رفتن به مطلب

داستان گی کون دادن به شوهر دختردایی


chochol

ارسال‌های توصیه شده


کون دادن به شوهر دخترداییم
 

سلام من سامی هستم ۲۱ سالمه و مشهد زندگی میکنم قدم ۱۷۵،وزنمم۶۷و بدن سفید و سکسی دارم ،و اینم بگم که از نظر قیافه کم ندارم و واقعا خوشگلم ،حالا بریم سر اصل داستان ❤️
من و سعید توی عروسی با هم آشنا شدیم و دلیل آشنایی مونم مزاحمت بود البته برای من وقتی ۴ نفر می‌خواستند به زور بهم تجاوز کنند سعید اومد و نذاشت که اون اتفاق بیفته چو اخر شب بود و مجلس تموم شده بود تو راه برگشت بودم و اگه سعید نمیرسید معلوم نبود اون شب چه بلایی سرم میومد.
و همونجا از سعید خیلی خوشم اومد،بگذریم از سعید بگم براتون سعید ۳۲سالشه و چشم و ابروی مشکی و مردونه ای داره قدشم ۱۹۰هستش و رنگ پوستم تیره هستش ،من تا اون شب ندیده بودمش و نمیشناختم ولی اون منو میشناخت و اینطور که میگفت تو مجلس هم زیر نظر داشته منو ،
خلاصه اون شب بخیر گذشت و منو دختر داییم وسعید راه افتادیم چون دیر وقت بود نخواستم مزاحمشون بشم و تا یه مسیری باهشون همراه بودم و کنار یه ایستگاه پیاده شدم تا اسنپ بزنم و سعید گفت تا ماشین بیاد میمونه ،بعدش شماره تلفنم رو بهش دادم و سوار ماشین شدم و رفتم خونه
وقتی رسیدم سعید پیام داد…
سلام رسیدی؟
من:اره رسیدم ،بابت امشب ممنون و ببخشید مزاحم شدم.
سعید:نه بابا این چه حرفیه ،خوب دیگه دیر وقته برو استراحت کن سلام برسون به پدرت،
من :به هر حال ممنونم ازتون،بله چشم شما هم سلام برسونید.
سعید :شب بخیر
من:شب بخیر 🥰
اون شب اصلا خوابم نبرد همش تو فکر سعید بودم واز یه طرف خجالت میکشیدم که بهش پیام بدم و اینکه خیلی ازش خوشم اومده بود سعید واقعا خوش هیکل بود .
خلاصه اون شب به هر شکلی بود خوابیدم و ظهر که پاشدم خونه کسی نبود و خواستم زنگ بزنم به سعید بابت دیشب ازش تشکر کنم هم اینکه از حسم بهش بگم ولی دلم راضی نبود اخه میترسیدم یه وقت درخواستم رد کنه.
اون روز هر کاری کردم نتونستم پیام بدم و یا حتی زنگ بزنم نزدیک ساعت ۴ بعد از ظهر بود که دیدم گوشیم پیام اومد
وقتی برداشتم دیدم سعید پیام داده و از خوشحالی دل تو دلم نبود:
سعید:سلام خوبی ؟
من :سلام ممنون شما خوبین ؟
س:ای بد نیستم خواستم ببینم اگه بیکار هستی بیای خونمون دختر دایت برای چند روز نیست و من تنهام اگه دوست داری بیا اینجا دسته هاتم بیار (منظورش دستگاه PS )یه فوتبال بزنیم .
من:باشه تا شب خبرش رو میدم
س:باشه منتظرم
دل تو دلم نبود برای رفتن پیش سعید یه موقعیت جور شده بود و من خیلی دلم میخواست پیشش باشم و از یه طرفم. خجالت میکشیدم و اخرش دل زدم به دریا و پیام دادم بهش که میام .
رفتم حموم دوش گرفتم چون بدنم و صورتم مو نداره دیگه نیاز به شیو کردن نبود سریع اومدم بیرونم و خشک کردم خودمو،یه تیشرت سفید و یه شلوار جین آبی پوشیدم که چسب بود و اندامم قشنگ مشخص بود .
موهامو حالت دادم و ادکلن زدم و کرم نرم کننده به دست صورتم زده بودم خیلی ذوق داشتم برای دیدنش و اینکه ری اکشنش بعد دیدن من چیه ؟
خلاصه دستگاه برداشتم رفتم ادرس برام فرستاده بود چون میدونست تا حالا خونش نرفتم
وقتی رسیدم درو زدم و سعید درو باز کرد رفتم بالا که دیدم در حال بازه یه در زدم و رفتم داخل دیدم سعید رو به روم وایساده و وقتی منو دید شوکه شد
سلام کردم و رفتم جلو دست دادم ولی سعید ماتش برده بود
بعد از یه مکس کوتاه جواب داد و رفتیم نشستیم و بعد از پذیرایی و احوالپرسی دستگاه وصل کردیم که بازی کنیم
وقتی دستگاه داشتیم وصل می کردیم از قصد خودمو خم میکردم یا به حالت خم میموندم که سعید رو تحریک کنم و موفق هم شدم😂
بعد شروع کردیم به بازی سعید همش به پاهام نگاه میکرد و به بهانه های مختلف دستشو میذاشت روی رون های پاهام و یا حرفای سکسی میزد تا تحریکم کنه دیگه حوصلم داشت سر میرفت که بهم گفت که یه ماه که رابطه نداشته و ازم کمک میخواست و منم که دوست داشتم بهش بدم فقط روم نمیشد اولش یکم مخالفت کردم ولی بعدش وا دادم و قبول کردم
سعید همش میخواست سری منو لخت کنه ولی من دوست داشتم اروم اروم لخت شم و فانتزی هامو بهش گفتم که چطور سکسی دوست دارم از این حرفا
بعدش شروع کردیم به مالوندن هم دیگه لبام میخورد و از پشت کونمو چنگ میزد دست هاش خیلی قوی و مردونه بود یواش یواش دیدم کیرش بلند شده و با شکمم برخورد می کرد نامرد خیلی قشنگ گردنمو میخورد و لاله های گوشمو طوری میخورد که دلم میخواست فقط منو همون لحظه بکنه
کم کم شلوارشو در اوردم و خواستم ساک بزنم براش تا خواستم شورتشو در بیارم بلندم کرد و برد توی اتاق
اتاقشون پنجره نداشت و تاریک بود وقتی درو بست همه جا تاریک تر شد و حتی همو نمیدیدیم که چراغ خواب رو روشن کرد و نور زیادی نداشت و همین باعث میشد که زیاد خجالت نکشم بعدش دراز کشید رو تخت و اشاره کرد براش بخورم منم نشستم وسط پاهاشو شرتشو کشیدم پایین!وای خدای من چی می دیدم کیرش خیلی کلفت بود و سرش پهن تقریبا ۱۹ سانتی میشد فکر کنم ولی عجیب کلفت بود
بگذریم شروع کردم به خوردن اولش فقط لیس میزدم ولی بعدش گذاشتم دهنم و شروع کردم خوردن یه چند دقیقه خوردم که پیش ابش ریخت و حالم بد شد ازش خواستم که بکنه ولی گفت یکم دیگه بخورم منم چون باهاش حال میکردم خوردم تا ته نمیتونستم بخورم و فقط یکم میرفتم پایین بعدش دیگه نتونستم بخورم و ازش خواستم بکنه چون قبلش رابطه نداشتم تنگ شده بودم و یکم میترسیدم ولی دل زدم به دریا دراز کشیدم رو تخت و سعید از روی شلوار میمالوندم و هی تکرار میکردو میگفت:
جون چه کونی داری چقدر نرمه
من:اره عزیزم تازه هنوز ندیدیش ببینیش چی میگی ؟
س:دیگه طاقت ندارم در بیار شلوارت رو ؟
من :خودت برام درش بیارعزیزم من دیگه زنتم
سعید برام شلوار رو در اورد و وقتی شرتم کشید پایین یه جون گفت و دراز کشید روم و بوسم کرد و درگوشم گفت این کونتو امروز جرش میدم با این حرفش یکم ترسیدم و شروع کرد بوسیدن کمرم و مالوندن لپ های کونم و دیگه نمیتونست خودشو نگه داره و یه بالش گذاش زیر شکمم و کونم زد بالا با دستای بزرگش اسپنک میزد روی کونم و سرخ شده بود کونم از ضربه هاش ژل لوبریکانت از کشوی کنار تخت برداشت و زد در سوراخم یه حسی داشت انگار که سرد بود و با انگشتش اروم بازی میداد شاید باورتون نشه ولی انگشتشم به زور میرفت و بعد چند دقیقه دو انگشتی کرد داخل که دادم رفت هوا و اه و ناله هام شروع شد سعید خیلی حشری شده بود و مرتب میگفت که تو دیگه مال منی و فقط باید من بکنمت با این حرفاش بیشتر تحریک میشدم تازه داشتم باز میشدم که انگشتش رو کشید بیرون و گفت اماده منم با سر اشاره کردم اره و یکم ژل زد به کیرش گذاشت در سوراخ اروم فشار داد سرش رفت داخل یکم سوزش داشت و من دیگه ترسم ریخته بود یکم توی همون حالت عقب جلو کرد ولی تا ته نمیزد منم صدام بلند شده بود و هی تحریکش میکردم و یه دفعه کشید عقب و با تمام قدرت فشار داد دیگه جیغ زدم و چشمام سیاه تاریک میشد و حس میکردم اتاق داره میچرخه دور سرم سعید کامل کرده بود داخل و دراز کشید روم و اروم در گوشم گفت :عزیزم نگران نباش الان اوکی میشی
کم کم درد جاشو با لذت عوض کرد و خیلی بهم حال میداد وقتی بدنش باهام برخورد میکرد برام خیلی لذت بخش بود یه ده دقیقه ای بود که تلمبه میزد و بلندم کرد و به حالت داگی وایسادم و دوباره کرد داخلم و شروع کرد تلمبه زدن وقتی تو اون حالت تا آخر فشار میداد فکر میکردم الان از شکمم میزنه بیرون و همینطور اه و ناله میکردم که یه دفعه کشید بیرون دو طرف کونم‌و لپ هاشو باز کرد و هی میگفت که سوراخ تنگتو کردم دروازه و می خندید منم هی جم میکردم و دوباره بازش میکرد. این کار خیلی حال میداد و لذت داش بعدشم منو به پهلو خوابوند و تلمبه زد یه ده دقیقه که ابش اومد و ریخت روی شکمم و کنار هم دراز کشیدیم و ازم لب میگرفت و میگفت که مدت ها بوده دنبال من بوده ولی موقعیتش نبوده که بهم بگه بعدشم رفتیم حموم و اونجا هم یه بار دیگه سکس کردیم و بعد از اون دیگه از زنش جدا شد و دیگه نشد باهم باشیم 🥺پایان
لطفا داستان منو بخونید و نظرتون رو بنویسید ممنونم

نوشته: سامی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.