رفتن به مطلب

داستان سکسی پسردایی


chochol

ارسال‌های توصیه شده


دو تا مرد دیدم یکی که عاشقم بود یکی که...
 

معصومه هستم 23سالمه از یکی از دورافتاده ترین روستاهای ایران که هیچ کس تا الان اسمشم نشنیده قدیم به روستامون میگفتن چاله سیاه تا 17سالگی توی اون روستا بودم که مادرم فوت شد پدرم هم سالها قبل فوت شده بود و پدر بزرگ معتادم می خواست منو بده به پسر انگل معتاد یکی از دوستای عوضیش که خواهرش به جندگی شهره شهر بود و می خواست منم مثله خواهرش جنده کنه بشینه پای بساط و من پول براش دربیارم منم فرار کردم از خونه متاسفانه هیکل سکسی داشتم و دارم و همه مردها از نگاه اول چشمشون روی بدن من زوم می کرد پیر و جوان هم نداشت اوایل فکر می کردم بخاطر لباس هامه لباس گشاد می پوشیدم اما بازم نگاه ها بود پسر جوانها که از کنارم رد میشدن میگفتم جوووووون عروسک یا میگفتن جوووون به این کون خوشگل از این حرفها و متلک ها زیاد می شنیدم به هر بدبختی بود خودم به تهران رسوندم و رفتم خونه داییم ماجرا تعریف کردم و گفتن فراموشش کن اینجا پیش ما بمون ازم پرسیدن می خوای درس بخونی؟ گفتم نه می خوام برم سرکار پسر داییم آرش که همسن من بود گفت بیا با هم درس بخونیم بریم دانشگاه گفتم من مغزم نمیکشه تو بگو یه کلمه از آرش اصرار از من انکار خلاصه بعد یکی دو ماه قبول کردن که کار کنم توی یه شرکت نفت و گاز کارشناس فروش شدم مدیر شرکت آقا سیامک گفت خودم همه چیزو یادت میدم حقوقشم خوب بود راستم می گفت توی 6 ماهه اول همه چیزو در خلال کار یادم داد البته با کلی شوخی و خنده دیگه با سیامک صمیمی شده بودم راستش یه جورایی ازش خوشم میومد و کم کم داشتم بهش علاقه مند میشدم لنتی اونم خیلی محبت می کرد برام گل می خرید اکثرا شام و ناهار دو نفره بیرون می خوردیم تا اینکه بهم گفت بریم یه سفر شمال دو نفره؟ گفتم بریم چون تا حالا شمال نرفته بودم اما تعریفشو زیاد شنیده بودم و این اولین سفر دوتایی ما بود توی راه تا چالوس خیلی خیلی خوش گذشت منم اولین بار میومدم سفر اونم شمال توی ماشین اولین بار بوسیدم اولش خجالت کشیدم اما بعدش انقدر بوسم کرد که منم جرات پیدا کردم اونو ببوسم گفت اینجوری نه معصومه بوس فقط لب و بهش لب دادم انقدر ازم لب گرفت که لبام خشک شده بود هوا گرم بود شلوارمم پارچه ای کرمی بود که کشاله رونم عرق کرده بود و تر شده بود و تا وسط پام اومده بود سیامک گفت این ماله بوس هاست یا جیش کردی توی خودت؟ گفتم ماله بوساست دست مالید به شلوارم بو کرد گفت نه بوی عرق میده چند بار دیگه دست مالید و دستشو به کوسم میمالید که چیزی نگفتم یه جا نگهداشت یکم خرید کرد ازم لب گرفت گفت شورت پات هست؟ گفتم آره گفت چه رنگیه؟ گفتم سفید گفت ببینم گفتم حالا همینجا؟ خندید گفت باشه و دوباره ازم لب گرفت رسیدیم ویلا گفت بریم دوش بگیریم گفتم آره خیلی بو بد میدم گفتم اول من میرم گفت نه بابا دوتایی میریم گفتم نمیشه اول من برم؟ گفت الان میام خرید ها گذاشت داخل و اومد به زور تک تک لباسهام کند با یه شورت و سوتین خودشم با یه شورت گفت حالا بریم رفتیم توی حمام جلوی وان از پشت بهم چسبید گفت واااااای چه کون نرمی داری از اولش توی کفش بودم کیرشو توف زد لای کونم گذاشته بود می گفت چه نرمه این کون پنبه ایه گفتم حالا حمام کنیم؟ گفت چرا عجله داری؟ بذار سالار لذت این کون گنده پنبه ای ببره التماس کرد بکنه توی کونم قبول نکردم به زور می خواست بکنه گریه کردم که گفت باشه باشه حداقل برام بخور شق کردم براش خوردم آبش اومد به زور ریختش توی دهنم و گفت قورتش بدم بعدش از حمام رفت بیرون گفت حمام کن بیا بیرون بعد من میرم حمام کردم اومدم بیرون اون رفت سفارش داد شام آوردن شام خوردیم رفتیم لب دریا از دستش ناراحت بودم بهش گفتم من دوست داشتم اما تو فقط دنبال سکس با من بودی گفت نه منم دوست دارم تو با من باش هر چی بخوای برات فراهم میکنم چی می خوای؟ ماشین؟ برات میخرم خونه؟ برات میخرم فقط با من باش برگ آس زندگی من باش چیزی نگفتم و فقط در سکوت به حرفاش گوش دادم برگشتیم ویلا اما هنوز از دستش ناراحت بودم رفتم توی یکی از اتاقها روی تخت خوابیدم اومد دراز کشید کنارم گفت بریم روی اون تخت دو نفره حالش بیشتره گفتم سیامک من دخترم گفت میدونم قیمت همین دختر بودنت بهت گفتم تو از الان زن من میشی اما غیر رسمی هر چیزیم بخوای برات فراهم میکنم گفتم تا کی؟ گفت تا همیشه می خوام ماله من باشی گفتم حداقل صیغم کن گفت تو حالا برادریتو ثابت کن بعد بیا ادعای ارث و میراث کن بریم روی اون تخت دو نفره ببینم چی داری بغلم کرد رفتیم روی اون تخت دو نفره من روی شکم خوابوند خودش خوابید روم می گفت جوووون عجب کونیه این در گوشم گفت بخاطر من یکم درد تحمل کن بعدش هر ماشینی خواستی برات میخرم یهو بلند شد رفت وقتی برگشت روغن آورده بود کونم حسابی چرب کرد و یه انگشتی و بعد دو انگشتی انگشت می کرد داخلش بعدش بلند شد گفت اینجوری بخواب که بعدا فهمیدم بهش میگن داگی و آروم سر کیرشو فرو می کرد داخل و در میاورد انقدر اینکارو کرد بعد یهو تا ته کرد توی کونم یه جیغ بلند زدم گفت جیغ بزن جیغ بزن تحملش کن تحملش کن می خواستم خودمو از زیر پاش بیرون بکشم که دست انداخت دور کمرم و سفت گرفتم گفت تحمل کن تحمل کن جیغ میزدم و گریه می کردم اما اون ولکن نبود میگفت باید تحمل کنی و آروم آروم شروع کرد کیرشو عقب جلو کردن اما آروم اینکارو می کرد و فقطم میگفت باید تحملش کنی تحملش کن بعد از اون فقط یکم تندترش کرد که زیاد دوام نداشت و آبش اومد ریخت توی کونم و کیرشو کشید بیرون خیلی درد و سوزش داشتم رفتم دستشویی و آب سرد گرفتم روی سوراخ کونم تا دردش کمتر شد کلی هم گریه کردم و به سیامک فحش دادم فردا شب هم همین برنامه برای کوصم اجرا کرد و پردمو زد که تمایلی به تعریف اون دیگه ندارم از اون روز دو ماه گذشت و توی این دوماه همه جوره باهام حال می کرد که برای تولدم برام 206 خرید گفت گواهینامه داری جوجو؟ گفتم نه گفت اول باید گواهینامه بگیری که خودش میبرد یادم میداد البته بیشتر سکس بود تا آموزش اما نرفتم امتحان بدم و خودش گواهینامه برام آورد گفت اول با ماشین من تمرین کن بعد با ماشین خودت که برای هر جلسه آموزش من دو مرتبه سکس می کردم باهاش اما رانندگی خوب یاد گرفتم! و کلید ماشینم بهم داد تا نزدیکای خونه داییم میرفتم و توی یه پارکینگ پارکش می کردم و پیاده میرفتم خونه چند ماه بعد آرش کنکور داد و دانشگاه آزاد کامپیوتر قبول شد دو سالی گذشت زمزمه خواستگاری از من برای آرش شنیدم خیلی ترسیده بودم اینکه چی بگم؟ جواب خواستگارای بعد چی بدم؟ نمیشه بگم من دختر نیستم توی خونه داییم من کسیو نداشتم که طرف من باشه و اخبار بهم برسونه که بتونم تصمیم های درستی بگیرم واسه همین تصمیم گرفتم آرش بیارم توی تیم خودم بهش نزدیک شدم و شرایط جوری تنظیم کردم که یه روزی که داییم و زنداییم خونه نبودن با هم تنها شدیم به بهانه اینکه دلم رقص می خواد آهنگ بندری گذاشتم و رقصیدم چشاش توی کونم بود کیرش برای هیزی کردن راست شده بود به زور بلندش کردم با هم رقصیدیم بهش پشتم کردم و از پشت بهش چسبیدم و کونمو به کیر راست شدش میمالیدم که سفت بهم چسبید گفتم خب ماهی قلاب گرفت اما ولکن نبود گفتم آرش جان پام درد گرفت دیگه نمی تونم بایستم در گوشم گفت بریم روی مبل؟ گفتم نه گفت بریم توی اتاق؟ گفتم نه بغلم کرد بردم توی اتاق مامان باباش روی تخت دو نفره گفت من دیگه کیرم راست کرده باید یه جا فروش کنم گفتم بلههههه مشخصه آقا کجا دوست داری فرو کنی؟ گفت توی کونت گفتم ای بابا مگه کوص چشه که همه شما مردا دنبال کون منید؟ گفت حق دارن دنبال این کون باشن کردن این کون آرزوی همه مرداست و کردنش افتخار بزرگیه گفتم الان می خوای این افتخار نصیب خودت کنی؟ گفت اگه اجازه بدی گفتم اجازه نه مگه ماله مفته؟ در ازاش برام چیکار میکنی آرشی؟
گفت هر کاری بگی گفتم تو که نمیخوای من زنت بشم؟ گفت چرا که نه؟ گفتم اون پسر معتاده که قرار بود باهاش ازدواج کنم؟ گفت خب گفتم چند بار از پشت و جلو بهم تجاوز کرد اما من از ترسم به کسی نگفتم چون می ترسیدم الانم من هر کاری بخوای انجام بدی بهت اجازه میدم اما این موضوع بین خودمون بمونه و به هیچ کس نگو گفت معصومه من انقدر دوست دارم که این چیزا برام مهم نیست مهم اینه تو هم منو بخوای هم خوشحال شدم هم ناراحت خوشحال چون آرشی واقعا دوستم داشت ناراحت چون نمیدونستم چطور از دست سیامک راحت بشم؟ و اونو چطور از سر خودم باز کنم؟
بهش گفتم باشه بذار برم روغن بیارم با روغن کونمو
بکنی بیشتر بهت حال میده منم کمتر دردم میاد یکمم براش ادای تنگا دراوردم قربونش برم بهم می گفت نترس آروم آروم می کنم کمتر دردت بیاد اما بعدش مثله یه شیر وحشی کیرشو تا ته توی کونم تلمبه میزد که آبش اومد و ریخت توی کونم یه جوووووون بلند گفت گفتم نوش جونت گفت معصومه این بهترین کونی بود که کردم گفتم مگه چند تا کون کردی؟ خندید گفتم پس حالا که قراره شوهرم باشی همه چیز بین خودمون میمونه؟ گفت خیالت راحت اگر چیزی شد بگو من کردمت خواستگار قبلیتم نگو بغلش کردم گفتم خیلی دوست دارم آرشی خیلی مردی عشقم یه حالی بهم میدی؟ می خوابم بکن توی کوصم و حرفای عاشقانه برام بزن بگو دوستم داری بگو همه چیز گردن می گیری چقدر این حرفاتو دوست دارم روغن زدم به سینه هام گفتم کیرتو بذار لاش و سینه هامو سفت بهم فشار میدادم و آرشی کیرشو لای سینه هام عقب جلو می کرد گفت جوووون چه حالی میده گفتم یه بار دیگه بگو پرده منو کی زد؟ گفت من گفتم کوص و کونمو گی گاییید؟ گفت من گفتم بسه بکنش توی کوصم تا کرد توی کوصم گفتم جووووون چه حالی میده کیر مردونت آقای من بکن تا ته توش با کیرت جرش بده این حقه خودته پاداش مردانگیته آرشی من خیلی به سیامک کوص دادم اما هیچ کوصی به اندازه کوصی که به آرشی دادم بهم حال نداد کوتاه بود اما لذتش انقدر زیاد بود که باهاش ارضا شدم آبشو ریخت توی کوصم بعدش میگه حامله نشی؟ گفتم فدای سرت بابای بچم خودتی انقدر بوسیدمش و خودمو بهش مالیدم اما دیگه راست نمیشد گفت میشه توی بغلت بخوابم گفتم الان یه وقت مامان بابات میان گفت باشه بیان و خوابش برد منم خیلی خوابم میومد…
