chochol ارسال شده در 15 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر گائیدن مادر دوستم سلام من علیرضا هستم این خاطره که مینویسم برای نوجوانیم هست وقتی سال چهارم دبیرستان بودم الان 20 سالی از اون ماجرا میگذره ولی شیرینی اون روزها هنوز برام مونده و دوست داشتم این خاطره را با شما به اشتراک بزارم شاید یکی از خوندنش لذت برد . خب من راستش زیاد بچه درس خونی نبودم سه سال مردود شده بودم و تو سال چهارم سه سال از بیشتر بچه ها بزرگتر بودم البته بودن بچه هائی که مثل من رد شده بودن کلا همش پی شیطنت و بازیگوشی بودم . سال چهارم با یه پسره که درسش خوب بود دوست شده بودم اون بهم کمک میکرد و بهم گفت اگر میخواهی میتونی با هم بریم خونه ما و اونجا با هم درس بخونیم منم خب از خدا خواسته قبول کردم و اینو به مادرم هم گفتم که اونها هم زیاد براشون مهم نبود که من با کی دوست هستم و خونه کی میرم چون مطمئن بودن میتونم از پس خودم بر بیام . خلاصه یکی دو ماهی از شروع مدرسه نگذشته بود که با میلاد همین دوستم میرفتیم خونشون تا درس بخونیم . راستش از همون اولی که چشمم افتاد به مادرش بدجور هیکلش چشممو گرفته بود لامصب مامان میلاد زن خوشگلی بود میلاد هم تک پسرش بود و سن و سال بالائی هم نداشت اون موقع برای اولین بار که دیده بودمش حدس میزدم نهایت شاید 35 تا 40 سال بهش میخورد . اسم مامان میلاد مونس بود . میلاد در مورد من با مادرش حرف زده بود منم چون سنم از بچه های دیگه بیشتر بود و قد و هیکلم هم بزرگتر از بقیه بود یه چند باری از میلاد که بچه ها اذیتش میکردن حمایت کرده بودم برای همین میلاد هم برای اینکه حمایت منو تو مدرسه داشته باشه تو درسها بهم کمک میکرد و با مادرش هم حرف زده بود که من بیام خونشون و تا با هم درس بخونیم . دیگه همینطور که گفتم از همون اول که مونس را دیدم چشم دنبال کس و کونش بود لامصب هم خوشگل بود هم خوش هیکل هر زنی توی فک و فامیلمون دیده بودم همشون کج و کوله و چاق و بد هیکل بودن اونائی هم که خوشگل و با حال بودن که قبلا ازدواج کرده بودن و زیر شوهراشون میخوابیدن برای همین وقتی مونس را دیدم آب و از لب و لوچه ام سرازیر شده بود . مونس قد متوسطی داشت نسبت به خودم که اون موقع هم قدم 179 بود مونس شاید 170 را داشت سینه های برجسته و خوش فرم و کون گرد و خوش فرم نه خیلی بزرگ و نه کوچیک لب و دهن و چشم و ابرو هم که نگم دیگه لامصب انگار یه فرشته بود . خلاصه من برای درس خوندن میرفتم خونه میلاد و دوستیمون روز به روز بیشتر و بیشتر میشد دیگه هیچکسی تو مدرسه جرات نداشت میلاد رو اذیتش کنه من مثل یه بادیگارد بودم برای میلاد . میلاد از نظر جثه یه پسر معمولی بود زور زیاد هم نداشت چون تک پسر بزرگ شده بود یکمی هم بقول معروف بچه ننه بود و اهل دعوا و کتک کاری و اینجور چیزا نبود برای همین درسش خیلی خوب بود . دیگه مونس هم که میدید من چقدر هوای پسرشو دارم ازم خوشش اومده بود . از وقتی دیگه من میرفتم خونشون فقط یکی دو جلسه اول مونس جلوم حجاب داشت ولی بعدش که میرفتم دیدم دیگه بدون روسری جلوم میچرخه و با لباس راحت و جالب برام این بود که میلاد هم عین خیالش نبود که مادرش جلوم راحت میچرخه منم که از خدام بود و چهار چشمی به بدن مونس نگاه میکردم و کیف میکردم و کیرم براش همش سیخ بود و مجبور میشدم برای اینکه کیرم زیاد سیخ نباشه میرفتم تو دستشویی خونشون و یه جق مشتی به یاد کس و کون و سینه های خوش فرم مونس جون میزدم و خالی میشدم و برمیگشتم پیش میلاد و یکمی با هم درس میخوندیم و ولی بازم هر وقت مونس