migmig ارسال شده در 10 دی اشتراک گذاری ارسال شده در 10 دی تبدیل دوست پسر بی غیرتم به شوهر بی غیرتم - 1 پیمان سومین نفری بود که تو جمع دوستاش باهاش دوست شدم هممون دانشجو بودیم ایوب اولین نفری بود که باهاش سکس داشتم یه پسر دختر باز حشری و خوشتیپ که بعد دو ماه شمارمو داد به دوستش شاهین سه ماه هم با شاهین بودم اونم حشری بود ولی اصلا خوشگل نبود سومی پدرام بود فهمیدم من اولین دوست دختری هستم که باهاش سکس میکنه بقیش دوستای مونثش رو فقط لاس بوده و جق و کس شعر خیلی کیر و سکس خوبی داشت خیلی مهربون بود ولی اصن بلد نبود مخ دختر بزنه انقد همیشه عین سگ و گربه پاچه همو میگرفتیم تا کم کم بلد شد چی بگه کی نازم بکشه و از این مدل چیزا رابطمون اینقدر طولانی شد که من عاشقش شدم خیلی دوسش داشتم کلا هدفم از دوست شدن هیچ وقت عشق و این چیزا نبود سکس بود و عشق و حال اونم منو دوست داشت ولی هیچ وقت پیگیرم نبود چکم نمیکرد باید چکم میکرد من جای اون بودم چک میکردم مخصوصا با گذشته ای که داشتم و اونم میدونست گرچه همیشه گوشیش چک میکردم ولی تا پیام میدادم بهونه میاوردم اونم اصن انگار براش مهم نبود در صورتی که مطمئن بودم دوسم داره حتی تو اون دو سه سال چنباری یواشکی با ایوب سکس کردم ایوبم دوست درست حسابی نبود برا پیمان اونا همش زیر پاش میشستن که منو کات کنه ولی با این حال چون میدونستم من دوست دختر پیمانم و اونم روم حساسه بهش نمیگفتن که باهام سکس کردن حتی با شاهین که زیاد ازش خوشم نمیومد یک بار سکس کردم توی همون مدتا سه سال گذشته بود و کم کم منم دیگه دنبال پسر دیگه ای نبودم ولی هر وقت حرف ازدواج می شد پدرام هیچی نمیگفت انقد ب پر و پاش پیچیدم تا اخر گفت از بی آبرویی و حرفای مردم میترسم و گرنه من عاشقتم و کاش دوست پسرات رفیقم نبودن و گرنه برام مهم نبود که با کی سکس میکنی نمیدونم شاید من دلیل بیغیرتیش بودم ویا شدم و این حس رو تو وجودش بیدار کرده بودم ولی اون همیشه تو سکسامون از یه نفر دیگه حرف میزد و میگفت اینجوری زودتر آبم میاد چون واقعا کمر سفتی داشت همیشه فک میکردم اینایی که بی غیرت هستن دلیلش کیر کوچیک یا کونی بودن خودشونه از داستانهایی که میخوندم همچین فکری میکردم ولی پیمان نه کونیبود نه کیرش کوچیک بود نه زود انزال خیلیم حشری بود و سکسامون عالی بودن کم کم درس پیمان تموم شد و همش میگفت بابام مغازه خودشو میخواد بهم بده باباش وضع مالی خوبی داشت از اون دانشگاهیی که درس میخوندیم تا شهرشون یک ساعت فاصله داشت بعد رفتنش دیگه هر روز کارم گریه بود و عذاب روی یکی از دعواهامون به یکی از دوسپسراش قدیمیم پیام دادم و رفتم پیشش سکس کردم دیگه میخواستم تمومش کنم رابطمونو پیمان بهترین پسری بود که باهاش آشنا شده بودم واقعا عاشقش شده بودم منم رک و پوست کنده بهش گفتم که با یکی دوست شدم تو چشاش یه غمی اومد ولی گفت اشکال نداره تو نسبت به من خیلی حشری تری حتما نیاز داشتی با اینکه دلیلم برا گفتنش این بود که این حرفم باعث بشه دعوا کنیم و با