رفتن به مطلب

داستان سکس با (زن مطلقه) دخترخاله‌ مامانم


behrooz

ارسال‌های توصیه شده


سکس با دخترخاله‌ی مامان
 

سلام قبل از هر چی باید بگم ک این داستان کاملا واقعی و هیچ دلیلی برای دروغ گفتن نیست اسم ها واقعی نیست امید وارم از داستانم لذت ببرید و فحاشی نکنید ،،
من رضا ۳۳ساله مجرد یکی از شهرای شمالی داستانی ک میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به دختر خاله مادرم شهلا خانم ،شهلا خانم قصه ما ۴۴سالشع و مدتی از همسرش جدا شده یعنی با کارای قانونی تا روز تایید طلاقش ۱۳/۱۴ماهیی درگیر بوده و چون وضع شوهرش خوب بوده و قبلا تو شهر خونه اییی به اسمش بوده و مقداری جدا از خونه مهریه گرفته خونه رو میفروشه و میزاره رو پول مهریش در این مدت کیرو داد طلاق با خانواده ما خیلی رفت و آمد داشت چ زمانی ک متاهل بود و چ زمانی ک جدا شده بود ما تو روستا یی نزدیک همون شهرک شهلا خونه داشت زندگی میکردیم یه روز مادرم گفت شهلا میگه به پدرت بگم یه مقدار زمینی به اون بفروشیم ک بیاد روستا خونه بسازه همسایمون بشه پدرم قبول کرد ۲۰۰متر بهش فروختیم و من چون جوشکار بودم جدا از کار جوشکاری همه کاری استا گری رو بلد بودم به جز کناف و برق کاری از من خواسته تا پیمانکاری خونشو قبول کنم کاراییی ک خودم بلدم انجام بدم و کاری ک استادکار میارم پیمانکاری شو بگیریم من قبول کردم ،
تو این مدت پدرم شهلا خونشو فروخته بود خونه بابا بزرگم. ک فوت کرده بود و خالی بود ولی تر تمیز پیشنهاد داد ک شهلا اساسشو بیاره تو این خونه تا خونه خودشو درست کنه بره سر خونه زندگیش شهلا هم با جان دل قبول کرد خلاصه اساس شهلا رو با نیسان رفیقم از صبح تا غروب طول کشید بیاریم و با کمک بابا و شهلا و مادرم بچینیم تو خونه خلاصه شهلا اومد و شد همسایمون ولی شهلا گفت به پدرم من شبا میترسم یا رضا یا خانمت خوابیدن بیاد پیشم پدرم گفت باشه حالا بماند پدرم نمیزاشت شهلا تو خونش آشپزی کنه کلا غذا خوردن تو خونه ما بود منم با کارت شهلا ک دستم بود مصالح لازمه رو خریدم و استارت زدم و چون خودم استا بودم و استا کارای دیگه رفیقم بودن منو‌معطل نکردن ‌کارا خیلی خوب و سریع پیش میرفت خلاصه من ک شبا بیرون میرفتم با دوستام مادرم پیشش بود آخر شبا میومدم پیشش میخوابیدم بدون هیچ حسی و لی خیلی راحت بود باهام از نظر لباس و حرف زدن و شوخی کردن خلاصه صمیمیت منو شهلا و راحتی بین ما روز به روز بیشتر می‌شد کارای خونه هم خوب داشت پیش میرفت ،
کم کم باهام بیشتر دردودل میکرد از زندگیش از مشکلاتش منم همینطور دردودل میکردم باهاش دیگه کارمون شده بود فیلم دیدن تو فیلمو شبی دوتا فیلم میدیدیم تا دو سه شب حالا بماند همیشه دستش دور گردنم بود بغلم میکرد فیلمو میدید حدود یک ماهو نیم گذشت یه شب از دوست دخترم پرسیده بود منم گفتم شوهر کرده چهار ماهه گفت الهی مث خودم تنهاییی خندیدیم و گفت دوست دختر چیه اعصابت آرومه اینجوری اصلا من دوست دخترت و بغلم میکرد قربون صدقم میرفت میخندیدیم دیگه حتی شبها هم بهم جفت می‌شد میخوابید حالا بماند این چهارماهی ک از دوست دخترم جدا شدم کوسمو میکردم چشام سیر بود بعد میایین نگین زنه بغلت میکرد حسی نداشتی چون بیرون جانانه خالی میشدم ولی شهلا روحش خبر نداشت 😂😉
