chochol ارسال شده در 30 دی اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی رابطه عاشقانه من و حامد با خواهرزاده سکسیم قصد ندارم داستان سکسیای بگم که وسوسهت کنه. میخوام تجربهی واقعی خودمو از تریسام عاشقانه منو دوستم حامد با خواهرزاده سکسی و زیبام بگم. خواهرزادهم الهه هجده سالش بود و یه هیکل پر و گوشتی با پاها و باسن خیلی خوشفرم و سینههای نسبتا درشت سایز ۷۵ داشت. پوست تنش سفید و بسیار خوش عطر بود. اما اونچه بشدت سکسیش میکرد رفتار و اداهاش و لحن حرف زدنش بود. الهه بین داییاش منو خیلی دوست داشت و داره. از اونجا که من مجردم و تنها زندگی میکنم خیلی وقتا الهه رو با خودم مسافرت میبردم. یبار توی سفرمون به کاشان اتفاقی افتاد که همه چیز تغییر کرد. الهه از حمام اومده بود و داشت توی یکی از اتاقها جلوی آینه به پوست تنش یه لوسین میزد و من اتفاقی تصویرشو دیدم. خودش نمیدونست که عملا اون اتاق بخاطر آینه هاش از توی هال دید داره. وقتی بدن برهنهش رو دیدم نتونستم نگاه نکنم. عالی بود طوری دستشو روی پوستش سُر میداد داشتم دیوونه میشدم و همزمان داشت چیزی زمزمه میکرد و آروم میرقصید. اون شب تا صبح دیوونه شدم. کم کم بهش بیشتر توجه کردم و حتی آوردمش پیش خودم زندگی کنه. تقریبن چهار شب در هفته پیش من بود. خیلی سعی کردم فراموش کنم ولی نشد. حتی یه دوربین نصب کردم که وقتی نیستم بتونم ببینمش. یه روز دیدم یه پسری رو آورده خونه من و پسره طوری با شهوت داشت لختش میکرد و سینه و گردنشو میخورد که انگار میخواد الهه رو له کنه. سفت بغلش کرده بود از پشت داشت سکس میکرد البته بعدها فهمیدم سکس کامل نبوده و فقط گذاشته بود بین رانهای نرم و شهوتیش. این پسر روزهای دیگه هم میومد و با الهه سکس میکرد اما یه روز دیدم دو تا پسر پیش الهه هستن و کم کم لباساشو در آوردنو و الهه وسطشون بود از دوطرف داشتن میخوردنش و سکس کردن. این اتفاق باعث شد دخالت کنم و شب بعد از شام بهش گفتم میدونم با کسی دوستی و غیره. ولی نگفتن میدونم تریسام داشته. الهه دیگه پسره نیاورد خونه من و رابطه مون گرمتر شد چون واقعا دوسش داشتم. تااینکه احساس کردم دارم عاشقش میشم حتی شبا توی یه اتاق میخوابیدیم و تقریبا تمام روزها خونه من بود. دوست قدیمیم حامد هم که زیاد خونهم میومد رابطه خوبی با الهه داشت و الهه حامد رو هم دائی صدا میکرد. یه شب منو الهه شراب خوردیم و موقع خواب، از اونجا که الهه کاملا ناهوشیار بود، من سعی کردم لمسش کنم. منکر نمیشم عالی بود، عطر پوستش بینظیره، سینههای نرم و پُرش که کل دستمو پر میکرد، رانهای داغش و باسنش که خیلی درشت و گوشتی بود و بشدت به چشم میاومد. سعی کردم کیرمو بذارم لای رونهاش ولی اینکارو نکردم اما از بس لمسش کردم و بوسیدم و کیرمو به باسنش مالوندم که ارضا شدم. خیلی خیلی خیلی خوب بود. اما بعدش از اینکه عاشق خواهرزاده خودم شدم احساس گناه کردم و یه روز که با حامد وید کشیده بودیم واسش اعتراف کردم که عاشق الهه شدم و سعی کردم یبار بکنمش. نکته عجیب این بود که حامد بعد از شنیدن این حرف بیمقدمه گفت: محسن من خیلی وقته عاشق خواهرزادهت شدم و بهت حق میدم چنین حسی داری بهش واقعیتش حس من و حامد یجور بود. هردومون احساسی داشتیم که یه طرفش میل جنسی شدید بود و یه طرفش عاطفه و عشق. از اون روز تقریبا منو حامد هر روز در مورد الهه حرف میزدیم و گاهی فیلمای خونه رو نگاه میکردیم که الهه برهنه بود یا با سوتین و دامن. نصف حرفای منو حامد این بود که چجوری میشه به الهه بگیم. حامد میگفت الهه هرگز راضی به رابطه سکسی و عاشقانه سه نفره نمیشه. تا اینکه مجبور شدم فیلم عشق بازی دو تا پسر رو با الهه به حامد نشون بدم.بعد از اینها حامد سعی کرد به الهه نزدیکتر شه، براش هدیه میخرید، حتی یبار واسش لباس شنا خرید و به مرور تقریبا با الهه وارد یجور رابطه یک طرفه شد. اما داستان از یه مسافرت وارد یه دنیای جدید شد، دنیای عشق و سکس منو حامد با خواهرزاده م الهه که تا همین چند ماه قبل هم ادامه داشت. داستان این بود که ما سه نفری رفتیم شمال. شهریور ماه بود و کارو سپردیم به بقیه و سه هفته شمال موندیم. تقریبا هر شب مست می کردیم و الهه از اینکه با داییش داره خوش میگذرونه خوشحال بود و شبها روی تخت من کنار من میخوابید. ویلا برای خواهر حامد بود و یه استخر کوچیک داشت که یه شب سه تایی پریدیم توشو و از اونجا که الهه شنا بلد نبود حامد بهش شنا یاد میداد. میبردش در عمق سه متر و رسما به بهانه شنا یاد دادن الهه رو بغل میکرد. الهه با تاپ و شلوارک بود. از استخر اومد بیرون رفت بالا و چند لحظه بعد با مائویی که حامد خریده بود برگشت. البته شلوارک هنوز پاش بود. من آبجو خوردم و همونجا نوشیدیم. یه ساعت بعد الهه تقریبا مست مست بود و توی عمق یه متری نشسته بود توی بغل حامد. من هم رفتم سمتشون. نمیدونم چطور شد ولی وقتی بهشون رسیدم دستای الهه رو گرفتم و انداختم دور گردن خودم. حالا خواهرزادهی من الهه وسط من و حامد لم داده بود و یک جو بشدت سکسی ایجاد شده بود. حامد داشت از پشتسر شکم و پهلوهای لخت الهه رو تاچ میکرد و منم از روبرو شروع کردم به خوردن گردن الهه. واقعا لحظه عجیبی بود. من و حامد از شهوت و عشق لبریز بودیم. پنج شش دقیقه بعد حامد سعی کرد شلوارک الهه رو از پاش در بیاره که الهه یه تقلائی کرد و درحالیکه صداش میلرزید نگام کرد و گفت باورم نمیشه دائی. من یخ کردم اما الهه دوباره چشماشو بست و خودشو فشار داد توی بغل حامد.معلوم بود دوس داره ادامه بدیم اما من بدنم سست شده بود و دیگه جرات نداشتم. حامد شلوارک الهه رو در آورد و مایوی خودشم درآورد و کامل لخت شد. وقتی کیرش چسبید به باسن الهه، الهه طوری لبشو گاز گرفت و نفس کشید که من جرات پیدا کردم. رفتم جلو ، اولش فقط صورت زیباشو نوازش کردم اما کم کم دستمو بردم پایین و سینههای نرم و گوشتیشو از مایو در آوردم و شروع کردم به خوردن الهه تند تند نفس میکشید و گاهی میگفت آره آره… کم کم هر سه مون لخت شدیم، و من و حامد از عقب و جلو کیرمون رو گذاشتیم لای رانهاش و چند دقیقه بعد هردومون ارضا شدیم روز بعدش هیچکدوم همو نگاه نمیکردیم اما شب بعدترش الهه وسایلشو برداشت که بره استخر و گفت من میرم استخر شما نمیاین دائی؟ این سوالش به معنای اوکی بود. منو حامد سریع مشروب برداشتیم و رفتیم پایین. بعد از مشروب خوردن حامد شروع کرد به بوسیدن و خوردن سینه و گردن الهه و منم کم کم اضافه شدم سه تایی لخت شده بودیم که الهه با شهوت گفت منو بکنین دائی کامل بکنین شوکه شدم و گفتم مگه تو ویرجین نیستی؟ گفت نه خیلی وقته تا حالا چنین چیزی تجربه نکردم. منو حامد تقریبا یک ساعت کردیمش. یکی از کُس یکی هم میذاشت دهنش تا ساک بزنه. از اون شب واقعا یک رابطه عمیق عاشقانه بینمون شکل گرفت و همونطور که منو حامد، الهه رو عاشقانه دوست داشتیم الهه هم ما رو دوست داشت. هرگز با یکیمون به تنهایی سکس نکرد و همه چیز بینمون با احترام عشق جریان داشت تا دو ماه پیش. الهه الان ۲۱ سالشه و سه سال از عشق منو حامد با خواهرزاده سکسی و شهوتی و زیبام میگذره. الهه اخیرا تصمیم گرفت که بره دانشگاه های ترکیه و طراحی و فشن بخونه. دو ماه پیش رفت و تقریبا منو حامد در چهل سالگی احساس میکنیم همه چیزمون از بین رفته. البته یه گروه توی تلگرام داریم و هر شب باهم چت میکنیم و حتی چند بار الهه جلوی دوربین لخت شد و تصاویر این سه سال رو واسمون یادآوری کرد. نمیدونم شاید برای الهه بهتر باشه با یه پسر جوون ازدواج کنه اما باید اعتراف کنم که از ته دلم آرزو میکنم الههی خوشگل دایی برگرده و دوباره سه تایی عشق شهوتی و ممنوعه و پنهونیمون رو تجربه کنیم تقدیم به زیباترین عشق زندگیم به خواهرزادهی زیبا و شهوتآلودم الهه نوشته: محسن لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده