داستان بیغیرتی ماسور جوان مخصوص زنم

[arshad]

یاد ماساژ آن روز

سلام
من حمید 42 سال خانمم بیتا 34 سالمون. همیشه موقع سکس من و خانمم فانتزی سکس با نفر سوم آقا رو داریم… واین فانتزی خیلی بیشتر ما رو حشری میکنه. و یک روز تصمیم گرفتم که انجام بدیم و واقعی بشه. بعد از جستجوی زیاد یه ماسور جوان وحرفه ای پیدا کردیم. قرار شد بریم برای ماساژ بیتا منزل ماساژور. وقتی رفتیم داخل اول کمی ترسیده بودیم ولی با آرامشی که برقرار بود خیال ماهم راحت شد. بیتا یه لباس سکسی زیر مانتو پوشیده بود و خیلی ریلکس با یه شورت و تاپ بندی نشست رو مبل من که خودم حشری شده بودم… خلاصه ماسور آقا دعوت کرد بیتا بره رو تخت و آماده بشه. وقتی رفت توی اتاق ماساژ دیدم تخت 2 نفره خواب هست و تخت مخصوص ماساژ نیست. باور کنید من توی اون لحظه خیلی حشری شده بودم. بیتا هم لخت شد با شورت وسوتین بندی خوابید رو تخت. ماسور آقا که اسمش امیر بود شروع کرد بیتا رو جلوی من ماساژ دادن با روغن… وای من خودم تو اوج شهوت بودم… اگه دست به کیرم میزدم آبم میومد… بعد کمی ماساژ امیر از بیتا اجازه گرفت که شورت وسوتین هم در بیاره… که خود بیتا به امیر گفت خودت بیار بیرون… من اون لحظه دوست داشتم حسابی با امیر بیتا رو هم زمان بکنیم. ولی جلوی خودمو گرفتم… وقتی امیر به بیتا گفت برگرده طاق باز بخوابه تو اوج شهوت بودم… شروع کرد سینه های بیتا رو با روغن مالش دادن. و… کس کون… و همه جای بیتا… دیگه طاقت نیاورد و از شهوت به خودش می‌پیچید… من که حالم از بیتا خراب تر بود پیشنهاد سکس به بیتا دادم بیتا هم سریع قبول کرد… چون پسره هم خوشکل وخوش اندام بود و امیر هم شروع کرد جلوی من با بیتا سکس کردن. باور کنید کیر امیر شاید 18 سانت میشد. بعد کمی برای اینکه بیتا خیلی لذت ببره از اتاق رفتم بیرون. تا راحت باشن… صدای ناله‌ای بیتا حال منو خراب کرده بود… نکرده داشت آبم میومد… بعد سکس اول بیتا با امیر رفتم داخل اینبار 2 نفری با امیر با بیتا سکس کردیم… هیچ وقت یادم نمیره خود بیتا این لحظه رو خیلی دوست داشت. وقتی من کردم تو کون بیتا امیر هم شروع کرد کس بیتا رو لیس زدن… یه بار هم بیا از این طریق ارضا شد…
این خاطره هیچ وقت از یادمان نمیره… و قراره این بار با یه بکن سایز بزرگ سکس کنیم و بیتا لذت ببره…

نوشته: magid