رفتن به مطلب

داستان اعتماد بیجا به دوست پسر


mohsen

ارسال‌های توصیه شده


حماقت مریم - 1
 

سلام
اسمم مریم و الان 27 سالمه خاطره ام مال دوران جوونیمه
من یه دختر تپل و سر به زیر تو خانواده ی معمولی بودم اما از درون یه دختر شیطون یادمه از لحاظ جسته از بقیه همکلاسیام تپل تر بودم تو محله ی خودمون مدرسه میرفتم یه دوست صمیمی داشتم به اسم هانیه که باهم همسایه و همکلاس بودیم هانیه خیلی شیطون تر از من بود و تا اون موقع یکی دوتا دوست پسر داشت و در حد حرف زدن باهاشون بود توی امتحانات نوبت اول بودیم که هانیه با پسری به اسم محمد دوست بود و باهاش صحبت میکرد چند باری هم همدیگه رو تو راه مدرسه دیده بودن و یه روز هم که محمد با دوستش فرهاد اومده بود منم کنار هانیه بودم که فرهاد به محمد گفته بوده از من خوشش اومده
محمد شبش با هانیه مطرح میکنه تا منو با فرهاد اوکی کنه بعد کلللی سر و کله زدن هانیه منو با فرهاد اشنا کرد که ای کاش این اتفاق نمی افتاد
چند روزی با فرهاد صحبت کردم فرهادی پسری بود 20 ساله و دعوایی و مشروب خور دقیقا مثل محمد بعد گذشت چند ماه از دوستی ما دقیقا تعطیلات تابستون بود که هانیه به من گفت که بیا با محمد و فرهاد بریم بیرون یه دوری بزنیم اما من قبول نکردم چند وقتی گذشت که هانیه از رابطه ی جنسیش با محمد برام تعریف کرد که با محمد دو سه باری در حد لاپایی رابطه داشته و جرقه ی شیطنت منو روشن کرد از همون روزا بود فرهاد بهم اصرار میکرد باهم بیرون بریم یا تو چتا حرفای سکسی میزد اما من از ترس بچه بودنم هیچ وقت بیرون نرفتم تا اینکه یه روز فرهاد گیر داد حداقل بدن منو لخت ببینه و بعد از کلی جنگ دعوا من از بدنم فیلم گرفتم لباسامو دراوردم و لخت شدم و برای فرهاد فرستادم که ای کاش میمردم و این کار رو نمیکردم
گوشی رو روی صندلی فیکس کردم و من کم عقل با چهره ی مشخص جلوی دوربین ایستادم اول تیشرتمو در آوردم و بعد شلوارمو سوتینمو باز کردم و سینه هامو جلوی دوربین به نمایش گذاشتم برگشتم و شورتمو دراوردم خم شدم کونمو با دستم باز کردم سوراخ کونمو به نمایش گذاشتم
فیلم رو برای فرهاد فرستادم و فرهاد شروع به تعریف کردن از بدن تپل و گوشتیه من کرد به طوری که میگفت باید کونمو افتتاح کنه و اولین کیری باشه که داخلش میکنه و من که شهوتی و خیس بودم از تعریفاش ذوق میکردم
یه روز که خونه بودم هانیه اومد و گوشیش رو در اورد داد دستم و فیلمی رو پلی کرد که با جیغ و داد هانیه شروع شد چهره ای مشخص نبود اما میتونستم بفهمم بدن و صدا مال هانیس به خودم اومدم که هانیه گفت اینم فیلم اولین کون دادنم برای بهترین دوستم
فیلم فقط بیست یا سی ثانیه بود که اولش با جیغ و داد بود و بعدش هانیه راحت داشت به محمد کون میداد
هانیه با دست زد کنار کون من و گفت این کون تپلو کی اقا فرهاد باز میکنه که من دستشو پس زدم و گفتم من مثل تو جنده نیستم یه اخمی بهم کرد و گفت جنده ی چی قراره بیاد خواستگاریم ازدواج کنیم منم گفتم باشه بشین تا بیاد
یه روز که خونه نشسته بودم ساعت 2 ظهر بود حدودا فرهاد بهم پیام داد بیا جلوی در ببینمت دارم از جلوی در رد میشم این کار رو خیلی وقتا انجام میداد و گذری همو میدیدیم وقتی رفتم جلوی در با موتور اومد اروم کنارم وایساد بوی الکل میداد با دست زد روی کونم که شوکه شدم اولین بار بود لمسم میکرد دستشو دوباره گذاشتم کنار کونم دستشو پس زدم و از ترس سریع رفتم داخل خونه و در رو بستم و بهش پیام دادم دیگه نمیخوام ببینمش و باهاش کات کردم
چند ماهی گذشته بود و من با پسری آشنا شده بودم به اسم رضا که خیلی سر به زیر و با ادب بود و ده سالی ازم بزرگ تر بود
با رضا خیلی راحت و با آرامش بودم رضا طوری بود که بعضی وقتا حتی منم حرف سکسی میزدم رضا میگفت این حرفا رو نزن من تو رو به عنوان همسرم میخوام که تو موقعیت مناسب ازدواج کنیم
چند ماهی از رابطه ی من و رضا گذشته بود که فرهاد پیام داد تا دوباره باهام دوست شه اما من عاشق و شیفته ی رضا شده بودم بدون اعتنا به پیامش بلاکش کردم و جوابشو ندادم با رضا خیلی خوب بودم رضا خیلی فهمیده بود حتی باهاش خونشون هم تنها رفته بودیم با تاپ ساپورت جلوش میچرخیدم اما هیچ دستی بهم نمیزد فقط چند باری پیشونیمو بوسیده بود
یه شب هانیه اومد خونمون یکم با هم صحبت کردیم هانیه در جریان تمام زندگیه من بود یکم باهام صحبت کرد که با رضا کات کنم و با فرهاد اوکی شم اما من تمام دلم با رضا بود
هانیه دیگه شده بود جنده ی محمد و کلی زیرش خوابیده بود حتی دو سه بار کونشو دیده بودم که دیگه باز باز شده بود حتی یه بار انگشتمو کردم داخل کونش راحت میرفت هانیه ای که حالا فقط 16 17 سالش بود شده بود یه جنده ی تمام عیار که مطمئن بودم فقط زیر محمد نخوابیده
هانیه و من مثل خواهر بودیم آنقدر نزدیک که حتی با هم حموم هم رفته بودیم چند باری لز هم کرده بودیم با اینکه به همجنس میلی نداشتم اما بخاطر هانیه راضی شده بودم
خیلی با هانیه صحبت کردم تا از این کاراش دست برداره اما اون میگفت دیگه معتاد سکس شده و نمیتونه یه شب که هانیه خونه ی ما بود شب رو تخت من خوابیده بودیم و من از پشت هانیه رو بغل کرده بودم حس کردم دلش خیلی پره یکم صحبت کردیم
هانیه:غروب باغ محمد اینا بودم مریم سکس داشتیم خسته شدم دیگه من مگه چند سالمه
من:خب دست بردار از این کارات دیوونه
با خنده گفتم دیگه کونی برات نمونده دختر
_مریم دست خودم نیست نمیدونم چیکار کردن باهام دو سه روز بعد سکس دوباره دلم میخواد انقدر دلم میخواد که دوست دارم یه چیزی بره داخل کونم
+هانی؟
_جان؟
+چند نفرن؟
_دو
+کیا؟
_محمد و فرهاد
شوکه شدم فرهاد؟؟؟؟؟
آره درست شنیدی فرهاد همون اخرا که با تو بود با منم سکس میکرد هر وقت میرفتم پیش محمد فرهادم باهام سکس میکرد
+دیوونه چراا راضی شدی؟
_مریم فیلمم دستشونه اوایل به زور اما الان خودمم میخوام
کنار گردنشو بوسیدم دستمو گذاشتم رو سینه هاش اگه دیگه مثل سینه های زنهای شوهردار شد بود اروم خوابمون برد
زندگیمون میگذشت و من نگران هانی بود اما خوشحال از داشتن رضا تا بدترین عید عمرم رسید
دقیقا پنجمین روز عید بود که فیلمی برام ارسال شد و دنیا رو سرم خراب شد
این من بودم درحال بدن نمایی لخت لخت خودم بودم
و زیرش پیامی که نوشته بود خودم افتتاحش میکنم پیامو پاک کردم شماره رو بلاک کردم شب هانی اومد پیشم شام پیش ما موند و شب موند خونمون
رو تخت نشسته بودیم قضیه رو به هانی گفتم هانی گفت فرهاد گفته یه بار کونتو میکنه و فیلمو پاک میکنه زدم زیر گوش هانی گفتم نهههه تو میدونی من تمام عشقم مال کیه هانی اشکش سرازیر شد گفت میدونم بخاطر همون عشقت باید قبول کنی وگرنه ابروتو میبرن اینا آدمای درستی نیستن
+هانی تو رو خدا کمکم کن من اهلش نیستم نمیخوام لکه دار شم
_مریم به خدا منم تو مرداب اینا غرق شدم
هانی محکم بغلم کرد داشتم تو بغلش گریه میکردم اونم اشک میریخت
_مریم فقط یه باره یه بار تحمل کن من خودم فیلمتو پاک میکنم نترس اینا ادم نیستن میترسم کار احمقانه ای کنن
+هانی نمیخواااام نمیخواااام
شروع کردم هق هق کردن تا خوابم برد
کل ذهنم درگیر بود و کلا افسرده بودم دو سه ماهی خبری ازشون نبود اما هانی میگفت که بیخیال نیستن امتحانای خرداد تموم شد و توی تعطیلات تابستون بودیم که هانی اومد پیشم غروب یکم من من کرد
_مریم گفتن فردا صبح باید باهم بریم پیششون وگرنه فیلمتو میفرستن به بقیه
بهم ریختم و شروع کردم هق هق کردن
_گریه نکن مریم فردا صبح باهم میریم بعدشم فیلمت پاک میشه
شب شد و بعد شام هانی موند خونمون و باهم تو تخت دراز کشیده بودیم با صدای خسته و گرفته گفتم
+باشه صبح میریم
هانی محکم بغلم کرد
_نترس من پیشتم
اروم دستشو گذاشت رو یه طرف کونم اروم تو دستش فشار داد و به خواب رفتیم.

صبح شد صبحونه رو خوردیم قرار بود ساعت ده بیان دنبالمون هانی رفت خونشون و آماده شده بود اومد تو اتاق فقط شورت و سوتین تنم بود یه دونه زد رو کونم
_کوفتش بشه
+هانی نمیشه نریم
_نه مریم نریم اونا دیوونه بازی میکنن
شلوار جین مشکی چسبمو کشیدم بالا بدن تپلمو تو آینه برانداز کردم تی شرتمو پوشیدم و روش مانتومو تنم کردم هانی داشت قربون صدقم میرفت که گوشیش پیام اومد بیاین سر قرار میایم دنبالتون
رضا رو به بهانه ی اینکه میرم استخر پیچوندم و راه افتادیم رسیدیم با ماشین محمد اومده بودن دنبالمون سوار شدیم سلام کردن و جواب دادیم ساکت بودیم تا نزدیکای باغ فرهاد گفت مریم خانوم به زمان افتتاح نزدیک میشیم و با محمد زدن زیر خنده
رسیدیم در باغ رو باز کردن رفتیم تو یه اتاق کوچیک بود محمد دست هانی رو گرفت و با یه ضربه به کونش هانی رو هدایت کرد داخل اتاق
فرهاد گفت مریم خانوم اگه مایلی بریم ته باغ رو هم ببینیم
پشت فرهاد راه افتادم ته باغ که یه درخت بید مجنون خوشگل بود همون جا وایسادم فرهاد نزدیکم شد دستشو کشید رو کونم
_اگه همون موقع جفتک ننداخته بودی الان توهم مثل هانی بودی
هیچی نگفتم
مانتو و شالمو درآورد و آویزان درخت کرد خواست تیشرتمو در بیاره نذاشتم
+بعدش همه چی تمومه
_نترس وقتی افتتاحش کنم تمومه
تیشرتمو در آورد دست کرد شلوارمو باز کنه
+مطمئن باشم تمومه
_نترس تمومه
شلوارمو باز کرد تا زانو کشید پایین محکم زد رو کونم
+اااااخ اروووم
رفت پشتم شورتمو کشید پایین حالا کون گندم لخت لخت جلوش بود محکم چنگ زد کونمو از هم باز کرد و سوراخمو بوسید
_مریمی فکر نکنم بشه به این راحتیا افتتاحش کرد
بلند شد اومد جلوم شلوار و شورتشو کشید پایین یه کیر متوسط ولی سیاه
_یکم بخورش
نشستم جلوش کیرشو کردم تو دهنم شروع به ساک زدن کردم تا سرمو گرفت گفت بسه
رفت پشتم آب دهنشو مالید به سوراخ کونم کیرشم با اب دهنش خیس کرد گذاشت رو سوراخم فشار داد
+ااااخ نکن ااااخخ
بیشتر فشار داد
+ااااایییی نکن نمیره
حتی سر کیرشم نرفت
_فکر نمیکردم انقدر تنگ بشی
کیرشو دوباره خیس کرد همون جوری سرپا گذاشت لای پاهای تپلم شروع کرد عقب جلو کردنم تندتند عقب جلو میکرد و سینه هامو میمالید لای پاهام احساس داغی کردم فهمیدم آبش اومده همون لحظه هانی هم اومد طرف ما شورت و شلوارمو کشیدم بالا تیشرتمو پوشیدم هانی رسید بغلم کرد
_خوبی مریم؟
+اره خوبم نگران نباش
فرهاد گفت نرفت توش خیلی تنگه
هانی خندید و منم مانتو و شالمو پوشیدم و راه افتادیم سوار ماشین شیم موقع راه رفتن آبشو لای پاهام حس میکردم
ما رو که داشتن پیاده میکردن فرهاد گفت افتتاح میشه برای هفته ی بعد من گفتم نه قرارمون نبود فرهاد گفت قرارمون افتتاح بود
به هانی گفت بازش کن برای هفته ی بعد که اذیت نشه و بعد گاز دادن رفتن
رفتیم خونمون رفتیم تو اتاق سریع شلوار و شورتمو درآوردم آبش لای پاهامو خیس خیس کرده بود
هانی اومد پشتم دست کشید لای پاهام با خیسی اب فرهاد انگشتشو مالید به سوراخ کونم خواست انگشتشو فشار بده داخل
+ااااااخ هااانی ااااخ نکن
انگشتشو برداشت
_نه واقعا تنگی دختر به این کون گنده نمیخوره اینقدر تنگ باشه
+هانی چیکار کنم اون کیر تو کون من نمیره اونم دست بردار نیست
_یه دونه زد رو کونم از امشب خودم بازش میکنم خوراکش روغن زیتون و انگشت هانی
از لپتم بوسید و گفت شب بیا خونمون روغنش با من خندید و رفت
من موندم فکر رضا و فکر کیری که تا تو کونم نره ول کن نیست

رفتم حموم و یه دوش گرفتم زیر دوش ذهنم پیش رضا بود کیری که امروز لای پاهام بود برای اولین بار حس بدی داشتم بدنمو تو ایینه ی حموم برانداز کردم بدن تپل یه دختر 16 17 ساله که دست خورده ی یه پسر خلافکار شده بود خودمو شستم و اومدم بیرون هانی پیام داده بود شام برم خونشون اما حالشو نداشتم گفتم بعد شام میام انگار هانی بیشتر از فرهاد انتظار کونمو میکشید
شام و خوردم با مامانم هماهنگ کردم و رفتم خونه ی هانی اینا وارد خونه شدم و بعد احوال پرسی با خانواده ی هانی رفتیم اتاقش
دیدم روغن زیتون رو گذاشته کنار تخت
+هانی امشب حال و حوصله ندارم بیخیال امشب شو
_خانوم خانوما انقدر گرفته نباش چه شبی از امشب بهتر
+نه اصلا حوصلشو ندارم
+هانی امروز تو اتاق چیکار کردی؟ منم دیدی؟
_بعد اینکه شما رفتید ته باغ محمد از اتاق اومد بیرون منم پشتش اومدم بیرون
+محمد هم یعنی بدن منو دید؟
_اره که دید هم محمد هم فرهاد تو کف بدن تو هستن دختر
+یعنی بعد فرهاد باید به محمدم بدم؟
_نه تا اونجایی که من میدونم بعد اینکه فرهاد کونتو افتتاح کنه همه چی تموم میشه
+مطمئنی هانی؟
_آره نگران نباش
+خب بعد اینکه منو دید زدید چی؟
_محمد گفت چه کونیه همه محل دنبال این کونن
+خب بعدش چی؟
_منو برد تو اتاق جلوی پاش زانو زدم شروع کردم کیرشو خوردن
+کیر محمدم مثل کیر فرهاده؟
_نه کیر محمد بزرگ تر
بعدم محمد منو خوابوند رو فرش خودشم اومد پشتم و کیرشو کرد تو کونم و شروع کرد تلمبه زدن
+هانی درد نمیاد؟
_نه دیگه مریم نمیدونم باهام چیکار کردن کونم تشنه ی آبشونه همیشه التماسشون میکنم ابشونو بریزن تو کونم
بعدم که کارش تموم شد ابش اومد سریع بعد شدم اومدم سمت تو نگرانت بودم
اروم دراز کشیدم رو تخت هانی منو چرخوند رو شکم و نشست پایین کونم
مادرش از پشت در بهمون شب بخیر گفت و رفت بخوابه
هانی شلوار و شورتمو کشید پایین شروع کرد کونمو مالیدن این کارش تازگی نداشت قبلا هم انجام داده بود کونمو از هم باز کرد یه بوس محکم از سوراخ کونم کرد اروم با زبونش کونمو لیس میزد و نوک زبونشو تو کونم فشار میداد چند بار این کار رو تکرار کرد و سرشو بلند کرد
_خدا شانس بده کاش یکی هم اینجوری به ما خدمت میکرد
خندم گرفت
با انگشتش سوراخ کونمو میمالید
روغن رو برداشت ریخت لای کونم و با انگشت شروع کرد سوراخ کونمو مالیدن
تو حس حال خودم بودن که سوختم
+اااااخ هانی دربیااااار
_یکم صبر کن مریمی
+دربیاااار دربیاااااار
اروم نوک انگشتشو درآورد
+هانی نکن دوست ندااارم دردم میاااد
_خب چجوری میخوای به فرهاد کون بدی
+نمیخوام اصلا نمیدم
تو بغل هم خوابیدیم نزدیکای ظهر بیدار شدم دیدم هانی نیست یهو وارد اتاق شد تو چهرش پر ذوق بود نشست کنارم
_یه خبر دارم برات یه خبر خوب
+چی هانی؟
_بدون مشتلق بگم؟
+هرچی بخوای قبوله
_باشه مریمی جون
محمد و فرهاد رو گرفتن
+چجوری؟
_تو ماشینشون مواد بوده
+وااااقعاااا؟
_بله مریمی کونت دیگه خلاص شد
محکم هانی رو بغل کردم کللللی بوسیدمش
گوشیمو برداشتم و به رضا پیام دادم تا غروب باهاش برم بیرون

بعد از هماهنگ کردن با رضا رفتم خونه اماده شدم و رفتم بازار یه نیم تنه و دامن کوتاه خریدم برگشتم خونه تنم کردم جلوی آینه خودمو برانداز کردم دامن تنگ و کوتاه بود جوری که نصف کونمو پوشش میداد و نیم تنه هم به زور سینه هامو نگه داشته بود
اره تصمیمم رو گرفته بودم امروز میخواستم زیر رضا بخوابم خیلی کم احتمال میدم رضا باهام سکس کنه اما من میخواستم که زیرش باشم
ساعت 4 اینا مشغول ارایش شدم هانی هم اومد خونمون و وارد اتاق شد
_اوه اوه ببین چه خبره
+چیه مگه؟
_خیلی خوردنی شدی
+مسخره نکن هانی مثل همیشه عم
البته راست میگفت غلیظ تر از همیشه آرایش کرده بودم
+خب حالا برو بیرون لباس میخوام عوض کنم
_برم بیرون؟؟؟؟ مطمئنی؟؟؟؟ دختر تمام بدنت زیر دست من بوده حالا داری برای من کلاس میذاری
همین دیشب انگشتم تو کونت بود
+خیلی سلیطه ای به خدا
لباسامو درآوردم و لخت شدم
_جووووون چه جیگری
+خیلی بیشعوری
اول نیم تنم رو پوشیدم بعدم دامنمو
هانی اومد دورم چرخید
_اوف اوف عجب چیزی شدی
+هانی برو بشین اینقدر کرم نریز
_نه خوشم اومد رنگ مشکیش خیلی به بدن سفیدت میاد
اروم انگشتشو کشید لای کونم
_فقط فکر نمیکنی زیادی کوتاهه
با اینکه برای اولین بار از دستمالی کردن هانی خوشم اومده بود دستشو پس زدم
+گیر نده خوبه
دوباره دستشو کشید لای کونم و انگشتشو رسوند به سوراخ کونم
+نکن هانی
دستشو درآورد فکر کردم بیخیال شده اما باز دستشو لای کونم حس کردم اما اینبار انگشتش خیس بود با آب دهن خیس کرده بود
+نکن دیرم میشه
با انگشت سوراخ کونمو میمالید داشتم لذت میبردم
+ول کن هانی
_جوووون چه کووونی چجوری ول کنم
یه بند انگشتشو کرد تو کونم
+اخ اااخخخخ هانی در بیار چیکار میکنی
_لوس نشو یکم تحمل کن دیگه
+خب درد داره دربیار اااااخ الکی نمیگم که
انگشتشو تا نصف کرد تو کونم
_بذار کار آقا رضا راحت باشه امروز
+چی میگی دربیار اااااخخخخ
انگشتشو تا اخر کرد تو کونم
+اااااخخخ هانی جون مریم دربیاااار اااااخ
انگشتشو بی حرکت نگه داشت
_تحمل کن دیگه کون به این بزرگی نمیتونه یه انگشت تحمل کنه
+به خدا درد داره
اروم اروم انگشتشو جلو عقب کرد
+اااخ هاااانی
_جوووون چه کوووونی
انگشتشو درآورد
+اجازه میدی لباسامو بپوشم؟
_بفرمایید دختر
لباسامو پوشیدم و راه افتادم
رسیدم سر قرار و رضا اومد یکم تو شهر چرخیدیم رضا گفت بریم خونه کسی نیست همیشه میگفت و میرفتیم اینبارم رفتیم
رسیدیم خونه یکم اب اینا خوردم مانتو و شالمو در اوردم یه شلوار جین ابی تنگ پوشیده بودم با تاب رضا اومد کنارم نشست و پیشونیمو بوسید و از کار و درس و این چیزا صحبت میکردیم وسط صحبتا گفتم
+رضا شلوارم تنگه اذیتم میکنه میشه برم دربیارم
_برو اتاق عوض کن اگه لباس هم نداری زیر شلوار راحتی مامانمو بدم یا شلوار راحتی خودم
+نه زیر دارم
رفتم اتاق لباسامو دراوردم با نیم تنه و دامن بودم حتی شورتم زیر دامن نپوشیده بودم دودل بودم برم تو اتاق اینجوری یا نه که دلو زدم به دریا و رفتم رضا تا منو دید
_این چیه پوشیدی مریم؟ زشته برو شلوارتو بپوش
+همین خوبه که عزیزم
_برو شلوار بپوش
+با همین راحتم
سرم بلند داد زد
_برو گمشو شلوارتو بپوش تا عصبی تر نشدم
اشک تو چشمام جمع شد و از چشمام سرازیر با گریه برگشتم تو اتاق خودمو انداختم رو تخت

هق هقم بلند شد یکم که گذشت بی صدا اشک میریختم خودمو یه وری کردم اشک میریختم تو ذهنم مرور میکردم که چرااا میلی نداره شاید مشکل داره از نظر جنسی یا شاید از بدن من خوشش نمیاد و کلللی سوالای دیگه که صدای در رو شنیدم اومد نشست کنار تخت
_مریمم؟
جوابی ندادم
_خانومم؟
بازم جوابی ندادم
پشتم دراز کشید اما تماسی باهام نداشت
_ببخشید خانومم منظوری نداشتم تو دختر خوبی هستی من نمیخوام اذیتت کنم میخوام مال من باشی
خیلی خفه جواب دادم
+خب مال توعم
_میدونم اما ما ده سال اختلاف سنی داریم
+خب مگه چیه
_خوب شاید خانوادت قبول نکنن ازدواج کنیم
+چراا
_بخاطر اختلاف سنیمون
+نه نه نه نمیخوااام الکی بهونه نیار تو منو نمیخوای
_نگو اینجوری تو همه ی زندگیه منی نمیخوام ضربه بخوری
اگه یک درصد ازدواج نتونیم کنیم تو داغون میشی
جوابشو ندادم و اشک ریختم
چند دقیقه سکوت بینمون بود که اروم چسبید بهم لباس تنش بود اما من فقط با نیم تنه و دامن بودم بدنم گر گرفت
_گریه نکن تو مال منی
خودمو فشار دادم تو بغلش
اروم کنار گردنمو بوسید و دستشو برد رو سینه هام اروم از رو نیم تنه میمالید
_تو مال منی
لاله ی گوشمو کرد تو دهنش و اروم اروم شروع کرد مک زدن صدای اه مو درآورد
+ااااهههه
_جوونم خانومم
خودشو فشار داد بهم دستشو از زیر نیم تنم رد کرد و سینه هامو تو چنگش گرفت
+ااااههه رضاااا من تو رو میخوام فقط
زیر گوشمو میخورد و سینه هامو میمالید
یه چیزی رو کونم حس میکردم که داره سفت میشه و زیر دلم خالی میشد
خودمو فشار دادم عقب کونمو رو کیرش حرکت میدادم
ریز ریز گردنمو میبوسید
_دیگه گریه نکنیا عشق من که نباید گریه کنه
کیرش زیر شلوار سفت شده بود حس میکردم خیلی بزرگه هم دلم میخواست هم ترسیده بودم
اروم تو بغلش چرخیدم لبامو گذاشتم رو لباش لبای همو میخوردیم
دستش رفت از پایین دامن رو کسم اروم انگشتشو کشید لای کسم
تو دهنش اه کشیدم
+اااااااههههه رضااااا
_جووووون
دستمو از کش شلوار و شورتش رد کردم رسیدم به کیرش وااای خداااا
خیلی بزرگ و کلفت بود
لبامو جدا کردم
+رضا خیلی بزرگه
_دیگه برای فرار دیره خانوم
به قیافه ی ناز و سفیدش نمی‌خورد کیرش انقدر بزرگ باشه
دوباره لبامو بوسید
بلند شد تیشرتشو دراورد شلوار و شورتشم درآورد
وااای فکر کنم بیست و دو سه سانت بود و کلفت
+نمیخوام رضا
_بلند شو یکم لمسش کن باید یه عمر زیرش بخوابی خانومم
بلند شدم کیرشو گرفتم دستم سفید بود با سر قرمز
اروم اروم با دستم مالیدمش
دستشو گذاشت رو سرم هدایت کرد طرف کیرش
منظورشو فهمیدم و سر کیرشو بردم تو دهنم شروع کردم مک زدن سر کیرش انقدر بزرگ بود که نمیتونستم خوب بخورم زیر کیرشو لیس میزدم و با دست کیرشو میمالیدم
منو خوابوند رفت لای پام و زبونشو کشید رو کسم
+اووووووووف ااااااهههههه
زبونشو فشار میداد لای کسم و تند تند تکون میداد دستم لای موهاش بود و فشارش میدادم به کسم انقدر لیس زد تا ارضا شدم و شل شدم
دراز کشید کنارم موهامو نوازش کرد
کیرش چسبیده بود به رونم
_برگرد ببینم این کون گنده چقدر تحمل داره
+رضا انگشتم نمیره توش چه برسه به کیر تو
_بخواب رو شکم بالاخره باید بره
دراز کشیدم رو شکم نشست پایین کونم با دست کونمو چنگ میزد
+مریمی چه کونی داره
_مال توعه
سرشو برد لای کونم و سوراخ کونمو بوسید
_اووووف قراره باز شه
زبونشو فشار داد داخل سوراخ کنم
+اووووووووف اااههههه
زبونشو تو سوراخم میچرخوند سرشو بلند کرد یکم کرم زد رو سوراخم و انگشتشو مالید رو سوراخم و فشار داد داخل
+اااااخ اااااخ
انگشتشو دراورد کیرشو با کرم چرب کرد گذاشت رو سوراخم اروم فشار داد
+رضا رضا ارووووم
سرش رفت تو سوختم اما صدامو خفه کردم که بکنه
اروم تا نصف کرد تو داشتم جر میخوردم که تا آخر فشار داد داخل و دراز کشید پشتم
+اااااخ رضا پاره شدمممم اااخخخ
دربیااااار
_کنار گردنمو بوسید یکم تحمل کن
اروم شروع کرد تلمبه زدن درد داشتم اما هیچی نمیگفتم
داشتم پاره میشدم اما حرکت کیرشو تو کونم دوست داشتم سرعتشو زیاد کرد و آبشو ریخت تو کونم
کونم آتیش گرفت
+ااااااههههه اوووووووف رضا
اروم اروم کیرشو دراورد دستمو بردم رو سوراخم باز بود
+بدجنس ببین چیکارم کردی
_خودت میخواستی خانوم
+بله که میخوام مال خودمه
یدونه زد رو کونم پاشو خودتو جمع و جور کن بریم مامانت الان زنگ میزنه ها
راست میگفت ساعت حدود 9 بود
سریع همونجوری شلوار اینامو پوشیدم و منو رسوند سر کوچه رفتم طرف خونه به هانی زنگ زدم که بیاد آخه گفته بودم با هانی عم
باهم رفتیم خونه و رفتیم اتاق واااای داغی ابشو هنوز تو کونم حس میکردم پشیمون نبودم خیللللی خووشحااال بودم
_چی شد مریم؟
شلوارمو کشیدم پایین پشتمو کردم به هانی خم شدم
_اوووووف مریم هنوز بازه سوراخت
چجوری دادی تو که انگشتت میکردم جیغت بلند میشد
چقدر بود کیرش
+نمیبینی چجوری بازم کرده میپرسی چقدر بود
سکس که با عشق باشه برای ادم راحت میشه
هانی یدونه زد رو کونم برو دستشویی خودتو خالی کن
+نمیخوام میخوام حالا حالاها تو تنم حسش کنم

شام خوردیم و هانی رفت خونشون هنوز تو فکر روز خوبم بودم انگار تو خلاء بودم بلند شدم به سمت حموم حرکت کردم لباسامو دراوردم و تو آینه ی حموم بدنمو برانداز کردم سینه هامو دیدم که چند ساعت پیش تو چنگ رضا بود بی اختیار دستم رفت رو سینه هام شروع کردم مالیدنشون نگاهم رفت پایین روی کسم که بی اختیار خیس شده بود یاده زبون رضا افتادم که لای کسم حرکت میکرد دست دیگم رفت طرف کسم و شروع کردم مالیدن تند تند میمالیدم و به رضا و اولین سکسم با رضا می افتادم و بیشتر تحریک میشدم پشتمو کردم به آینه و کونمو دیدم آهی کشیدم یا کیر رضا افتادم که حسابی بازم کرده بود دستمو از رو کسم بردم رو کونم انگشتمو رسوندم به سوراخ کونم ااااااهههههه هنوز باز بود انگشتم که به سوراخ کونم خورد ارضا شدم
رفتم زیر دوش و شروع به شستن خودم کردم و اومدم بیرون اون شب راحت خوابیدم خوابی به زیبایی عشق
تابستان بود و نزدیک ساعت یازده بیدار شدم رفتم یه چیز بخورم مادرم نشست رو به روم آخه عجیب بود که الان خونس معمولا یا باشگاه بود یا شنا یا کلاس اخه مدرک ساز برای کودکان بود و پدرم که طبق معمول ساعت 8 میرفت مغازه تا شب یه اب میوه باز کردم و با کیک مشغول خوردن شدم
_مریم یه چیزی میپرسم ازت راستشو بگو
+چی شده باز مامان
_یه پسری بهم زنگ زد و گفت که تو رو میخواد تو خبر داری
+کی مامان؟
ولم کن من حالا فقط 17 سالمه
_نشناختم گفت اسمش رضاست
خشکم زد شوکه شدم
_میشناسیش؟
من من کنان گفتم ن ن نه
_پس میشناسیش
سرمو انداختم پایین دختر خجالتیی نبودم اما خیلی خجالت کشیدم
بلند شد مامانم تا بره
+مامان چی گفتی بهش
_تو که نمیشناختیش
+بگو مامان لطفاااا
_گفتم با پدرش باید صحبت کنی البته مریم فقط 17 سالشه
مامان رفت و زنگ زدم به رضا
چیکار کردی رضا شماره ی مامانمو از کجا آوردی
_از اموزشگاه
خب بالاخره باید بفهمن دیگه
+رضا همه چی خراب میشه
_نترس تو فقط مال منی
فردا بیام دنبالت؟
+تا شب بهت خبر میدم
بعد از قطع کردن کلللی فکر اومد تو سرم که حالا چی میشه و چه اتفاقی میوفته
شب شد و با رضا برای فردا ناهار هماهنگ کردم
صبح بیدار شدم آماده رفتن شدم به مامانم زنگ زدم
+من با هانی میرم بیرون
_هانی یا رضا
+مااامااان هانی
_دختر مواظب خودت باش پسرا همه دنبال منافع خودشونن
و قطع کرد
رفتم بیرون سر قرار رضا اومد دنبالم
بعد سلام و احوال پرسی
+کجا بریم ناهار؟
_بلدی ناهار درست کنی؟
+رضاااا من تا حالا غذا نپختم
_خب یاد بگیر
رفتیم خونه ی رضا اینا طبق معمول کسی خونشون نبود مادر و پدر رضا هم همیشه بیرون بودن یا سرکار یا مسافرت
وارد خونه شدیم
_برو لباستو عوض کن بیا غذا درست کن زن
+رضااااااا
لباس نیاوردم همیناس فکر کردی همیشه خبریه
و هاهاها خندیدم
رفتم طرف اتاقش در رو باز کردم وااای چه خبره
یه ست شورت و سوتین قرمز رو تخت بود
داد زدم رضااااا من اینااااا رو نمیپوشماااااا
لخت شدم و شورت و سوتینو تنم کردم رفتم جلوی آینه ی اتاق سوتین فقط جلوی نوک سینه هامو گرفته بود و شورت فقط کسمو پوشونده بود
از اتاق خارج شدم رضا نگاهی به سر تا پام کرد
_به به عجب دخترررری
+رضااااا
_امروز میخوام بهت بگم سکس یعنی چی
+از سکس خبری نیست
_وقتی اینا رو قبول کردی پوشیدی یعنی هست
و ضربه ای که به کونم زد و رفت طرف اشپزخونه
دوتا تخم مرغ پخت خوردیم
منم بردم ظرفا رو شستم اومد تو اشپزخونه دستشو کشید لای کونم
+دست نزنا من نمیدم امروز
_مریم خانومم امروز صدای جیغات شنیدنیه
ادامه دارد

نوشته: تپلی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.