ادامه دارد

نوشته: معصومه

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • gayboys
      سکس با میلف کون تنگ پسره سوراخ کون زنه رو چرب کرده و کاندوم کشیده رو کیرش میکنه تو کون زنه دردش میاد . تایم: 01:45 - حجم: 11 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با خانوم سکسی و خوش هیکل . تایم: 12:15 - حجم: 45 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با میلف جاافتاده و حشری بات پلاگ کرده تو کونش و ساک میزنه و کصلیسی میکنه و بعد تو چند تا پوزیشن تا خایه تو کص و کونش تلمبه میزنه و ناله میکنه و آبش و خالی میکنه تو کونش . تایم: 09:40 - حجم: 36 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با خانوم سکسی و حشری اول از هم لب میگیرن و با کص و کون و ممه هاش ور میره و ساک میزنه و بعد تو پوزیشن داگی کصش و میگاد و ناله میکنه . تایم: 07:40 - حجم: 51 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      شخصیتی بنام فرزانه - 1   زن داداش بزرگم فرزانه بعد از فوت داداشم طبقه پایین خونشون یه آرایشگاه زد که دختر عموم مرضیه هم که بیوه بود و دختر خاله فرزانه میشد میرفت اونجا آرایشگاه خانواده عموم خیلی به این دختر سخت میگرفتن انگار گناه کرده که شوهرش مرده با اینکه 2 سال از فوت شوهرش می گذشت نمیذاشتن کسی بهش نزدیک بشه خب منم ازش خوشم اومده بود اما هیچ جوره فرصت آشنایی نداشتیم همه جا مامانش همراهش بود جز آرایشگاه که وقتی شلوغ میشد میرفت کمک فرزانه یه بار به فرزانه گفتم که داستان اینه و میخوام با مرضیه حرف بزنم گفت باشه به مرضیه میگم اگه خودش قبول کرد زنگت میزنم بیاید برید طبقه بالا با هم حرف بزنید اما قول بده فقطحرف بزنیدااااا باشه؟ گفتم چشم خیالت راحت منو که میشناسی گفت چون میشناسم گفتم خندیدم گفتم به خدا فقط صحبت می کنیم گفت باشه چند روز بعد زنگم زد گفت مرضیه قبول کرده فردا ساعت 4 عصر اینجا باش دیرتر نیا که مشتری میاد نمی خوام کسی بفهمه راس ساعت 4 رفتم خونشون مرضیه هم بود فرزانه برامون چای و شیرینی گذاشت و رفت پایین گفت مرضیه جان یه ساعت دیگه پایین منتظرتم و رفت پایین. مرضیه گفت کورش چرا من؟ این همه دختر؟ مامانت میاد یه دختر بیوه برات بگیره؟ گفتم بیوه کجا بود؟ کلا دو ماه زندگی کردید فکر نکنم اصلا فرصت نکرد کاری کنه که خندید با هم خیلی حرف نزدیم که یه ساعت شد و مرضیه گفت من این هفته کلا اینجام با فرزانه صحبت میکنم هر روز بیای یه ساعت حرف بزنیم از اون روز هر روز ساعت 4 تا 5 میرفتم و با مرضیه حرف میزدم که با اصرار من به فرزانه که یه ساعت چیه زود تمام میشه اجازه داد دو ساعت حرف بزنیم که دیگه حرفی برای گفتن نبود بوس و بغل بود بهش میگفتم بذار ببینم توی دو ماه چه دسته گلی به آب دادی به زور تونستم شلوار و شورتشو تا زانو بکشم پایین میگفت فرزانه بفهمه جرم میده گفتم نمی فهمه و براش کوسشو می خوردم گفت خیلی دوست دارم خوردنتو گفتم پس صدات در نیاد نشوندمش روی مبل و شلوار و شورتشو از پاش درآوردم و پاشو باز کردم و شروع کردم خوردن کوسش می گفت انگشتتو بکن توش بالای کوسشو مک میزدم و با انگشتم توی کوسش می کردم خدایش تنگ بود حتی واسه انگشتم گفتم چند بار کردت؟ گفت دو هفته هر شب بعدش پریود شدم و بعدش دوباره هرشب به جز پریودیام هر شب میکردم گفتم بازم خوب تنگ مونده گفت دو سال ازش میگذره گفتم واسه همین تو رو انتخاب کردم چون میدونستم تنگی از کون که نکردت؟ گفت نه اصلا وقت نکرد گفتم این ماله خودمه خودم افتتاحش میکنم مرضیه که ارضا میشد وقت تمام بود و میرفت که کم کم صدای فرزانه دراومد که بسه اگر می خوای برو بگیرش خونه من جای این کارها نیست و صد تا چرت و پرت دیگه منم رفتم به مامانم گفتم که مخالفت کرد گفت چرا مرضیه؟ مگر دختر خالت فهیمه چشه؟ گفتم من مرضیه رو می خوام فهمیه رو نمی خوام خلاصه دعوامون شد گفت من از خانواده بابات الدنگت دختر نمی گیرم اونم مرضیه با اون مامان خشکه مقدسش اون وقت توی عروسیت به جای شیرینی باید خرما بدی خدایشم راست می گفت اما من واقعا مرضیه دوست داشتم و اون اصلا خشکه مقدس نبود از فرزانه هم برای قانع کردن مامانم کمک گرفتم اما اونم نتونست کاری کنه فرزانه گفت فراموشش کن گفتم نمی تونم من فقط مرضیه می خوام گفت نه بابا؟ کورش عاشق شده اونم دختر عمو بیوه اش چند روزی گذشت و بحث و دعواها ادامه داشت که فرزانه گفت فردا 5 شنبه است ساعت 8 شب بیا با هم حرف بزنیم تا بهت بگم چیکار کنی. 8 شب رفتم فکر کردم مرضیه هم هست اما فقط فرزانه بود گفتم مرضیه کجاست؟ گفت خونشون گفتم پس با کی حرف بزنیم؟ گفت ما دو تا با هم. نشسته بودم روی مبل که دیدم از اتاق اومد بیرون یه تور سفید یه سره که مثله سارافان بود تنش بود که کل بدنش مشخص بود اومد نشست کنارم و گفت من فقط شبای جمعه می خوام که ماله من باشی اگه قبول کنی می تونی هر روز مرضیه رو بیاری اینجا با هم حرررررف بزنید دست زدم به سینه هاش گفت پس قبول کردی گفت اینو پوشیدم چون باید پارش کنی تا به زیرش دست پیدا کنی منم مثله وحشیا کلا پارش کردم و افتادم به جون کوسش گفت پس بلدی باید کجا رو بخوری مثله مرضیه هم براش مک میزدم هم انگشت می کردم توی کوسش کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن گفت آخ جون دقیقا مثله کامران میکنی دوست دارم کامران صدات کنم بکن کامران جونم بکن کوسمو منم توی کوسش تلمبه میزدم هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز توی کوس بیوه داداشم تلمبه بزنم اما واقعیت بود و داشتم میزدم می گفت این دسته بیل توی کوس مرضیه هم کردی؟ گفتم نه گفت آخ جون پس من اولین نفرم دوست داشتم اینو گفت تندتر بزن تا با هم ارضا بشیم و توی بغل هم ارضا شدیم و ریختم توی کوسش گفت آخ جوووون آب یه مرررد بهم گفت مرضیه بکن آبتو بریز توش تا حامله بشه بعدش دیگران مجبورن باهاتون کنار بیان… ادامه داره… نوشته: کورش
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18