میومد و میرفت بازم چشم دنبالش بود . دیگه کم کم مونس به بودن من تو خونشون عادت کرده بود و باز هم طرز لباس پوشیدنش باز تر و بازتر شده بود دیگه وقتی دامن پاش میکرد بدون چواب و پا لخت بود یا یقه پیرهنش باز بود و خط سینه هاش پیدا بود منم که داشتم میمردم براش که بخوابونمش کف اتاق و لختش کنم و همه جاشو بخورم و بکنمش اینارو توی فیلمهای وی اچ اس سکسی دیده بودم و وقتی مونس را لخت تصور میکردم کیرم همچین براش سیخ میشد و دو بار میرفتم توالت و براش جق میزدم اون لامصب هم انگار هرچی کرم داشت برای میریخت فقط از میلاد تعجب میکردم انقدر بی غیرت بیخیاله که مامانش جلوی دوستش داره با لباسهای نیمه سکسی میگرده و انگار نه انگار اصلا این پسره انگار سیب زمینی بود . دیگه مونس هم هر وقت میدید من دارم با چشمام میخوردمش اونم لنگ و پاچه لخت شو برام نمایش میداد منم که هر دفعه براش بیشتر شق میکردم دیگه واقعا تحملم برای کردنش تموم شده بود تقریبا یک ماهی شده بود که من مهمون خونه مونس و میلاد شده بودم جالبتر این بود که خبری هم از شوهرش نبود یعنی از میلاد پرسیده بودما ولی بهم گفته بود که شبها دیر میاد خونه منم دیگه از باباش چیزی نمیپرسیدم و در عوض از دید زدن مونس کیف میکردم . یه روز که رفته بودم خونشون تا مثلا درس بخونیم راستش حشرم برای اینکه با مونس یا حرکتی بزنم بدجور زده بود بالا تصمیممو گرفته بودم تا با این جنده خانم و خوشگل بلا یه کاری بکنم . یکمی که با میلاد توی اتاقش نشسته بودیم و همش همه حواسم به مونس بود از اتاق میلاد میشد توی پذیرائی و اشپزخونه خونشون را دید مونس هم روی یه صندلی نشسته بود دقیقه روبروی جائیکه من و میلاد نشسته بودیم با یه دامن و پاهای لختش که مثل برف سفید بود و آدم دلش میخواست اون رونهای سفید و خوردنشو همش بماله و بلیسه و بخوردشون مونس روبروی من و میلاد یه جوری نشسته بود و یه پاشو انداخته بود روی اون یکی پاش که تقریبا تا بیخ رونش پیدا بود منم دیگه آمپرم زده بود دیگه بلند شدم و به میلاد گفتم من برم یه آب بخورم بیام و و وقتی از اتاق میلاد اومدم بیرون در را پشتم بستم و مونس هم اینو دید که من در اتاق پسرشو بستم و رفتم توی آشپزخونه و به مونس که دیگه خاله صداش میکردم گفتم خاله اب میخام اونم بلند شد و میخاست از یخچال بهم آب بده همون وقتی در یخچال را باز کرد منم دیگه طاقتم براش تموم شده بود و از پشت چسبیدم بهش و با دستام بغلش کردم مونس هم که نمیدونم واقعا منتظر همینکارم بود یا نه ولی داد و بیدادی نکرد منم همش با دستام هی کونشو پسینه هاشو براش میمالیدم اونم توی بغلم هیچی نمیگفت و ساکت بود منم که مثل ندید بدیدها واقعا هم اون اولین بارم بود که یه زن را بغلش کرده بودم اونم چی از روی شهوت و حشریت ف دیگه من دیونه وار داشتم همه جای بدن نرم و خوردنی مونس را میمالیدم اونم که مقاومتی نمیکرد و کم کم هی کونشو هم به سمتم فشار میداد و اروم آه میکشید منم که دیدم اونم داره آه و ناله میکنه دستمو دادم زیر دامنش و کسشو گرفتم توی دستم وای چه حالی بهم داد که یه کس گرم و نرم را داشتم تو دستم حسش میکردم . همینطوری که من داشتم کس مونس را براش میمالیدم دیدم مونس ناله هاش داره بلندتر میشه ترسیدم میلاد صدای مادرشو بشونه بهش گفتم هیس خاله مونس هم صداشو خفه کرد ولی معلوم بود داره حسابی حال میکنه منم که کیرم بدجور سیخ کرده بود دیگه با چیزائیکه از فیلمها یاد گرفته بودم میدونستم مونس آماده است برای کس داد همون در یخچال که باز بود منو مونس پشت در یخچال دیده نمیشدیم دامنشو دادم بالا شورتش کشیدم پائین و برای اولین بار تونستم کون و کس مونس را ببینم وای که داشت قلبم از دهنم میزد بیرون از بس هیجان انگیز و شگفت انگیز بود برام مونس هم که داشت حال میکرد خم شده بود و گفت یالا دیگه منتظر چی هستی بکن تو کسم دیگه وای منم که محو تماشای کون خوشگلشو کس نازش شده بودم توی شوک بودم که مونس گفت یالا دیگه زود باش الان میلاد شک میکنه میاد منم کیرمو دراوردم مونس یه نگاهی به کیرم کرد و لبشو گاز گرفت و بازم دولا شده بود با یه دستش لای چاک کس و کونشو برام باز کرده بود با یه دستش هم تعادلشو داشت حفظ میکرد منم کیرمو گذاشتم لای چاک کسش و شروع کردم تلمبه زدن تو کسش مونس هم هی آه و اوخ میکرد و هی به جلو و عقب حرکتش میدادم وای که کس کردن چه مزه ای میداد باورم نمیشد دارم مادر دوستمو توی خونه اش میکنم ولی دیگه واقعا داشتم یه کس ناب و ترتمیز را میگائیدم راستش از بس تو شوک و هیجان و لذت بودم که شاید به دو دقیقه هم نرسیدم که تند تند داشتم تو کس مونس تلمبه میزدم که آبم پاچید تو کسش و یه لذت بی حد و اندازه را تجربه کردم اونم خالی شدن تو یه کس باحال و و بی نظیر وقتی آبم را اخرین قطره اش تو کس مونس خالی کردم کیرمو از کسش دراوردم و سریع رفتم توالت و وای وای نمیتونستم باور کنم مونس را گائیده باشم هنوز با اینکه حسابی ابمو تو کسش خالی کرده بودم و کیرم هنوز سیخ بود و هنوز دل دل میزد انگار دلم میخواست بازم برمو بکنمش ولی خوب میلاد بود که داشت صدام میکرد که کجام که مونس جوابشو داد که دستشوئیه الان میاد منم دیگه کم کم کیرم خوابید و خودمو شستم و رفتم بیرون که چشم به مونس افتاد مونس با علامت هیس بهم فهموند که چیزی بروز ندم و هواسمو جمع کنم منم خندیدم و رفتم پیش پسرش دیگه انگار به همه آرزوهام رسیده بودم یه حس غرور بزرگی میکردم احساس میکردم مرد شدم چون تونسته بودم با یه زن سکس کنم . دیگه از روز به بعد هر وقت میرفتم خونه میلاد حتما یه دور هم با مونس حال میکردم و کس مونس خانم را با کیر کلفتم حال میاوردمش مونس هم حسابی بهم حال میداد دیگه زمان سکسمون هم هر روز بیشتر میشد نه اینکه فکر کنید نیم ساعت براش تلمبه میزدم نه ولی در حد هفت هشت دقیقه میکردمش مونس هم خیلی خوب بهم حال میداد و از اینکه من میکنمش معلوم بود خیلی راضی و خوشحاله . نزدیکای عید شده بودیم و مدرسه یه اردو گذاشته بود که مونس ازم خواسته بود که به اردو نرم منم میدونستم برای چی میخواد که نرم اردو منم نرفتم و میلاد را فرستاد اردو و شوهرشم که نمیدونستم اصلا چکاره است و کجاست اصلا پیداش نبود یک هفته و کاملا خونه مونس موندم و به مادرم هم گفته بودم که میرم اردو ولی به جاش رفته بودم خونه مونس و دیگه جاتون خالی که شب تا صبح با مونس لخت توی بغل هم میخوابیدیم و هر وقت دلمون میخواست با هم سکس میکردیم مونس بهم میگفت بهترین سکسهای عمرشو با من داره تجربه میکنه بهم گفت کیرم از مال شوهرش هم بزرگتره هم کلفتره و همش وقتی تو کسش تلمبه میزدم هی با آه و ناله بلند ازم میخواست کسشو جر بدم منم هر چی در توانم داشتم میزاشتم و تو کسش حسابی تلمبه میزدم واقعا اولین تجربه سکسیم بهترین تجربه ام شد . بعد از اینکه دیگه دیپلم گرفتم باید میرفتم سربازی چون دانشگاه که قبول نشدم و رفتم سربازی و هر وقت میومدم مرخصی سراغ میلاد میرفتم که دانشگاه قبول شده بود البته یه شهر دیگه منم میرفتم خونه مونس و باهاش سکس میکردم و دیگه مونسو از کس و کون حسابی میکردمش و مونس هم خوب بهم حال میداد . نوشته: علیرضا لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده