رفتن به مطلب

داستان سکسی زندایی تپل


mohsen

ارسال‌های توصیه شده


زندایی مریم تپل
 

سلام خدمت دوستان کونباز.
سعید هستم ۳۶ سالمه قدم ۱۸۰ تقریباً تپل و کیرم ۱۸ سانت و قلمی یه زندایی دارم اسمش مریم هست ۴۲ سالشه و تپل و گوشتی و سفید بدون یه نخ مو تو بدنش داستان کامل واقعی هس .من از ۲۰ سالگی تو نخ این زندایی بودم داییم تو خونه پدر بزرگم که تو روستا زندگی میکرد خونه ما روبروی خونه پدر بزرگم بود منم همیشه به یه بهانه ای میرفتم اونجا زندایی رو دید بزنم همیشه چاک سینش پیدا بود به خاطر کار داییم که تو شهر بود بعد چند دو یا سه سال خونه داییم اومد تو شهر و ما دیگه چاک سینه مریم خانم رو ندیدیم گذشت تا حدود ۱۰ سال بعد منم بعد از ازدواج به اصرار خانمم خانه ام رو اوردم همون شهر که داییم بود و چند بار بهشون سر میزدیم بیشتر رفت و آمد از طرف ما بود و وقتایی که خونه دایی بودم همش چشام رو کون بزرگ و ممه های زندایی بود و پیش خودم میگفتم نوش جونت دایی عجب کسی میکنی . گذشت تا داییم بر اثر سکته مغزی فوت شد و یکی دو سال از فوت دایی می گذشت و کم و بیش میرفتم خونشون برا کارای فنی خونه مثلا تعمیر پمپ اب و تعویض شیر گاز و پریز برق و از اینا چون داییم پسر نداره و دوتا دختر که یکیش ازدواج کرده و یکی هم دانشجو هس خلاصه گاهی اوقات هم مریم جون زنگ میزد میگفت بیا منو برسون تا فلان دکتر مثلا یا خونه بابام یه روز چند مدت اینجوری گذشت یه روز رفتم دنبالش که بره بانک تو مسیر دل رو زدم به دریا و تو حین صحبت دست گذاشتم رو رون پاش و کمی مالیدم دیدم واکنش نشون نداد گفتم انگار بدش نمیاد چند بار تکرار کردم و هیچ نگفت اونم چند باری دستم رو میگرفت و تا شب که اومدم خونه پیامش دادم گفتم ببخشید من امروز حواسم نبود دستم گذاشتم رو پات و از این حرفا و گفت اشکالی ندارد کار بدی که نکردی . انگار خودشم خوشش اومده بود. گفتم به هر حال ببخشید گفت ای بابا مگه چی شده بوسم که نکردی یه ذره دستت خورده بهم گفتم اگه بوست میکردم چی گفت واای بازم کاریت نداشتم گفتم من فردا میام بوست کنم با قبول کرد فرداش رفتم خونشون برا تعویض پریز برق دختر کوچیکه خونه بود ولی دزدکی چند تا بوسش کردم و یه لب ازش گرفتم خودشم حشرش زده بود بالا معلوم بود از نگاهش . اون روز گذشت تا قرار سکس گذاشتم باهاش البته از قبل با تماس و پیام باهاش هماهنگی کردم بعد از دو سه روز رفتم خونشون دختر دایی هم دانشگاه بود. من بودم و مریم خانم کون گنده نشستم کنارش رو مبل رفت شربت اورد بعد از خوردن کمی خجالت میکشید من دست زدم به ممه هاش و گفتم اینا چطورن گفته خیلی وقته دست بهشون نخورده گفتم تلافی این سه چهار سال که دایی فوت شده را برات در میارم لباسش رو زدم بالا از بالای سوتین سینش رو در اورم شروع کردم به خوردن دیدم داره از حال میره لباسش در آوردم دراز کشید منم دراز کشیدم کنارش باز شروع کردم مالیدن نوک سینش و خوردن همینجور که میخوردم دست کردم تو شلوارش و شورتش کسش خیس خیس بود گفت همون اول که خوردی آبم اومد خیس شدم اخه خیلی وقته سکس نداشتم بکن تو دیه طاقت ندارم بلند شدم لباسام رو در آوردم و شلوار و شورت مریم هم درآورم باورم نمیشد کس تپل گوشتی زندایی الان جلوم بود یه کاندوم همراه اورده بودم گذاشتم و پاهاش دادم بالا و سر کیرم گذاشتم دم سوراخ کسش از بس خیس بود با یه فشار سر خورد تا ته رفت تو کس زندایی مریم یه اه کشید باورم نمیشد تنگ و داغ بود که نگو . شروع کردم تلمبه زدن از بس تنگ و داغ بود۳ دقیقه‌ای ابم اومد . چند دقیقه کنارش خوابیدم و برا بار دوم از پشت گذاشتم تو کسش اینجوری کون بزرگ و سفیدش جلوم بود کیرم تو کسش چند تا تلمبه زدم باز آب زندایی اومد حس کردم خیس شد دوباره منم بعد چند دقیقه تلمبه زدن آبم اومد خالی کردم رو کون و کمر زندایی بعد از تمیز کردن هم کمی بغلش کردم گفتم از این به بعد دیگه این کس بدون کیر نمیشه خداحافظی کردم و اومدم از اون روز به بعد هفته ای یکی دو بار هر موقع خونش خالی باشه پیامی میده منم میرم میکنم و حالی بهش میدم و میام تو کف کون گنده ش هستم حالا قول داده بهم از کون بده ‌ امیدوارم از داستان لذت برده باشین

نوشته: سعید

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.