رفتن به مطلب

داستان بی غیرتی سکس زن خوش هیکل من در اتاق پرو


gayboys

ارسال‌های توصیه شده


سکس زنم در اتاق پرو
 

داستان پرو لباس زنم

من حامد ۳۲ ساله و همسرم فرزانه ۲۷ساله وزن ۷۵ و قد ۱۷۰

قبل از هرچی راجع به هیکل فرزانه باید بگم که یه هیکل خیلی سکسی * داره همیشه هم لباس‌های جلو باز می‌پوشه و اکثراً هم خط سینه ش معلومه و بعضی وقتا هم که ساپورت می‌پوشه خط کصش* می‌زنه بیرون خلاصه که خیلی بدن سکسیه داره ما چندین بار راجع به مسائل سکسی و تریسام با فرزانه صحبت کردیم اما اون همیشه مخالف بود اما توی حرکات و رفتارش جوری دیگه نشون میده بگذریم
قضیه برمی‌گرده به خرید لباس برای فرزانه جونم

تو یه روز عصر تابستونی با فرزانه جون تصمیم گرفتیم که برای خرید لباس بریم بیرون اون روز فرزانه یه دونه ساپورت پوشیده بود که مثل همیشه خط کصش معلوم بود و یه تاپ سیاه که زیرش یه سوتین سفید پوشیده خط سینه‌هاش معلوم بود من که شوهرش بودم با دیدنش شق کردم و بهش گفتم خیلی سکسی نپوشیدی که گفت نه الان همه همینطوری می‌پوشن خلاصه که با اون تیپ سکسی * رفتیم برای خرید بعد از چرخیدن تو چند تا مغازه و پاساژ خسته شدیم و وایسادیم برای خوردن یه چیزی همینطوری که داشتیم غذا می‌خوریم دو تا پسر جوون چشم از فرزانه ور نمی‌داشتند و معلوم بود دارن راجع به زن من صحبت ی‌کنند
بعد از چند دقیقه که غذامونو خوردیم و هوا تقریباً تاریک شده بود گفتیم بریم برای خرید لباس اگه موردی پیدا کنیم اما از اونجایی که فرزانه می‌خواست ست بخره اکثر مغازه‌ها یا ست‌های خوبی نداشتند یا شلوارش خوب بود مانتوش خوب نبود یا کفشش هماهنگ نبود و غیره
همینطور که در حال گشتن بودیم مغازه‌ها دونه دونه در حال بستن بودند تا اینکه یه مغازه تو یک کوچه پیدا کردیم که چند تا ست خوب داشت و و از این مغازه‌هایی بود که همه چی می‌فروشند از ست لباس زیر تا مانتو و شال و شلوار و غیره
وقتی ما رفتیم تو فقط یک فروشنده آقا حدود ۴۷ ساله اونجا بود و یه خانوم که اونم داشت می‌رفت فرزانه چند تا دونه ست در نظر داشت اون خانم ست‌های خوبشو براش آورد اما خودش خداحافظی کرد و رفت
فرزانه که هنوز نرفته بود تو اتاق پرو داشت باز هم مدل‌های مختلفو نگاه می‌کرد من به مرده گفتم که دیر وقت اومدیم ببخشید اما مرده با دیدن زنم که حسابی سکسی شده بود و همچنین خط لای ممش و خط کصش حسابی حال کرده بود و گفت نه خودم هستم در خدمتتون مثل اینکه مغازه مال خودش بود و اون خانومه شاگرد بود خلاصه فرزانه چند تا از لباس ها رو برداشت و رفت داخل اتاق پرو و من هم نزدیک میز حساب روی صندلی ثابت که به زمین وصل شده بود نشستم فرزانه هر لباسی که می‌پوشید منو صدا می‌زد می‌رفتم نظر می‌دادم و برمی‌گشتم سر جام. مرده که دید من خیلی خسته شدم در اتاق پرو رو باز گذاشت گفت می‌تونید از روبرو از طریق آینه خانمتونو ببینید البته اگه دوست دارید و هی نرید و بیاید که سه تایی خندیدیم البته خودش از پشت میز نمی‌تونست ببینه فرزانه بعد از اینکه چند تا لباس پوشید بالاخره یه مدل رو پسندید اما کمرش خیلی گشاد بود
( اخه کونش گنده بود ولی کمرش نسبت بهش کوچیکتر)
و ما از فروشنده خواستیم برای اینکه مشکل را حل کنه بیاد تا شلوار رو از نزدیک ببینه تو اون شرایط فرزانه یه شلوار پاش بود که کمرش باز بود و یه تاپ که تا بالای نافش بود خط سینه‌هاشم معلوم بود مرده که فرزانه رو تو این شرایط دید یه گاز کوچیک از لبش گرفت و معلوم بود خیلی خوشحال بود چه چنین فرصتی گیرش اومده به فرزانه گفت لطفاً برگرده و از پشت شلوارشو با دو تا دست گرفت همینطور که داشت توضیح می‌داد راجع به شلوار یهو دستشو برد سمت کس فرزانه و زیپ شلوارو کشید بالا که به اصطلاح فیت وایسه که یه لحظه دستش دور شکم فرزانه رو گرفت و انگشتش با کس فرزانه برخورد کرد بعد بلند شد اومد عقب و گفت شلوار لی بیشتر به پای خانمتون می‌خوره چرا که بدنشون خیلی خوبه و البته ساپورتم براشون مناسبه
همینطوری که داشت توضیح می‌داد رفت تا مدل‌های شلوار‌های دیگه رو بیاره گفت اگه مشکلی نیست چون که دیر وقت شده و اماکن بهشون گیر میده کرکره مغازه رو بده پایین .
و ما هم که مشکلی با این قضیه داشتیم موافقت کردیم
بعد با شلواری که توی دستش بود اومد پشت اتاق پرو و به فرزانه گفت عزیزم لطفاً شلوارتو در بیار و این یکی رو بپوش بیشتر تو پات می‌شینه و شلوارو داد به من و خودش رفت عقب فرزانه که شلوار رو پوشید با همون تاب از اتاق پرو اومد بیرون تا خودشو جلوی آینه بهتر ببینه مرده هم از این فرصت استفاده کرد و داشت حسابی زنمو دید میزد فرزانه هم متوجه این موضوع شده بود اما به روی خودش نیاورد شلواری که پوشیده بود یه شلوار گشاد با فاق کوتاه بود که خط کسش انداخته بود بیرون همچنین از بالا لبه‌های بند شورتش روی پهلوهاش معلوم بود
مرد که این صحنه رو دیده بود گفت واقعاً بدن خوبی دارید و این شلوار توپاتون خیلی خوب نشسته همچنین باسنتون از پشت تو شلوار واقعاً زیباست که یهو فرزانه گفت خواهش می‌کنم کیه که قدر بدونه
که من گفتم عزیزم من قدرشو می‌دونم و سه تایی دوباره خندیدیم و بعد من رفتم روی صندلی که ثابت بود دوباره نشستم و به فرزانه گفتم که با هر بار پرو بیرون بیاد تا هم خودش بهتر ببینه هم من که خسته شدم تا اونجا نیام که مرده گفت شما بشینید اگه کار دیگه‌ای مد نظرشون بود من براشون می‌برم و من هم تشکر کردم فرزانه چند تا مدل دیگه هم پوشید و مرده هم در همین حال لباس‌های مختلفو براش می‌برد و داشتن با هم راجع به لباس‌هایی که می‌پوشید صحبت می‌کردن و من هم از توی آینه مشغول مشاهده بودم و گاهی گوشیم رو چک می‌کردم گاهی که سرم پایین بود مرده فکر می‌کرد من نمی‌بینم به بهونه درست کردن لباس دستشو به باسن بدن و سینه‌های فرزانه می‌مالید و فرزانه هم از این موضوع شکایتی نداشت یه ساپورت خیلی نازک توی پای فرزانه بود و همچنین یه تاپ که مرده پیشنهاد یه کت رو داد فرزانه هم قبول کرد وقتی کت رو تنش کرد سینه هاش مانع بستن دکمه کت می‌شد مرده هم توی اتاق پرو در حالی که فکر می‌کرد من نمی‌بینمشون از پشت خودشو به فرزانه چسبونده بود و داشت کت رو به سمت جلو می‌کشوند و همچنین کیر شو خیلی آروم به کص فرزانه می‌مالوند . داشتن آروم با هم صحبت می‌کردن که من متوجه حرفاشون شدم مرده داشت به زنم می‌گفت واقعاً سینه‌های بزرگی دارین و با دست سینه‌شو به سمت بدنش هول می‌داد که این باعث می‌شد هم سینه‌شو بماله هم بدنش بیشتر با بدن فرزانه در تماس باشه
بعد مرده همینطوری با کیر شق شده از اتاق پرو بیرون اومد و من قشنگ دیدم که کیرش توی شورتش شق شده بود
و بعد فرزانه از اتاق بیرون اومد یه ساپورت سفید تو پاش بود که خیسی کصش از ساپورت معلوم بود
و همچنین یک کت سفید که به زور دکمشو بسته بودند ممشو بالاتر آورده بود و خط سینه‌اش بیرون زده بود و همچنین سینه‌هاش به هم چسبیده بود فرزانه به من گفت که این ست برای مهمونی رفتن خیلی قشنگه و من هم تایید کردم که مرده گفت البته باید سوتین رنگ مناسب هم بپوشید که فرزانه گفت اگه دارید برامون بیارید من واقعاً تعجب کردم که فرزانه جلوی یک مرد غریبه داره راجع به سوتینش و رنگش صحبت می‌کنه و بعد مرد سایز سینه‌های خانممو پرسید که فرزانه با یه شیطنت خاصی گفت یعنی معلوم نیست و باز سه تایی خندیدیم و مرده گفت فکر کنم حدود ۹۰ باشه و فرزانه گفت درسته مرده که دیگه کم کم روش باز شده بود گفت الان یه چیزی برات میارم که سینه‌هات توش بدرخشه
چند تا مدل آورد و فرزانه شروع به پوشیدن کرد و من هم برای باز و بسته کردن و نظر دادن هر سری به داخل اتاق پرو می‌رفتم گاهی می‌دیدم که مرده از داخل آینه داشت فرزانه رو دید میزد فرزانه یه مدل رو پسندید اما لبه‌هاش بدنشو اذیت می‌کرد برای اینکه فرزانه مجبور نشه تاپشو دوباره بپوشه بهش گفتم شالشو روی بدنش بندازه تا مرده بیاد و مشکل رو حل کنه مرده که اومد به بهونه صاف کردن و درست کردن سوتین دستشو داخل سوتین کرد و به سینه‌های زنم می‌مالید یکم که کارشو انجام داد به زنم گفت این مورد مشکل داره اما همین مدلی به صورت ست داره یعنی شورت با سوتین هم شکل که زنم خیلی خوشحال شد و گفت اونو برام بیارین من هم دوباره روی صندلی نشستم تا مرده براش بیاره اما مرد گفت ست هامون طبقه بالا هست و برای اینکه اذیت نشه برای رفت و آمد تشریف بیارید طبقه بالا و هر کدوم که می‌خواین رو انتخاب بکنید زنم که با یه سوتین و یه شورت خیس توی اتاق پرو بود گفت آخه باید همه چی رو با خودم بیارم بالا مرده گفت اشکالی نداره همینطوری تشریف ببرید من نگاه نمی‌کنم که فرزانه با شالی که رو خودش انداخته بود به همراه من رفتیم طبقه بالا همینجوری که از پله‌ها بالا می‌رفتیم مرده یک لحظه برگشت و بدن زنمو لخت دید که کونش در حال بالا رفتن از پله‌ها تکون تکون می‌خورد و بعد سریع روشو برگردوند بعد از چند ثانیه بدون اینکه به ما بگه اومد طبقه بالا ست‌هایی که می‌گفت رو برامون آورد در حالی که فرزانه لخت و فقط با یک شورت جلوی در اتاق پرو داش آماده می‌شد برای ست‌های بعدی و تو همین حالت داشتم لب‌هاشو می‌بوسیدم که مرده با دیدن ما یه لبخندی زد و گفت راحت باشین
که فرزانه خجالت کشید و رفت داخل پرو و شروع کرد به پوشیدن ست هایی که آورده بود. و من و مرده دوتایی رفتیم پایین که من آدرس دستشویی رو ازش خواستم و اونم گفت انتهای سالن یه حیاط کوچیک هست داخل حیاط دستشویی است من هم رفتم به سمت دستشویی از اونجایی که یبس شده بودم دقیقه‌ای دستشویی بودم وقتی برگشتم مرده رو پشت میزش ندیدم و صدای صحبت کردنش رو از طبقه بالا می‌شنیدم آروم از پله‌ها بالا رفتم طوری که سرم از آخرین پله فقط می‌تونست اونجا رو ببینه
فرزانه از لای در پشتش رو بیرون داده بود مرده داشت سوتینش رو از پشت می‌بست که تو همین حین دیدم مرده از پشت به زنم چسبیده و کیرشو لای کون زنم گذاشته بود داشت با اون دستش زیر سینه های زنمو درست می‌کرد و می‌گفت این سینه‌ها تو این سوتین جا نمیشه از بس که بزرگه و زنم با اون دستش دست مرده رو گرفته بود و معلوم بود حسابی خودشو خیس کرده که دیدم مرده زیپ شلوارشو باز کرد و شورت پاش نبود و کیرشو از لای زیپش روی شورت زنم گذاشت
حالا زنم با یه شورت و سوتین لخت پشت به یه مرد غریبه وایساده بود و مرد کیرشو * از پشت به کون زنم چسبونده بود
که زنم گفت تو رو خدا نکن اینطوری الان شوهرم میاد که مرده گفت نترس اگه بیاد من متوجه می‌شم و با اون دستش داشت کس زنمو ماساژ میداد
که دست زنمو گرفت و روی کیرش گذاشت که زنم با لمس کیرش حسابی حشری شده و مرده متوجه این موضوع شده بود و گفت کصت حسابی آب انداخته معلومه کیرمو می‌خوای.
بعد زنمو برگردون سمت خودش و کیرشو از لای شورتش میمالوند رو چوچولش

و شروع کرد به خوردن سینه‌های زنم زنم که تو حالت خودش نبود یهو یه جیغ کوچیکی زد وایییی
بله مرده سرشو کرده بود تو کس زنم و داشت آروم فرو می‌کرد توش
زنم: خیلی کلفته آروم‌تر
مرد: تحمل کن الان جا باز می‌کنی
زنم : خیلی از مال شوهرم کلفت تره
مرده : پس بیشتر بهت حال میده امشب واقعا عروس میشی
زنم در حالی که داشت درد می‌کشید یه لذت و حشریت خاصی تو چشاش معلوم بود
تو همین حال مرده داشت می‌گفت همون لحظه که اومدی وارد مغازه شدی خط سینه‌هات رو که دیدم با خط کصت فهمیدم زن منی امشب
زنم می‌گفت من تا حالا به هیچکی کس ندادم اما تو با مالوندنم دیوونم کردی حالا مال تو شدم
مرده:جووون با کیرم حسابی بازت میکنم عزیزم
زنم زود باش الان شوهرم میاد
مرده .: مردی که زنشو با شورت میزاره پیش یه غریبه حقش همینه که زنشو بگان
چه کصی داری ولی حیف تا ته نمیره توت بیا بخواب رو زمین تا جرت بدم
بعد یه لباس انداخت زیرش و زنمو خوابوند رو زمین و خودش رفت لای پاش
کیرش حدود ۱۹ سانت بود گذاشت تو کس زنم
زنم :وای چه کیری داری تو
معلومه که مال شوهرت کوچیکه عوضش این حسابی بازت میکنه شایدم مجبور شی بازم بیای اینجا
زنم :جووووون فکر نکنم هر چی داری الان رو کن
صاحب مغازه :من قبلا هم کس آوردم اینجا خودشون مشتری میشن دوباره
زنم :یعنی من زیر آدمی خوابیدم که کیرشو تو همه کرده ؟
مرده: اره عزیزم تو خودت مشتری میشی
زنم وایییی نه همین الانم کلی استرس دارم ولی کیرتو دوست دارم خیلی بهم حال میده
مرده :همین خوبه تا حالا زنی که شوهرش این پایین باشه و زنش زیر من نکردم اینجوری
وااییییی چه کونی داری جوووون
زنم :اااخخخخخ بکن بزار کصم حال بیاد
دوست داری؟
اره زن شوهردار دارم میکنم جنده من میشی حالا ببین

واااییییی چه کیری داری قشنگ تا ته کصم حسش میکنم

جوووون شوهرت کجاست ببینه وقتی حال نداره بیاد راجع به لباسش زنش نظر بده آخرش اینجوری زنش باید بره زیر جوووون
وااای حامد کجایی یه مرد غریبه زنتو گایید حامد جونم بیا ببین چه کیری داره واااای اخخخخ پاره شدم

بعد مرده گفت بلند شو میخوام داگی بکنمت
زنمم داگی شد و چند تا لباس گذاشت زیر زانوش و کونشو قمبل کرد
مرد زد در کون فرزانه و و کیرشو مالید در کس و کونش که فرزانه گفت فقط کص . کون نه مرده هم کرد تو کصش
اینکه زن ۲۷ سالم داشت به مرد حدود ۴۷ ساله وسط مغازه کس میداد خیلی حشری کننده بود پشمای سفید و سیاه شکم مرده با کون سفید و بدون موی فرزانه بخورد میکرد و کون زنم با هر تلمبه حسابی می لرزید
بدن زنم در مقابل بدن مرده خیلی کوچیکتر بود و با هر ضربه کل سینه ها و رونش تکون میخورد

زنم : جووون اخخخخ وااییی
چنان بکنمت که هرشب برا خرید بهم سر بزنی ولی اخرش به این بالا ختم بشه
زنم :ااااخخخخ واییی
مرده: همون پایین که جلوم لخت بودی باید میکردمت شوهرت بود نشد
همونجا که سوتینتو درست کردم باید میکردمت
همونجا که کصت خیس شد باید میگاییدمت
همونجا که از پشت زیپ شلوارتو دادم بالا باید جرت میدادم
و همینجوری داشت تو کس زنم تلمبه میزد
زنم: ایییی پارم کردی
مرده جوووون باید پاره بشی که بازم بیای پیشم
فرزانه:شوهرم میاد بسه دیگه
مرده :نه هنوز کارم باهات تموم نشده وقتی جلوی یه مرد غریبه با شورت سوتین لخت میشی باید فکر اینجاشم بکنی . از پله ها که رفتی بالا دیدم لرزش کونتو حالا زیرم داره میلرزه همون کون
واییییی شوهرت کجاست میخوام بشینه رو همون صندلی ببینه زنشو چجوری میکنن
زنم :واییییی کیرت خیلی بزرگه اخخخخخ
عزیزم کجایی زنت پاره شد
مرده:اره باید ببینه وقتی زنشو دیر میبره خرید ممکنه زنشو بگیرن بکنن
جووون تو مال من شدی اولش چقدر حساس بودی حالا زیر کیرم داری میدی
زنم:وایییی عزیزم به دادم برس
واییی پاره شدم
بس کن کصم داره میسوزه
مرده:چون خشک شدی یکم الان درستش میکنم
(بعد یکم تف زد به کیرش .یکمم به دستش و شروع کرد به مالیدن چوچول زنم )
دوباره کرد تو کس زنم
شوهرت نیست ببینه زن خوشگلش امشب عروس شده

اون کت سفیده که برا مهمونی پسندیدی خب
اونو از قسط اوردم تا حسابی دستمالیت کنم جنده خانوم
جوووون چه کصی داری
نرمی کونت با گرمی کصت ترکیب شده بهم حال میده

زنم:واییییی جر خوردم بسه دیگه
نه بازم باید دووم بیاری زیرم یکم دیگه …
زنم قول میدم بازم بیام فقط الان بس کن
مرده:دیدی گفتم مشتری میشی
جووون کصکش جنده
( بعد تند تر تلمبه میزد )
زنم:واااای جوووون
دارم ارضا میشم
بعد با چندتا تکون بدنش لرزید و خوابید رو زمین
مرده هم خوابید روش
زنم تو اون زاویه خیلی سکسی بود سینه هاش تو سوتین نمیذاشت کامل دراز بکشه از اون طرف کونش زیر یه مرد غریبه بود و داشت کس میداد
مرده هم پاهاشو جمع کرد تا کصسش جمع تر بشه
زنم دیگه نای صحبت نداشت
مرده:جووون ارضا شدی خانوم خوشگله قربون سینه هات بشم جنده کوچولو جووووون عسل خانوم من جنده من …

همینطوری که داشت اینارو میگفت کیرشو دراورد ابشو ریخت رو کون زنم بعد سریع بلند شد گفت پاشو تا شوهرت نیومده
زنمم بلند شد رفت اتاق پرو
مرده هم داشت میومد پایین که من سریع رفتم سمت دستشویی …

نوشته: hamed

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • gayboys
      شخصیتی بنام فرزانه - 1   زن داداش بزرگم فرزانه بعد از فوت داداشم طبقه پایین خونشون یه آرایشگاه زد که دختر عموم مرضیه هم که بیوه بود و دختر خاله فرزانه میشد میرفت اونجا آرایشگاه خانواده عموم خیلی به این دختر سخت میگرفتن انگار گناه کرده که شوهرش مرده با اینکه 2 سال از فوت شوهرش می گذشت نمیذاشتن کسی بهش نزدیک بشه خب منم ازش خوشم اومده بود اما هیچ جوره فرصت آشنایی نداشتیم همه جا مامانش همراهش بود جز آرایشگاه که وقتی شلوغ میشد میرفت کمک فرزانه یه بار به فرزانه گفتم که داستان اینه و میخوام با مرضیه حرف بزنم گفت باشه به مرضیه میگم اگه خودش قبول کرد زنگت میزنم بیاید برید طبقه بالا با هم حرف بزنید اما قول بده فقطحرف بزنیدااااا باشه؟ گفتم چشم خیالت راحت منو که میشناسی گفت چون میشناسم گفتم خندیدم گفتم به خدا فقط صحبت می کنیم گفت باشه چند روز بعد زنگم زد گفت مرضیه قبول کرده فردا ساعت 4 عصر اینجا باش دیرتر نیا که مشتری میاد نمی خوام کسی بفهمه راس ساعت 4 رفتم خونشون مرضیه هم بود فرزانه برامون چای و شیرینی گذاشت و رفت پایین گفت مرضیه جان یه ساعت دیگه پایین منتظرتم و رفت پایین. مرضیه گفت کورش چرا من؟ این همه دختر؟ مامانت میاد یه دختر بیوه برات بگیره؟ گفتم بیوه کجا بود؟ کلا دو ماه زندگی کردید فکر نکنم اصلا فرصت نکرد کاری کنه که خندید با هم خیلی حرف نزدیم که یه ساعت شد و مرضیه گفت من این هفته کلا اینجام با فرزانه صحبت میکنم هر روز بیای یه ساعت حرف بزنیم از اون روز هر روز ساعت 4 تا 5 میرفتم و با مرضیه حرف میزدم که با اصرار من به فرزانه که یه ساعت چیه زود تمام میشه اجازه داد دو ساعت حرف بزنیم که دیگه حرفی برای گفتن نبود بوس و بغل بود بهش میگفتم بذار ببینم توی دو ماه چه دسته گلی به آب دادی به زور تونستم شلوار و شورتشو تا زانو بکشم پایین میگفت فرزانه بفهمه جرم میده گفتم نمی فهمه و براش کوسشو می خوردم گفت خیلی دوست دارم خوردنتو گفتم پس صدات در نیاد نشوندمش روی مبل و شلوار و شورتشو از پاش درآوردم و پاشو باز کردم و شروع کردم خوردن کوسش می گفت انگشتتو بکن توش بالای کوسشو مک میزدم و با انگشتم توی کوسش می کردم خدایش تنگ بود حتی واسه انگشتم گفتم چند بار کردت؟ گفت دو هفته هر شب بعدش پریود شدم و بعدش دوباره هرشب به جز پریودیام هر شب میکردم گفتم بازم خوب تنگ مونده گفت دو سال ازش میگذره گفتم واسه همین تو رو انتخاب کردم چون میدونستم تنگی از کون که نکردت؟ گفت نه اصلا وقت نکرد گفتم این ماله خودمه خودم افتتاحش میکنم مرضیه که ارضا میشد وقت تمام بود و میرفت که کم کم صدای فرزانه دراومد که بسه اگر می خوای برو بگیرش خونه من جای این کارها نیست و صد تا چرت و پرت دیگه منم رفتم به مامانم گفتم که مخالفت کرد گفت چرا مرضیه؟ مگر دختر خالت فهیمه چشه؟ گفتم من مرضیه رو می خوام فهمیه رو نمی خوام خلاصه دعوامون شد گفت من از خانواده بابات الدنگت دختر نمی گیرم اونم مرضیه با اون مامان خشکه مقدسش اون وقت توی عروسیت به جای شیرینی باید خرما بدی خدایشم راست می گفت اما من واقعا مرضیه دوست داشتم و اون اصلا خشکه مقدس نبود از فرزانه هم برای قانع کردن مامانم کمک گرفتم اما اونم نتونست کاری کنه فرزانه گفت فراموشش کن گفتم نمی تونم من فقط مرضیه می خوام گفت نه بابا؟ کورش عاشق شده اونم دختر عمو بیوه اش چند روزی گذشت و بحث و دعواها ادامه داشت که فرزانه گفت فردا 5 شنبه است ساعت 8 شب بیا با هم حرف بزنیم تا بهت بگم چیکار کنی. 8 شب رفتم فکر کردم مرضیه هم هست اما فقط فرزانه بود گفتم مرضیه کجاست؟ گفت خونشون گفتم پس با کی حرف بزنیم؟ گفت ما دو تا با هم. نشسته بودم روی مبل که دیدم از اتاق اومد بیرون یه تور سفید یه سره که مثله سارافان بود تنش بود که کل بدنش مشخص بود اومد نشست کنارم و گفت من فقط شبای جمعه می خوام که ماله من باشی اگه قبول کنی می تونی هر روز مرضیه رو بیاری اینجا با هم حرررررف بزنید دست زدم به سینه هاش گفت پس قبول کردی گفت اینو پوشیدم چون باید پارش کنی تا به زیرش دست پیدا کنی منم مثله وحشیا کلا پارش کردم و افتادم به جون کوسش گفت پس بلدی باید کجا رو بخوری مثله مرضیه هم براش مک میزدم هم انگشت می کردم توی کوسش کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن گفت آخ جون دقیقا مثله کامران میکنی دوست دارم کامران صدات کنم بکن کامران جونم بکن کوسمو منم توی کوسش تلمبه میزدم هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز توی کوس بیوه داداشم تلمبه بزنم اما واقعیت بود و داشتم میزدم می گفت این دسته بیل توی کوس مرضیه هم کردی؟ گفتم نه گفت آخ جون پس من اولین نفرم دوست داشتم اینو گفت تندتر بزن تا با هم ارضا بشیم و توی بغل هم ارضا شدیم و ریختم توی کوسش گفت آخ جوووون آب یه مرررد بهم گفت مرضیه بکن آبتو بریز توش تا حامله بشه بعدش دیگران مجبورن باهاتون کنار بیان… ادامه داره… نوشته: کورش
    • gayboys
      شانس واقعا گاهی در خونمون میزنه اما ما....   داداش بزرگم ناصر و زنش ندا دو سالی بود ازدواج کرده بودن که ناصر یه پراید خرید و ندا اصرار زیاد کرد که برن شمال خلاصه رفتن اینطور که میگن گویا ندا پیاده میشه خرید کنه یه کامیون از روی پراید ناصر رد میشه و ماشین له میشه و ناصر فوت میکنه ندا هم که این صحنه میبینه شوکه میشه و نمیتونه صحبت کنه بعد از مراسم فوت ناصر ندا چون فقط یه داداش داشت که ساکن همدان بود و زنش هم با ندا رابطه خوبی نداشت به اصرار مامانم ندا موند خونه ما چون هنوز نمی تونست حرف بزنه. ندا هیکل خوبی داشت سفیدم بود لباس مشکی هم پوشیده بود خیلی خوشگل تر شده بود منم به بهانه کمک کردن خودمو بهش گهگاهی میمالیدم که اون چیزی نمی گفت کم کم بهم وابسته شده بودیم تنها میشدیم بغلش میکردم بهش میگفتم ناصر نیست من هستم خودم همه جوره هواتو دارم ندا جووونم کم کم تونست حرف بزنه و برای حرف زدنش جشن 3 نفره (من و ندا و مامانم) گرفتیم. تازه وقتی شروع کرد حرف زدن بیشتر عاشقش شدم میگفت تو معبود منی من بندتم محسن جانم تو بت منی میپرستمت محسن جانم ازش خیلی لب می گرفتم تا جایی تنها میشدیم توی بغل هم بودیم با کلی بوس لب مامانم که اوضاع دید گفت اینجور نمیشه محسن باید ندا رو عقدش کنی دیگه شورشو درآوردید گفتم نمیشه خودت صیغه بخونی چند روز دیگه بریم عقد کنیم؟ به ندا گفت ندا هم قبول کرد صیغه خوند و منو ندا رفتیم توی اتاق که امشب با هم بخوابیم گفتم امشب دیگه به آرزوت میرسی کیرم توی کوست میره گفت این که آرزوی تو بود گفتم آرزوی تو نبود؟ گفت واقعیتشو بخوای چرا بوده و هست و خواهد بود بچه پر رو انداختمش روی تخت و ازش لب می گرفتم و دستم لای پاش بود و کوسشو میمالیدم بهش می گفتم چه احساسی داری وقت کوس دادنت رسیده؟ گفت همون حسی که تو وقت کوس کردنت رسیده گفتم بهترین حس دنیاست کردن زنی که آخرش به خودم رسید گفت منم بهترین حس دنیاست به پسری رسیدم که همیشه دوست داشتم ماله اون باشم کیرمو گذاشتم توی دهنش خیلی وقت بود دوست داشتم این صحنه رو ببینم که زن داداش خوشگلم کیرم توی دهنشه واسه همین کیرمو تا ته کردم توی دهنش و به صورتش نگاه میکردم خیلی دوست داشتم این صحنه رو کیرمو درآوردم از دهنش و گذاشتم وسط پیشونیش صورتش زیر کیرم بود یه صورت خوشگل زیر یه کیر سیاه و کلفت خودش کیرمو گرفت سرشو لیس میزد میگفت کیرت مثله کیر ناصر کلفته من سر کیر گوشتی دوتاتون خیلی دوست دارم و مثله آبنبات لیسش میزد گفت محسن بهم رحم نکن بکنش توی کوسم باید جیغمو در بیاری منم کردمش تا ته توی کوسش که چقدر داغ بود اما خیلی تنگ نبود خیلی گشادم نبود داد میزد تلمبه بزن تلمبه بزن منم شروع کردم تند تند تلمبه زدن مثله مار به خودش می پیچید به سینه هاش چنگ میزد از من لب می گرفت منم مثله ندیده ها فقط تلمبه میزدم حتی نمی تونسنم حرف بزنم تا اینکه آبم اومد و ریختم توی کوسش گفت چرا گذاشتی آبت بیاد؟ هنوز زود بود میگفت هنوز باید کوسمو بگایی کیرتو بذار لای پسونام کیر کوچولو شدمو به پسوناش میمالید میگفت نرمه؟ دوست داری؟ کیرتو خیلی دوست دارم خیلی داشت حال میداد اما آبت زود اومد اشکال نداره بمالش به پسونام تا راست بشه کم کم کیرم لای پسونای ندا راست شد و التماس می کرد بکنم توی کوسش که دوباره شروع کردم توی کوسش تلمبه زدن که داد زد تندتر تندتر و بعدش ارضا شد و پاهاشو دورم سفت فشار داد که تلمبه نزنم منم نزدم گفت صبر کن فدات بشم صبر کن بعدش گفت بکن توی کونم محسن جان کردم توی کونش خیلی تنگ بود گفت فقط دو بار به ناصر کون داده الانم چون ارضام کردی دوست دارم بهت کون بدم راستم میگفت کیرمو چپوندم توی کونش دردش اومد و میگفت آروم آروم محسن جان کون گنده ای داشت و کردن داخلش خیلی تصویر زیبایی بود و اینکه سوراخ کونش قرمز بود و دور کیرمو یه جوری گرفته بود گفتم دیگه نمی تونم درش بیارم که یکم که عقب جلو کردم دیدم نه همه چیز اوکیه و شروع کردم تلمبه زدم گفتم کونت از کوست تنگ تره خیلی حال میده گفت کوسم حال نداد بهت؟ گفتم چرا اما کونت بیشتر حال میده و شروع کردم تند تند تلمبه زدن خیلی حال میداد اما ندا درد داشت و جیغ میزد واقعا لذت زیادی داشت وقتی کیرمو تا ته توی کونش فرو می کردم و سوراخ کونش دور کیرمو سفت گرفته بود و دوباره تند تند تلمبه زدم تا آبم اومد و ریختم توی کونش. اون شب توی بغل هم خوابیدیم و صبح با خوشحالی و انرژی زیادی رفتم سرکار شب که رفتم خونه ندا یه دامن و تاپ پوشیده بود که جلوش زانو زدم و سرمو بردم لای پاش و کوسشو براش می خوردم که مامانم گفت ندا اینو جمعش کن برید توی اتاق از اون روز 3 شب متوالی با ندا از کوس و کون سکس کردم مامانمم میگفت بیا بریم عقدش کن اما منو ندا سرگرم سکس و لذت هاش بودیم و اصلا برامون مهم نبود تا اینکه ندا حامله شد مامانم گفت دیگه برو عقدش کن که به بهانه ماموریت کاری شبها خونه نرفتم راستش نمی خواستم عقدش کنم من چه گناهی کرده بودم که باید بیوه داداشمو بگیرم؟ منم دوست داشتم یه دختر باکره بگیرم و خودم پردشو بزنم و صفر کیلومتر ماله خودم باشه نه ندا که همه چیزش ناصر استفاده کرده بود اینها رو به مامانمم گفتم گفت حالا یادت افتاده؟ حالا که زدی حاملش کردی؟ گفتم خب بگیم بچه ماله ناصره گفت من نمی تونم من یه مادرم نمی تونم بچه ای که ماله توعه بگم ماله ناصره ناصر اصلا بچه دار نمیشد می خواستن برن درمان کنن که اون اتفاق افتاد گفتم خب بره سقط کنه گفت ندا عاشق بچه است حالا بچه دار شده انقدر ذوق داره بعدشم محسن کدوم دختری توی فامیل به خوشگلی نداست؟ میدونم که با هم خوابیدنتون هم خیلی بهت حال داده دیگه چه مرگته پسر؟ مهم اینه که یه زن دوست داره اون یه تیکه پرده به چه دردت می خوره؟ محسن اگه ندا ول کنی خیلی پشیمون میشیااااا؟ دیگه مثلش نیستاااااا؟ تو بیا با ندا زندگی کن فقط یه سال اگه دوست نداشتی خودم برات زن می گیرم اما هیچکس مثله ندا نمیشه اصلا من خواستم بمونه که تو بگیریش مادر دختر به این خوبی قشنگی گفتم باشه امشب میام خونه. از اون شب که رفتم خونه وقتی به خودم اومدم دیدم 4 سال گذشته با ندا ازدواج کردم و پسرم پرهام به دنیا اومده و ندا بچه دوم حاملست که دختر شد و اسمشو گذاشتیم پریماه مامانم راست میگفت ندا واقعا یه زن محشره و منم خیلی دوست داره منم روز به روز بیشتر عاشقش شدم. خوشحالم که به حرف مامانم گوش دادم و واقعا خوشبختم. نوشته: محسن
    • migmig
      عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • migmig
      فیلم سکس داگی ایستاده زیر دوش با دوست دختر تتو دار (قسمت قبل) . تایم: 01:45 - حجم: 22 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • migmig
      فیلم ساک زدن حرفه ای خانمی . تایم: 0:26 - حجم: 5 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18