gayboys ارسال شده در 2 بهمن اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن سکس با داداش کوچیکه سلام من سحرم ۳۲ سالمه این داستان در مورد سکس من با داداش کوچیک ترمه یکم طولانی است ولی بخونید امیدوارم لذت ببرید خب من توی خانواده پر جمعیت ب دنیا آمدم دو براد دارم دو خواهر من دختر بزرگه هستم متاسفانه من تو ۲۴ سالگی شوهرمو از دست دادم و من موندیم با دخترم بابام هم طبقه بالای خونشو برای من ساخت تو این ۸ سال بعضی وقت ها خود ارضایی میکردم خیلی یعنی شاید سالی یه بار اینا ولی تو این یه سال و چند ماه اخیر یکم شدت رفت بالا تر و شاید به دو یا سه روز کشید یادم رفت از خودم بگم رنگ پوست سفید با ممه هایی سایز ۷۵ و بدن معمولی نه خیلی چاق نه خیلی لاغر به نظر خودم خیلی خوشگلم خوب داشتم میگفتم شدت خود ارضاییم خیلی بالا رفته دیگه با ماژیک نیاز هامو بر طرف میکردم ولی خیلی دلم سکس میخواست از یه طرف نمیخواستم به شوهرم خیانت کنم تا اینکه یه روز داداش کوچیکم(یکم موردش بگم اسمش اهورا هست ۱۸ سالشه و چون بچه کوچیک خانواده هست و اختلاف با همون زیاده یکی یدونه شده البته بابام سیع کرده لوسش نکه و همین الان هم کار میکنه رو زمین کشاورزی یکم هم از بدنش بگم که قدش ۱۷۵ و اینا با یه بدن معمولی البته گاهی باشگاه میره و پوست سفید ) خب من قبلش اصلا بهش حس نداشتم یعنی کلا بعد شوهرم به کسی حس نداشت و با یاد سکس هایی منو اون خود ارضایی میکردم ولی یه روز تو حموم بود گفت آبجی سحر حوله رو بده رفتم تو حموم که بهش بدم نمیدونم چرا یهو درو باز کردم لختشو دیدم با کیرشو تقریبا ۱۶ سانت بود کلفتیش هم بد نبود حشری شدم با اینکه شب قبل خود ارضایی کرده بوده سریع رفتم طبقه بالا و خود ارضایی کردم خب گذشت گذشت تقریبا یه ۲ یا ۳ هفته از اون ماجرا گذشته بود از خرید برگشته بودم رفتم طبقه بالا دیدم داداشم داره خود ارضایی میکه (البته قبلا دیده بودمش ولی به روش نیوردم چون برا پسر تو این سن طبیعه و حتی گاهی در مورد دوست دخترش بهم میگفت کلا سعی میکردم خواهر پایه باشم چون خودم خودش تنها بودیم معمولا تو خونه خیلی باهم شوخی میکردیم و گاهی برام میگفت) خوب یه لحظه آمد تو ذهنم که برم رو دستش رو بگیرم بعد باهاش سکس کنم رفتم داد زدم سرش گقتم این چه کاریه یکی زدم تو گوشش (بی چاره هنگ کرده بود سریع شلوار داد بالا) الان معتادش میشی این کارو نکن افتاد به التماس کردن که غلت کردم گوه خوردم اینا گفتم این بار به کسی نمیگم ولی ببینمت به بابا و مامان میگم(خیلی سخت گیرن ولی زیاد به دادشم کوچیکم کاری نداشتن ولی میگفتمشون میزدنش) خب یه تقریبا دوما از این ماجرا گذشت و من زیر نظر داشتم نمیذاشتم تنها بمونه تو خونه یا زیاد بمونه تو دستشویی بهش میگفتم میدونم چی میکنی بیا بیرون . خب یه شب مامانم رفت خونه مامان بزرگم چون تنها بود هی نوبتی میرفتیم پیشش بابا هم رفته بود سر زمین کشاورزی من داداشم تنها بودیم خونه با دخترم که خوابوندمش داداشم میخواست بره پایین نذاشتم گفتم شب اینجا میخوابی نمیری پایین بعد به شوخی گفتم تا برات زن بگیریم ماجرا اینه بعدش رفت تو اتاقش خب ساعت ۱ بود تو ذهنم بود بهترین فرصته برای سکس البته موقعیت این طوری زیاد داشتم ولی خب میترسیدم . بهش گفتم بیا میخوام برم پایین کار دارم گفت من چرا بیام گفتم خودت میدونی با عصبانیت آمد پایین نشست رو مبل من یه کراپ پوشیده بودم جاک ممه هام رو انداخته بودم بیرون با یه ساپورت که گفتم حشریش کنم البته میدونستم براش عادیه ولی خب گفتم تکنیک خوبیه رفتم خودم الکی سر گرم کردم ولی نمیدونستم چطور شروع کنم میخواستم بی خیال امشب هم شب بعد یهو یه چیزی آمد تو ذهنم رفت کنارش رو مبل گفتم داداش ناراحت نشو که من بهت گیر میدم اینا برا خودته عقیم میشی میدونم تو این چند وقت این کارو هم کردی ولی تعدادش کم شده حداقل بحثمون رفت سر اینو گفتم حالا که این کارو نکردی جایزه داری گفت چی بعد منم خوابیدم سرش تو گوشش گفتم آبت رو تو من خالی کن بعد آمد که حرف بزنه لب گرفتم ازش خیلی وقت بود این کار ها رو نکرده بودم قشنگ لبشو میخوردم کصم هم کامل خیس شده بود ولی یه دو سه دقیقه لبشو خوردم اینا بعد بلند شدم گفتم لباست رو در بیار لباس های همو در آوردیم گفتمش بیا اول ممه هامو بخور گفت باشه آمد برام میخورد تو اوج شهوت بودم منتظر بود تا فقط کیرشو بکنه داخل تو همین فکر بودم یهو یه گاز ازم گرفت من هلش دادم گفتم چته وحشی گفتم مگه بار اولته گفت نه ولی دوست دخترم این طوری دوست داره گفت خب همه که این طور نمیخوان برا من فقط میک بزن گفت باشه یکم برام خورد گفتمش اسپری تاخیری داری گفت نه گفتمش آبت تو چند دقیقه میاد گفت دیر میاد تو فکر اون نباش خب گفت بیا کیرمو بخور گفتم باشه ولی باید کصمو بخوری(فکر میکروم آبش سر دو دقیقه میاد) قبول کرد کلاهک کیرشو گرفتم میک میزدم یهو به سرم فشار داد کیر شو تا ته کرد تو حلقم یه چند ثانیه این طور موندم بعد که ولم کرد میخواستم بیارم بالا یکم موندم بهش گفتم بیشعور این چه کاریه و معذرت خواهی کرد گفت بیا69گفتم این چیه گفت اینطوره و اینا گفتم خوبه آخ نگم چه خوب زبونش میکرد تو کصم هی لیس میزد انقدر قشنگ زبون تا آخر تو کصم نزدیک ۳۰ ثانیه این طور موندیم دیگه طاقتم سر آمد گفت بیا بکن توم گفت داگی میخوام گفتم باشه قمبل کردم کیرشو خوب میمالید در کصم آنقدر این صحنه خوب بود که به کل سکس می ارزید قشنگ نوک کیرشو میکرد سابید به چوچولم بعد یهو فشار داد تا آخر رفت تو بعد یه آه بلند کشیدم اونم گفت ساکت الان دخترت بیدارمیشه آمدم که برم دیدم گرفتم هی فشار میداد تو کصم از درد میخواستم بمیرم شاید خوب یادم نبود که درد کیر چطوره مگه نه نمی گفتم بیا بکنم خب خلاصه گفت هر موقع آماده بودی بگو تلمبه بزنم یه دو دقیقه موندیم گفتم شروع کن یواش یواش بزن اما احمق سریع زد زد داشتم از درد میمردم یکم که گذشت ارضا شدم ولی اون هنوز میزد از درد داشتم گریه میکردم ولی به لذتش می ارزید بعد خوابیدم روش هی فشار تکون نمیخورد همون طور هم ازم لب میگرفت بعد در آورد گفت بخور داره میاد گفتم نه نمیخورم خوابید روم کردش توم گفت میخوری یا خالیش کنم تو کست؟ گفتم باشه در بیار یه ده ثانیه خوردم براش یهو دوباره سرمو فشار داد ریخت تو حلقم چون یه مدت بود نزده بود آبش زیاد بود میخواستم بیارم بالا نمیذاشت گفت باید قورتش بدی یه چند ثانیه این طور گذاشتم دید دارم فشار میارم ولم کرد به امون خدا رفتم سریع تو ظرف شور آوردم بالا دیدم افتاد رو زمین گفتمش برو بالا رفتیم بالا یه راند دیگه تو تخت رفتیم بعد خوابیدیم از این ماجرا هم دوماه گذشته تو این مدت هم سکس داشتیم ولی کم کم دارم از کارم پشیمون میشم نوشته: سحر لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده