رفتن به مطلب

داستان سکس ضربدری با خواهرزن سفید


mohsen

ارسال‌های توصیه شده


خواهر زن و جمعی از دوستان
 

جانم عزیزم
خسرو کجایی
سر ساختمون مشغولم چطور چرا هراسونی آرسو
غلام تصادف کرد بردنش بیمارستان
کجا تصادف کرده کدوم بیمارستان
میگن داشته میرفته قزوین تو گردنه کوهین زده به جدول ظاهرا خواب بوده با اورژانس بردنش بیمارستان شهید رجایی قزوین میگن تو کماست اینا رو کی گفته
بیمارستان از رو پلاک شماره مالک در آوردن زنگ زدن ب کیجا
باشه باشه الان تعطیل میکنم میام
فقط زود بیا خسرو کیجا داره تنها میره
نگهش دار تا برسم تا نیم ساعت دیگه رسیدم برام ی ساک لباس جم کن دیگه بالا نیام تو راه عوضش میکنم
مراقب باش
من “خسرو” هستم 33 ساله 188 قدمه و 100 کیلو وزنم پوستمم سفید روشنه سالهاست ورزش بدنسازی هم میکنم رو فرمم خدارو شکر
کارم برق ساختمان هستش و پروژه میگیرم و چند تا نیرو دارم وضع مالیمم بد نیست راضیم اهل یکی از شهرهای گیلان

“آرسو” 27 ساله همسرم 165 قدشه و 55 وزنش تقریبا لاغره و خونه داره دوتا فرزند دختر و پسر هم داریم دخترم “گیلدا” کلاس اوله و پسرم "اوخوان"سه سالشه

“غلام” 42 ساله تقریبا 175 قدشه 75 وزنش پوست گندمی آدم با شخصیت و محترمیه لاستیک فروشی داشته از بد روزگار بد آورده و ورشکست شده و بل اجبار داره با پژو مسافرکشی میکنه

“کیجا” زن غلام و خواهر آرسو هستش 37 ساله حدودا ١٦٨ قدشه و ٨٥ وزنش پوست سفید روشنی دارنه اونم خانه دار هستش و مثل خواهرش مشغول بچه داری دوتا دختر هم دارن که یکیش دیپلمه و دومی هم راهنمایی میخونن

وانتم رو گذاشتم برای بچه ها تا شب ابزار جم کنن موتور همکارم برداشتم و سریع رفتم سمت خونه بعد بیست دقیقه رسیدم
داشتم سگ لرز می زدم از سرما ی ماشین اسپورتیج کیا دارم دیدم سر خیابون روشن آمادست آرسو آمادش کرده بود سریع نشستم تا اومدم در ببندم آرسو دستم گرفت گفت مراقب باشید منو بی خبر نزارید لطفا
“خسرو” چشم نگران نباش حواسم هست
کیجا داشت ریز گریه میکرد
گفتم نگران نباش خیره انشاالله
با بغض گفت هر چی التماس کردم بهم نگفتن چی شده فقط گفتن تو کماست نمرده باشه همینجوریشم زندگیمون رو هواست بچه هام چطور بزرگ کنم دست تنها
"خسرو"بدبین نباش کیجا چته چرا خودت باختی فورن قوی باش انشالله که زندست کی بهت زنگ زدن
گفت حدودا 9 صبح دیشب تا ده خونه بود بعد رفت برای مسافر کشی ب سمت تهران گفتم بهش داخل شهر مسافرکشی کن گفت روم نمیشه مردم منو میشناسن کسی بودم برای خودم تو بازار الان بیام تو شهر کار کنم اونم مسافرکشی روم نمیشه
همش شبا میرفت بیرون برای مسافر کشی
"خسرو"لابد مسافرم داشته دیگه
"کیجا"ای وای آره راست میگی خدایا بهمون رحم کن
دیگه بغضش ترکید های های داشت گریه میکرد و خودش میزد سرعت کم کردم دستش گرفتم چته چرا همچین میکنی اینجوری کنی ما هم نمیرسیم که آروم شو نگه داشتم یه آب براش گرفتم یه کم به سر صورتش زد با دست اشاره کرد بشین حرکت کنیم
از بغض و استرس زیاد حالت تهوع بهش دست داده بود و هی اوق میزد هنوز از شهر خارج نشده بودیم داروخانه نگه داشتم رفتم شرح حالش توضیح دادم گفت باس پزشک ببینه ببر دکتر گفت آقا وقت ندارم باس برم پس چرا انقدر توضیح دادم یه کم چپ چپ نگام کرد یه برگه قرص بهم داد گفت آرومش میکنه گفتم تهوش چی گفت همین خوبه آروم بشه تهوشم قطع میشه فقط یکی بیشتر نده بهش سریع نشستم تو ماشین یه قرص در آوردم دادم بهش گفتم اینو بخور قرص تهوع هستش خورد منم حرکت کردم از شهر خارج نشده آروم شد دیگه گازش گرفتم حدودا سر ظهر بود که رسیدیم بیمارستان هرچی کیجا رو صدا کردم دیدم بیدار نمیشه خودم پریدم اطلاعات پرسیدم گفت تو کماست گفتم زندست پس گفت فعلا آره هوشیاریش روی ٦ هستش انشالله که بره بالا گفتم میتونم ببینمش گفت فقط از پشت شیشه البته اگه نگهبان اجازه بده سریع از عابر بانک ٢٠٠ گرفتم گذاشتم کف دستم رفتم سمت اتاق مراقبت های ویژه رسیدم با نگهبانش دست دادم گفتم بیمار آقای غلام … اینجاست یار و پول احساس کرد کف دستش سریع قاپید گذاشت تو جیبش خیلی تحویلم گرفت برد منو داخل از پشت شیشه دیدمش ظاهرآ سالم بود فقط سرش باند پیچی شده بود و ی سری شلنگ اینا بهش وصل شده بود گفتم چطوره گفت با دکترش باید حرف بزنی بریم ایستگاه پرستاری
رفتیم ایستگاه پرستاری خود نگهبانه پرسید گفتن وضعیتش پایداره ولی نباید تکونش بدن امکان مرگ زیاد باید به هوش بیاد بعد گفت اسم دکترش چیه گفتن آقای دکتر …
سرش تکون داد دستم گرفت حرکت کرد سمت در گفت بیا بریم پیش دکترش رفتیم سمت اتاق مراقبتهای ویژه گفت بمون الان میام رفت تو یه ده دقیقه بعد اومد گفت از دکترش پرسیدم گفت فقط دعا کنید تکونش بدین مرگش حتمیه گفت باید به هوش بیاد تا بتونیم عملش کنیم الان هیچ نظری نمیتونم بدم
شمارش تو کاغذ نوشت داد دستم گفت هر کاری داشتی به خودم بگو
گفتم ما اینجا غریبیم کسی رو نداریم
گفت نگران چی هستی من اینجام تا دستم بر بیاد برات انجام میدم
گفتم حتما جبرانش میکنم برات یه چشمک بهش زدم گفت تا شب من هستم
"خسرو"من میرم به خانومش خبر بدم میام
“نگهبان” راستی نگفتی چه نسبتی باش داری
“خسرو” باجناقم هستش
“نگهبان” احسنت به تو باجناق که دنبال کاراشی
گفتم بنده خدا کسی رو نداره پدرش ک به رحمت خدا رفته و مادرشم که خیلی پیره با خواهر بزرگترش زندگی میکنه و با هم سر ارس میراث خون در خونن بدونه هم نمیاد
پدر زن من هم که فوت شده مادر خانومم هنوز خبر نداره البته اونم سر زندگی خودشه با شوهرش جدیدش موندم من
خانومش کجاست گفتم انقدر بی تابی میکرد که سر راه ی قرص آرام بخش گرفتم از داروخانه دادم بهش بی هوش شده تو ماشینم خوابه
رفتیم دیدم کیجا منگه گوشیمم داره زنگ میخوره جواب دادم آرسو بود جانم آرسو
خسرو چرا جواب نمیدی
“خسرو” داشتم میرفتم تو بیمارستان عجله کردم گوشیم تو ماشین موند
“آرسو” بگو دیگه نصف جونم کردی چی شد
توی سرصدای مکالمه ما کیجا چشماشو باز کرده بود و مثل منگلا داشت منو نگاه میکرد
“خسرو” با دکترش حرف زدم دکتر گفت توی کماست ظاهرا سرش ضربه خورده هوشیاریش روی 6 هستش
“آرسو” بیارش اینجا
“خسرو” نمیشه عزیزم دکتر گفت تکونش بدین میمیره بعداینکه هوشیاری اومد بالا باس عمل شه اجازه نمیدن تکونش بدیم
“آرسو” کیجا کجاست چرا جواب نمیده جریان رو بهش گفتم و گفتم الانم هوشیار کامل نیست ولی چشماش بازه داره میشنوه کیجا دستش رو به آرومی تکون داد گفت خوبم
“خسرو” برو خونه کیجا بچهاش بیار خونه ما کیجا هم با سرش حرف منو تأیید کرد
گفت باشه نگران اینجا نباشین بهم خبر بدین چی شده تلفناتونم جواب بدین لطفا خلاصه خداحافظی کردم و برگشتم سمت کیجا گفتم خوبی به آرومی گفت انگار یه خونه رو سرمه این چی بود بهم دادی گفتم من چه میدونم داروخانه بهم داد دیگه
“خسرو” شنیدی چی شده که
“کیجا” آره متوجه شدم
“خسرو” میتونی بیای بریم بالا ببینیش
"کیجا"اوووووف پیرم کرد این مرد با کاراش
اینو وقتی گفت نگاه کردم به صورتش شالش افتاده بود ریشه موهاش بیشترش سفید شده بود یه حالت جوگندمی گرفته بود ولی بالاترش رنگ شده بود دست کشید رو سرش گفت ببین موهام همه سفید شده آنقدر که این مرد تو این سالها با بی برنامگی هاش ما رو حرص داد
از اون زندگی رسیدم به این فلاکت کسی بودم برای خودمون
گفتم روز بد خوب همه جا هست به روزای خوبتون فکرکن
“کیجا” چ فایده پنج ساله که داریم از بی پولی عذاب میکشیم
اثراتش تو صورتم و موهام داد میزنه
"خسرو"وا موهات که خیلی خوشگله زیبای خاصی داره بهتم میاد بطری آب برداشتم این آبو بزن به دست صورتت بریم بالا
رفتم بیرون در براش باز کردم دستم دراز کردم به سمتش که کمکش کنم بیاد پایین یه کم با اکرا دستم گرفت دستش رو از عمد یه کم فشردم و آوردمش پایین با بطری براش آب گرفتم رو دستش تا به صورتش بزنه چون سر صبح بهش خبر داده بودن و سریع حرکت کردیم دیگه آرایشم نداشت بعد شستن دست صورتش دیدم دخترش داره بهم زنگ میزنه تازه از مدرسه برگشتن بودن طفلیها گوشی رو دادم به کیجا و رفتم در بستم یه کم با بغض گریه باهم صحبت کردن قطع کردن
گفتم بریم بالا بغل هم راه افتادیم دیدم هی تلو تلو میخوره بازوش گرفتم تا تعادلش حفظ کنه چه بازوی داشت خیلی بزرگتر و نرم‌تر از آرسو رفتیم بالا تا غلام شوهرش رو دید شروع کرد گریه کردن که پرستار اومد تذکر داد که سکوت رو رعایت کنید بعد کمکش کردم دم در رو صندلی نشست
نگهبان صدام کرد که داداش جای رو دارین یا نه گفتم نه اینجا کسی رو نداریم گفت اگه دوست داری یه سوئیت مبله دارم 5 دقیقه تا بیمارستان پیاده راهه گفتم پارکینگ هم داره گفت نه گفتم نه ماشین چی کار کنم تو شهر غریب گفت باشه نگران نباش بزار تو حیاط ما من ماشین میارم تو پارکینگ بیمارستان گفتم کجاست گفت دیشب مسافر داشتم تازه دارن تخلیه میکنن تا دو سه ساعت دیگه نظافت میشه تحویلت میدم
رفتم پیش کیجا گفتم پاشو بریم ی چیزی بخوریم گفت نه اشتها ندارم که همون لحظه از ایستگاه پرستاری صدامون کردن همراه غلام… رفتم جلو ی برگه دادن دستم برین پذیرش
باهم رفتیم پذیرش یه ربع بیست دقیقه طول کشید سوئیچ بهش دادم گفت تو برو تو ماشین تا من برم بالا پرونده رو بدم بیام
رفتم بالا بعد تحویل مدارک شمارم دادم نگهبان گفتم سوئیت خالی شد خبرم کن بیام
فقط یه چیزی اگه اوکی نبودم ناراحت نشی اینجا تحویلمون نگیری خندید گفت نه عزیز نگران نباش گفت الان تو واتساپ لوکیشن و آدرس دقیق و عکسای سوئیت برات فرستادم ببین
همونجا دیدم عالی بود گفتم تو عکس که عالیه حالا ببینم از نزدیک
راه افتادم گفت خبر میدم
رفتم سمت ماشین دیدم باز کیجا خواب کلی به شیشه ضربه زدم تا بیدار شد در باز کرد نشستم داخل گفتم خوابیا هنوز گفت آره خوابم میاد گفتم بریم رستوران غذا بخوریم حالت جا میاد
گفت ول کن کلی هزینش میشه تو این بلبشو
ولی توجه نکردم تو مپ زدم رستوران خوب نزدیک خودمون رستوران هدیش نشون داد
رسیدیم رستوران یک راست رفتم سرویس داشتم دیگه خودم خیس میکردم
برگشتم تو سالن دید کیجا پیداش نیست رفتم نشستم سر میز دونفره بعد ده دقیقه دیدم داره آروم از سمت سرویس میاد بیرون اومد نشست گفت باز حالت تهوع دارم گفتم چت شده باز گفت سرم درد میکنه از سردرد زیادی فکر کنم اینجوریم گفتم از گشنگی نیست گفت نمیدونم میشه بریم همون لحظه خانمه اومد سمت ما برای ثبت سفارش که کیجا گفت خانوم شرمنده حالم خوب نیست انشالله وقت دیگه حتما میایم پیشتون منم بلند شدم معذرت خواهی کردم رفتیم بیرون
“کیجا” میشه بریم درمانگاه یه آمپول و سرم بزنم میزون میشم
“خسرو” باشه الان پیدا میکنم
همون لحظه تلفنم زنگ خورد نگهبان بود گفت کجایین بیاین خونه آمادست ماجرای حال بدیه کیجا رو گفتم گفت بیا بیمارستان میبرمش اورژانس
سریع رسیدم دیدم دم در اورژانسه ما رو مستقیم برد تو اتاق ویزیت اورژانس دکتر فشارش رو گرفت گفت 8 هستش سرم و چند تا آمپول و یه سری دارو نوشت نسخه رو گرفتیم اومدیم بیرون نگهبان نسخه رو از من گرفت گفت بشین تو ماشینت تا من بیام دیگه کم کم کیجا داشت بالا میآورد و بی حال می شد هی اوق میزد و ناله میکرد البته چیزی هم نخورده بود از صبح خالی اوق بود کمکش کردم نشست تو ماشین دو دقیقه نشد نگهبانه اومد خیلی تشکر کردم ازش گفت حالا حرکت کن دو سه دقیقه نشد رسیدیم ریموت زد در جک دار حیاط باز شد رفتم داخل گفت همین جا بزار بیاین داخل رفت در برامون باز کرد منم کمک کیجا کردم پیاده شه بی حال بی حال بود دیگه کمکش کردم بریم داخل
نگهبان در باز کرد خانومشم دیدم با جارو ی سری وسایل نظافت داشت میومد بیرون با ی شلوارک جذب بود با ی تیشرت خونگی و روسری شم گرد دور سرش بسته بود ی زیبای خاصی بهش داده بود پوستشم سفید برف بش میخورد 75 وزنش باشه
سلام علیک کردیم گفت مراقب باشید اینجا 8 تا پلست دیدم راهرو هم تنگه سخت میشه کمک مریض کرد خانوم نگهبانه متوجه شد اومد کمک کرد رفتیم داخل ورود کردم باورم نمیشد خیلی شیک با کلاس بود و رویایی خیلی با سلیقه به صورت سنتی دیزاین شده بود فقط تنها اشکالش این بود که پنجره نداشت ولی با نورپردازی عالی دیزاینش کرده بودن همون لحظه ورود کیجا ی اوق زد ی کم بالا آورد ولی خیلی کم یه مایع لزجی ریخت رو مانتوش و آستینش کمکش کردیم بره رو تخت ی خواب بزرگ مستر داشت بردیمش داخل
نگهبان گفت الان سرم بزنه آروم میشه
ورود کردیم ووواااو چ اتاقی یه تخت سلطنتی عالی ارتفاعشم خیلی بلند بود و چند تا مبل راحتی و مبل ریلکسی و خیلی چیزای دیگه اتاق خوابش از پذیرایش بزرگتر بود انگار
خانومش کمک کرد کیجا رو تخت دراز بکشه گفتم رو تختی تون کثیف نشه آبجی گفت اره راست میگی
ولی دیگه کیجا دراز کشیده بود
نگهبانه گفت عسل جان کمکشون کن مانتو رو در بیارن الان باس سرمم بزنم

عسل گفت ایوب کمکم کنید مانتو رو در بیارم تازه فهمیدم نگهبان ایوب هستش اسمش
عسل شروع کرد ب باز کردن دکمه های مانتوی کیجا همون لحظه دوباره کیجا ی اوق زد یه کم خودش بالا کشید عسل هم کمکش کرد تا بلند شه تا مانتوش در بیارن
عسل بنده خدا هنوز نمیدونست ما زن شوهر نیستیم به شوهرش اشاره کرد برو بیرون ایوب رفت بیرون منم کمک عسل کردم ماتتوی کیجا رو در آورد چون سرد بود هوا یه بافت اندامی هم زیرش پوشیده بود مانتو و شالش در آورد داد دست من رو تختی رو انداخت رو پای کیجا گفت تو آشپزخونه لباسشویی هست بنداز توش بعد روشن میکنم
ایوب بیا سرم بزن ایوب هم اومد داخل گفت عسل جان آستین بده بالا خیلی سخت بالا رفت ایوب اومد سرم وصل کرد داد دست من گفت نگهش دار برم ی چیز بیارم آویزونش کنم گفتم نمیخواد میزارم رو تاج تخت 4 تا آمپول هم ریخت تو سرم گفت تا نیم ساعت دیگه آروم میشه تشکر کردم ازشون خداحافظی کردن رفتن بالا
منم یه کم موندم دیدم کیجا آروم شده رفتم بیرون یه هوای بخورم و یه سیگار بکشم دیدم بالا سرمون مغازست و کلا ایوب اینا بعد مغازه خونشونه و از بغل یه راه پله و آسانسور دارن بعد کشیدن سیگار اومدم داخل کم کم دیگه داشت شب میشد خسته شده بودم رفتم به کیجا یه سر زدم دیدم خوابه عرق کرده بود دستمال برداشتم یه کم صورتش رو پاک کردم رو تختی رو از روش کنار زدم تازه متوجه بدنش شدم یه هیکلی داشت تا حالا اینجوری ندیده بودمش معمولا جلوم پوشیده می آومد ساق پای درشت رون پهن شلوارشم تنگ بود کسشم قلمبه زده بود بیرون ی کچلو شکمم داشت با سینه های درشت وسوسه شدم ولی رفتم دستشوی تو پذیرای یه کم موندم بعد یاد ساکم افتادم رفتم از تو ماشین آوردم دیدم کامل آرسو تجهیزم کرد گفتم بهترین وقته یه دوش بگیرم رفتم تو اتاق دیدم سرم داره تموم میشه زنگ زدم ایوب گفت من رفتم بیمارستان الان میگم خانومم بیاد بازش کنه
بعد چند دقیقه دیدم عسل اومد تو کلا متفاوت بود با سری قبل با ی پیراهن یکسره تا زیر زانو و آستین کوتاه بدون شال موهاشم پسرونه زده بود بهش میخورد هم سن خودم باشه ایوب هم احتمالا همون 40 تا 42 بهش میخورد لاغر بود ایوب هیچ سنخیتی با هم نداشتن زن و مرد از تیپش جا خوردم رفت داخل سرم کشید منم تو این فاصله از تو کیفم حوله برداشتم برم دوش بگیرم اومد بیرون گفت تواین فاصله باس بیدار میشد چقدر خوش خوابه جریان بهش گفتم که تهوع داشته قرص آرام بخش بهش دادم گفت چی دادی گفتم نمیدونم از داروخانه گرفتم گفت ببینمش نشونش دادم گفت این قرص خوابه بهت داده پس خیلیم قوی هستش حالا حالا خوابه راحت باشید
گفت شمارمو بزن اگه کاری داشتی بهم بگین ایوب شیفته احتمالا امشب گفتم نه گفت شب میام گفت نه فکر نکنم بیاد شمارش زدم خداحافظی کرد رفت بیرون منم رفتم تو حمومشون که دوش بگیرم یعنی چی آخه برای یه خونه اجاره ای همچین امکاناتی مگه میشه وان حموم شیشه ای دوش خیلی باکلاس رختکن توالت فرنگی و… خودش ی خونه بود حمومشون
سریع یه دوش گرفتم اومدم بیرون لباس پوشیدم رفتم سمت کیجا صداش کردم عین خرس خواب بود رفتم بیرون ماشین روشن کردم زنگ زدم ایوب که در چطور باس باز کنم گفت شماره خانومم رو الان برات میفرستم بهش زنگ بزن ریموت برات بزنه من دیگه لو ندادم که دارم زدم دیدم عه این اون شماره نیست سریع قطع کردم و با همون شماره ای که خود عسل داده بود بهم زنگ زدم گفتم عسل خانوم میشه ریموت بزنید من برم بیرون یه حالت کش دار چشششششم گفتم ممنونم قطع کردم رفتم سمت بیمارستان ی سر به غلام زدم همچنان بیهوش بود یه کم اونجا موندم و زنگ زدم به ایوب گفتم بیمارستان هستم گفت بیا اتاق من نشونی داد رفتم دیدم دراز کشیده کلی تحویلم گرفت یه رانی داد دستم شروع کردیم به صحبت کردن یه نیم ساعتی حرف زدیم متوجه شدم بچه ندارن و ده سال هم هست ازدواج کرده
بهش گفتم داداش یه چیز بگم تعارف نکن باهام گفت جان بفرمائید گفتم خونه رو شبی چند حساب میکنی برام بدون تعارف بگو گفت حالا با هم کنار میایم گفتم نه جان ایوب بگو
گفت خونه و کل اون ساختمون و مغازه ها مال عسله دوتا مغازه داریم و چهار تا خونه که از پدرش به ارث برده و همشم اجاره میده پایین برای مسافر بالا رو که دو واحده به همین همکارای بیمارستان ما که اومدن طرحشون بگذرونن البته به بیمارستان اجاره داده و طبقه آخر هم خودمون میشینیم گفتم پس وضعتون خوبه گفت خداروشکر
گفتم خوب بگو گفت والله بستگی به مشتری و زمان تعطیلات و خیلی چیزای دیگه داره از شبی 1500 تا 5 میلیون هم اجاره میده من زیاد دخالت نمیکنم فقط براش گاهی اوقات اینجا بیمارا جا ندارن براش مشتری میبرم از خودش بپرس منم سفارشت رو میکنم خلاصه بلند شدم گفتم من میرم نهارم نخوردیم برم غذا بگیرم برم خونه بنده خدا خواهر خانومم مریضه
باهام دست داد گفت مراقب باش
فقط ی چیزی گفتم جان با خنده گفت حواست به نفر سوم باشه گفتم یعنی چی گفت شیطان دیگه خواهر زنم که نون زیر کباب تنها هم هستین ی خنده بلندی کرد زد رو شونم گفت برو خوش باش

ی کم فکر کردم ابرو بالا انداختم گفتم چه فکرای میکنی بش فکر نکرده بودم هر چی خدا بخواد همون میشه
گفت باهاش راحتی؟
گفتم تا به چی بگی راحتی امروز برای اولین بار خواستم چند بار کمکش کنم رو تخت لمسش کردم و با شلوار دیدمش زیاد باز نیست با من
گفت برو تو کارش کمک خواستی رو من حساب کن
راستش بهم بر خورد یه جور حس مالکیت داشتم رو کیجا چشام درشت کردم بهم بر خورده بود یعنی چی
گفت داداش انگار بد برداشت شد منظورم قرص کاندوم قطره میل جنسی برای خانوم میتونم برات بیارم اصلا تو خونه هست خواستی ندا بده
گفتم دیگه برم شیطانی هستی تو
گفت راستی عسل هنوز نمیدونه شما زن شوهر نیستید بگم بهش؟
گفتم اگه رو کرایه تأثیری نداره بگو
راستی شب میای گفت نه جای همکارم میمونم صبح هم شیفت خودمه تا ساعت دو بعد میام خونه
گفتم خسته نمیشی گفت همینه دیگه همش خوابیم نه چه خستگي من قدیمی اینجام کسی کارم نداره رئیس بیمارستان هم فامیل عسل هستش شکار هاشو میبره تو سوئیت ما سیخ میزنه باهام کاری نداره معمولا
ابروم تکون دادم گفتم موفق باشی من برم غذا بگیرم برم خونه دارم بیهوش میشم
گفت راستی شغلت چیه گفتم آزاد کار برق میکنم ویلا آپارتمان نیم صنعتی اینجور چیزا
فعلا خدا حافط
تو راه به آرسو زنگ زدم و شرح وقایع دادم گفتم کیجا هم مریضه نمیتونه جواب بده
منم خستم میرم بخوابم
رفتم دو پرس کوبید با مخلفات گرفتم رفتم خونه ساعت حدود 9 شب بود زنگ زدم عسل جواب داد جاااانم گفت در میزنید لطفا
با خنده گفت وا چرا بزنم طفلکی اون که کاری نکرده
تو دلم گفتم زن مرد ی چیزیشون میشه ها زنه هم که میخواره
گفتم چرا کاری کرده
چیکار
مرد بی ریموت راه داده
خندی گفت باطریش ضعیفه باس بیام پایین بزنم الان میام قطع کرد
تو دلم گفتم چرا داشتم میرفتم نیومد الان باطری ضعیفه
در باز شد رفتم تو
دیدم دم در راه پله هستش شوک شدم دیگه یقین پیدا کردم که خانوم میخواد رسما بده به من چون با شلوارک و تاپ بدون سوتین نوک سینش هم از زیر لباس برجستگیش مشخص بود بود
پیاده شدم رفتم جلو سلام علیک کردم
گفت خوش اومدی چیزی نیاز نداری بیارم براتون
گفتم چرا من چایی خورم از صبح هم نخوردم
هست تو سوئیت بزارم گفت هست ولی چایی من آمادست دارم برات میارم
گفتم مزاحمت نمیشم خودم میزارم
گفت نه میارم با قند یا خرما
منم شیطنتم گل کرده بود با این قر فری ک داشت برام میومد گفتم با عسل
گفت جون دیگه
عسل بازی پس قندت نره بالا
گفتم نه نترس جونم هنوز قند مال پیر پاتالاست
اومد جلو دستم گرفت گفت بیا پس بریم از کندو عسل تازه برات بریزم
اشاره کردم به غذا گفتم برم یه سر به کیجا بزنم غذاشو بدم بیام
گفت نه نمیزارم میترسم حوص نون زیر کباب کنی عسلمون بمونه رو دست ما
خندیدم گفتم نترس عسل فعلا نقده و آماده میام بالا
گفت پس میرم چای تاز دم میزارم تا بیای
گفتم خودم میام شاید دیر بشه برم داخل فعلا لبش گذاشت رو لبم یه لب ده دوازده ثانیه ای ازم گرفت واقعا شیرین بود چشمک زد رفت از پله ها بالا چ کونی داشت قلمبه کردنی گفتم جون با سر افتادی تو عسل
رفتم داخل چراغ ها رو روشن کردم دیدم باز کیجا خوابه صداش کردم ب سختی بیدار شد
باز گیج بود گفتم بیا یه لقمه غذا بخور مردی از گشنگی دستش گرفتم از اتاق کشیدم بیرون گفت اینجا کجاست گفتم لابد انتظار داشتی با این حالت تا الان تو بیمارستان میموندیم
اجارش کردم
گفت گرسنمه و بازم خوابم میاد
غذا رو گذاشتم جلوش
شروع کردیم خوردن
بعد خوردن گفت دستشویی کجاست نشونش دادم گفتم میتونی بری گفت آره
مراقب باش
تا اون رفتن
منم باقیمانده غذا رو جمع کردم ریختم تو سطل زباله
کیجا اومد داروهاش بهش دادم تلو تلو خورد و رفت تو تخت گفتم چقدر میخوابی
گفت بی حالم باز خوابم میاد
تو هم بخواب خسته ای
گفتم چشم تو بخواب من هنوز زوده بخوابم
رفتم سرویس برگشتم دیدم کیجا خوابه خوابه
رفتم تو تلگرام به عسل پیام دادم چای عسل ما دم کشیده
سریع جواب داد چه جورم
لب سوز و لب دوز بیا تا از دهن نیفتاده
گفتم در باز کن
لباس راحتی هام پوشیدم رفتم بالا
این سری یه شرتک لی و ی تاپ ورزشی اسمشو نمیدونم شبیح سوتین هستش از زیر سینهاش تا بالای کوسش لخت بود دکمه بالای شورتکشم باز بود بدن بلوری داشت اومد جلو دست داد لبش آورد جلو از لبم یه بوس کرد هدایتم کرد داخل وااااا چ خونه ای چه سلیقه ای نمیشه توصیفش کرد

پایان قسمت اول
اگه نظرات مثبت بود ادامش رو تو همین هفته منتشر میکنم

نوشته: Morteza

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 2 هفته بعد...


خواهرزن و جمعی از دوستان - 2

درود بر شما دوستان کونباز

تمام وسایلشون لوکس و برند بود
چه سلیقه داشتن بخصوص توی نورپردازی خونشون
دوتا خواب انتهای پذیرای بود که هر دوتاش مستر بود
سرویسشون هم دم در بود حسابی خونه رو برانداز کردم
دید گپ کردم دارم خونه رو نگاه میکنم گفت اول چایی میخوری یا میخوای از کندو عسل بخوری برگشتم نگاش کردم لباش لیسید یه عشوی اومد برام گفت کدوم آدم عاقلی عسل میزاره چای میخوره آخه
اومد دستم گرفت کشید سمت آشپزخونه گفتم کجا میری گفت کاریت نباشه نکنه فکر کردی کندوی عسل وسط پذیرایی هستش
راستش بخواین یه خورده گیج شده بودم رفتیم داخل آشپزخونه چه کابینت هایی انگار خونه شاه بود همه چی به نظم بود یه میز نهار خوری سلطنتی بزرگ هم داشتن گوشه پذیرای یه در بود باز کرد رفت تو دیدم مطبخ هستش اونجا ولی معمولا مطبخ کوچیه این تقریبا بزرگ بود حتی میز غذا خوری هم داشت و یه پله گرد هم توش بود رفت سمت پله گفت بریم بالا اتاق خواب شاه نشین داریم
گفتم چون دیگه چقدر رمانتیک
گفت نه دیگه من رمانتیک دوست ندارمااااا
فقط خشن میتونی یا برگردم
کیرم داشت کم کم نبض میزد گفتم میتونم عزیزم چرا نتونم
چقدر خشن میخوای باشم
گفت انگار اسیر گرفته باشی دوست دارم منو ببندی بزنی انگار که داری تجاوز میکنی
جون دیگه بریم بالا
جلو افتاد از پله ها تا بالا چند تا رو قسمت لخت باسنش زدم رفتیم بالا
بازم یه اتاق شیک با یه تخت سلطنتی از اونایی که دورش رو با تو تضعین میکنن حلش دادم داخل تخت
جون چقدر وحشی آره همینو میخوام
خواستم برم رو تخت گفت اول لخت شو بعد بیا تا بیای منم شرتکم در میارم سریع لخت شدم عسل هم لخت شده بود دیگه نگاهشم نکردم پریدم رو تخت رو زانوهام وایسادم موهاش گرفتم کیرم رو چپوندم دهنش شروع کردم به تلمبه زدن چه دهن گرمی داشت تا ته حلقش میزدم هی اوق میزد اوق میزد نذاشتم نفس بکشه زیر چهار پنج دقیقه نفسش رو گرفتم
داشت اوق میزد با کف دستم پشت سرش گرفتم و با دست دیگم چندبار با کف دستم چک هم میزدم رو صورتش اشکاش در اومد دو دستی چنگم گرفت که یعنی ولش کنم ولی من ادامه دادم شروع کرد به زوزه کردن خواست گاز بگیره موهاش کشیدم چشمام براش درشت کردم ولی همچنان داشت زجه میزد یه لحظه بیرون آوردم نفس بکشه چندتا نفس عمیق کشید دوباره چپوندم دهنش با چشماش التماس کرد که دوباره اون کار نکنم گفتم اگه میتونی دارکوبی ساک بزنی بزن وگرنه باز وضع همینه با سر تائید کرد که میتونم دستم از رو سرش برداشتم خودش شروع کرد ساک زدن چقدر خوب ساک میزد حرفه ای بود احساس کردم داره آبم میاد موهاش گرفتم که بریزم تو دهنش خودش فهمید شروع کرد کلاهک کیرم میک زدن دیگه نتونستم تحمل کنم آبم اومد تو دهنش
هنش رو باز کرد ریخت رو لبش صورتش داشت همکاری میکرد با دهن باز کیرم میمالید آخراش باز سر کیرمو برد تو دهنش انقدر میک زد که جونم در اومد و نفس زنان افتادم رو تخت
تازه متوجه شدم چه تخت نرمی دارن عسل هم داشت با یه عشوی خاصی مثل جندهای فیلمهای پورن با انگشتاش آبم رو هدایت میکرد سمت دهنش و ملچ ملوچ می کرد بعد گفت برم پایین صورتم بشورم بیام گفتم مگه اینجا حموم نیست گفت هست تو برو حموم اینجا منم برم پایین گوشیم موند پایین شاید ایوب زنگ بزنه
تیغ تازه هم هست خواستی یه صفای بهش بده خوب تمیزش کن که خیلی باش کار دارم گفتم بزار یه کم نفس بگیرم اون رفت منم یه کم رفتم تو خودم که تو چند ساعت چیا بهم گذشت کجا هستم نور آبی ملایمی داشت فضای اتاق یه آرامش خاصی بهم داده بود چشمم افتاد به یه تلوزیون بزرگ روبروی تخت انگار سینما بود همه چی شون خاص بود بچه حالی میداد اینجا فیلم دیدن بغل تخت یه در بود قل خوردم تور کنار زدم در باز کردم دیدم آره یه حموم کوچیک هست رفتم یه دوش سرپایی گرفتم با تیغ هم یه کم پشمای کیرو خایه رو زدم البته من همیشه چون ورزش بدن سازی میکنم پشمای کل بدنم رو میزنم چون تازه داشت در میومد حالت زبری داشت حوله پشت در بود خودم خشک کردم پریدم رو تخت باز رفتم تو فکر حس خوبی داشتم بیشتر مهو نورپردازی خونشون بودم کلا بهم آرامش میداد چشمام بستم خوابیدم فکر کنم بیست دقیقه ای شد که با صدای پای عسل بیدار شدم در هم صدا خورد لامپ ها رو روشن کرد کلا چرتم پاره شد دیدم عسل اومد داخل با یه سینی مزه گذاشت رو پاتختی کنار مبل گفتم بح بح چه کرد عسل بانو
پر مغزیجات بود
گفت باید بسازمت دیگه وگرنه میترسم خروس بازی در بیار باز
گفتم من خروسم !!؟ کونت گذاشتم حالیت میشه
جون دیگه شوخی کردم ولی خیلی خشن شده بودیا گلوم درد میکنه
خودت خواستی گفت نه دیگه در این حد آرومتر من هستم اینجا
بیا این معجون بزن تا تقویت شی
اومدم بگیرم ازش گفت قبلش این قرص بخور که تا صبح میخوام ازت کار بکشم
منم خوردمش معجونم با هم خوردیم یه نیم ساعتی هم لاس زدیم
کم کم حس کردم خون داره تو کیرم جمع میشه عسل هم کوس کون لخت جلوم داشت عشوه گری میکرد بدنشم لیزر شده سینه های درشت کمرش باریک کونشم عالی بود سفید پوست و تمیز چون زایمان هم نکرده بود تو این سن شکم صافی داشت عین ی دختر 17 ساله بود معلوم بود خیلی به خودش میرسه
سینی رو آورده بود تو تخت گفت بسه دیگه زیاد نخور سنگین میشی پاشد سینی رو گذاشت بیرون از تخت نور هم کم کرد
گفتم بزار برم یه سر به کیجا بزنم
نه نه نمیخواد خودم رفتم
گفتم تو که لخت بودی چطور رفتی
مگه چیه کسی نیست که تو ساختمون
گفتم پایین کسی نیست
نه کلا 4 تا دخترن همش یه نفر خونست
اونیم که خونست جنازست از بس که ازشون کار میکشن تو بیمارستان
چطور بود کیجا
آب عرق رو تختی رو از روش برداشتم یه ملافه نازک انداختم روش کمکش کردم بافتش در بیاره یه تاپ زیرش پوشیده بود جنده چه بدنیم داره
دیونه الان صبح نمیگه کی اینو در آورده برام
خوب بزن زیرش بگو کار من نیست
از دست تو عسل
خوب کارتو راحت کردم زودتر بپری روش
حالا بیخیال آماده ای اومد تو تخت شروع کردیم به لب بازی و سینه خوری چقدر رو سینه هاش حساس بود داشت مثل مار به خودش می‌پیچند کمرشم باریک بود کونشم درشت یه قری داشت میداد که نگو هی از سینه میرفتم رو لبش رو گوشش کلا رو بالا تنه بودم خودشم دستش رو کسش بود داشت مثل خمیر ورزش میداد خلاصه تونستم ارضاش کنم موقع ارضا شدن مثل گرگ زوزه می کشید نوک سینش گذاشتم تو دهنم سرم گذاشتم رو اون یکی سینش آروم شروع کردم مک زدن باور کنید حدود یک دقیقه رو ویبره بود کم کم آروم شد گفت خسرو چیکارم کردی
خواستم جبران کنم
عالی بودی خسرو یکی از بهترین ارضا شدنای عمرم بود
گفتم خوب حالا جو نده شروع کنیم
عسل گفت میخوام یه ساک آروم بزنم برات گلوم میسوزه بزار خودم بخورم
گفتم پس بیا روم منم بخورم 69 شدیم شروع کردیم من زیاد کوس لیسیده بودم خیلی تمیز بود انگاری یه چیزی زده بود بهش بوی اسپری نارگیل میداد
خوردیما صدای ملچ ملوچ مون اتاق پر کرده بود
که دوباره شروع کرد به لرزیدن کیرم از دهنش بیرون آورد شروع کرد به زوزه کشیدن صداهای عجیب غریبی از خودش در می‌آورد
من خیلی آروم داشتم چوچولشو میک میزدم و اونم میلرزید بازم طول کشید لرزیدنش
بعد ک تموم شد خیلی نرم چرخید با دستاش اشاره کرد برم بغلش
بغل کردیم همو انگار که عاشق معشوق همیم آروم داشت تو گوش هم نجوا میکردیم میگفت چقدر خوبی تو بوی بدنت عضلاتت پیش نوازیت کلا میفهمی سکسو هرجور خواستم همونجوری باهام بودی تا الان
منم داشتم ریز بوسش میکردم و تو گوششو گردنش نفس نفس میزدم
گفت بیام یا میای
گفتم هر جور دوست داری بگو شروع کنیم
گفت تو چی دوست داری
گفتم از 6 صبح بیدارم 12 شبه تو بیای بهتر قل خورد اومد روم آروم رفت پایین یه سی ثانیه ساک پر تف زد برام اومد بالا یک ضرب نشست رو کیرم ی نفس بلند کشید و بلند آخ چه کیری داری خسرو جون دیگه نمیزارم بری دیگه بکن خودمی هی قربون صدقه کیرم و خودم میرفت
کشیدمش سمت خودم شروع کردم به لب گرفتن و همکاری کردن باش نرم داشتم باش بالا پایین میشدم حدود یک ربع با هم داشتیم نوبتی میزدیم
که دوباره لرزید و صدا های عجیب غریب در می‌آورد از خودش بیشتر صدای زوزه گرگ بود انگاری کوسش منقبض شده بود و داشت دل دل میزد کم کم آروم شد شروع کرد منو بوسیدن و هی تشکر میکرد که چقدر خوبی
گفتم یه چیز بپرسم
گفت بگو گفتم نمیخوام این حست رو بپرونم
نه بگو
مگه ایوب نمیکنتت
ایووووب چرا میکنه ولی چون تو بیمارستان زیاد به طورش میخوره دیگه به ما نمیرسه
واقعا
آره انقدر میان بیمارستان کارشون گیر میکنه که ایوبم خیرخواه کارو سریع راه میندازه به جاش مخشون میزنه میکنتشون تو چی
من چی
تو هم مثل اونی
اون اوایل به دید خیانت می دیدم ولی دیدم درست بشو نیست منم افتادم تو خط
ببین ما همو آزاد گذاشتیم الان که کیرت تو کسمه سر برسه ببینه بیشتر کیف میکنه یه آدم خاصیه حس بی غیرتی داره
کیرش چی چطوره
از مال تو درازتره ولی خیلی نازکتر و کج
خوب میکنه
فقط به فکر خودشه
انقدر اونجا کوس مفت گیرش اومده فقط خودش خالی کرده که عادت کرده فقط بلده بکنه و خودش ارضا کنه
البته کمرش سفته ها بخصوص تریاک بکشه که خیلی میکنه
بعد شبای که شیفته تو چیکار میکنی
شب شیفت نمیمونه معمولا اگه واحدا پر باشه بدونه تو ساختمون کسی هست شاید قبول کنه
مثل امشب
نه امشب من ازش خواستم
یعنی چی
از لحظه ای که دیدمت کوسم خیس شد تو دلم قنج رفت گفتم کاش بتونم مخت کنم و بهش گفتم
گفت راحت باش
یعنی میدونه الان با همیم
آره بابا براش مهم نیست که
فکر میکنی الان اون بیکاره
اونم پی عشق حال خودشه
الان بیمارستانه
یه کم سکوت کرد گفت نه
گفتم تو خونست سرش تکون داد که آره یه لحظه ترسیدم پوستم مور مور شد وحشت زده شدم ولی تو همین صحبت ها عسل داشت آروم آروم خودش بالا پایین میکرد
کیر منم که قرص خورده بودم خیال خوابیدن ارضا شدن رو نداشت
گفت کجاست الان گفت حالا بکنیم بعد بهت میگم گفتم نه بگو
عه نرین تو حال ما دیگه بزار حال کنیم
دختر میترسم خوب
گفتم اونم داره به مدل خودش حال میکنه تو کاریت نباشه
کیج شده بودم حسم پریده بود فقط کیرم شق بود
دید دارم همکاری نمیکنم گفت بهت میگم ولی باید قول بدی آروم باشی و سر صدا راه نندازی و ادامه حال کردنمون رو بریم
گفت قول
گفتم قول
یه لب دیگه ازم گرفت قل خورد از تو کشوی پاتختی کنترل تلویزیون برداست روشنش کرد
وای خدا چی میدیدم انگار اتاق کنترل بود
همه فضای ساختمون دوربین داشت 64 تا دوربین برای جای جای ساختمون
نقطه کوری هم نبود تو ساختمون
موس رو برداشت با یه زیر موسی گذاشت رو شیکمم و یه تصویر رو بزرگ کرد دیدم عه خودمونیم رنگم پرید
اومدم پاشم فشارم داد با یه حالت تشر گفت بخواب
دوربین بالای تلویزیون کار شده بود
تصویر بعدی از توی توری بالای تخت که کامل واضح همه چیز رو نشون میداد
تصویر بعدی هم گوشه اتاق بود از کل اتاق میگرفت
گفتم عسل چرا فیلم گرفتی ازم
گفت نترس بچه خوبی باشی اتفاقی نمی‌افته برات
وای خدا زندگیم نابود شد
زد رو پام با اعتراض گفت عععععه شلوغش نکن میگم کاریت نداریم چیکار به زندگی تو داریم اخه
فکرم هزار جا رفت گفتم لابد باج میخوان
انگاری فکرمو خونده بود
گفت نترس خودمون به اندازه کافی مال منال بهمون ارث رسیده
باج بگیرم نیستیم فقط دنبال عشق و حالیم
دوباره برگشت بوسم کرد با جفت چشماش بهم یه چشمک زد گفت نگران هیچی نباش بسپار به خودم
یه واقعیت بهت بگم گفتم بگو
گفت این همه سکس من و ایوب با این همه آدم کردیم
حسی که ازت گرفتم تا حالا تجربه نکردم
خرابش نکن از ما مطمئن باشه
دوباره بوسید منو
یه کم فکر کردم چاره ای نبود باید می پذیرفتم
گفتم مطمئن باشم گفت آره آره من معتقدم سکس چیز مقدسیه به جز تجاوز حالا هر مدلش که میخواد باشه
به همین سکسمون قسم میخورم که اتفاقی برات نمی افته نگران نباش
یه نفس راحت کشیدم برگشت بوسش کردم
گفت از همین اخلاقت خوشم اومده خدایی
گفتم حالا بگو ایوب کجاست
گفت خسروی من حالا نمیشه ادامه بدیم بعد بگم گفتم نه جان من بگو
گفت چون دوست دارم میگم ولی قول بده آروم باشیا گفتم قول
کنترل برداشت یه کانال عوض کرد 8 تا تصویر ظاهر شد
وای خدای من نزدیک بود سکته کنم
تصاویر مال سوئیت بود گفتم بزرگش کن
گفت موس باید بیارم تو کشو پاتختیه الان میارم
خوب دقت کردم انگاری دو نفر داشتن سکس میکردن موس آورد تصویر بزرگ کرد وای خدا ایوب داشت کیجا رو میکرد
با تعجب برگشتم سمتش عسل شما دیگه چه جور آدمای هستین
اون زن مریضه
گفت هیسسسس اون خوابه خوابه نمیدونه داره گاییده میشه
کیجا رو شکم خوابیده بود یه پشتی بزرگ زیر کوسش بود کونش اومده بود بالا و ایوبم روش داشت تلمبه میزد
خواستم بلند شم دوباره بهم تشر زد خسرو بخواب گفتم بهت
گفتم ولم کن برم پایین
گفت بری چیکار
مگه کار تو بهتر بود
تو هم داشتی زنش رو میکردی
تازه اون داره خواهر زنت رو میکنه
خوب به تصویر نگاه کردم دیدم یه گوشی هم روشن و ایوب هی بهش نگاه میکنه
گفتم اون گوشی چی میگه
گفت آنلاین با وای فای داخلی داره اینجا رو نگاه میکنه
ایوب دست تکون بده به خسرو خان
ایوب برگشت سمت دوربین ی بوس برام فرستاد
گفتم شما دیگه چه جونورای هستین
دختر به گا میریم فیلممون میره رو اینترنت
گفت به نت وصل نیست این وای فای داخلیه فقط موقع ای که خونه باشیم میتونیم رو گوشی ببینیمش
گفتم اها متوجه شدم
گفتم صدا هم داره
خندید گفت چیه برات جالب شد
آره داره کنترل برداشت صدا رو زیاد کرد صدای شلاب شلاب تلمبه زدن ایوب می اومد و یه صدای گنگی از کیجا گفتم به هوش نیاد گفت نه نترس تو داروهاش یه قرص خواب آور قوی گذاشتم تو هم بعد شام دادی بهش خورد صبح حدودا ساعت 10 کامل هوشیاره الان بیدار بشو نیست
ایوب گفت خسرو خان چطوری تونستی از عسل خوب کار بکشی
عسل پیش دستی کرد گفت ایوب عالی بود عالی
ایوب گفت دیدم نوش جونتون
کیجا هم عالیه دوست دارم وقتی که به هوشه بکنمش بدنش معرکست
گفتم ایوب نریزی توش بدبختمون کنی اون زن دست من امانته ها
گفت نترس من تعداد سکسام زیاده بخاطر بیماری هرگز بدون کاندوم سکس نمیکنم الانم رو سالار روکش کشیدم خیالت راحت
گفتم یه کم استراحت بده به زن مردم مفت گیر آوردی یکسره داری میزنیا زخمش کردی فردا متوجه میشه ها
گفت چند دقیقه دیگه تمومه نگران نباش زیاد نکردم
داشتم سکس شما رو تماشا میکردم
میخوای زودتر تمومش کنم شروع کن عسل بکن تا من شهوتی شم آبم بیاد
تو دلم گفتم این دیگه چه مدلشه
عسل داگی شد منم رفتم پشتش شروع کردم تلمبه زدن آروم آروم ریتم گرفتم عسل تو آسمونا بود هی داشت قربون صدقه من میرفت حدود ده دقیقه شد که باز لرزید و رفت رو ویبره افتاد رو تشک و زانوهاشو جم کرد تو خودش دیدم ایوب همچنان داره میزنه با عصبانیت گفتم ایوب تموم کن اون زن مریضه فردا میفهمه شر میشه ها
گفت باشه آقا نخواستیم
قل خورد از روش افتاد رو تشک
وای چه منظره ای بود یه کون قلمبه رو به دوربین
چقدر بزرگ بود
عسل با آرنج آروم زد تو پهلوم گفت هوی کجایی تو مال منیا
خندم گرفت گفتم چیه غیرتی شدی
آره شدم هیز بازی در نیار
بریم کمک ایوب لباساهای کیجا رو بپوشونیم
لباس بپوشونی یا از نزدیک ببینی انگار خوشت اومده ها
گفتم راستش رو بخوای آره هم میخوام ببینم هم اوضاع رو برگردونم عقب
نفهمه
تو کاریت به اوضاع نباشه خودمون بلدیم
6 ساله ما داریم از این کارا به صورت های مختلف میکنیم
با چند نفر این کارو کردین
به تو چه
من فقط این یادمه که فقط از تو عشق گرفتم بقیه به چشم جنده نگاهم کردن
ولی تو
گفتم خوب حالا رمانتیکش نکن اشکمون در نیار
حالا بریم پایین یا نه
گفت بریم اومدم لباس بپوشم گفت نمیخواد همینجوری بریم
لباسام دستم گرفتم راه افتادیم دوتای لخت به سمت پایین تو آسانسور گفتم آب سلطان نیاوردیا گفت وقت بسیاره میارم برات
چند بار ارضا شدی عسل
پنج شیش باری شدم هر بارم اونجوری بود که خودم میخواستم
دمت گرم عالی بودی
گفتم مگه چطور بودم
ببین شاید توضیح دادنش برام سخت باشه
فقط اینو بدون به چشم یه جنده دیده نشدم
هر طور که دوست داشتم باهام رفتار کردی به فکر کار خودت نبودی این برام ارزش داشت
ولی بهت بگم زدم در کونش من از این کون نمیگذرم
با عشوه گفت چشم عزیزم تو جون بخواه
خلاصه رسیدیم
دیدم ایوب فتاده رو کیجا داره تلمبه میزنه
داد زدم بیشعور تمومش کن گشتی زنه مردم رو از کی داری میکنی
گفت هنوز نیم ساعت شده جون تو دستش گرفتم بلندش کردم کسکش یه کیر داشت اندازه خرطوم فیل ولی نازک بود کلاهک درشتیم داشت سیاه بود بد ترکیب تقریبا دوتا اندازه کیر من بود ولی کیر من دوتا اندازه کیر اون کلفت بود ولی شق
کیرش بعد یه حالتی چون بلند بود کج معوج بود
دید دارم به کیرش نگاه میکنم گفت خسرو چه کیر خوشگلی داری چقدر کلفته چه سفیدم هست اومد جلو گرفت تو دستش یه خورده برندازش کرد گفت خدای بی نقصه حق داره عسل زیرش زوزه بکشه چه شقم هست
خوب حالا زن مرد تا منو چشم نزنین دست بر نمیدارین عسل گفت تعریف داره دیگه عزیزم
برگشتم سمت کیجا واقعا چه بدنی داشت بیشعور ایوب کامل لختش کرده بود چه کونی
از کون عسل که بی‌نقص بود هم زیباتر بود
خسرو بهم اشاره کرد نمیخوای یه تست کنی شاید دیگه همچین موقعیتی هرگز برات پیش نیاد حسرتش به دلت میمونه
منم با صحنه ای که دیده بودم کم میل هم نبودم یه سیخی بزنم بهش
عسلم گفت دوست داری شروع کن
عسل اومد جلو نشست رو تخت منو کشید سمت خودش کیرم گذاشت تو دهنش شروع کرد به آرومی ساک زدن
دوتا دستام گذاشتم رو سرش چشماش درشت کرده که نه نزن تو حلقم سری خودش عقب کشید گفت نه جون خسرو حلقم میسوزه بزار خیسش کنم یه کم بکن بعد بریم بالا من هنوز سیر نشدم
یه کچلو پر تف برام ساک زد گفت برو رو کارش اومدن دونفری لمبرای کون کیجا رو باز کردن تا حالا همچین کوس کونی ندیده بودم گوشتی و درشت
ایوب کیرم گرفت هدایتش کرد بره تو کس کیجا کیرم با این که لیز بود سخت رفت تو
جدارهای کسش رو رو پوستم کیرم حس میکردم چقدر تنگ بود وای خدا شکرت چه حس حالی بود خودش جم کرد یه لحظه شک کردم شاید بیداره ولی صورتش نگاه کردم عین مردها خواب بود شروع کردم به تلمبه زدن
روی کف دستم بودم داشتم میزدم خدای داشت حال میداد ی چند دقیقه زدم دستم خسته شد آرون بلند شدم گفتم بچه ها میشه کمک کنید داگی نگهش داریم خسته شدم
ایوب پیش قدم شد عسل هم همراهیش کرد
ایوب اومد بالای تخت پاش گذاشت دو طرف کیجا به سمت کونش دوتا پهلوهاش گرفت کشید بالا من و عسل هم زانوهاش جم کردیم چسبوندیم به هم چه منظره ای شده بود عسل گفت جنده خانوم چه کوس کونی داره
گفتم این جنده انقدر تنگه که فکر کنم شوهرشم نمیکنتش
ایوب گفت اره کیرم که خیلی نازکه نمیرفت تو کونش گفتم کونشم کردی گفت نه نرفت تو فقط کسش کردم اونم خیلی راحت نرفت تو تنگ بود
عسل اومد دوباره کیرم تفی کرد چپوندم داخل کس کیجا چنان با سرعت کردمش که صدای شالاپ شلوپ کلا خونه رو برداشته بود از کوس عسل داشت خیلی بیشتر حال میداد
تا حالا همچین کسی نکرده بودم تنگ و داغ
عسل گفت خسرو تمومش کن آبت بیاری می کشمتا آبت برا منه اومد طاق باز خوابید بغل کیجا کفت تموم کن بیا رو من
برگشتم نگاش کرده تو چهرش حسودی و التماس بود ایوب هم هلم داد برو عسل منتظر تا من بلند شدم ایوب اومد جام کیرش از بس دراز بود عین شلنگ بود خوب شق نمی شد با دوتا دست هدایتش کرد تو کس کیجا گفت نامرد گشادش کردی که
عسلم امونم نداد زود کشید منو رو خودش باز کردم تو کس عسل شروع کردم تلمبه زدن و لب خوری از عسل
داشت دوباره حرکات عجیب غریب از خودش نشون میداد هی سرش رو چپ راست میکرد یه حالتی تو چشمام نگاه میکرد انگار داشت عاشقم میشد
منم بهم داشت لذت میداد پاهاش رو آورد دور کمرم حلقه کرد و با پاهاش همکاری میکرد که محکم تر بکوبم
دیدم داره ارضا میشه منم خیلی رو اوج بودم داشتم میومدم گفتم آبم داره میاد گفت بریز توش بریز
منم گفتم بادا باد ریختم توش
عسل داشت زجه میزد دیگه اوف چقدر داغه کسم پر کردی شروع کرد به لرزیدن
منم هی نوازشش میکردم قربون صدقش
و خیلی آروم لبش رو بوس میکردم حسابی بغلم کرده بود داشت به خودش فشار میداد ایوب هم داشت تند تند تلمبه میزد یهو نعره کشید و ارضا شد ریخت تو کاندومش بلند شد رفت پایین تخت پاهای کیجا رو کشید کیجا افتاد به سمت پهلو رو به ما تازه سینه هاش معلوم شد چه سینه های چه بدنی یه شکم خیلی کوچیک هم داشت که بیشتر بامزش کرده بود هلش دادم رو بالا شد سینه هاش افتاد دوطرفش درست جلو صورتم بود آروم گذاشتم دهنم یه هو کیجا یه تکونی به خودش داد سرش برگشت به سمت من پوستش مور مور شده بود
نه اینکه زنا رو سینه هاشون حساسن انگاری تو خواب هم اثر داشت
گفتم بچه ها اینو چیکارش کردین شده مثل مردها هیچ به هوش نمیاد
چون قرص خورده بودم کیرم همچنان شق بود یه تف انداختم رو کیرم افتادم روش کیرم کردم تو کسش خیلی ملو شروع کردم تلمبه زدن کسش خشک بود انقدر گاییده شده بود بنده خدا دوباره تف انداختم رو کیرم
خیلی داشت بهم لذت میداد
ایوب اومد بیرون با تن پوش گفت نوش جونت داداش بزن که خواهر زن از هر چیزی بهتره
یه چند دقیقه گذشت عسل اومد
گفت خسرو بلند شو بسه زنه رو ترکوندی
ایوب گفت چیکارش داری بزار حالشو بکنه شاید دیگه گیرش نیاد
عسل گفت خسرو بلند شو قول میدم تو بیداری با میل خودش بیاد زیرت بلند شو منم با کیری شق بلند شدم ازش
ایوب کیرم گرفت گفت وسوسه شدم تو این سن تستش کنم
عسل گفت لازم نکرده کم مونده تو این سن کونی بشی از فردا بیفتیم برات دنبال کیر
من خندیدم
عسل گفت بیاین کمک
دستمال مرطوب آورد گفت پاهاشو باز کنید دو طرفش گرفتیم کامل بازش کردیم چه منظره ای میل داشتم تا صبح بکوب بکنمش ولی عسل نمیزاشت
با دستمال مرطوب کوس کونش تمیز کرد روناش تا نزدیک زانو هاش سینه هاشو شیکمش صورتش گفت برگردونینش پشتشم تمیز کرد یه پیراهن گشاد تابستونی یکسره تا روی زانو آورد گفت کمک کنید بپوشه گفتم شرتش چی گفت حرف نباشه
با ایوب کمک کردیم تنش کردیم دوتا دستاش گرفتیم بلندش کردیم تنش کرد آستین نداشت
گفت برین بالا تا من یه کم اینجا رو تمیز کنم لباساشو بندازم تو لباسشویی بعد میام
من ایوب لخت با هم راه افتادیم رفتیم سمت بالا لباسامم دستم بود
رفتیم بالا گفتم برم یه دوش بگیرم افتادم تو حموم چه حمومی خدای ایوب هم اومد گفت تا دوش بگیری وان آماده میکنم بری تو وان گفتم ایوب نه نصف شب ساعت از دو شب رد شده بود گفت خوب باشه مگه کاری داری
کیجا تا بیدار بشه ظهره گفتم باشه آمادش کن من دوش گرفتم اومدم سمت وان دیدم چشم ایوب به کیرمه
گفتم ایون چرا کلید کردی به کیرم گفت خدایی خیلی زیباست
میترسم پاره بشم وگرنه میگفتم کونم بزاری اومد جلو گرفت دستش نشست جلوم شروع کرد زبون زدن گفتم ایوب چیکار میکنی چندشم میشه گفت صبر کن تخمام کرد دهنش کیرم نبض زد دوباره بلند شد این قرصه خدای عجب چیزی بود پاهام باز کرد تخمام لیس میزد از زیر کیرم میومد بالا تا کلاهکش عسل در باز کرد اومد داخل گفت چشمم روشن چیکار میکنی ایوب
گفت خدایی ببین آخه تا حالا همچین کیری دیده بودی خیلی بی نقصه گفت ایوب گمشو برو بیرون میخوام تنها لذتش ببرم
ایوب گفت بزار بمونم
گفت خفه برو بیرون بخواب صبح باس بری سر کار ایوب با دلی چرکین رفت بیرون
عسل دستاش گذاشت رو وان کونش قمبل کرد گفت بزن عزیزم که دارم میمیرم برای کیرت
گفتم تو چقدر شهوتی هستی گفت کیرت فرق داره بزن تف انداختم سر کیرم مالیدم به کوسش آروم کردم توش گفتم بکوبم یا آروم گفت آروم ممکنه تو حموم سر بخورم
خیلی ملایم شروع کردم به تلمبه زدن چقدر شهوتی بود این زن سریع کوسش آب برداشت
آب کوسش با انگشتام هدایت کردم سمت کونش با انگشت شستم شروع کردم هم زمان تو کونش تلمبه زدن مشخص بود کون زیاد داده با دوتا انگشت شصتم همزمان حسابی بازش کردم
گفتم عسل آماده کون دادن هستی گفت آره من در اختیارتم
کیرم کشیدم بیرون یه تف مستقیم انداختم رو سوراخ کونش کیرم گذاشتم خیلی آروم هل دادم از اون چیزی که فکرش رو میکردم راحت تر رفت
عسلم بریده بریده میگفت آروم آروم اونم از روی شهوت بعد اینکه کامل چپوندم توش یه کوچولو نگه داشتم تا جا باز کنه بعد نرم شروع کردم تلمبه زدن کونش انگار ی حلقه بود دور کیرم عسل داشت زوزه می کشید باز و میلرزید منم تندش کردم بی رحمانه کوبیدم تو کونش فکر کنم ارضا شده بود ولی من محل ندادمو یک سر زدم که برای بار سوم آبم اومد ولی دیگه آبی نمونده بود برام همون رو ریختم تو کونش یه در کونی محکمم زدم بهش گفتم عالی بودی چسبید بهم
با صدای گرفته گفت کشتیم پسر خدا به زورت قوت بده تو محشری رفتم دوش گرفتم کیرخایهام رو شستم رفتم تو وان عسلم پشت سرم رفت دوش گرفت اومد تو وان یه کم تو وان عشق بازی کردیم
ازش پرسیدم عسل یه چیز بپرسم
گفت بپرس
گفتم تا حالا با چند نفر بودی خندید گفت چرا میپرسی گفتم چون باتجربه ای
گفت من شهوتیم
با خیلیا قبل ازدواج با ایوب. دوست پسر زیاد داشتم تا بیست دو سالگی پسر نبود تو شهر کونم نذاشته باشه خدای آمارش خیلی زیاده
بعد ازدواج ترک کردم فقط ایوب که دیدم اونم زیر آبی میره کم کم افتادم دوباره تو خط
سکس گروهیم داشتی
آره یه مرد دو زن
دو مرد من تنها
یه بار 4 تا مرد اینجا رو اجاره کرده بودن ایوب منو هم قول بهشون داد
کلی هم پول پله ازشون تیغ زدیم
یعنی پارم کردنا 24 ساعت اینجا بودن
یعنی یک هفته به سختی راه میرفتم
اوه اوه چه خشن
گفتم بریم بخوابیم خستم
گفت بریم گفت تو برو بالا تو شاه نشین بخواب ایوب اینجا منم میرم پیش کیجا
تا صبح همه چیز طبیعی باشه بهش میگم تو صدامون کردی که حال کیجا خوب نیست و من اومدم پایین کمکت کردم بعد فرستادمت بالا ترو خدا شک نکنه
نه حواسم هست
گفتم حواست به سالار ما هم هست دیگه ببینم چیکارش میکنی برام گفت چیو گفتم کیجا رو دیگه چشم گرفتتش گفت باشه بسپارش به من فقط برات هزینه داره گفتم هزینه
گفت آره این سالار هزینشه هر موقع خواستمش نه نداریم گفتم چشمممم
از هم جدا شدیم من لباسام برداشتم
رفتم بالا جنازه بودم تلوزیون هنوز روشن بود دیدم عسل هم با یه ظرف آب با یه دستمال رفت پیش کیجا ظرف آب گذاشت رو میز دستمال رو هم انداخت تو آب
یه ست تاپ شلوارک تنش بود بغل کیجا خوابید منم تی وی رو خاموش کردم خوابیدم

نوشته: Morteza

  • Like 2
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر


خواهرزن و جمعی از دوستان - 3

با صدای گوشیم از خواب بیدار شدم
گيج و منگ بودم داشتم به خودم لعنت میفرستادم که چرا گوشیم سایلنت نکردم به زور گوشیم برداشتم آرسو بود
الو خسرو چطوری
خواب آلود گفتم جان چی شده
خوابی هنوز گفتم مگه ساعت چنده گفت ده نیم
غلام چطوره کیجا چرا جواب نمیده باز
گفتم کیجا دیشب مریض بود بردیمش بیمارستان بهش سرم و دارو دادن حالت تهوع داشت
داستانش مفصل هستش بذار بیدار شم بهت زنگ میزنم
گفت منتظرم دلم شور میزنه
گفتم نگران نباش بهت خبر میدم زود
کنترل برداشتم تی وی رو روشن کردم
عسل داشت تو آشپزخونه صبحانه آماده میکرد
کیجا هم هنوز رو تخت به صورت دمر خوابیده بود لباسش تا نزدیک باسنش بالا بود پاهای لختش مشخص بود در حال تماشای تصاویر سوئیت بودم و داشتم به اتفاقات دیروز فکر میکردم که چقدر سریع همه چیز اتفاق افتاده و چقدر راحت تونستم به بدن خواهر زنم که سالها بود خودش ازم پنهون میکرد برسم
عسل رفت سمت باند و روشنش کرد و با گوشیش وصل شد به بلوتوث باند منم صدای تی وی رو زیاد کردم
یه آهنگ ملایم از معین پلی کرد بود و رفت سمت اتاق شروع کرد به صدا کردن کیجا
خانوم عزیزم بلند شو رفت نشست رو تشک دستش گذاشت رو بازوی لخت کیجا
کیجا خانوم عزیزم بلند شو چقدر میخوابی
من به صورت کیجا دید نداشتم
ولی صدای عسل میومد که داشت آروم می گفت خوبی میزونی دست برد گوشیش رو برداشت صدا رو کم کرد
کیجا ظاهرا بیدار شده بود
یه کم چرخید دور ورش نگاه کرد برگشت عسل دید
عسل. خوبی خانومی چقدر خوش خوابی خانوم
معلوم بود که کیجا گیجه
سری چرخوند لباساش دید
با تعجب برگشت سمت عسل که بپرسه اینجا چه خبره که عسل پیش دستی کرد
یادته که با دومادت اومدی اینجا
کیجا. سرش تکون داد آره گفت
عسل. ساعت دو شب بنده خدا اومد هراسان بالا که حالت خوب نیست
من اومدم پایین دیدم تو تب داری میسوزی
اشاره کرد به لکن بغل تخت گفت انقدر پاشوره کردمت تا تبت بیاد پایین
کیجا. خسرو کجاست گفت اون بنده خدا انقدر خسته بود فرستادمش بره با شوهرم بالا بخوابن من موندم و شما
ماشالله چقدر هم سنگینی
به زور تونستم لباسات در بیارم خیس آب بودی از تب
برای اینکه تبت رو بیارم پایین لباسات کم کنم حتی لباس زیزات هم خیس بودن گفتم سرما میخوری همه رو کندم
کیجا دستش برد سمت کوسش دید شرت نداره گفت ای وای
عسل خندید گفت ماشالله چه خوشگله و چقدر سفیدی
کیجا انگار خجالت خورده بود بلند شد نشست سر جاش لباسش کشید جلو تا کوسش بپشونه
عسل باز خندید گفت نپوشون به اندازه کافی دیدم ناز تو چقدرم خوشگل تپلی هستش کیجا خیلی خجالت کشیده بود ظاهرا تو سکوت بود و سرش رو به پایین بلند شو قشنگم برو یه دوش بگیر بیا صبحانه آمادست مردیم از گشنگی
عسل بلند شد دستش دراز کرد سمت کیجا کمکش کرد که از تخت بیاد پایین
کیجا تلو تلو خوران اومد پایین انگار هنوز سرگیجه داشت
عسل گفت چیه انگاری هنوز میزون نیستی
کیجا با زحمت گفت گشنمه سرم گیج میره
عسل گفت پس اول بیا بریم سر میز
صبحانه بخور بعد برو دوش بگیر با هم رفتن سمت آشپزخونه چای ساز روشن کرد
ماهیتابه رو گذاشت رو گاز و رفت سمت
کوشش شروع کرد به تایپ کردن
دیدم برام پیام اومد سلام خسرو جان بیداری عزیزم
گفتم
سلام بر عسل بانو
بله بیدارم و به صورت لایو دارم دوتا خانوم زیبا رو تماشا میکنم
گفت ای ول
گفتم گشنمه گفت
عسل. اگه زودتر میخوای با این خواهر خانومت سکس کنی تحمل کن
گفتم برنامه ای داری گفت آره منتظر بمون من فعلا برم یه چیزی بدم بخوره انرژی بگیره که خیلی باهاش کار داریم
گفت ولی تو نباید باشی
گفتم یعنی چی
گفت میتونی تا شب منو کیجا رو تنها بزاری
بهم اعتماد کن تا به نتیجه برسیم
گفتم باشه میرم تا شهرمون و تا شب برمیگردم
گفت باشه و گوشی رو گذاشت کنار
شروع کرد به نیمرو درست کردن و چایی ریختن
چایی رو برد پیش کیجا با خرما گفت بخور یه خورده قند خونت بیاد بالا تا نیمرو آماده بشه
بعد چند دقیقه نیمرو رو ریخت تو پیش دستی آورد رو میز گردو عسل پنیر کره هم بود رو میز
نون هم از جا نونی برداشت گفت تازست بخور جون بگیری
کیجا آروم آروم شروع کرد خوردن
عسل چندتا لقمه گرفت براش گفت بخور قشنگم
کیجا گفت دامادم کجاست
گفت بالا هستش
عسل. بگم بیاد صبحونه بخوره
کیجا گفت ای وای خدا مرگم بده با این وضعیت
عسل. با کدوم وضعیت
کیجا لختم که
عسل مگه وضع من بهتره دیشب همینجوری اومدم پایین
چشمای کیجا درشت شده بود گفت شوهرت گیر نمیده
عسل نه قشنگم چرا گیر بده
گوشی رو برداشت و بهم زنگ زد بعد چندتا بوق جواب دادم بله گفت آقا خسرو تشریف بیارین صبحانه کیجا جونم بیدار شده
خسرو. چشم چند دقیقه دیگه میام
کیجا هراسان بلند شد گفت لباسام کو
عسل خنده کنان به لباسشویی اشاره کرد گفت همش خیس عرق بودن داره شسته میشه
کیجا گفت الان چیکار کنم
عسل. گفت بشین تا بیاد حالا
کیجا. وای نه تورو خدا تا حالا منو اینجوری ندیده
عسل. خندید گفت خا میبینه مگه چیه منو دیده مگه چیزی شده چیزی ازم کم شده یا چی
معلوم بود کیجا استرس گرفته
عسل. صبحانه بخور الان یه کاریش میکنم
کیجا نشست
عسل هم رفت تو اتاق خواب یه پتو مسافرتی نازک اندازه ملحفه آورد انداخت رو شونه های کیجا گفت خوبه خانم مقدس
خندید نشست
کیجا. روسری یا شال نداری
عسل. اینجا ندارم دیگه بیخیال شو نمیخواد
کیجا. تو نمیخوای بپوشی
عسل. مرموزانه خندید گفت دیداشو دیشب زده بیشعور
منم بلند شدم رفتم دستشویی شاشیدم لباس پوشیدم وسیله هام گم کردم رفتم پایین
در زدم
عسل اومد در باز کرد سلام آقا خسرو بفرمائید
سلام گفتم اومدم داخل عسل دستش دراز کرد سمت من منم یه نگاه به کیجا کردم دل زدم به دریا باش دست دادم
رفتم کنار کیجا اینقدر خوابیده بود که پف کرده بود
الکی دست زدم به پیشونیش گفتم خداروشکر تب نداری
خنديدم گفتم این چیه انداختی رو سرت
کیجا. خانوم زحمت کشید لباسام رو انداخت تو ماشین لباسشویی
تو این فاصله عسل شروع کرد به نیمرو درست کردن
گفتم حسابی مزاحم شدم
عسل. این حرف نزنید
کیجا. اره خدایی خیلی بتونیم جبران کنیم
کیجا. گفت از غلام خبر نداری
گفتم نه الان میخوام برم
عسل. نیاز نیست الان آمار میگیرم
نیمرو رو آورد رفت سراغ گوشیش زنگ زد سلام دکتر جونم خوبی چه خبر هیچ می پرسی از ما حتما باید با مهمونات بیای به ما سر بزنی نمیگی ما هم دل داریم
یه کم با هم خوش بش کردن که بیشترش لاس بود
کیجا با حرفهای عسل سرخ شده بود
در نهایت بعد تعارفات لاس زدنها گفت بی زحمت آمار بیمار غلام.
برگشت سمت ما منم درجا فامیلیش رو گفتم عسل هم تکرار کرد
میگیری برام انگاری اون ور خط گفت کیه
عسل باز خندید گفت آشناست خانوادش مهمون من هستن
بعد خداحافظی کردن گفت منتظرم قطع کرد
منم صبحانه رو داشتم میخوردم
عسل رفت یه قرص جوشان انداخت تو آب یه لیوان گفت کیجا جان اینو بخور سرحال شی پشتش به کیجا بود ولی من بهش دید داشتم یه شیشه کوچیک هم برداشت چند قطره ریخت توش داد دست کیجا گفت بزار حل شه بعد سربکش
منم صبحانم تموم شده بود گفتم کیجا من میخوام برم تا خونه و یه سر به کارگرام بزنم تا شب برمیگردم تو مشکلی نداری
عسل. نه چه مشکلی من هستم حواسم هست شما راحت باشید
کیجا. باشه برو مزاحم تو هم شدم مراقب باش اگه کار داری نمیخواد بیای خودم یه کاریش میکنم
خسرو. نه برمیگردم
کیجا. فقط یه زحمت بکش یه ساک لباس برام بیار من زنگ میزنم آرسو سفارش میدم جم کنه
گفتم باشه نگران نباش
گوشی عسل زنگ خورد
گوشی رو برداشت
سلام جانم
اشاره کردم بهش و گفتم از بیمارستانه با سر تأیید کرد که آره گفتم بزار رو آیفون
عسل گفت میزارم رو بلندگو خانوادش بشنون
صدای یه آقایی بود

گفت این بنده خدا همونی که تو جاده کوهین تصادف کرده با تایید سرما عسل گفت آره
دکتر گفت مسافراش همه سرپایی ترخيص شدن ولی این بنده خدا سرش ضربه خورده و تو کماست هوشیاریش دیشب تا 5 هم اومد ولی الان 6 هستش نمیشه تکونش داد
باید دعا کنید فعلا
از رو بلند گو برداشت گفت دکی جون حواست به بیماره ما باشه ها بعد جایزش بهت میدم یه سری هم به ما بزن دکی جون یه مقدار لاس زدن قطع کرد
اومد نشست رو میز گفت دکتر فامیلمونه با هم نداریم بهش سفارش میدم نگران نباشید حل میشه
من بلند شدم گفتم من میرم پس سعی میکنم زود بیام
عسل بلند شد
کیجا هم به اجبار بلند شد چشمم افتاد به ساق پاش که لخت بود
کیجا هی سرخ سفید میشد بدون روسری هم بود
عسل همراهیم کرد تا دم در دستش دراز کرد سمت من گفت مراقب باشید من باش دست دادم گفتم بی زحمت دروازه رو باز میکنید من برم گفت بریم از اینجا نمیشه رفتیم تو حیاط گفتم اون چی بود ریختی تو قرص جوشان گفت عه دیدی گفتم چی بود گفت قطره اسپانیش فلای محرک جنسی خانوما هستش خندید گفت بسپارش به من تو به سلامت
فقط با من در تماس باش
رفتم سوار ماشین شدم
عسل ریموت آورد بهم داد گفت اینجا سرد ریموت داشته باش شب اومدی پشت در نمونی گفتم جان تو جان کیجا امانته ها گفت نترس چیزیش نمیشه یه بوس فرستاد رفت تو و من هم حرکت کردم.
در نبود من مقداری از داستان رو از زبان عسل بخونید:

بعد رفتن خسرو رفتم داخل دیدم کیجا روی صندلی نشسته داره ظرفهای صبحانه رو جم میکنه گفتم تو زحمت نکش خودم جم میکنم هنوز پتو رو شونه هاش بود گفتم نکنه از منم خجالت میکشی دختر
کیجا. نه کلا من پوشیده راحت ترم تا حالا اینجوری جلوی کسی نبودم حتی خواهرم خانوادم
دست انداختم پتو رو کشیدم گفتم کوتا بیا خوشگل خانوم حیف تو نیست خودت هزارلا میپوشونی با این بدنت در حال جم کردن ظرفهای صبحانه لیوانی رو که نصفه خورده بود رو دادم دستش و گفتم کامل بخور جون بگیری و کلی باش شوخی کردم و گفتم چه بخوای چه نخوای من که همه جاتو دیدم
گفت واااای به جز همسرم کسی تا حالا ندیده بود حتی دخترام که می بردمشون حموم
عسل. حالا فکر کن من شوهرت و خندیدم
حالا شوهرت قدرشو میدونه یا نه
کیجا. هی بد نبود
عسل. نبود!!!؟
خوب اوایل خوب بود بعد بچه دوم کم کم کمرنگ شد
از وقتیم که ورشکست شد همش جنگ دعوا داشتیم کلا یا نیست دنبال مسافرکشی هستی اگه هم باشه پذیرایی رو مبل میخوابه میونه خوبی با هم نداریم اون اواخر که با هم میخوابیدیم دیگه اصلا بلند نمیشد و نمیتونست کاری کنه
عسل. یعنی چند وقته
کیجا. حدودا 4 ساله که دست نزدیم به هم
عسل. بعد بگو ببینم نیازهات چه میکنی
کیجا. ای خواهر دل دماغی نمونده برامون
عسل. یعنی هیچ وقت نیاز پیدا نمیکنی
کیجا. چرا ولی چه کنم بخت ما هم اینجوری بود
عسل. دوست پسری چیزی؟
کیجا. من میگم تا حالا کسی ندیده تو میگی دوست پسر
عسل. مگه میشه من دو روز بعد سکس دیگه همش خیسم تا سکس بعدی خارشش می‌افته به تموم جونم
کیجا. منم خیس میشم و هوس میکنم گاهی ولی دیگه چاره چیه دل دماغی نمونده برام
عسل. یه دوست پسر بگیر واسه خودت
کیجا نه خانوم دوتا دختر دارم شهرمون کوچیکه
عسل. تو هنوز جوونی دختر حیفت نیست بدن به این نازی بدون کییییر بمونه
با شنیدن اسم کش دار کییییر کیجا سرخ شده بود و با خجالت منو نگاه کرد
کیجا. خدا بگم چیکارت کنه
عسل. چی شد
کیجا. انقدر گفتی که …و سکوت
عسل. خندیدم گفتم ای جان خواهر فدات شه نکنه دلت خواست کیجا باز سکوت کرد گفتم خواهر مصنوعیش دارم میخوای با تعجب منو نگاه کرد گفت مصنوعی چی گفتم کییییر دیگه همونی که بخاطرش سرخ شدی
کیجا. نه عزیزم من از این کارا نکردم بلد نیستم
برم دوش بگیرم آروم میشم
عسل. برو عشقم
کیجا. یه چیز جالب بگم
عسل. بگو قشنگم
کیجا. انقدر همه چیز تند تند جلو رفت و ناخواسته از خصوصی ترین چیزامون حرف زدیم ولی من هنوز اسمت رو نمیدونم
عسل. خندیدم رفتم سمتش آروم بلند شد بغلش کردم دم گوشش گفتم عسل هستم و خیلی از آشناییت خوشحالم و میخوام یه چیزی رو اعتراف کنم کیجا منو آورد عقب و تو صورتم نگاه کرد جان بگو همچنان تو بغل هم بودیم و دستم رو پهلوهاش بود دستای اونم روی بازو هام
عسل. تو چشماش زل زدم با یه حس دوستانه ای که تو دلش جا بشم گفتم یه حس خوبی نسبت بهت دارم و ازت انرژی میگیرم خیلی ازت خوشم اومده
کیجا. مرسی عزیزم تو چقدر مهربونی
عسل. با کف دستام و انگشتام به پهلوهاش فشار دادم به لبای گوشتیش خیره شدم تو یه چشم به هم زدن یه بوس سریع از لباش گرفتم و گفتم اگه مرد بودم حتما مخت رو میزدم چقدر تو جذابی قشنگ من
از تعریف های من خندش گرفته بود
کیجا. پس شانس آوردم که مرد نیستی چون الانشم دیر بجنبم مخ منو میزنی من برم حموم تا کار دستم ندادی
کیجا. برو تا من میز جم کنم برات حوله تمیز میارم
عسل. خدا بگم چیکارت کنه انقدر درمورد این چیزا حرف زدی که شهوتی شدم نمیدونم چرا اینجوری شدم لای پام میسوزه همش از وقتی بیدار شدم
عسل. لای پات!!!؟ یا کوست
عسل با پوست سفیدی که داشت هی با شنیدن اسم کیر کوس سرخ سفید میشد
کیجا. همون که تو میگی تا حالا همچین حسی نداشتم
عسل. من اگه چارسال رنگ کیر نمیدیدم الان شهر به صف میکردم چه صبری تو داری
کیجا. وای من برم حموم
عسل. برو قشنگم
بعد رفتن کیجا به حمام به خودم افتخار کردم گفتم عالی جلو رفتم
سریع میز جمع کردم آشپزخونه رو مرتب کردم رفتم یه تن پوش برای کیجا آوردم
رفتم سمت حموم یه تک ضربه به در زدم منتظر نموندم در باز کردم
انقدر حول بود در قفل نکرده بود رفتم تو رختکن حوله رو آویزون کردم گفتم قشنگم چیزی نمیخوای
کیجا. سریع چرخید و خودش جوری گرفت که کوسش نبینم نه عسل جان همه چیز هست
عسل. خندیدم گفتم برگرد من به اندازه کافی دیشب نازیتو دیدم چقدرم خوشگله چه پفی داره چقدر تپلیه

آروم شدی
کیجا. با سر اشاره کرد که نه
عسل. بیام پشتت رو لیف بزنم
کیجا. نه بدنم هی مور مور میشه نمیدونم چرا انقدر امروز شهوتی هستم دست بهم بزنی می افتم گردنت
عسل. جون دیگه با این بدنی که خدا برای تو ساخته شهوتت طبیعی هستش برات کیر مصنوعی بیارم استفده کنی آروم شی
کیجا. نهههههه نمیخوام با یه حالتی گفت که انگار آره بیار
عسل. خانوم با مصنوعی هم حال نمیکنه آخه
طبیعی میخوای سرش از زیر دوش دور کرد گفت مگه داری گفتم بله که دارم چند تا میخوای
کیجا. وای خاک تو سرم نه عسل جان تورو خدا تموم کن با حرفات دارم وا میدم حالم خوب نیست فکر کنم فشارم پایینه
عسل. قشنگم نخوری زمین زود تمومش کن بیا
کیجا. بزار یه لیف بزنم الان میام بمون اینجا میترسم حالم بد شه
عسل. با شنیدن این حرف سه سوت لخت شدم رفتم سمتش
لیف ازش گرفتم شامپو بدن ریختم روش نشوندمش لب وان شروع کردم به شستن بدنش
چشماش داشت از شهوت بیرون میزد حسابی لیفش زدم دستم به سینه هاش میخورد خودش عقب میکشید
بلندش کردم گفتم دستات بزار رو دیوار گذاشت پاهات باز کن یه کم باز کرد گفتم نیفتی شروع کردم به لیف کشیدن لای پاش و کونش داشت به کمرش آهسته قر میداد به خودم احسنت گفتم که خوب پیش رفتم قطره کارش کرده بود برش گردوندم کسشم لیف زدم که دستم گرفت گفت وای نمیتونم دست بش نزن لطفا
بلند شدم گفتم برگرد چسبوندمش به دیوار تو چشماش زل زدم رفتم سمت لبش لبام گذاشتم رو لبای گوشتیش شروع کردم به خوردن
کیجا شروع کرد به مقاومت و هلم داد دوتا دستاش از قسمت مچ گرفتم از بی حالیش سواستفاده کردم دستاشم چسبوندم به دیوار چشمم افتاد به سینه هاش که یه کم کف داشت هنوز ولی با خودم گفتم اگه الان نخورم شاید دیگه نذاره صورتم بردم سمت سینش نوک سینش گذاشتم تو دهنم
شروع کردم به مکیدن مثل همه خانوما دقیقا نقطه حساسش بود استارت کارو زد شروع کرد خودش چپ راست کردن و آه کشیدن چند لحظه با ملایمت خوردم سرم بلند کردم چشماش بسته بود رفتم سمت لبش لب پاینش گذاشتم تو دهنم شروع کردم به خوردن یکی از دستاش ول کردم و دستم رو بردم سمت کوسش دستم به کوسش رسید یه آه از ته دل کشید اون یکی دستشم ول کردم سینش گرفتم صداش بلند شده بود و داشت آه اوه میکرد حسابی مالیدمش سینه و لب خوری کردم بعد چند دقیقه مالیدن زانوهاش سست شد داشت می افتاد
آروم تو گوشش گفتم بریم رو تخت سرش تکون داد که آره دوش باز کردم دوتایی رفتیم زیر دوش کمکش کردم خودش آب بکشه منم خودم آبکشیدم تن پوش برداشت ولی گفتم بمون تو رختکن حوله هم بود برداشتم خشکش کردم گفتم تن پوش بپوشه پریده
بردمش رو تخت حوله رو پهن کردم رو پشتی چون موهاش نم داشت خوابوندمش رو تخت هیچ اختیاری از خودش دیگه نشون نمیداد کاملا تو دستم بود
پاهاش باز کردم رفتم خوابیدم روش کاملا فیس تو فیس هم بودیم لباش با چند تا بوس کوچیک شروع کردم به بوسیدن و لب گرفتن کم کم اومدم رو گردنش رو سینه هاش به نوک سینهای درشتش رسیدم با یه دست یکیش رو نرم لطیف نوازش کردم اونیکی رو کردم تو دهنم آروم شروع کردم به میک زدن داشت زیرم خودش بالا پایین میکرد آروم دست راستم که بیکار بود بردم سمت کوسش
کوسش حسابی آب انداخته بود مالیدن شروع کردم انگشتمو کردم توش گرم لجز بود تو کسش داشت حسابی ناله میکرد زیرم خودش تکون میداد رفتم پایین برای کوس خوری که دیدم انقدر خیسه که صورتم خیس میکنه با دستمال کاغذی تمیزش کردم شروع کردم زبون زدن دیگه کیجا داشت نالش به فریاد تبدیل میشد که با دستم بالای کسش مالیدم با زبونم چوچولش رو لیسیدم بعد حدود یک دقیقه ارضا شد کون کمرش رو می‌کوبید به تخت و حسابی ازش آب میومد بیرون سرم بلند کردم از پاش سریع پاش به هم چسبوند به پهلو چرخید منم رفتم پشتش بغلش کردم رو تختی رو انداختم رومون
داشت تند تند نفس نفس میزد گذاشتم آروم شه بعد چند دقیقه که آروم شد تو گوشش به صورت زمزمه صداش کردم کیجا کیجا قشنگم خوبی آروم سرش تکون داد
عسل. دوست داشتی
کیجا. با صدای از ته چاه عالی بود مرسی ازت بهش نیاز داشتم
عسل. ای جانم حیف تو نیست خودت رو از این همه لذت محروم کردی ادامه بدم کیفش رو ببریی
برگشت سمت من گفت تو چقدر خوبی چه حس خوبی ازت می‌گیره آدم
لبام گذاشتم رو لبش شروع کردیم به لب بازی حدود بیست دقیقه دیگه طول کشید و دوباره با شدت ارضا شد و باز به همون شکل خودش جم کرد و باز من بغلش کردم و این دفعه گذاشتم آروم باشه بعد حدود نیم ساعت برگشت سمت من داشت نگاهم میکرد
عسل. خوبی قشنگم
کیجا. با حرکت سر و چشماش رضایتش رو نشون داد
عسل. سبک شدی
کیجا. کامل نه
تو دلم گفتم بش مزه کرده پس
عسل. حالا اگه کیر بود که حسابی سبک میشدی
کیجا. تا همینجاشم زیاد روی کردم
عسل. تا یک ساعت پیش همینم برات تابو بود ببین چقدر سبک شدی صورتت گل انداخته حالا اگه بعد 4 سال بری زیر کیر که دیگه انگار دنیا رو بهت دادن
عسل. حالا کیر نرفته کوسم داره میسوزه
کیجا. از بس خودت سفت گرفتی رها کن خودت رو نترس اینجا خودم خودت کسی نیست اینجا ی لبخند ریز زد گفت آخه میدونی چیه اولین بارمه از این کار میکنم روم نمیشه
عسل. ادا تنگا رو در نیار به فکر خودت باش مگه آدم چند سال زندست از بدن خودت استفاده کن حالا کیر میخوای یا نه با تعجب داشت نگاهم میکرد گفتم دیلدو میدونی چیه سرش رو با شک تردید تکون داد که یعنی نه گفتم همون کیر مصنوعی
برم بیارم سکوت کرد یه کم استراحت کن من برم بالا یه نیم ساعت دیگه میام
کیجا. میشه یه زنگ به گوشیم بزنی ببینم کجاست
رفتم گوشیم برداشتم شمارش گفت گرفتم تو کیفش بود پشت در اتاق آویزون بود براش آوردم گفتم فعلا حرکت کردم گوشیم برداشتم سریع رفتم بالا دوربین روشن کردم دیدم داره با تلفن با خانوادش حرف میزنه ولی همچنان دستش رو بدنش بالا پایین میشد گاهی سینهاش رو فشار میداد گاهی کوسش رو بازی میداد گذاشتم تو حال خودش باشه
ما دوتا دیلدو داریم یکی سیاه دراز و یکی کوتاه تر کلفت و رگ دار
اونی که سیاه هستش شرتک داره میشه پوشید انقدر جالبه انگار یه مرد داره میکنه اسمش گذاشتیم بلاک
دومی هم دستیه باید با دست حرکتش بدی
دیلدوها رو برداشتم و اومدم حرکت کنم یه فکری به ذهنم رسید
یکی از دکترای بیمارستان که سمت بالای هم داره تو بیمارستان
و فامیل نزدیک من هم هست و همیشه هوای ایوب رو تو بیمارستان داره و خیلی هم شیطونه و همیشه شکاراش رو میاره سوئیت ما زمین میزنه من از مجردی باش در ارتباط بودم و سکس میکردیم خاطر هم رو می خواستیم ولی چون شیطون بود و وضع مالی خوبی هم نداشت بابام مخالفت کرد و منم با ایوب هم بودم و باش می خوابیدم و ازش حامله شدم و پدرم از چاله در اومده و افتاده در چاه شد و منو اجبارا داد به ایوب که متاسفانه تو یه تصادف که سه نفری با هم بودیم بابام فوت میکنه منم بچم از دست میدم و رحمم رو برمیدارن و دیگه هم نتونستم بچه دار بشم و چون تک دختر بودم تمام اموال بابام رسید به من بابام یه سازنده بزرگی بود و کلی ارث بهم رسیده به خاطر این که ایوب راننده بود و مقصر هم بودیم اوایل میخواستم ازش جدا شم ولی جور نشد و براش شرط گذاشتم از اموال بابام چیزی بهش ندم خودش باید تو همون بیمارستان کار کنه… از داستان دور نشیم زنگ زدم به دکی جون خودمون که اسمش مستعار میزاریم سامان
عسل. سلام سامان جون چطوری
سامان. خوب خدارو شکر
عسل. سرکاری
سامان. نه چطور
عسل. بیا یه سورپرایز برات دارم
سامان. واقعا کی بیام
عسل. برو کلید ایوب بگیر بهش جریان میگم برو بالا از تی وی خودت همه چیز میبینی هر موقع وقتش بود اشاره میکنم بیا
سامان. کی برم
عسل. الان برو فقط دیر نکن که از دستت میپره یه قرصی چیزی بخور ضایع نشی
سامان. کیه هست
عسل. چه فرقی برای تو میکنه فقط در این حد بدون یه شاه کسه
سامان. نکنه زن این یارو که تصادف کرده
عسل. آره
سامان. بیش اونا زنگ زدی دیگه بهت نگفتم فکر نکنم زنده بمونه
عسل. ای وای راست میگی
سامان. حالا پناه بر خدا اگه هم بمونه فکر نکنم سالم باشه مغزش آسیب دیده
عسل. ناراحت شدم خدایی
سامان. حالا چیکار کنم بیام
عسل. آره زود باش
سامان اخلاقش خیلی خوب بود فقط تو سکس زیاد بلد نبود فقط میخواست بکنه توش و ارضا بشه عاشق کون بود نگاهی به کس نمیکرد و زیاد هم کمر سفتی نداشت فوقش ده دقیقه تا یک ربع اونام با قرص بدون قرص که فقط آدم کثیف میکرد
کیرشم همون 14 تا 15 سانت بیشتر نمیشد درحد معمولی
با ایوب تماس گرفتم جریان گفتم گفت منم بیام تشر زدم بهش که نه ایوب ازم حسابی حساب میبره چون یه جورایی از خودش چیزی نداره
دیلدو بلاک رو بستم رو کمرم دیلدو کوچیکه رو هم برداشتم از تی وی دیدم که کیجا همچنان در حال صحبت هستش و دستاشم در حال نوازش بدن خودش
رفتم تو سوئیت تا منو دید هم خندش گرفت و چشماش درشت کرد که اینا چیه

کیجا. باشه آرسو جان دیگه سفارشت نکنم جان تو جان بچه ام لباسامم یادت نره …قربانت خداحافظ
دختر اینا چیه آوردی چقدر بزرگن
عسل. یه طوری حرف میزنی انگار رنگ کیرو ندیدی
کیجا. اگه کیر اینه پس من تا حالا از دودول استفاده‌ میکردم مال غلام فوقش ده سانت بود اینا رو تو استفاده میکنی
عسل. نه خریدم تماشاشون کنم پس و خندیدم
کیجا. واقعا تحملش داری
عسل. بله که دارم هر دوتا رو هم زمان از جلو و عقب
کیجا. تو دیگه کی هستی
عسل. یه چک زدم رو کونش نکنه میخوای بگی این پلمپه و ازش استفاده نکردی تا حالا
کیجا. چرا تو دوران عقدمون شوهرم میکرد چون کیرش کوچیک بود زیاد درد نداشت به جز اولین بار تازه حال هم میداد بهم
عسل. آفرین پس تجربش رو داری
کیجا. آره لذت داشت بخاطر همون تا شب عروسی نذاشتم پردمو بزنه و حدود دو سال از عقب کرد بعد عروسی هم خیلی کردیم از عقب بعد که کم کم از هم دور شدیم دیگه بی استفاده مونده هردوش
عسل. خودم ازشون استفاده میکنم عزیزم نگران نباش آماده ای
کیجا. تورو خدا فقط آروم خیلی بزرگ هستن میترسم ازشون
عسل. نترس خوب جای اومدی طاق باز خوابیده بود رفتم روش دوتا دستام گذاشتم دو طرف صورتش و تو چشماش نگاه کردم گفتم حالی بهت بدم که تا عمر داری یادت نره یه ترسی تو چشماش بود
عسل. چیه استرس داری
با سر تأیید کرد آره هم استرس دارم هم خجالتم میگیره
گفتم الان برق خاموش میکنم خجالت نکشی
کیجا. نه ولش کن
عسل. چشمات رو ببند دست انداختم از تو کشو یه چشم بند مخصوص شب برداشتم زدم رو چشماش و گفتم قربون اون هجب حیات بشم خودت شل بگیر و بسپار به من با سر تأیید کرد منم با بوس های ریز از صورتش شروع کردم
چه لبای داشت خدایی زن سکسی بود استخوان بندی درشت و گوشتی و سفید پوست بود
سینهاش با دست نوازش میکردم لباش میک میزدم نفسش کم کم داشت تند میشد
دستاش گذاشت رو کمرم شروع کرد بالا پایین و کمرشم هی تکون میداد یه شیکم نرم نازی هم داشت کونش داشت قر میداد
دستش برد پایین بلاک گرفت دستش مالید به چوچولش من خودم هی دور میکردم که نکنه توش عسل چیکار میکنی عذابم نده بیا جلو
عسل. چی میخوای
کیجا. اینو
عسل. این چیه
کیجا. کیر
عسل. چی نشنیدم
کیجا. کیر کییییر
عسل. میخوای چیکار
کیجا. تروخدا بکون تو
عسل. توی چی
کیجا. تو کسم کوسم
منم نزدیکش شدم و با دستش بلاک هدایت کرد تو کوسش منم آروم شروع کردم به جلو عقب رفتن
کیجا هم داشت تند تند نفس میکشید و آه اوه میکرد کم کم نصف بلاک که حدودا 22 سانتی میشد دادم تو کسش صداش کردم کیجا خوبی سرش تکون داد آره عسل جون تو بزن
کیجا باز راه داره بفرستم داخل
کیجا. آره ولی یواش و آروم تا اینجاش که عالی بودی
عسل. یه عمره دارم به این جماعت کوس میدم بلدم چطور یه زن تو سکس راضی نگه دارم نگران نباش
کیجا. باشه عزیزم بزن که دارم میمیرم از لذت
عسل. بیشتر چه مدلی دوست داری گاییده بشی
کیجا. بیشتر داگی و بیام رو طرف ولی فعلا همین داره حال میده بزن
کم کم کل کیر رو کردم داخل داشت پر در می‌آورد با دستاش بال بال میزد و ناله میکرد لای پاش جوی آب شده بود خیس خیس حدود پنج دقیقه بکوب زدم براش داشتم خسته میشدم ولی دلم نیومد که قطعش کنم چون واقعا داشت حال میکرد ناخوناش رو تو کمرم کشید فهمیدم داره ارضا میشه منم ادامه دادم تا لرزید و با دهن بسته هوم همو کشدار از خودش در میکرد بعد بیحال شد ساکت شد منم از روش بلند شدم تا نفس بگیره
اتاق بوی عرق و شهوت گرفته بود
بغلش کردم نوازشش کردم چشم بند زدم آروم بالا گفتم چطوری
کیجا. عالی بودی چه حسی داشت تجربه نکرده بودم تا حالا هرگز فکر نمی‌کردم یه زن بتونه منو اینجوری ارضا کنه این چشم بند هم کمک کرد حواسم پرت جای نشه و تمرکز کردم در کل عالی بود و توصیفش سخته
عسل. بازم میخوای
کیجا. بازم با حرکت سر و چشمش با رضایت تأیید کرد که آره
کونش رو مالیدم گفتم من این کون رو هم میخوام
کیجا. وای نه این منو پاره پوره میکنه
عسل. از اول گفتم به من اعتماد کن خودت رو بسپار به من و لذتش رو ببر
کیجا. عسل جون من میترسم
عسل. چشمام رو براش درشت کردم گفتم ساکت تو کاریت نباشه
کیجا. شوهرت نیاد یه وقت بی آبرو بشیم
عسل. خندیدم گفتم خوب خوبه که خوشبحال تو میشه میدونی که همیشه طبیعیش خوشمزه تره
کیجا. مرموزانه خندید گفت همه اتفاقات رو یه جا برام رقم نزن که سنگ کوب میکنما
عسل. برات شیرین افتاده ها زیر دلت قلقلک اومده دوست داری کوس کونت حسابی آبیاری کنی شوهرم بیاد کوست کار نداره اون عاشق کونه اونم کون تو که محشره
منم با بلاک کوست رو شخم میزنم
کیجا. تو دیوونه ای نه من روم نمیشه اون دیگه کار من نیست از خجالت آب میشم جلوی یه مرد غریبه
عسل. حالا بلند شو برو دستشویی خودت رو خالی کن میخوام حسابش رو برسم تازه کسی شوهر مفت نداره به تو بده تو هم ناز کنی باند شو ببینم با خنده گفتم خوشش اومده زدم رو کونش دستش گرفتم بلندش کردم رفت دستشویی یه ده دقیقه طول داد تو این فاصله تو گوشیم با دوربین دیدم که سامان اومده و تو اتاق شاه نشین داره ما رو نگاه میکنه با دست رو به دوربین براش لایک فرستادم اونم لایک فرستاد گوشی رو گذاشتم کنار کیجا اومد بیرون شادابی از صورتش مشخص بود گفتم سرحال شدیا گفت آره زنگ زده بودم 4 ساله دمت گرم حال آوردی منو
دست انداختم تو کشوی جادوییم یه پماد زایلاپی مخصوص بی حسی دستش دادم به کجا گفتم بمال به مقعدت کمک میکنه درد نکشی
کیجا. دیگه چی میخوای رو کنی یهو رو کن تا من اینجوری هر لحظه یه چیز جدید دارم میبینم دلم کوچیکه میخوام تحش رو بدونم
عسل. چیه زبون باز کردی
کیجا. آره بهم ساخته
عسل. نه نمیشه یهو رو کنم سکته میزنی
پماد برداشت زد به خودش بیا پیشم بخواب تا چند دقیقه دیگه اثر میکنه دراز کشید پیشم یه کم نوازشش کردم بوس های ریز به صورتش زدم
کیجا. عسل تو چقدر خوبی
عسل. خواهش میکنم دیروز حالت رو دیدم دلم خیلی برات سوخت بی حال بی حال بودی
دست بردم سینه هاش رو گرفتم آروم نوازشش کردم چشم بندش رو زدم گفتم حواست جم کن میخوام با دوتا کیر یه حالی بهت بدم که تا عمر داری یادت نره سکوت کرد
گفتم داگی شو آروم آروم با ترس برگشت داگی شد روان کننده زدم به بلاک سرش رو گذاشتم رو سوراخ کونش دستش نزدیک کونش کرد گفت تورو خدا آروم میترسم عسل. شل بگیر خودت بسپار به من آروم آروم فشار دادم تو کونش خیلی راحت چند سانتی رفت تو یه کم خودش سفت کرد منم تحمل کردم که جا باز کنه داشت اوف اوف میکرد اون یکی دیلدو رو دادم دستش گفتم با سرش بمال به کست درد عقب یادت میره گرفت شروع کرد فقط صدای نفساش تو اتاق میومد منم کم کم شروع کردم به تلمبه زدن ولی نتونستم زیاد فرو کنم داشت حال میکرد و نالش در اومده بود گفتم خوبی با دهن بسته گفت اهوووم
نخواستم حالش بد کنم بلک تا آخر نمیبردم
گفتم جا داری بیشترش کنم
با دست اشاره کرد که آره کم کم فشار رو بیشتر کردم دیگه داشت جیغ میزد یه کم آوردم بیرون دستم بردم کسش بمالم دیدم دیلدوی دومی رو تا ته تو کسش کرده
خندم گرفت تو دلم گفتم منو باید مثل مربیای ورزشی انتخاب کنن برم استعدادیابی جنده شناسای کنم
گفتم بد نگذره گفت بزن بزن یهو تا آخر بلاک کردم تو کونش نفسش بند اومده بود لرزید افتاد رو تخت منم خوابیدم روش چندتا دیگه محکم کوبیدم با دست اشاره کرد دست نگه دار دوباره ارضاش کرده بودم دوتا دیلدو تو کوس کونش بود آروم غلط خوردم اومدم بغلش موهاش رو صورتش بود عرق کرده بود انقدر جذاب شده بود گفتم خوبی قشنگم
عسل. با تأیید سر و نفس زنان گفت خوبم زبون باز کرد گفت چیکار کردی با من چقدر لذت بخش بود
کیجا. حالا تنها بودم فکر کن این دوتا کیر طبیعی بود لذتش چند برابر میشد
عسل. تورو خدا کوتاه بیا من روم نمیشه به همینا راضیم اینا رو از کجا گرفتی
کیجا. خندیدم هر دوتا طبیعی یکی اشانتیون داره
کیجا. با خنده مسخره از کجا باس گرفت
عسل. برات میگیرم حالش داری یه راند دیگه بریم
کیجا. خسته شدی
عسل. آره کمرم درد گرفت ولی تو رو میبینم لذت میبری برام ارزش داره این سری من زیر میخوابم تو بیا روم
کیجا. هرجور راحت تری
عسل. شروع کنیم
کیجا. آره
عسل. پس بلند شو من دراز بکشم پاهام از رو تخت آویزون کنم تو هم لبه تخت بشین رو بلاک
کیجا. خندید گفت بازی در خانه حریفه دیگه هر جور شما دستور بدی
کلی باهم خندیدیم
دراز کشیدم رو تخت پاهام رو آویزون کردم گفتم بیا بالا
اومد بالا چشم بند بهش دادم گفت اینو میزنی حشرت میره بالا
عسل. آره حواسم به اطراف نیست تمرکزم به سکس ایده جالبی هستش
کسش تنظیم کرد رو بلاک کم کم فرستاد تو خودش اون شرم حجب حیا اول صبحی دیگه توش نبود جندگی درونش رو داشت نشون میداد
با دستم به دوربین اشاره کردم سامان بیاد
کیجا هم با بلاک داشت حال میکرد
کشیدم سمت خودم سینه هاش چسبوندم به خودم گوشش آوردم پیش دهنم شروع کردم به خوردن لاله گوشش که یه گوشواره حلقه ای هم داشت دستاش فرستادم پایین دستام همراه دستاش حلقه کردم انگشتام انداختم تو هم که اگه سامان کیرش کرد تو کونش نتونه با دست بلند شه و در بره خوب به در دید داشتم سامان دیدم لخت دم در وایساده دست به کیر با سر اشاره کردم بیا با چشم اشاره کردم به روان کننده برداشت زد به کیرش اومد ولی کیجا داشت به کونش قر میداد و ساسان نمیتونست کیرش فرو کنه
کوشش یه گاز گرفتم که شاید تمرکزش بهم بخوره و واسته که همینجوری هم شد
سامانم سریع کیرش چپوند تو کون کیجا
کیجا یه لحظه اومد بلند شه من قفلش کرده بودم
از پشتم ساسان کونش گرفت
کیجا داد زد عسل این کیه ولم کن
عسل. بلند تو گوشش گفتم هیسسسسسس سکوت کن و با تن صدای خیلی آروم تو گوشش گفتم قشنگم شلش کن و لذتش رو ببر و زبونم کردم تو گوشش تا حواسش پرت کنم
سامان هم داست تلمبه میزد و قوربون صدقه کونش میرفت که آره چه کونیه عسل جون دمت گرم خیلی باحالی منم هم زمان با گوشش داشتم تو کوسش تلمبه میزدم
سامان هم کامل اومده بود رو تخت و داشت با تمام قوا میکوبید به کونش
من دیگه داشتم اون زیر له میشدم کیجا هم داشت تند تند نفس میکشید
عسل. تو گوش کیجا گفتم خوبی جواب نداد
گفتم سامان اسیر گرفتی مگه آرومتر
سامان آرومترش کرد گفتم برو پایین خستش کردی برو سرپا بمون
سامان رفت پايين انقدر که محکم ضربه زده بود ما تقریبا وسط تخت بودیم پاهام کشید آورد حالت اولی و باز کرد توش
عسل. قشنگم خوبی
کیجا. این کیه بگو تمومش کنه من روم نمیشه
عسل. گفتم شلش کن و لذتش رو ببر شاید دیگه برات اتفاق نیفته نگران چی هستی
کیجا. شوهرته
عسل. نه اونو انشالله یه وقت دیگه برات میارم این دوست پسرمه
کیجا. وای خدا روم نمیشه
عسل. عه خرابش نکن لذتش رو ببر
کیجا. ترسیدم و حسم پرید
عسل. فکرشو نکن فکر کن مثل راند قبل تنهاییم حالش ببر
کیجا. باشه یه کم شلم کن کمرم گرفت
عسل. آروم باشیا
کیجا. باشه
عسل. قول
کیجا. آره آره قول
عسل. واقعیتش منم دارم این زیر له میشم ولش کردم از من فاصله گرفت به سامان نزدیک شد سامان هم سریع دست انداخت نوک سینه اش گرفت گفت جونم به این بدن چه هیکلی داری
سامان. افتخار گاییدن چه بانوی نصیب من شده اسمتون چیه عزیزم کیجا سکوت کرد
عسل. قشنگم بگو دیگه اسمش کیجا هستش
سامان. به به چه اسمی زیبایی اسمش مثل بدنش زیباست
عسل. سامان جان میشه زبون نریزی و یه لحظه بلند شی تا من از این زیر در بیام
سامان. چشم به شرطی خانوم دوباره اجازه دخول بدن به ما
کیجا. تلاش کرد که بلند شه ول سامان ولش نکرد اومد رو تخت زیر سینه اش گرفت دستش قلاب کرد با هم بلند شدن من سریع بلند شدم چون چشمای کیجا بسته بود کمکش کردم دراز بکشه
سامان. بزار من دراز بکشم
سریع خوابید منم به کیجا کمک کردم بشینه رو کیرش

ادامه دارد…

نوشته: Morteza

  • Like 1
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 2 هفته بعد...


خواهر زن و جمعی از دوستان - 4
با قسمت چهارم داستان در خدمت شما هستیم
دم همه عزیزانی که نظر دادن چه منفی چه مثبت غلط املائی رو هم به بزرگیتون ببخشید

کیجا. وای نه کیرش کثیفه عفونتی میشم بزار بره بشوره
سامان. ای به چشم الان میام سریع رفت برای شستشو
کمک کیجا کردم نشوندمش رو تخت خواست چشم بندش برداره که من نزاشتم گفتم حست میپره بزار یه کم عادی بشه برات بعد خود آقای دکتر برمیداره
کیجا. مگه دکتره
عسل. آره عزیزم مسئول یکی از بخش‌های بیمارستانی که شوهرت اونجا بستری هم هست چطور بود کیرش
کیجا. انقدر استرس و خجالت داشتم که اصلا حال نکردم
عسل. به حرف من گوش کن خودت بسپار به من انقدر بهت حال بدم که تنها تأسفت سالهای که بدون کیر گذروندی باشه
سامان برگشت گفت این بانوی زیبا تمیز خونگی رو از کجا آوردی عسل جون چه بدنی داره چقدر نازه معلومه که زیاد از خودش کار نکشیده و تو تازه کشفش کردی
در حال صحبت و مزه پرونی بود که من نگاهش کردم با دست اشاره به دم در کرد سریع برگشتم دیدم ایوب هم لخت دست به کیر کاندوم زده دم دره چشمام درشت کردم برای هر دوتا و به سامان اشاره کردم که به حرف زدن ادامه بده و به ایوب اشاره کردم بیاد رو تخت دراز بکشه و به سامان هم اشاره کردم نزدیک ایوب باشه تا کیجا شک نکنه ایوب دراز کشید و سریع یه مقدار روان کننده زد به کیرش و داد دست سامان تا بزنه به کیرش کمک کیجا کردم بشینه رو کیر ایوب کیجا فکر میکرد کیره سامانه
سامان. کیجا جون نگران نباش حسابی شستمش و روان کننده هم زدم راحت باش بشین روش
کمک کیجا کردم که معلوم بود حسابی کیج بود چون یه کم سر صدا اضافه تر بود کوس کیجا رو با کیر ایوب تنظیم کردم نشست رو کیرش و من رفتم کنار و سامان هم از پشت کیرش رو فرو کرد تو کونش
مشخص بود کیجا فهمیده یکی به ما اضافه شده و سعی داشت بلند بشه ایوب سریع دستاش گرفت و چسبوند به خودش
دوتا کیر تا ته تو کوس کون کیجا بود ایوب لباش رو گذاشت رو لبای کیجا و سامان هم اومد رو کف پاهاش و داشت بی رحمانه میکوبوند صدای کیجا در اومد و داشت ناله میکرد
صدای تماس بدنهای سه نفر به هم پیچیده بود تو اتاق
منم تو این همه شهوت خیلی وقت بود که خیس شد بودم و دلم کیر می‌خواست دست انداختم دیلدو رو از کمرم باز کردم دیلدوی دومی رو از زیر دست پا پیدا کردم نشستم زیر پای اونا و آروم کردم تو کوسم صدای سکسشون و دیدن کوس کون کیجا که دو تا کیر توش داشت بالا پاین میشد کوسم رو کرده بود کوره آتیش
دست انداختم تخمای سامان گرفتم باش بازی کردم برگشت منو نگاه کرد گفت مرسی عسلم دمت گرم چه کونی چه بدنی چقدر خوبه این زن با تعریف های سامان کیجا داشت ارضا میشد و شروع کرد به لرزیدن و جیغ کشیدن سامانم سرعتش رو زیادتر کرد هم زمان با کیجا ارضا شد و آبش رو ریخت تو کون کیجا منم داشتم با دیلدو کوسم رو صفا میدادم منم چند لحظه بعد ارضا شدم افتادم کنار ایوب به سامان هم اشاره کردم بلند شه از رو کیجا و بخوابه اون سمت ایوب و کیجا
ایوب هم داشت خیلی ملو تو کوس کیجا بالا پایین میشد دستم گذاشتم رو کمر کیجا از اون سمت هم سامان دستش رو گذاشت رو کمرش سینهاشم تو دستای ایوب بود و داشت خیلی ریز به صورت و لبای کیجا بوسه میزد
بعد آروم شدن کیجا دستاش رو برد سمت چشم بندش و بازش کرد و داشت ما رو نگاه میکرد
سامان پیش دستی کرد سلام بانوی زیبا من سامانم و از آشناییت خوشبختم ببخش عزیزم اذیتت کردیم ولی خدایی خیلی بدن خوبی داری عشق کردم باهات عالی بودی ایوب هم گفت هیچ نقصی نمیشه روش گذاشت همه چیزش تک هستش
احساس غرور رو تو چهره کیجا دیدم و گفتم اگه بد بود که به شما معرفی نمیکردم که عشقا
سامان. نمیخوای مهمونهای ناخوندت رو به این بانوی زیبا معرفی کنی
عسل. این بانوی زیبای خوش بدن کیجا خانوم هستن دوست عزیز من یه چند وقتی مهمون ما هستن
به سامان اشاره کردم گفتم ایشون آقای دکتر سامان… دوست پسرم
ایشون هم ایوب هستن شوهر بنده و کارمند بیمارستان
سامان. یعنی من شوهرت نیستم
عسل. خندیدم گفتم چرا هر دو نفر رو به صورت مشترک استفاده میکنم
سامان. خوب بانوی زیبا نمیخوای یه کم با ما حرف بزنی
کیجا. با صدای لرزون گفت از آشنایی شما خوشبختم
ایوب همچنان داشت تو کس کیجا خیلی آروم بالا پایین میکرد
ایوب. دکتر دیرت نشه ساعت دو جلسه داریا
سامان. نه وقت هست هنوز عسلم بریم یه دوش بگیریم
سرم تکون دادم که بریم در حال رفتن به ایوب گفتم تا ما از حموم اومدیم بیرون تمومش کن کیجا خستست
ایوب. باشه شما اومدین بیرون خودم میبرمش حموم
بیخود تموم کن خستس دخترمون از صبح دارم ازش کار میکشم
سامان. سخت نگیر عسل بیا بریم بسپار به کیجا هر وقت خواست بلند میشه
گیجا. این بالا خسته شدم و اومد پایین
ابوب. بسپار به خودم و بلند شد
کیجا. اشاره کرد به کیر ایوب این چرا اینجوری و یه خنده ای کرد همه ما خندمون گرفت
ایوب. خوبه خوبه نخندین برین دوشتون بگیرین کیره دیگه خدا داده مگه دست خودم بوده یکی کوتاه یکی بلنده یکی کلفته یکی نازکه یکی هم مثل خروس منظورش سامان بود مثل خروسه مال ما هم بد ریخت
سامان. یکی دیگه بهت خندیده متلکش رو به من میندازی تو بیا سرکار میدم کونت بزارن
کیجا. دید داره دعوا میشه اتفاقا کیر خوبی داره آقا ایوب باش حال کردم شما ها بفرمائید
سامان دستم گرفت اومدیم تو حموم
سامان. عسل من دمت گرم چه بدنی داره چه کونی
عسل. نوش جونت باورت میشه به جز شوهرش تا حالا کسی بهش دستم نزده بود
سامان. چی میگی پس خوش به حال ما شد که
عسل. از شوهرش چه خبر
سامان. بزار برم بیمارستان می‌سپارم به صورت ویژه بهش رسیدگی کنن
عسل. آره بنده خدا دوتا بچه داره
سامان. چشم
تو حموم همو شستیم یه مقدار لاس زدیم حدود بیست دقیقه طول کشید تا بیایم بیرون
من تن پوش تن کردم به حوله هم دادم به سامان خودش خشک کرد
دیدم ایوب و کیجا دوتای دارن نفس نفس میزنن و رو شیکم کیجا کلی منی ایوب ریخته
عسل. ایوب کاندومت کو
ایوب. لحظه آخری کشیدم بیرون ریختم رو بدنش
ایوب از این کارا چون دوست نداشت
دوست داشت همیشه بریزه تو چون همیشه کاندوم داشت ترسی هم نداشت از کارش تعجب کردم و با سر پرسیدم چرا
ایوب. کیجا خواست
کیجا. یه لحظه شک کردم شاید پاره باشه ترسیدم گفتم بریزه بیرون
عسل. خوش گذشت بهتون
ایوب عالی بود
کیجا. وای دیگه جون ندارم کمرم داره میشکنه
عسل. کدوم کیر بهتر بود طبیعی ها یا دوتا مصنوعی
از سوال من خجالت کشید
سامان. معلومه هیچ کدوم مال من
عسل. من فکر کنم دیلدو بلاک هم بد نیست
کیجا. اذیتش نکنین مال آقا ایوب عالی بود
ایوب. تشویقش کرد گفت حرفی نمونده آقا سامان شما بفرمائید
عسل. ولی من چشمم دنبال یه کیره جدیده
سامان. کی
ایوب. با تعجب داشت نگاه میکرد که مثلا در جریان نیست
کیجا. کبه
عسل بگم
همه با هم گفتن بگو دیگه و خندیدن
عسل. دیشب که حال کیجا بد بود و خسرو اومد دنبالم وقتی با تاپ شلوارک اومدم پایین خسرو خان برام راست کرده بود از زیر لباسش دیدم ظاهرا کیره خوبیم داره میخوام بام همکاری کنید بتونم زیرش بخوابم دلم رو برده
سامان با مسخره بازی گفت ما رو دور ننداز
ایوب ادامه داد ما انقدرم بدرد نخور نیستیم
عسل. با اخم رفتم سمتشون و گفتم آها یالا دکمه خروج بزنید
سامان. ایوب در رو اوضاع خرابه
سریع جم کردن رفتن
من با تن پوش نشستم کنار کیجا و با ناز گفتم
خسته نباشی خانوم زیبا خدا قوت
کیجا. ممنونم
عسل. یه واقعیت بگم همه رو خسته کردیا
خدایی بدن خوبی داری و خوب تونستی مقاومت کنی ایوب کمرش سفته اون رو هم تونستی سریع از دور خارجش کنی
کیجا. اتفاقأ کیرش خیلی بهم حال داد از کیر دکتر هم بهتر بود به یه جاهای میخور که تا حالا حسشون نکرده بودم
و با هم خندیدیم
عسل. پاشو پاشو برو دوش بگیر برم برات لباس بیارم بریم بیرون نهار بخوریم ضعف کردیم
کیجا. بیرون نه همینجا یه چیز میخوریم
عسل. چیه باز میخوای مگه
کیجا. چی
عسل. کیر دیگه بازم هست بگم بیان اگه سیر نشدی
کیجا. وای نه دارم میسوزم کونم داغونه
عسل. پس چی
کیجا. میشه نریم
عسل. چشمام درشت کردم گفتم بیخود بلند شو
کیجا. خواهش میکنم میدونی چیه نمیشه همه چیز رو گفت نریم لطفا
عسل. چیه مشکل مالی داری
کیجا. سرش رو آورد پایین گفت هی خواهر
من بی کس تو شهر غریب خسرو هم که نیست گذاشت رفت منم دست بالم خالیه اگه اجازه بدی من دوش بگیرم برم بیمارستان دیگه مزاحمت نمیشم
راستش بخوای دستم خالیه نمیتونم هم هزینه بیمارستان بدم هم کرایه خونه
از دیروزم که مزاحمت هستم
عسل. یه لحظه صدای شکستن غرور یه زن رو شنیدم زنا میدونن چی میگم سخته جلوی هم جنست کم بیاری دلم خیلی براش سوخت رفتم جلو و پیشونیش رو بوسیدم گفتم بلند شو برو دوشت رو بگیر
کیجا. لباسام کجاست
عسل. تو لباسشویی باید بمونه خشک شه
کیجا. پس الان بزاریم رو شوفاژ تا بیام بیرون بپوشم برم دیگه
عسل. ععععععه خیسه دختر چقدر حرف میزنی تو اها بلند شو برو حموم خوب خودت رو بشور تو کاریت نباشه دستش رو گرفتم کمک کردم بلند شه معلوم بود خسته شده
تخت مرتبط کردم رفتم لباسشویی کارش تموم شده لباساش در آوردم بهشون دقت کردم انگاری چند سال پوشیده شده بود همه شون داغون گذاشتم رو شوفاژ
یه کم به سوئیت رسیدم
بخاطر مسائل امنیتی و دوربینا کسی رو داخل سوئیت و خونه خودم راه نمی دادم برای نظافت فقط راه پله و حیاط رو کارگر می آوردم بعد مرتب کردن سوئیت رفتم تو اتاق خواب گوشم گذاشتم رو در حموم دیدم صدای گریه میاد دلم حوری ریخت سریع در باز کردم دیدم کیجا خیسه و لبه وان نشسته و داره هق هق گریه میکنه
گفتم کیجا چی شده اومدی خودت رو بشوری یا آب غوره بگیری بلند شو دختر رفتم سمتش دوش بستم سرش بلند کرد چشماش کاسه خون بود گفتم شستی خودت رو سرش تکون داد که آره تو دلم خودم لعنت کردم که چرا زیاده روی کردم البته ایوب ناخواسته به ما اضافه شده بود
تموم شد بریم بیرون آهسته گفت بریم سردش بود و خودش رو جم کرده بود سریع بردمش بیرون و از تو کمد یه تن پوش دیگه داشتم پوشندمش و موهاش خشک کردم
گفتم بریم بالا واحد خودمون
کیجا. نه مزاحمت نمیشم من میخوام برم
عسل. دیدم اوضاع از دستم داره خارج میشه با عصبانیت و تحکم و صدای بلند گفتم ساکت شو کیجا حرف نباشه سریع وسایلت جم کن اینجا چی داری
کیجا. گوشیم و یه کیف و لباسام
عسل. لباسات خیسه گذاشتم رو شوفاژ
حرکت کن من کیفت رو میارم گوشیش رو برداشت رفت بیرون منم کیفش رو برداشتم دیدم دم دره رسیدم بهش گفتم بریم
کیجا. بزار من برم
عسل. دیگه داری میری رو عصابما با همین تن پوش میندازمت تو خیابونا گردنتم نمیگیرم تو این سرما تک تنها بری بیمارستان چیکار کنی گشنه تشنه بی پول اها یالا حرکت کن بریم بالا اومدیم تو راه پله
کیجا. کسی نیاد با این وضعیت ما رو ببینه
عسل. مردونه نیست تو ساختمون نگران نباش یه مرد داریم که اونم تا فی خالدون این خانوم زیبا رو دیده و کرده
کیجا. وای یادم ننداز که خجالتم می‌گیره
عسل. زیر کیر بودی خوب آه اوه میکردی الان خجالت داری نه!!!
بریم تا سرما نخورده
سریع رفتیم تا واحد خودمون
کیجا. واااو انگشتمو زد به در بزنم به تخته چه خونه ای
عسل. ممنونم زیبا جان
کیجا. واقعا چرا بهم میگی قشنگم زیبام
عسل. خوب هستی
کیجا. سنی از من گذشته کجا زیبام زیباست
عسل. کجات زیبا نیست صورتت بدنت اندامت کوس کونت که محشره
کیجا. بابا نگو اینجوری خجالت میکشم
عسل. بیا بیا بریم تو کلوزت بهت لباس بدم بپوشی تا سرما نخورده
بردمش داخل کلوزت گفتم این لباس هر کدوم دوست داری بپوش
دست انداختم تو کشو یه ست شرت کرست هم بش دادم نو هستش قشنگم بپوش تعارف نکن من برم بیرون یا بمونم
کیجا. نه بمون کمکم کن من نمیدونم چی به چیه ماشالا بوتیک جواب داده اینجا
یه سایز از من بزرگتر بود همه چیزش ولی لباس گشاد هم داشتم یه شلوار جین برداشت و تیشرت نازک یه بافت گفتم بپوش کمکش کردم پوشید
کیجا. مانتوهات کجان
عسل. مانتو ندارم فقط کت
کیجا. پس چی بپوشم
عسل. کت بپوش
کیجا. وای نه من روم نمیشه
عسل. یه پالتوی چرم بلند داشتم بهش دادم خیلی بهش میومد گفتم درش بیار بیا موهات سشوار بکشم خشک شه بیرون سرده سرما میخوری
نشست جلوی آینه با یه حساسیت خاصی موهاش که تا آرنجش بود سشوار کشیدم براش
قسمت بالای موهاش جوگندمی بود و پایینش رنگ داشت
گفتم چرا موهات رنگ میکنی موهای خودت قشنگه که
کیجا. هی چی بگم موهام همه سفید شده
دوست دارم رنگ کنم تا گرد پیری رو نبینم اینجوری حس میکنم پیرم
عسل. خوب چرا نمیکنی اینجوری دو رنگه بهت نمیاد
کیجا. سکوت
و من فهمیدم سوال بیجای کردم بنده خدا انگاری پول نداشته
حسابی بهش رسیدم آرایشش کردم گفتم بشین تو پذیرایی تا منم آماده شم بعد نیم ساعت من هم آماده شدم رفتیم بیرون تازه یادم اومد ماشینم تو پارکینگ بیمارستانه
حسابی گشنمون شده بود حدودا 4 بعدازظهر بود پیاده 4 تا 5 دقیقه راه بود رفتیم سمت بیمارستان و به ایوب گفتم ماشین بیاره دم در وقتی رسیدیم ایوب پیاده شد سلام علیک کرد گفت واقعا دست مریزاد چی ساختی عسل خانوم
عسل. مزه نریز ما گشنمونه میریم نهار تو تعطیل نشدی
ایوب. چرا ولی نخواستم خلوتتون رو بهم بزنم منم دیگه میرم خونه
سوار ماشین شدیم راه افتادیم من به سوناتا مشکی دارم که از پدرم بهم رسیده
رفتیم یه غذا خوری سنتی غذای بر بدن زدیم موقع خوردن گفت میشه بریم بیمارستان یه سر بزنیم
عسل. یه چیز میگم نه نیار
کیجا. باز چه نقشه ای برام کشیدی بخدا دیگه نمیتونم همش میسوزه
عسل. خندیدم گفتم نه نترس کاریت ندارم خواستم بگم اول بریم آرایشگاه بعد بریم بازار خرید
کیجا. آرایشگاه چرا
عسل. یه مقدار با تعجب و عصبانیت نگاهش کردم آرایشگاه برای چی میرن
کیجا. تو که خوبی
عسل. آره خوبم ولی میخوام تورو ببرم زیبا جان خودم
فدات شم
کیجا. تورو خدا من دارم از خجالت آب میشم مزاحمت تو خونه الان غذا آرایشگاه هم داره اضافه میشه
عسل. یه کلمه دیگه حرف بزنی میدم نصف شهر بکنن تا کلا خودم میدونم چیکار کنم دیگه هم ازت نظر نمیپرسم یالا تموم کن بریم آرایشگاه
بعد رستوران رفتیم سالن دوستم گفتم موهای رنگ شدش رو براش کوتاه کنم با این که شلوغ بود کار ما رو راه انداختن و یه نوبت برای صافی و ناخون براش گرفتم موهاش کوتاه شده بود و یک دست خیلی بهش میومد بعد رفتیم بازار هرچی اسرار کرد که نه نگیر من قبول نمیکنم دعواش کردم فقط گفتم ساکت شو کلی لباس کفش صندل مانتو اکسسوری شال روسری کیف همه رو چند تا چندتا براش گرفتم باورش نمیشد از 50 تومن هم گذشته بود
یه جا دیدم سر یه لباس دخترونه گیر کرد گفتم راستی نگفتی چندتا بچه داری
کیجا. بیخیال
عسل. وا چرا آنوقت
کیجا. لابد میخوای برای اونا هم خرید کنی
عسل. مگه چیه
کیجا. عسل جان تورو خدا بیخیال شو من دارم از خجالت آب میشم نکن این کارو
عسل. باشه قول میدم چیزی نگیرم فقط بگو
کیجا. نفس و نهال

عسل. ای جانم خاله براشون بمیره کیجا خدایی حس میکنم خواهرمی و حس خوبی بهت دارم و تو همون بازار بغلش کردم
کیجا. عسل جان خیلی خوشحالم از این که همچین حسی داری ولی فکر میکنم داریم راه رو بند میاریم و مردم هم دارن تماشامون میکنن با کلی خنده راه افتادیم عسل. خوب خواهرزاده های من چند سالشونه
کیجا. نفس داره دیپلم میخونه سال دیگه انشالله باس بره دانشگاه ولی با این وضعیت فکر نکنم بتونه درسش رو ادامه بده و نهال هم دوم راهنمایی هستش
عسل. نفس چی خونده
کیجا. تجربی
دیگه راه افتادیم که برگردیم ماشین تقریبا پر شده بود گفتم فکر نکنی بچه های خواهری رو فراموش کردما نه ماشین دیگه جا نبود انشالله فردا حسابی براشون خرید میکنیم
کیجا. عسل جان قول دادی
عسل. چه قولی من چیزی یادم نیست
کیجا. بریم یه سر بیمارستان
عسل. چشم زنگ زدم سامان
سامان. جانم عسلم
عسل. سامان بیمارستانی ما داریم میایم اونجا
سامان. بفرمایید قدم رو چشم بیاین بالا اتاق من منتظرم
رفتیم بیمارستان و رفتیم اتاق سامان سرش خیلی شلوغ بود بعد سلام احوالپرسی کلی تحویلمون گرفت بهش گفتم سامان جان چرا نگفتی شلوغه مزاحمت نمیشدیم
سامان. این حرف نزن میدونی که همیشه برای تو وقت دارم
عسل. میدونم نظر لطف ته بیمار ما چطوره رو کرد به کیجا گفت کیجا جان از فردا میشه پایان هفته و نمیدونم در جریانی یا نه یکشنبه و دوشنبه هم تعطیله اکثر همکارای ما رفتن تعطیلات انشالله تو همین مدت به هوش بیاد اگه نیومد که بعد تعطیلات با همکارام در موردش شور و مشورت میکنیم و انشالله به یه نتیجه خوبی می رسیم نگران نباش انشالله هرچی خیره همون پیش بیاد فقط دعا کنید و با لبخند به سمت کیجا گفت البته دعای دسته جمعی نتیجه بخش تره
کیجا توی اون همه حرف جدی یهو از خجالت سرخ شد و سرش انداخت پایین
سامان. عسل حواست به این بانوی زیبای سر به زیر خجالتی ما هست دیگه چیزی براش کم نزاریا رو من هم حساب کن
عسل. حواسم هست نگران نباش مثل خواهر نداشته منه بچه هاشم مثل خواهرزاده های من
سامان. آفرین دخترن یا پسر
عسل. نفس و نهال دیپلم و دوم راهنمایی
سامان. ای جانم خدا نگهشون داره
از سامان خداحافظی کردیم گفتم کیجا بریم خونه
کیجا. میشه اینجا بمونم پیش غلام
عسل. که چی بشه پشت در داخل هم که رات نمیدن تو راهرو تا کی بمونی بیخیال شو یالا حرکت کن
بعد رسیدن به خونه گفتم تو یه سر برو سوئیت هم خریداتو یه پرو کن هم لباس نوهات بپوش بهت زنگ میزنم بیا بالا برا شام اومد حرف بزنه گفتم هیسسسس و کمکش کردم خرید هاشو ببره داخل و من رفتم بالا گوشیم چک کردم دیدم خسرو چند بار بهم زنگ زده اول سفارش پیتزا دادم
بعد زنگ زدم به خسرو
خسرو. سلام خوبین چرا جواب نمیدین
عسل. رفتیم یه سر بیمارستان چطور مگه
خسرو. دارم میرم خونه بعد لباس عوض کنم بیام پیش شما
عسل. سر کار بودی مگه
خسرو. آره دیگه رفتم یه سر به همکارام زدم
عسل. بعد یک ساعت که راه افتادی زنگ بزن به کیجا بگو ماشینم مشکل پیدا کرده نمیرسم تو راه موندم تا درستش کنم بیام احتمالا صبح یا دم ظهر میرسم نگران نباش ولی بیا تو ماشین بشین منتظر پیام من باش بعد بیا داخل
خسرو. برنامت چیه نقشه ای داری
عسل. آره عزیزم همه چی اوکیه
خسرو. یعنی چی اوکی هستش
توی ده دقیقه خلاصه وار داستان سکس امروز رو براش توضیح دادم
خسرو. واقعا اینایی که گفتی جدی بوده
عسل. آره جون تو
خسرو. خوب از کجا مطمئن هستی که به منم بده و داستان درست نشه زنگ نزنه به خواهرش زندگیم به گا نره
عسل. میخوای ردیف نکنم میل خودته
خسرو. نه اونجوری نگفتم که کنسل کنی خو در مورد احتمالات حرف زدم
عسل. نگران نباش طوری نمک گیرش کردم که رو حرف من حرف نمیزنه
خسرو. من که گیجم تو هم که کامل توضیح نمیدی
عسل. ماجرای خرید براش گفتم و بهش وعد خرید برای دختراش نفس نهال رو هم دادم حسابی بهش محبت کردم مثل موم تو دستمه
راستی گفتم دیشب اومدی سراغ من که بگی حال کیجا بده منم با تاپ شلوارک اومدم پایین تو هم برام سیخ کرده بودی و من روت کراش زدم
میخوام رو مخش کار کنم آمادگی داشته باشه بهش گفتم که تنهایی لباسش رو عوض کردم ولی الان میخوام بگم تو کمکم کردی و لختش رو دیدی بزار آمادگی داشته باشه
خسرو. من که نمیدونم ریش قیچی دست خودته من دیگه رسیدم خونه و تا نیم ساعت دیگه راه می افتم
عسل. پس تماس یادت نره اگه جوابم نداد زنگ بزن به من بگو گوشی رو بدم بهش بگو
خداحافظی کردم رفتم سمت تی وی دیدم داره با تلفن با دختراش صحبت میکنه و گریه میکنن
پیتزا رسید زنگ زدم ایوب جواب داد بالا تو شاهنشین خواب بود گفتم بیا برو پیتزا رو تحویلش بگیر ببر تو سوئیت
خودم هم لباس عوض کردم رفتم پایین
در زدم رفتم داخل دیدم همچنان دارن حرف میزنن چشماش قرمز و پف کرده بود منو دید گفت بچه ها من دیگه شارژ ندارم خداحافظی کرد قطع کرد
گفتم تا ولت میکنم کارخونه آبغوره سازیت رو روشن میکنی دیگه
کیجا. بچه ها دلتنگ باباشون بودن و بی تابی میکنن چه کنم تقدیر ما هم این بود
عسل. از خسرو خان چه خبر راه افتاد؟
کیجا. تازه رفته بود خونه گفت تا نیم ساعت دیگه راه می افتم
عسل. عه چه بد میخواستم شیطونی کنیما نمیشه پس
کیجا. نه دیگه شرمنده تازه سوزشم یه کم کم شده بهتر که داره میاد
عسل. ولی دیشب حسابی راست کرده بودا برامون
کیجا. برامون
عسل. آره برامون پس چی فکر کردی من تنهایی میتونستم لباست رو عوض کنم بش گفتم لباسات خیسه اینجوری بمونی سرما میخوری کمکم کن لباساش رو عوض کنم رفتم بالا اون لباسی رو که صبح تنت بود آوردم دیدم تو پذیرایی نشسته سرش تو گوشی هستش گفتم چرا نشستی در می‌آوردی دیگه گفت آخه روم نشد گفتم روت بشه نکنه انتظار داری تنها لباساش رو در بیارم بیا کمک تو یه چشم به هم زدن لختت کرد
کیجا. وای خاک بر سرم شد
عسل. چرا مگه چی شده
کیجا. دیگه میخواستی چی بشه دومادمه آبروم پیشش رفت
عسل. با خنده گفتم اشکال نداره از قدیم گفتن خواهر زن نون زیر کبابه کیجا داشت برای خودش ناله میزد که ایوب رسید گفتم ساکت شو حالا بلند شو لباساتم که عوض نکردی بیا یه لقمه بخوریم مردیم از گشنگی
ایوب سلام گفت پیتزاها رو گذاشت رو میز گفت میخوای برم بالا مزاحمتون نشم
عسل. نه بشین با هم میخوریم بعد برو موقع خوردن هیچ کدوممون حرفی نزدیم بعد خوردن ایوب میز جمع کرد گفت من خستم و میرم بالا بخوابم صبح شیفتم خداحافظی کرد رفت
منم چای ساز روشن کردم تا چایی بزارم
گفتم کیجا چرا ماتم گرفتی لباسات در بیار خریدات بپوش ببینیم
کیجا. ذهنم درگیر خسرو هستش خیلی زشت شد نه؟
عسل. نخیرم باس کمکم کنی خسرو رو بیارم تو بازی یه دل سیر منو بکنه عاشق کیرش شدم از زیر شلوار مشخص بود کیر خوبی داره
کیجا. آره آرسو خواهرم همش میگه من نمیتونم کامل کیرش رو بردارم خیلی کلفته و میگه خسرو خیلی شهوتیه
عسل. پس حله میتونی کمک کنی مخش بزنم
کیجا. من !!! تو خودت استادی از من چه انتظار داری
ولی بیخیال شو نمیخوام حرمت فامیلیمون از بین بره من همین یه خواهر رو دارم بفهمه دیگه کسی برام نمیمونه
عسل. با اخم تعجب گفتم ما هم اینجا بوقیم دیگه نه از صبح خواهر خواهر منو نمیشنوی
کیجا. شرمنده منظوری نداشتم مغزم درگیره نمیدونم چی میگم ناراحت نشو ازم
شروع کردیم به تست کردن لباسها گوشی کیجا زنگ خورد
کیجا. عه حلال زادست خسرو داره زنگ میزنه
عسل. بزار رو آیفون
جواب داد الو خسرو سلام خوبی جان
خسرو. سلام ممنونم ببین کیجا من دیر میرسم ماشینم نزدیک رودبار خراب شده تو جاده موندم زنگ زدم امداد بیاد منو ببره رودبار احتمالا صبح یا دم طهر برسم
کیجا.خدای نکرده تصادف که نکردی
خسرو. نه نه نگران نباش و به آرسو اینا چیزی نگو نگران میشن
کیجا. پس منو در جریان بزار حتما
خسرو. درست شد حرکت کردم حتما بهت خبر میدم
عسل. من بیدارم خبرم کن
خسرو. باشه
خداحافظی کردن
عسل. خوب بساط لهو لعب ما هم جور شد پس
رفتم چای ریختم و دوباره تو چایش چند قطره اسپانیش فلای ریختم تا بتونم شهوتیش کنم بعد خوردن چایی
کلی خندیدیم و خرید ها رو تک تک تست کردیم حدود دو ساعت با هم صحبت خنده شوخی کردیم
کیجا. نمیدونم چرا از وقتی اومدیم اینجا اینجوری شدم همش خیسم انگار آب هوای اینجا بهم میسازه
عسل. الان کیر میخوای قشنگم زیبای من
کیجا. خندید گفت نه میخوابم از سرم میپره
عسل. نخیرم دست به مهره حرکته صدای پیام گوشیم اومد نگاه کردم خسرو بود من رسیدم گفتم بیا تو حیاط تو ماشین منتظر بمون بهت خبر میدم
کیجا. کیه این موقع شب
عسل. دکتره میگه دلم پیش مهمونت گیر کرده بیام
کیجا. نه نه هم خستم هم خجالتم میگیره من دیگه نیستم بگو دلش صابون نزنه
عسل. گفتم خوابی نترس
کیجا. بهتر
عسل. ولی اون دست بکش نیست باز میاد بهتر باش راه بیای تا تو بیمارستان هوات رو داشته باشه بعد وضع مالیش خوبه و دست دل باز میگم ساپورتت کنه
کیجا. وا مگه من جندم که اون منو ساپورت کنه بعد تو گفتی بابات بخاطر پول ترو بهش نداده این که جور در نماد
عسل. آره اون موقع وضعش از نظر بابام جالب نبود ولی در حد خودش داشت
ولی الان دکتر مسولیت داره تو بیمارستانه
مطب داره هر چی عمل خوبه این انجام میده اوضاعش خوبه
کیجا. مجرده
عسل. آره یه بار نامزد کرد جدا شد یه بارم با یکی دوسال عقد بود جدا شدن
کیجا. سوارم شد کونم درد میکنه بیرحمی تلمبه زد هیچ فکر من نبود از خجالت نتونستم حرفی بزنم
عسل. سفارشت رو میکنم بات آروم رفتار کنه هواش داشته باش اونم هواتو داره
کیجا. فعلا که درد دارم
عسل. ناز نکن کونت درد میکنه کوست که خوبه
کیجا. تا غروب می‌سوخت الان یه کم آروم شدم اونم الان خیس شده
عسل. منم خیس شدم دلم خواست کاش خسرو اینجا بود مخشو میزدم می پریدم روش
کیجا. برو برو بخواب خیال ورت داشته
عسل. کجا برم امشب مهمون خودتم خواهر گلم قشنگم زیبای من
کیجا. پس بریم
عسل. لخت بخوابیما میخوام بغلت کنم
کیجا. به تو که نه نمیتونم بگم
عسل. من برم سرویس تو برو بخواب تا من بیام رفتم دستشویی و به خسرو پیام دادم بیست دقیقه دیگه خیلی آروم بی سروصدا بیا داخل موقعیت مناسب دیدی لخت شو بیا داخل گوشیتم بزار رو سکوت خسرو بلافاصله جواب داد ok
رفتم تو اتاق دیدم با همون ستی که من صبح بهش داده بودم تو اتاقه و مشغول جمع وجور کردن وسایل خودشه سریع لخت شدم گفتم کیجا جان بیا اونا رو بزار کنار
کیجا. چشم
عسل. قربون چشات زیبای من قشنگ من نور کم کردم یه نور آبی کم تو اتاق داریم روشنش کردم دراز کشیدم کیجا داشت می اومد رو تخت گفت درشون بیار میخوام سینه هات لمس کنم دیگه هر چی میگفتم نه تو کارش نبود در آورد اومد بغل من خوابید بلافاصله لب گذاشتم رو لبش سینه هاش گرفتم کیجا هم همکاری کردم
گفتم کیجا میتونی سبکم کنی کوره آتیشم دلم سکس میخواد
کیجا. میخوای بگو دکتر بیاد
عسل. واقعا بگم نکنه تو هم دلت میخواد
کیجا. اوف دارم میمیرم
عسل. حالا شروع کنیم شاید خسرو آومد من فعلا فکر و ذهنم پیش خسرو هستش فعلا کسی به چشمم نمیاد کاش بیاد
کیجا. وای نه تورو خدا من نمیتونم
عسل. برو بابا سینهاش گذاشتم تو دهنم دست بردم کوسش مالیدم سر صداش زیاد شد شهوتش بروز داد داشت ناله میکرد تو گوشم گفت کیر میخوام
عسل. چی میخوای
کیجا. کیر میخوام
عسل. نمی‌شنوم
کیجا. کیر میخوام کییییییررر
عسل. از کجا بیارم الان بزار فردا خسرو بیاد
کیجا. نه نه الان مبخوام
عسل. الان اگه خسرو اینجا بود بهش می‌دادی
کیجا. اوفففففف نمیدونم من فقط کیر میخوام میفهمی برام فرقی نمیکنه
عسل. حتی خسرو
کیجا. آره آره اوففففف کیر می‌خوام
لبم گذاشتم رو لباش شروع کردم به خوردن
تو دلم گفتم چرا نمیاد این خسرو با دستام داشتم کوس کیجا رو می مالیدم
یه لحظه حس کردم خسرو هم هست نزدیک ما
لبم برداشتم از رو لبش گفتم خوبی کیجا
کیجا. نه نه کیر میخوام کیررررر
چرخوندمش سمت لبه تخت که خسرو راحت تر بتونه سوار بشه
ولی نمیدونم چرا خسرو شروع نمی‌کرد انگار ترس داشت
کیجا تو حال خودش بود و داشت از مالیدن من لذت می‌برد سرم برگردونم دیدم لخت دست به کیر پیش ماست چشمام درشت کردم با سر اشاره کردم بیا روش نمیدونم تو اون تاریکی دید اشاره منو یا نه ولی باز هنگ بود دست انداختم دستش گرفتم کشیدم سمت ما انداختمش رو کیجا
خسرو هم سریع کیرش چپوند تو کوس کیجا و با کیجا لب تو لب شد باز کیجا انگاری شوک شده بود و سکوت کرده بود دستم گذاشتم رو کون خسرو و اشاره کردم تند تند بزن منم کنارشون دراز کشیدم و سینهای کیجا رو کردم دهنم دیدم کیجا همچنان تو سکوته سینش ول کردم رفتم پیش گوشش گفتم اینم خسرو سریع کارت تموم کن منم کار دارم باش لوس بازی رو بزار کنار چشمات باز کن دختر حال کن و رفتم سراغ سینهاش کم کم صداش ول کرد شروع کرد به آه ناله منم باهاشون همکاری کردم دستای کیجا رو بلند کردم و انداختم رو کمر خسرو تا بغلش کنه خسرو داشت جانانه تلمبه میزد براش و کیجا هم تو اوج بود و صداش اتاق رو پر کرده بود خسرو بلند شد گفت میشه برگردی کیجا با خجالت برگشت و با صورت خوابد سمت تشک خسرو پهلوهاش گرفت بلند کرد به صورت داگی نگهش داشت و کیرش رو یکجا فرو کرد تو کسش با کف دست میزد رو کون پهن کیجا هر دو داشتن لذت میبردن یه لحظه کیجا رعشه ای تو بدنش افتاد و با صداهای گنگ نا مفهوم لرزید افتاد رو تشک منم سریع پریدم سمت کیر خوشکل خسرو شروع کردم تند تند براش ساک زدن دو سه دقیقه جانانه براش خوردم تا ارضا شد همه آبش رو ریخت تو دهنم و منم براش میک زدم و شیره جونش کشیدم بیرون کارم که تموم شد کیجا با تعجب داشت نگاهم میکرد
عسل. چیه مگه جن دیدی
کیجا. خوردیش
عسل. آخ نمیدونی چه کیفی میده و برگشتم سمت خسرو گفتم خسته نباشی خسرو خان چسبیدا بهت
خسرو. عالی بود خیلی چسبید من برم یه لحظه تا سرویس بیام
بعد رفتن خسرو کیجا دستپاچه شد و میخواست لباس بپوشه گفتم باز شهوتت خوابید رگ اومل بازیت اومدا بگیر بخواب بابا تا صبح باید از این خسرو من کار بکشم
کیجا. فکر کنم من از همه چیز خبر ندارم درسته
همون لحظه خسرو از سرویس اومد و من خسرو با هم خنديديم براش
کیجا ادامه داد یکی به من بگه اینجا چه خبره هر لحظه میگذره دارم گیج تر میشم با این اتفاقاتی که برام می‌افته
عسل. بریم تو پذیرایی هم چایی بخوریم هم کل ماجرا رو برات از اول تعریف کنیم بلند شدم حرکت کردم سمت پذیرای و گفتم پوشیدن لباس ممنوعه نبینم کسی بپوشه بیرون منتظرم خسرو دنبالم اومد
سریع یه قرص دادم به خسرو گفتم بخور که تا صبح باس ازت کار بکشیم
خسرو. جون دیگه
عسل. جایز جور کردن نون زیر کباب من یادت نره
خسرو. چشم حتما عزیزم چی دوست داری
عسل. اون کیرت رو میخوام هر لحظه که اراده کردم
خسرو. جون دیگه
چای آماده بود ریختم کیجا رو صدا کردم بیا
به خسرو اشاره کردم ازت خجالت میکشه بلند شو برو تا یخش آب شه یه کم مدارا کن باش خسرو هم بلند شد رفت بغلش کرد آورد تو پذیرایی هر سه تا لخت بودیم کیجا رفت سرویس و خودش رو شست و زود برگشت
عسل. خسرو خان بهت بد نگذره دوتا حوری بهشتی در کنارت داری
خسرو. میگن که بهشت جهنم همین دنیاست خدا زود منو برد بهشت با دوتا زن مورد علاقه من
عسل. کیجا جان ساکتی
کیجا. چی بگم من منتظرم اتفاق بعدی ببینم چیه
عسل. خندیدم گفتم نه اتفاق دیگه ای قرار نیست رقم بخوره البته اگه از لاکت بیرون نیای مجبورم اتفاقات جدید برات رقم بزنم
کیجا افتاد تو حرفم نه نه خواهر جان من دیگه نمیتونم خسرو خودش رو زد به ندونستن جریان امروز رو البته من بهش گفته بودم تلفنی
خسرو. چیزی شده مگه من نمیدونم

کیجا سرش انداخت پایین و من ماجرای صبح امروز رو کامل براش توضیح دادم گفتم سامان هم کیجا رو کرده و قرار بازم بیاد و هوای ما رو تو بیمارستان داشته باشه
کیجا کامل سرخ شده بود از خجالت
خسرو. بسیار عالی پس خوش به حال کیجا شده هم لذتش رو ببر هم کارمون با یه پارتی گردن کلفت تو بیمارستان راه می افته
بعد خوردن چایی گفتم شما برین تو تخت تا من بیام و رو به کیجا گفتم خسرو خان آماده کن نوبتی هم باشه نوبت منه شهوتی شهوتیم هنرت رو نشون بده به خسرو اشاره کردم بلند شو خسرو بلند شد دست کیجا رو گرفت و برد سمت اتاق منم میز جم کردم استکانها رو شستم و یه کم به آشپزخانه نظم دادم رفتم داخل دیدم به به چه خبر صدای ملچ ملوچ خوردن میاد خسرو پایین بود کیجا روش دراز کشیده بود وبه صورت 69 بودن و دارن میخورن همو حرفی نزدم گذاشتم راحت باشن بعد چند دقیقه حسابی خوردن رفتم سمت کیر خسرو صورت کبجا رو گرفتم نشوندمش رو صورت خسرو که داشت کسش رو میخورد و خودمم نشستم رو کیر خسرو یه آه بلند کشیدم گفتم واقعا کیرش محشره کیجا هم با تکون دادن سرش تأیید کرد و از هم لب میگرفتیم و سینه های هم میمالیدیم واقعا تو اوج بودم اونای که تجربه دارن میدونن چی میگم حدود یک ربع طول کشید تا ارضا بشم بی حال شده بودم و افتادم کنار خسرو کیجا سریع رفت و پشت به ما نشست رو کیر خسرو و شروع کرد به بالا و پایین کردن و ما هم داشتیم از هم لب میگرفتیم کیجا هم حسابی خودش رو بالا پایین می‌کرد به کون و کمرش قر میداد
خسرو. آروم تو گوشم گفت دوست دارم کیجا آبم بخوره کاری که خواهرش هرگز برام نکرده گفتم داری ارضا میشی بهم اشاره کن کیجا رو بلند کنم کونش بگیر بکش سمت خودت منم سرش می برم پایین سمت کیرت بعد چند دقیقه گفت داره میاد سری کیجا رو بلند کردم خسرو دست انداخت کونش گرفت کشید سمت خودش شروع کرد باز خوردن کوسش منم سرش گرفتم کیر خسرو رو چپوندم تو حلق کیجا تو چند ثانیه این اتفاقت افتاد اجازه نفس کشیدن به کیجا ندادیم
خسرو با چند تا آه بلند ارضا شد تو دهن کیجا
کیجا سرفش گرفته بود سرش ول کردم مابقی آب خسرو رو من خوردم
کیجا. این چه کاریه من خوشم نمیاد وای دهنم تلخه بو وایتکس میده
با هم شروع کردیم به خندیدن به کیجا کیجا رفت حموم به خسرو گفتم بیا ما هم بزیم رفتیم تو وان البته خوب جا نمیشدیم سه تایی کلی لاس زدیم هم نشستیم دیگه نصف شب شده بود از حموم اومدیم بیرون من گفتم میرم بالا شما راحت باشید
کیر خسرو بخاطر قرصی که خورده بود باز نیمه شق بود
کیجا. نمیشه من تنها بخوابم بخدا دیگه جونی برام نمونده
عسل. یعنی خسرو رو ببرم بالا با خودم
کیجا. اگه میشه اخه ببین باز داره بلند میشه من دیگه خستم
عسل. باشه میبرمش ولی هیچ تضمینی نمیکنم ایوب نیاد پایین
کیجا. ای خدا عجب گیری کردم از دست این جماعت بابا خستم میخوام بخوابم از صبح دارم گاییده میشم حالیتون هست
با خسرو بهش خندیدیم گفتم باشه نمیزارم بیاد پایین ولی خوب استراحت کن بیدار شدی دکتر میخواد بیاد اون کمرش سسته سریع جابجا میکنه سعی کن بهش لذت بدی به نفعته حرف منو گوش کن
کیجا. فعلا که عالم آدم بسیج کردی برای کردن من اعتراضم میکنم گوش نمیدی
دست خسرو رو گرفتم گفتم بریم بالا بزار استراحت کنه
خسرو لباساش برداشت منم با حوله رفتیم بالا ایوب خواب بود بهش پیام دادم بیدار شدی تو سوئیت نرو کیجا خستست بزار استراحت کنه رفتیم اتاق شاه نشین به دکتر هم پیام دادم کیجا تو سوئیت تنها خوابیده خستست فکر کنم تا لنگ ظهر خواب باشه تو از ایوب کلید بگبر ساعت ده به بعد برو سراغش باش هماهنگ کردم که بهت یه حال اساسی بده فقط از عقب نزن فعلا درد داره
ساعت گوشیم رو ساعت ده تنظیم کردم با خسرو رو هم بغل کردم خوابیدیم
ادامه داستان از زبان خسرو…
سلام مجدد به دوستان امیدوارم تا اینجا ماجرا خوشتون اومده و لذتش رو برده باشین و آماده باشین برای ادامه در ادامه داستان ما
با صدای گوشی عسل از خواب بیدار شدم عسل هم سریع صدا رو قطع کرد بیدار شدیم با هم سلام خوش بش کردیم
خسرو. خوب خوابیدی عسل جان
عسل. آره عشقم مگه میشه کنار کسی که دوسش داری بد خوابیده باشی
خسرو. عسل تو هنوز دو روزه منو دیدی
عسل. حسی که به من میدی انگار یه عمره میشناسمت
صدای قاروقور شکم من بلند شد بود
عسل. گشنته
خسرو. شام نخوردم دیروز تو راه کیک کلوچه خوردم همون بود
عسل. الان میرم پایین صبحونه آماده میکنم
خسرو. راستی بزار ببینم کیجا خوابه یا نه تی وی رو روشن کن بعد روشن شدن تی وی دیدم یکی از لباس خوابهای قرمز توری که دیروز خریده بودن تنشه و دمر همچنان مثل خرس خوابیده یکی از پاهاشم جم کرده تو شکمش کونش قلمبه زده بیرون
عسل. عه دکترم اومد تو تصویر پذیرایی دیدم یه آقای تقریبا چهل سال کم مو و تقریبا هم قد هیکل خودم بود و انگاری تازه رسیده بود تو خونه پاورچین پاورچین رفت سمت اتاق خواب یه سرک داخلش کشید رفت بیرون شروع کرد درآوردن لباساش گفتم عسل مثل این که قرار فیلم سوپر زنده ببینیم
عسل. دقیقا
خسرو. ایوب کجاست دوربین چک کن ببین رفته
عسل. الان نگاه میکنم دید نیست
باز دوربین سوئیت آورد رو تی وی چه تصویری داشت با این که چراغی روشن نبود باز مثل آینه بود تصویرش دکتر کاملا لخت شد رفت رو تخت کنار کیجا دراز کشید کونش بغل کرد دستش انداخت دورش سینهاش گرفت
سه تا دوربین کاملا از هر جهت داشتیم میدیدیم لاله گوش کیجا رو به آرومی شروع کرد میک زدن دستشم رو سینهاش داشت کار میکرد و کیرشم لای پای کیجا بود کیر کوچیکی داشت دکتر
گفتم عسل این با این کیر کچلو میخواد کیجا رو بگاد
عسل. عاشق کونه دیروز چنان کون کیجا رو کرد که کیجا نالش در آومده بود تا شب می گفت میسوزه کونم نامرد خیلی محکم تلمبه زد تو کون کیجا
بعد چند دقیقه کیجا هوشیار شد برگشت سمت دکتر
سامان. سلام بانوی زیبای من چطوری
کیجا. سلام کی اومدین آقای دکتر ساعت چنده
سامان. من یه چند دقیقه ای میشه ساعتم حدودا ده اینا هستش
کیجا. خلاصه به قول خودتون کوس خونگی گیر آوردین هرکی از راه میرسه میزنه توش
سامان. من که یه بار سوارت شدم ولی خودمونیم بدن خوبی داری مخصوصا کونت که نمونست سامان گفت عزیزم ساعت یازده باس بیمارستان تو جلسه مدیران باشم اگه اجازه بدی شروع کنیم که تشنه کون و بدنتم
کیجا. دکتر جان حرف کون نزن که عصبانی میشم هنوز از دیروز میسوزه دکتر
سامان. چشم ولی قولش رو بهم بده یه بار دیگه از کون مهمونم کنی
کیجا. حالا بزار خوب شه چشم
لب تو لب شدن
منم این بالا کیرم بلند شده بود و عسل داشت باش ور می‌رفت
بعد چند لحظه لب خوری سینه خوری کیجا بلند شد گفت با اجازه میخوام بخورم برات
سامان. مال خودته عزیزم راحت باش
کیجا رفت پایین شروع کرد به ساک زدم سامان هم داشت کونش رو با کف دستش نوازش کردن یهو کیجا بلند شد پاش از رو صورت دکتر رد کرد با کوس نشست رو دهن دکتر انگاری کوس خوری دیشب من بهش حال داده بود آنچنان مشغول خوردن هم بودن که انگار دنیا به آخر رسیده چه ساکی میزد کیجا جنده خانوم بلد بود فکر نمیکردم یه زن خونگی آفتاب مهتاب ندیده اینجوری شهوتی باشه بعد حدود ده دقیقه کیجا بلند شد همونجوری رفت جلو نشست رو کیر دکتر شروع مرد به ناله کردن
عسل. با این روشی که کیجا داره پیش میره دکتر آخراشه الان است که آبش بیاد دوسه دقیقه نشد که دکتر گفت کیجا جان داگی بشیم
کیجا برگشت داگی وایساد دکتر هم بلند شد کرد تو کوس کیجا فکر نکنم ده تا تلمبه هم زده باشه دست انداخت موهای کیجا رو گرفت کشید سمت خودش آبش پاشید رو صورت کیجا و داد میزد باز کن دهنت رو ی چند تا قطره آبش ریخت رو لب کیجا الباقی رو کل صورتش پخش بود
موهاش ول کرد دوتا شست خودش گذاشت رو چال گونه کیجا فشار داد کیجا دهنش رو باز کرد و دکتر کیر نیمه جانش رو کرد تو دهنش گفت میک بزن کیجا هم دست از مقاومت برداشت شروع کرد برای دکتر ساک زدن انگاری دکتر خوشش اومده بود و داشت مثل زنا آه آه کردن بعد سکس دکتر گفت من با اجازت برم خودم آب بکشم باید برم جلسه دارم عالی بودی یه بوس براش فرستاد از تخت اومد پایین رفت سمت حموم من داشتم از شق درد میمردم ولی گشنم بود و دوست داشتم برم کیجا رو بکنم
عسل. من برم پایین چای بزارم صبحونه آماده کنم ببین دکتر رفت برو کیجا رو هم بیار بالا به روش نیار دیدی دکتر باش سکس کرده
عسل رفت دکتر هم از حموم در اومد رفت سمت لباساش و از کیجا تشکر کرد گفت کار داره و باس سریع بره کیجا هم رفت تو حموم منم تی وی رو خاموش کردم یه شورت پام کردم رفتم پایین دنبالش بیارمش برای صبحانه
رسیدم داخل خونه صداش کردم کیجا کیجا
رسیدم به اتاق خواب دیدم لخته و تازه از حموم در اومده صورتش رو شسته بود
خسرو. عه بیدار شدی
کیجا. دستش گذاشت جلو کوسش سلام گفت سرش آورد پایین
خسرو چیه کیجا چرا هنوز از من خجالت میکشی رفتم سمتش دستاش گرفتم بغلش کردم در گوشش گفتم راحت باش حالا که پیش اومده و موقعیت جوره حالش رو ببریم سخت نگیر
دستم بردم زیر چونش سرش بلند کردم تو چشماش زل زدم گفتم یه عمر آرزو داشتم بکنمت حالا که خدا آرزوی منو برآورده کرده تو چرا جلوی حکمت خدا مقاومت میکنی شل کن و خجالت بزار کنار بزار حالمون رو بکنیم
کیجا. واقعا آرزوت بودم
خسرو. بله که بودی
کیجا. چقدر بدجنسی ازت انتظار نداشتم بهم نظر داشته باشی
خسرو. نظر نداشتم که ولی دوست داشتم بات سکس کنم حالا هم که پیش اومده
کیجا. مگه آرسو سیرت نمیکنه که دوست داشتی با من سکس کنی
خسرو. اون که لاغره توان نداره خودت با اون مقایسه میکنی
کیجا. دست برد از رو شورت کیر شق شده منو گرفت گفت با این کیری که تو داری حق داره بچه ازت فراری باشه همش میگه معاملات درشت نمیتونم راضیش کنم و همش استرس اینو داره که بخاطر همین بری زن بگیری یا بهش خیانت کنی
خسرو. احتمال که داشت ولی الان دیگه نه از این به بعد خواهر جونش جورش میکشه
کیجا. ای جانم چشم من و تو سر شریک جنسی شانس نداشتیم منم که بکن ندارم و همیشه تشنه کیرم کی بهتر و امن تر از تو
ولی باید جانب احتیاط رو همیشه رعایت کنیم تا به گا نریم
خسرو. پس به عنوان این اتفاق خوشایند بیا یه راند سریع بریم که تا عسل نیومده چون رفته بود صبحانه رو آماده کنه
شرتم در آوردم و نشستم لبه تخت کیجا اومد زانو زد و شروع کرد به ساک زدن داشتم نگاهش میکردم و مقايسه با خواهرش که چقدر با هم تفاوت دارن از لحاظ بدنی این تو پر ورزیده اون لاغر نحیف حسابی برام ساک زد از سر کیرم تا پایین تخمام برام لیس میزد خیلی داشت حال میداد
بلندش کردم طاق باز خوابوندمش رو تخت خودمم رفتم وسط پاش پاهاش بردم بالا گذاشتم رو شونه هام کیرم تنظیم کردم فرستادم داخل چقدر با احساس داشت آه ناله میکرد و تو چشمام زل زده بود گفت یه چیز بگم گفتم جانم بگو عزیزم
کیجا. آرسو هر وقت در مورد سکس شما ها حرف میزد میگفت کیرت درشته من خیس میشدم و تو دلم آرزو میکردم یه بارم شده تو رو بکشونم روم و تستت کنم
خسرو. واقعأ بهم حس داشتی با باز بسته کردن چشماشو تکون دادن صورتش گفت آره
تو چشماش زل زدم لباش ریز بوسیدم سرعتم زیاد کردم جان چه حالی داشت میداد عشق علاقه رو تو چشماش حس میکردم انقدر حالب بود این حس و داشت من ارضا میکرد گفتم داره آبم میاد گفت بریز توش میخوام حسش کنم چند روز دیگه موقع پریودمه چیزی نمیشه نهایت قرص میخورم منم با فشار ریختم توش و نفس زنان بغلش کردم اونم داشت قربون صدقه من میرفت آه ناله میکرد میگفت داغه داغه حسی رو تجربه کردیم با هم که برام تازگی داشت و دوست نداشتم تموم بشه
ولی گفتم بریم بالا الان عسل پوستمون رو میکنه باهم بلند شدیم خودمون رو تمیز کردیم رفتیم بالا
عسل. کجایین که
خسرو. دیدم نون کباب ما داغ آمادست یه لقمه زدیم بر بدن
عسل. با خنده تنها تنها کوفتتون بشه پس من چی
کیجا. وای گشنمه ضعف کردم
عسل. آقای دکتر زنگ زد و واسه شام دعوتمون کرد خونش همه رو با هم
کیجا. وای نه مزاحمشون نشیم
عسل. با لبخند موزیانه ای گفت چرا اون میتونه سر صبحی مزاحمتون بشه ما نمیتونیم شب جمعه ای بهشون زحمت بدیم
کیجا سرش آورد پایین و سرخ شد سکوت کرد
خسرو. من هر چی جم بگه
عسل. کسی از جمع نظری نخواست همه شب مهمون آقای دکتریم
یخ خونه ویلای بزرگ استخردار سرپوشیده خارج شهر داره فقط دیدن داره خونش انگار تو بهشتی
کیجا. پس نقشه کشیده برامون
یه سوال خدایی جون عزیزت راستش بگو
عسل. جان بپرس راستش میگم
کیجا. قرار منتظر اتفاقات جدیدی باشیم یا نه
عسل چند لحظه سکوت کرد گفت نهایتش همین سکسه دیگه حالا شاید مدلهای مختلفش
کیجا یعنی چی
عسل. دختر چقدر حرف میزنی همون سکس دیروز شما گروهی دو سه نفری با هم
کیجا. وای توروخدا نه من روم نمیشه
عسل. باز نظر داد ساکت شو اصلا رای میگیریم اونای که میگن نه دستا بالا
کیجا دستش برد بالا
عسل هم دست من گرفت برد بال گفت دو بر یک دیگه ساکت و صبحونت رو بخور
کیجا. باشه هر چی جم بگه فقط بگو ببینم چند نفریم
عسل. فکر کنم ده تا دوازده نفری باشیم چطور مگه
کیجا. پس تا صبح لنگامون رو هواست خدا کنه امروز پریودم شروع شه وگرنه من میمیرم از خجالت
عسل. الان اینجوری میگه ها بعد زیر کیر داد فریادش از همه بلندتره
سه تای خندیدیم و مشغول خوردن صبحانه شدیم
عسل دستش رو گذاشت رو دست کیجا و اخماش کرد تو هم رو به کیجا گفت یه چیز میگم نه نیار مثل دیروز که حسابی عصبی میشم
کیجا. جانم بگو
عسل صبح که سامان اومد پیشت رفتنی بهم زنگ زد و ازم تشکر کرد و من هم ماجرای ورشکستگی شوهرت و اوضاع بد مالی شما رو بهش گفتم خیلی ناراحت شد کارتش برام گذاشت گفت کیجا رو ببر بازار حسابی براش خرید کن گفتم دیروز اینکارو براش کردم گفت پس ببر برای بچه هاش و هر چی که تو زندگیش کم داره براش بخر و بهش بگو نگران نباشه همه چیز به زودی حل میشه دکتر خیلی دستش به خیره و میتونه از جاهای مختلف برات کمک جم کنه
کیجا برگشت سمت من و هیران داشت منو نگاه میکرد منم سرمو به نشونه رضایت تکون دادم و گفتم انشالله که خیره
کیجا. چی بگم خواهر راستش بخوای از دیشب که تنها بودم خیلی فکر کردم تو دلم گفتم داره از من سو استفاده میشه ولی بعد محبت هاتون دیدم الانم اینجوری گفتی کلا مغزم هنگه خدا شاهده نمیتونم هیچ تصمیمی بگیرم
عسل. چه سواستفاده ای داماد خودت زودتر سر من سوار شد که نگران نباش خودت رو بسپار به من
عسل رو برگردوند سمت من گفت خسرو جان تو زحمت جم کردن میز بکش و برو خوب استراحت کن که امشب باید از پس همه زنای مجلس بر بیای من و کیجا میریم بازار خرید ساعت 9 شب قرار اونجا باشیم تا صبح
همه مدل هم بساط به راهه
عسل. کیجا برو لباس نوهات بپوش بریم
عسل خودشم رفت آماده شد زدن بیرون منم میز جم کردم رفتم لباس پوشیدم رفتم بیمارستان مستقیم رفتم پیش ایوب کلی با هم صحبت کردیم در مورد این چند روز رفتیم پیش غلام از وضعیت غلام پرسیدم که باز همون وضع بود حالش موقع خداحافظی گفتم کی تعطیل میشی گفت فعلا هستم همکارم رفت مرخصی احتمالا بمونم تا صبح فردا
کار نیست که شب نگهبانی تعطیله 12 شب به بعد میرم میخوابم یه شکارم تو همراه های یه بیمار اینجا زدم احتمالا شب تو اتاقم بزنمش زمین صبح میام خونه تو هم با دوتا شاه کس عشق حالت بکن کلی خندیدیمو
گفتم داداش من ماشین میتونم بزارم اینجا عسل اینا رفتن بازار بیان سختشونه برگردن گفت بیار داخل حرکت کردم تو دلم گفتم این عسل عجب آدمیه هستش نمیخواد شوهرش رو بیاره ماشین انتقال دادم رفتم سمت خونه زنگ زدم به کیجا کجایین گفت تازه داریم میریم خرید اومده بودیم آرایشگاه
عسل گوشی رو گرفت گفت نگران نباش بعد مکالمه ما ی زنگ هم به خونه زدم بعد گوشی رو سایلنت کردم خوابیدم
حدودا ساعت هفت نیم بود که عسل کیجا رسیدن خونه چی میدیدم کیجا ناخون کاشت کرده بود موهاش فرفری کرده بود که به چهرش خیلی میومد
گفتم چه کردین
عسل. تازه براش نوبت لیزر کل بدن و بوتاکس کل صورت هم گرفتم
فقط نتونستیم کل خریدها رو بیاریم زحمتش رو میکشی دست هر دوتا پر بود رفتم تو ماشین مغزم سوت کشید کلی خرید کرده بودن گفتم اینا چیه چقدر زیادن
عسل تو کاریت نباشه میدم وانت براشون ببره البته حالا خیلی خریداریم باز
کیجا. دیگه چی میخوای بگیری
عسل. تو کاریت نباشه
زود باشین آماده شین حرکت کنیم 45 دقیقه راه داریم 9 باس اونجا باشیم
کیجا. من چی بپوشم
عسل. چندتا لباس سبک میزارم با همینا بیا اونجا عوض میکنیم لباس زیاد مهم نیست اونجا چون بیشترش رو لختیم احتمالا
راستی شما تا زمانی که اونجایین زن شوهرین و کیجا دوست منه سوتی ندین
کیجا. آقا ایوب نمیاد
عسل. نمیدونه اصلا بدونه هم مهم نیست اونجا بکن برام زیاده
بعد آماده شدن حرکت کردیم راس 9 اونجا بودیم تو چهره کیجا استرس موج میزد
چه ویلایی سوت میکشید سر آدم نمیتونم توصیف کنم خیلی بزرگ بود مثل پارک با ماشین رفتیم داخل یه ماشین هم تو حیاط بود رفتیم تو ویلا یه ماشین هم هم زمان با ما رسیده بود یه آقا و دوتا خانوم پلنگ آقا 38 تا 40 میخورد و خانوما زیر 30 سال همین بیرون با هم دست دادیم تو دلم گفتم من اینا رو باس بکنم یعنی چه شود رفتیم داخل یه آقای اومد سمت ما که همون لحظه اول شناختمش دکتر سامان بود یه شلوارک تنگ جین که ریش ریش شده بود دمپاش با یه تاپ لش شروع کرد به تعارف رفتیم نشستیم رو مبل چه سالن بزرگی انتهای سالن که فکر کنم 30 متر با درب ورودی فاصله داشت دیوار نبود همه شیشه بود و اون سمتش استخر زیر یک دقیقه در باز شد یک سری دیگه مهمان ورود کردن یه آقا حدودا 50 سال با یه خانم حدودا 35 سال وارد شدن پشت سرش هم یه خانم آقا دیگه اومدن آقا حدودا 30 سال و خانوم حدودا 40 سال هین سلام علیک و دست دادن با مهمونا یه جون حدودا 25 ساله هم تنها اومد و با همه دست داد رفت نشست
دکتر سامان شروع کرد به خوش آمد گویی
و معرفی تک تک مهمونا

دوستان ببخشید این قسمت کمی طولانی‌تر شد
قسمت بعدی هم آمادست برای انتشار
لطفا با همایتهاتون دلگرمم کنید برای ادامه…

به امید دیدار

نوشته: Morteza

 

  • Like 1
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • gayboys
      سکس با میلف کون تنگ پسره سوراخ کون زنه رو چرب کرده و کاندوم کشیده رو کیرش میکنه تو کون زنه دردش میاد . تایم: 01:45 - حجم: 11 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با خانوم سکسی و خوش هیکل . تایم: 12:15 - حجم: 45 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با میلف جاافتاده و حشری بات پلاگ کرده تو کونش و ساک میزنه و کصلیسی میکنه و بعد تو چند تا پوزیشن تا خایه تو کص و کونش تلمبه میزنه و ناله میکنه و آبش و خالی میکنه تو کونش . تایم: 09:40 - حجم: 36 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با خانوم سکسی و حشری اول از هم لب میگیرن و با کص و کون و ممه هاش ور میره و ساک میزنه و بعد تو پوزیشن داگی کصش و میگاد و ناله میکنه . تایم: 07:40 - حجم: 51 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      شخصیتی بنام فرزانه - 1   زن داداش بزرگم فرزانه بعد از فوت داداشم طبقه پایین خونشون یه آرایشگاه زد که دختر عموم مرضیه هم که بیوه بود و دختر خاله فرزانه میشد میرفت اونجا آرایشگاه خانواده عموم خیلی به این دختر سخت میگرفتن انگار گناه کرده که شوهرش مرده با اینکه 2 سال از فوت شوهرش می گذشت نمیذاشتن کسی بهش نزدیک بشه خب منم ازش خوشم اومده بود اما هیچ جوره فرصت آشنایی نداشتیم همه جا مامانش همراهش بود جز آرایشگاه که وقتی شلوغ میشد میرفت کمک فرزانه یه بار به فرزانه گفتم که داستان اینه و میخوام با مرضیه حرف بزنم گفت باشه به مرضیه میگم اگه خودش قبول کرد زنگت میزنم بیاید برید طبقه بالا با هم حرف بزنید اما قول بده فقطحرف بزنیدااااا باشه؟ گفتم چشم خیالت راحت منو که میشناسی گفت چون میشناسم گفتم خندیدم گفتم به خدا فقط صحبت می کنیم گفت باشه چند روز بعد زنگم زد گفت مرضیه قبول کرده فردا ساعت 4 عصر اینجا باش دیرتر نیا که مشتری میاد نمی خوام کسی بفهمه راس ساعت 4 رفتم خونشون مرضیه هم بود فرزانه برامون چای و شیرینی گذاشت و رفت پایین گفت مرضیه جان یه ساعت دیگه پایین منتظرتم و رفت پایین. مرضیه گفت کورش چرا من؟ این همه دختر؟ مامانت میاد یه دختر بیوه برات بگیره؟ گفتم بیوه کجا بود؟ کلا دو ماه زندگی کردید فکر نکنم اصلا فرصت نکرد کاری کنه که خندید با هم خیلی حرف نزدیم که یه ساعت شد و مرضیه گفت من این هفته کلا اینجام با فرزانه صحبت میکنم هر روز بیای یه ساعت حرف بزنیم از اون روز هر روز ساعت 4 تا 5 میرفتم و با مرضیه حرف میزدم که با اصرار من به فرزانه که یه ساعت چیه زود تمام میشه اجازه داد دو ساعت حرف بزنیم که دیگه حرفی برای گفتن نبود بوس و بغل بود بهش میگفتم بذار ببینم توی دو ماه چه دسته گلی به آب دادی به زور تونستم شلوار و شورتشو تا زانو بکشم پایین میگفت فرزانه بفهمه جرم میده گفتم نمی فهمه و براش کوسشو می خوردم گفت خیلی دوست دارم خوردنتو گفتم پس صدات در نیاد نشوندمش روی مبل و شلوار و شورتشو از پاش درآوردم و پاشو باز کردم و شروع کردم خوردن کوسش می گفت انگشتتو بکن توش بالای کوسشو مک میزدم و با انگشتم توی کوسش می کردم خدایش تنگ بود حتی واسه انگشتم گفتم چند بار کردت؟ گفت دو هفته هر شب بعدش پریود شدم و بعدش دوباره هرشب به جز پریودیام هر شب میکردم گفتم بازم خوب تنگ مونده گفت دو سال ازش میگذره گفتم واسه همین تو رو انتخاب کردم چون میدونستم تنگی از کون که نکردت؟ گفت نه اصلا وقت نکرد گفتم این ماله خودمه خودم افتتاحش میکنم مرضیه که ارضا میشد وقت تمام بود و میرفت که کم کم صدای فرزانه دراومد که بسه اگر می خوای برو بگیرش خونه من جای این کارها نیست و صد تا چرت و پرت دیگه منم رفتم به مامانم گفتم که مخالفت کرد گفت چرا مرضیه؟ مگر دختر خالت فهیمه چشه؟ گفتم من مرضیه رو می خوام فهمیه رو نمی خوام خلاصه دعوامون شد گفت من از خانواده بابات الدنگت دختر نمی گیرم اونم مرضیه با اون مامان خشکه مقدسش اون وقت توی عروسیت به جای شیرینی باید خرما بدی خدایشم راست می گفت اما من واقعا مرضیه دوست داشتم و اون اصلا خشکه مقدس نبود از فرزانه هم برای قانع کردن مامانم کمک گرفتم اما اونم نتونست کاری کنه فرزانه گفت فراموشش کن گفتم نمی تونم من فقط مرضیه می خوام گفت نه بابا؟ کورش عاشق شده اونم دختر عمو بیوه اش چند روزی گذشت و بحث و دعواها ادامه داشت که فرزانه گفت فردا 5 شنبه است ساعت 8 شب بیا با هم حرف بزنیم تا بهت بگم چیکار کنی. 8 شب رفتم فکر کردم مرضیه هم هست اما فقط فرزانه بود گفتم مرضیه کجاست؟ گفت خونشون گفتم پس با کی حرف بزنیم؟ گفت ما دو تا با هم. نشسته بودم روی مبل که دیدم از اتاق اومد بیرون یه تور سفید یه سره که مثله سارافان بود تنش بود که کل بدنش مشخص بود اومد نشست کنارم و گفت من فقط شبای جمعه می خوام که ماله من باشی اگه قبول کنی می تونی هر روز مرضیه رو بیاری اینجا با هم حرررررف بزنید دست زدم به سینه هاش گفت پس قبول کردی گفت اینو پوشیدم چون باید پارش کنی تا به زیرش دست پیدا کنی منم مثله وحشیا کلا پارش کردم و افتادم به جون کوسش گفت پس بلدی باید کجا رو بخوری مثله مرضیه هم براش مک میزدم هم انگشت می کردم توی کوسش کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن گفت آخ جون دقیقا مثله کامران میکنی دوست دارم کامران صدات کنم بکن کامران جونم بکن کوسمو منم توی کوسش تلمبه میزدم هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز توی کوس بیوه داداشم تلمبه بزنم اما واقعیت بود و داشتم میزدم می گفت این دسته بیل توی کوس مرضیه هم کردی؟ گفتم نه گفت آخ جون پس من اولین نفرم دوست داشتم اینو گفت تندتر بزن تا با هم ارضا بشیم و توی بغل هم ارضا شدیم و ریختم توی کوسش گفت آخ جوووون آب یه مرررد بهم گفت مرضیه بکن آبتو بریز توش تا حامله بشه بعدش دیگران مجبورن باهاتون کنار بیان… ادامه داره… نوشته: کورش
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18