رفتن به مطلب

داستان سکی برادر شوهر دیوث


mohsen

ارسال‌های توصیه شده


برادر شوهر عوضی، زن تشنه ارگاسم
 

همه چیز زندگیم مرتب و درست بود تا اینکه شوهرم مهران گفت می خواد بره ماموریت چابهار یه هفته ای ما توی خونه پدری مهران همراه برادر شوهرم محسن زندگی می کنیم که سربازه دو روز اول نبودش وقتی اومد رفت حمام بعد که اومد من رفتم حمام حوله پیچیده دور خودم اومدم بیرون رفتم توی اتاق یادم رفت در ببندم که محسن اومد داخل و می خواست حوله باز کنه اولش داد زدم گفت داد بزنی آبروی خودت رفته شروع کردم التماسش کردن اما فایده نداشت منم حوله سفت گرفته بودم انداختم روی تخت حوله کشید تا چشمش به کوس پر موم افتاد گفت خاک بر سرت مگه حمام نبودی؟ همین کثیف بازیا درآوردی مهران رفته با یه زن دیگه و از اتاق رفت بیرون گفتم چی گفت؟ یه زن دیگه؟ رفتم دنبالش گفتم محسن چی میگی؟ گفت تا الان داشتی التماس می کردی الان لخت اومدی توی اتاقم؟ نگاه کردم دیدم آره لختم برگشتم توی اتاق لباس پوشیدم التماسش کردم اما نگفت بعد که گریه کردم گفت باشه به یه شرط گفتم چی؟ گفت توی اتاقتون روی تختتون بکنمت گفتم گمشو پسره هرزه دروغ میگه تا به خواسته کثیفش برسه بذار مهران بیاد نشونت میدم اومد گفت من دروغ میگم؟ بیا عکساشو ببین؟ چند تا عکس مهران با یه خانم خیلی خوشکلی نشونم داد گفت حقته از بس چپل و کثیفی اگه می خوای ببرمت دستتو بذارم توی دست شون و خونه شون یادت بدم شرطش همونه بابا شوهرت داره عشق و حال میکنه بعد تو اینجا التماس میکنی معلومه خیلی وقته سکس نکردی موهای اونجات از موهای سرت بلندترن خیلی بهش فکر کردم یه چند بارم مهران زنگ زدم جواب نمیداد یا در دسترس نبود تا عصر خیلی بهش فکر کردم رفتم دم اتاق محسن گفتم مرد باش اون شرط ازم نخواه اومد بغلم کرد گفت دارم زیراب داداشمو میزنم باید یه چیزی بهم بدی دستشو گذاشت روی کوسم که ارزششو داشته باشه گفتم فقط همینو می خوای؟ گفت آره گفتم باشه الان میرم حموم بیا تا بهت بدم اما اگر نگفتی چی؟ گفت تو بده من آماده گفتنم رفتم حمام همه موهامو با موبر برداشتم شامپو بدن زدم بوی خوب بگیره و اومدم بیرون خودمو خشک کردم صداش کردم محسن؟ اومد داخل گفت وای عجب چیزی هستی لختش کردم گفتم من دیر ارضا میشم باید باهام بازی کنی گفت بازی؟ گفتم یادت میدم چیکار کنی شروع کردم خوردن کیرش که اندازه ماله مهران بود اما به تیرگی ماله مهران نبود انقدر خوردم که آبش اومد آبشو کامل خوردم گفت چرا آبمو آوردی می خواستم بریزم توی کوست گفتم میریزی اما این کارو نمی کردم آبت زود میومد خوابیدم روی تخت و گفتم حالا کوسمو بخور و انگشت کن داخلش انقدر این کارو بکن که گریه کنم و التماست کنم بکنی داخلش پسر خوبی بود و دقیقا همون کارو می کرد با گریه التماسش کردم و کرد داخل کوسم و تلمبه میزد واقعا حسش شیرین بود خیلی وقت بود اینجوری سکس نداشتم بهش میگفتم بکن بکن چه حال میده میگفت از الان هر روز بهم میدی؟ گفتم هر روز بهت میدم گفت چی بهم میدی؟ الهام اسمشو بگو گفتم کوسمو هر روز بهت کوس میدم گفت کوست محشره واقعا نوش جون مهران گفت می خوام جرت بدم شروع کرد تند تند تلمبه زدن چشام باز نمیشد ارگاسم شد و اونم آبش اومد و ریخت توی کوسم گفت فردا گوش به زنگ باش بهت زنگ میزنم بریم فردا رفت پادگان و تا یه هفته ازش خبری نبود بد جوری عصبی بودم از دستش مهران هم اومده بود و دیگه همه چیز عادی بود و صبح تا عصر میرفت سرکار یه روز صبح محسن بهم زنگ زد گفت چطوری؟ گفتم خیلی عوضی هستی گفت به خدا دروغ گفتم فقط می خواستم بکنمت که کردمت خیلی حال داد واقعا تو زن محشری هستی برای سکس گفتم خفه شو دروغ نگو تو قول دادی گفت به خدا هیچی نبود فقط می خواستم بکنمت که کردمت اما خدایش بهت حال نداد؟ نداد؟ قطع کردم دیدم درو باز کرد اومد داخل گفت حال نداد بهت؟ بغلم کرد و ازم لب گرفت گفت برای من بهترین کوس زندگیم بود که کردم خندیدم گفتم به منم خیلی حال داد گفت پس حله خودت گفتی هر روز بهم کوس بده گفتم دیگه پر رو نشو گفت باشه تو بده هر وقت خواستی بده یه ماه از سکسم با محسن می گذشت که گفت پایه ای بریم یه جایی؟ گفتم کجا؟ گفت کلید یه ویلا رو دارم ماله دوستمه رفتن خارج از کشور اما ویلاست ها از اون استخر دارها پایه ای بریم؟ گفتم مهران شب میاد گفت الان نه فردا ساعت 12ظهر میریم تا 6 عصر برگشتیم گفتم باشه گفت پس لباس سکسی بیار عشق کنیم گفتم باشه فردا رفتیم ویلا راست می گفت ویلاش بزرگ بود و استخر دار رفتیم توی استخر شنا کردم با محسن که یهو یه مردی با شورت اومد گفتم وای محسن این کیه؟ محسن آقا ماجدی برو بالا خودم میارمش ماجدی رفت بالا محسن گفت دیوث کمرمو بریدی تو یه مرد نمی تونه ارضا کنه دو تا مرد می خواد تا تو ارضا بشی اینم فرماندمه نگفتم که زن داداشمی گفتم دوست دخترمی بیا بریم حال میده بهت زدم زیر گریه که ماجدی اومد پایین بغلم کرد بردم بالا گفت بهت قول میدم حال کنی و لباس شنا از تنم دراوردن و محسن شروع کرد خوردن کوسم و انگشت کردن داخلش ماجدی هم سینه هامو می خورد و نوکشونو گاز می گرفت کم کم آه و ناله ام بلند شد محسن گفت دهنشو با کیرت پر کن ماجدی لامصب کیر نبود انگار کنده درخته به زور توی دهنم هولش میداد و محسن هم اشکمو درآورده بود که محسن بلند شد و ماجدی گفت چته؟ گفتم بکن توش گفت اسمشو بلند بگو گفتم کیرتو بکن توش که احساس کردم شب عروسیمه کیرش توی کوسم قفل شده بود گفتم کوسمو جر دادی کوسمو جر دادی شروع کرد تلمبه زدن با هر بار که تا نصفه درش میاورد و تا ته فرو می کرد یه جیغ میزدم که محسن کیرشو چپوند توی دهنم تلمبه های ماجدی خیلی بهم حال میداد چشام باز نمیشد زبونم خشک شده بود کیر محسن نمی تونستم بخورم تا اینکه ماجدی تلمبه هاشو تند کرد و آبش اومد و کشید بیرون از کوسم محسن کیرشو کرد توی کوسم و شروع کرد تلمبه زدن میگفتم بکنیدم بکنیدم من هنوز می خوام دوتایی شون می خندیدن می گفتن پارت می کنیم محسن تند تند تلمبه زد و اونم آبش اومد گفتم تو رو خدا بکنیدم که ماجدی خوابید گفت بیا بشین روش روی کیرش بالا پایین می کردم می گفتم کیرتو دوست دارم کیرتو دوست دارم جرم میده جرم میده گفت بسه بلند شدم داگیم کرد و توی کوسم چند تا تلمبه تند تند زد و آبشو ریخت توی کوسم گفتم یکم دیگه بکن یکم دیگه الان منم میام گفت بده محسن بکنه که محسن کیرشو کرد توی کوسم و شروع کرد تلمبه زدن که ارگاسم شدم محسن ارضا نشده بود کیرشو کرد توی دهنم براش خوردم تا آبش اومد سه تایی هر کدوممون یه جای اتاق افتاده بودیم فکر کنم یه ساعت خوابیدیم وقتی بیدار شدم محسن خواب بود اما ماجدی بیدار بود پاشدم برم دستشویی که ماجدی گفت کجا؟ گفتم دستشویی گفت وایسا با هم بریم بغلم کرد گفت پاهاتو بنداز دورم و ازم لب می گرفت گفت خیلی ازت خوشم اومد زن باید مثله تو باشه گفتم من دیر ارضا میشم گفت همینش جذابت کرده دم دستشویی گذاشتم زمین رفتم دستشویی و برگشتم دوباره بغلم کرد گفت بریم توی اون اتاق؟ گفتم واسه چی؟ گفت کونت دیونم کرده گفتم بریم رفتیم توی اتاق کیرشو بادهمه وجودم خوردم دیگه ازش آب دهن می چکید داگی شدم مالیدش به سوراخم و فرو کرد داخل که یه جیغ زدم گفت نترس آروم آروم جا می کنم خدایش هم آروم آروم تا ته کرد توی کونم گفت اسمت چیه گفتم الهام گفت منم رسولم گفتم خوشبختم گفت الهام تند تند تلمبه بزنم تا آبم زودتر بیاد یا آروم آروم که دیرتر بیاد؟ گفتم آروم آروم گفت باشه و شروع کرد آروم آروم تلمبه زدن می گفت همه چیزت خیلی حال میده هم کوست بهم خیلی حال داد هم کونت بریم حالو تکمیل کنیم شروع کرد تند تند تلمبه زدن تا آبش اومد کیرشو کشید بیرون گفت بخواب و خودش خوابید روم در گوشم گفت از الان دوست دارم خودم ارضات کنم این محسن سر خر نباشه گفتم باشه یه گوشی اپل بهم داد گفت یه خطم توشه فعاله این پیشت باشه باهات هماهنگ میکنم فقط خودم و خودت گفتم باشه رسول جان از اون روز رابطمو با محسن قطع کردم و بیشتر با رسول می خوابیدم که واقعا بیشتر بهم حال میداد توی پادگان هم ماجدی به محسن مرخصی 15 روزه با 15 روز تشویقی بهش داده بود و یه ماه آخر اصلا نرفت هنوزم بعد دو سال با ماجدیم محسن ازدواج کرد رفت مهران هم مثله همیشه درگیر کاراشه فقط واقعا به عنوان یه زن میگم شما مردا برای کی این همه کار می کنید؟ چرا ارگاسم یه زن براتون مهم نیست؟
چرا نیازهای جنسی همسرتون رفع نمی کنید؟
ما زنها چقدر بی توجهی و سردی شما رو تحمل کنیم؟
ما هم انسانیم تازه شهوت ما از شما بیشتره
راضی نیستم از کاری که انجام دادم و میدم اما من نیاز دارم به سکس و ارگاسم منظم نه اینکه چند ماه یه بار انقدر سراغم نمیومد حوصله زدن موهای کوسمو نداشتم الان با رسول می خوابم راضی نیستم پشیمونم نیستم زنتونو قبل از اینکه کیر یه مرد دیگه تجربه کنه به فریادش برسید زنی که کیر یه مرد دیگه رو تجربه کنه سخت بتونه بهتون برگرده خیلی سخت.

نوشته: الهام

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.