حرف و فحش جنگ دعوا از هم جدا بشیم تا راحت تر فراموشش کنم ولی بازم خیلی مهربون و منطقی(شایدم غیر منطقی)پذیرفت بعد کم کم شروع کرد به سوال پیچ کردن چطوریه کارش چیه عکسش بده ووو یه شب که التماس ازم خواست باهاش سکس چت کنم گفتم توهم برو دوست بگیر که خیلی ناراحت شد گفتم خوب اشکال نداره منم درکت میکنم ولی جواب پیمان دیگه مطمئنم کرد که بی غیرته و فانتزی کاکلدی داره گفت من دوسندارم با کس دیگه سکس کنم اگه حوصله نداری سکس چت کنی فقط برام تعریف کن که چطوری سکس کردین منم نامردی نکردم همه چیو گفتم دلیلم خراب کردن رابطمون بود که ازم زده بشه و راحت تر دل بکنم ولی پیمان بیشتر وابسته شد بیشتر می پرسید هر شب کارش شده بود جق زدن رو داستان سکس من دوس پسرم انقدر ادامه داد که خودمم حشری میشدم دیگه از بالا با پیمان صحبت میکردم حس قدرت داشتم و رابطه تو دستم بود دیگه حرف حرف من بود یه شب بهش گفتم فردا میخوام برم سکس کنم با سامان خیلی حشریم من مث تو با جق ارضا نمیشیم اشکال نداره؟ گرچه در هرصورت میرفتم ولی دوست داشتم از زبونش بشنفم حشریم میکرد تا اون ازم میخواست در مورد سکسم با دوسپسرم حرف بزنم پیمان گفت اشکال نداره فقط بعدش بیا برا من تعریف کن منم واو ب واو سکسم رو براش گفتم بعد اینکه به سامان کون دادم که بیشتر از رو لج بود که چرا ناراحت نمیشه یه لحظه حس کردم از عمد منو اینجوری هول میده اون سمت که از شرم راحت بشه و دیگه حرف ازدواج و این جریانات دیگه تموم بشه و منم براش بشم یه وسیله برا سکس ولی بعد اینکه ارضا شد گفت کاش می شد ازدواج کنیم کاش می شد از شهرمون بریم یه شهر دیگه و ازدواج کنیم بدون تعارف و آهن و اوهون مستقیم بهش گفتم پیمان تو بیغیرتی؟ کاکولدی؟ خیلی مستقیم اونم راحت گفت راستش اره همین الان که اینو ازم سوال کردی کیرم تکون خورد و بلند شد گفتم خوب بیا ازدواج کنیم از اینجا بریم پس چرا انقد بهونه میاری گفت اخه مغازه پدرم دست منه کل خرج زندگیمون از همینه تازه هرجا بریم معلوم نیست به این خوبی درامد داشته باشم یه فروشگاه مواد غذایی یا همون سوپری بود ولی خیلی بزرگتر منم هنوز درسم تموم نشده بود و دانشجو بودم گفتم میریم شهر خودمون خونه بابام زندگیمیکنیم باباتم بهت کمک میکنه یه مغازه دیگه میزنی هرچی میگفتم بهونه می اورد گفتم پس غلط میکنی هی میگی کاش ازدواج کنیم کاش ازدواج کنیم دیگه با دعوا و گریه تموم شد اون شب فردا صبح پیام داد که میام دیدنت منم گفتم لازم نکرده دیگه جوابش ندادم تا شب که دوباره پیام داد و التماس ک اومدم اینجا فردا بیام ببینمت چند روزی هستم منم از لجش گفتم با سامان قرار دارم اونم انگار از خدا خواسته گفت اشکال نداره بعدش بیا ببینمت من یه هفته ای به بهونه کارای دانشگاه هستم اینجا عصر رفتم پیشش رفتیم کافه گفتم زیاد وقت ندارم خوابگاه گیر میده باید برگردم خوب چته حالا حرفت بزن گفت اگه ازدواج کنیم قول میدی گاهی وقتی دوست پسر بگیری و سه نفری سکس کنیم یا حداقل دوس پسر بگیری و از سکستون عکس وفیلم بیاری