dozens ارسال شده در 15 دی اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی یه سکس نابجا و از دست دادن دوستم سلام به همه دوستای خوبم در کونباز مریم هستم یه دهه هشتادی خییییییلیییییی شیطون که الان دانشجوی ترم آخر حقوقم اما خاطره ای که می خوام بگم ماله ترم یک و دو دانشگاهه دوران دبیرستان انقدر شیطنت کردم که پردمو از دست دادم حالا بگذریم که کی بود و چی شد و اینا کنکور دادم و دانشگاه حقوق قبول شدم ترم اول با یه دختری دوست شدم مینا دختر درونگرایی بود اما من برونگرا بودم و خیلی حرف میزدم و به دیگران تیکه مینداختم و مینا فقط می خندید چون فقط می خندید و یه جورایی تایید میکرد کارامو باهاش دوست بودم چون من خوابگاهی بودم و اون خونشون توی همون شهر بود یه چند باری دعوتم کرد رفتم خونشون مادرش مریض بود و از تخت نمی تونست بلند بشه و پرستار داشت و پدرشم بازاری بود وقتی می رفتم خونشون اونجا هم زیاد حرف میزدم و شوخی می کردم جوری که مینا و باباش از خنده دل درد می گرفتن واسه همین هر چند وقت یه بار مینا میگفت بابام گفته دلمون برات تنگ شده بیا یکم بخندیم و می رفتم خونشون یه بار مینا سرما خورد و رفتم خونشون عیادتش که تا آخر شب موندم پیشش تا خوابید وقتی خواستم برم بابای مینا که اسمش آرش بود بهم گفت مریم جان این مانتو خیلی بهت میاد خیلی خوشگل شدی؟ گفتم من هر بار میام خونتون همین مانتو تنمه گفت واقعا؟ گفتم بله الان دیدی؟ گفت کجا؟ امشب بمون گفتم نه باید برم گفت دیگه خوابگاه راهت نمیدن بمون دیدم راست میگه موندم مامان مینا و مینا خوابیده بودن و پرستارشم توی اتاقش بود منو آرش توس هال نشسته بودیم و فیلم می دیدیم فیلم که تمام شد آرش بهم گفت من خوابم نمیاد تو چی؟ گفتم منم خوابم نمیاد گفت بریم بیرون یه دوری بزنیم؟ یه بستنی هم مهمون من قبول کردم گفت برو بیرون الان ماشینو از پارکینگ میارم و رفتیم بیرون برام بستنی خرید گفتم دو تا طعم بگیر که با هم مزه کنیم و هم بستنی خودمو خوردم هم نصف بستنی اونو بهم می گفت چه خوشگل بستنی می خوری گفت بریم قدم بزنیم؟ گفتم بریم دستمو گرفت منم چیزی نگفتم و یه مسافتی با هم و دست توی دست هم قدم زدیم گفت دستات چه ظریف و قشنگن و دستمو چندین بار بوسید گفتم آرش؟ گفت چیه؟ بوسیدن دست جرمه؟ رنگ لاکت هم خیلی قشنگه گفتم مرسی چشات قشنگ می بینه رفتیم توی ماشین نشستیم دوباره دستمو گرفت گفت دختر به این خوشگلی چرا ازدواج نکرده؟ گفتم پسری نظرش درباره من مثله تو نبود که بیاد بگیرتم همینطور که با هم حرف می زدیم دستمو که توی دستش بود لای پام گذاشته بود بهم گفت اما من خیلی ازت خوشم میاد دستم و دستش رو به کوسم چسبوند و میمالیدش و ازم لب گرفت چیزی نگفتم چندین بار تکرارش کرد و کوسم میمالید چیزی نمی گفتم و اجازه دادم هر کاری می خواد بکنه چون خوشم میومد از جسارتش گفتم الان شهوت خودم و خودتو میبری بالا اینجا هم نمیشه کاری کرد گفت تو مگه دختر نیستی؟ اینجا و اونجا نداره نمیشه کاری کرد گفتم تو بخوای و به حرفم گوش بدی کاری که دوست داری می تونی انجام بدی دستشو گذاشت روی کوسم گفت یعنی این؟ خندیدم گفت آخ جوووون مریم خودم گفتم آهای زود هول نکن شرط داره گفت همش قبول و راه افتاد سمت خونه و توی راه شرطمو گفتم قبول کرد گفتم باید صیغم کنه همه هزینه هامم بده یه خونه هم برام بگیره چون دیگه تحمل خوابگاه نداشتم گفت دو سه روز آینده همشو داری بشرطی که امشب هیچ جوره برام کم نذاری گفتم خیالت راحت امشب خودمپکاری میکنم از خستگی بیهوش بشی و دیگه بی خوابی نیاد سراغت رسیدیم رفتیم توی پارکینگ ماشینو که خاموش کرد کوسمو میمالید و ازم لب می گرفت گفتم آرش بریم بالا امشب تا صبح اینا ماله خودته گفت باورم نمیشه مریم گفتم باورت بشه امشب شب دامادیته آقا پسر خودم گفت جووووون و ازم لب گرفت رفتیم بالا گفتم میرم دستشویی الان میام گفت نه نرو گفتم جیش دارم رفتم جیش کردم خودمم نشستم و اومدم بیرون که پشت در منتظرم بود و بغلم کرد و رفتیم توی اتاق مطالعه اش تختی نبود کف اتاق فرش بود که دو سه تا بالشت هم آورده بود کشید پایین کیرشو گرفته بود میگفت بدو بهش برس بی تابه کوسه اونم کوسه یه حوری بهشتی براش می خوردم و اون می گفت جوووونم تو ورق آس زندگی منی شلوار و شورتمو تا زانو پایین کشید و زانو هام روی بالشت گذاشت و خم شدم و کیرشو توی کوسم کرد گفت جووووووون چه تنگه چه تنگه و شروع کرد تلمبه زدن گفتم آرش آروم تر تو رو خدا آروم تر گفت مگه نمی خوای شرطاتو انجام بدم؟ پس خفه شو بذار عشق و حالمو کنم و تند تند توی کوسم تلمبه میزد که آبش اومد گفت جوووووون چه حالی داد چه تنگه امشب برات گشادش میکنم و کیرشو توی دهنم کرد و گفت بخورش بخورش باید امشب گشاد بشی جنده کوچولو و دوباره کردش توی کوسم اما اینبار هم تلمبه میزد هم میگفت راستشو بگو مطلقه ای؟ گفتم نه گفت دوست پسرت پردتو زد؟ گفتم آره گفت دستش درد نکنه راهو برای کیرم باز کرده عجب کوس آسی داری تا حالا مثلشو ندیدم خودش خوابید و منم نشستم روی کیرش و کردش توی کوسم و توی کوسم تلمبه میزد و کیرشو تا ته می کرد توی کوسم و آخ جووون آخ جووون می گفت من ارضا شدم اما اون نه خوابوندم روی کمر پامو باز کرد و کیرشو کرد توی کوسم گفت امشب شب دامادی منه عروس خوشگلم و تند تند تلمبه میزد تا آبش اومد و ریخت توی کوسم و شروع کرد ازم لب گرفتن گفت تو یدونه ای و یکم توی بغلم خوابید و گفت من میرم توی اتاقم تو هم برو توی اتاق مینا وقتی رفتم توی اتاق مینا حس کردم که مینا بیداره اما خیلی خسته بودم و بیهوش شدم صبح مینا بیدارم کرد دیدم آرش نیست و صبحانه خوردیم و رفتیم دانشگاه توی راه مینا یه تیکه هایی مینداخت که حس کردم ماجرای دیشبو فهمیده دیشبم یه چند باری حس کردم که یه نفر داره نگاه میکنه چون صدای پا میومد اما گفتم شاید خیالاتی شدم از طرفیم شهوت منو آرش بحدی بالا بود که حتی اگر از اول تا آخرشم می ایستاد نگاه کنه ما متوجه نمی شدیم از اون روز رفتار مینا تغییر کرد و دیگه اون مینای سابق نبود و به طرز عجیبی آرش هم دیگه سراغی ازم نگرفت و زنگم نزد آخرشم نفهمیدم چی شد؟!!! نه پولی گرفتم نه هیچی فقط با یه سکس بی موقع گند زدم به همه چیز مینا دوست خوبی بود که بخاطر هیچی از دستش دادم. نوشته: مریم لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده