gayboys ارسال شده در 2 بهمن اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن قمار، دیلر، سکس سلام امیدوارم همیشه حالتون خوب باشه و کیرتون راست و کستون پر آب چند روز بود که انگار دنیا روی سرم خراب شده بود فکرشو بکن توی گرجستان رفتی برای یه تفریح چند روزه با دوستت اما وسوسه قمار پاشو گذاشت روی گلوت تورو فرستاده توی شانگریلا ( اسم یه کازینو توی گرجستان) روز اول که رفتیم اونجا نشستیم پای بلک جک بازی کردن هزار دلار بردیم خوشحال زدیم بیرون -عرفان کجا بریم؟ +بریم هتل بخوابیم دادا فردا دوباره بیایم همینجا یکم دیگه پول در بیاریم -اوکی بریم یادم رفت خودمو معرفی کنم بهتون اسمم علیرضاست ۲۷ سالمه قدم ۱۸۳ به واسطه اینکه از بچگی کشتی کار کردم بدنم ورزیدست و دوستم عرفان یه پسر چاق بامزه که خدا هرچیو ازش گرفته باشد بهش یه زبون شیرین داده که فقط میخوای برات حرف بزنه و تو بخندی ظهر از خواب پاشدیم بعد یکم چرخیدن توی تفلیس دوباره رفتیم کازینو که ای کاش نمیرفتیم باختیم و باختیم و باختیم همینطور که دنیا دور سرم میچرخید دیدم یه مرد با موهای جو گندمی اومد سمتم +سلام ایرانی هستی؟ -سلام بله علیرضا هستم +خوشبختم مهرانم. چرا انقدر بهم ریخته و عصبی هستی؟ -قربونت منم خوشحالم از اینکه یه ایرانی میبینم دیشب بازی کردیم بردیم هزار دلار امشب سه هزار تا باختیم مسافرت واسمون زهر مار شد +پیش میاد دیگه گاهی قمار یه سکه ای که دو رو داره خودت باید بهتر بدونی نظرت در مورد چند تا شات ویسکی چیه -اره دیگه همینطور که شما میگی حتماً چرا که نه فقط دوستم رفته wc بیاد بریم عرفان اومد و مهران مارو سوار ماشینش کرد راه افتادیم سمت یه بار خیلی معمولی توی مسیر کلی با هم گرم گرفتیم و رفتیم حسابی مست کردیم و خودمونو ساختیم موقع برگشت به هتل توی ماشین مهران یهو بهمون گفت +ببینید بچه ها شما اومدید برای تفریح نباید برید کازینو پولتونو آتیش بزنید مال خودتونه ولی بهرحال اومدید خوش بگذرونید -درسته مهران جون منم گفتم بعد هزار دلاری که بردیم به این عرفان که دیگه بسه اما گوش نکرد بهم عرفان: بابا من که کف دست بو نکرده بودم +حالا اگه نظر منو میخواین فردا برید باتومی اونجا خوش بگذرونید شهر خوبیه. مهران مارو پیاده کرد جلو هتل ازش تشکر کردیمو رفتیم بالا فرداش از خواب که بیدار شدیم عرفان گفت بریم پولمونو پس بگیریم ایشالا که میبریم که گفتم ولش کن پاشو این دو روزی که اینجاییم بریم دنبال عشق و حال ساعت ۴ عصر از تفلیس راه افتادیم سمت باتومی بعد رسیدن رفتیم هتل یه رویال سوئیت گرفتیم شبمون به گشتن توی شهر و پاساژاش گذشت برگشتیم هتل توی لابی دیدم که تراکت گذاشتن که تبلیغات یه پارک ابیه یدونه برداشتم و رفتیم توی اتاقمون. -عرفان من فردا میخوام برم این پارک ابیه که اینجاست از عکساش معلومه که باحاله +من نمیام علیرضا امروز توی این پاساژه یه مغازه دیدم که لوازم جانبی موبایل داشت از وسایلش خوشم اومد میخوام برم ببینم اگه قیمتاش خوب باشه یکم خرید کنم برا مغازه( عرفان توی یکی از پاساژهای غرب تهران موبایل فروشی داره) -باشه داداش پس من صبح پاشدم میرم +اوکی صبح شد و من راه افتادم با تاکسی رسیدم دیدم به به دیجی داره میکوبه ملتم توی استخر دارن حال میکنن یه سریم روی تخت دراز کشیدن دارن آفتاب میگیرن. بعد اینکه یه تنی به آب رسوندم رفتم از بار یه لیوان آبجو گرفتم و روی یه تخت دراز کشیدم همینجوری که مردم و نگاه میکردم توجهم به یه دختری جلب شد که داشت با دوتا از دوستاش سلفی میگرفت. قدش ۱۷۵ کمر خیلی باریک سینه های ۷۵ کون بزرگ و خوش فرم با یه پوسته برنزه که ترکیب شده بود با موهای بلوند. با خودم میگفتم کاش بشه بتونم یکم بهشون نزدیک بشم که یهو دیدم بی اختیار راه افتادم به سمتشون. واستا ببینم انگار دارن با هم فارسی حرف میزنن یه لبخند رضایتی نشست روی لبام رفتم جلو گفتم سلام مرسی که پرچم ایرانو بردین بالا دوستش رو به من کرد و گفت سلام. ممنون من: حیف نیست فقط از خودتون فقط سلفی میگیرید؟ نظرتونه ازتون چنتا عکس خوب بگیرم؟ راستی من علیرضام راستش ما اینجا زیاد عکس داریم تابستون که میشه یه روز درمیون میایم اینجا خوشبختم منم ریحانه ام دوستامم شقایق و سارا به به پس اسم شما ساراست هزار ماشالا از دور خیلی توی چشمی سارا: ممنونم ریحانه: یعنی میخوای بگی ما اوکی نیستیم دیگه فقط سارا تو چشمه؟ من: راستش من ظرفیت چشام کمه یکی بیاد توش دیگه جایی رو نمیبینم شقایق: پس مواظب باش جلوی پاتو ببینی زمین نخوری سارا: مرسی لطف دارید خلاصه شروع کردیم به حرف و صحبت که فهمیدم سه تاشون باتومی دانشجو هستند و دندون پزشکی میخونن. موقع خداحافظی رو به سارا کردمو بهش گفتم امکانش هست که بتونم واسه شام دعوتت کنم؟ ( عجیب چشممو گرفته بود) که گفت نه ممنون رو به ریحانه کردمو گفتم یه پا درمیونی نمیکنی که گفت خودش بخواد قبول میکنه سارا که اصرار منو دید گفت دیگه حالا بخاطر هیکل ورزشکاری تو چشم و ابروی مشکیت برات یه کاری میکنم. ساعت ۷ غروب بیا کازینو اکلیپس از هرکس بپرسی بهت نشون میده من امروز میرم اونجا خیلی اصرار داری بیا اونجا. رسیدی بیا توی بار بشین من میام پیشت. گفتم اوکی و برگشتم هتل دیدم عرفان کلی گاردو کابل شارژر خریده و خوشحال داره میخنده که قیمتاش عالی بود رفتم صرافی ایرانی پیدا کردم گفتم از تهران پول بفرستن برم دلار بگیرمو بیشتر خرید کنم. گفتم باشه منم با یکی آشنا شدم باهاش ساعت هفت قرار دارم . رسیدم به کازینو رفتم داخل هزار و پانصد دلار ژتون گرفتم و رفتم توی بار نشستم. از لحظه ای که وارد شدم نظرم جلب دیلرای دختر اونجا شد که یکی از یکی زیباتر بودن. یه ربعی شدو هرچی چشم گردوندم سارا رو ندیدم کم کم داشتم ناامید میشدم که دیدم صداش اومد دست گذاشت روی شونم و گفت خیلی معطل شدی؟ برگشتم دیدم سارا با لباس فرم دیلرای اونجا جلوم واستاده با تعجب سلام کردمو گفتم اینجا کار میکنی که گفت آره سه روز در هفته میام اینجا هم حقوقش خوبه هم بیمه کردن منو هم اینکه کار آسونیه . تازه داشتیم گرم حرف زدن میشدیم که دیدم گفت ای وای من زمان استراحتم تموم شده باید برم. مرسی که اومدی. منم رفتم یکم باهاش بازی کردم ۷۰۰ دلار باختم خداحافظی کردم و اومدم بیرون ولی کل فکرم پیش سارا بود تصمیم گرفتم برگردم. وقتی رسیدم اول حسابی ویسکی خوردمو مست کردم دیدم سارا سر میز رولت واستاده رفتم بدون هیچ حرفی باهاش ۵۰۰ دلار گذاشتم روی اعداد قرمز یه نگاهی بهم کرد و زیر لب گفت دیوونه اسپینو زد. چشم همه به چرخونه یه رولت بود حتی خود سارا ولی من نگاهم فقط به صورت سارا بود که توی اون مستی واقعاً خواستنی و سکسی بود همش هیکلش کنار استخر یادم میومد. که یهو دیدم توپ توی عدد ۷ افتاده و سارا ۱۰ تا ژتونه ۱۰۰ دلاری داد بهم پولم دو برابر شده بود. همینجوری که زل زده بودم به لبای گوشتیش یه خنده کردم و دوباره ۵۰۰ دلار گذاشتم روی دازن دو ( رولت بازا میدونن که چجوریه شرط گذاری های رولت) که از شانس خوبم توپ افتاد توی عدد ۲۱ و پولم شد ۲۰۰۰ دلار. که زمان سارا تموم شد و رفت میز بلک جک. اون کارت میکشید برای پلیراش و منم با چشای مستو خمارم نگاهش میکردم زیر چشمی نگام میکرد و میخندید. رفتم سر میزش کل پولمو گذاشتم روی یه باکس بهم برد داد و با یه نگاه جدی بهش گفتم کی کارت تموم میشه گفت ده دقیقه دیگه گفتم توی بار منتظرتم دیدم اومد سمت من و گفت برو جلوی در بمون لباس عوض کنم میام ساعت ۱۱ و نیم شب شده بود منم خیلی مست بودم. دیدم اومد بیرون گفت بریم یه بار منم مست کنم چقدر بردی آفرین بهت منم که دیگه هم مست بودم هم خسته هم شهوتی نگاش کردم گفتم ببین من فردا ساعت ۴ بعد از ظهر از تفلیس پرواز دارم به تهران نه وقت دارم نه حوصله نه میتونم الان دیگه مشروب بخورم دلمو زدم به دریا و گفتم ببین از دم استخر که دیدمت از دور فقط دارم به این فکر میکنم که … گفت فکر میکنی که چی علیرضا بگو؟ بگو تا بخوابونم زیر گوشت. یه نگاه بهش کردم پولایی که برده بودم و در آوردم گفتم سارا هزار دلار بهت میدم میخوام تا صبح بکنمت وقت اینو ندارم که باهات الان سروکله بزنم یا آره یا نه یه نگاهی بهم کرد و سرشو تکون داد و گفت خیلی بیشعوری ولی منم که دیدمت با هیکلت خیلی حال کردم دیوونه بازیتم که توی رولت بازی کردن دیدم بیشتر خوشم اومد پونصد تا بزار روش تا صبح بکن گفتم اوکی ولی به شرط گفت چه شرطی گفتم از کونم میکنمت. پولو بهش دادمو رفتیم هتل توی راه با خودم چیدم که توی مستی خر شدی ۱۵۰۰ دلار دادی بهش پس باهاش مثل یه جنده رفتار کن توی مسیر هتل همش می خواست لب بگیره ازم که میگفتم نه بذار برسیم بعد. وارد اتاق شدیم دیدم عرفان نشسته داره وسایلشو میچینه توی چمدون تا چشمش به سارا افتاد اومد پاشه که سلام بکنه گفتم بشین سر جات خپل خان به این جنده سلام نکن وسط اتاق نشوندمش جلوی خودم کیرمو در آوردم گفتم سارا نوش جان بخورش جنده تا اومد حرف بزنه موهاشو گرفتم توی دستمو تا دسته جا کردم کیرمو تو حلقش اوق زد و در آورد کیرمو از دهنش گفت آروم وحشی دوباره کرد توی دهنش شروع کرد به ساک زدن خودشم انگار از رفتارم هورنی شده بود با عشوه و پر تف کیرمو میخورد. آب دهنش تخمامو خیس کرده بود عرفانم اومده بود و داشت نگاه میکرد که یهو دستاشو گذاشت روی سر سارا فشار داد سرشو سمت کیرم کم کم دستشو برد سمت کونش که سارا کیرمو در آورد و گفت فقط میتونی نگاه بکنی دست نزن به من. بلندش کردم لختش کردم داگی نگهش داشتم روی مبل یه دست روی کسش کشیدم دیدم کاملاً خیس شده بدون کار اضافی کیرم گذاشتم رو کسشو با یه فشار دادم تا ته توش کمرشو گرفتمو شروع به گاییدن کسش کردم تنگ نبود ولی انقدر قشنگ آه و ناله میکرد که داشتم کیف می کردم انداختمش روی مبل و رفتم روش کردم تو کسش و تا ته تلمبه میزدم چشماشو بسته بود و داشت حال میکرد پاهاشو چسبوندم بهم گذاشتم روی شونم همینجوری میکردمش دیگه صدای آه و نالش کل اتاقو پر کرده بود که دیدم عرفان با کیر سیخ نشست بالا سرشو آروم کیرشو گذاشت تو دهن سارا اونم بدون حرفی شروع به خوردن کرد براش . حسابی که از کس گاییدمش کله کیرمو گذاشتم روی سوراخ کونش بعد یکم بازی کردن با کله کیرم روی مقعدش سرشو جا کردم توی کونشو آروم آروم فرو کردم چه کون تنگی بود حس میکردم که رگای کیرم زده بیرون با سرعت توی کونش جلو عقب میکردم که اصلا نفهمیدم کی و چطور کل آبمو خالی کردم توی کونش سارا ام که آنقدر ارضا شده بود که دیگه نایی نداشت پاشدم رفتم توی حموم یه دوش گرفتم اومدم بیرون دیدم عرفان سارارو داگی نگه داشته کرده توی کسش تلمبه میزنن رفتم نشستم جلوش کیرمو گذاشتم دهنش اونم مثل قحطی زده ها کیرمو میخورد آبمو آورد ریختم توی دهنش و رفتم بیحال روی تخت خوابیدم تا صبح. در ادامه دوستان این داستان فقط برای اینه که کیر شما راست بشه پس لازم نیست بیای بنویسی که زاییده ذهن یه جقی. صرفاً جهت لذت شما نوشته شده نوشته: علیرضا لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده