رفتن به مطلب

داستان سکسی شوهر دوم خواهر زنم شدم


mohsen

ارسال‌های توصیه شده


شوهر دوم خواهر زنم شدم
 

با سلام خدمت دوستان عزیز و کاربران محترم سایت کون باز.
بنده جمشید از یکی از استان‌های شمال غربی کشور هستم و ترک زبان هستم.
با یک مقدمه خیلی کوتاه میرم سر اصل مطلب.
فقط یه سوال از کاربران عزیز دارم‌ اونم اینکه این سایت از اسمش مشخصه چه سایتیه و چه کسانی اینجا هستن،سوالم از اون عزیزانی که میان داستان رو میخونن یا یا واقعی یا تخیلی و فانتزی وووو…هر چی شما اسمشو میذارین. آقایان محترم دیگه تو این سایت مد شده سکس با محارم،سکس با زنای شوهردار و هر نوع سکس ممنوعه،حالا باز واقعی یا فانتزی.
تو کاربر عزیزی که عنوان داستان رو نگاه میکنی اگر دوست نداری نخون. چرا وقتتو میذاری میخونی آخرش هم شروع به فحاشی و ناسزاگویی میکنی. برخورد هرکسی نشانگر شخصیت خانوادگی خودش هست. برای اینکه از کوزه همان برون تراود که در اوست.
باز هر طور میلتون هست.
اما اصل داستان که دقیقا دو روز پیش برام اتفاق افتاد. اونم اینکه قبلا هم دوسه تا داستان از سکس با خواهر زنم لاله جون تو سایت ارسال کردم.
دقیقا ۸ مهر یه خانم جوانی تو محل ما بعد از ۲ سال شیمی درمانی بعلت مبتلا به سرطان سینه،بالاخره فوت کردن که از بستگان نزدیک شوهر لاله جون بود. ناگفته نماند که از بعد لو رفتن رابطه ما با لاله دیگه کلا چت کردن و پیام بازی تعطیل بود و تماس تلفنی هم یک‌طرفه هستش اونم فقط لاله جون میتونن زنگ بزننن اونم نه با گوشی خودش؛چون پسرش دوتا شماره منو کلا از همه جا مسدود کرده. البته لاله یه مدت با یه شماره ای که بچه‌هاش از اون شمارش خبر نداشتن با یه گوشی ساده جامانده گاه گداری زنگ میزد که متاسفانه اون گوشی هم خراب شد و تعمیر کار موبایل گفته بود که هزینه تعمیر بیشتر از قیمت خریده.
بنابراین فقط دو راه ارتباطی داشتیم یکی تلفن منزل لاله اینا یکی هم با گوشی مادر لاله که هر وقت لاله می رفت پیش مادرش به بهانه ای گوشی مادرش رو میگرفت یه تک زنگ بهم میزد بعدش من زنگ میزدم صحبت میکردیم.
تا اینکه تو این اواخر من خطی که برا خانمم خریده بودم بنام خودم،خانمم حدود سه ماهه دوباره بخاطر افسردگی شدید بستری شد و گوشی خاموش بود. که من اون گوشی رو با اون شماره فعال کردم یک روز که لاله زنگ زده بود اون شماره رو دادم بهش و گفتم که فقط شماره رو تو ذهنش از بر کنه فقط بعد تماس از لیست تماسها پاک کنه،چون دوتا پسرش خیلی حواسشون به مادرشون هست تا حدی که میان دهات اجازه نمیدن که مادرشون خونه ما بیاد.
حتی لاله میگفت که باباشون باهاشون دعوا کرد که چی شده که نباید بریم خونه اونا گفتن با با پسر جمشید حرفمون شده به ما گفته که اصلا ما نمی خواهیم شما بیایید خونه ما.
لاله میگفت جمشید وقتی باباشون دعواشون می کرد خیلی ترسیدم که خدا نکنه تحت فشار قضیه رو لو بدن. وقتی دیدم اونجوری گفتن منم زود طرف بچه‌ها رو گرفتم گفتم بابا ولشون کن وقتی نمیخوان بریم نمیریم دیگه اینا خالشون فوت کرده دوست ندارن برن با پسر جمشید هم پارسال حرفشون شده پس جمشید به اینا گفته اصلا نیایین خونه ما.
منظورم اینکه بچه‌هاش خیلی حواسشون هست به لاله گفتن یک بار دیگه بفهمیم با جمشید حرف زدی یا خدای نکرده رابطه داشتی همه چیز رو به بابا میگیم.
بله عرض کنم خدمت دوستان عزیز کون باز که وقتی این فامیل نزدیک شوهر لاله فوت کرد یعنی این خانم جوان با دختر برادر شوهر لاله جاری هستن. بلافاصله بعد فوتش اعلامیه فوتش رو گذاشتن تو کانال تلگرام و واتساپ و روبیکا همه با خبر شدن. همون روز فوتش صبح ساعت ۸ونیم که بچه‌های لاله مدرسه بودن شوهرش هم ظاهرا چرخ عقب ماشینش مشکل داشت برده بودتش درست کنن تا بیان برا ختم.
لاله به من زنگ زد گفت داریم میاییم ختم گفتم انشاءالله تو شادی بیایین،با خنده گفت منکه دارم تو شادی میام خدا رحمتش کنه این خانم رو که باعث شد منم بیام اونم بدون بچه‌ها. بالاخره قرار مدار مونو گذاشتیم که آمدن من ردیف کنم یه سکسی داشته باشیم.خودش هم گفت جمشید فقط یک شب فرصت داریم چون بعد اتمام مراسم ما باید برگردیم چون بچه‌ها خیلی اصرار کردن که نمونیم. در اصل ترس بچه‌ها از اینه که اگر بمونن فرصت ایجاد میشه تا لاله منو ببینه میخواستن این فرصتو از ما بگیرن غافل از اینکه لاله شیطان و درس میده.
بالاخره ۹ مهر که مراسم تشییع جنازه بود و شبش هم شام غریبان مرحومه تنها فرصت ما بود. اومدن تشییع جنازه تمام شد شام غریبان هم ساعت ۸.۳۰ شب تمام شد من به شوهر لاله گفتم بیایین شب بریم خونه ما که بهانه گرفت که میریم خونه برادرم چون نمیریم از ما گلایه میکنه. البته گفت ما دوتا داداشی داریم میریم ها خونه برادرم لاله اینا با زن داداشم میرن تو خونه همون خانمی که فوت شده قراره اونجا بمونن.
من با خودم گفتم پس دیگه سکس با لاله علناً کنسله چون قرار بود بره خونه دوستش،چون با دوستش هماهنگ هستن تو داستان قبلی گفتم دوستش از رابطه منو لاله خبر داره حتی گفتم که قراره لاله یه روز هماهنگ کنه فقط برای آتو گرفتن از دوستش ردیف کنه با من سکس داشته باشه که یه موقع بعدها نتونه آبرو ریزی بکنه.
تا شوهر لاله گفت قراره لاله اینا شب تو خونه متوفی بخوابن،البته اینم از رسومات محلی ماست که خانم از خودشون درآوردن که بله اول شب نباید بستگان متوفی رو تنها گذاشت
بالاخره من تو دلم عزا شد و تقریبا خودمو ناکام دیدم. اومدم خونه ساعت حدود ۹ بود که دیدم لاله زنگ زد گفت جمشید من اومدم اینجا؛اینجا هم خیلی شلوغه چطوری بیام بیرون. گفتم میخوایی بیایی گفت آره بابا خیلی حالم خرابه حتما باید بیام. تو کونم عروسی شد گفتم باشه پس عجله نکن بذار رفت و آمدها کم بشه ماشین منم دست پسرمه با دامادم اینا رفتن شهر بزار بیان فقط بگوش باش تا پیام دادم بیا بیرون.
گفت آخه بگم کجا میرم. گفتم از الان تو گوش اون جاریت و دخترش که عروس اوناست،بخون بگو زن جمشید مریضه تو عروسی هم بچه نذاشتن برم ببینمش الان بچه‌ها نیستن من یواشکی یه نیم ساعت برم اونو ببینم بیام. خندید گفت جمشید واقعا شیطون و درس میدی گفتم استادم خودتی.
بالاخره ساعت حدود ده بچه‌ها ماشین رو آوردن من ماشینو گرفتم گفتن کجا میری.
گفتم یکی از پسر عمو های اونی که زنش فوت کرده با اینا حرفش شده نمیاد برا ختم فردا هم که مهمون زیاده نیاد بد میشه به من گفتن تو برو باهاش صحبت کن؛دارم میرم اونو ببرم بیرون یکم باهاش حرف بزنم.
بالاخره ماشینو گرفتم به لاله پیام دادم؛البته گفتم با خط خانمم که الان دست منه.
تا پیام دادم دیدم فوری زنگ زد گفت کجایی گفتم بیرونم آماده ای گفت آره بابا به اینا هم گفتم من یه ساعت برم پیش خانم جمشید تا بیام که دختر جاریم گفت باشه زن عمو برو هر وقت اومدی به گوشی خودم زنگ بزن درو باز می کنم میایی تو واحد خودمون.
بهش گفتم تو بیا بیرون فقط سعی کن هیشکی تو کوچه نباشه منم مثلا دارم میام از جلوی در اونا رد میشم که مثلا اتفاقی تورو دیدم. اگر کسی هم بود ریلکس سوار شو بگو اتفاقا میخواستم برم خونه شما. چون هیچ کس به رابطه سکسی منو لاله فکر نمیکنه.
گوشی رو قطع کردیم با ماشین رفتم که از جلوی در اونا رد بشم تا رسیدم دم درشون دیدم لاله اومده بیرون داره میره طرف خونه ما خوشبختانه هیشکی هم تو کوچه نبود فوری سوار شد گازشو گرفتم یا علی. گفت کجا بریم گفتم بابا جا زیاده داشتیم میرفتیم بیرون تو یه جای خلوت. داماد خواهر من پارسال اومده تو دهات یه خونه ساخته تقریبا بیرون دهاته هیچ همسایه ای هم نداره کلیدش کلا دست منه. من اصلا فکرم به اونجا نمی‌رفت. تا رسیدیم جلوی در اون خونه لاله گفت مگر کلید اینجا رو نداری گفتم چرا دارم. گفت خب بریم اینجا. دیدم فکر خوبیه.
خوبیش هم اینجا بود که اون خونه یه در به جاده اصلی داره یه در کوچک هم از پشت که قراره بعدا کوچه بشه. فوری فرمونو گرفتم رفتیم همون در پشتی ماشینو خاموش کردم رفتیم تو اتفاقا چون تازه کارای ساختمان تمام شده و تقریبا آماده نشستنه چند وقت پیش یه سری وسایل منجمله یکی دوتا فرش کهنه با دو سه دست رختخواب و یکمی هم خرت و پرت با یه وانت پیکان آوردن فقط یدونه فرش انداخته بودن وسط پذیرایی دوسه روز که دهات بودن با خانمش شبا میرفتن اونجا میخوابیدن
مثلا خانمش میگفت خونه خودمون بخوابیم بدون منت کاری ندارم. سریع درو باز کردم رفتیم داخل چراغو روشن کردم لاله گفت روشن نکن میفهمن. گفتم اولا همسایه ندارن بعدش هم اکثرا یدونه چراغ روشن میمونه هیشکی نمیفهمه. بلافاصله هردو سریع لباسامونو در آوردیم هوا هم خیلی خنک بود از طرفی هم چون استرس داشتیم هردو سخت مثل بید میلرزیدیم. فودی رختخواب پهن کردم یدونه متکا گذاشتم یه لحاف کشیدم رفتیم زیر لحاف همدیگرو بغل کردیم لب تو لب شدیم. فقط من یه زیر پوش و شورت تنم بود لاله هم یه شورت و سوتین ست نارنجی حدود ۱۵ دقیقه فقط لباشو میخوردم سينه هاشو میخوردم کوس و کونشو میمالیدم هردو واقع رو هوا بودیم. اونم فقط با کیر من بازی میکرد. پیشاب منم کلا دست لاله و کیر خودمو خیس کرده بود. حتی دیدم اگر خیلی بماله آبم میاد گفتم لاله جون نمال آبم میخواد بیاد. آخرین بار قبلا هم تو داستان قبلی تحت عنوان عروسی با خواهر زنم گفتم.اواخر شهریور بود که شب اومد پیشم تو خونه خودم خانمم با دخترم تهران بودن اون شب تا صبح سه بار سکس داشتیم که اونجا گفتم. واقعا هردو تشنه سکس بودیم. خودم هم میدونستم تا بکنم توش آبم میاد. لاله هم واقعا داشت برا کیر له له میرد همش میگفت بابا زود باش بکن تو من برم گفتم کجا بری یک ساعت وقت گرفتی. بالاخره گفتم سری اول من زود آبم میاد اگر بریزم تو کوست من دیگه نمیتونم تو کوست تلمبه بزنم. بذار اول بریزم تو کونت سری بعد از کوست بکنم. گفت بابا سری اول دوم وقت نداریم زود تمومش کن. گفتم مگر تو نمیخوایی ارضا بشی گفت چرا.
گفتم پس سری اول نمیشی چون من میدونم تا بکنم توش سر نهایت دو دقیقه آبم میاد تو ناکام میمونی بذار من کارمو بکنم. بالاخره راضیش کردم یه متکای دیگه آوردم گذاشتم زیر شکمش رو شکمش افتاد رو متکا یه کرم از تو کیفش داد به من گفت تورو خدا خوب بمال جر میخورم. منم شورتشو از پاش درآوردم شورت خودم هم در آوردم کامل هر دوتامونو کرم مالیدم تقریبا نصف لوله کرم رو خالی کردم. اینم بگم که من کلا از قرص تاخیری و اینا استفاده نمیکنم کلا طبیعی.
از پیشاب خودم هم کمک گرفتم سوراخ کونش رو کاملا لیز کردم کیرم رو گذاشتم لای کونش گفتم فقط شل بگیر. افتادم روش کلا بغلش کردم سینه هاشو از دو طرف گرفتم گفتم صورتتو بگیر طرف من خیلی آرام کیرمو فشار دادم از بس لیز بود هم کیر من و هم کون لاله خیلی راحت یواش یواش کردم تو. واین به این معنی نیست که خیلی راحت کردم تو درد نداشت واقعا خیلی سخت بود تحمل درد کیر به این کلفتی. بنده خدا دیگه واقعا گریش در اومده بود. فقط خوبیش اینجا بود ک بیش از دو سه بار نتونستم تلمبه بزنم از بس حال میداد دو دقیقه هم نشد آبم اومد کیرمو هر چی بود فشار دادم تو خایه هام چسبیده بود به کونش. مدام التماس میکرد تورو خدا بکش بیرون. منم مگر خالی میشدم اینقدر آب از کمرم خالی شد. از تو کیفش چند تا دستمال کاغذی برداشت گفت نذار بریزه رو لحاف تشک مردم. آرام آرام کیرمو کشیدم بیرون دیدم اندازه یه سکه کونش باز مونده آب کیرم داره میاد بیرون دستمال و گذاشت روش گفتم نذار بریزه تا من برم خودمو بشورم بیا تو برو. من رفتم دستشویی خودمو با مایع دستشویی کاملا شستم چون قرار بود کیرمو بخوره. بعد اون رفت دستشویی یه چند دقیقه دیگه اومد بیرون گفت چه خبرته نشستم رو کاسه توالت کف کاسه پر از آب کیر شد یه لیوان آب ریختی تو کونم. بالاخره اومد گفتم حالا العهد من الوفا قراره برام بخوریش چون اکثرا بهانه می‌کرد که پیشابت میاد من نمیتونم. خودش قبلا تو حرف زدنی گفته بود که این سری بعد اینکه آبتو ریختی کیرتو تمیز میشوری برات می خورم.
گفتم زود باش رفتیم نشستیم رو رختخواب من متکاها رو گذاشتم زیر سرم دراز کشیدم لاله اول یه کم کیرمو مالید بعد چند تا بوس از کله کیرم کرد یه دستمال کاغذی هم دستش بود دم به دقیقه کلاهک کیرم رو با دستمال پاک میکرد کیر منم دیگه دوباره سیخ شد. اول کلاهک کیرم رو کرد تو دهانش یه کم با لباش میک زد خیلی حال میکرد. آخه یه چیزی من میگم شما میشنوید قسمتون بشه با یکی مثل لاله سکس کنید اون موقع میفهمید من چی میگم. باور کنید تو این مدت ۴ سال که من عضو سایت همسریابی شدم حداقل با ۳۰ تا زن از ۱۸ سال تا ۵۵ سال سکس داشتم قبلا هم تو ایام جوانی و نوجوانی قبل ازدواج با چند تا از دخترا و زنای فامیل انواع گوناگون سکس داشتم ولی خدا وکیلی هیچ کدوم به گرد پای لاله نمیرسد چه از لحاظ خوشگلی؛خوشتیپی اخلاقی کلا خدا این لاله رو خلق کرده برای سکس متأسفانه شوهر احمقش قدرشو نمیدونه.
بالاخره لاله یه ساکی برام زد واقعا بی نظیر درسته زود زود عق میزد ولی بخاطر من ادامه می‌داد چون واقعا به من وابسته و علاقمند شده یه ۱۰؛۱۵ دقیقه ای خورد من کاملا آماده سکس شدم گفتم کافیه دراز بکش اومد جامونو عوض کردیم اون خوابید من یکی از متکاها رو گذاشتم زیر باسنش کوسش کاملا اومد بالا منم فقط عاشق خوردنم مخصوصا کوس لاله جونمو پاهاشو دادم بالا کوسش کاملا اومد بالا اول یه زبون از ته کونش کشیدم تا کوسش آهش رفت هوا بعد زبونمو لوله کردم شروع کردم خوردن کوسش.
لاله واقعا دیگه از حال رفته بود همش باسنشو بلند میکرد میکوبید دو متکا التماسم میکرد جمشید تورو خدا بکن توش نمیخوام اینجوری ارضا بشم دوست دارم کیرتو بکنی توش ارضا بشم.
کیر منم با وجود اینکه تازه آبم اومده بود؛ولی مثل سنگ شده بود رو دو زانو نشستم مقابل کوسش کلاهک کیرم رو میمالیدم به کوسش اما نمیکردم تو فقط دوست داشتم التماسم کنه. چون بعد سکس منم با این التماس کردنش بیشتر حال میکنم.
خیلی التماسم میکرد بابا مردم بکن توش منم میگفتم باشه یه کم دیگه التماسم کن. بالاخره شهوت اینقدر براش فشار آورد دیگه از التماس گذشت یهویی سرشو بلند کرد از دوتا بازوهام گرفت گفت کونی بکن تو دیگه خودتو خالی کردی داری زجر کشم میکنی. منم نامردی نکردم هر در توانم بود یهویی کردم تو کوسش دهانش باز موند گفت ولد زنا اینطوری هم نگفتم که جرم بدی نگهدار.
