chochol ارسال شده در 3 ساعت قبل اشتراک گذاری ارسال شده در 3 ساعت قبل دو تا مرد دیدم یکی که عاشقم بود یکی که... معصومه هستم 23سالمه از یکی از دورافتاده ترین روستاهای ایران که هیچ کس تا الان اسمشم نشنیده قدیم به روستامون میگفتن چاله سیاه تا 17سالگی توی اون روستا بودم که مادرم فوت شد پدرم هم سالها قبل فوت شده بود و پدر بزرگ معتادم می خواست منو بده به پسر انگل معتاد یکی از دوستای عوضیش که خواهرش به جندگی شهره شهر بود و می خواست منم مثله خواهرش جنده کنه بشینه پای بساط و من پول براش دربیارم منم فرار کردم از خونه متاسفانه هیکل سکسی داشتم و دارم و همه مردها از نگاه اول چشمشون روی بدن من زوم می کرد پیر و جوان هم نداشت اوایل فکر می کردم بخاطر لباس هامه لباس گشاد می پوشیدم اما بازم نگاه ها بود پسر جوانها که از کنارم رد میشدن میگفتم جوووووون عروسک یا میگفتن جوووون به این کون خوشگل از این حرفها و متلک ها زیاد می شنیدم به هر بدبختی بود خودم به تهران رسوندم و رفتم خونه داییم ماجرا تعریف کردم و گفتن فراموشش کن اینجا پیش ما بمون ازم پرسیدن می خوای درس بخونی؟ گفتم نه می خوام برم سرکار پسر داییم آرش که همسن من بود گفت بیا با هم درس بخونیم بریم دانشگاه گفتم من مغزم نمیکشه تو بگو یه کلمه از آرش اصرار از من انکار خلاصه بعد یکی دو ماه قبول کردن که کار کنم توی یه شرکت نفت و گاز کارشناس فروش شدم مدیر شرکت آقا سیامک گفت خودم همه چیزو یادت میدم حقوقشم خوب بود راستم می گفت توی 6 ماهه اول همه چیزو در خلال کار یادم داد البته با کلی شوخی و خنده دیگه با سیامک صمیمی شده بودم راستش یه جورایی ازش خوشم میومد و کم کم داشتم بهش علاقه مند میشدم لنتی اونم خیلی محبت می کرد برام گل می خرید اکثرا شام و ناهار دو نفره بیرون می خوردیم تا اینکه بهم گفت بریم یه سفر شمال دو نفره؟ گفتم بریم چون تا حالا شمال نرفته بودم اما تعریفشو زیاد شنیده بودم و این اولین سفر دوتایی ما بود توی راه تا چالوس خیلی خیلی خوش گذشت منم اولین بار میومدم سفر اونم شمال توی ماشین اولین بار بوسیدم اولش خجالت کشیدم اما بعدش انقدر بوسم کرد که منم جرات پیدا کردم اونو ببوسم گفت اینجوری نه معصومه بوس فقط لب و بهش لب دادم انقدر ازم لب گرفت که لبام خشک شده بود هوا گرم بود شلوارمم پارچه ای کرمی بود که کشاله رونم عرق کرده بود و تر شده بود و تا وسط پام اومده بود سیامک گفت این ماله بوس هاست یا جیش کردی توی خودت؟ گفتم ماله بوساست دست مالید به شلوارم بو کرد گفت نه بوی عرق میده چند بار دیگه دست مالید و دستشو به کوسم میمالید که چیزی نگفتم یه جا نگهداشت یکم خرید کرد ازم لب گرفت گفت شورت پات هست؟ گفتم آره گفت چه رنگیه؟ گفتم سفید گفت ببینم گفتم حالا همینجا؟ خندید گفت باشه و دوباره ازم لب گرفت رسیدیم ویلا گفت بریم دوش بگیریم گفتم آره خیلی بو بد میدم گفتم اول من میرم گفت نه بابا دوتایی میریم گفتم نمیشه اول من برم؟ گفت الان میام خرید ها گذاشت داخل و اومد به زور تک تک لباسهام کند با یه شورت و سوتین خودشم با یه شورت گفت حالا بریم رفتیم توی حمام جلوی وان از پشت بهم چسبید گفت واااااای چه کون نرمی داری از اولش توی کفش بودم کیرشو توف زد لای کونم گذاشته بود می گفت چه نرمه این کون پنبه ایه گفتم حالا حمام کنیم؟ گفت چرا عجله داری؟ بذار سالار لذت این کون گنده پنبه ای ببره التماس کرد بکنه توی کونم قبول نکردم به زور می خواست بکنه گریه کردم که گفت باشه باشه حداقل برام بخور شق کردم براش خوردم آبش اومد به زور ریختش توی دهنم و گفت قورتش بدم بعدش از حمام رفت بیرون گفت حمام کن بیا بیرون بعد من میرم حمام کردم اومدم بیرون اون رفت سفارش داد شام آوردن شام خوردیم رفتیم لب دریا از دستش ناراحت بودم بهش گفتم من دوست داشتم اما تو فقط دنبال سکس با من بودی گفت نه منم دوست دارم تو با من باش هر چی بخوای برات فراهم میکنم چی می خوای؟ ماشین؟ برات میخرم خونه؟ برات میخرم فقط با من باش برگ آس زندگی من باش چیزی نگفتم و فقط در سکوت به حرفاش گوش دادم برگشتیم ویلا اما هنوز از دستش ناراحت بودم رفتم توی یکی از اتاقها روی تخت خوابیدم اومد دراز کشید کنارم گفت بریم روی اون تخت دو نفره حالش بیشتره گفتم سیامک من دخترم گفت میدونم قیمت همین دختر بودنت بهت گفتم تو از الان زن من میشی اما غیر رسمی هر چیزیم بخوای برات فراهم میکنم گفتم تا کی؟ گفت تا همیشه می خوام ماله من باشی گفتم حداقل صیغم کن گفت تو حالا برادریتو ثابت کن بعد بیا ادعای ارث و میراث کن بریم روی اون تخت دو نفره ببینم چی داری بغلم کرد رفتیم روی اون تخت دو نفره من روی شکم خوابوند خودش خوابید روم می گفت جوووون عجب کونیه این در گوشم گفت بخاطر من یکم درد تحمل کن بعدش هر ماشینی خواستی برات میخرم یهو بلند شد رفت وقتی برگشت روغن آورده بود کونم حسابی چرب کرد و یه انگشتی و بعد دو انگشتی انگشت می کرد داخلش بعدش بلند شد گفت اینجوری بخواب که بعدا فهمیدم بهش میگن داگی و آروم سر کیرشو فرو می کرد داخل و در میاورد انقدر اینکارو کرد بعد یهو تا ته کرد توی کونم یه جیغ بلند زدم گفت جیغ بزن جیغ بزن تحملش کن تحملش کن می خواستم خودمو از زیر پاش بیرون بکشم که دست انداخت دور کمرم و سفت گرفتم گفت تحمل کن تحمل کن جیغ میزدم و گریه می کردم اما اون ولکن نبود میگفت باید تحمل کنی و آروم آروم شروع کرد کیرشو عقب جلو کردن اما آروم اینکارو می کرد و فقطم میگفت باید تحملش کنی تحملش کن بعد از اون فقط یکم تندترش کرد که زیاد دوام نداشت و آبش اومد ریخت توی کونم و کیرشو کشید بیرون خیلی درد و سوزش داشتم رفتم دستشویی و آب سرد گرفتم روی سوراخ کونم تا دردش کمتر شد کلی هم گریه کردم و به سیامک فحش دادم فردا شب هم همین برنامه برای کوصم اجرا کرد و پردمو زد که تمایلی به تعریف اون دیگه ندارم از اون روز دو ماه گذشت و توی این دوماه همه جوره باهام حال می کرد که برای تولدم برام 206 خرید گفت گواهینامه داری جوجو؟ گفتم نه گفت اول باید گواهینامه بگیری که خودش میبرد یادم میداد البته بیشتر سکس بود تا آموزش اما نرفتم امتحان بدم و خودش گواهینامه برام آورد گفت اول با ماشین من تمرین کن بعد با ماشین خودت که برای هر جلسه آموزش من دو مرتبه سکس می کردم باهاش اما رانندگی خوب یاد گرفتم! و کلید ماشینم بهم داد تا نزدیکای خونه داییم میرفتم و توی یه پارکینگ پارکش می کردم و پیاده میرفتم خونه چند ماه بعد آرش کنکور داد و دانشگاه آزاد کامپیوتر قبول شد دو سالی گذشت زمزمه خواستگاری از من برای آرش شنیدم خیلی ترسیده بودم اینکه چی بگم؟ جواب خواستگارای بعد چی بدم؟ نمیشه بگم من دختر نیستم توی خونه داییم من کسیو نداشتم که طرف من باشه و اخبار بهم برسونه که بتونم تصمیم های درستی بگیرم واسه همین تصمیم گرفتم آرش بیارم توی تیم خودم بهش نزدیک شدم و شرایط جوری تنظیم کردم که یه روزی که داییم و زنداییم خونه نبودن با هم تنها شدیم به بهانه اینکه دلم رقص می خواد آهنگ بندری گذاشتم و رقصیدم چشاش توی کونم بود کیرش برای هیزی کردن راست شده بود به زور بلندش کردم با هم رقصیدیم بهش پشتم کردم و از پشت بهش چسبیدم و کونمو به کیر راست شدش میمالیدم که سفت بهم چسبید گفتم خب ماهی قلاب گرفت اما ولکن نبود گفتم آرش جان پام درد گرفت دیگه نمی تونم بایستم در گوشم گفت بریم روی مبل؟ گفتم نه گفت بریم توی اتاق؟ گفتم نه بغلم کرد بردم توی اتاق مامان باباش روی تخت دو نفره گفت من دیگه کیرم راست کرده باید یه جا فروش کنم گفتم بلههههه مشخصه آقا کجا دوست داری فرو کنی؟ گفت توی کونت گفتم ای بابا مگه کوص چشه که همه شما مردا دنبال کون منید؟ گفت حق دارن دنبال این کون باشن کردن این کون آرزوی همه مرداست و کردنش افتخار بزرگیه گفتم الان می خوای این افتخار نصیب خودت کنی؟ گفت اگه اجازه بدی گفتم اجازه نه مگه ماله مفته؟ در ازاش برام چیکار میکنی آرشی؟ گفت هر کاری بگی گفتم تو که نمیخوای من زنت بشم؟ گفت چرا که نه؟ گفتم اون پسر معتاده که قرار بود باهاش ازدواج کنم؟ گفت خب گفتم چند بار از پشت و جلو بهم تجاوز کرد اما من از ترسم به کسی نگفتم چون می ترسیدم الانم من هر کاری بخوای انجام بدی بهت اجازه میدم اما این موضوع بین خودمون بمونه و به هیچ کس نگو گفت معصومه من انقدر دوست دارم که این چیزا برام مهم نیست مهم اینه تو هم منو بخوای هم خوشحال شدم هم ناراحت خوشحال چون آرشی واقعا دوستم داشت ناراحت چون نمیدونستم چطور از دست سیامک راحت بشم؟ و اونو چطور از سر خودم باز کنم؟ بهش گفتم باشه بذار برم روغن بیارم با روغن کونمو بکنی بیشتر بهت حال میده منم کمتر دردم میاد یکمم براش ادای تنگا دراوردم قربونش برم بهم می گفت نترس آروم آروم می کنم کمتر دردت بیاد اما بعدش مثله یه شیر وحشی کیرشو تا ته توی کونم تلمبه میزد که آبش اومد و ریخت توی کونم یه جوووووون بلند گفت گفتم نوش جونت گفت معصومه این بهترین کونی بود که کردم گفتم مگه چند تا کون کردی؟ خندید گفتم پس حالا که قراره شوهرم باشی همه چیز بین خودمون میمونه؟ گفت خیالت راحت اگر چیزی شد بگو من کردمت خواستگار قبلیتم نگو بغلش کردم گفتم خیلی دوست دارم آرشی خیلی مردی عشقم یه حالی بهم میدی؟ می خوابم بکن توی کوصم و حرفای عاشقانه برام بزن بگو دوستم داری بگو همه چیز گردن می گیری چقدر این حرفاتو دوست دارم روغن زدم به سینه هام گفتم کیرتو بذار لاش و سینه هامو سفت بهم فشار میدادم و آرشی کیرشو لای سینه هام عقب جلو می کرد گفت جوووون چه حالی میده گفتم یه بار دیگه بگو پرده منو کی زد؟ گفت من گفتم کوص و کونمو گی گاییید؟ گفت من گفتم بسه بکنش توی کوصم تا کرد توی کوصم گفتم جووووون چه حالی میده کیر مردونت آقای من بکن تا ته توش با کیرت جرش بده این حقه خودته پاداش مردانگیته آرشی من خیلی به سیامک کوص دادم اما هیچ کوصی به اندازه کوصی که به آرشی دادم بهم حال نداد کوتاه بود اما لذتش انقدر زیاد بود که باهاش ارضا شدم آبشو ریخت توی کوصم بعدش میگه حامله نشی؟ گفتم فدای سرت بابای بچم خودتی انقدر بوسیدمش و خودمو بهش مالیدم اما دیگه راست نمیشد گفت میشه توی بغلت بخوابم گفتم الان یه وقت مامان بابات میان گفت باشه بیان و خوابش برد منم خیلی خوابم میومد… ادامه دارد نوشته: معصومه لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده