رفتن به مطلب

داستان خاله جون، بیوه خوشگل من


minimoz

ارسال‌های توصیه شده


خاله فرشته ای بود بی همتا
 

خاله سیما توی یه تصادف همراه شوهرش، شوهرش فوت میکنه و خالم یه پاش کوتاهتر پای دیگش میشه و همیشه می لنگید واسه همین هیچ مردی سراغش نیومد و تنها زندگی می کرد 17 سالم بود که گهگاه با مامانم میرفتیم خونشون تا توی بعضی کارها کمکش کنیم و بعد از اتمام کار معمولا مامانم میرفت خونه چون باید برای بابام غذا درست می کرد که هم شام بخوره هم برای فرداش ببره و من خونه خاله میموندم و توی کارها کمکش می کردم،اون روز هم خاله سیما گفت بیاید یخچال فریزر آف کنیم خیلی وقته آفشون نکردم با هم یخچال فریزر آف کردیم بنده خدا تمام فریزر پر بود از حبوبات پخته و سبزی گفتم خاله شما گوشت و مرغ نمی خورید؟ گفت می خوریم اما نیست که بخوریم و با هم خندیدیم که مامانم بهم چشم غره رفت که دیگه حرفی نزنم و دیگه حرفی نزدم یخچال و فریزر آف کردیم عصر مامانم رفت که بره برای بابام شام درست کنه چون فردا باید غذا میبرد منم موندم خونه خاله که یخچال فریزر دوباره پر کنیم بعضی سبزیا آب شده بودن و ریختن روی پیرهن شلوارم کارمون که تمام شد خالم گفت برو حمام من لباساتو میندازم داخل ماشین لباسشویی میندازم روی بند یه باد بخوره خشک شده رفتم حمام که در زد اومد داخل گفت بده برات کمرت یه لیف بزنم بدنت حال بیاد خیلی محکم لیف میزد گفت چه خوش استایلی سروشی دختر کش شدی چند تا دوست دختر داری؟ گفتم ندارم کسی کما رو آدم حساب نمیکنه گفت تو بی عرضه ای خیلیا هستن گفتم آره بی عرضم بلد نیستم خوب حرف بزنم گفت مشخصه خیلی چیزا بلد نیستی فقط حرف زدن نیست و بعدش رفت بهم حوله خودشو داد تنم کردم گفت بندشو ببندی حله اما تا ایستاده بودم خوب بود خم میشدم یا می نشستم زار زندگیم نمایان بود که خاله گفت راحت باش اما خیلی بد نگاه می کرد نشسته بود روبروم و با هر تکون خوردنم دید میزد می گفت یکی از چیزایی که بلد نیستی اینه که یه مرد همیشه باید تمیز باشه چرا موهاشو نزدی؟ گفتم زیاد حوصله اینکارا ندارم گفت همین کاراست که یه مرد جذاب میسازه حتما موهای زیر بغلتم بلنده گفتم آره گفت آره کوفت خاله هم رفت حمام و یه تاپ تنش کرده بود که خط سینه اش مشخص بود یه دامن کوتاه که وقتی جلوم نشست تا تهشو دیدم که شورتش سفیده تور توریه و اومده بود نشسته بود روبروم منم کم کم راست کرده بودم و خیلی تابلو بود که خاله با دیدن کیر راست شدم می خندید می گفت جااااان از کی تو مرد شدی که راست کنی؟ منم از خجالت آب شدم گفتم خاله لباسام کی خشک میشه؟ گفت صبح دیگه خاله دامنشو داده بود بالا و پاهاشو انداخته بود روی پاهاش و داشت تلویزیون میدید منم با دیدن رونهای خاله راست کرده بودم اومدم برم دستشویی گفت حوله رو بذار بیرون نبری توی دستشویی خیس و نجسش کنی خونه امروز تمیز کردیم گفتم چشم حوله بیرون درآوردم رفتم دستشویی اومدم بیرون دیدم حوله نیست تلویزیون خاموشه چراغ اتاق خاله هم خاموشه صداش کردم خاله حوله کجاست گفت اینجاست بیا برش دار رفتم توی اتاق کاملا تاریک بود گفت بیا اینجا روی تخت گذاشتم برات گفتم نمی بینم که آباژور روشن کرد حوله کف تخت پهن کرده بود چشمم به خاله افتاد دیدم لخته فقط شورت سفید توریه تنش بود آروم بغلم کرد گفت آخ جون بوی مرد میدی و تنمو بو می کرد بعدش سرمو به سینه هاش میمالید که خیلی نرم بود گفت سروشی گوشت مفته خاله است بخور و سینه راستشو دهنم گذاشت گفت بخور به یاد بچگیات من هول شده بودم هر کاری خاله سیما می گفت بی هیچ معطلی انجام میدادم بعدش گفت برو پایین و سرمو گذاشت لای پاش بوی عطر خوشبویی میداد گفت شورتمو با دستات باید پاره کنی شورت یه زنو هیچ وقت در نیار پارش کن شورتشو پاره کردم گفت کوس دیدی سروشی؟ گفتم نه گفت خوب نگاش کن چون امشب خیلی باهاش کار داری کوسش هم بوی خوبی میداد سرمو گرفته بود می گفت بخورش لیسش بزن منم اولش خوشم نمیومد اما هر چی می خوردم و لیسش میزدم بیشتر ازش خوشم میومد گفت بسه بیا بخواب کنارم رفتم خوابیدم کنارش خم شد و کیرمو می خورد انقدر حال داد که آبم اومد گفت چه زووود باشه حالا کمتر تحریکت می کنم بهم گفت که کیرمو به کوسش بمالم می گفت نرمه؟ گفتم آره گفت دوسش داشتی؟ گفتم آره گفت فیلم سوپر دیدی؟ گفتم آره گفت دیدی مرد کیرشو میکنه توی کوس زنه گفتم آره گفت امشب اوم مرده تویی باید به این کوس خوشگل حال بدی