افتادم روش لباشو گذاشتم دهانم سینه به سینه خیلی آروم داشتم جلو عقب میکردم لاله هم فقط در پیچ و تاب بود باسنمو چنگ میزد پاهاشو دور کمرم قلاب میکرد زبون خودشو گاز میگرفت منم خیلی ریلکس و آرام داشتم تلمبه میزدم میخواستم با تمام وجودم کوسش رو حس کنم کوسش خیلی داغ و تنگ بود کلا تمام اطراف کیرم رو احاطه کرده بود واقعا با تمام وجود با ذره ذره کیرم تمام کوسش رو حس می کردم. دیدم حال لاله عوض شد احساس کردم که میخواد ارضا بشه سرعتمو زیاد کردم احساس کردم کوسش داره نبض میزنه یه چند تا دیگه جلو عقب کردم دیگه لاله نتونست جلوی خودشو بگیره بلند شد دستاشو انداخت به گردنم لباشو گذاشت رو لبام زبونشو انداخت تو دهان من گفت جمشید نگهدار دیگه مردم منم کاملا بغلش کردم فشار دادم به خودم لاله هم خودشو رو کیرم فشار میداد که کیرم تا ته بره توش یه ۵ دقیقه هم همونجوری تو بغل هم بودیم که خانم تازه بعد اینکه حشرش فروکش کرد یادش افتاد دیر وقته که باید برگرده. گفت جمشید تو که آبتو ریختی نمیشه جمع کنیم بریم. گفتم کوستو بخورم مگر میشه من نیمه کاره ولت کنم گفت اخه داره دیر میشه گفتم به کیرم
وقتی دید من بیخیال بشو نیستم این دفعه خودش زود برگشت خوابید رو شکم بالش رو گذاشت زیر شکمش کونش رو کاملا برام قنبل کرد گفت از عقب بکن زود تموم کنی. چون میدونه که من عاشق سکس ازعقب.
منم دوباره با کرم نرمش کردم چون قبلا هم آبمو ریخته بودم تو کونش خیلی سخت نبود دوباره بغلش کردم افتادم روش سالار رو وارد کونش کردم دوباره شروع به داد و بیداد کرد آی مردم نمیدونم پاره شدم جر خوردم زود آبتو بیار منم تو کار خودم بودم فقط داشتم از کونش لذت میبردم یه ده دقیقه هم از کونش کردم آبم اومد با فشار خالی کردم تو کونش بلند شدیم رفتیم دستشویی با هم من هم کیر خودمو شستم هم کوس و کون لاله رو یه لب هم اونجا ازش گرفتم اومدیم بیرون نگاه کردم دیدم ساعت نزدیک ۱۲ شبه فوری لباس پوشیدیم یه کم رفت جلوی آینه خودشو مرتب کرد یکم آرایشش که بهم خورده بود درست کرد اومدیم سوار شدیم خودم بردم دم در اونا زنگ زد دختر جاریش در رو باز کرد رفت منم اومدم خونه خوابیدم که دیروز یعنی سه شنبه ۱۰ مهر ختم مجلس بود ناهار میدادن تو مسجد من صبح رفتم حموم اومدم صبحونه بخورم ساعت حدود ۹.۳۰ دقیقه صبح بود که دیدم لاله زنگ زد رفتم بیرون گفت جمشيد اومدم خونه دوستم برم حموم(قبلا هم گفتم دوستش یه زن بیوه است که خیلی وقت پیش شوهرش تو تصادف فوت کرده از لاله حدود ۸؛۹ سال کوچکتره همسایه قدیمی لاله بود تو دهات)
گفتم عافیت بشه منم رفتم حموم گفت جمشید خیلی دلم میخواد اینجا بودی باهم حموم میکردیم کوسم خیلی داغ شده کیرتو ميخواد. گفتم آخه دوستت اونجاست نمیشه. گفت اگر تو بتونی بیایی من با این هماهنگ هستم. گفتم نه نکن این کارو خیلی هم بهش اعتماد نکن،هر لحظه امکان داره فی مابین تون شکر آب بشه اون موقع است که آبروتو میبره.
گفت نه جمشید این اونجوریا نیست خیلی دهانش قرصه. گفتم لاله بچه نباش
گفتم آخه دوستت اونجاست نمیشه گفت بابا اگر تو بتونی بیایی من با این هماهنگم. گفتم نه لاله اولا زیاد بهش اعتماد نکن و هر چیزی رو هم بهش نگو چون هر آن امکان داره فی مابین تون شکرآب بشه اون موقع است که آبروتو میبره. گفت نه جمشی این اونطوری نیست. گفتم نزن این حرفو نزن؛اگر میخوای دهانش برای همیشه بسته باشه یه کاری بکن ردیفش کن من باهاش یه سکس کنم تو هم از اون آتو داشته باشی. گفت اتفاقا این خیلی دلش می خواد باهات صیغه بشه ولی چون دهات مون یه محیط کوچک و محدودیه میترسه بفهمن. گفتم باشه تو اونو برام صیغش کن من کاری میکنم تا صد سال دیگه هیشکی متوجه نمیشه.
یهویی لاله خانم برگشت گفت آهای جمشید خان دلتو صابون نزنی ها اینو صیغش بکنی مارو فراموش بکنی من به هوای تو حدود ۴ ماهه به شوهرم رو نمیدم. تو الان شوهر اصلی منی و حق نداری بغیر از من با کسی وارد رابطه بشی. اگر هم میخوام با دوستم یکی دو بار سکس داشته باشی فقط بخاطر داشت همون آتو هستش.
یه دختر جوون لاله فوت کرده و یه خواهر جوونش که زن اول من باشه.
به روح هر دوتاش قسم خورد گفت جمشید اگر بفهمم بغیر از من با کسی دیگر وارد رابطه شدی؛جز زن خودت که اون هم الحمدلله خود بخود تعطیله.
بروح خواهرم و دخترم و بجان سه تا بچه ام همون لحظه با یه قرص برنج خودمو خلاص میکنم.
گفتم بابا دیوونه نشو چقدر میتونیم ادامه بدیم تو شوهر داری منم زن دارم. گفت تو گور پدر شوهرم چه شوهری ۳۳ ساله عروسی کردیم حتی یکبار به کوس من نگاه نکرده. یکبار از من نپرسیده که تو هم ارگاسم میشی یا نه. یکبار نه خودش لخت شده و نه منو لخت کرده فقط هر وقت خودش دلش خواسته پایین تنه رو لخت کرده مثل یه حیوون کار خودشو کرده روشو کرده اون ور خوابیده. حتی یکبار هم بفکر من نبوده که آیا منم ارضا شدم یا نه شاید از ده بار سکس یکبار من ارضا بشم اونم شانسی که مال شوهرم یه کم طول بکشه.
گفتم بابا نگو مگر داریم آخه یه زن مثل تو که همه چشمشون دنبال توئه اون اینجوری باشه.
گفت جمشید بروح دختر و خواهرم اصلا به من توجه نداره الان هم بیش ۴ ماهه کلا باهاش رابطه ندارم یعنی دیگه من بهش رو نمیدم یک کلمه میگم از این به بعد شوهر من جمشیده و حق نداری بجز من با کسی باشی.
البته اینم بگم ها تو این مدت حدود ۹ ماهی که با هم رابطه داریم منم هیچ نوعی براش کم نذاشتم هر وقت پول لازم داشته باشه بهم زنگ میزنه بدون رودرواسی براش میزنم تو این دوتا مراسم عروسی و ختمی که اومدن برای آرایشگاه بعضی چیزاش ۱۵ تومن پول دادم که اصل باعث رابطه ما اولش همین نیاز مالی لاله بود یدونه گوشی نوکیای ساده هم براش خریده بودم بعد اینکه سکس کردیم تو ماشین بود بهش دادم یکم هم تو جیبم پول نقد بود دستشو کرد تو جیبم یه میلیون برداشت بقیشو گذاشت تو جیبم.
خواستم اینو بگم که به این آسونیا هم نیست بدست آوردن لاله من اولش یه جورایی لاله رو با پول خریدم بعد وابسته شده میگه حتی اگر بشه تو روی بچه‌هام وامیستم یا از شوهرم طلاق میگیرم ولی تو نباید منو ولم کنی. بالاخره قرار گذاشتیم هر وقت دوباره اومد دهات دوستش رو ردیف کنه من یکی دو بار فقط برای بسته شدن دهان دوستش با دوستش سکس کنم. تا هر وقت اومد من راحت تر برم خونه دوستش با لاله سکس کنیم.
که اگر دوستش رو ردیف کرد حتما داستانشو براتون مینویسم.
ببخشید که باز طولانی شد. حالا دوستان هر نظری خواستن بدن ولی مو به موی داستان عین واقعیته که دوروز پیش برام اتفاق افتاد
ممنون از اینکه وقت گذاشتین برا خوندن.

نوشته: جمشید

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.