رفتن به مطلب

داستان خاله جون، بیوه خوشگل من


minimoz

ارسال‌های توصیه شده


خاله فرشته ای بود بی همتا
 

خاله سیما توی یه تصادف همراه شوهرش، شوهرش فوت میکنه و خالم یه پاش کوتاهتر پای دیگش میشه و همیشه می لنگید واسه همین هیچ مردی سراغش نیومد و تنها زندگی می کرد 17 سالم بود که گهگاه با مامانم میرفتیم خونشون تا توی بعضی کارها کمکش کنیم و بعد از اتمام کار معمولا مامانم میرفت خونه چون باید برای بابام غذا درست می کرد که هم شام بخوره هم برای فرداش ببره و من خونه خاله میموندم و توی کارها کمکش می کردم،اون روز هم خاله سیما گفت بیاید یخچال فریزر آف کنیم خیلی وقته آفشون نکردم با هم یخچال فریزر آف کردیم بنده خدا تمام فریزر پر بود از حبوبات پخته و سبزی گفتم خاله شما گوشت و مرغ نمی خورید؟ گفت می خوریم اما نیست که بخوریم و با هم خندیدیم که مامانم بهم چشم غره رفت که دیگه حرفی نزنم و دیگه حرفی نزدم یخچال و فریزر آف کردیم عصر مامانم رفت که بره برای بابام شام درست کنه چون فردا باید غذا میبرد منم موندم خونه خاله که یخچال فریزر دوباره پر کنیم بعضی سبزیا آب شده بودن و ریختن روی پیرهن شلوارم کارمون که تمام شد خالم گفت برو حمام من لباساتو میندازم داخل ماشین لباسشویی میندازم روی بند یه باد بخوره خشک شده رفتم حمام که در زد اومد داخل گفت بده برات کمرت یه لیف بزنم بدنت حال بیاد خیلی محکم لیف میزد گفت چه خوش استایلی سروشی دختر کش شدی چند تا دوست دختر داری؟ گفتم ندارم کسی کما رو آدم حساب نمیکنه گفت تو بی عرضه ای خیلیا هستن گفتم آره بی عرضم بلد نیستم خوب حرف بزنم گفت مشخصه خیلی چیزا بلد نیستی فقط حرف زدن نیست و بعدش رفت بهم حوله خودشو داد تنم کردم گفت بندشو ببندی حله اما تا ایستاده بودم خوب بود خم میشدم یا می نشستم زار زندگیم نمایان بود که خاله گفت راحت باش اما خیلی بد نگاه می کرد نشسته بود روبروم و با هر تکون خوردنم دید میزد می گفت یکی از چیزایی که بلد نیستی اینه که یه مرد همیشه باید تمیز باشه چرا موهاشو نزدی؟ گفتم زیاد حوصله اینکارا ندارم گفت همین کاراست که یه مرد جذاب میسازه حتما موهای زیر بغلتم بلنده گفتم آره گفت آره کوفت خاله هم رفت حمام و یه تاپ تنش کرده بود که خط سینه اش مشخص بود یه دامن کوتاه که وقتی جلوم نشست تا تهشو دیدم که شورتش سفیده تور توریه و اومده بود نشسته بود روبروم منم کم کم راست کرده بودم و خیلی تابلو بود که خاله با دیدن کیر راست شدم می خندید می گفت جااااان از کی تو مرد شدی که راست کنی؟ منم از خجالت آب شدم گفتم خاله لباسام کی خشک میشه؟ گفت صبح دیگه خاله دامنشو داده بود بالا و پاهاشو انداخته بود روی پاهاش و داشت تلویزیون میدید منم با دیدن رونهای خاله راست کرده بودم اومدم برم دستشویی گفت حوله رو بذار بیرون نبری توی دستشویی خیس و نجسش کنی خونه امروز تمیز کردیم گفتم چشم حوله بیرون درآوردم رفتم دستشویی اومدم بیرون دیدم حوله نیست تلویزیون خاموشه چراغ اتاق خاله هم خاموشه صداش کردم خاله حوله کجاست گفت اینجاست بیا برش دار رفتم توی اتاق کاملا تاریک بود گفت بیا اینجا روی تخت گذاشتم برات گفتم نمی بینم که آباژور روشن کرد حوله کف تخت پهن کرده بود چشمم به خاله افتاد دیدم لخته فقط شورت سفید توریه تنش بود آروم بغلم کرد گفت آخ جون بوی مرد میدی و تنمو بو می کرد بعدش سرمو به سینه هاش میمالید که خیلی نرم بود گفت سروشی گوشت مفته خاله است بخور و سینه راستشو دهنم گذاشت گفت بخور به یاد بچگیات من هول شده بودم هر کاری خاله سیما می گفت بی هیچ معطلی انجام میدادم بعدش گفت برو پایین و سرمو گذاشت لای پاش بوی عطر خوشبویی میداد گفت شورتمو با دستات باید پاره کنی شورت یه زنو هیچ وقت در نیار پارش کن شورتشو پاره کردم گفت کوس دیدی سروشی؟ گفتم نه گفت خوب نگاش کن چون امشب خیلی باهاش کار داری کوسش هم بوی خوبی میداد سرمو گرفته بود می گفت بخورش لیسش بزن منم اولش خوشم نمیومد اما هر چی می خوردم و لیسش میزدم بیشتر ازش خوشم میومد گفت بسه بیا بخواب کنارم رفتم خوابیدم کنارش خم شد و کیرمو می خورد انقدر حال داد که آبم اومد گفت چه زووود باشه حالا کمتر تحریکت می کنم بهم گفت که کیرمو به کوسش بمالم می گفت نرمه؟ گفتم آره گفت دوسش داشتی؟ گفتم آره گفت فیلم سوپر دیدی؟ گفتم آره گفت دیدی مرد کیرشو میکنه توی کوس زنه گفتم آره گفت امشب اوم مرده تویی باید به این کوس خوشگل حال بدی
کیرمو دوباره خورد گفت بکنش توی کوسم منم کردمش توی کوسش گفتم واااای چه داغه گفت فقط داغه؟ گفتم آره توی کوسش عقب جلو می کردم خیلی لیز بود و حال میداد گفت تنگه دوس داری؟ گفتم آره دوست دارم اما تنگ نیست گفت کیرت باریکه فقط الکی درازه کیر باید کلفت باشه اما همینم خوبه انقدر توی کوسش تلمبه زدم آبم اومد گفت بریز داخل کوسم می خوام طعم سکس با یه مرد کامل دوباره بچشم اون شب خاله روی شکم خوابید منم روش خوابیدم می گفت کون دوست داری گفتم خیلی گفت ماله خودته منم کیرمو لای کونش گذاشته بودم گفت از الان هر کاری بخوای می تونی انجام بدی اون شب جذاب ترین شب زندگیم بود چون تا صبح لخت بغل یه زن که اونم لخت بود خوابیدم خیلی حال داد بخصوص که خالم به هر جاش یه عطر خاص زده بود عطر سینه هاش با عطر کوسش با عطر کونش فرق داشت و بوی عطرها بیشتر بهم حال میداد سفت بهش می چسبیدم و کیرمم هر سوراخی میشد فرو می کردم پسوناشو تا میشد خپردم و گاز گرفتم فیلم سوپر می دیدیم و پوزیشن هاشو با هم اجرا می کردیم بعدش خوابیدیم و صبح لباسامو پوشیدم که برم خالم لخت ایستاده بود گفت ازم خداحافظی نمیکنی؟ ازش لب گرفتم وسط سینه هاشو بوسیدم و کوس و کونشم بوسیدم گفتم من بزودی میام گفت ما منتظریم و رفتم از اون روز حتی پیش دانشگاهی می پیچوندم میرفتم خونه خاله سیما از پشت بهش می چسبیدم می گفتم من کون می خوام دوست دارم مثله این مرده بکنم توی کونت مرده یه پورن استار خفن بود اسمش فرارا بود زنه رو یه جوری می کرد زنه فرصت جیغ زدن نداشت فقط کیر اون بود که توی کون زنه میرفت و میومد خالم برام ژل تاخیری به کیرم مالید و کیرمو کردم توی کونش و تلمبه میزدم اما نه به وحشی گری فرارا چون می گفت در اون حد تند آبت زود میاد با سرعت نرمال بزن تا مدت زمان بیشتری بکنی که بهت حال بده انصافا هم خیلی حال میداد کونشم تنگ بود تقریبا یه روز درمیون می کردمش به جز روزهایی که میرفت توی pmsو پریودی خودش بهم می گفت این روزا نیا اینجا بعدش دوباره به کوس و کونش رحم نمی کردم و همه جوره با پوزیشن های فیلم های سکسی می کردمش بعد دیپلم گفتن باید برم سربازی خالم گفت نریا؟ بری من تحمل نمیکنم برو دانشگاه آزاد منم رفتم دانشگاه رشته مهندسی کامپیوتر و همچنان تا پایان لیسانس با خاله سیما سکس می کردم مامانم دنبال زن دادنم بود اما من از 17 سالگی زن داشتم اصلا نیازی به زن نداشتم به خاله سیما گفتم اگر میشد من باهات ازدواج کنم حتما تو رو می گرفتم بغلم کرد و بوسیدم گفت همینکه این سالها مرد من بودی و بهم میرسیدی خیلی مردی تخماتم میبوسم و همیشه تخمامو می بوسید می گفت این تخم یه مرد واقعیه بعد از ازدواج هم بازم خاله سیما میکردم تازه سکس با زنم مرضیه و خاله سیما بیشتر بهم حال میداد چون برای سکس با مرضیه حرفه ای بودم و کونشو با کمترین درد توی دوران نامزدی کردم که تا الان هم مرضیه بهم کون میده با کمترین درد با اینکه 6 ماهه ازدواج کردیم اما کونش از کون خاله سیما گشاد تره.
شب قبل از مرگش گفت میخواد با مامانم تنها حرف بزنه منم گوشیمو گذاشتم داخل اتاق صداشونو ضبط کنه چون می خواستم اگر چیزی داره من زودتر بردارم که بعد از فوتش وقتی ویس ضبط شده گوش دادم به مامانم گفته بود بهت گفتم بذار شوهرت منو صیغه کنه قول میدم کسی نفهمه قبول نکردی اما من چند سال هم با شوهرت خوابیدم هم با پسرت و یه سری حرفها و نشونه ها داد که مامانم فقط میدونست و مرده بود خاله خوبی بود انصافا اگر خاله سیما نبود که از 17 سالگی سکس کنیم معلوم نبود چه اتفاقی برام میفتاد و اینکه سکس با خاله سیما تجربه خوبی بود برام چون الان خیلی خوب زنمو ارضا میکنم انقدر که اکثرا مرضیه پیشنهاد سکس میده منم الان تونستم مثله فرارا کوسشو اونجوری تند تند حرفه ای بکنم که آبم نیاد و اون به التماس بیفته که بسه.
روحش شاد و یادش گرامی زن محشری بود.

نوشته: سروش

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • gayboys
      شخصیتی بنام فرزانه - 1   زن داداش بزرگم فرزانه بعد از فوت داداشم طبقه پایین خونشون یه آرایشگاه زد که دختر عموم مرضیه هم که بیوه بود و دختر خاله فرزانه میشد میرفت اونجا آرایشگاه خانواده عموم خیلی به این دختر سخت میگرفتن انگار گناه کرده که شوهرش مرده با اینکه 2 سال از فوت شوهرش می گذشت نمیذاشتن کسی بهش نزدیک بشه خب منم ازش خوشم اومده بود اما هیچ جوره فرصت آشنایی نداشتیم همه جا مامانش همراهش بود جز آرایشگاه که وقتی شلوغ میشد میرفت کمک فرزانه یه بار به فرزانه گفتم که داستان اینه و میخوام با مرضیه حرف بزنم گفت باشه به مرضیه میگم اگه خودش قبول کرد زنگت میزنم بیاید برید طبقه بالا با هم حرف بزنید اما قول بده فقطحرف بزنیدااااا باشه؟ گفتم چشم خیالت راحت منو که میشناسی گفت چون میشناسم گفتم خندیدم گفتم به خدا فقط صحبت می کنیم گفت باشه چند روز بعد زنگم زد گفت مرضیه قبول کرده فردا ساعت 4 عصر اینجا باش دیرتر نیا که مشتری میاد نمی خوام کسی بفهمه راس ساعت 4 رفتم خونشون مرضیه هم بود فرزانه برامون چای و شیرینی گذاشت و رفت پایین گفت مرضیه جان یه ساعت دیگه پایین منتظرتم و رفت پایین. مرضیه گفت کورش چرا من؟ این همه دختر؟ مامانت میاد یه دختر بیوه برات بگیره؟ گفتم بیوه کجا بود؟ کلا دو ماه زندگی کردید فکر نکنم اصلا فرصت نکرد کاری کنه که خندید با هم خیلی حرف نزدیم که یه ساعت شد و مرضیه گفت من این هفته کلا اینجام با فرزانه صحبت میکنم هر روز بیای یه ساعت حرف بزنیم از اون روز هر روز ساعت 4 تا 5 میرفتم و با مرضیه حرف میزدم که با اصرار من به فرزانه که یه ساعت چیه زود تمام میشه اجازه داد دو ساعت حرف بزنیم که دیگه حرفی برای گفتن نبود بوس و بغل بود بهش میگفتم بذار ببینم توی دو ماه چه دسته گلی به آب دادی به زور تونستم شلوار و شورتشو تا زانو بکشم پایین میگفت فرزانه بفهمه جرم میده گفتم نمی فهمه و براش کوسشو می خوردم گفت خیلی دوست دارم خوردنتو گفتم پس صدات در نیاد نشوندمش روی مبل و شلوار و شورتشو از پاش درآوردم و پاشو باز کردم و شروع کردم خوردن کوسش می گفت انگشتتو بکن توش بالای کوسشو مک میزدم و با انگشتم توی کوسش می کردم خدایش تنگ بود حتی واسه انگشتم گفتم چند بار کردت؟ گفت دو هفته هر شب بعدش پریود شدم و بعدش دوباره هرشب به جز پریودیام هر شب میکردم گفتم بازم خوب تنگ مونده گفت دو سال ازش میگذره گفتم واسه همین تو رو انتخاب کردم چون میدونستم تنگی از کون که نکردت؟ گفت نه اصلا وقت نکرد گفتم این ماله خودمه خودم افتتاحش میکنم مرضیه که ارضا میشد وقت تمام بود و میرفت که کم کم صدای فرزانه دراومد که بسه اگر می خوای برو بگیرش خونه من جای این کارها نیست و صد تا چرت و پرت دیگه منم رفتم به مامانم گفتم که مخالفت کرد گفت چرا مرضیه؟ مگر دختر خالت فهیمه چشه؟ گفتم من مرضیه رو می خوام فهمیه رو نمی خوام خلاصه دعوامون شد گفت من از خانواده بابات الدنگت دختر نمی گیرم اونم مرضیه با اون مامان خشکه مقدسش اون وقت توی عروسیت به جای شیرینی باید خرما بدی خدایشم راست می گفت اما من واقعا مرضیه دوست داشتم و اون اصلا خشکه مقدس نبود از فرزانه هم برای قانع کردن مامانم کمک گرفتم اما اونم نتونست کاری کنه فرزانه گفت فراموشش کن گفتم نمی تونم من فقط مرضیه می خوام گفت نه بابا؟ کورش عاشق شده اونم دختر عمو بیوه اش چند روزی گذشت و بحث و دعواها ادامه داشت که فرزانه گفت فردا 5 شنبه است ساعت 8 شب بیا با هم حرف بزنیم تا بهت بگم چیکار کنی. 8 شب رفتم فکر کردم مرضیه هم هست اما فقط فرزانه بود گفتم مرضیه کجاست؟ گفت خونشون گفتم پس با کی حرف بزنیم؟ گفت ما دو تا با هم. نشسته بودم روی مبل که دیدم از اتاق اومد بیرون یه تور سفید یه سره که مثله سارافان بود تنش بود که کل بدنش مشخص بود اومد نشست کنارم و گفت من فقط شبای جمعه می خوام که ماله من باشی اگه قبول کنی می تونی هر روز مرضیه رو بیاری اینجا با هم حرررررف بزنید دست زدم به سینه هاش گفت پس قبول کردی گفت اینو پوشیدم چون باید پارش کنی تا به زیرش دست پیدا کنی منم مثله وحشیا کلا پارش کردم و افتادم به جون کوسش گفت پس بلدی باید کجا رو بخوری مثله مرضیه هم براش مک میزدم هم انگشت می کردم توی کوسش کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن گفت آخ جون دقیقا مثله کامران میکنی دوست دارم کامران صدات کنم بکن کامران جونم بکن کوسمو منم توی کوسش تلمبه میزدم هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز توی کوس بیوه داداشم تلمبه بزنم اما واقعیت بود و داشتم میزدم می گفت این دسته بیل توی کوس مرضیه هم کردی؟ گفتم نه گفت آخ جون پس من اولین نفرم دوست داشتم اینو گفت تندتر بزن تا با هم ارضا بشیم و توی بغل هم ارضا شدیم و ریختم توی کوسش گفت آخ جوووون آب یه مرررد بهم گفت مرضیه بکن آبتو بریز توش تا حامله بشه بعدش دیگران مجبورن باهاتون کنار بیان… ادامه داره… نوشته: کورش
    • gayboys
      شانس واقعا گاهی در خونمون میزنه اما ما....   داداش بزرگم ناصر و زنش ندا دو سالی بود ازدواج کرده بودن که ناصر یه پراید خرید و ندا اصرار زیاد کرد که برن شمال خلاصه رفتن اینطور که میگن گویا ندا پیاده میشه خرید کنه یه کامیون از روی پراید ناصر رد میشه و ماشین له میشه و ناصر فوت میکنه ندا هم که این صحنه میبینه شوکه میشه و نمیتونه صحبت کنه بعد از مراسم فوت ناصر ندا چون فقط یه داداش داشت که ساکن همدان بود و زنش هم با ندا رابطه خوبی نداشت به اصرار مامانم ندا موند خونه ما چون هنوز نمی تونست حرف بزنه. ندا هیکل خوبی داشت سفیدم بود لباس مشکی هم پوشیده بود خیلی خوشگل تر شده بود منم به بهانه کمک کردن خودمو بهش گهگاهی میمالیدم که اون چیزی نمی گفت کم کم بهم وابسته شده بودیم تنها میشدیم بغلش میکردم بهش میگفتم ناصر نیست من هستم خودم همه جوره هواتو دارم ندا جووونم کم کم تونست حرف بزنه و برای حرف زدنش جشن 3 نفره (من و ندا و مامانم) گرفتیم. تازه وقتی شروع کرد حرف زدن بیشتر عاشقش شدم میگفت تو معبود منی من بندتم محسن جانم تو بت منی میپرستمت محسن جانم ازش خیلی لب می گرفتم تا جایی تنها میشدیم توی بغل هم بودیم با کلی بوس لب مامانم که اوضاع دید گفت اینجور نمیشه محسن باید ندا رو عقدش کنی دیگه شورشو درآوردید گفتم نمیشه خودت صیغه بخونی چند روز دیگه بریم عقد کنیم؟ به ندا گفت ندا هم قبول کرد صیغه خوند و منو ندا رفتیم توی اتاق که امشب با هم بخوابیم گفتم امشب دیگه به آرزوت میرسی کیرم توی کوست میره گفت این که آرزوی تو بود گفتم آرزوی تو نبود؟ گفت واقعیتشو بخوای چرا بوده و هست و خواهد بود بچه پر رو انداختمش روی تخت و ازش لب می گرفتم و دستم لای پاش بود و کوسشو میمالیدم بهش می گفتم چه احساسی داری وقت کوس دادنت رسیده؟ گفت همون حسی که تو وقت کوس کردنت رسیده گفتم بهترین حس دنیاست کردن زنی که آخرش به خودم رسید گفت منم بهترین حس دنیاست به پسری رسیدم که همیشه دوست داشتم ماله اون باشم کیرمو گذاشتم توی دهنش خیلی وقت بود دوست داشتم این صحنه رو ببینم که زن داداش خوشگلم کیرم توی دهنشه واسه همین کیرمو تا ته کردم توی دهنش و به صورتش نگاه میکردم خیلی دوست داشتم این صحنه رو کیرمو درآوردم از دهنش و گذاشتم وسط پیشونیش صورتش زیر کیرم بود یه صورت خوشگل زیر یه کیر سیاه و کلفت خودش کیرمو گرفت سرشو لیس میزد میگفت کیرت مثله کیر ناصر کلفته من سر کیر گوشتی دوتاتون خیلی دوست دارم و مثله آبنبات لیسش میزد گفت محسن بهم رحم نکن بکنش توی کوسم باید جیغمو در بیاری منم کردمش تا ته توی کوسش که چقدر داغ بود اما خیلی تنگ نبود خیلی گشادم نبود داد میزد تلمبه بزن تلمبه بزن منم شروع کردم تند تند تلمبه زدن مثله مار به خودش می پیچید به سینه هاش چنگ میزد از من لب می گرفت منم مثله ندیده ها فقط تلمبه میزدم حتی نمی تونسنم حرف بزنم تا اینکه آبم اومد و ریختم توی کوسش گفت چرا گذاشتی آبت بیاد؟ هنوز زود بود میگفت هنوز باید کوسمو بگایی کیرتو بذار لای پسونام کیر کوچولو شدمو به پسوناش میمالید میگفت نرمه؟ دوست داری؟ کیرتو خیلی دوست دارم خیلی داشت حال میداد اما آبت زود اومد اشکال نداره بمالش به پسونام تا راست بشه کم کم کیرم لای پسونای ندا راست شد و التماس می کرد بکنم توی کوسش که دوباره شروع کردم توی کوسش تلمبه زدن که داد زد تندتر تندتر و بعدش ارضا شد و پاهاشو دورم سفت فشار داد که تلمبه نزنم منم نزدم گفت صبر کن فدات بشم صبر کن بعدش گفت بکن توی کونم محسن جان کردم توی کونش خیلی تنگ بود گفت فقط دو بار به ناصر کون داده الانم چون ارضام کردی دوست دارم بهت کون بدم راستم میگفت کیرمو چپوندم توی کونش دردش اومد و میگفت آروم آروم محسن جان کون گنده ای داشت و کردن داخلش خیلی تصویر زیبایی بود و اینکه سوراخ کونش قرمز بود و دور کیرمو یه جوری گرفته بود گفتم دیگه نمی تونم درش بیارم که یکم که عقب جلو کردم دیدم نه همه چیز اوکیه و شروع کردم تلمبه زدم گفتم کونت از کوست تنگ تره خیلی حال میده گفت کوسم حال نداد بهت؟ گفتم چرا اما کونت بیشتر حال میده و شروع کردم تند تند تلمبه زدن خیلی حال میداد اما ندا درد داشت و جیغ میزد واقعا لذت زیادی داشت وقتی کیرمو تا ته توی کونش فرو می کردم و سوراخ کونش دور کیرمو سفت گرفته بود و دوباره تند تند تلمبه زدم تا آبم اومد و ریختم توی کونش. اون شب توی بغل هم خوابیدیم و صبح با خوشحالی و انرژی زیادی رفتم سرکار شب که رفتم خونه ندا یه دامن و تاپ پوشیده بود که جلوش زانو زدم و سرمو بردم لای پاش و کوسشو براش می خوردم که مامانم گفت ندا اینو جمعش کن برید توی اتاق از اون روز 3 شب متوالی با ندا از کوس و کون سکس کردم مامانمم میگفت بیا بریم عقدش کن اما منو ندا سرگرم سکس و لذت هاش بودیم و اصلا برامون مهم نبود تا اینکه ندا حامله شد مامانم گفت دیگه برو عقدش کن که به بهانه ماموریت کاری شبها خونه نرفتم راستش نمی خواستم عقدش کنم من چه گناهی کرده بودم که باید بیوه داداشمو بگیرم؟ منم دوست داشتم یه دختر باکره بگیرم و خودم پردشو بزنم و صفر کیلومتر ماله خودم باشه نه ندا که همه چیزش ناصر استفاده کرده بود اینها رو به مامانمم گفتم گفت حالا یادت افتاده؟ حالا که زدی حاملش کردی؟ گفتم خب بگیم بچه ماله ناصره گفت من نمی تونم من یه مادرم نمی تونم بچه ای که ماله توعه بگم ماله ناصره ناصر اصلا بچه دار نمیشد می خواستن برن درمان کنن که اون اتفاق افتاد گفتم خب بره سقط کنه گفت ندا عاشق بچه است حالا بچه دار شده انقدر ذوق داره بعدشم محسن کدوم دختری توی فامیل به خوشگلی نداست؟ میدونم که با هم خوابیدنتون هم خیلی بهت حال داده دیگه چه مرگته پسر؟ مهم اینه که یه زن دوست داره اون یه تیکه پرده به چه دردت می خوره؟ محسن اگه ندا ول کنی خیلی پشیمون میشیااااا؟ دیگه مثلش نیستاااااا؟ تو بیا با ندا زندگی کن فقط یه سال اگه دوست نداشتی خودم برات زن می گیرم اما هیچکس مثله ندا نمیشه اصلا من خواستم بمونه که تو بگیریش مادر دختر به این خوبی قشنگی گفتم باشه امشب میام خونه. از اون شب که رفتم خونه وقتی به خودم اومدم دیدم 4 سال گذشته با ندا ازدواج کردم و پسرم پرهام به دنیا اومده و ندا بچه دوم حاملست که دختر شد و اسمشو گذاشتیم پریماه مامانم راست میگفت ندا واقعا یه زن محشره و منم خیلی دوست داره منم روز به روز بیشتر عاشقش شدم. خوشحالم که به حرف مامانم گوش دادم و واقعا خوشبختم. نوشته: محسن
    • migmig
      عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • migmig
      فیلم سکس داگی ایستاده زیر دوش با دوست دختر تتو دار (قسمت قبل) . تایم: 01:45 - حجم: 22 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • migmig
      فیلم ساک زدن حرفه ای خانمی . تایم: 0:26 - حجم: 5 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18