کیرمو دوباره خورد گفت بکنش توی کوسم منم کردمش توی کوسش گفتم واااای چه داغه گفت فقط داغه؟ گفتم آره توی کوسش عقب جلو می کردم خیلی لیز بود و حال میداد گفت تنگه دوس داری؟ گفتم آره دوست دارم اما تنگ نیست گفت کیرت باریکه فقط الکی درازه کیر باید کلفت باشه اما همینم خوبه انقدر توی کوسش تلمبه زدم آبم اومد گفت بریز داخل کوسم می خوام طعم سکس با یه مرد کامل دوباره بچشم اون شب خاله روی شکم خوابید منم روش خوابیدم می گفت کون دوست داری گفتم خیلی گفت ماله خودته منم کیرمو لای کونش گذاشته بودم گفت از الان هر کاری بخوای می تونی انجام بدی اون شب جذاب ترین شب زندگیم بود چون تا صبح لخت بغل یه زن که اونم لخت بود خوابیدم خیلی حال داد بخصوص که خالم به هر جاش یه عطر خاص زده بود عطر سینه هاش با عطر کوسش با عطر کونش فرق داشت و بوی عطرها بیشتر بهم حال میداد سفت بهش می چسبیدم و کیرمم هر سوراخی میشد فرو می کردم پسوناشو تا میشد خپردم و گاز گرفتم فیلم سوپر می دیدیم و پوزیشن هاشو با هم اجرا می کردیم بعدش خوابیدیم و صبح لباسامو پوشیدم که برم خالم لخت ایستاده بود گفت ازم خداحافظی نمیکنی؟ ازش لب گرفتم وسط سینه هاشو بوسیدم و کوس و کونشم بوسیدم گفتم من بزودی میام گفت ما منتظریم و رفتم از اون روز حتی پیش دانشگاهی می پیچوندم میرفتم خونه خاله سیما از پشت بهش می چسبیدم می گفتم من کون می خوام دوست دارم مثله این مرده بکنم توی کونت مرده یه پورن استار خفن بود اسمش فرارا بود زنه رو یه جوری می کرد زنه فرصت جیغ زدن نداشت فقط کیر اون بود که توی کون زنه میرفت و میومد خالم برام ژل تاخیری به کیرم مالید و کیرمو کردم توی کونش و تلمبه میزدم اما نه به وحشی گری فرارا چون می گفت در اون حد تند آبت زود میاد با سرعت نرمال بزن تا مدت زمان بیشتری بکنی که بهت حال بده انصافا هم خیلی حال میداد کونشم تنگ بود تقریبا یه روز درمیون می کردمش به جز روزهایی که میرفت توی pmsو پریودی خودش بهم می گفت این روزا نیا اینجا بعدش دوباره به کوس و کونش رحم نمی کردم و همه جوره با پوزیشن های فیلم های سکسی می کردمش بعد دیپلم گفتن باید برم سربازی خالم گفت نریا؟ بری من تحمل نمیکنم برو دانشگاه آزاد منم رفتم دانشگاه رشته مهندسی کامپیوتر و همچنان تا پایان لیسانس با خاله سیما سکس می کردم مامانم دنبال زن دادنم بود اما من از 17 سالگی زن داشتم اصلا نیازی به زن نداشتم به خاله سیما گفتم اگر میشد من باهات ازدواج کنم حتما تو رو می گرفتم بغلم کرد و بوسیدم گفت همینکه این سالها مرد من بودی و بهم میرسیدی خیلی مردی تخماتم میبوسم و همیشه تخمامو می بوسید می گفت این تخم یه مرد واقعیه بعد از ازدواج هم بازم خاله سیما میکردم تازه سکس با زنم مرضیه و خاله سیما بیشتر بهم حال میداد چون برای سکس با مرضیه حرفه ای بودم و کونشو با کمترین درد توی دوران نامزدی کردم که تا الان هم مرضیه بهم کون میده با کمترین درد با اینکه 6 ماهه ازدواج کردیم اما کونش از کون خاله سیما گشاد تره.
شب قبل از مرگش گفت میخواد با مامانم تنها حرف بزنه منم گوشیمو گذاشتم داخل اتاق صداشونو ضبط کنه چون می خواستم اگر چیزی داره من زودتر بردارم که بعد از فوتش وقتی ویس ضبط شده گوش دادم به مامانم گفته بود بهت گفتم بذار شوهرت منو صیغه کنه قول میدم کسی نفهمه قبول نکردی اما من چند سال هم با شوهرت خوابیدم هم با پسرت و یه سری حرفها و نشونه ها داد که مامانم فقط میدونست و مرده بود خاله خوبی بود انصافا اگر خاله سیما نبود که از 17 سالگی سکس کنیم معلوم نبود چه اتفاقی برام میفتاد و اینکه سکس با خاله سیما تجربه خوبی بود برام چون الان خیلی خوب زنمو ارضا میکنم انقدر که اکثرا مرضیه پیشنهاد سکس میده منم الان تونستم مثله فرارا کوسشو اونجوری تند تند حرفه ای بکنم که آبم نیاد و اون به التماس بیفته که بسه.
روحش شاد و یادش گرامی زن محشری بود.

نوشته: سروش

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.