رفتن به مطلب

داستان سکسی همکار خوشگل و شوهردار


kale kiri

ارسال‌های توصیه شده


مینا همکار سکسی و دوست داشتنی من
 

سلام
این خاطره لذت بخش با همکاری که عشقم شد رو مینویسم تا یادگاری بمونه
قسم میخورم همه چیز رو عین واقعیت براتون توضیح بدم فقط با تغییر اسامی و مکان ها
نه بدنسازم نه تیپ و قیافه آنچنانی دارم
ظاهر معمولی ولی قد بلند و سر زبون دارم
بخاطر اجتماعی بودنم زود با همه صمیمی میشم.
۳ سالی بود توی شرکت خصوصی در تبریز مشغول کار بودم بعد از چند بار جابجایی توی واحدهای مختلف شرکت رفتم به قسمت بازرگانی بعد از حدود ۲ ماه یه خانوم هم به واحد ما اضافه شد بسیار خوشگل با قدی حدودا ۱۶۰ واقعا به هرکی یه چشمک میزد نابودش میکرد بی تفاوت بهش به کارام میرسیدم ولی قشنگ حس میکردم حداقل ۱۰ نفر از همکارا دنبال ارتباط باهاش بودن اونم مثل خودم شوخ و اجتماعی بود ولی اصلا بخاطر شخصیت و احترامی که پیش بقیه داشتم بهش نزدیک نمیشدم توی این ۸ ماهی که تو قسمت بازرگانی بودم چندین بار زمزمه های رابطه ی این خانم با چند تا از همکارا شنیده شد و چند نفر رو هم به حاشیه برد ولی همش دروغ بود چون واقعا به کسی پا نمیداد به شدت خوش اندام و خوشگل بود و این همه رو وسوسه میکرد که نزدیکش بشن.
متاهل بود با دو تا بچه ولی از خودم ۳ سال کوچکتر بود منم متاهلم
بعد از ۸ ماه دوباره جابجا شدم و رفتم قسمت مالی بعد از مدتی این خانم (مینا صداش میکنم) چند بار به خاطر حقوقش و کارای مالی خودش باهام تماس گرفت بسیار صمیمی ولی من از ترس اصلا نمیتونستم احساس صمیمیت بیشتری نشون بدم، خودم اما از ته دلم میخواستم بهش برسم
واقعا خودمم از ته دل میخواستم بهش نزدیک بشم ولی بخاطر جوی که توی شرکت ایجاد شده بود استرس و ترس اجازه نمیداد.
بالاخره با هزار ترس و لرز با یه اکانت فیک توی تلگرام بهش پیام دادم و بعد از خوندش فوری هم بلاک شدم! تیرم به سنگ خورد
و دیگه با اینکه خیلی دلم میخواست به مینا برسم پیگیرش نشدم
طبق معمول نزدیک واریز حقوق که میشد خودش یا از پیام رسان های ایرانی پیام می داد یا زنگ میزد که هواشو داشته باشم بالاخره ۸ ماهی همکار بودیم
یه بار که دی ماه بود دوباره پیام داد منم فوری نوشتم بله نزدیک حقوق شد مینا خانم پیدا شد. این شد جرقه ی شروع رابطه ی ما و با استیکر خنده استقبال کرد از حرفم
بعد از چند دقیقه شوخی به اسم صدام کرد حمید جان!! خشکم زد
گفتم جانم
گفت تا چه حد باشه رابطمون
گفتم فقط در حد دوستی و رفاقت نه بیشتر
که فوری استیکر قهر فرستاد
خودم داشتم له له میزدم واسش ولی هنوز میترسیدم که حاشیه هایی که برای بقیه درست شده بود سر منم بیاد
چون هرکی بهش پیام داده بود دو روز بعد کارش می کشید به بازرسی و کمیته انضباطی
خلاصه از اون اصرار از من انکار
اون واقعا رابطه ی عاشقانه میخواست!
اون روز به همین منوال گذشت فردا دوباره موقع کار پیام داد.
هنوزم رفاقت میخوایی یا…؟
گفتم یا چی؟
گفت بیا تلگرام بگم
تا بیام تلگرام عکس لخت خودشو فرستاده بود بالا تنه البته فقط
هوش از سرم پرید
سفید سفید بود
بی نهایت خوس اندام
گفت بازم رفیق میخوایی فقط؟ دیگه وا دادم چندتا عکس دیگه هم فرستاد که آچمز موندم تو شرکت
چند روزی حرف زدیم تماس تصویری، تلفنی کلی حرفای سکسی میزدیم.
که اونم هی میگفت تو عمل ثابت کن حرفاتو نه تلفنی
گفتم واقعا جا اوکی باشه میایی؟ گفت شک داری؟
گفتم مینا واقعا میایی؟
گفت بی شرف هر کی نیاد!
بخاطر رشته تحصیلیم بیرونم دفتر کار داشتم بعد شرکت میرفتم چند ساعتی کار میکردم
متاسفانه دفتر خودم کنار خیابون بود و عملا نمیشد هیچ کاری کرد.
بعد از چند روز تلاش بالاخره فهمیدم یکی از همکارای قدیمی یه دفتر کار جدید اجاره کرده طبقه دوم و داخل ساختمون اداری.
به فکرم زد ازش کلید بگیرم به بهانه همکاری باهاش تماس گرفتم که اونم فوری قبول کرد چون چندین سال پیش هم دوتایی باهم تو یه دفتر کار کرده بودیم و آشنایی داشتیم
خلاصه از کلیدای دفتر کپی گرفت و داد بهم. همون لحظه از شوق عکس کلیدای دفتر رو به مینا فرستادم تو تلگرام
نوشتم مکان حل شد سر قولت هستی؟
مینا گفت گفتم که بی شرفم‌ اگه نیام
دوستم رضا هم مثل خودم دو شغله بود و ساعت ۵ بعد از ظهر به بعد میومد دفتر هماهنگ شدیم فردا ساعت ۳ بعد از ظهر.
واقعا قلبم داشت میومد تو دهنم از استرس شب رو نخوابیدم شرکت رو هم نفهمیدم کی تموم شد یه ساعت قبلش خودمو رسوندم دفتر
چون مینا گفته بود دفتر رو گرم کن سرد باشه حسم میپره!
بخاری روشن کردم نشستم جلوش از استرس واقعا میلرزیدم و هنوزم فکر میکردم نمیاد.
تو همین فکر بودم که با آدرسی که بهش داده بودم دیدم جلوی دفتره و داره زنگ واحد رو میزنه واقعا بدنم سرد شد از ترس و استرس که نکنه دردسر بشه و به فنا بریم!!
اومد بالا همون جلوی در دست دادیم و بغلم کرد تو گوشم گفت دیدی اومدم
زود دستشو گرفتم گفتم بریم اتاق اینجا دید داره از ساختمان رو به رو.
رفتیم اتاق دوباره بغلم کرد همش گردنم رو میبوسید و بو میکرد
من هم خشکم زده بود از استرس.
آروم آروم کمی یخم باز شد دستش رو گذاشته بود روی قلبم میگفت وای چقد استرس داری؟!
گفتم آره هنوز هم باورم نمیشه اینجایی هم اینکه هنوز استرس اداره رو دارم
بدون هیچ حرفی لباشو گذاشت روی لبام و یه لب طولانی گرفتیم
چقدر خوش بو و شیک پوش بود برخلاف شرکت که با کفش پاشنه بلند، قد بلند تصورش میکردم اینبار با بغل کردنش فهمیدم چقد ریزه میزه و تو دل برو هست
واقعا محو مینا شده بودم
بعد از لبمون گفت چیکار کنیم؟ لال شده بودم که خودش کمربندم رو گرفت و بقیه کار رو خودم انجام دادم
و شلوار و شورتم رو تا زانو درآوردم
باورم نمیشد زانو زد و شروع کرد به ساک زدن
کاری که اصلا همسرم توی ۳ سال حتی یه بار هم برام انجام نداده بود
چقد با اشتیاق و از ته دل ساک میزد تو چشماش زل زدم خندید بعد از حدودا ۲ دقیقه رفت عقب و
گفت خوب حالا نوبت توئه حرفایی که میگفتی رو اثبات کنی
خودش شلوار و شورتش رو تا زانو داد پایین و داگی نشست جلوم
از دیدن استایلش آبم اومده بود چه برسه که بکنم تو کوسش!!
با خیسی کیرم که حاصل ساک زدن خودش بود به راحتی تا ته کردم تو کوس داغش
خیلی تنگ بود اگه ساک نمیزد محال بود بتونم بکنم توش
تا کیرم به ته کوسش رسید با یه ناله ریز و شهوتناک گفت وای مامان … آه آره بکن فداتشم محکم تر
از استرس به یه دقیقه نرسید که آبم اومد فوری کشیدم بیرون زد حال بدی بهش خورد خودمم کلی ناراحت شدم دوباره از اول و بازم مثل بار اول شدم
از استرس تن و بدنم میلرزید بار اول با زن شوهردار و همکارم
اونم کسی که کل شرکت دنبالش بودن از بس خوشگل و خوش اندام بود
اونم فهمید با اون حجم استرس نمیتونم ادامه بدم
بلند شد بازم لب گرفتیم گفت حمید جان اینطوری؟ بزاریم یه زمانی که استرس نداشته باشی
کمی بغل هم موندیم
و من هنوزم تو شوک همه چی بودم
من و مینا زنی که کل شرکت دنبالش بودن و الان تو بغلم بود.
خداحافظی کردیم. ولی این تازه شروع سکس های ما بود.
تقریبا هفته ای ۲ الی ۳ بار باهم بودیم واقعا از ته دل سکس میکردیم
برای سکس دوممون اینبار مجهز شدم قرص تاخیری با اسپری یه ساعت قبل از قرارمون مصرف کردم تا بتونم حداقل نیم ساعت جلوش مقاومت کنم.
اومدم دفترم و همه چیزو آماده کردم و نشستم چشم انتظارش مثل قبل استرس داشتم ولی کمتر.
با پرت کردن حواسم تونستم تا حدودی استرسم رو کاهش بدم با صدای زنگ دفتر به خودم‌ اومدم در رو نیمه باز گذاشته بودم‌ تا بیاد بالا
اومد داخل دفتر دوباره بغلم بود بو میکشیدمش وای که چقدر خوش بو بود اونقدر که هوش از سرم میپرید به شوخی گفت استرس داری بازم؟ گفتم کمتر از قبل عزیزم
لبم رو گذاشتم رو لبش من به اندازه ی مینا حرفه ای نبودم توی لب گرفتن حسابی که لب گرفتیم دست انداخت و کمربندم رو گرفت که یعنی دربیار
توی یه چشم بهم زدن شلوارم رو در آوردم روی زانو نشست جلوم و کمی با دست کیرم رو بازی داد و گذاشت توی دهنش از بالا که نگاهش میکردم هنوزم باورم نمیشد
چقدر خوب و آبدار ساک میزد
دو بار تا ته حلقش برد و حسابی تخمامو هم لیس زد و خورد
دستش رو گرفت و درازش کردم رو پتویی که انداخته بودم رو زمین
با اصرار پاهاشو باز کردم که کوسشو لیس بزنم اولش مقاومت کرد ولی با اصرار من راضی شد
پاهاشو دادم بالا و شروع کردم به لیس زدن کوس تنگ خوشبخوش واقعا لذت بخش بود مینا چشماشو بسته بود و هر از گاهی یه ناله ی کوچیک میکرد به زور سرمو از روی کوسش برداشت و گفت بکن توش دیگه زود باش
دراز کشیدم روش و تو همون حالت طاق باز کیرمو گذاشتم روی کوسش و کمی مالیدم روش خودش سر کیرمو تنظیم کرد و آروم توی دو ثانیه تا ته جا دادم توش
واقعا تنگ و داغ بود
به لطف اسپری و قرصی که خورده بودم حالا حالا ها آبم نمی اومد و من محکم تلمبه میزدم
خیلی دوس داشتم اول مینا ارضا بشه ولی هنوز قلق بدنشو نمیدونستم که با راهنمایی خودش شروع کردم به خوردن سینه ش
مثل اینکه به لمس و خوردن سینه هاش خیلی حساس بود چون آه و ناله ش بیشتر شد و هی میگفت حمیدم‌ گاز بگیر سینه هامو محکم تر گازشون بگیر
منم با حرفاش ادامه میدادم و این لذت سکسمون رو چند برابر کرده بود
راحتتر خوابیدم روش و با تلمبه های آروم همزمان یه سینه ش رو میخوردم که با درخواست من از به پهلو خوابید
این بار از پشت بغلش کردم و یه پاش رو آوردم بالا و کردم تو کوسش
تسلط کمتری روی این پوزیشن داشتم به زور یه دقیقه تلمبه زدم و خودش هم متوجه شد این مدلی نمیتونم
بلند شدم و کمکش کردم اونم بلند شد و داگی نشست رو صندلی
عاشق این پوزیشن بودم
از پشت به کون و کمرش دست کشیدم لطافت پوستش و بوی خوشی که داشت برام لذت بخش بود
اینبار محکم تر کردم تو کوسش و با آه و ناله هاش ریتم ضربه هام محکم و محکم تر شد
اووووف آره نفسم محکم تر بکن جرررر بده منو
آی مااااماااا آخ آرررره بزن بزن محکمتر بزن
از پشت موهاشو گرفتم
و استایل بی نظیری به بدنش داد همزمان کمرش رو قوس داد و سرشو بالاتر گرفت
منم به تلمبه هام ادامه دادم
دوست داشتم خودمو بچسبونم به تنش برای همین کمی تلمبه هامو آروم تر کردم و خم شد روی کمرش و خودمو چسبوندم بهش از پشت گردنش رو بوسیدم و بو کشیدم که سرشو برگردوند و لب گرفتیم باهم
و کمی بهم خیره شدیم
عشق تو چشماش موج میزد و با همه وجود خودش رو در اختیار من گذاشته بود.
من که رو آسمونا بودم مینا منو به بهترین نحو به اوج رسونده بود
احساس کردم تو این پوزیشن داره خسته میشه ازش خواستم بلند بشه
بلندش کردم و روی میز خوابوندمش و فیس تو فیس شدیم پاهاشو گذاشتم روی دوشم و تا ته جا دادم توی کوسش و به تلمبه زدن ادامه دادم الان بهتر میتونستم ببینم که مینا هم داره لذت میبره
چند باری خم شدم و لب گرفتیم
چیزی به ارضا شدنم نمونده بود به گفتم که کم موندم خیلی دلم میخواست تو کوسش خالی کنم ازش اجازه گرفتم با ریتم تندتر ارضا شدم که با داغی آبم مینا هم به اوج رسید و ارضا شد. گفت بغلم کنننن حمیدم بغلم کن بغلش کردم و چند ثانیه تو بغلش موندم
صدای نفس هاش حس لذت و رضایت رو بهم میداد. این شاید لذت بخش ترین سکس عمرم بود که باهم به اوج رسیدیم
آروم از هم جدا شدیم و خودمون رو تمیز کردیم و دوباره بغل و بوس و لب گرفتیم از هم
من که نمیخواستم تموم بشه اون لحظه ها
ولی ناچار بودیم با ناراحتی خداحافظی کردیم و رفت.
منم بعد نیم ساعت از دفتر خارج شدم.
هنوزم علی رغم مشکلاتی که برامون بوجود اومد باهمیم حتی حامله هم شد عشقِ من که با زحمت زیاد انداختش.
بی نهایت همدیگرو دوس داریم
مدتی هست نتونستیم سکس کنیم و از دلتنگی دیگه بی قرار شدیم. امیدوارم بازم بتونیم همدیگرو بغل کنیم و باهم به اوج برسیم.
تقدیم به مینای من🌹

نوشته: حمید

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.