یه روز دیدم حالش بده گفتم شهلا جون چته گفت از پله ایوون افتادم کل بدنم کوفتس گفتم بریم دکتر گفت ن دکتر میکه مسکن بخور استراحت کن خوب میشه گفتم برم مسکن بگیرم گفت بگیر فقط گفتم فقط چی گفت هیچی گفتم بگو بعد کلی اصرار گفت میخواستم بپرسم ماساژور زن سراغ داری ماساژم بده دردم کمتر میشه گفتم تو روستا ک ن ولی تو شهر هست ماشین جور کنم گفت نمیخواد بیخیال. گفتم باشه یه دوش آب داغ بگیر تا برم مسکن بخرم بیام .
من تا برم بیام دوش آب داغشو گرفت منم مسکن دادم بهش خورد ازم تشکر کرد دیدم بغلم کرد گریش گرفت گفتم چته گفت درد دارم گفتم میخوای من ماساژت بدم یچیزایی بلدم مکس کرد گفت باش عزیزم الان غروبه نمیشع بزار برای امشب گفتم باشه شب شدو شام خوردیم اومدیم خونه واس خوابیدن چون رو در وایسی نداشتم باهاش ولی بازم گفتنش سخت بود گفتم با روغن ماساژت بدم گفت اره پس چی گفتم روغن چی داری گفت روغن بچه بردمش رو تخت وایسادم ببینم چیکار کنم ک دیدم میکه کجاییی توقع داری با آین حال خودم‌لباسامو در بیارم نشسته تی شرتشو در آوردم دراز کشید شلوارشم در آوردم وای بدنی ک بخاطر کوس کردنم زیاد تو نخش نبودم الان ک لخت جلومه یکم نظرم بهش عوض شد یه سوتین و شورت پلنگی پاش بود دراز کشید گفت مواظب باش روغن رو‌تخت نریزه کم کم بزن شروع کردم آروم مالیدن و روغن زدن از پشت ساق پاش شروع کردم تا پشت گردنش دیدم ریز وول میخورم تا دستم به گردنش رسید مچ دستمو محکم گرفت فهمیدم ارضا شده به روی خودم نیاوردم گفتم چیشده الکی گفت دردم اومد عیب نداره ماساژتو بده دوباره از ساق پاش شروع کردم لا پاشو دیدم. دیدم بله شورتش خیس شده چ خیس شدنی بماند ک کیرم داشت جر میخورد یهو فکری به ذهنم رسید گفتم شهلا باسنتم درد میکنه چون شورت پات بود نخواستم روغنی بشه ماساژ ندادم با شورت ماساژ بدم یا بگیرم اینقدر بهم فشار اومد تا این جمله رو بگم 😂😂😂دیدم جوابی نمیده آروم در گوشش گفتم دیدم آروم میکه درش بیار زمانی.ک دست به شورتش زدم دیدم باسنشو بلند کرده کشیدم پاییین اووووووف چ میدیدم کوس خیس و سوراخ ناناز آروم شروع کردم به ماساژش و همه جاشو آروم ماساژ دادم دیدم بازم لرزید در گوشش گفتم حالت خوبع دیدم میگه توله سگ کشتی منو انگشتم خورد به لبه کوسش یه اوف بلند گفت اون دستمو گرفت فشار داد یکم با لبه هاش ور رفتم اصلا به روی خودم نیاوردم آروم شلوارمو در. آوردم راستی یادم رفت بگم من قدم ۱۸۰/وزنم ۹۰/سایز کیرم ۱۹کلفت شلوارمو با شورتمو‌ در آوردم رفتم پشتش پامو بار کردم بدون اینکه وزنمو بندازم روش نشستم روش نیم خیز شدم گفتم شهلا گفت جان حالت خوبه گفت رضا میدونم لختی روم نمیشه حالم بده خواهشا بکن دارم هلاک میشم رفتم بخورم ک دیدم میکه فقط بکن منم. بدون اینکه بدونه خر کیرم با روغن بچه چربش کردم گذاشتم دم کوسش فشار دادم تنگ بود ولی چون چرب بود نم نم فرو کردم خودشو سفت کرد ک نره میدونستم تا ته نکنم نمیزاره بعدا تا ته ک رفت خواست دا.د بزنه دهنشو گرفتم گفتم تکون نمیخورم تا جا باز کنه آروم شد آروم آروم نیم کلاچ کردم کم کم فشار بیشتر کردم از طرفی داشت جر میخورد از طرفی هلاک کیر بود من کمرم سفت سفته صدای تلمبه کل خونه پر شده بود با ناله های ریز شهلا. تو ابرا سیر می کرد دو سه مدل عوضش کردم پوزو چه کوس گوشی و باحالی چشمام افتاد به سوراخ کونش بدون اینکه سوال کنم در آوردم تا بخواد بفهمه گذاشتم تو کونش قفل کرد بدنش داشت فرار میکرد دیدم داره جر میخوره قسمم داد بیخیال کونش شدم دوباره بلا به جون کوسش شدم دیدم میکه چرا نمیاد نمیتونم دیگه بیار برات بخورم نگام نمیکرد روش نمیشد چونش‌‌و گرفتم تا تو چشام نگاه کنه دیدم خندید یخش باز شد وقتی رفت کیرمو‌تودستش بگیره برام بخوره چشماش گرد شد گفت اینو تا ته کردی توم یا خدا واسم خورد یع سه چهار دقیقه ایی گفتم من کوس میخوام درجا قبول کرد گفتم چهار دست و پا شو رفتم پشتش گفتم شل کن بذار هم آبم زودتر بیا. هم تو کمتر دردت بیاد نم نم سرعت تلمبه رو بردم بالا طفلکی داشت جر میخورد بعد دو دقیقه شلاقی کردن ابمو ریختم تو کوسش هم زمان اونم باز ارضا شد دیدم جون نداره یکم بغلش خوابیدم بعد یه ربع بیست دقیقه دیدم باز وول میخوره گفت من برم حموم گفتم من بیام گفت من ک حال ندارم بیا منو ببربردمش شستمش با لیف گفتم ابمو داخل ریختم اولش ترسید بعدش گفت فدا سرت قرص میخورم دیدم کیرمو میبینه ک نیم خیزه گفت یعنی باز دلت میخواد گفتم ن ولش کن تو خسته شدی گفت راستش منم دلم میخواد فقط کوسم درد میکنه اگه قول میدی آروم بکنی بکن زانو‌زدم ‌کو سشو خوردم دیدم با ناخوناش تو موهام میکشه. کوسش خیلی خوش فرم بود. چند دقیقه ایی خوردم دیدم میگه میخوای منو سکته بدی بکن بابا خم شد کردم این دفعه راحت رفت تو دیدم کمتر درد میکشه و بیشتر لذت میبره کیرم نیم خیز بود نم نم تلمبه زدم همینجور سفت تر و کلفت تر شده کامل کامل ک سفت شد گذاشتم رو دور آخر چون یکسره تند تند کردم بعد هشت ده دقیقه آبم اوم ریختم تو کوسش متوجه شد همینجور ک کیرم داخل بود وایسا صاف شد گردنشو چرخوند لب همو خوردیم چند دقیقه بعدش همدیگه رو شستیم و اومدیم بیرون لباساشو پوشیدم اوم. تو رخت خواب محکم بغلم کرد گفت مرسی بابت سکس خفنت خوابیدیم دم دمای صبح بود احساس کردم دستش تو شلوارمو بیدار شدم گفتم باز میخوای گفت خواستن ک آره ولی کوسم. درد میکنه نمیتونم دیدم هیچی. تنش نیس ارمم رفتم روش لب بازی گفتم کوستو بخورم دیدم لب خند زد رفتم با اینکه خوشم نمیاد زیاد براش خیلی باحال خوردم‌زب‌نمو‌کردم توش تا ارضا شد خلاصه دیدم هوا روشن شد اون گرفت خوابید منم آماده شدم برم یه چی بخورم تا برم سرکار خلاصه گذشت و گذشت هفته سه چهاربار میکردمش تو کوه جنگل تا خونه خودش آماده رفت تو خونه جدیدش بعد شیش ماه واسش خواستگار اومد اونم خونه رو فروخت و رفت پی زندگیش و رابطمون یکم عادی تر شده ببخشید ک داستان خیلی طولانی کردم امیدوارم خوشتون اومده باشه
دوستون دارم :رضا ❤️❤️

نوشته: رضا

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.