رفتن به مطلب

داستان سکس شبانه با برادر شوهر


poria

ارسال‌های توصیه شده


ماجرای شبی که به برادر شوهرم دادم!
 

من نگار هستم ۳۵ سالمه ، بدن خوش فرمی دارم، پوست سفید، باسن بزرگ و برآمده، کمر باریک ، ران های پر و کشیده… سینه های متوسط و کمی کوچک با موهای بلوند و چشمای خرمایی درشت و صورت جذاب و سکسی به حدی که همه رو جذب خودم میکنم.

داستان واقعیه اولین کس دادنم به برادر شوهرم حمید که مربوط به پارسال میشه، شبی که ما دعوت شده بودیم پارتی دوستانه، من و شوهرم علی با برادر شوهرم حمید و دو سه نفر دیگه رفتیم پارتی، خیلی خوش گذشت و همش مشروب خوردیم و رقصیدیم.

من اون شب یک لباس نازک و جذب طلایی ساتن پوشیده بودم، از بالا تا سینه هام و از پایین تا بالای ران هام لخت بود. شوهرم هیچوقت مانع آزادیم نمیشد و دوست داشت همه ببینن چه زن گوشتی داره…

توی مهمانی یه پسره از دوستای میزبان به اسم شایان همش تو نخ من بود، من و شوهرم بیشتر مراسم را وسط در حال رقص بودیم فقط چند جا شوهرم بیرون سیگار می کشید که یکبار که شوهرم رفته بود بیرون شایان نزدیکم شد و باهام خوش و بش کرد منم تحویلش گرفتم، اونم نزدیک شد و دستش را حلقه کرد دور کمرم، یک لحظه جا خوردم ولی شلوغ و تاریک بود کسی حواسش نبود، دستاشو از پشت حلقه زد دور کمرم و با هم میرقصیدیم ، کیرشو روی کونم احساس می‌کردم، با دستام ، گره ی دستاش که دور کمرم بود رو باز کردم و چرخیدم طرفش یه خنده حشری بهش کردم و اونم بهم گفت جون خوشگله و رفت سر میزش نشست.

من که حشری شده بودم دست شوهرم رو گرفتم ،رفتم سمت سرویس ها، اونجا شروع کردم لب دادن به شوهرم علی ، اونم حشری بود و از اینکه همه مردها حواسشون جمع من بود داشت حال می‌کرد. رفتیم داخل شروع کرد به مالوندن کسم، دستشو از کنار شورتم رد کرده بود و انگشتش رفته بود تو کسم، تا خواستم کیرش رو در بیارم یک دفعه چند نفر نزدیک سرویس ها شدن ، ما هم سریع متفرق شدیم.

شوهرم منو مالونده بود و خیلی حشری شده بودم، ساعت ۱۰/۳۰ شب گوشیه شوهرم زنگ خورد و از کارخانه کار فوری داشتن و خواستن که هرجا هست سریع خودشو برسونه کارخانه ، من با برادر شوهرم برگشتم خونه ، حسابی مست بودیم وقتی رسیدیم دم خانه به حمید گفتم بیا بالا ، گفت میخوام برم مزاحم نمیشم

گفتم بیا بالا خودتو لوس نکن… یه لبخندی زد

رفتیم از پله ها بالا من جلو بودم و حمید پشت سرم لباسم که یه مانتو بود رو در آوردم و زیرش لباس مهمونیم بود، کونم رو میدادم عقب و از پله ها میرفتم بالا
میتونستم تصور کنم چشم برادر شوهرم به کونم دوخته شده باشه.

رفتیم داخل واحد حمید کت و کراوات رو در آورد ، منم که تو راه پله مانتومو در آورده بودم.
رفتم تو اتاق یه تاپ و شلوارک کوتاه سفید پوشیدم، اومدم تو حال دیدم حمید داره پیک میریزه، نگام کرد ، خندید گفت بیا زن داداش چند پیک دیگه بخوریم، گفتم حالمون بد نشه گفت نه خیالت راحت چیزی نمیشه.

یک موسیقی گذاشتیم و چند پیک دیگه زدیم، همش نگاهش به سینه ها و باسنم بود، منم وقتی خوب گرم شدیم بلند شدم یک آهنگ مخصوص گذاشتم و رفتم وسط به رقصیدن
حمید هم خوشش اومد و گفت ماشالله به این همه زیبایی، کونم رو براش میچرخوندم و قر میدادم، بعد از چند لحظه دیدم شلوارش باد کرده ، کیر کلفتش واسه من بلند شده بود!
به رقصم ادامه دادم و سکسی تر کردم ، بهش گفتم خیلی هوا گرمه تاپ و شلوارکم رو در آوردم، زیرش شورت و سوتین سفید داشتم.

حمید یدفعه شوکه شد، اما به روی خودش نیاورد، بلند شد رفت دستشویی، یکم طولانی شد فکر کنم جق زد.
وقتی برگشت یه کم دیگه رقصیدم و بعدش خودمو پرت کردم رو مبل سه نفره ای که حمید یک گوشه اش نشسته بود.
با لبخند بهم گفت خسته نباشی خوشگله، چقدر تو زیبایی!!!
بهش گفتم مرسی و خودمو ول کردم تو بغلش
اولش یکم تعجب کرد اما آروم آروم دست کشید رو تنم و پیشانیم را بوسید، منم لبامو بردم بالا که یعنی لب میخوام اونم از خدا خواسته لبامو بوسید…

شروع کردیم لب گرفتن من فقط یک سوتین با شورت تنم بود ، برادر شوهرم هم لباسشو درآورد و روبروم ایستاد ، منم رفتم روی زانوهام و کیرشو از زیر شورت گاز میگرفتم.
کیرش خیلی بزرگ بود و واقعا کلفت بود، کیرشو در آوردم و مالیدم روی چشام ، گفت زن داداش خوشگل منی
گفتم آره داداشی جندت شدم.
کیرشو می‌کردم تو دهنم و لیس میزدم، حمید هم با دستاش سرم رو گرفته بود و می‌گفت چقدر تو خوشگلی زن داداش و همزمان کیرش رو فرو می‌کرد تو دهنم.
منو بلند کرد خوابوند روی مبل و پاهامو باز کرد، سرشو برد پایین و شروع کرد کسم رو لیسیدن
بعد بلند شد و خوابید روم ،برادر شوهرم کیر کلفتشو گذاشت توی کسم، اولش نمی رفت آروم آروم آنقدر قربونم رفت و ازم لب گرفت تا جا باز کرد.
وای ی ی ی… چه حالی میده کیر کلفتش حمید…منو بکن
عجب کسی داری زن داداش خوشگلم
شروع کرد تلمبه زدن ، باورتون نمیشه چه لذتی داشت کیر برادر شوهر، زیرش ارضا شدم و آب کسم پاشید روی کیرش، بلندم کرد و خوابید روی مبل نشستم روی کیرش، گفت بالا پایین کن زن داداش!
بعد از چند دقیقه کس دادنم بهش از روی کیرش پیاده شدم و نشستم به خوردنش
جوری براش ساک میزدم که انگار هزارباره بهش دادم

برادر شوهرم گفت قمبل کن نگار خوشگلم،
رفتم تو حالت سگی ، دیدم حمید روغن مایع آورد و شروع کرد کونم رو چرب کردن، بهش گفتم اینکارا لازم نیست. گفتم بریم اتاق خواب، روی تخت نشستیم، از تو کشو دیلدو و روغن مخصوص آوردم، شروع کردم فرو کردنش تو کونم،
گفت عجب زن داداش جنده ای دارم، کیرشو گذاشت تو کسم و گفت دیلدو در نیار، داشتم با دوتا کیر حال می‌کردم، که کیرشو گذاشت توی کونم و محکم میزد، دو دقیقه تلمبه تو کونم زد و آبش رو تمام خالی کرد توش، اون شب اولین سکسم با برادر شوهرم بود، اگر دوست داشتین خاطرات دیگه هم براتون بنویسم.

