب میگرفت رویا نفس نفس زنان گفت وااااای خدا کونم داره میسوزه ستایش کمکش کرد چندتا بالا پایین شد گفت وای نه نه دارم میمیرم انگار تو کونمه از رو کیرم بلند شد اومد کنارم دراز کشید با دست ستایش هول دادم بره بشینه رو کیرم ستایش هم نشست رو کیرم نصبت به هیکلش کوس تنگی داشت
رویا هم بغلم داشت اخ اوخ میکرد که درد دارم
نگاه به کون ستایش کردم از رونهای من زده بود بیرون خیلی استخوان بندی درشتی داشت و به آرامی تو حال خودش بود داشت آه ناله میکرد بالا پایین می‌شد
سینهای رویا رو مالیدم کشیدم سمت خودم تا بتونم حواسش رو پرت کنم تا دردش کم بشه و همین طور هم شد و کم کم ستایش سرعتش رو زیاد کرد سر صداش زیاد کرد با یه دستش تخمام به آرومی میمالید و یه دستشم بالای کسش رو و با سرعت بالا پایین میشد گاهی هم تا ته فرو میکرد به کونش قر میدا ایوب حق داشت که تریاک بکشی سکس یه حال دیگه داره تمام جونم مور مور بود و تو کیرم حس میکردم خون زیادی جمع شده و کلفت ترش کرده تازه پوستشم سر سر شده بود خیلی داشتم حال میکردم و هیچ نشونه ای از ارضا شدن تو وجودم نبود یه حس ناشناخته ای داشتم سر صدای ستایش هم به اوج رسیده بود فکر کنم یک ربعی از زمانی که ستایش نشسته بود رو کیرم گذشته بود چقدر بدن این زن زیبا بود و تن صداش یه لهجه زیبای ترکی هم داشت یه چیزای تند تند به ترکی گفت به شدت لرزید ارضا شد یه چند لحظه ثابت رو کیرم موند به آرامی روش برگردوند سمت من گفت عالی بودی خسرو جان خیلی بهم حال داد
خسرو. خواهش میکنم من که کاری نکردم هر چی بود کار خودت بود
یه لحظه به فکرم رسید که چرا ایوب نیومده تا حالا
همون لحظه رویا گفت بیا پیشمون دراز بکش ستایش تا بلند شد ایوب با یه گوشی در حال فیلمبرداری اومد تو اتاق به به خانوم دکترای عزیز جمعتون جمعه
من خودم زدم به ترسیدن سریع خودم جمع کردم ستایش جیغ کشید پرید اون طرف تخت رویا موهاش ریخت رو صورتش که مثلا دیده نشه ایوب هنوز لباس تنش بود
ایوب. بینندگان عزیز این دو نفر دکتر رویا… و دکتر ستایش… از پرسنل بیمارستان ما هستن و در حال جندگی
ستایش. عوضی قطع کن داری چیکار میکنی
ایوب. شما دارین کوس میدین بعد من عوضیم از اول فیلمتون رو گرفتم تو بیمارستان جانماز آب میکشین بعد اینجا مثل پورن استارا دارین کوس کونتون رو آبیاری میکنین با این فیلم روزگارتون رو فردا تو بیمارستان سیاه میکنم
خسرو. آقا ایوب چیکار میکنی
ما آبرو داریم
ایوب خفه شو عوضی خونه اجاره کردی یا اماکن
ستایش بلند شد دوید سمت ایوب ایوب هم تو یه چشم به هم زدن در رفت و ستایش نتونست بهش برسه
رویا داشت زار زار گریه میکرد که بدبخت شدیم ستایش هم داشت گریه میکرد و خودش رو میزد و به زبان ترکی یه چیزهایی می گفت و خودش رو میزد
من سکوت کرده بودم تا ترس حسابی بهشون قلبه کنه
خسرو. این چرا همچین کرد
رویا. گفتم که بی شرف میخواد به ما برسه
ستایش. من چک کردم این امشب شیفت بود چطور اومد اینجا
خسرو. وای آبرومون میره
چی کار کنیم حالا رو به ستایش کردم گفتم چرا حمله کردی بهش شاید با صحبت کردن میشد راضیش کرد
ستایش. اون عوضی تر از این حرفاست
رویا. تا ما رو نکنه دلش آروم نمیشه
ستایش. کاش میشد یه جور راضیش کرد
رویا. آخه چطوری
ستایش. دیگه مجبوریم بهش بدیم وگرنه اگه فیلم پخش بشه خانوادم منو زنده نمیزارن باید خودم خلاص کنم
خسرو. یعنی اگه بهش بدین ممکنه بیخیال شه
ستایش. اون دنبال کردن ما هستش
رویا. من حاضرم بهش بدم تا بیخیال شه وگرنه تا صبح خودم میکشم
ستایش. منم
خسرو. برم باش صحبت کنم ببینم نظرش چیه
رویا. ترو خدا برو تا کار دستمون نداده
ستایش. بجمع خسرو
منم سریع پریدم از سوئیت زدم بیرون ایوب تو راه پله نشسته بود و داشت از گوشی همه حرفای ما رو میشنید
ایوب. چطور بود
خسرو. دیوونه شدی چرا فیلم گرفتی
ایوب. کوسخولی چه فیلمی با گوشی چیزی نگرفتم ولی خوب با دوربینهای مدار بسته همه چی ثبت شده خواستم با این کار رامشون کنم و بترسونم شون تا بتونم بکنمشون
خسرو. بترسونی مثل بید دارن میلرزن ریدن به خودشون
ایوب. دیدم و شنیدم
تو برو تو بگو الان میام ولی بگو چند تا شرط دارم اگه مخالفت کنن فیلم رو پخش میکنم
خسرو. باشه من میرم زود بیا
رفتم داخل گفتم خیلی عوضی هستش گوشیش فورا جابجا کرده و یه نوشته برای عسل گذاشته و همه ماجرا رو تعریف کرده که اگه بلای سرش آوردیم همه چی لو بره
باش صحبت کردم گفت میام پایین باهاتون حرف دارم و چند تا شرط اگه قبول نکنین فیلم پخش میشه
میدونستم ایوب داره میشنوه حرفامو
رویا ستایش داشتن سکته میکردن
ستایش یعنی میاد پایین
خسرو. گفتم زود بیاد و گفت میام
ایوب اومد دست به کمر با چهر های پیروزمندانه خوب خانوما برای من چوس کلاس میاین خوب خرتون رو گرفتم
ستایش. چی میخوای ازما
ایوب. اها الان شد
رویا. ترو خدا آبرومون رو نبر هر چی بخوای ما انجام میدیم
ایوب. چند تا شرط دارم هر کدوم قبول نکردین معامله مون نمیشه
اول شما خسرو خان بخاطر این که از پشت بهم خنجر زدی و با زنم خوابیدی 100 میلیون همین الان شبا میکنی به حسابم
خسرو. 100 میلیون چی میگی از کجا بیارم ایوب. اونش دیگه به من ربطی نداره خسرو. بابا زر نزن من همچین پولی ندارم
ستایش. هیسسس خفه شو خسرو
خسرو. چی میگی من همچین پولی ندارم نکنه دستتون تو یه کاسست میخواین منو تلکه کنین
ستایش. خسرو یه لحظه زر نزن
رویا. ستایش با هم میدیم
ستایش. باشه میدیم آقا ما میدیم
ایوب. برای من فرقی نمیکنه
شرط بعدی هر موقع و هر کجا اراده کنم باید با من سکس کنید
ستایش. باشه قبوله
رویا. منم هستم
شرط بعدی
خسرو. تمام حقوقی که از بیمارستان تا حالا گرفتین و بعد میگیرین میدین به من
یه لحظه دخترا هم نگاه کردن سرشون تکون دادن که قبوله
با چند نفر هم از همکارای بیمارستان که بارها قهوای شون کردین باید بخوابین
ستایش کیا رو میگی
ایوب. خودم انتخاب میکنم و بعدا بهتون میگم
تو سکس هم هر چی خواستم نه نمیگین
رویا. کون منو دیشب خسرو پاره کرده ها فعلا نمیتونم
ایوب. با کونت فعلا کاری ندارم ولی حتما باس منم یه بار پارش کنم
و شرط آخر خانوم دکتری که تازه اومده تو بیمارستان رو هم می‌خوام برام جور کنید
ستایش. آخه چطوری اون متخصص هستش اومده اینجا طرح ما باش ارتباطی نداریم
ایوب خوب ارتباط بگیرین
و همه اینا تا پنج شنبه باید انجام بشه یعنی 6 روز دیگه
اگه اوکی هستش من لخت شم وگرنه برم و مزاحمتون نشم شما هم به جندگیتون برسین
ستایش. حله حله
رویا. باشه حله
ایوب. اگه از روز اول با من راه می اومدین الان اینجوری به مخمصه نمی افتادین حقتونه
و شروع کرد لباساش رو کندن
ایوب. 100 تومن آقا رو با گوشی شبا میکنید دیگه الان
ستایش الان از کجا بیارم آخه بزار روز بشه از خانوادم میگیرم
ایوب. اومدین نسازین اصلا من میرم
رویا. ستایش میشه خفه شی من میریزم
گوشی رو آورد انتقال پول شبا رو انجام داد و رسید نشونش داد
ایوب. برکت برکت ولی وای بحالتون اگه از این به بعد برام کلاس بیخودی بزارین ناز نوز کنید تو بیمارستان
خوب از کی شروع کنم رویا ستایش هول داد سمت ایوب
ایوب. ای جانم شاه کس بیمارستان چه جوری می‌خوای سواری بدی بهم اسب سرکش من دیدی رامت کردم تا حالا توی اون خراب شده کسی نتونسته از زیر من در بره همه باید مزه این سلطان رو تناول کنن هر کی هم مقاومت کنه همچین بلای سرش میاد مفهوم شد شروع کن ستایش جان یک ساک پر تف بزن برای سلطان
ستایش با اکرا و بی میل رفت سمتش و با بی میلی کیر ایوب گذاشت دهنش و خیلی آروم شروع کرد
ایوب یه چک خوابوند تو صورت ستایش گفت تند سرتم بلند کن تو چشمام نگاه کن چشم تو چشم سرت بچرخونی میزنم فقط تو چشمام نگاه میکنی
داشت حسابی تحقیرش می کرد واقعیت دلم سوخت براش
ایوب. خسرو خان زن منو خوب میگایدی الان چرا معطلی نمیخوای بکنی دکمه سیکتیر بزن ما رو با یه خداحافظی خوشحال کن
خسرو. رویا که زخمیه و نمیتونه ستایش هم که زیر تو هستش دیگه کیو بکنم
ایوب. ستایش به جز این سوراخی که من دارم ازش استفاده میکنم دوتا سوراخ دیگه هم داره ها نکنه فکر کردی تا صبح میخواد برام ساک بزنه دو نفری دوتا سوراخ پایین رو پر میکنیم من تازه بعد چند ماه یه اسب چموش رام کردم حسابی باید ازش سواری بگیرم تا اینجا مثل اسب برام شیهه نکشه ول کنش نیستم
ستایش اشک تو چشماش جمع شده بود و میدونست ایوب دمار از روزگارش در میاره
ایوب گفت صبر کن دراز بکشم بیا وسط پام برام بخور خسرو هم بیکار نمونه
خسرو بجم فرو کن تو کسش کونشم آماده کن میخوام بزارم توش
خسرو. بزار یه کم بی حسی به کونش بزنم و یه کم روان کننده لااقل این هم مثل اون پاره نشه
ایوب. هر کاری میکنی سریع کونش آماده کن برام
کرم و روان کننده رو آوردم ستایش هم قمبل کرد منم حسابی براش بی حسی زدم تا درد نکشه ولی چه باسن پهنی داشت واقع محشر بود اگه تریاک نمی‌کشیدم قطعا کم می‌آوردم و نمیتونستم ارضاش کنم
بعد کرم مالی کیرم کردم تو کوس ستایش
ایوب. با تشر به رویا گفت چرا بیکاری برو تخمای خسرو رو لیس بزن سریع کونت زخمه زبونت که خوب درازه
رویا هم بدون حرف اومد سراغ من شروع کرد چه کسی بود واقعا داشتم حال میکردم
خسرو از تو کشو دیلدو عسل در آورد دیلدو دستی رو پرت کرد سمتم گفت آمادش کن روان کننده رو هم گرفتم ازش زدم به دیلدو و کم کم خیلی آروم و سانت سانت فرستادم تو کونش ستایش داشت ناله میکرد و ایوب هم دو طرف صورتش رو گرفته بود و اجازه نمیداد یه لحظه ستایش بیکار بمونه
رویا هم انگار شهوتی شده بود و داشت هم زمان کیر خایه و کوس عسل رو لیس میزد واقعا تو فضا بودم
کار رویا باعث شده بود ستایش خوب شهوتی بشه و زیاد درد روش اثر نکنه
تو دلم گفتم این ایوب کوسکش انقدر کوس کرده خوب بلده حدود یک ربع تو اون وضعیت بودیم که ستایش زوزه کنان برای بار دوم ارضا شد بعد لرزیدن ستایش من کیرم بیرون آوردم دیلدو رو کشیدم بیرون هم زمان یه صدای کش دار از کون ستایش بیرون اومد
ایوب. چیه حالا هیچی نشده به گوز اومدی و با حالت تمسخر بهش خندید گفت حالا تا صبح خیلی مونده همین بودی انقد دک پز داشتی با یه راند به گوز اومدی
منم خندم گرفته بود ولی دلم نیومد بخندم چون به اندازه کافی ایوب رو مخشون بود
ایوب. خسرو بیا پایین دراز بکش ستایش بیاد رو کیرت بشینه میخوام از این مادیان خوشگلم سواری بگیرم
ستایش. بزار یه کم نفس بگیرم
ایوب. خفه خفه بیا بالا ستایش اومد نشست رو کیرم یه اوف کش دار هم گفت خسرو رفت در کمد باز کرد یه شلاق مخصوص سکس آورد
ستایش. این چیه
ایوب. ابزار رام کردن مادیان عزیزم
ستایش. رو کرد به من گفت تورو خدا نزار منو بزنه دردم میاد
ایوب. گفتم خفه و یکی زد رو کون ستایش
ستایش با صورت افتاد روم منم بغلش کردم داشت از درد اوخ اوخ میکرد
رویا هم ریده بود به خودش
ایوب. رویا وقتی سوار مادیانم شدم میری پایین و حسابی تخمای منو خسرو رو لیس میزنی وگرنه با همین شلاق میزنم تو صورتت
رفت یه کم به کیرش روان کننده زد گفت تا حالا بدون کاندوم سکس نکردم ولی امشب فرق داره میخوام گوشت به گوشت بخوره کیرش تنظیم کرد رو سوراخ کون ستایش و یهو فرو کرد تو کونش ستایش یه جیغ بلند کشید گفت سوختم سوختم وای مامااااان دارم می‌میرم
ایوب با شلاق یکی دیگه زد رو کون ستایش
ستایش باز جیغ کشید
ایوب. گفتم خفه تنها صدای که ازتون در میاد صدای آه ناله سکسی باشه مفهوم شد وگرنه وضع همینه
رویا هم داشت مثل چی لیس میزد برامون
ستایش هم داشت آه آه میکرد
کیر منم خیال ارضا شدن رو نداشت حس میکردم خیلی نسبت به قبل بزرگتر شده و پوستش سر و بی‌حس بود و یه لذت خاصی داشتم نفسهای داغ ستایش هم میخورد به سر صورتم بیشتر داغ میشدم ایوب هم هی از فتح خودش تعریف میکرد و ستایش و رویا رو تحقیر میکرد و گهگاهی با شلاقش میزد رو کون ستایش و بی هوا میزد به رویا حالا معلوم نبود به کجاش میخوره دید نداشتم
ستایش نفس نفس زنان ارضا شده
کوسش داشت خشک میشد و اون لذت قبل نداشت
به آرومی ستایش تو گوشم گفت داره کوسم می‌سوزه ترو خدا یه کم ولم کنید
ایوب. گفتم خفه فقط ناله و محکم با شلاق زد رو کون پهنش
دلم براش سوخت آروم تو گوشش گفتم من دیگه نمیزن همینجوری بمون تا دردت نیاد سرش تکون داد
ستایش هرزگاهی می گوزید ایوب هم کیف می‌کرد از صدای گوز ستایش میگفت جون مادیان من
ستایش هم انگاری از صدای گوزش خجالت میکشید
ایوب. خسرو چرا بیکاری نکنه تو هم شلاق میخوای بزن دیگه استفاده کن از این مادیان سرکش
خسرو. خسته شدم ایوب این زیر ستایش هم وزنش زیاد دارم له میشم کمرم درد اومد
ایوب. خسرو جان تو ببخش این مادیان ما سنگین وزنه
کیرش رو بیرون آورد ستایش چندتا پشت هم گوزید ایوب هم داشت قش قش می‌خندید
ستایش با خجالت از روم بلند شد و گفت این رسما دیگه تجاوزه لعنتی یه کم آروم تر کشتی منو
ایوب. حالا کجاش دیدی اگه تو بیمارستان با من خوب تا میکردین و مثل بچه آدم رفتار میکردین الان این وضعتون نبود
ستایش. نیاز به دستشویی دارم
ایوب. اشاره کرد به حموم گفت فرنگی داره آره برو انقدر گوزیدی سرمون گیج رفت شدی سمور
واقعا جملاتی میگفت سخت میتونستم خودم کنترل کنم
ستایش رفت تو حموم
ایوب هم اشاره کرد به رویا که بخواب
رویا گفت بخدا درد دارم نمیتونم
ایوب. شلاق میخوای یالا
رویا. ترو خدا
ایوب. کونت زخمه باش کاری ندارم
بخواب میخوام فعلا یه کام از کوست بگیرم
یکی هم با شلاق زد رو سینه رویا رویا هم یه جیغ زد با درد بلند شد طاق باز خوابید و داشت سینه هاش میمالید از درد شلاق ایوب اومد پاهاش داد بالا رویا اشاره کرد به کیر ایوب
بچه میترسید حرف بزنه شلاق بخوره
ایوب. چیه جن دیدی
رویا. این کیر تا الان تو کون ستی بود لطفا بشورش عفونت میگیرم خواهش میکنم
ایوب. یادت اون روز جلوی بیمارا و اون همه آدم چطور ریدی به من الان از کیر گوهی من داری ایراد میگیری حالا شانس آوردی نکردم تو دهنت
رویا یه اوقی زد حالت چندش برگشت سمت دیوار ایوب هم از عمد یه تف انداخت رو کوس رویا
رویا دیگه کامل قیافش رفت تو هم ایوب هم کیرش مالید رو تف خودش و کوس رویا فرو کرد توش ولی رعایتش رو کرد آروم آروم کرد توش
رویا درد داشت اشاره کرد به ایوب که درد دارم پاهام بده پایین ایوب هم رعایتش رو کرد پاهاش داد پایین پاش جفت کرد دراز کشید روش شروع کرد به خوردن سینه هاش
ایوب. خسرو ببین خانوم دکتر ما کجا مونده فکر کنم زدم به مخزن گوزش پاره شده اون تو حسابی گوزیده و بیهوش شده از بوش
خندم گرفت گفتم خسرو این همه کسشر از کجات در میاری
ایوب. اینا کسشر نیست خسرو خان عقدست عقدی این دوتا تو این چند ماه هزار جور نقشه کشیدم بکنمشون ولی راه نمیدادن
امشب دیدم عسل نیست یه همراه بیمار مخش کردم که بکنمش آورم خونه که دیدم مادیان خانوم ما وارد استبل آرزوهام شده و گفتم امشب عروس خانوما رو میبرم تو حجله
خسرو. اون یارو چی شد پس
ایوب. دوتای باهم دیدیم گفتم ای وای زنم اومده اونم سریع در رفت منم که الان در خدمتم
و اشاره کرد به در حموم
در زدم دیدم جوابی نیومد رفتم تو حموم دیدم ستایش رو فرنگی نشسته و داره گریه میکنه نصف کونش از توالت فرنگی زده بود بیرون از بس که گنده بود
رفتم داخل چته ستایش چرا گریه میکنی
ستایش. خدا لعنتت کنه رویا انقدر از کیرت تعریف کرد که وسوسه شدم منو کشوند اینجا تا دست این افعی بیفتم
خسرو. ببین ستایش میخوای کمتر عذابتون بده و سریع خلاص بشین
برگشت نگام کرد
گفتم رویا چون زخمیه داره خیلی آروم میکنه
من فکر میکردم خیلی عوضی باشه ولی با ملایمتی که تو کردن رویا نشون داد فهمیدم تقصیر شماهاست فکر کنم خیلی تحقیرش کردین چون معلومه خیلی زخمیه از شما
سرش تکون داد گفت آره ریز درشت کوچیک بزرگ خدماتی دکتر پرستار همه رو یا مخشون رو زده یا خفت کرده و کرده ما هم تصمیم گرفتیم که هر جور شده بهش باخت ندیم
خسرو. باخت الان که کیش مات شدین هر دو
ستایش. حالا راه حلی داری
خسرو. آره باش راه بیا بهش حال بده حتی شده مصنوعی
بزار زود امشب تموم شه تا کمتر آسیب ببینین
منم اون شلاق برمیدارم نمیزارم دیگه بزنه
زود باش جم کن خودت بیار بیرون
راستی چرا انقدر میگوزی
سرش انداخت پایین گفت دیشب آبگوشت خوردیم امروزم دیزی حسابی نفخ داره معدم
خندیدم گفت سریع بلند شو بیا بریم بیرون خودش شست بلند شد
اومدیم بیرون دیدم رویا انگار دردش یادش رفته و طاق باز داره از ایوب لب میگیره و ایوب هم شلاقی داشت تلمبه میزد دوتایی با تعجب هم نگاه کردیم آروم تو گوش ستایش گفتم ظاهرا رویا از تو زرنگ تر و رگ خواب ایوب پیدا کرده خبری هم از شلاق خشونت نیست
ستایش با سر حرفم رو تایید کرد
شلاق برداشتم گذاشتم تو کمد اشاره کردم به ستایش گفتم شروع کن باز اشاره کردم به کون ایوب زبون تکون دادم گفتم لیسش بزن
ستایش قیافش رفت توهم که یعنی نه اشاره کردم به کمد دستم حالت شلاق تکون دادم که یعنی یا شلاق یا لیسیدن ایوب
و هلش دادم به سمت ایوب ستایش هم با اکراه رفت سمتش پای ایوب باز کرد از تخماش شروع کرد منم خواستم کمکش کنم تا راحت به کارش ادامه بده رفتم سراغ کوس کونش حسابی براش لیسیدم لیسیدن من جواب داد ستایش حسابی شهوتی شد
ایوب. خسرو تو حموم جنی چیزی بود جنی شده خانوم دکتر ما یا تو چیزی گفتی بهش اون تو که این اینجوری شهوتی شده
خسرو. کاریت نباشه حالت رو بکن
ستایش حسابی برای ایوب مایه گذاشت خایه های ایوب و تا سوراخ کونش حسابی لیسید
رویا نمیدونم چند بار اون زیر ارضا شد ولی سریع آخر با جیغ فریاد لرزید تمام جون ایوب و رویا از عرق خیس شده بود
خسرو. یه نفس بگیر ایوب برای قلبت خوب نیست سکته میکنیا
عرق کردین ول کن اون دختره رو کشتیش
رویا تو چت شد انقدر شهوتی شدی
رویا. اووووف چه کیری داره این مال تو کلفته جرم داد تحملش ندارم این نازکه بلند هیچ فشاریم به زخم کونم نیومد شما ها که رو ستی بودین من شهوتی شده بودم کیر ایوبم که عالیه خیلی بهم حال داد
ایوب. ممنونم عزیزم هر دوتا عالی بودین برام رویا که خیلی خوش سکسه
ستایش هم که سنگ تموم گذاشت برام تا حالا کسی برام کونم لیس نزده بود مرسی عزیزم بیا پیشم مادیان خوشکم
ستایش. چرا هی بهم میگی اسب مادیان سمور اسم دارما
ایوب. خدای کمتر زنی هیکل تورو داره وقتی قمبل میکنی از پشت خدایی شبیه مادیانی همون اندازه زیبا و کردنی
رویا. نکنه مادیانم گاییدی
ایوب. آره اینا پیشمه چیش از یه مادیان کمتره تازه سواریشم عالیه
مادیان من چه مدلی میتونی آبم بیاری
ستایش. وای چقدر میکنی تو هنوز آبت نیومده
ایوب. اون دیگه هنر شماست که چطوری بیاریش
ستایش. چه جوری دوست داری
ایوب. میخوام سوارت شم بکنمت تو هم برام شیهه بکشی
ستایش. یعنی داگی بمونم
ایوب. آره
ستایش رفت قمبل کرد ایوب رفت پشتش
خسرو. بد نگذره ما رو هم که گذاشتین کنار
منم آبم نیومده ها
ایوب. راست میگه تو هم بیا دوتایی کوس کونش آبیاری کنیم
منم سریع بریدم رو تخت ستایش نشست رو کیرم فرو کرد تو کسش ایوب هم روان کننده رو زد به کیرش زد تو کون ستایش
دوتایی شروع کردیم به تلمبه زدن
پرسیدم خانوم دکتر اذیت نیستی
ستایش. نه بزنید من هم دارم حال میکنم راحت باشید
ایوب. مادیان من شیهه بزن
ستایش هم سعی میکرد صدای شیهه اسب در بیاره
رویا هم به ما اضافه شد و سینه ستایش کرد تو دهنش
سه نفری طوری گایدمش که ستایش انقدر داد زد دیگه صداش در نمیاومد و چندین بار هم ارضا شد
ستایش هم خیلی شهوتی بود فکر کنم نیم ساعت بود داشتیم میزدیم من دیگه داشتم ارضا میشدم گفتم من آخراشم
رویا. ستایش ادامه خسرو رو براش ساک بزن ایوب بده به من تا ارضاش کنم
رویا دستش دراز کرد ایوب هم دیگه خسته بود خوابید رو تخت رویا پرید روش
خسرو. ستایش جان بریزم توش یا میخوریش
ستایش. با صدای از ته چاه توش نه
هلش دادم که بلند شه و هدایتش کردم سمت کیرم
کیرم فرستادم تو دهنش و ارضا شدم
ستایش خوشش نیومده بود و داشت اوق اوق میکرد وقتی که تموم شد فورا پرید تو حموم توف کرد بیرون
من دیگه خیس خیس بودم
موتور رویا هم روشن شده بود داشت آه ناله میکرد
منم رفتم حموم ستایش داشت با انگشتش توی دهنش رو میشست با صدای گرفته گفت بو وایتکس میده
خندیدم گفتم بیا با هم دوش بگیریم بریم بیرون
کمک هم کردیم هم لیف زدیم زود رفتیم بیرون
ایوب همچنان داشت تلمبه میزد
ستایش. تموم کنید ما میخوایم بریم بالا بخوابیم صبح شد
ایوب گفت تو برو رویا پیشم میمونه کار دارم باش
ستایش نگاه به من کرد گفتم پس جای منم اینجا نیست بریم من بات میام بالا اگه اشکال نداره
ستایش بریم پس
من تنپوش تنم بود و ستایش پیراهنش پوشید رفتیم بالا تو واحدشون دو تا اتاق داشت و تخت تک نفره زندگی دانشجوی بود پر کتاب جزوه کیف کوله پشتی هر چیزی یه جا بود
ستایش. رو تخت رویا بخواب
خسرو. عه من برای این اومدم بالا که با هم بخوابیم میخواستم بغلت کنم
ستایش. دیگه شرمنده اینجا امکانات نداریم رختخواب هم نداریم متاسفانه همین دوتا تخته
خسرو. پس بریم پایین
ستایش. وای الان دوباره ایوب میفته به جونم دیگه حال ندارم
خسرو. نه من نمیزارم بیا بریم دستش گرفتم دوباره رفتیم پائین
دیدم نیستن و صدای آب میاد سریع تخت تمیز کردیم رفتیم رو تخت ستایش بغل کردم منتظر موندم تا ایوب و رویا از حموم بیان بیرون بعد بخوابم
بعد نیم ساعت خنده کنان اومدن بیرون ما رو دیدن تعجب کردن
ایوب. شما که رفته بودین بالا چی شد پس
خسرو. تخت یه نفره بود برگشتیم پایین
ایوب. ببین میتونی از این مادیان مون امشب یه کره اسب بگیری
ستایش. عههههه اعصابم به اندازه کافیه خورد هست اذیتم نکنین
ایوب. چرا خورده مادیان خوشگل من
ستایش. من این همه پول از کجا بیارم بدم بهت کلی قسط دارم بدبخت میشم
ایوب. خندید گفت پول مال اون موقعه ای بود که سرکش بودی واقعا فکر میکنی من به پول شماها احتیاج دارم
رویا. من مشکلی با پرداخت پول ندارم فقط عاشق این کیر شدم به من خیلی حال داد
ایوب. دیدین سلطان چقدر خوبه هرکی میره زیرش مشتری دائمی میشه
من پول از کسی نمیخوام و همین پولیم که زدین برام پس میدم فردا نگران نباشید ولی الباقی شروط سر جاشه
رویا. من پول نمیخوام ایوب جان ولی یکی از شروط لطفا حذف کن من نمیتونم با همکارات سکس کنم تو بیمارستان برامون دردسر ساز میشه لطفا درک کن
ایوب. من چطور بعد بهشون ثابت کنم که شما رو کردم چون همیشه بهم سرکوفت میزنن این دوتا رو نتونستی بکنی با این همه ادعا
ستایش. اینو بسپار به ما خودمون پیش بقیه برات عشوه میایم تا بفهمن ما رو هم کردی
ایوب. اگه تونستین موفق شین من حرفی ندارم و رو کرد به رویا گفت من میرم بخوابم تو هم همینجا پیششون بخواب چون صبح من باید زود برم بیمارستان
منم دست دراز کردم سمت رویا گفتم بیا گفت بزار موهام خشک کنم میام
ایوب رفت
ستایش هم از دپرسی بیرون اومده بود
و خوشحال بود
خسرو. خانوم دکتری که ایوب میگفت کیه
ستایش. تازه اومده منم زیاد نمیشناسمش تازه تخصص گرفته آومده طرح تقریبا هم قد هیکل منه و فکر کنم متاهله تو دستش حلقه داره
خسرو. کجا ساکن شده
ستایش. فعلا تو مهمانسرای بیمارستانه تا بهش جا بدن و تعطیلات قرار بره خونه
رویا هم اومد و گفت از فردا باس بریم تو کارش باش رفاقت کنیم بیاریمش پیش خودمون
ستایش. آره اینجا بیاد راحت تر میشه روش کار کرد
خسرو. هر کاری میکنید زودتر تا من هستم یه کامی هم من ازش بگیرم
رویا. خسته نمیشی انقدر سکس میکنی
خسرو. چرا خدای این چند روز خیلی بهم فشار اومده اشاره کردم به کیرم گفتم
ببین آخه باز بیداره آماده
ستایش. رو رو برم
رویا. بخوابیم تا دوباره خسرو نیومده رومون
خسرو. نه کاریتون ندارم ولی صبح نامردی نکنین یه حالی به من بدین برین
ستایش. باشه من 12 شیفتم شروع میشه یه کاریش میکنم
رویا. من شیفتم فردا شبه
دوتای بغلم کردن خوابیدیم

قسمتی از داستان از زبان عسل…
رفتم سمت بیمارستان کیجا دم در بود سوار شد متوجه شدم حسابی گریه کرده و حوصله نداره
عسل. دستش گرفتم غمت رو نبینم خواهری جون چته باز گریه کردی
کیجا. پریود شدم هورمون هام بهم خورده دلتنگ بچه ام از این ور غلام هیچ فرقی نکرده کلا همه چیز قاطی پاتیه از این ور با شماها بهم این همه محبت می کنید خوش میگذره و دچار شرمندگیم که نمیتونم جبرانش کنم از اونور میگم من اینجا خوشم بچه هام آوارن یه طورهای کوسگیجه گرفتم
عسل. دستش رو فشردم گفتم یه خبر خوش دارم برات
کیجا. با تعجب چی شده
عسل. میخوام ببرمت پیش بچه هات
کیجا. واقعا
عسل. پشت ببین
برگشت وسایل دید رو کرده به سمت من با ذوق ازم تشکر کرد دستم آورد بالا چند تا بوس از ته دل کرد گفت خدا هرچی میخوای بهت بده
عسل. من از خدا یه خواهر میخواستم که هر چند دیر ولی بهم داد اونم چه خواهری پایه و خوشگل و مهربون
کیجا. شرمندم نکن من زنگ بزنم به آرسو بگم داریم میایم
عسل. اول بریم خونه شما اینا رو خالی کنیم بعد
کیجا. آرسو خوبی دارم میام خونه ولی یه مهمون عزیز هم همراهمه خیلی این چند روز زحمتم رو کشیده
کلی ازم تعریف کرد از خریداش و کمک های من گفت بچه هاش کلی خوشحال شدن
چون تعطیلات بود و جاده خیلی شلوغ بود کلی معطل شدیم
حدودا 9 شب رسیدیم محلشون خارج شهر بود شب بود چیزی از طبیعت دیده نمیشد
یه خونه ویلای حدودا 20 سال ساخت بدون نما از بیرون که درب داغون بود رفتیم داخل کیجا گفت ببخش وسعمون همینه خونه ما به کاخ شما نمیرسه
عسل. نه عزیزم همین که یه سر پناه داری خودش خوبه
وسایلشون خیلی قدیمی بود حتی تلویزیون قدیمی جعبه‌ای شهاب داشتن بدون مبل دلم واقعا براشون سوخت
با هم وسیله ها رو خالی کردیم در بستیم رفتیم خونه خسرو و آرسو
اونم یه خونه ویلای بود ولی دوبلکس خیلی از خونه کیجا بهتر بود
آرسو خیلی تحویلمون گرفت کیجا رو بغل کرد یه کم دلداریش داد
بچه هاش خسرو مثل دسته گل بودن یکی از یکی قشنگتر چون من بچه ندارم هر بچه ای رو میبینم برام جذابه
دخترای کیجا هم خوب بودن ولی معلوم بود از نداری نخوردگی لاغر نحیف مونده بودن
آرسو کلی تحویلم گرفت با غذا های محلی کلی ازم پذیرایی کرد
صبح فردا هم با کیجا رفتیم تو محل کلی گشتیم یه روستای قشنگی داشتن
کلی از زیر زیون کجا در مورد بدهی هاشون خونشون چی دارن چی ندارن پرسیدم
ظاهرا همین خونه و اون ماشین که به اسم کیجا بود براشون مونده بود بقیه رفته بود برای ورشکستگی غلام و کلی هم هنوز بدهکار مردم بودن
خلاصه ظهر شد رفتیم نهار بعدظهر همه با هم رفتیم خونه کیجا بچه ها کلی با وسایلشون حال کردن زوق کردن هی میوندن منو بوس میکردن میگفتن مرسی خاله
بهشون گفتم دوتا انقدر وسیله باز تو خونست یعنی انگار دنیا رو بهشون داده بودم
به کجا گفتم دو روز تعطیله بریم قزوین بچه ها رو هم ببریم بعد سه شنبه میگیم آقا خسرو بیارتشون
کیجا گفت نه این همه آدم بیایم اونجا مگه کم ما مزاحمتون شدیم
چشمام درشت کردم براش گفتم باز داری نه میاریا
یالا آماده شین حرکت کنیم
عسل. آرسو جان شما هم بیاین اینجا تنها نمونین بعد با همسرت برگرد
آرسو. باس به خسرو بگم ببینم چی میگه
تلفن برداشت رفت بالا بعد پنج دقیقه اومد گفت خسرو باشه ولی من میگم مزاحم میشیم
عسل. وا خواهر یعنی الان من پس مزاحمتون هستم
آرسو. ای وای نه بخدا منظورم این نبود
عسل. پس بچه هات رو بردار بریم خونه آماده شین بعد برمیگردیم کیجا با دخترا رو سوار میکنیم بعد آماده شدن دوتا خانواده حرکت کردیم سمت قزوین حدودا 12 شب رسیدیم قزوین براشون پیتزا هم سفارش دادم ایوب خسرو هم هماهنگ شده بود سوئیت تمیز کردن بعد خوردن شام بچه ها رفتن سر وسایلشون که براشون خریده بودم خسرو گفت خوابم میاد با ایوب رفتن بالا منم بعد چند دقیقه رفتم بالا ایوب جریان دوتا دخترای طبقه دوم برام تعریف کرد چون میدونست نگه بعد من بفهمم سگ میشم

ادامه داستان از زبان خسرو…
صبح با گرمای دهن ستایش روی کیرم از خواب بیدار شدم چشمام باز کردم ستایش خیلی آهسته داشت برام ساک میزد رویا هم رو بازوی من مثل یه دختر بچه خواب بود ستایش متوجه نشدم من بیدارم خیلی رون داشت بالا پایین میکرد و دقت میکرد دندونش به کیرم نخوره و بیدارم نکنه
حس تریاک دیروز هنوز تو بدنم بود و طبق معمول مردها که سر صبح کیرا همه شقه مال منم شق شق بود یه ده دقیقه ای بود که ستایش مشغول بود این چند روز هر لحظش برام یه حس و تجربه جدیدی داشت حس ساک صبگاهی دوتا دختر کم کار کشیده با بدنهای تو پر
ستایش بعد این که حسابی برام ساک زد اومد نشست رو کیرم و خیلی آهسته شروع کرد به بالا پایین و خیلی تلاش می کرد جلوی دهنش رو نگه داره ولی نمیتونست و آه نالش کم کم زیاد شد با سر صدای ستایش رویا هم بیدار شد نگاه به ستایش کرد ساعت دید گفت ساعت ببین ستی خوابم میاد
ستایش. خفه بابا از این کیر نمیشه گذشت این بره از اینجا دیگه کم این مدل کیرکس پرکن پیدا میشه بعد باس بچسبیم به کیر ایکبیری ایوب
رویا. تو خفه کیر ایوب خیلی بهم حال داد از این به بعد مشتریشم هر موقع خواست زیرشم
من که فعلا عاشق این شدم
من صبح بخیر گفتم بهشون از ستایش تشکر کردم بابت ساک زدنش
ستایش تو از کی اوپنی

ستایش. بیست سالم بود سنتی شوهرم دادن تو دوران عقد طلاق گرفتم
خسرو. چرا
ستایش. کیرش اندازه انگشت شست بود
اخلاقم نداشت زود انزالی هم داشت جدا شدم ازش
خسرو. پردت اون زد
ستایش. آره ولی بعد طلاق یه دوست پسر تو دانشگاه داشتم اولین باری که منو گایید دوباره کلی خون ریزی کردم
خسرو. اون دوست پسرت چی شد
درسش تموم شد رفت سربازی منم اومدم طرح فاب نبودیم فقط سکس زیادی باهم داشتیم نیاز هم رفع می کردیم همین خسرو جان اگه بازجویت تموم شد بیا منو بکن که دارم میمیرم
خسرو. چه مدلی دوست داری
ستایش. داگی بکن رحم نکن بهم خشن خشن سکس کن دوست دارم پارم کنی کیرت خیلی باحاله
خسرو. ای به چشم رفتم پشتش شروع کردم به تلمبه زدن یعنی هر چی من بیشتر میزدم اون شهوتی تر میشد با کف دستم میزدم به لمبرای پهن کونش ستایش هم از خودش صدا های عجیب غریب در می‌آورد رویا هم بیدار شد اومد پشت من داشت تخمام لیس میزد ولی چون در حال جلو عقب کردن بودم رویا تعادل نداشت بلندش کردم سینش کردم دهنم ولی باز خوب تعادل نداشتم
گفتم برو ستایش کوست بلیسه ستایش اشاره کرد که بیا به رویا اشاره کردم تو کشو بی حس کننده رو هم بده به من مالیدم به سوراخ ستایش چند مدل ستایش تغییر پوزیشن دادم که رویا هم کوسش بی کار نمونه حسابی گایدمش چند بار هم زیرم ارضا شد گفتم ستایش دراز بکش میخوام کونت بزارم کونت داره بهم چشمک میزنه
گفت تورو خدا فقط آروم نزار این حسم بپره
با صبر حوصله کیرم جا دادم تو کونش کامل دراز کشیدم روش خیلی آروم شروع کردم به گاییدنش از شهوت زیاد می لرزید زوزه می‌کشید کیر میخوان از لذت زیادش منم به اوج رسیدم یه سی چهل ثانیه ای شلاقی تلمبه زدم تو کونش و ارضا شدم
دیگه صدای ستایش بیرون نمی اومد از ته حلقش حرف میزد
ستایش. کشتی منو دیوس کوس کونم یکی شد ولی چه حالی داد کونم گذاشتی از جلو بیشتر لذت بردم
یه کم همونجوری دمر خوابید نفس نفس زد بعد که آروم شد گفت بلند شو از روم
خسرو. میترسم بلند شم
ستایش. یعنی چی
خسرو. میترسم باد منو ببره
رویا بلند خندید
ستایش. متوجه نشدم
رویا. میگه میترسم بگوزی بادش منو ببره
ستایش. خیلی بیشعوری این همه بهت حال دادم الان داری مسخرم میکنی
صورت گوشتیش بوسیدم گفتم شوخی کردم عزیزم ناراحت شدی
ستایش. نه بلند شو له شدم
تا کیرم آوردم بیرون چنان صدای گوزی از کونش در اومد که خودش خندش گرفت
همه با هم خندیدیم
ستایش بلند شد گفت من میرم بالا دوش بگیرم باید برم شیفتم
تشکر کرد گفت عالی هستی
بعد رفتن ستایش منم رفتم خودم شستم پوست کیرم انگاری نازک شده بود و می سوخت و هم از گرسنگی هم سکس زیاد بیحال بودم دیگه
اومدم بیرون دیدم رویا داره با کوسش بازی میکنه گفتم رویا بلند شو من ضعف کردم بریم بیرون یه صبحانه بخوریم
رویا ساعت نزدیک 11 هستش یه کم تحمل کن بریم ناهار بخوریم بیرون
گفتم دارم غش میکنم دختر
رویا. شکلات بخور قند خونت نیفته قش نمیکنی 12 میریم بیرون بیا پیشم
گفتم من دیگه نمیتونم سکس کنما کیرم میسوزه
رویا. باشه بیا بخوابیم من کم خوابیدم
رفتم هم سفت بغل کردیم خوابیدیم بعد چند دقیقه از خستگی خوابم برد حدود ساعت 3 با صدای گوشیم از خواب بیدار شدیم
ایوب بود جواب دادم گفت کجایی
تو تخت بغل رویا خوابیده بودیم
گفت چیزی خوردین گفتم نه دارم از گشنگی میمیرم
ایوب.تا دست صورت بشورین رسیدم غذا هم میارم براتون
رویا مثلا میخواستیم یه ساعت بخوابیم
بلند شدیم دست صورت شستیم
ایوب هم رسید با دوتا غذای سلطانی
ناهار خوردیم ساعت 4 میشد
ایوب. خسرو جان زحمت میز بکش که من خستم میخوام با خانوم دکترمون یه کم خلوت کنم میز جم کردی بیا پیشمون
رویا هم پرید دست ایوب گرفت گفت جون این خسرو صبح ستی رو جر داد به ما رسید گفت خستم گشنمه نمیتونم بعد مثل خرس خوابید تا الان بریم که دارم برا کیرت میمیرم
خسرو. تو همون رویای دیروزی از دست ایوب در میرفتی
رویا. خوبه خوبه حسود
دوتایی خنده کنان رفتن تو اتاق و من در حال جم کردن میز بودم که عسل زنگ زد به گوشیم
خسرو. جانم عسلم
عسل. چطوری عزیزم کجایی
خسرو تو سوئیت یه کم خوش بش کردیم
عسل. زنت چرا لاغره چطور کیرت طاقت میاره
خسرو. به سختی ماهی یکی دوبار اونم بخاطر رفع تکلیف
عسل. ولی زن خوبیه خیلی مهربونه خسرو یه چیز بگم نه نگو
خسرو. جانم عزیزم مگه کسی میتونه به شما نه بگه امر بفرمائید
عسل. میخوام بهشون پیشنهاد بدم همه رو بیارم قزوین
خسرو. همه یعنی مظورت زن بچه منم؟
عسل. آره مگه چیه
خسرو. هیچی مزاحم میشن
عسل. یعنی من الان اینجا مزاحمم
خسرو. نه من اینجا مزاحمم
کلی لاس زدیم تو خنده شوخیامون بهش گفتم عسل خدایی نقشه که نداری برای زنم
عسل. هر چی خدا بخواد باید ببینیم تا کجا میتونم پیش برم و چقدر آرسو خانوم راه میده
خسرو. جدی میگی
عسل. چیه غیرتی شدی
خسرو. واقعیت آره
عسل. عح عح حالم بد کردی بزار کنار این امل بازی ها رو خودت این چند روز با چند تا زن شوهر دار خوابیدی یه کاری نکن پیش زنت پتت رو بریزم رو آب
خسرو. واقعأ اگه مخالفت کنم میگی
عسل. برینی به اعصابم حتما میگم ببین خسرو تو یه روی منو دیدی و قسمتت نشد روی دیگه منو ببینی که بهت پیشنهاد میکنم نرینی به اعصابم که برات بد میشه
من سکوت کردم
عسل. چیه لال شدی
خسرو. چی بگم نمیشه در مقابل هیچ حکومت دیکتاتوری موند چون هزینه داره و امکان حذف شدن و تلفات هست
عسل. واقعأ فکر میکنی دیکتاتورم
خسرو. عسل جان الان عصبانی هستی و فکر میکنم دوست داری به یکی گیر بدی من نظری ندارم
عسل. جوابم گرفتم
خسرو. عسلم چرا اینجوری میکنی که
عسل. چون بهم توهین کردی
خسرو. باشه هر کاری دوست داری بکن
عسل. بله که میکنم مگه دست توه
خسرو. سکووووووت
عسل. میارمشون ولی چون بچه ها باهاشون هستن فعلا سکس تعطیله حتی مخفی تموم آثار جرمم پاک کنید بعد این ماجراها یه تست میگیرم ازش اگه پا داد که میارمش تو بازی نداد که هیچ
خسرو. کدوم ماجراها
عسل. وا خسرو فقط به فکر کیرتی ها مراسم غلام
یهو یادم اومد
خسرو. مگه اعلام کردن
عسل. لابد مرگ مغزی بوده که حرف انداختن
خسرو. ای خدا بچه هاش یتیم شدن
عسل. مگه خاله عسل شون مرده کیجا و بچه هاش از این به بعد جای خواهر خواهرزاده های من هستن
خسرو. ما رو دور نندازی
عسل. شما که تاج سری ولی همه چی بستگی به خودت داره از آدم امل و کسی که ادای غیرتی بودن در میاره بدم میاد
خسرو. خوب عسل حالا یه چی گفتم چرا جدی گرفتی
عسل. نظرم نسبت به خودت بدبین کردی
خسرو. غلط کردم و شکر خوردم برای همچین روزهای گذاشتن
عسل. میدونم چیکارت کنم صبر کن
تو همین سفر آرسو جانت رو باید بدم زیر کیر ایوب تا دیگه شکر نخوری
خسرو. هر کاری دوست داری بکن من الان هرچی بگم یه چیز دیگه میگی من تسلیمم
عسل. پس مشکل نداری آرسو بره زیر کیر ایوب
خسرو. نه اصلا
عسل با خنده گفت چه حالی میده رو اعصابت رفتن
خسرو. واقعا خیلی زمان میخواد شوخی و جدی ترو بفهمم هر کاری دوست داری بکن
عسل. باشه پس اومدیم قزوین انجامش میدم
الان میرم بهشون میگم اگه آرسو بهت زنگ زد مخالفت نکنیا بگو بیاین
خسرو. باشه عزیزم
خداحافظی کردیم
رفتم میز جمع کردم راستشو بخواین یه کم عصبانی بودم
نمیدونم بخاطر غلام بود یا حرف های عسل در مورد آرسو زده بود
رفتم دیدم روبا ایوب 69 شدن دارن مال هم مبخورن منم شرتم در آوردم یه تف گنده انداختم رو کیرم رفتم رو تخت یه ضرب کیرم چپوندم تو کس رویا میدونستم ممکنه فرار کنه دو طرف کونش رو گرفتم نذاشتم یه جیغ بنفش ادامه دار کشید ولی من توجه نکرد شروع کردم محکم تلمبه زدن رویا همچنان داشت جیغ میزد ولی کمتر وای همراه با فحش بد بیرا
ایوب از زیرش در اومد گفت خسرو چته چرا انقدر خشن شدی آروم با اون کیرت این دخترمون تنگه کیرت براش زیادی بزرگه آروم باش داره درد میکشه باز توجه نکردم ایوب پاهاش از زیر رویا رد کرد کیرش رسوند به کس رویا بهم اشاره کرد ولش کنم منم بلند شدم ایوب کیرش کرد توش
رویا. چته وحشی کوس منم مثل کونم پاره کردی ایوب آروم میسوزه
اومدم جلوش گفتم خفه بابا انقدر قد قد نکن ساک بزن وگرنه میکنم تو کونت رویا دید ممکنه انجام بدم سریع دهنش باز کرد شروع کرد به ساک زدن چند مدل ایوب مدل عوض کرد منم باهاشون چرخیدم درد رویا یادش رفته بود و داشت آه ناله میکرد دم غروب بود که دیدم آرسو زنگ زد که این خانومه میگه با من بیاین قزوین من که اینو نمی شناسم بیام باش خسرو گفتم آره عزیزم بیا ناراحت نباش یه کم حرف زدیم دوباره رفتم تو اتاق دیدم ایوب رویا رو تاق باز خوابونده و روش داره تلمبه میزنه و ازش لب میگیره سینه های رویا هم تو مشتهای ایوب بود داشت فشارشون میداد رویا حسابی داشت ناله میکرد رفتم کنارشون دراز کشیدم سکسشون تماشا کردم یه چند لحظه بعد ایوب هم ارضا شد ریخت تو کاندوم از روش بلند شد
رویا. چه حالی میده زیر ایوب خدابی کیرش بهم خیلی حال میده حیف که شب شیفتم باید برم وگرنه تا صبح زیرت بودم ایوب جان
خسرو. سکس دیگه تعطیله عسل داره میاد رویا. جدی داره میاد؟
خسرو. آره داره میاد
رویا. پس من میرم دیگه بالا
رویا خداحافظی کرد رفت به ایوب گفتم عسل گفت آثار سکس از بین ببرین خونه رو تمیز کنید مهمون داره میاره
ایوب. مهمون!!! کیه؟
کیجا و دختراش خانومم با بچه هام
ایوب. عه آفرین خوب پس بلند شو از همین تخت شروع کن روتختی تو کمد هست عوض کن منم برم کل خونه رو جارو بزنم
اینا رو چیکار کنم
الان برات کیسه زباله میارم بی زحمت تا کن بزار توش میدم خشکشویی
بعد جابجا کردن تخت جارو کردن ایوب با هم سطل زباله ها که پر دستمال کاغذی بود رو جم جور کردیم
ایوب. دیلدو ها رو هم بردارم ببرم بالا بچه ها میبینن زشته و من تا آشغال ها رو می برم بیرون یه چک دیگه بکن ببین چیزی نا مرتبط نیست بعد خودتم جم کن بیا با من بالا
خسرو. باشه
حدودا 12 شب بود که رسیدن پیتزا به دست بعد خوردن پیتزا شروع کردن به باز کردن وسایلشون که عسل خریده بود دیدم شلوغ پلوغه ایوب هم خوابش میومد گفتم من خوابم میاد ایوب گفت بریم بالا اینا تا صبح فکر کنم مشغول هستن من ایوب رفتیم بالا بعد یک ربع هم عسل اومد
ازش تشکر کردم گفتم نمیدونم چطور باید تشکر کنم ازت عسل خدایی خیلی داری ندیده و نشناخته زحمت میکشه برامون
عسل. هم دیدم هم شناختم هم حس کردم بهت گفتم کیجا مثل خواهرم هستش تو کاریت نباشه نیاز به تشکر هم نیست
ایوب. راستی چی چیزی
عسل. چی
ایوب. دوتا خانوم دکترا رو زدیم زمین
عسل. با تعجب رویا ستایش رو!!!؟
ایوب. آره جرواجرشون کردیم
عسل. واقعا چطوری آخه
ایوب. خسرو کشوندشون تو سویت منم سر رسیدم
ایوب کل ماجرا رو تعریف کرد
عسل. خوب کردین ولی من فکر کردم خسرو گفته من خستم میخواد بهانه جور کنه بیاد بالا پس نگو واقعا خستست
خسرو. نه خوب خوابیدم امروز ولی خدایی پوست کیرم میسوزه انقدر این چند روز سکس کردم
ایوب خندید گفت تازه میخواستم ترو با خانومت بندازیم تو یه اتاق سکس کنین لایو تماشا کنیم ببینم سر مال خودتم انقدر وحشی هستی دختر مردم که جر واجر کردی
عسل. وحشی نیست غیرتیه آقاااا
خسرو. اون دستور عسل خانوم بود که جرش بدم منم انجام دادم
ایوب. خسرو زنتم خوشگله فقط خیلی لاغره چطور این داشاق برمیداره
خندیدم گفتم به سختی
ایوب. مثل دکتر رویا و خندید
منظورش فهمیدم چی گفته یعنی رویا با کیر من حال میکنه زیر تو زجر میکشه
عسل. حالا قرار یه بار تست بگیرم آرسو خانوم ببینم خوب میتونه سواری بده یه چشمکم زد به ایوب
خسرو. دوتای میخواین برین رو اعصاب من هر کاری دوست دارین بکنین
عسل. واقعأ راست میگی
خسرو. آره
عسل. پس میرم بیارمش بالا
خسرو. چطور میخوای شروع کنی
عسل. فعلا از همون روش کیجا استفاده میکنیم قرص و بیهوشی
چون وقت هم نیست فردا دوشنبه هستش
سه شنبه هم برمیگردن
ایوب. عسل اول ببین اگه خسرو از تح دلش رازی هستش برو بیارش به بالا اگه از سر لجبازی و دلش راضی نیست من نیستم
عسل. خسرو نظرته
خسرو. نمیدونم میترسم بعد پشیمون شم
عسل. مگه الان با این همه زن شوهر دار خوابیدی پشیمون شدی بزار زنتم تجربه کنه
خسرو. تو که میخوای بیهوشش کنی چه جوری تجربه کنه
عسل. میخوای شهوتیش کنم ولی میگم اول با بیهوشی
خسرو. من استرس دارم فکرم کار نمی‌کنه هر کاری دوست داری بکن
عسل رفت پایین من استرس داشتم خسرو چایی ریخت یه قرص برداشت گفتم ایوب آرسو لاغره وزنشم کمه این قرص زیادش نباشه اذیت شه
ایوب. نترس این قرص ها رو با نظر سامان میدیم به کیس های مورد نظر
در حال صحبت بودیم که عسل و آرسو اومدن استرسم بیشتر شد
خسرو برامون چایی ریخت یه کم گپ زدیم
چایی خوردیم بدشانسی آرسو کل چایی رو خورد
عسل. آرسو جان شما با آقاتون تشریف ببرین اتاق بالا بخوابین من اینجا صبح آشپزی میکنم سروصدا میشه اذیت میشین
بلند شدیم عسل راهنمایی کرد رفتیم بالا عسل هم با ما اومد
آرسو. وای اینجا چقدر خوشگله
عسل. چشمات خوشگله عزیزم
آرسو. وای چرا سرم گیج میره
دستش گرفتم گفتم چیه حالت خوب نیست
آرسو. خوبم خوابم میاد فقط
عسل. هر چی خواستین تعارف نکنید خونه خودتونه من دیگه میرم پایین
عسل رفت منم لباسام کندم
آرسو. گفت چه زندگی دارن چه آدمای خوبین
خسرو. آره چه تختی هم دارن جون میده برای سکس
آرسو. وقت گیر آوردیا خوابم میاد چشمام داره میره
خسرو. کاری بهت ندارم تو لخت شو خودم میکنم
رفتم سمتش و کمکش کردم لختش کردم خوابوندمش رو تخت منم کنارش دراز کشیدم
آرسو. وای چرا اینجوری شدم اتاق دور سرم داره می‌چرخه دارم بیهوش میشم خسرو اگه خوابیدم توش نریزی ها
خسرو باشه حالا یه کم استراحت کن دیرتر میکنم
پیشش دراز کشیدم نوازشش کردم تو دلم گفتم خسرو چه گافی دادی جلوی چند تا دوربین مخفی زنت داری تقدیم میکنی
تو دلم دوست نداشتم ولی ناچار بودم چون تو این چند روز خیلی ها رو کرده بودم انگار جورچین بود حالا نوبت خودم بود که زنم گاییده بشه
انقدر فکر کردم متوجه زمان نشدم و همونجوری داشتم آرسو رو نوازش میکردم حدودا نیم ساعت گذشته بود
چند بار صداش کردم انگار آرسوی من مرده بود ترس ورم داشت گوشم نزدیک کردم به بینیش نفس گرمش خورد به من یه نفس راحت کشیدم و به فکر فرو رفتم این چند روز خیلی لذت بردم ولی چرا این راه تو مسیر زندگی من باز شده بود غرق افکار خودم بودم که صدای ضربه تق تق انگشت عسل روی در رو شنیدم
برگشتم سمت در
عسل هم لخت بود دست اشاره کرد که حله
با بی میلی سری تکون دادم گفتم حله
ایوب هم پشت سرش اومد داخل اونم لخت بود چشمم افتاد به کیر کج معوج
ایوب. مرسی داداش که منتظرم موندی و کوسش کیری نکردی یه سوال آخرین سکستون کی بود
خسرو. چه میدونم فکر کنم هفته پیش
ایوب نزدیک شد گفت اوووووف چه بدن سفیدی داره معلومه نه آفتاب نه مهتاب به پوستش نخورده حالا چه برسه کیر
عسل. ایوب میشه خفه شی برو اون سمت
عسل خودش هم اومد بغل آرسو دراز کشید
عسل. راست میگه ایوب زنت خیلی هم سفیده هم خوشگل هم خوش استایل فقط اگه یه کم تو پرتر بود نظیرش رو نمیشد پیدا کرد
حالا قنبرک نزن بیا بیا روم که دو روزه هوس کیرت رو کردم
69 شدیم کوسش گذاشت رو دهنم کیرم کرد تو دهنش
ایوب. خسرو خان با اجازه
و رفت بین پای آرسو شروع کرد به لیسیدن
کیرم به زور راست شد از حرسم به دندونام می کشیدم رو چوچول عسل عسل هم هی خودش جمع میکرد و کیرم دندون میزد که یعنی نکن
بعد چند دقیقه عسل بلند شد همونجوری پشت به من نشست رو کیرم
برگشتم سمت آرسو و ایوب دیدم ایوب داره رو کیرش کاندم می‌کشه
دلم خون بود ولی چاره ای نبود دیگه افتاده بودم تو این مسیر و نمیشد زد زیر میز در رفت
ایوب پاهای آرسو رو بلند کرد از هم بازشون کرد گذاشت رو شونهاش کوسش رو باز کرد سر کیرش گذاشت رو کوسش آروم فرستاد تو
دیگه کار از کار گذشته بود و نمیشد به عقب برگشت
چند بار جلو عقب کرد تا تح فرستاد تو کوسش و خیلی آروم شروع کرد به تلمبه زدن
ایوب. دیوس چه آبی انداخت کوسش
عسل برگشت ما تو چشمام نگاه کرد گفت برات عادی میشه نگران هیچی نباش و از لحظه لذت ببر
شاید چهل دقیقه سکس کردیم ولی باور کنید من هیچ لذتی نبردم و ارضا شدم عسل برای این که دلم به دست بیاره با یه عشوه خاصی آبم منو هم کامل ریخت تو دهنش و با زبونش هی بازی داد هی دهنش رو باز میکرد میبست داشت تو دهنش مثل آب نمک قرقره میکرد و در نهایت داد پایین سر کیرم دوباره لیسید تا چیزی باقی نمونه
ایوب هم چند مدل تغییر داده بود آرسو رو و داشت از پشت تو کوسش تلمبه میزد و از بدن سفید آرسو تعریف میکرد
خسرو بعد کار ما سرعتش زیاد کرد شلاقی تلمبه زد تا آبش اومد چند تا ناله بلند کرد تو کاندوم خالی کرد
ایوب. عالی بود داداش خدا بهت خیر بده
داشت با من لاس میزد کوسکش
چرخاش برات بچرخه
عسل. نوش جونت عزیزم ولی زیاد خوشحال نباش هنوز خسرو به مرحله بعدی صعود میکنه چون گلی که زده تو خانه حریف بوده
همه با هم خندیدیم ولی خنده من از روی اجبار بود
عسل. تازه گلت باید بره ویدئو چک ببینیم مورد قبول هست یا نه چون یار حریفت بیهوش بوده
ایوب. خدایی با این کیرت چطور این زن تا حالا جر نخورده
کونشم گذاشتی تا حالا
خسرو. نه کوسشم به زور میزارم زیاد میانه خوبی با سکس نداره مثل خواهرش نیست
هر چقدر کیجا سکسیه این نیست
عسل. تو از کجا میدونی کیجا سکسیه اون که قبلش با کسی سکس نکرده بود فقط شوهرش
تو این چند روز سکس کرد و خودش نشون داد آرسو هم شاید ترس از کیرت داره نمیتونه حس خودش رو نشون بده
رفتم تو فکر صحبتش منتقی بود شاید کیرم براش سازگار نبود
ایوب. پس کونش پلمپه
خسرو. تا جای که من میدونم تنها کاری که با کونش کرده روش نشسته و رفته توالت
ایوب. اگه تو هوشیاری تونستیم آرسو رو بیاریم تو جمعمون افتخار باز کردن پلمپش رو بدیم به سامان چون کیرش کوچیک تر از مال بقیه هستش و برای آرسو هم راحتره و ترسش میریزه تازه خسرو میتونی یه شیرینی خوبی از دکتر بگیری بابت افتتاح
عسل. آره خوب گفتی
خسرو. خوابتون پریده ها دارین برای بقیه نقشه میکشین
برین بخوابین دیگه
عسل. بریم من میخوام پیش تو بخوابم
خسرو. وا بیدار میشه میخوای تو شهر غریب شر درست کنی برام
برید لطفا
عسل. من نمیرم
کلی اذیتم کردن تا بلند شن برن
موقع رفتن عسل گفت خسرو به چیزی فکر نکن و راحت بخواب
ایوب هم همه چیز مرتبط کرد
و عسل دست ایوب گرفت گفت بریم عزیزم
خسرو. راستی یه چیزی
عسل. جانم
خسرو. یه سوال برام پیش اومده ولی منو نپیچونید و راستش بگید
من چرا تو این چند روز سکس شما دوتا رو ندیدم
ایوب. افتخارش نصیب هرکسی نمیشه
عسل. مگه تا حالا سکس کلاغ کسی دیده
کلی خندیدیم
و خدایی دیگه وقت هم نشده برامون همش روی این اون بودیم دیگه الان دیگه دیر وقته ولی بهت قول میدم ببینی
اونا رفتن
منم آرسوم بغل کردم به این چند ساعت فکر کردم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که شاید عسل راست گفته که کیجا هم اینجا عاشق سکس با بقیه شده شاید آرسو هم همینجوری باشه و خودم رو بسپارم به سرنوشت این چند روز خیلی انرژی از من گرفته شده بود و بدنم تحلیل رفته بود چند روز هم بود که باشگاه رو ول کرده بودم گفتم فردا تعطیل هست ولی میرم یه باشگاه پیدا میکنم یه کم تمرین میکنم تا دوباره انرژی بگیرم فکرای منفی رو از خودم دور کردم ساعت نگاه کردم نزدیک 6 صبح بود چشمام بستم خوابیدم

آرسو. خسرو خسرو بلند شو دیگه لنگ ظهر باشو عزیزم چشمام باز کردم آرسو رو دیدم از حموم در اومده بود
پاشو دیگه
خسرو. سلام عشقم چطوری
آرسو. گشنمه از گشنگی سردرد گرفتم انگار یه خونه رو سرمه کاش حوله خودم از پایین می آوردم مجبور شدم با همین حوله خودم پاک کنم البته تمیزه
خسرو. مگه اینا کثیفن خونه زندگی به این تمیزی
آرسو. منظورم خونشون نبود حوله تماس داره با بدن فرق میکنه
راستی خسرو دیشب کردی آبت چیکار کردی
خسرو. چیکار کردم ریختم تو دستمال کاغذی
آرسو. دستمال کاغذی کو پس
خسرو. چه میدونم
آرسو. خسرو راستش بگو ریختی توش
بدنم برام انگاری یه حالتی بود چرب بود انگار
خسرو. نه عزیزم نریختم توش نترس
آرسو. پس کو تو سطل زباله هم نگاه کردم نیست
خسرو. عععه نمیدونم خوابم می آومد شاید ریختم توی فرنگی
آرسو. من دیگه حوصله بچه داری رو ندارما گفته باشم اگه ریختی تو بگو من قرص بخورم
خسرو. دوست داری بخور ولی من نریختم
آرسو. توی کشو رو دیدی
آروم باز کرد دوتا دیلدو توش بود
آرسو. اینا رو چرا دارن اینا این بزرگه رو ببین دقیقا مثل کیر خودت
این چرا کمربند داره
بلنده ولی نازکه این خوبه ها یه لحظه خواب بودی وسوسه شدم با خودم بردم تو حموم کردم توم خیلی راحت جا شد هیچ دردی هم نداشتم
خسرو. واقعأ
آرسو. آره راستش بخوای خیلی ازش خوشم اومد تو عرض دو دقیقه ارضا شدم سردردم نصف شد فکر کنم چای بخورم خوب شم بلند شو برو دوش بگیر
رفتم سریع یه دوش گرفتم اومدم بیرون رفتیم پایین ایوب بود فقط
ایوب. سلام ظهر بخیر چقدر میخوابین شما ساعت نزدیک 2
خسرو. او اوه جدی بقیه کوشن
ساعت یازده از خونه زدن بیرون عسل بهشون صبحانه داد و رفتن بیرون
آرسو. بچه های ما رو هم برد
ایوب. اونا جلو همه بودن
خسرو. حالا کجا رفتن
ایوب. اول رفتن بیمارستان پیش غلام
بعد گفتن میان دنبال شما برن بازار عسل زنگ زد گفتم خوابین گفت کاریشون نداشته باش ما میریم بازار نهار هم بیرون میخوریم
شب میایم
خسرو. حسابی مزاحم شدیم این چند وقته خدایی
همینجوری که در حال صحبت بودیم صبحونه هم میخوردیم
خسرو. ایوب باشگاه بدنسازی اینجا ها کجا برم
ایوب. زیاده تو شهر
آرسو. مگه لباس داری ساکت که خونست با چی بری
خسرو. یه چیزای پیدا میکنم هر چی کم بود بیرون میگیرم
ایوب بلند شد چایی دوم برای ما بریزه تو یه لحظه که آرسو حواسش نبود قطره اسپانیش فلای رو بهم نشون داد اشاره کرد بریزم منم سر تکون دادم که یعنی نمیدونم ایوب هم ریخت تو چایی آرسو
آرسو. آقا ایوب قرص سردرد دارین یکی بدین بهم سرم خیلی درد میکنه
ایوب چشم حتما ولی چایی رو کامل بخورین اگه خوب نشدین حتما بعد خوردن صبحانه به آرسو گفتم بی زحمت برو پایین ببین چی میتونی برام تهیه کنی برم تمرین گفت بزار میز تمیز کنم
ایوب. مگه من اجازه میدم شما بفرمایید
آرسو رفت پایین
ایوب. بهترین موقعیت الانه تو برو دنبال باشگاه منم با این حجم قطره که ریختم تو چاییش میرم پایین حتما موفق میشم
من گوشیم میبرم با خودم قبل برگشتن حتما زنگ بزن بهم به عسل کیجا هم ماجرا رو بگو یه وقت سر زده نیان خونه
خسرو. اگه راه نداد چی
ایوب. بسپارش به خودم نگران نباش
خسرو. راستی توی کشو دیلدو رو دید از بلاک خوشش اومده بود
ایوب. ببر براش
خسرو. بگم از کجا آوردم
ایوب. بگو از من پرسیدی اونا چیه از کجا خریدی منم گفتم خودم میفروشم شون یکی ازش گرفتم
خسرو. مگه نو داری
ایوب. آره هست
رفت یکی نو برام آورد منم رفتم پایین
آرسو. این چیه
خسرو. همونی که دوست داشتی
به ایوب گفتم اونا چیه تو کشو از کجا آوردیشون خندید گفت خودم میفروشم شون میخوای و منتظر جوابم نموند رفت یکی برام آورد
آرسو. وای خسرو آبرومون رفت چرا گرفتی الان هزار جور فکر میکنه در مورد من
خسرو. نترس گفتم به کسی چیزی نگی میبرم میزارم تو وسیلهام خانومم نبینه گفت حله
نگران نباش
آرسو. یه ساک داد دستم فقط حوله و به شلوارک
خسرو. اشکال نداره میخرم
آرسو. مراقبت کن
منم برم اینو یه تست بگیرم
خسرو. همینجوری که به من نمیدادی با وجود این دیگه فکر کنم کلا تعطیل کنی
آرسو. ولی صبح خدایی خیلی بهم لذت داد
خسرو. من رفتم بعد تمرین میرم بیمارستان
آرسو. زود بیا
خسرو. یک هفتست تمرین نکردم تا باشگاه پیدا کنم تا وسیله بگیرم حسابی هم میخوام تمرین کنم بدنم افت کرده
برای شام میام
آرسو. باشه مواظب خودت باش
خسرو. سرت خوب شد
آرسو. بهترم ولی پایین نمیدونم چرا خیس شده مور مور میشه بدنم
خسرو. خودت خفه نکنی با این کیر
راست میگن نو که بیاد به بازار
آرسو پرید تو حرفم گفت یعنی الان من شدم بازار خیلی بیشعوری
راستی من تنها میترسم ایوب هم خونست با یه مرد غریبه
خسرو. لباس پوشیده بود داشت میرفت سرکار
آرسو. باشه پس خیالم راحت
خداحافظی کردم رفتم بالا به ایوب گفتم کلید بالا رو بده بهم شاید نتونستم باشگاه پیدا کنم برگشتم
ایوب. شنیدم چیا گفتین برو خدا پشت پناهت دلت نزار یا برات تعریف میکنم یا میزارم فیلم ببینی اینجا نباشی بهتره زنگ زدم به عسل هم گفتم هیچ کس بدون هماهنگی نمیاد تو خونه
برو به سلامت
خسرو. میرم بیمارستان ماشین بردارم پس
خداحافظی کردم رفتم از خونه بیرون ولی پام راه نمی رفت ولی به خودم گفتم باید حواسم پرت کنم وگرنه تا شب دوم نمیارم بیرون رفتم یه ست لباس ورزشی و کتونی و یه کیف خوب برای خودم خریدم از فروشنده سراغ باشگاه رو گرفتم زنگ زد به دوستش سفارش منو داد آدرس داد رفتم تمرین تا 9 شب بیرون بودم

قسمتی از داستان از زبان ایوب…
بعد رفتن خسرو منم سریع رفتم پای دوربین
آرسو داشت دیلدو رو برانداز میکرد کمربندش رو گذاشت کنار خود دیلدو رو برداشت گفت عجب چیزیه چیه مال خسرو اندازش مال خره جرم میده این خوبه ها
با کف دست چند تا زد رو شلوارش و کوسش ماساژ داد اخ کی تموم میشه این چند روز مردم از بی کیری
تعجب کردم از حرفش با گفته های خسرو تناقض داشت
دیلدو رو برداشت رفت تو حموم
پیش خودم گفتم ای وای تصویر از دست دادم دو دل بودم که برم پایین یا نه که آرسو با دیلدو اومد بیرون
ظاهرا برده بود بشورتش
سریع لباساش در آورد پرید رو تخت دیلدو رو کرد تو دهنش تا خیسش کنه بعد کرد تو کوسش یه آخ کش دار گفت آروم شروع کرد به بالا پایین کردن انگاری سختش بود هی تغییر میداد دستش رو تا بهترین موقعیت رو به دست بیاره با صدای بلند آه اوه میکرد خسرو کاش بودی اینو برام بالا پایین میکردی وای خدا چه حالی میده به این میگن کیر خدایا ممنونم
فرصت مناسب دیدم گفتم الان بهترین موقع هستش رفتم دم در سوئیت لخت شدم به آرامی رفتم داخل
صدای آه اوهش خونه رو برداشته بود لباسام یه گوشه گذاشتم رفتم داخل چشماش بسته بود و در حال خودش بود آروم نزدیکش شدم یادم افتاد کاندم نزدم ولی دیگه دیر بود
طاق باز بود و به سختی دیلدو رو حرکت میداد
به آرامی یه سرفه ریز کردم
آرسو چشماش باز کرد انگاری جن دیده باشه سریع دیلدو رو کشید بیرون خواست فرار کنه که امونش ندادم پریدم روش هی تقلا میکرد که در بره ولی من کارگشته تر از این حرفا بودم چون کوسش خیس بود کیرم راهش پیدا کرد یهو تا تح فرو کردم تو کوسش دو صرف صورتش گرفتم لبام گذاشتم رو لباش با مشت میکوبید به بازوهای من و تو دهنم جیغ می‌کشید من شروع کردم به تلمبه زدن ولی آروم نمیشد همش میخواست فرار کنه در گوشش گفتم کیرم دیگه تو کوسته تقلا نکن و حالش ببره از اون مصنوعی که بهتره
آرسو. ولم کن خسرو الان میاد
ایوب نمیاد عزیزم به خاطر خسرو ناراحت نباش خوشگلم
آرسو. نمیخوام ولم کن
ایوب مگه دست تو هستش
شل کن شل کن حالش ببر کیر طبیعی اینجا هست پلاستیکی کردی تو کوست
دیگه هر چی تقلا کرد من ولش نکردم به کارم ادامه دادم کوسش حسابی آب انداخته بود دید زور زدن فایده نداره خسته هم شده بود آروم شد منم خسته شده بودم گفتم پاهات بده بالا خسته میشی یه مدل یکی از پاهاش گذاشتم رو شونم گفت آیییی کمرم در گرفت بیشعور گفتم اگه مقاومت نکنی من بلدم کارمو بهت فشارم نمیاد یه کم شلش کردم اون یکی پاش دادم بالا هر دو تا پاش رو شونه هام بود داشتم تلمبه میزدم چشماش بسته بود داشت تند تند نفس میزد صورتم بردم نزدیکش چند تا بوسش کردم گفتم عزیزم تو خودت نریز خودت رها کن بتونی حال کنی با مصنوعی خوب آه اوه میکردی که خجالت نکش دیگه بدتر از این که نمیشه تهش این بوده که بکنمت الانم که دارم میکنم خجالت نکش
آرسو. چقدر حرف میزنی کمرم شکست
ایوب میخوای برگردی داگی بشی از پشت بزنم
آرسو. آره اینجوری سخته
تازه داشت به حرف می اومد و همکاری می کرد بلند شدم از روش خودش برگشت نگاه کردم به کونش کون کیجا خیلی بزرگتر گوشتی تر بود ولی هر دوتا خواهر خوشکل بودن کیرم فرستادم داخل چند تا شت زدم به لپ کونش گفتم خوب قمبل کن
آرسو. تا آخر نبر لطفا اذیت میشم گفتم تو چقدر سوسولی آخه کیر دیگه مار افعی نیست که
آرسو. آخه خیلی درازه
ایوب. ای جانم باشه میفرستم داخل ببین تا کجا دوست داری بگو دیگه نمی برم
آرسو. باشه
کیرم فرستادم داخل خیلی کسش آب انداخته بود و راحت میرفت تو از نصف رد کردم حرفی نزد کم کم سانت سانت فرستادم تو یکی دو سانت مونده بود گفت خوبه خوبه
ایوب. آرسو جان همش دو سانت مونده همون اذیتت میکنه ببین الباقی رو هم فرستادم تو
آرسو. باشه پس بزن اونجوری بودم اذیت میشدم اینجوری خوبه
ایوب. چی بزنم
آرسو. میخوای اذیت کنیا نمیخوای بزنی من بلند شم
ایوب. بلند شی مگه دست خودته
خواستم لجش رو در بیارم خیلی آروم جلو عقب کردم میدونستم شهوتی شده و دلش میخواد تند ترتیبش رو بدم ولی خواستم خودش بگه کم کم خودش شروع کرد کونش تکون دادن و کمک کردن ولی من آروم بودم
آرسو. چیکار میکنی که بزن دیگه
ایوب. چی بزنم عزیزم
آرسو. تلمبه محکم
ایوب. یعنی چی متوجه نمیشم واضح تر بگو
آرسو. تو رو خدا اذیتم نکن حسم آوردی الان داری اذیتم میکنی
ایوب. ای کلک پس شهوتی شدی
آرسو. شهوتیم کردی
بزن توروخدا تندتر بزن
ایوب. تا نگی وضع همینه
آرسو. ایوب جان این کیر درازتو تندتر بزن تو کوسم تا حال کنیم خوبه
ایوب. آها این شد یه کم تندش کردم و گفتم فقط یه چیزی
آرسو. آقا بیخیال حالا بزن چیزتو بعد بگو دارم اذیت میشم
کاملا تندش کردم صدای آه اوهش در اومده بود یکم که جلو تر رفتیم دیگه داشت داد میزد که بزن بزن کیر میخوام محکم بزن تا ته بزن شروع کرد به لرزیدن افتاد رو تخت پاش تو شکمش جمع کرد باور کنید یک دقیقه لرزید من فکر کردم تشنج کرده ترسیدم یه لحظه
منم کنارش دراز کشیدم نوازشش کردم بوسیدمش اونم منو بغل کرد
آرسو. مرسی ایوب عالی بودی یه چیز بگم شاید باورت نشه
آرسو. من تا حالا زیر کیر خسرو نتونستم ارضا بشم انقدر کلفته تا میکنه تو فقط درد میکشم ارضا شدنم فقط تو حموم با دستم
ایوب. خوب مگه کیر قحطیه کیر خسرو اذیتت میکنه این همه کیر ارضا شدن زیر کیر با دست فرق میکنه کیر یه چیز دیگست
آرسو. میدونم کیر بهتره
ایوب. ای کلک از کجا میدونی زیر کی ارضا شدی
یه کم نگاهم کرد گفت هیچ کی
ایوب. اومدی نسازیا مگه میشه راستش بگو

آرسو. دوران مجردی قبل خسرو. یه دوست پسر داشتم برام میخورد ارضا میشدم بعد عروسی هم یه دو سالی بهش دادم ولی بعد بچه دیگه نه کات کردیم اونم ازدواج کرد من موندم با گرز خسرو که فقط زیرش اذیتم
ایوب. پس تو هم آره پس چرا ادا تنگا رو در می‌آوردی
واقعیت دیگه توبه کرده بودم که به خسرو خیانت نکنم ولی تو خوب پیش رفتی و من نتونستم مقاومت کنم و یاد کیر دوست پسرم افتادم
آرسو. راستی یه چیزی میخواستی بگی چی بود
ایوب. من تو سکس آبم بیرون نمیریزم یا میریزم تو کوست یا باس بخوری انتخاب کن
آرسو بریز رو سینم
ایوب. نه دیگه اومدی نسازی باس بریزم تو دهنت اونم قورت بدی
آرسو. باشه بریز تو دهنم
ایوب. خوب شروع کنیم
آرسو. ساک میخوام برم
ایوب. ای جانم بیا عزیزم بیا بالا منم اوم کوس خوشکلت رو بخورم
69 شدیم شروع کردیم به خوردن خیلی شهوتی بود در حال خوردن هم ارضا شد کوسشم تمیز بود
بعد خودش بلند شد نشست رو کیرم حسابی از کوسش کام گرفتم و تو دلم گفتم انتقام از خسرو گرفتم هم زنش گایدم هم خواهر زنش
آرسو هم داشت زجه میزد رو کیرم برش گردوندم بغلش کردم نشوندمش رو کیرم حسابی گاییدمش سینه های کوچیکش چلوندم تو حال خودش بود زیر سینه هاش میک زدم سیاه کردم تا به خسرو بگم حدود چهل دقیقه ای می‌شد من ورود کرده بودم تو اتاق البته همش سکس نبود چند دقیقه ای با هم صحبت هم کردیم
کلا آرسو هم مثل خواهرش کیجا خوش سکس بود تو این تایمی که در حال سکس بودیم چند بار ارضا شد یه فکری به ذهنم رسید که اگه میشد خیلی عالی میشد کیجا آرزو رو میزاشتم رو هم دوتا خواهرا رو همزمان میکردم گفتم اگه جور بشه این کار رو بکنم خیلی عالیه همین فکرا باعث شد شهوتم به اوج برسه آرسو رو دوباره طاق باز نگهش داشتم شروع کردم به تلمبه زدن انگار تو این پوزیشن زیاد حال نمی کرد و اذیت بود ولی توجه نکردم خودم به اوج رسوندم ارضا شدم صورتش کشیدم سمت خودم و کیرم گذاشتم تو دهنش و خالی شدم آرسو هم خدایی خوب همکاری کرد تا تخلیه شم ولی قورت نمی دهد نوک سینه هاش گرفتم فشار دادم گفتم بخور مجبور شد قورت بده بعد این که قورت داد گفت خیلی بدی
نازش کردم گفتم بزار یه کم ازش تعریف کنم دلش به دست بیارم
رفت تو حموم هم دهنش آب کشید هم کوس کونش شست برگشت
دوباره کشیدمش رو تخت بغلش کردم
کلی از کوسش و بدنش تعریف کردم معلوم بود داره کیف میکنه
کونش دست مالی کردم گفتم آرسو یه کون به ما نمیرسه
آرسو. عمرا من کوس هم به سختی میدم چه برسه به کون
ایوب. تضمین میکنم بهت از کوست بیشتر حال کنی
شاید نیم ساعت رو مخش کار کردم پماد بی حسی رو آوردم زدم به کونش یه کم تحمل کردم تا اثر کرد به کیرم ژل روان کننده زدم برش گردوندم و بهش قول دادم که اگه دردش گرفت بکشم بیرون
تو چهرش استرس موج میزد
ایوب. سختیش فقط کلاهک کیرمه اون از اول سوراخت رد شه بعدش دیگه لذته خیلی با حوصله شاید نیم سانت نیم سانت فرو کردم بخاطر استرسش دستم بهش میخورد میگفت وای وای ولی من با زبون رامش کردم بهش گفتم دستت رو ببر کوست رو ماساژ بده داشتم با موفقیت پیش میبردم کارمو
اگه صبح قطره اسپانیش فلای رو نمی دادم بهش انقدر راحت نمیتونستم بکنمش کیرم ار نصفه گذشته بود
آرسو. دیگه بسته داره دستشوییم میگیره بیشتر فرو نکن
ایوب. باشه عزیزم یه کم همینجوری بمونیم جا باز کرد بعد تلمبه میزنم تو فعلا کوست بمال
آرسو. همچین هم که می‌گفتن درد داره نداره ها فقط حس دستشویی دارم
ایوب. یه کم بگذره اونم از بین میره حدود پنج دقیقه همونجوری صحبت کردیم و من باز حین صحبت ذره ذره فرستادم تو بعد پنج دقیقه گفتم چطوری آرسو جان
آرسو. خوبم میتونی ادامه بدی
ایوب.یعنی تلمبه بزنم
آرسو. نه حالا کم کم بده داخل ببینم تا کجای کیرت رو میتونم تحمل کنم
یهو خوابیدم روش گفتم تمومه شد همه رو جا کردم
آرسو. کیر به اون بزرگی یعنی الان تو کونمه
ایوب. آره عزیزم همش الان تو کون قشنگته میتونی قرش بدی
آرسو شروع کرد به قر دادن کمر کونش منم باش همکاری کردم بعد چند دقیقه کامل داشتم تلمبه میزدم آرسو هم داشت زیر کیرم جلز و ولز میکرد خیلی خوشش اومده بود
آرسو. آخه چه حالی میده کون دادن خداااااا
چرا زودتر کشفش نکردم دارم عشق میکنم بزن ایوب جان بزن جرم بده
من هم بکوب نفس نکش داشتم میزدم خوشبحال من شده بود یک بار هم آبم اومده بود مگه حالا حالاها آبم میومد واقعیتش کمرم درد گرفته بود انقدر تلمبه زده بودم یه کم سرعتم کم کردم بیشعور آرسو با آرنجش کوبید به پهلوی من که سریع باش بی شرف تندش کن گفتم چته بیشعور دندمو شکسته
آرسو. خفه شو فقط بزن واستی کشتمت بزن که داره بهم حال میده مونده بودم این چرا اینجوری غیر قابل کنترل شده این همون زنه که خسرو میگفت از کیر فراری هستش و فقط جهت رفع تکلیف ماهی چند بار باش میخوابه انگار رگ سکسش رو پیدا کرده بودم
ایوب. یه کم مدل عوض کنیم من اینجوری خسته شدم
آرسو. فقط سریع
ایوب. تا بلند شدم سریع داگی شد
آرسو. بزن بزن سریع
ایوب. کیرم چپوندم تو کونش دستمم رسوندم به کوسش براش مالیدم یهو چشمم افتاد به دیلدو برداشتمش دادم دستش گفتم بزن تو کوست
آرسو. سریع بدون معطلی سر دیلدو رو کرد تو کسش چندتا بالا پایین کرد آبش اومد و ارضا شد افتاد پایین دیلدو تا تح رفت تو کوسش باز زانوهاش تو شیکمش جمع کرد شروع کرد به لرزیدن باز هم طولانی لرزید انقدر بلند آه ناله جیغ کشیده بود صداش خروسک گرفته بود و یه جوری حرف میزد
آرسو. ایوب جان دیگه نمیتونم بخدا ادامه بدی بخدا میمیرم
رفتم بغلش کردم پیشش خوابیدم چند دقیقه نفس نفس میزد حرکات عجیبی از خودش بروز میداد
بعد این که آروم شد گفت دهنت سرویس این دیگه چی بود واقعا نمیتونم توصیف کنم عالی بود عالی
ایوب. حالا فکر کن هر دوتا کیر راستکی بودن دوتا کیر تو کوس کونت هر دو شلاقی تلمبه بزن
آرسو. مطمئن باش غش میکنم همین داشتم از هوش میرفتم
یه کم دیگه با هم صحبت کردیم که بیشتر تعریف ازش بود
صحبت کم کم کشوندم سمت کیجا که آیا اونم مثل تو هستش یا نه
آرسو. اون بدبخت چهار پنج ساله که سکس نمیکنه با شوهرش الانم که تصادف کرده گوشه بیمارستانه
ایوب. میتونی جورش کنی یه سیخی بهش بزنم
آرسو. الان تو این موقعیت با حضور 4 تا بچه و اوضاع بیمارستان فکر نکنم
تازه الان پریود هم هست نمیشه ولی به وقتش چرا میشه روش کار کرد باید ازت تعریف کنم دیگه
تو دلم گفتم تو نمیدونی خواهرت این چند روز چه کوس کونای به باد داده
ایوب. من ارضا نشدما هنوز
آرسو. من دیگه جونی ندارم بخدا
ایوب. این نامردی ها
آرسو. باشه فقط قول بده زود تمومش کنی
ایوب. ای جانم چشم عزیزم چه مدلی دوست داری
آرسو. چه جوری آبت زودتر میاد
ایوب. طاق باز بخوابی ولی ظاهرا تو خوشت نمیاد داگی شو از پشت بزنم
آرسو. چشم سریع برگشت
ایوب. عقب یا جلو
آرسو. هر دو تا هر جا دوست داری
تو پنج دقیقه فقط تمومش کن لطفا
از کونش شروع کردم تلمبه زدن کشیدم زدم تو کوسش هی تعویضش میکردم آرسو هم دوباره اوج گرفته بود کلا تصمیم گرفتم تک تک بزنم یکی جلو یکی عقب
آقا رسما آرسو دیونه شده بود و داشت جیغ میزد و خدا رو صدا میکرد از شهوت زیادش منم به اوج رسیدم هر دو همزمان ارضا شدیم آبم ریختم تو کونش هلش دادم روش دراز کشیدم داشت ویبره میزد چه لذتی بردیم هر دو نفر
سکوت کردم تا آروم شه وزنم روش بود کیرم هم داشت کم کم از کونش در میاورد خیلی آروم از روش بلند شدم کلاهک کیرم وقتی از کونش بیرون اومد یه صدای خاصی خورد
کنارش دارز کشیدم موهاش نوازش کردم چندتا بوسش کردم دیدم واقعا خوابیده منم کنارش خوابیدم حدودا 8 شب بود که گوشیم زنگ خورد بیدار شدم آرسو هم بیدار شد خسرو بود سلام علیک کردیم گفت دارم میرم بیمارستان تو کجایی من یه سر اومدم خونه دوستم چطور
آرسو گوشی از من گرفت گذاشت رو بلندگو
خسرو. خونه دوستت چیکار میکنی
ایوب. پیش هم خوابیدیم
خسرو. اومایگاد زنه؟
ایوب. یس اونم چه زنی
خسرو. خوش بگذره مزاحمت نمیشم
ایوب. میای لوکیشن بدم بیا
خسرو. نه خستم باشگاه بودم
ایوب. کیس خوبی هستا تازه از عقبم میده دوتای از جلو عقب میتونیم بکنیمش
آرسو زد تو سینم چشماش درشت کرد که چی میگی
خسرو. واقعأ
ایوب. آره
خسرو. نه میرم بیمارستان بعد میرم خونه تا نیم ساعت یه ساعت دیگه میرم خونه قطع کرد
ایوب. یه کم دیگه اصرار میکردم میومدی
آرسو. خیلی بیشعوری
بلند شو برو الان میان منم اینجا رو راست ریست کنم
بوسیدمش ازش تشکر کردم گفتم اگه موقعیت شد یکی رو میارم دوتای بکنیمت حالش ببری تجربه خوبی میشه برات
آرسو. کیرش کلفت نباشه فقط
ایوب. باشه
آرسو. برو منم میرم حمام
من رفتم بیرون لباسام برداشتم رفتم بالا زنگ زدم به خسرو
خسرو. جانم ایوب شیری یا شغال
ایوب. یعنی واقعا فکر میکنی من کاری رو نتونم انجام بدم
خسرو. واقعا گایدیش
ایوب. بله عزیزم از کوس کون همزمان با دیلدو اونم دوبار ارضام کرد خودشم چندین بار چقدر سکسیه این زنت
خسرو. دهنت سرویس تعریف کن ببینم
ایوب. بیا خونه برو بالا فیلمش ببین خوب
خسرو. تا بیام طول میکشه و شاید موقعیت نشه برم بالا بگو
ایوب. تو رفتی سریع دیلدو رو برداشت لخت شد شروع کرد منم سریع رفتم پایین نزدیک ارضا شدنش بود پریدم روش
خسرو. مگه ارضا میشه من که تا حالا ندیدم
اتفاقا گفت کیرت کلفته فقط درد میکشم باهاش
تونستی ببین دوتا علامت هم زیر سینه هاش گذاشتم میک زدم حتما سیاه میشه
یه چهار پنج دقیقه مقاومت کرد و بعد کم کم راه اومد باهام تازه از کونم کردمش
خسرو. چی میگی
ایوب. جان عسل راست میگم اتفاقا کونش بیشتر کردم خودشم بیشتر حال کرد از کون دادنش
یه چیز جالب شاید باورت نشه
خسرو. چی
ازش قول گرفتم یکی رو بیارم دوتای بکنیمش از کوس کون همزمان
خسرو. واقعأ
ایوب. بخدا
خسرو. چه زن جنده ای داشتم خبر نداشتم
ایوب. حالا جبهه نگیر خودت هم این چند روز هزار جور عشق حال کردیا
تو هم جنده ای پس
گفتم من برم دوش بگیرم خسرو دیگه بیا خونه خداحافظی کردیم
زنگ زدم به عسل گفتم کی میاین
عسل رستورانیم دارم غذا میگیرم میارم خونه با هم بخوریم تو چیکاره ای
ایوب. ماموریت با موفقیت و به نحو احسنت انجام شد
عسل. دمت گرم صندوق صدام میکنن داریم میایم
خسرو با بچه ها با هم رسیدن عسل با غذا ها اومد بالا و اونا رفتن لباس عوض کنن
بعد تعویض لباس همه اومدن بالا به جز خسرو
ایوب. خسرو خان کجاست
آرسو. رفته دوش بگیره الان میاد
عسل. مگه کاری کرده چقدر حموم میره
همه خندیدن
آرسو. باشگاه رفته بود
آخرای شام بود که خسرو هم اومد
آرسو. خوب کجاها رفتین
عسل. بیمارستان بازار پارک کافه و خیلی جاهای دیگه شما چیکار کردی آرسو جان
آرسو با لکنت هیچی خوابیدم گوشی نگاه کردم حموم هم رفتم
عسل. با خنده ماشالله خانوم آقا همش تو حموم در حال رفت آمدن
همه خندیدیم
بعد شام همه رفتن سراغ خریداشون منم خسرو هم رفتیم بالا فیلم ها رو گذاشتم تیتر وار خسرو دید
خسرو. طوری بکنمش دیگه هوس کوس دهی نکنه
ایوب. هی چته باز جبهه گرفتیا
پاشو بریم پایین چای بخوریم مرد گنده ببین چطور مثل بچه ها عقده ای شده
دستش گرفتم رفتیم پایین
به جز عسل همه رفته بودن تو سوئیت
ادامه داستان از زبان خسرو…
با اعصابی داغون رفتیم پایین عسل داشت آشپزخونه رو تمیز میکرد
عسل. بشینید چای بریزم کارتونم دارم
خسرو. سه شنبه و چهارشنبه دختر بزرگه کیجا امتحان ترم داره ولی بقیه دوست دارن بمونن کیجا با دختر خالش که دخترشم با دختر کیجا هم کلاسه صحبت کرده میتونی ببریش سه‌شنبه پس فردا احتمالا تا قبل ظهر دکترا نظر نهایی رو اعلام میکنن ما کارای این سمت بیمارستان اینا رو انجام میدیم یکی اونجا باشه کارای مراسم انجام بده
خسرو. یعنی واقعا تموم کرده
عسل. سامان که نظرش رو اعلام کرد منم با نظر سامان این حرف ها رو دارم میزنم حالا انشالله که اینطوری نباشه ولی سامان میگفت اگه هم بمونه دیگه بدرد نمیخوره هم هزینه نگهداریش زیاده هم زمین‌گیر میشه
خسرو باشه میبرمش
عسل. پس صبح هر موقع بیدار شدی حرکت کنید چون کتابش نیاورده میخواد مرور کنه
خسرو. بچه هامم میبرم
عسل. وا چرا مثلا لازم نکرده
اگه ما اومدنی باشیم میاریم اگه نه که دوتا امتحان داد بچه رو وردار بیار
آرسو بعد سال‌ها تازه مزه سکس چشیده نمیخوای این لذت ازش بگیری که ندیدی سر شام چقدر شاداب شده بود
خسرو. دقت نکردم
یعنی بازم برنامه سکس دارین
عسل. همه چیز بستگی داره به موقعیت اگه جور شه چرا که نه
خسرو. میدونید چیه احساس میکنم دارید منو دک می‌کنید
عسل. هیچ هم اینجوری نیست
بریم پایین پیش بچه ها
رفتم پایین داشتن بگو بخند میکردن
عسل هم همش تو جمع خودش میچسبوند به بچه ها یهو آرسو گفت
عسل جون چرا بچه نمیاری
این چه سوالی بود تو جمع آخه
عسل. نمیتونم چند سال پیش بعد تصادف سقط کردم و دیگه دکترا اجازه ندادند
آرسو انگاری متوجه سوال بی خودیش شده بود از خجالت سرش آورد پایین سکوت کرد
کیجا. هر چی خدا بخواد همونه موافقید بریم بخوابیم همه خسته ایم
عسل. مثل دیشب بخوابیم
آقا خسرو شما با آرسو جان برین بالا کیجا با بچها پایین ما هم میریم اتاق خودمون
ایوب زودتر رفت بالا ما سه تا هم کمی دیر تر رفتیم
ایوب دوباره چایی ریخته بود گفت بشینین چایی بخورین بعد برین ما هم نشستیم خودش چایی ها رو گذاشت جلومون و یه چشمک هم بهم زد
متوجه شدم باز قطره ریخته توش
بعد خوردن چایی ایوب صدام کرد گفت بریم تو حیاط یه سیگار بکشیم
خسرو. من سیگاری نیستم ولی خوب بریم بات میام
رفتیم بیرون ایوب مگه تو سیگار میکشی
ایوب. نه آقا
یه پیشنهاد دارم
خسرو. دیگه چیه
ایوب. فقط سکوت کن ببین چی میگم اگه اوکی بودی انجامش میدیم
خسرو. بگو
ایوب. مطمئن هستم قطره تا ما بریم بالا کارش کرده و آرسو میره بالا یه کم دیرتر برو بالا احتمالا ببینه تو دیر کردی میره سمت دیلدو تو هم برو بالا با عصبانیت بهش بگو تا غروب کوس کون باد دادی بست نبود الانم با مصنوعی مشغولی یه کم باش بحث کن از اتاق بزن بیرون
تو اومدی بیرون من میرم بالا و بهش میگم که امروز وسط سکس ما تو رسیدی و دیدی من دارم میکنمت و گفتی منم باید عسل بکنم الانم رفتی سراغ عسل اگه خوب پیش رفت عسل وردار بیا بالا 4 تای یه شب رویایی بسازیم
خسرو. نمیدونم چی بگم عسل در جریانه؟
ایوب. نه این فکر منه میریم به عسل هم میگیم
خسرو. باشه هر چی جم بگه
رفتیم تو آرسو نبود
ایوب ماجرا رو گفت عسل هم خوشحال شد گفت عالیه
خسرو. کی رفته بالا
عسل. شما رفتین اونم رفت
خسرو. تصویر بالا رو اینجا ندارین
ایوب. چرا رو گوشیم هست
باز کرد تصویر رو حق با ایوب بود لخت شده بود و داشت با دیلدو ور می‌رفت
ایوب. خسرو برو فقط حواست باشه زیاده روی نکنی درگیرم نشی زود بیا پایین بعد خروج تو من میام بالا
من رفتم بالا دیدم بله آرسو خانوم با دیلدو مشغوله تا منو دید گفت خسرو جان بیا کمکم کن اینو حرکت بده خیلی باحاله
خسرو. با قیافه اخمو گفتم من چرا تکون بدم بزار بگم ایوب بیاد کمکت
آرسو. بی ادب غیرتت کجا رفته خجالت بکش بیا کمک کن
خسرو. من خجالت بکشم یا تو فکر کردی ماه همیشه پشت ابر میمونه من همه چیز امروز دیدم وسط سکستون رسیدم
آرسو. یه لحظه یخ زد رنگش شده بود مثل مردها دست انداختم گفتم اینم نشونش آقا زحمت کشید یه مهر تأیید هم زد
آرسو با لکنت خ خ خ خسرو اون به زور من خفت کرد
خسرو. بله میدونم دوست پسرتم که دوسال بعد ازدواج باهاش بودی چی اونم خفتت کرده بود چی میگی خر خودتی
خسرو. تلافی میکنم مطمئن باش و از در اومدم بیرون ایوب تو راه پله بود گوشیش داد دستم گفت برو پایین اوکی شد دوتایی بیاین بالا

بخشی از داستان از زبان ایوب…
سریع رفتم تو آرسو تازه از تخت اومده بود پایین و می خواست لباس بپوشد و خیلی مضطرب رفتم پیشش
آرسو. دیدی چی شده بدبخت شدم
ایوب. بشین آروم باش
آرسو. چی میگی ولم کن همش تقصیر تو بود همه چیز فهمید وای زندگیم باطل شد حالا چیکار کنم
آرسو مثل سوزن چرخ خیاطی بالا پایین میپرید
دستش گرفتم کشیدم سمت خودم گفتم آروم باش
درستش میکنم
آرسو. آخه چطوری دارم سکته میکنم
ایوب. اگه اجازه بدی و سکوت کنی همه چیز حل میشه
آرسو داشت انگشتاش رو از استرس میشکست هی صداشون میداد و می‌لرزید
ایوب. آرم باش وسط حرف من هم نپر
امروز وسط سکسمون خسرو رسید و همه چیز دید و آخرشم رفت بیرون
یه چیزی در مورد من عسل اول بگم تا متوجه داستان بشی چی به چیه
منو عسل هیچ محدودیتی تو سکس نداریم حتی پیش همدیگه با دوست‌ دخترام و عسل با دوست پسراش سکس میکنه
خسرو که ماجرای امروز دید رفت به عسل زنگ زد گفت عسل هم خیلی ریلکس گفت نوش جونشون دو نفر دیگه پریدن رو هم چرا من تو حرص بخوریم لابد هم دوست داشتن که سکس کردن اگه تو هم عرضه داری تلافی کن خسرو گفت یعنی چیکار کنم عسل گفت مگه نمیگی ایوب زنتو کرده تو هم زنش بکن میشید مساوی
الان هم بیرون خسرو همه ماجرا رو بهم گفته
و الانم رفته عسل بکنه منم اومدم بالا
حالا فهمیدی چی شده
آرسو. آخه خسرو خیلی عصبانی بود یعنی منو می‌بخشد آخه ماجرای دوست پسرمم فهمیده زندگیم لنگ در هوا شد
ایوب. تو کاریت نباشه همه چیز بسپار به من و عسل خودمون حلش میکنیم زندگیتم از قبل بهتر میشه نگران نباش
این دیلدو رو عسل کیجا هم با هم استفاده کردن
آرسو. کیجااااا کی اونا چطوری
اون روز که خسرو اومد شمال کیجا اینو تو کشوی پایین بود دید از عسل پرسید با هم صحبت کردن کیجا گفت میشه تستش کنم و عسل هم رفت کمکش
تو این خونه هر کی بیاد جندگی درونیش فعال میشه این خونه یه انرژی داره که کیر مرده رو راست میکنه
بغلش کردم شروع کردم لباش خوردن دیدم باز مقاومت میکنه
ایوب. ها چته
آرسو. خسرو میاد
ایوب. خوب بیاد اون الان داره تو کوس عسل میزنه بیاد اینجا چیکار

ادامه از زبان خسرو…
آرسو ایوب شروع کردن به سکس
عسل گفت چیکار کنیم بریم بالا
خسرو. یه چیز میگم اگه موافقی انجامش بدیم
برو کیجا رو هم بیار یا همه چیز میره تو هم یا یه عمر با خوشی و رضایت دوتا خواهرا رو میکنم
عسل. موافقم لخت شو منم برم کیجا رو بیارم البته کیجا پریوده کاری نمیتونه بکنه فقط بیاد حضور داشته باشه راه رو برای سکس های بعدی هموار میکنه
تو گوشی دیدم آرسو داره برای ایوب ساک میزنه منم رفتم بالا کون آرسو رو به در بود رفتم شروع کردم به لیسیدن کوسش اومد برگرده سمت من ایوب نزاشت صورتش گرفت گفت ادامه بده یه چهار پنج دقیقه گذشت
ایوب گفت آرسو داگی شو میخوام بزنم تو کوست
دیدم خجالت میکشه خودمون کمکش کردیم داگی شه منم دراز کشیدم تا برام ساک بزنه همیشه ساک خوبی میزنه برام ایوب هم حسابی داشت به کوب میکوبید تو کوسش آه ناله آرسو در اومده بود
در باز شد عسل کیجا هم اومدن تو
عسل به به چه سکسی مزاحمتون نباشیم
زیادیت نشه آرسو جان دوتا دوتا یکی رو بده به ما دیگه عسل اشاره کرد به کیجا که کمک کن دست منو گرفتن بردن اون سمت تخت و شروع کردن دوتایی برام ساک زدن
کیجا هم به ایوب اشاره کرد برگردین سمت ما بزار آرسو ببینه جلوی صورت آرسو داشتن برام ساک میزدن آرسو هم داشت ناله میکرد
بعد چند دقیقه عسل بلند شد نشست رو کیرم و کیجا هم داشت تخمام میخورد
من همیشه تو ذهنم به این مدل سکس فکر میکردم و دوست داشتم انجامش بدم با آرسو ولی به هیچ عنوان فکرش نمیکردم بشه انجامش داد چقدر دلچسب بود واقعا همه داشتیم لذت میبردیم از این سکس عسل کشیدم سمتم تو گوشش گفتم یه کاری کن کیجا آبم بخوره آرسو ببینه عسل با سر تائید کرد که باشه یه نیم ساعتی به روش‌های مختلف سکس کردیم آرسو دوبار مثل بید لرزید و ارضا شد که برام تازگی داشت حتی راحت داشت به ایوب کون هم می‌داد
به عسل گفتم آبم داره میاد سریع بلند شد به کیجا گفت بخورش کیجا هم بدون معطلی کیرم گرفت بالا پاین کرد سر کیرم گذاشت تو دهنش منم با فشار خالی شدم تو دهنش عالی بود ایوب هم یکی دو دقیقه بعد ارضا شد و خالی کرد تو کون آرسو همه غش کرده افتادیم روی تخت
کیجا. همگی خسته نباشید آرسو تو که از کیر فراری بودی این همه شهوت از کجات اومد
آرسو. کیر خسرو نسبت به کیر ایوب خیلی کلفته منو اذیت میکنه همش درد دارم و با کیر ایوب درد ندارم
کیجا. تو پس کیر حالیت نمیشه کیر خسرو به این خوبی
آرسو. پیشکش
کیجا. جون دیگه
عسل. شریکی ازش استفاده کنید دعواتون نشه
کیجا. نخیرم مال خودمه از این به بعد
آرسو با این اذیت میشه
حدودا یک ساعت با صحبت کردن خنده شوخی گذشت و قرار شد بعد صبحانه من با دختر بزرگ کیجا نهال بریم شمال
ایوب هم ازم اجازه گرفت که فردا شب سامان بیاره با هم یه حالی به آرسو بدن
دیگه خوابمون میومد کیجا رفت
عسل و ایوب هم گفتن بریم ایوب گفت بریم یا برید من اینجا پیش آرسو میخوابم تو هم با خسرو برو پایین
عسل بیخود بیا بریم
ایوب. چرا برو دیگه با خسرو اصلا هرچی آرسو بگه من یا خسرو
همه نگاه کردیم به آرسو آرسو سکوت کرد ایوب هم دستش گرفت گفت سکوت چیه علامت رضایت رفت بغلش کرد گفت شب بخیر بهتون خوش بگذره من عسل رفتیم پایین تو اتاق خواب
خسرو. تصویر بالا رو تو تی وی اینجا میشه دید
عسل. میشه برا چی میخوای
خسرو. دوست دارم ببینم چیکار میکنن چی میگن
عسل. بهتره که راحتشون بزاریم
خسرو. دیدن من چیکار به اونا داره
عسل. تی وی رو روشن کرد
تو اتاق نبودن ظاهرا رفته بودن حموم
عسل اومد بغلم خوابید من زل زده بودم بی تی وی و تو حال خودم بودم
عسل. به چی فکر میکنی
خسرو. به همه چی اول خیلی اذیت شدم ولی الان حس خوبی دارم
عسل. منم اوایل که خسرو خیانت میکرد ناراحت میشدم و بعد یه روز باش صحبت کردم گفت اگه میخوای اذیت نشی بش فکر نکن خودتم از زندگیت لذت ببر من کاریت ندارم بازم خیلی سخت بود برام ولی کم کم راه افتادم حتی یه بار یه دکتر آورد خونه من مقاومت کردم ولی دو نفری منو کردن بعد از اون بهم لذت داد سکس و افتادم تو این راه
ناراحت نباش زنتم یه انسانه باید لذت ببره همونجوری که تو این چند روز بردی
خسرو. منم کم کم دارم به این نتیجه میرسم
راستی یه معذرت خواهی بهت بدهکارم بخاطر حرف آرسو تو جم اون سوال ازت کرد
عسل. اشکال نداره خیلیا این سوال ازم کردن اوایل حتی گریم میگرفت ولی الان دیگه خودم زدم به بیخیالی
من عاشق بچم ولی تا الان که نشد
خسرو. در موردش حرف بزنم ناراحت نمیشی
عسل. نه بگو
خسرو. چرا یه بچه از پرورشگاه نمیگیری
عسل. نه من میخوام از وجود خودم باشه
خسرو. تو که گفتی نمیتونی حامله شی
عسل. درسته ولی میشه با روش ivf میشه میدونی چیه ؟
خسرو. یه چیزای شنیدم خیلی سخته فکر کنم
عسل.نه سخت هم نیست آزمایشات رو هم همه رو انجام دادیم ولی آدم مطمئن هنوز پیدا نکردم چند روزی به یه نفر دارم فکر میکنم اگه قبول کنه و آزمایشاتش درست در بیاد عالی میشه
خسرو. خوب پس چرا انجام نمیدین
عسل. هنوز نگفتم بهش
خسرو. آشناتونه
عسل. نظرم رو کیجاست اگه قبول کنه زندگیش براش میکنم گلستان تا آخر عمر راحت زندگی کنه
خسرو. خوب چه کاری میگیم ایوب بکنتش بچه بیاره براتون
عسل. آی کیو. اون که دیگه بچه من نمیشه
خسرو. میدونم بات شوخی کردم میخوای من بهش بگم
عسل. نه نه اصلا بزار تکلیف شوهرش مشخص بشه بعد
اگه قبول کنه میارمشون اینجا تو سوئیت زندگی کنن بچه هاش همینجا میفرستم مدرسه غیر انتفاعی خونه شمالشم براش بازسازی میکنم که هر موقع خواستن برن شمال برن تو ویلای خودشون براش ماشین هم میگیرم و تا آخر عمرش بیمش میکنم
خسرو. بسیار عالی دیوونست قبول نکنه
در حال صحبت بودیم که آرسو ایوب آومدن بیرون ایوب برای آرسو سشوار گرفت موهاش خشک کرد خیلی باش با احترام رفتار میکرد
گفتم عسل زنم عاشق خودش نکنه دست ما رو بزاره تو پوست گردو
عسل. خندید گفت نه نترس ایوب مرد خوبیه
با هم رفتن رو تخت آرسو گفت من سیر نشدم بازم میخوام
ایوب. چشم عزیزم
چقدر تو شهوتی هستی آخه
آرسو. از امروز خیلی نمیدونم چرا اینجوری شدم تازه کیرتم خیلی خوبه یعنی اذیت نمیشم باش دردم نمیاد راحت تو کوسم جا میشه
ایوب. ای جانم مال خودت عزیزم
آرسو. ظاهرش خوب نیست کج معوجه ولی وقتی میره تو کوس کون آدم حسابی قلقلک میده آدمو
خسرو. عسل ببین چقدر راحت در مورد کوس کونش داره حرف میزنه زنم چه جنده ای بود ما خبر نداشتیم با هم خندیدیم عسل گفت که ما تو این زمینه استعداد یابی میکنیم

آرسو. من تا حالا به هیچ کس کون ندادم امروز تو باعث شدی افتتاحش کنم کونمو ولی باور کن کون دادن بیشتر برام لذت داشت تا کوسم
ایوب. یه چیز بپرسم راستش میگی بهم
آرسو. بپرس عزیزم
ایوب. تا حالا چندتا کیر رفته تو کوست
آرسو. سکوت کرد رفت تو فکر
عسل. خسرو میخوای خاموشش کنم
خسرو. هیسسسس نه وایستا داره جالب میشه برام
عسل. بعد اذیت نشی
خسرو. هیسسس نه بزار ببینم
عسل کیرم گرفت تو دستش خیلی آروم شروع کرد به بازی دادن
ایوب. چرا سکوت کردی
آرسو. مال تو خسرو و دوست پسرم
ایوب. خوب نمیخوای بگی چرا میپیچونی منو من که مجبورت نکردم
آرسو. میدونی چیه اعتماد کردن سخته
ایوب. وا مگه من اونا رو میشناسم بگو عزیزم
آرسو. با خیلی ها بودم
ایوب. واقعا یعنی چند نفر
آرسو. نمیدونم میدونی چیه چون کیر خسرو رو نمیتونستم تحمل کنم و منم نیاز دارم به سکس مجبور بودم
ایوب. خوب تعریف کن ببینم داره جالب میشه برام
آرسو. میترسم بخدا
ایوب. از چی آخه
آرسو. از این که به گوش خسرو برسه
ایوب. دیگه داره بهم بر میخوره ها مگه من خایمالم
آرسو. حالا بگم چه سودی برای تو داره
ایوب. سودی نداره ولی کنجکاوم کردی که بشنوم برام جالب شد
آرسو. قول بده بهم
ایوب. جان عسل که با دنیا عوضش نمیکنم بین خودم خودت می‌مونه بگو خیالت راحت
آرسو. یه دوستی دارم که از دوران مدرسه و بچگی با هم دوست بودیم اون شوهرش تو تصادف از دست داده
و بعد سالگردش بخاطر کرایه خونه

و خرجه زندگیش مجبور شده خودش بفروشه
زنه خوبیه چادری و سرسنگین ببینیش فکر میکنی زن امام جمعست
یه سری مشتریای خاص خودش داره چون جونه و بر روی خوبی هم داره بدنشم رو فرمه خاطرخواه زیاد داره و با هر کسی هم بور نمیخوره معیار های خاصی برای انتخاب مشتری داره حتما پولدار باشن بیشترشون سن بالا هستن با یه نفر تو یک سال خیلی رابطه ایجاد کنه چهار پنج باره بیشتر میگه وابستگی میاره
بعد اونجوری نیست که طرف بیاد بکنه بره معمولا از بعداز ظهر تا صبح فردا باید باشن تو خونش به صرف غذا تنقلات حسابی به طرف میرسه و پول حسابی هم میگیره چند تا خونه داره برای خودش که اجاره داده حتما هم مشتریاش میاره تو خونه خودش جای دیگه ای نمیره که براش تله بزارن
ایوب خوب این چه ربطی به تو داره
آرسو. خسرو میدونه من باش دوستم و معمولا خونش رفت آمد دارم و قبولش داره دوستمم میدونه من کیر نازک دوست دارم و کسایی که شرایطشون با من جور باشه رو زنگ میزنه من میرم سکس هامون همش تو اتاق کاملا تاریک انجام میشه کسی هم تا حالا منو ندیده تا بتونه بشناسه دوستمم چون متأهل هستم بخاطر خودم هوامو داره منم تا حالا کسی رو نشناختم البته قبلش عکساشون میفرسته ببینم بعد میرم دمش گرم چه دوست با مرامی داری که اینجوری هواتو داره
پولم میده بهت
چند بار تعارف کرد ولی من قبول نکردم
ایوب. پس اگه بهت تعارف کرد حسابی مشتریاشو تیغ میزنه
آرسو. حتما میزنه
ایوب. حالا با چند نفر خوابیدی
آرسو. این ماجرا از یکسال بعد ازدواجمون بود دوبار که حامله شدم نشد ادامه بدم اگه بخوایم از نظر زمانی بگم فکر کنم 4 ساله تو مقاطعه مختلف تعدادشون زیاده نمیدونم
ایوب. بچه هات چیکار میکنی بعد
آرسو. معمولا می برم پیش مامانم چون میدونه من فقط با اون دوستم بیرون میرم میگم میخوام برم بازار یه چند باری هم که زمانش نزدیک هم بودن تو همون خونه دوستم مشغولشون میکنه
ایوب. جالب شد همه چیز رو برنامه ریزی و دقیق یعنی تا حالا دوستت لو نرفته
آرسو. نه چرا لو بره مگه میره تو کوچه خیابون آدم میاره مشتریاش همه دکتر مهندس وکیل حتی قاضی و آخوند هم هستن گیرم بکنه با یه تماس مشکلش حل میشه
ایوب. خسرو چی تا حالا شکی نکرده بهت
آرسو. نه خدارو شکر
ایوب. یعنی این کوس خوشکل من تا حالا صدتا مهمون داشته
آرسو. خیلی بیشتر با دویست سیصد نفری خوابیدیم تا حالا شاید در مجموع از هزار بار هم بیشتر
ایوب. خواهرت چی کیجا هم هست
آرسو. کیجا کاملا در جریان کارای من هست و بارها بهم گفته تمومش کنم میگه شوهرت آقاست چرا همچین کاری میکنی چون من میترسم اگه یه بار اتفاقی خدای ناکرده بیفته همیشه بهش میگم که دارم میرم در جریان باشه ولی نه بچه هام نگه میداره نه خودش میاد میگه میترسم
ایوب. چه جالب پس عشق دنیا رو داری میکنی
آرسو. آره حال میده
ایوب. نمیترسی خسرو بفهمه
آرسو. چرا همش ته دلم یه ترسی دارم ولی خوب خدا رو شکر تا حالا که به خیر گذشت
ایوب. خوبه که ایمانت هنوز از دست ندادی و خدارو هنوز قبول داری
آرسو. بیشعور بهت اعتماد کردم گفتم الان قرار نیست مسخرم کنیا
ایوب. ناراحت نشو شوخی کردم
آرسو. تکرار نشه
ایوب. ولی میدونی چی میگم این دوستت چه زرنگیه عجب پولی در آورده از تو یعنی خدایی چیزی ازش نگرفتی تا حالا
آرسو. چرا میخوای همه چیز بدونی آخه
ایوب. پس گرفتی
آرسو. کوس مفت هم مگه داریم
ایوب. دیدی گفتم حالا چقدر گرفتی
آرسو. اندازه یه واحد آپارتمان صد متری تو شهر مجاور ما و یه حساب بانکیه تپل که سود خوبی میاد روش
ایوب. واقعا
آرسو. چهار سال دارم کار میکنم حقم نیست براش زحمت کشیدم
ایوب. چرا عزیزم خدا به باغت برکت بده
با هم خندیدن
دوست پسرت چی شد چرا باش کات کردی
قبل عروسیمون که سکس نداشتیم
بعد عروسیمونم سریش شد یه چند بار بهش دادم کیرش درشت بود مثل خسرو و همش میخواست مفت بکنه منم کات کردم بعدشم ازدواج کرد چند بار پیام داد تهدیدش کردم که پیام هات میفرستم برای زنت دیگه کلا بیخیالم شد
آرسو. الانم اینجا هستم کلی ضرر میکنم و مشتری کنسل کردم ولی تا حالا این مدلی کیر ندیده بودم که بره تو کوس آدم همه جا رو قلقلک بده خیلی با کیرت حال کردم وگرنه حتما با خسرو میرفتم فردا
ایوب. واقعا پلمپ کونت من وا کردم
آرسو. آره خدایی
میدونی چقد از مشتریا کون خواستم ولی من ندادم حتی پیشنهاد های نجومی هم دادن ولی قبول نکردم
ولی از این به بعد کاسبی خوبی روش میکنم حال میده بهم ایوب جان دیگه خیلی شهوتم زده بالا سریع داگی شد گفت اول کوسم آروم کم ارضا شم بعد حسابی باید از کون بکنی منو ایوب هم بلند شد گفت ای به چشم
با تعجب برگشتم سمت عسل و هم نگاه کردیم
خسرو. چندتا بزن رو صورتم ببینم خوابم یا بیدار
عسل. گفتم بهت نبین که
خسرو. واقعأ دارم با یه جنده زندگی میکنم
عسل. جنده نیست که یه بیزینس منه
خسرو. تیکه میندازی
عسل. حالا میخوای چی بکنی
خسرو. نمیدونم مگه میشه کسی تا حالا نفهمیده باشه آبروم رفته حتما تا حالا
طلاقش میدم
عسل. ععععه زود تصمیم نگیر دوتا بچه قدونیم قد داری طلاقش میدم فکر کردی الکیه طلاق
خسرو. پس چیکار کنم عقلم قد نمیده
عسل. بزار با هم همفکری میکنیم یه راه حل خوب جلو پات میزارم
خسرو. مثلا چی
عسل. اجازه بده فکر کنم بهت میگم
همون لحظه آرسو صداش بلند شد لرزید افتاد پایین
خسرو. من امشب باید کون اینو بکنم تا آروم شم وگرنه یه کاری دست خودم میدم
عسل. باشه ولی قول بده از ماجرای امشب که شنیدی چیزی به روش نیاری تا تصمیم گیری کنیم
خسرو. باشه
ایوب. چرا اینجوری میشی آخه دختر همش میلرزی انگار تشنج کردی
بعد این که آروم شد گفت بیشتر مشتریام بخاطر همین مدل ارضا شدنم عاشق منن و کلی دور از چشم دوستم شاباش میگیرم
ایوب. واقعا آدم جالبی هستی آرسو هر لحظه آدم یه چیز جدید ازت کشف میکنه خوشم اومده ازت
آرسو. پس چی فکر کردی هر کاری برای خودش یه نرخی داره
پولی که مشتریا میدن برای یک بار ارضا شدنه
ساک قبل سکس جداگانه
ساک وسط سکس جداگانه
لای سینه جدا
سکس با من زمانش نیم ساعت هستش بیشتر جدا پول میگیرم
پول اولیه که دوستم میگیره با هم شریکیم
الباقی دیگه هنر خودمه هر چه بیشتر هنرنمایی کنم بیشتر میگیرم
ولی خودش هیچ محدودیتی نداره چون پول خوبی میگیره
اون تپله من لاغر برای مشتریا تنوع کامل داریم
دوتایی هم میرین
آقا نه مشتری دوتایی قبول نمیکنه فقط تکی ولی بارها شده دو نفری با یه مرد سکس کردیم
ایوب. سوالات بزار برای بعد بیا کونم کیر میخواد این چند روز میخوام حسابی آب بندیش کنی برام برم حسابی باید باش کاسبی کنم
خسرو. عه چقدر لفتش میده ایوب بکون توش راش وا شه منم برم جرش بدم دیگه
عسل. خسرو آروم باش یه فکرای به ذهنم رسیده که خیلی عالیه ولی دارم تو ذهنم تکمیلش میکنم تا من به نتیجه برسم باش مهربون باش و دست از پا خطا نکن
اون الان هم پولداره هم خونه بخای اشتباه کنی هم ازت طلاق میگیره همخونه ماشینت رو پس عاقل باش بزار همه چی به خوبی پیش بره
خسرو. راست میگیا من چطور میتونم ثابت کنم
تو همین لحظه آه ناله آرسو بلند شد داشت حال میکرد گفتم تو تا فکرات جمعبندی کنی من یه سر برم اینو جر بدم بیام
عسل. خسرو فقط آروم باش و با آرامش بکنش
رفتم بالا ایوب داشت داگی تلمبه میزد تو کونش سر آرسو هم تو پشتی بود داشت جیغ میکشید آروم به ایوب اشاره کردم بره کنار
ایوب روان کننده رو نشونم داد گفت بمال به کیرت
منم مالیدم ایوب یه لحظه سریع رفت کنار من رفتم جاش کیرم جا کردم تو کونش
آرسو جیغش بیشتر شد ناله میکرد آها اینه بزن بزن
تو دلم گفتم خوبه پس از این به بعد میتونم کونشم بزارم تونسته طاقت بیاره
یه چند دقیقه همونجوری تلمبه زدم انقدر تنگ بود کیرم داشت کنده میشد
در حال تلمبه زدن بودم که ایوب اشاره کرد بهم که دوربین دیدی گوشش نشون داد شنیدی
با سر تأیید کردم که آره همه رو شنیدم
حالت لال بازی داشتیم با هم حرف میزدیم با دست بهش اشاره کردم که من رفتم پایین تو بیشتر ازش حرف بکش ایوب هم با سر گفت باشه یه چند دقیقه با شدت کوبیدم تو کونش که دوباره شروع کرد به لرزیدن منم همزمان باش ارضا شدم ریختم تو کونش آرسو هم افتاد رو تخت و ویبره زدن بعد این که آروم شد چشماش باز کرد منو دید شوکه شد
گفت وای تو کی اومدی
گفتم از وسط سکستون اومدم یه سر بزنم دیدم ایوب داره از کونت کار میکشه جامون عوض کردیم
آرسو. انقدر تو حس حال خودم بودم و داشت بهم حال میداد متوجه نشدم جاتون عوض کردین
عسل کو
حس کردم از عمد پرسیده میخواست مطمئن شه پایین بودم یا حرفاشو شنیدم
نخواستم شک کنه گفتم رفتیم پایین یه نیم ساعت حرف زدیم عشق بازی کردیم یه دور هم کردمش ارضا شد
گفت دیگه نمیتونم ادامه بدم منم با کیر شق شده اومدم بالا و از کون شما برای اولین بار کام گرفتم و ریختم توش
انگاری از کون میتونی منو تحمل کنی کوست برای من ناز داره
آرسو ناز نداره خسرو جان کلفته کیرت منم تنگم دردم میاد خوب
خسرو. باشه من از آقا ایوب تشکر میکنم که بعد سالها تونل جدید افتتاح کرده و من میتونم ازش بهره برداری کنم
ایوب. خواهش میکنم انجام وظیفه بود و خواهشا اگه کارتون تموم شده بفرمائید ما به ادامه کارمون برسیم
خسرو. کاش آبم نیومده بود و یه دور هم سه تایی میرفتیم
ایوب. حالا که اومده
خسرو شما هم استراحت کنید من صبح میام بالا یه دور سه تایی هم بریم برای آرسو تجربه بشه
ایوب. آرسو چی میگی
آرسو. باشه
خسرو. بیدار شدین خبرم کنید شب بخیر
اومدم پایین سریع رفتم پای تی وی
آرسو. ایوب ببین رفته
ایوب اومد تا دم در نگاه کرد گفت آره رفت
آرسو. وقتی دیدمش قلبم یه لحظه اومد تو دهنم فکر کردم همه چیز شنید
ایوب. تو که این همه ازش میترسی با چه جراتی این همه کوس دادی
آرسو. درسته ازش میترسم و دوست ندارم بفهمه ولی ما هم کارمون رو کاملأ با احتیاط انجام میدیم
ایوب. به جز تو و دوستت کس دیگه هم هست که اینجوری توی اون خونه کوس بده و درآمد داشته باشه
آرسو. نه اصلا فقط من دوستم
دوستم میگه اگه یه روز تو نیای اگه تونستم تنها اگه نه که تعطیل میکنم چون به اندازه کافی پول مال داره
من بخاطر اینکه خسرو متوجه نشه ماشین نگرفتم وگرنه کی گرفته بودم
انشاالله رفتی از کونت کار بکش ماشینم بگیر
یه مشتری خر پول دارم می گفت اگه بزاری کونت بزارم 200 تومن بهت میدم
ایوب. میلیون
آرسو. آره خیلی وقت بود دوست داشتم افتتاح کنم
ایوب. من پول ندارما بهت بدم
آرسو. خندید گفت کی ازت پول خواست حالا
پول همونجا از مشتریامون میگیریم
ایوب یه سوال تو واقعا فکر کردی اونجا جنده خونست پرسیدی چند نفرین
ایوب. مگه چیز دیگست
آرسو. نه به اون وسعت یه حالتی vip هستش با یه سری مشتری خواص
همه حاجی بازاری وکیل دکتر مهندس آخوند ما دو نفریم منم که مثل یه روح فقط تو تاریکی باور میکنی حتی اون اتاق چراغ نداره و یه در مخفی هم داره کار طرف تموم شه من از در مخفی میرم بیرون فقط من قبل سکس عکسشون میبینم اوکی میدم از در مخفی میرم تو از در مخفی هم خارج میشم
دوستم ولی قانون خودش داره از ساعت یک ظهر تا 8 صبح سه وعد نهار شام و صبحانه و چند بار سکس به مشتریان میده و پول خوبیم میگیره منم به عنوان vip هستم
ایوب. تا حالا مشتری آشنا هم خورده بهتون
آرسو. پسر دایی خسرو که وکیله معرفی شده بود از طرف یکی من عکسش دیدم گفتم فامیله کلا دوستمم قبولش نکرد کس دیگه هم نبود
ایوب جان اگه سولات تموم شد بخوابیم
ایوب. باشه عزیزم بخوابیم ایوب دستش گذاشت گفت بیا رو بازوم آرسو هم رفت ایوب بغلش کرد خوابیدن
عسل. خوب اتاق اعتراف گیری به خواب رفت
خسرو. خوب بگو فکرت رو ببینم چیه
عسل. میگم اول خوب گوش بده بعد اگه نظری داشتی بگو وسط حرفم نیا شاید حین صحبت چندتا سوال هم پرسیدم فقط به سوالاتم جواب بده حاشیه نرو
تو اونجا چند تا کارگر داری
خسرو. 6 تا ثابت نیمه وقت هم هست
میدونی که پدر من معمار بوده و آپارتمان ساز بعد مرگش چون تنها وارسش بودم کاراش به دست گرفتم من چندتا پروژه همزمان دارم تو این چند روز هیچ متوجه شدی
خسرو. نه
عسل. دلیلش اینه که سرپرست کارگاه دارم و چند تا مهندس همه کارها با اوناست من گه گاهی میرم سر میزنم
تو هم بالا سر کارگرات یه نفر بزار بهش بیشتر حقوق بده تا کارات جم کنه
خسرو. مثل این چند روز
عسل. آفرین قربون آدم چیز فهم
زندگیت جم کن بیار اینجا از پروژهای من شروع کن خودم بهت همکار میدم هم نیرو کارم نمیخواد کار بکنی یه مهندس میبندیم به اول اسمت تیپ بزن و بالا سر کارگرات باش و برو دنبال کار و پروژه جدید
بشین با زنت صحبت کن اگه دوست داره بیزینسش رو ادامه بده
یه خونه هم اینجا یه جای خوب برات می گیریم یه چیز شبیه این خونه طبقه بالا خودت بمون طبقه پایین رو هم درست میکنیم محل کار آرسو این چند روز چیکار کردیم همین برنامست فقط با پول و درآمد
مشتریم خودش میاد
اصلا اگه دوست نداشت خودش کار کنه خودم براش دختر خوب جور میکنم واسته پای کار
خسرو. میتونم حرف بزنم
عسل. بگو
خسرو. رسما بزنم تو کار کسکشی دیگه نه
عسل. حالا هرچی دوست داری اسمش بزار
خسرو. اینا رو واقعی گفتی
عسل. ایرادش چیه
خسرو. بخش اولش که عالی بود
بخش دوم رو نتونستم هضم کنم
عسل. چیشو نتونستی هضم کنی
خسرو. جنده خونه رو
عسل. زنت کیر بهش مزه کرده شده یه معتاد جنسی هیچ مدله نمیتونی جمعش کنی
چه بخوای چه نخوای زنت یک عمره جنده بوده و تو جنده خونه داشته سرویس میداده حالا برای خودش کلاس گذاشته اسمش گذاشته vip
در ضمن میتونی بهم بگی الان زنت کجاست
خسرو. بالا
عسل چپ چپ نگام کرد یا فهمیدی نمیخوای قبول کنی یا متوجه نشدی هنوز کجای کاری یا دنبال یه نفری که بندازی گردنش بعد بگی خوب تقصیر تو بوده پیشنهاد تو بوده از این حرفا
خسرو. باس فکر کنم
راستی کی بهش بگم که فهمیدم همه چیز رو
عسل. هر موقع دوست داشتی
خسرو. واقعأ
عسل. آره بگو
خسرو. صبح قرار با ایوب دونفری بکنیمش بعد سکس میارمش تو همین اتاق و ماجرا رو بهش میگم و پیشنهاد ترو هم میگم
عسل. آره همین کارو بکن اصلا صبح بگو بیان اینجا سکستون رو انجام بدین بعد به ایوب بگو بره بالا بعد که ایوب رفت تی وی رو روشن کن و نشونش بده که همه چیز رو از زبون خودش شنیدی فقط حواست باشه زیاد روی نکنی که تو روت واسته همه چیز تمومه
خسرو. باشه همین کارو میکنم عسل بغل کردم خوابیدیم
صبح ساعت نه نیم با صدای ایوب بیدار شدم
خسرو بیا بریم بالا سه تایی رو شروع کنیم
خسرو. بیارش پایین اینجا سکس کنیم فقط زود تمومش کن بعد سکس برو بالا برای خودت آواز بخون میخوام تصویرت و صدات رو بشنوه و بفهمه که من همه چیز رو از زبان خودش شنیدم
عسل هم در جریانه
ایوب باشه
خسرو. ایوب فقط زود تموم کنیم خیلی حرف دارم باش بعدشم باس برم شمال
بعد چند دقیقه آرسو ایوب لخت دست به دست اومدن داخل
گفتم به به عروس خانوم تو حجله خوش گذشت دیشب
آرسو. عالی بود الانم اومدم پایین پاتختی بگیریم
خسرو. ماشالله سر زبون دارم شدی
آرسو. اشاره کرد به ایوب مال آقا بهم ساخته
ایوب. شروع کنیم که دیره باس برم جایی کار دارم
خسرو. آرسو جان یه ساک پر تف مجلسی پسند مهمون مون کن فعلا آرسو هم بلافاصله کیر کرد دهنش ایوب هم رفت برای کس لیسی ایوب جان خوب خیسش کن که سلطان قرار بره توش
ایوب بالا پماد زدم بهش تا بی حس سه
خسرو. پس آمادست
ایوب. بللله
یه کم که ساک زد ایوب صدا زدم گفتم داداش کونش باز کن تا عادت کنه بعد من بتونم بکنم
گفتم آرسو دیدی چی شد من از این به بعد هر موقع بخوام از کون بکنمت آیوب لازم داریم تا بازش بکنه ایوب خیلی حرفه ای کیرش تو کون آرسو جا کرد آرسو هم اینقدر شهوتی شده بود دیوانه وار داشت ساک میزد گفتم پوستش داری میکنی آروم
دیدم داره به کیرم فشار میاد به ایوب اشاره کردم دراز بکشه ایوب دراز کشید آرسو رو کمک کردم بشینه رو کیرش چندتا تلمبه زد آرسو هم شهوتش زیاد شد و صداش داد بیرون منم یه تف مشتی زدم به کف دستم مالیدم به کیرم رفتم پشت آرسو کله رو گذاشتم رو سوراخ کم کم فرو کردم داخل
آرسو دیگه داشت به زمین زمان فحش میداد با دستاش به همه چی چنگ مینداخت
تو اوج بود منم داشتم با بی رحمی تلمبه میزدم
یاد حرفاش و کاراش افتادم و هرچی زور داشتم گذاشتم و ریختم روش داشت منفجر میشد ایوب انگار فهمیده بود داستان چیه آرومتر بالا پایین میکرد
آرسو اشک تو چشماش جمع شده بود و داشت گریه میکرد حالا نمیدونم از شهوت بود یا از درد حدودا ده دقیقه به کوب زدیم من ارضا شدم ناله کنان ریختم تو کونش
ایوب هم سرعت گرفت و دوتای با هم ارضا شدن سه تایی نفس زنان رو تخت ولو بودیم من قلبم داشت از دهنم میزد بیرون انقدر تند زده بودم ده دقیقه بعد ایوب بلند شد گفت راحت باشین من میرم بالا حموم رفت من هم کنترل برداشتم تی وی رو روشن کردم ایوب در حال سوت زدن داشت تخت تمیز میکرد آرسو انگاری داشت تو مغزش تجزیه تحلیل میکرد صداش کردم آرسو با استرس جواب داد بله
خسرو. خونت مبارکه
آرسو. مثل جن زدها برگشت سمتم
خسرو. چیه تعجب کردی اومد حرف بزنه نذاشتم گفتم همه چیز رو مستقیم با صدای خودت شنیدم فقط میخوام بدونم چرا
آرسو. سکوت
خسرو. آرسو با تو هستم آرسو با صدای از ته چاه گفت ببخش منو گفتم ببخشم چندتا رو ببخشم یکی دو تا ده تا صد تا هزارتا رو چطوری ببخشم
شروع کرد گریه کردن
یه چند دقیقه گریه کرد که عسل اومد
خوب آرسو خانوم ما چطوره خانوم بیزینس من ما فقط یه سوال دارم ازت این همه از این کوست کار کشیدی چرا تا حالا گشاد نشده آرسو همچنان داشت گریه میکرد
خسرو. اشک تمساحت تموم نشد یکی آروم زدم به پهلوش گفتم تموم کن این ادا بازیت رو
آرسو. خوب الان چی کاریه که شده کاری که کردم میخوای چیکار کنی اصلا حرف باد هواست کو مدرکت
من عسل هم نگاه کردیم این همه پرو بودن فقط مختص جندهای جنده خونه ها بود
با عصبانیت گفتم جلوی سه تا دوربین اعتراف کردی بعد میگی کو مدرکم چیزی میزنی یا ما رو کوسخول فرض کردی آرسو
یهو بغضش شکست شروع کرد به گریه کردن و داشت برای خودش ناله میکرد که چرا گفتم
عسل. آروم شو با هم حرف بزنیم
با خسرو یه سری تصمیم گرفتیم خوب گوش کن ببین چی میگم اگه اوکی بودی انجامش بدین
آرسو. بگو
عسل. ظاهرا یه خونه و یه حساب بانکی خوبی داری خونه رو بفروش بیاین اینجا یه خونه دو واحده یه جای خلوت بگیرین بالا زندگی کنین پایین رو هم اگه دوست داری و میل داری باز کار کنی کم کم شروع کن به کار
خسرو هم کارشو میاره همینجا از همین فردا کاری میتونه شروع کنه
خسرو بعد شنیدن صحبت های دیشبت میگفت بکشمش طلاقش بدم ولی
من خسرو رو راضی کردم به انجام این کار چون به نفع همست
آرسو. خسرو مگه اینجا مشتری داره که شروع کنه
تازه من اینجا کیو میشناسم که شروع کنم به کار اصلا بلد نیستم همه کارا با عاطفه دوستم بود من تو اتاق تاریک میرفتم هم حال میکردم هم پولم میگرفتم میومدم بیرون
عسل. کار خسرو با من هر موقعیتی که دوست داشت شروع کنه کار براش اینجا زیاده
کار تو هم همچین کار سختی نیست راه میفتی مشتری هم می سپارم به ایوب از دکترای بیمارستان شروع کن تا کم کم جا بیفتی
خسرو. حساب بانکی که گفتی چقدر توش پوله
آرسو. حدودا دو میلیارد
خسرو. دو میلیارد از کجا آوردی خونت کجاست یه کم توضیح بده ببینم چیکار کردی این همه پول از کجا اومده

آرسو. چهار سال پیش تو ارزونی من عاطفه از یکی از مشتری های خودمون دو تا واحد پیش خرید کردیم خیلی با ما راه اومد جاشم خیلی خوبه پولش هم هر واحد اون زمان شده بود دو میلیارد البته ما کم کم دادیم تا موقع آماده شدن تا موقع سند زدن تصفیه کردیم بعد این که همه چی گرون شد دادمش رهن گذاشتم بانک و باز کار کردیم پولام تو بانکه با پول رهن خونه تازه میخواستم یکی دیگه پیش خرید کنم
عسل. اینا فکر کیه تو یا عاطفه
آرسو. اون از من دو سال زودتر شروع کرد درامدشم از من زیادتره بیشتر ملک و پول داره من چون میترسیدم لو برم نصف اون کار میکردم
خسرو. من دیدم چرا یارانه ما رو قطع کردن پس سند به نام داشتی
عسل نتونست جلوی خندش بگیره و ترکید از خنده منم باش خندیدم و گفتم الان ما جزء پول داران مملکت حساب میشیم همه با هم خندیدیم گفتم این کوسه یا معدن طلا
راستی کیجا از پول و خونه با خبره
آرسو. نه نه اصلا نگی بهش
فقط میگفتم بهم حال میده میرم میدم همین اگه بدون من پول داشتم بهش ندادم از دستم ناراحت میشه
عسل. عجب مرموزی تو هستی دختر کلا دو تا رو داری
آرسو. دیگه دستم رو شده چیزی برام نمونده خیلی تلاش کردم خسرو نفهمه
عسل. چرا نمی خواستی بفهمه
آرسو. میترسیدم بکشه منو
خسرو. فکر کردی اگه دیشب عسل آرومم نمیکرد الان زنده بودی
آرسو. میدونم خسرو ببخش منو بات بد کردم
عسل. جبران کن براش از این به بعد زن مرد مگه چیزی از هم مخفی دارن ما رو نمیبینی از همه چیز هم خبر داریم بچه هاتون دارن بزرگ میشن یه چند سال حسابی کار کنین بعد بزارین کنار
آرسو. خسرو میبخشی منو خدا برات جبران میکنم
خسرو. فکرم مشغوله نیاز دارم یه چند روز تو آرامش حسابی به همه چیز فکر کنم
عسل. آره حسابی باید فکر بشه به همه چیز بی گدار به آب زدن خوب نیست
آرسو بوسم کرد گفت فقط منو ببخش خسرو
خسرو. فعلا یه کاری برام بکن دست به نقد
آرسو. جون بخواه چه کاری
خسرو. زنگ بزن به عاطفه جونت امشب برم پیشش
آرسو. واقعأ
خسرو. آره هم میخوام بکنمش هم تیغش بزنم
آرسو. یعنی چی
خسرو. تهدیدش کنم که همه چیز لو میدم
آرسو. تو حریف اون نمیشی
خسرو. چرا
آرسو. راحت سرت زیر آب میکنه همسایش به این شک کرده بود با این که بسیجی بود این براش پاپوش دوخت مرده الان زندانه دستش به همه جا بنده مشتریاش خیلی گنده گندن میدونی ما چند بار زیر امام جمعه خوابیدیم بیخیال شو هماهنگ میکنم باش که بری بکنیش ولی تیغ زدن از سرت بیرون کن
خسرو. چقدر شما خطرناکین دوربین هم داره اونجا
آرسو. نه دیوونه ای مگه
عسل پاشین بریم سوئیت صبحانه
شماها هم حرکت کنین اون بچه درس داره
ما هم امشب قرار سامان بیاد مهمون دارم
خسرو. سامان ؟
عسل. آره ایوب قول کون آرسو رو بهش داده قرار دوتایی بکننش
خسرو. خوب دیگه خودتون میبرین خودتون می دوزین
عسل. اگه دست تو بود که‌ دیشب یه جنازه رو دستمون می ماند ولی در عوض امشب قرار کوسی رو بکنی که امام جمعه کرده قرار بری بهشت
با هم خندیدیم
عسل گفت من میرم زود بیاین
آرسو. من میرم حموم نمیام باید به عاطفه هم زنگ بزنم
عسل رفت
آرسو هم زنگ زد به دوستش
آرسو. سلام عاطی جون چطوری
اشاره کردم بزاره رو آیفون
عاطفه. سلام خوبی آرسو چرا به این گوشی زنگ زدی
آرسو. خواستم بدونم مشتری داری با نه
عاطفه. مشکوک میزنی
آرسو. فکر کن من مشتری
عاطفه. آرسو جان لاس نزن این خط هم اشغال نکن و قطع کرد
آرسو. بیشعور
یه خط دیگش گرفت
آرسو. عاطی جونم شب مهمون داری؟
عاطفه. نه چطور
آرسو. میشه یه مهمون من معرفی کنم
عاطفه. راه افتادی از کی تو مهمون دعوت میکنی
آرسو. آخه آشناست
عاطفه. کیه
آرسو. همونی که همیشه تعریف میکردم و تو دوست داشتی زیرش باشی
عاطفه. دیوونه شدی خسرو رو داری میگی
آرسو. آره صدات هم رو آیفون هستش داره می‌شنوه بهم اشاره کرد سلام علیک کنم
خسرو. سلام عاطفه
عاطفه معلوم بود گیج شده سلامی گفت پرسید آرسو اونجا چه خبره
آرسو. مفصل هستش بعد بهت میگم امشب خسرو میاد پیشت ازش پذیرایی کن
عاطفه. داری جدی میگی آرسو یا سر کارم
آرسو. جون بچه ام جدیم
عاطفه. باشه
خداحافظی کردن
آرسو. بیا بریم دوش بگیریم
خسرو. باشه
بعد دوش رفتیم پایین صبحانه و من با دختر کیجا حرکت کردیم سمت شمال
4 سال بعد…
تولد تولد تولدت مبارک بیا شمعارو فوت کن که صد سال زنده باشی
کف دست هورااااااا
دومین تولد همتا دختر عسل و ایوب تو خونه جدیدی که با مشارکت
خسرو و آرسو
ایوب و عسل
کیجا و دکتر سامان
ساخته شده بود داشتیم جشن میگرفتیم

4 سال قبل بعد فوت غلام و مراسماتش و لو رفتن آرسو دکتر سامان و عسل و نیما که قولش رو به کیجا داده بود جمعی از خیرین کمک کردن که کیجا تمام بدهکاری های غلام رو پرداخت کنه و خونه ویلایش رو بازسازی و بفروشه و با بچه هاش نقل مکان کنه به قزوین و تو سوئیت عسل مستقر بشه و با کمک rvf تو شکم کیجا بچه ایوب و عسل رو حامله بشه و به دنیا بیاره
خسرو و آرسو هم خونه آرسو می فروشند و به قزوین نقل مکان میکنن و توی یه خونه مستاجری ساکن میشن
و با کمک عسل به صورت مشارکتی شروع به ساخت یک آپارتمان مدرن میکنن که شامل استخر سونا جکوزی و فول امکانات که هر طبقه حدودا 300 متر مربع وسعت داره
و بعد از به دنیا اومدن بچه عسل و ایوب توسط کیجا و بعد از دومین سالگرد غلام و با توافق بچه های غلام دکتر و کیجا با هم عقد میکنن و تو یکی از واحد ها مستقر میشن خسرو و آرسو طبقه چهارم
طبقه سوم عسل و ایوب که فقط گاهی اوقات برای مهمونی ها و دورهمی ها از واحدشون استفاد میکنن و هنوز ساختمونشون رو دارن
طبقه دوم هم مال دکتر و کیجا
طبقه اول هم سالن بازی بیلیارد سال بدنسازی و غیر…
طبقه هم کف هم پارکینگ ها و استخر قرار داشت
بعد از ساکن شدن توی ساختمان جدید که اسم دختر عسل و ایوب رو روش گذاشتن (همتا) قرار بر این شد که سکس در این ساختمان دور از چشم بچه ها فقط توی افراد همین ساختمان انجام بشه و غریبه ای جهت سکس اینجا نیارن و اگه موردی بود مکان دیگه ای سکس کنن
آرسو هم از بیزینسش دست کشید
دختر بزرگ کیجا هم دانشجوی پزشکی توی تهران شد
قبل از این که کیجا تصمیم بگیره برای دکتر بچه بیاره سکس هاشون همیشه به راه بود و اکثرا 4 نفری یا 6 نفره ضربدری سکس میکردن

دوستان امیدوارم از داستانم خوشتون اومده باشه
این داستان فقط ساخته شده ذهن نویسنده بود و کاملا تخیلی بود امیدوارم تونسته باشم رضایت خوانندگان عزیز رو به دست بیارم
به امید دیدار مجدد
یا حق

نوشته: Morteza

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18