رفتن به مطلب

داستان سکسی سایت همسریابی


gayboys

ارسال‌های توصیه شده


زنان سایت همسریابی
 

سلام
من علی هستم، ۴۴ساله مجرد و تنها زندگی میکنم،خاطره ای رو که میخوام براتون تعریف کنم مربوط به حدود یکسال و نیم پیشه،
کلا آدم تنوع طلبی هستم مخصوصا توی سکس، بهترین جایی که میتونین با همه جور ادم سکس کنین، همین سایتهای همسریابی، چند سالی میشه که از این باغ گل میچینم، ماجرا از اونجا شروع شد که با خانمی آشنا شدم، کارمند بود و یه بچه داشت، البته بچه ش بزرگ بود، خلاصه بعد از مدتی چت و تماس تلفنی قرار گذاشتیم و رفتیم یه کافی شاپ، توی صحبتها بهش فهموندم که بهتره بریم جای خلوت ولی قبول نمی کرد، توی قرار بعدی بردمش رستوران، بعد از غذا خوردن گفتم بریم بگردیم، توی ماشین آروم دستم رو گذاشتم روی رونش و مالیدم، دیدم چیزی نمیگه و جراتم بیشتر شد، دستمو بردم لای کسش که دستمو گرفت و نذاشت، بعد دستمو کردم توی لباسش و سینه هاشو گرفتم، یه گوشه زدم کنار و ازش لب گرفتم، لباسش رو دادم بالا و شروع کردم به خوردن پستوناش، کیرم داشت میترکید، درش آوردم و گفتم بخور که یکدفعه ناراحت شد و گفت مگه من جندم
خلاصه دیدم خراب کردم اونم رفت توی حالت قهر، اونروز گذشت و چند بار زنگ زدم و جوابمو نداد، بهش پیام دادم که قصدم ازدواجه و کلی مخشو زدم، دوباره با هم گرم گرفتیم، از هر راهی میرفتم از بوس و مالیدن جلوتر نمیوند، یه کلکی بنظرم رسید، مادر پیر و مریضم تنها زندگی میکنه بهش گفتم بیا بریم بهش معرفیت کنم، نقشه ام گرفت و قبول کرد،رفتیم پیش مادرم و بهش گفتم از این خانم خوشم اومده و میخوام باهاش ازدواج کنم، طفلک مادرم باور کرد و خیلی خوشحال شد، یه نیمساعتی پیشش بودیم و بعد گفتم حالا بیا بریم خونمو نشونت بدم، بدون مخالفت قبول کرد، سر راه غذا هم گرفتم و گقتم بریم خونه بخوریم، رسیدیم خونه دیدم روسریشو برنمیداره، گفتم راحت باش اینجا که کسی نیست، گفت آخه ما که محرم نیستیم، رفتم کنارش و محکم بوسیدنش گفتم حالا محرم شدیم، دیدم اونم همراهی کرد ، شروع کردیم لب همو خوردن و منم یواش یواش لباسهاشو در میاوردم، پستوتهاش ۸۵ بود سفید و خوش فرم، از خوردنش سیر نمیشدم، نمیذاشت شورتشو دربیارم، از روی شورت کسش رو میمالیدم، حسابی خیس شده بود منم بدجوری شق کرده بودم، لباسهای خودمم درآوردم که رسید به شورتم، گفت اونو درش نیار، به حرفش گوش نکردم چشمش که افتاد به کیرم سرشو انداخت پائین ولی فهمیدم خوشش اومده، روش خوابیدم و کیرمو از روی شورتش میمالیدم به کسش، دیگه صدای آه و اوهش در اومده بودم ولی نمیذاشت شورتشو دربیارم، بهش گفت اینجوری که نمیشه ، من دوست دارم کستو بخورم، گفت آخه زشته، فهمیدم که چراغ سبزو نشون داده، شورتشو کشیدم پائین و سرمو بردم لای پاهاش، کمرشو آورد بالا و باهام همکاری کرد، حسابی داشتم میخوردم که گفت بسه دیگه بکن توش، گفتم تو نمیخوری گفت نه بدم میاد، بازم به حرفش توجه نکردم، روبروش وایستادم و کیرمو جلوی دهنش بردم، بازم نمیخوردم، کیرمو به لباش میمالیدم و با دست دیگم پستونش رو فشار میدادم، یکمی که گذشت دهنش را باز کرد، منم شروع کردم تلمبه زدن توی دهنش، خیلی خوب نمیخورد ولی برای سکس اولمون خوب بود، بهم گفت دراز بکش و همچنان کیرمو با ولع میخورد، بهش گفتم بسه ولی ول نمیکرد، بعد از چند دقیقه که کیرمو خورد شروع کرد به لرزیدن و ارضا شد، گفتم ارضا شدی؟ تاحالا اینجوری ندیده بودم، خندید و گفت پاشو بکن خیلی دلم کیر میخواد،منم کیرمو کردم توی کسش و تلمبه میزدم، اونم دیگه آه و اوهش تبدیل به فریاد شده بود، با داد بهم گفت سفت تر بکن بیشتر فشار بده، منم دیگه حسابی عرقم در اومده بود ، با سرعت زیاد میکرمش، با دستاش کونم را به خودش فشار میداد، از این کارش خیلی خوشم میومد، نمیدونم چرا هر کاری میکردم آبم نمیومد، کسش یکمی خشک شده بود گفت آبتو بیار دارم اذیت میشم بهش گفتم من دیر آبم میاد، همونجوری که کونمو بخودش فشار میدادم، یه انگشتش رو کرد توی کونم، احساس عجیبی بهم دست داد که تجربشو نداشتم، خیلی تحریک شدم بهش گفتم آبم داره میاد گفت بریز توش، گفتم نه آبمو بخور گفت نه اصلا، کیرمو از کسش درآوردم و شروع به جق زدن جلوی صورتش کردم که یه دفعه آبم با شدت پاشید روی صورتش، دهنشو سفت بسته بود، آب زیادی ازم اومده بود تمام صورتش خیس شده بود، بهش گفتم کاش میخوردیش گفت بدم میاد، گفتم حالا که ریخت روی صورتت، فقط یکمی بخور و با زبونت کیرمو تمیز کن گفت آخه هنوز یکمی از آبت روی کیرت هست ، گفتم جون من بخور دیگه که شروع به لیسیدن و ساک زدن کرد، دوباره حسم برگشت، با دستام سرشو گرفته بودم و تلمبه میزدم، تا ته حلقش فشار میدادم اشکش دراومده بود، با یه فشار محکم تمام آبمو ته حلقش خالی کردم، سرشو ول نکردم تا مجبور شد آبمو قورت بده، خیلی بهم حال داد، دوید رفت توی دستشویی و دهنشو شست، بهم گفت این چه کاری بود کردی گفتم عادت میکنی.
حدود ۷ماه رابطمون ادامه داشت ، هر وقت شق میکردم و کس دیگری رو سراغ نداشتم میاوردمش خونه و میکردمش، اونم عادت کرده بود که آخر کار باید آبمو بخوره و کیرمو لیس بزنه تا کامل تمیز بشه،
اواخر آشناییمون دائم می پرسید که بالاخره کی منو میگیری، منم بهش گفتم درگیری کاری دارم ۷ یا ۸ماه دیگه بهم وقت بده، یه روز بهم زنگ زد و گفت خواستگار براش پیدا شده و اگه نمیخوای ازدواج کنی من با اون ازدواج کنم، با کلک بهش گفتم بیا حضوری حرف بزنیم، با اصرار من قبول کرد گفتم چند روز بریم مسافرت، توی مسافرت صبح و ظهر و شب میکردمش اونقدر که دیگه دلمو زد، بهش گفتم اگه واقعا میگیرتت برو ازدواج کن، امیدوارم خوشبخت بشی، موقع برگشتن از مسافرت توی راه دارم برای آخرین بار برام ساک زد و آبمو خورد، واقعا زن حشری بود نوش جون شوهر جدیدش😂، با تشکر از سایت همسریابی

نوشته: علی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.