نوشته: نگار

  • Like 1
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • gayboys
      سکس با میلف کون تنگ پسره سوراخ کون زنه رو چرب کرده و کاندوم کشیده رو کیرش میکنه تو کون زنه دردش میاد . تایم: 01:45 - حجم: 11 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با خانوم سکسی و خوش هیکل . تایم: 12:15 - حجم: 45 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با میلف جاافتاده و حشری بات پلاگ کرده تو کونش و ساک میزنه و کصلیسی میکنه و بعد تو چند تا پوزیشن تا خایه تو کص و کونش تلمبه میزنه و ناله میکنه و آبش و خالی میکنه تو کونش . تایم: 09:40 - حجم: 36 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      سکس با خانوم سکسی و حشری اول از هم لب میگیرن و با کص و کون و ممه هاش ور میره و ساک میزنه و بعد تو پوزیشن داگی کصش و میگاد و ناله میکنه . تایم: 07:40 - حجم: 51 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • gayboys
      شخصیتی بنام فرزانه - 1   زن داداش بزرگم فرزانه بعد از فوت داداشم طبقه پایین خونشون یه آرایشگاه زد که دختر عموم مرضیه هم که بیوه بود و دختر خاله فرزانه میشد میرفت اونجا آرایشگاه خانواده عموم خیلی به این دختر سخت میگرفتن انگار گناه کرده که شوهرش مرده با اینکه 2 سال از فوت شوهرش می گذشت نمیذاشتن کسی بهش نزدیک بشه خب منم ازش خوشم اومده بود اما هیچ جوره فرصت آشنایی نداشتیم همه جا مامانش همراهش بود جز آرایشگاه که وقتی شلوغ میشد میرفت کمک فرزانه یه بار به فرزانه گفتم که داستان اینه و میخوام با مرضیه حرف بزنم گفت باشه به مرضیه میگم اگه خودش قبول کرد زنگت میزنم بیاید برید طبقه بالا با هم حرف بزنید اما قول بده فقطحرف بزنیدااااا باشه؟ گفتم چشم خیالت راحت منو که میشناسی گفت چون میشناسم گفتم خندیدم گفتم به خدا فقط صحبت می کنیم گفت باشه چند روز بعد زنگم زد گفت مرضیه قبول کرده فردا ساعت 4 عصر اینجا باش دیرتر نیا که مشتری میاد نمی خوام کسی بفهمه راس ساعت 4 رفتم خونشون مرضیه هم بود فرزانه برامون چای و شیرینی گذاشت و رفت پایین گفت مرضیه جان یه ساعت دیگه پایین منتظرتم و رفت پایین. مرضیه گفت کورش چرا من؟ این همه دختر؟ مامانت میاد یه دختر بیوه برات بگیره؟ گفتم بیوه کجا بود؟ کلا دو ماه زندگی کردید فکر نکنم اصلا فرصت نکرد کاری کنه که خندید با هم خیلی حرف نزدیم که یه ساعت شد و مرضیه گفت من این هفته کلا اینجام با فرزانه صحبت میکنم هر روز بیای یه ساعت حرف بزنیم از اون روز هر روز ساعت 4 تا 5 میرفتم و با مرضیه حرف میزدم که با اصرار من به فرزانه که یه ساعت چیه زود تمام میشه اجازه داد دو ساعت حرف بزنیم که دیگه حرفی برای گفتن نبود بوس و بغل بود بهش میگفتم بذار ببینم توی دو ماه چه دسته گلی به آب دادی به زور تونستم شلوار و شورتشو تا زانو بکشم پایین میگفت فرزانه بفهمه جرم میده گفتم نمی فهمه و براش کوسشو می خوردم گفت خیلی دوست دارم خوردنتو گفتم پس صدات در نیاد نشوندمش روی مبل و شلوار و شورتشو از پاش درآوردم و پاشو باز کردم و شروع کردم خوردن کوسش می گفت انگشتتو بکن توش بالای کوسشو مک میزدم و با انگشتم توی کوسش می کردم خدایش تنگ بود حتی واسه انگشتم گفتم چند بار کردت؟ گفت دو هفته هر شب بعدش پریود شدم و بعدش دوباره هرشب به جز پریودیام هر شب میکردم گفتم بازم خوب تنگ مونده گفت دو سال ازش میگذره گفتم واسه همین تو رو انتخاب کردم چون میدونستم تنگی از کون که نکردت؟ گفت نه اصلا وقت نکرد گفتم این ماله خودمه خودم افتتاحش میکنم مرضیه که ارضا میشد وقت تمام بود و میرفت که کم کم صدای فرزانه دراومد که بسه اگر می خوای برو بگیرش خونه من جای این کارها نیست و صد تا چرت و پرت دیگه منم رفتم به مامانم گفتم که مخالفت کرد گفت چرا مرضیه؟ مگر دختر خالت فهیمه چشه؟ گفتم من مرضیه رو می خوام فهمیه رو نمی خوام خلاصه دعوامون شد گفت من از خانواده بابات الدنگت دختر نمی گیرم اونم مرضیه با اون مامان خشکه مقدسش اون وقت توی عروسیت به جای شیرینی باید خرما بدی خدایشم راست می گفت اما من واقعا مرضیه دوست داشتم و اون اصلا خشکه مقدس نبود از فرزانه هم برای قانع کردن مامانم کمک گرفتم اما اونم نتونست کاری کنه فرزانه گفت فراموشش کن گفتم نمی تونم من فقط مرضیه می خوام گفت نه بابا؟ کورش عاشق شده اونم دختر عمو بیوه اش چند روزی گذشت و بحث و دعواها ادامه داشت که فرزانه گفت فردا 5 شنبه است ساعت 8 شب بیا با هم حرف بزنیم تا بهت بگم چیکار کنی. 8 شب رفتم فکر کردم مرضیه هم هست اما فقط فرزانه بود گفتم مرضیه کجاست؟ گفت خونشون گفتم پس با کی حرف بزنیم؟ گفت ما دو تا با هم. نشسته بودم روی مبل که دیدم از اتاق اومد بیرون یه تور سفید یه سره که مثله سارافان بود تنش بود که کل بدنش مشخص بود اومد نشست کنارم و گفت من فقط شبای جمعه می خوام که ماله من باشی اگه قبول کنی می تونی هر روز مرضیه رو بیاری اینجا با هم حرررررف بزنید دست زدم به سینه هاش گفت پس قبول کردی گفت اینو پوشیدم چون باید پارش کنی تا به زیرش دست پیدا کنی منم مثله وحشیا کلا پارش کردم و افتادم به جون کوسش گفت پس بلدی باید کجا رو بخوری مثله مرضیه هم براش مک میزدم هم انگشت می کردم توی کوسش کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن گفت آخ جون دقیقا مثله کامران میکنی دوست دارم کامران صدات کنم بکن کامران جونم بکن کوسمو منم توی کوسش تلمبه میزدم هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز توی کوس بیوه داداشم تلمبه بزنم اما واقعیت بود و داشتم میزدم می گفت این دسته بیل توی کوس مرضیه هم کردی؟ گفتم نه گفت آخ جون پس من اولین نفرم دوست داشتم اینو گفت تندتر بزن تا با هم ارضا بشیم و توی بغل هم ارضا شدیم و ریختم توی کوسش گفت آخ جوووون آب یه مرررد بهم گفت مرضیه بکن آبتو بریز توش تا حامله بشه بعدش دیگران مجبورن باهاتون کنار بیان… ادامه داره… نوشته: کورش
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18