راستش فک میکردم میخواد مخم بزنه و باهام سکس کنه برا همین زیاد حرفش جدی نگرفتم ولی چندتا عکس لختی از سکس خودم با دوست پسرای خیلی قدیمیم ک تو گوشیم داشتم نشونش دادم گفتم بیا ببین بی غیرت این برا امروزه خوب حالا بیا ازدواج کنیم باورم نمیشد ولی تو کافه کیرش بلند شده بود و از زیر شلوارش معلوم بود کلی التماس که خوابگاه رو بپیچون که امشب بیا بریم پیش هم ولی بهونه آوردم و رفتم پیش خودم فک کردم شاید واقعا میخواد ازدواج بکنه تا نصفه شب کلی حرف زدیم گفتم دوستات تو شهرتونن ابروت میره اقا و تو هم که عرضه زن گرفتن نداری برا یه کردنی داری اینو میگی باشه فردا میام سکس میکنیم ولی دیگه منو نمیبینی اونم قسم و آیه که نه اصن حالا ک اینطور شد خونه نمی ریم همون تو شهر چرخ میزنیم فرداشم همین شد چندتا کادو هم برام گرفت ک از دلم در بیاره شب گفتم خوب چطوری میخوای ازدواج کنیم اگه راس میگی شرایطت که عوض نشده گفت فقط باهام بمون تا ببینم چطور میتونم شرایطم عوض کنم که مطمئنم هیچ غلطی نمی کرد شبش اومدم تو سایت کونباز تو پیوی با چند تا زوج و کاکولد صحبت کردم وکلی قسمشون دادم که واقعا ازدواج کردین واین فانتزی واقعیه و شرایط خودمو گفتم و ازشون سوالایی که تو ذهنم بود رو پرسیدم که مطمئن بشم واقعا همچین چیزی هست یا همش داستان برا جق زدن و حشری شدن اونام راهنمایی خواصی نکردن ولی گفتن مطمئن باش بالای ۹۰ درصد نامزدت بی غیرته ولی از اونطرفم شرایطش درک میکنیم ما هم تا می خواهیم کاری کنیم میریم از شهرای دیگه با زوج یا نفر سوم اشنا میشیم و میریم هتل گاهیم مردای پولداری هست کل هزینه رو خودشون میدن ک نفر سوم باشن یکی از زوج ها دوتا پیشنهاد بهم داد یکی اینکه وقتی پیش همین خودتون زنگ بزنید پ ل ی س بیان بگیرنتون و اونجوری خودشون عقد میخونن براتون و دیگه اونم حداقل میتونه پیش کسایی ک در جریانن اون حس ترس و بی آبرویی رو نداشته باشه و حداقل میتونه قسمشون بده ب کسی نگن نهایتش اینه اونا بگن ب این شرط نمیگیم که زنتو بکنیم که بازم کلی حال میکنه شوهرت یا هم واقعا باور میکنن و رفاقتی هیچی نمیگن که این گرچه نظریه خوبی بود رو کاغذ ولی از ترس بابام و ندانسته های قانونی و شر و بی آبرویی و گرفتاریش گفتم نمیتونم اینو دومیش این بود که پسره رو باهاش سکس کن و گروپ باهاش بزن فیلم و عکسای سکست با بقیه بفرست براش اگه کاکولد واقعی باشه شهوتش راضیش میکنه و خودش یه راه پیدا میکنه حتی رفتن از شهرشون ولی نباید تنهاش بذاری چون شاید کس دیگه رو پیدا بکنه کسی که باهاش بتونه فانتزیاش انجام بده و از دستش بدی یا خودش پشیمون بشه یا کلا این حس. و فانتزیش رو سرکوب کنه ولی من واقعا اذیت میشدم و ترس اینکه اخرش نشه باعث می شد کلا بیخیال پیمان بشم و با درد عشقم بسازم تا تموم بشه حداقل این بازی تموم میشد و کش پیدا نمی کرد ولی پیشنهاد سومش پیشنهادی بود که من باهاش پیمان رو برای همیشه بدست اوردم من هنوز دختر بودم گفت پردتو باهاش بزن نترس از اینکه چیبشه و چی نشه فوقش می ری پیش دکتر ودرستش میکنی ولی یکی حس عذاب وجدان میندازی گردنش البته باید جوری این اتفاق بیفته ک فک کنه عمدی نبود و سهوی اتفاق افتاد و تو هم هی بندازی گردن اون چون سکس با کوص کردن با یه مرد هرچقدم مردا عاشق کونن ولی کوص یچی دیگس بعد شوهر زنه گفت اگه بتونی تو سکس خودتم فاعل سکس باشی بیشتر میتونی دیوونه خودت بکنیش همه مردا اسیر سکسن و می ترسن زن آیندشون نتونن مث دوس دختراشون توی سکس باشن که اکثر مردای فانتزی باز همینجورین و اغلب هم یا دیر ازدواج میکنن یا زود طلاق میگیرن منظورم از فاعل تو سکس یعنی مث این پورن استارها رستشو بکشی و همچی در اختیار تو باشه حتی اگه واقعا بتونی بکنیش و کونیش کنی دیگه همه دنیایی که یه مرد فانتزی باز بدنبالشه رو تو بهش دادی حتی ازدواجم نکنه تا آخر عمر با هر زنگ و تلفن و پیامت جرقه اون فانتزی ها باعث میشه جوابت رو بده و نتونه فراموشت کنه یهو دیدی بعد پنج سال بیخیال همه چیز عروسی رو تو شهر خودشون با همون دوستاش گرفت بعد ازدواج و تخت خواب و بچه هست که زندگی متاهلی رو قابل تحمل میکنه بعد از رابطه خودش و زنش گفت که البته اینا از شانس خوبشون بعد ازدواج شروع کردن به کشف همدیگه و فانتزی هاشون اخرش گفت اگه بخوای لاشی بازی در بیاری موقعی داری کونش میزاری ازش فیلم بگیر واگه بعد یکسال نتونستی یا واقعا نتونست ازدواج کنید با فیلم تهدیدش کن که اگه نگیریم فیلمات رو میدم به همون دوستان که باور کن آدمی که تا این حد از فانتزی اشو دوست داره حتی تهدید کردنش و فیلم گرفتنت حشریش میکنه چون ماهایی که دوست داریم فانتزی های سکسی رو عاشق اینیم زنمون میسترسبازی در بیاره حتی شاید اگه خودت از سکس با چند مرد خوشت نیاد بتونی با همین ارباب و برده ارضاش کنی و خودتم لذت ببری مث خانومم من این زوج اگه زوج بودن یا نبودن فکرمو حسابی درگیر کردن دو روز قبل رفتن پیمان به پیشنهاد خودم که دلم تنگت شده بیا همو ببینیم رفتیم یه سوییت گرفتیم و دو سه شب پیش هم بودیم عصر که به سویت رفتیم برعکس همیشه که فوری لب ولوچه همو میخوردیم و معاشقه می کردیم بهش اجازه ندادم رفتم دوش گرفتم به اونم گفتم بره دوش بگیره موقعی که از حمام بیرون اومد داگی شدم گفتم امشب حق نداری بکنی فقط جاهایی که سامان کیرش مالید و گذاشته توم رو باید لیس بزنی باورم نمیشد پیمانی که فوری در میاورد کونم میزاشت الان مثموشتو دستم بود رو صورتش نشستم و کوص و کونم انقد خورد تا ارضا شدم بعد روش خوابیدم کیرش تو دستم گرفتم و شروع کردم جق زدن براش گفتم سامان انقد خوب کونم میکنه که نیازی به کیر تو ندارم اونم مث یه بچه حرف گوش کن می گفت اشکالی نداره پنج دقیقه کیرش تو دستم نبود که ابش اومد شب موقع خواب گفتم برو کونت خالی کن سامان میخواد کون هردومون بزاره کلی مخالفت کرد که کونی نیستم ووو ولی انقدر اصرار کردم تا قبول کرد شروع کردم به انگشت کردن و با خیاری که از قبل اورده بودم کونش افتتاح کردم تو گوشس گفتم تو کونیخودمی دیگه تو زنمی شوهرم نیستی بیغیرت انقد و فحش و تحقیرش کردم که این بار حتی همون پنج دقیقه هم طول نکشید و ابش اومد تو اون دو سه روز شاید ۱۰ بار ابش اوردم که دو بارش خودم بهش کون دادم اونم فقط چون واقعا نیاز داشتم سکس کنم ولی بقیه رو همش رو با خیار و فحش تحقیر ابش میاوردم باورم نمیشد پیمان با اون همه غرور و دبدبه و کبکبه مثل موم تو دستم بود ادامه دارد… نوشته: ایدا واکنش ها : gayboys 1 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
gayboys ارسال شده در 2 بهمن اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن تبدیل دوست پسر بی غیرتم به شوهر بی غیرتم - 2 برا دوستانی که شرو ور میگن قرار نیست که اسمای واقعی رو بگم خوب به طبع اشتباه هم میشه وقتی اسمارو عوض کردم دوم کسی که فانتزی بی غیرتی داره هزار برابر دوست داشتنی تر و با غیرت تر از همه اینایی هستن که ادعای غیرت دارن توی تمام لحظات که حس میکردم کم اوردم پیمان بود جاهایی ک پرت شدم از زندگی از وقتی اومد موند و نرفت حتی روزایی که بهش گفته بودم کات هستیم بازم به تمام پیامها و تلفن هام جواب میداد چون خودمو دوست داشت اینکه فانتزی جنسیش با بقیه فرق داره بی غیرتش نمیکنه غیرت چیزای دیگس بعد شیش هفت ماه دوری بودن از هم حس خوبی از سکس با پسرای دیگه نداشتم چن نفر اومدن و رفتن ولی من شوهر و عشق خودم میخواستم که مال یه نفر باشم و اونم مال من باشه داشتم از این فانتزی و فتیش پیمان اذیت می شدم جالب اینجا بود من با پیمان دیگه جنده بازیام رو کنار گذاشتم و حالا پیمان میگفت همون جوری شو که قبلا بودی شاید خیلیا فک کنن جالبه ولی اگه زیاد بشه و از حد بگذره روح ادم لطمه میبینه اگه چسبی به نام عشق نباشه فانتزی کاکلدی و نفر سوم به راحتی زندگی ادم رو بگا میده خلاصه حتی حس میکردم دارم ازش دور میشم و حسم بهش از دست میدم و اینکه شهوتش به سکس باهام رو با تعریف و دیدن عکس و ویس و فیلم سکس من با بقیه ارضا می کرد اذیتم میکرد واقعا دیگه حس جنده بودن میکردم برا همین هرجور بود گفتم باید بیای و ببینیم یه سوییت اجاره کردیم برای یکی دو شب وارد سوییت شدیم بعد یکم پخت و پز تمیز کاری حسابی مست کردیم هردومون موقع مست شدن شهوتی تر می شدیم و موقع شهوت واقعا اختیارمون دست شهوتمون بود این بزرگترین نقطه اشتراکمون بود که من ازش غافل میشدم و مثفیلما دنبال کس شعرای دیگه بودم مهم این بود که کنار هم هستیم و صداقت داریم تو خواسته هامون از هم و روی تختی که قرار یک عمر باهم باشیم برای هم جذاب بمونیم بقیه ازدواج ها بعد چند ماه یا نهایت چند سال تخت خواب سردی دارن یا سکس هایی از سر غریزه نه شهوت و گرمای خود سکس برا همین یه فکری زد به سرم دست و پاهاش بستم همون جور که انتظار داشتم پیمان حسابی از برده جنسی بودن در مقابل من لذت میبرد شاید بیشتر دنبال هیجان بود و سکس عادی ارضاش نمی کرد نکه فقط کاکولد باشه این وظیفه من بود که بفهمم عشقم چی دوست داره و همه غرایزش رو بفهمم یا جوری رفتار کنم که بهم بگه ولی قبلش اینجوری نبودم چندبار بخاطر بی غیرت بودنش سرزنشش کردم که اشتباه بود اون چیزی رو از من خواسته بود من نباید قضاوتش میکردم فقط باید همراهش می شدم و حتی اگه دوست نداشتم اینجوری میتونستم درمانش کنم ولی با سرکوب احساسش بدترش میکردم شایدم باعث میشد بره با کس دیگه دنبال احساساتش روی صورتش نشستم اول سوراخ کونم رو گذاشتم دهنش و کوصم به دماغ و دهنش میمالیدم من خیسش کن کونی بیغیرت خوب بخورش توله سگ تو چیه منی کونی پیمان من برده شمام ارباب من آفرین مادر جنده کوص و کونمو بخور خوار کصده فک کن مال خواهر مادر خودته کونی جالب اینجا بود که پیش اب جوری ازش چیکه میکرد که انگار میشاشید کش موم رو دور خایه و کیرش انداختم شروع کردم به خوردن لباش و در گوشش گفتم امشب جوری بهت حال میدم که نتونی فراموش کنی جوری میکنمت که کنار هیشکی خوشبخت نشی کاری میکنم که پاهام ببوسی و التماسم کنی که زنت بشم بی غیرت کونی رو شکمش نشسته بودم و انگشتای پام رو گذاشته بودم توی دهنش مادر جنده انگشتای اربابت رو میک بزن برعکس فیلم و داستانا از خوردن پاشنه پام لذت میبرد نه انگشتام و اینکه پیمان تو سکس با حرف زدن بیشتر حشری میشد مست بودن حسابی حشریم کرده بود برا همین بیشتر کوص و کونم میزاشتم دهنش فک نمیکردم انقد باعث بشه خودم حشری بشم برش گردوندم و حسابی خایه و سوراخ کونش رو لیس زدم و ازش می خواستم تا اسم کسایی که دوست داره کوص و کونمو بکنن رو بگه همه دوستاش رو میگفت انقدر حشری شده بودم که کیرش رو حسابی ساک زدم برش گردوندم و شصت و نه شدم ولی مست بودنشم باعث نشد که دیر ارضا بشه جوری ناله پیمان در اومده بود که باعث شد از حشری شدن جیشم بگیره همونطور که کیرش تو دهنم دل میزد و آبش رو برای بار اول میخوردم دوتا انگشتم فشار داده بودم تو سوراخ کونش و بدون توجه به اینکه دهنش زیر کوسمه شروع کردم به شاشیدن تو صورتش و همزمان انقدر به صورتش فشار میدادم تا شروع کردم به لرزیدن و ارضا شدن البته پیمان دهنش بسته بود و بعدا هم ازم خواهش کرد که فقط رو صورتش نشاشم هرجا دوس داشتم بشاشم جز صورتش خودش میگفت رو شکمم فانتزی که دوسداشتم رو پیمان اجرا کنم و پیمانم تو چت همیشه خوشش میومد یا حداقل مخالفت نمیکرد ولی برا خودم واقعا لذت داشت دیدن کون کردن دوتا مرد بود واقعا دوست داشتم دوتا مرد جلوم کون هم بزارن برا همین شب که بغل هم خواب بودیم گفتم فردا یه کیر پیدا کن که هم منو بکنه هم خودتو پیمان از کجا بیارم کسی نمیشناسم میخوای دوست پسرت بیاری باهاش سکس کنی من ولی من میخوام یکی باشه که تو رو هم بکنه پیمان من کون نمیدم عزیزم من خوبم میدی فقط روت نمیشه بگی اتفاقا دوس داری یه کیر کلفت کونت بزاره همینجوری که حرف می زدم حس کردم کیرش شق شده دستم بردم عقب تو تاریکی حواسش نبود ماهم برا خواب به هم فضا می دادیم بهم نچسپیده بودیم که با بدنم حسش کنم ولی واکنش پیمان مث کسی بود که دستش رو شده باشه موقعی دستم به کیرش خورد یکه خورد گفتم کونیو ببین با حرف دادن انقد شق کردی فک کنم دو دقیق طول نکشه ابت بیاد زیر بکنت پیمان نه داشتم تصور میکردم که یکی داره تو رو جلوم می کنه من جوون بی غیرت کونی دوست داری خواهر مادرت جلوت بکنن یا خانمتو پیمان خانومم من گوه خوردی کونی پیمان به خدا از رو دوست داشتنه وگرنه یه جنده رو گروپ می کردم با دوستام نمی دونم چرا ولی از وقتی فک میکنم زنمی بیشتر دوس دارم سکست ببینم تا وقتی دوس دخترم بودی من جوون میزاری بعد ازدواج دوست پسر بگیرم پیمان اره کیرش تو دستم بود و نبض می زد من شب پیشش میمونما پیمان باشه عشقم من نمی ترسی دوستاشو بیاره گروپ بکننم پیمان اگه خودت خوشت بیاد من کاری ندارم من نه می خوای کارم داشته باشی کونی بیغیرت پیمان میشه گاهیم با دوس پسرم برم سفر پیمان اره عشقم من چه شوهر خوبی دارم من حسابی کوص و کون می دم بعد ازدواج یه شرط داره باهات ازدواج کنم ولیا پیمان چه شرطی باید یا پردمو بزنی یا یکی بیاری جلوت پردم رو پاره کنه اگه خودت عرضه نداری کوص زنت رو بکنی می تونی پیمان کیرش تو دستم سفت سفت شده بود و پیشابش می ریخت رو دستم سکوت کرده بود پیمان اگه پردتو بزنم واقعا زنم میشی و همه چیزایی که ازت بخوام رو انجام میدی من چه چیزهایی اینکه با نفر سوم بخوابی و عکس و فیلم برام بگیری من اره عزیزم پیمان میشه قبل ازدواج هم عکس فیلم بگیری همیشه من اخه نمی تونم اعتماد کنم پیمان خودت یواشکی بگیر یا از پشت اونی که میکنه بگیره برات که چهرت نیفته ولی توش حرف بزن که من بفهمم خودتی فانتزی بازیای پیمان انقد حشریم کرد که پا شدم کونم تمیز کردم یکم کرم زدم به سوراخم و مث وحشیا رو کیرش نشستم بعد ده بیست تقه پیمان بازم زود ابش اوم و همه رو ریخت تو کونم انقد خیس شده بودم که شکمش خیس خیس شده بود همونجوری رو صورتش نشستم و زنگ زدم سامان گفتم تلفنی ارضام کن سامانم بلد نبود ولی صداش باعث شده بود پیمان جوری کوصم لیس بزنه که انگار بار اولشه کوص میبینه برس موم رو کاندم زدم روش داد به پیمان دستش باریک بود برا همین میتونست تند تند عقب جلوش کنه داگی شدم و حسابی کوص و کونم دادم بالا گفتم دیدی چطوری زنت رو می کنه همونجوری بکنم اونم عین بچه حرف گوش کن هر دو دقیقه می گفت سامان اینجوری میکنه ؟سامان فلان میکنه؟ از لرزش صداش مشخص بود چقد داره لذت می بره خودش گفت کوصت بزار دهنم و روم دراز بکش فک کن سامان از کون میکنتت کوصتم دهن منه یه پنج دقیقه تو اون پوزیشن داشت کونمو با بروس مو می کرد که شروع کردم به لرزیدن ولی اون بازم ادامه داد دست و پام دست خودم نبود زور می زدم از اون پوزیشن فرار کنم ولی پیمان با دو دستش کمرم سفت گرفته بود و میک می زد انقدر ادامه داد تا ارگاسم شدم و آب غلیظ ریخت تو دهنش فک کرد جبش کردم و دیگه نخورد بعد بهش گفتم که چیه تا خوب ارضا میشم اینجوری میشم چند باری هم زیر پیمان وقتایی که مست بود و طولانی مدت تلمبه میزد آبم می ومد ولی پیمان نمی فهمید خودمم دوست نداشتم پیمان بفهمه شاید چون دوست نداشتم بفهمه انقد حشریم ادامه دارد نوشته: ایدا لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده