arshad ارسال شده در 16 اسفند، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، 2023 خواهر × تابو × محارم × داستان خواهر × داستان تابو × داستان محارم × سکس خواهر × سکس تابو × سکس محارم × سکس با خواهر × سکس برادر × سکس با محارم × بعضی چیزا باید توی خانواده محرمانه بمونه... یه روز زنم راحله می گفت خواهرت فرزانه رو دیدم با شایان پسر عموت توی یه ماشین که با هم میگفتن و میخندیدن توجهی نکردم یه بارم خودم دیدم که فرزانه و شایان با هم رفتن توی خونه شایان در صورتی که زن و بچه شایان خونه نبودن دیگه مطمئن شدم یه خبرایی هست اینا هر دوشون متاهل بودن اگر کسی دیگه ای ببینه یا بفهمه میدونی چی میشه؟ یه روز که فرزانه اومده بود خونمون کلید خونه بابا اینا رو بهش دادم گفتم از وقتی بابا اینا فوت شدن این خونه خالی مونده یه نگاهی بهش بنداز ببین چطور می تونیم بازسازیش کنیم بفروشیم آخه معماری خونده بود گفت من که وقت ندارم اما باشه… میدونستم حتما از فرصت خونه خالی استفاده میکنن و اونجا رو زیر نظر داشتم که دیدم بله اومدن فرزانه خانم با آقا شایان اومدن و رفتن داخل خونه… گفتم بذار یه نیم ساعتی بگذره بعد برم داخل یه نیم ساعت گذشت رفتم داخل صداشون از اتاق بابام اینا میومد فرزانه میگفت جون چه حالی میده رفتم داخل اتاق دیدم فرزانه روی کیر شایان نشسته و بالا پایین میکنه گفتم پس حدسم درست بود یهویی فرزانه بلند شد و گفت تو اینجا چیکار میکنی؟ و جفتشون دنبال لباس هاشون بودن که بپوشن فرزانه شورتشو پوشید که رفتم از موهاش گرفتم بردمش توی اون اتاق یکی زدم توی گوشش گفتم عوضی حیوون تو متاهلی میدونی اگر الان به جای من شوهرت بود چی میشد؟ هم تو هم اون شایان حرومزاده رو می کشت فرزانه گریه میکرد و هیچی نمیگفت گفتم مگه احمد نمیکنتت که دنبال کیر این شایانی؟ گفت نه یکساله دیگه کار به کارم نداره همش سرکاره اما میدونم با یکی دیگه سرش گرمه گفتم خب طلاق بگیر چرا با شایان که اونم متاهله؟ زنه اونم حتما بهش نمیده؟ گفت نه شایان رو من نشستم زیر پاش که بیاد با من یادته دوستش داشتم بابا گفت نه؟ گفتم الان زندگی دو خانواده رو نابود کردی هم خودت هم اون شایان کونی رو، نمی خوای طلاق بگیر برو با هرکی دلت خواست منم تا آخرش نوکرتم گفت نمیشه احمد حضانت بچه ها رو بهم نمیده تازه مادرشم از من بدش میاد آرزوی دیدن بچه هامو باید به گور ببرم گفتم خب این کارم درست نیست اگر شوهرت تو رو با شایان بگیره جفتتون رو میکشه این خوبه بعدا به بچه ها بگن مادرشون جنده بود؟ گفت میفهمم چی میگی باشه میرم میسوزمو میسازم اما منم ادمم حامد به خدا نیاز دارم خودت یه ماه خونه نباش ببین وقتی برمیگردی زنت چه حالی داره من که یکساله تحمل کردم با شایان هم 4یا 5 باره که خوابیدم میدونم در حق زن شایان هم ظلم کردم دیگه با شایان هم کاری ندارم گفتم خواهر من تو پاره تن منی دارم برای خودت میگم برگشتیم توی اتاق بابا اینا دیدیم شایان نیست گفتم بیا دیدی؟ اینم که فرار کرد گفت من شانس از هیچی نیاوردم گفتم بخاطر همین بزدلی ها و نامردی هاش بود بابا گفت نه… فرزانه لخت فقط با یه شورت روی تخت نشست و زد زیر گریه رفتم نشستم کنارش و بغلش کردم و گفتم عزیزم اشکالی نداره درست میشه اصلا با هم درستش می کنیم فرزانه دست انداخته بود دور گردنم و سرم توی سینه هاش بود و گریه میکرد سینه هاش بوی عطری که زده بود رو میداد و نرمی سینه اش و اینکه لبهام وسط سینه هاش بود یهو بلند شد گفت نمی خوام دیگه این زندگیو و رفت توی آشپزخونه منم رفتم دنبالش چاقو رو برداشت با هم درگیر شدیم می خواست با چاقو بزنه توی شکم خودش دستش که جاقو توش بود رو گرفتم و زیر پاش دادم و انداختمش زمین و خوابیدم روش و دو تا دستاشو گرفتم میگفت بذار خودمو خلاص کنم از این زندگی از این بدبختی گفتم فرزانه جان آروم باش بهم میگفت حامد من جنده ام بذار بمیرم قبل از اینکه احمد بکشتم منم می بوسیدمش و میگفتم تو هر چی باشی من میخوامتت قول میدم درستش کنیم میگفت درست نمیشه درست نمیشه من دیگه تحمل ندارم و چاقو رو انداخت چاقو رو پرت کردم اونطرف و دستاشو ول کردم و دستاشو دور گردنم حلقه کرد و گفت حامد بذار بمیرم بذار بمیرم و باز سرم توی سینه هاش بود میگفتم باشه تو آروم باش به خدا برات درستش می کنم به خودم که اومدم دیدم کیرم شق شده و روی کوسشه که فرزانه پاهاشو دورم حلقه کرد و بدنمو به کوسش فشار داد هیچ کدوممون دیگه حرف نمیزدیم بوی عطر سینه اش مستم کرده بود و راه دهنمو که حرفی برنم بسته بود فرزانه پاهاشو محکم تر دورم حلقه کرد تا بیشتر کیر شق شدم به کوسش بچسبه سینه راستشو توی دهنم فرو کرد و چشماشو بست منم بی اختیار شروع کردم خوردن سینه اش دستشو برد سمت کیرم و میمالیدش حسابی شق کردم منو گرفت آروم به سمت چپش چرخید منو خوابوند روی زمین و کمربندمو باز کرد و شلوار و شورتمو دراورد و شروع کرد خوردن کیرم اصلا هم توی صورتم نگاه نمی کرد منم چشمامو بستم کیرمو یه جور لیس میزد کل بدنم می لرزید در گوشم گفت پاشو بریم توی اتاق رفتیم توی اتاق شورتشو دراورد پیرهنمم دراورد گفت بخواب بخواب روی تخت و خوابیدم و اومد نشست روی کیرمو کیرمو تا ته کرد توی کوسش و شروع کرد بالا پایین کردن میگفت جون چه از ماله شایان کلفت تره کیرم تا ته توی کوسش بود و بدنشو قر میداد میگفت این کوس یه جندست پارش کن بدجور حشرم بالا زده بود دستامو دورش حلقه کردم و سفت به سینه ام فشارش دادم و شروع کردم تند تند توی کوسش تلمبه زدن بهم میگفت قربونت برم کوس این جنده ار این تلمبه مردونه ها میخواد بزن بزن بزن بزن بزن بزن بزن بهش گفتم اینطوری سختمه بلند شد گفت داگی بشم راحتی؟ گفتم اره داگی شد کیرمو کردم توی کوسش و محکم تلمبه میزدم میگفت فدات بشم چه مردونه تلمبه میزنی جووون حال میاد کوسم تا اینکه آبم اومد و ریختم توی کوسش گفت جووون حال اومد کوسم از اب کیرت کیرمو از کوسش دراوردم و افتادم روی تخت بغلم کرد و در گوشم گفت حامد خواهرت جندست دیدی؟ من به کیر تو هم رحم نکردم کردمش توی کوسم یا خودت منو بکش یا بذار خودم خودمو راحت کنم گفتم تو زنده باشه بالا سر بچه هات باش به کیر من رحم نکن اصلا خودم میکنمش توی کوست یه نگاه کرد بهم گفت اینا بخاطر اینه که من زنده باشم؟ حامد چرا نذاشتی کارمو تمام کنم؟ چرا منو زنده میخوای؟ گفتم چون دوستت دارم تو همه وجود منی اگر مشکلت نبود کیره اینم کیر فقط تا وقتی که بچه ها بزرگ بشن بعدش باید طلاق بگیری گفت پس تا اون موقع شوهرم باش باشه؟ گفتم باشه گفت الان دلم بوس میخواد حامد بوسیدمش گفت اینطوری نه می خوام کل بدنمو ببوسی خوابید سرمو گرفته بود میگفت اینجامو ببوس اینجامو ببوس نافمو ببوس زبون بزن داخلش گفت بسه صبر کن داگی شد جلوم گفت کونمو ببوس ده تا کون سمت راست ده تا کون سمت چپ سوراخ کونمو لیس میزنی؟ سوراخ کونشو لیس زدم گفت سوراخ کون من قشنگ تره یا راحله؟ گفتم ماله هر دوتون گفت سوراخ کونمو لیس میزنی دو تا انگشتاتم توی کوسم کن سوراخ کونشم بوی عطر میداد با آمادگی کامل اومده بود پیش شایان گفت بسه حامد؟ گفتم چیه؟ گفت برای تشکر از لطفت و اینکه انقدر بودنم برات مهمه می خوام بهت کون بدم و اومد کیرمو شروع کرد خوردن کیرم شق شده بود بهم گفت حامد توی سکس با من یه شیر نر وحشی باش هر چی وحشی تر باشی بیشتر بهم حال میده گفتم باشه داگی شد کیرمو تا ته کردم توی کونش محکم فشار دادم کیرم کامل توی کونش بود و شروع کردم تلمبه زدن انقدر محکم تلمبه میزدم که هر بار بسمت جلو پرتاب میشد میگفت آهههههههههههههههههههههههه بزن بزن بزن حامد آههههههههههههههههههههههههههههههههه بزن بزن آههههههههههه اینه قربون مردونه تلمبه زدنات تا اینکه آبم اومد و ریختم توی کونش کیرمو دراوردم از کونش و افتادم روی تخت گفت دلم می خواد توی بغلت بخوابم و توی بغل هم خوابیدیم با زنگ گوشی فرزانه بیدار شدیم که شوهرش بود گفت اومدم با حامد خونه پدری واسه یه طرح واسه باز سازی کاری داری؟ گفت نه خواستم ببینم کجایی که خونه نیستی گفت الان میرم خونه گوشیو که قطع کرد گفت هیچ وقت زنگ نمیزداااا خوب شد امروز اومدم اینجا و خندیدیم لباس پوشیدیم بغلم کرد گفت حامد ممنون که همه جوره پام ایستادی ممنون ممنون و سفت بغلم کرده بود گفتم من همه جوره کنارتم برای مشکلت با احمد هم یه روانشناس خوب سراغ دارم وقت بذار زندگیتو درست کن نه اینکه زندگی دیگران رو خراب کن… بعد از این ماجرا فرزانه و احمد رفتن پیش روانشناس اوضاع زندگیشون بهتر شد و دیگه هیچ وقت با هم سکس نداشتیم. هنوزم بعد از 3 سال از این ماجرا میگه اگر تو نبودی من مرده بودم یا با مجازات خیانت یا خودکشی… من قصدم هیچ وقت سکس نبود خیلی اتفاقی شد… و می خواستم اون لحظه آرومش کنم که مبادا دست به خودکشی مجدد بزنه… یه چیزایی توی خانواده باید تا همیشه محرمانه بمونه… حتی خیانت خواهر حتی سکس با خواهر نوشته: حامد لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده