رفتن به مطلب

داستان گی رفقا


behrooz

ارسال‌های توصیه شده


تولد مهام فرصتی شد واسه منو سام
 

سلام دوستان
داستان گی هستش
من اسمم امیر محمد ۲۳ سالمه داستان برمیگرده به دوسال پیش زمانی که خواهر زادم مهام ی چند وقتی زودتر از موعد مقرر به دنیا اومد خواهرم بیمارستان بود دامادمونم داشت کارای خونه تازشو تموم میکرد ک با اومدن زود هنگام بچش تموم برنامه هاش بهم ریخته بود و کار سرویس بهداشتی خونش هنوز تموم نشده بود دامادمون پسر عمم بود و ی جا کار می‌کرد که یه هفته اینجا بود یه هفته هم یه استان دیگه اون شب به برادرش زنگ زده بود و گفته بود ک ی اوستا کار پیدا کن ببراز همین امشب شروع ب کار کنه و دستشویی و حمام رو راه بندازه تا خواهرم مرخص میشه .
پسرعمم ( همون داداش دامادمون)ک اسمش سام بود ۳۲ سالش بود ی ازدواج ناموفق هم داشت ی مرد خوش فیس همیشه شیک با ی اندام و هیکل ورزیده و مردونه سکسی ک من همیشه دوست داشتم باهاش باشم هیچ وقت فرصت نشده بود ک باهاش تنها باشم چون با اینکه خونه مستقل داشت خیلی کم پیش میومد ک خونش باشه خلاصه اون شب اومد در خونمون یک کلید خونه خواهرمو بگیره من خونه تنها بودم بابا خونه نبود مامانم همراه خواهرم بود دیدم در میزنن از آیفون جواب دادم دیدم سامه سلام کردم گفت اومدم کلید خونه رو میخوام درو باز کردم گفتم بیا تو تا پیدا کنم داشتم میگشتم ک اومد تو من هر موقع میدیدمش باهم خیلی شوخی می کردیم وقتی بهم میگفت خوشگل پسر خیلی خوشم میومد نمیدونم چرا هرکی بهم اینو میگفت زیاد خوشم نمیومد اما از دهن سام شنیدنش رو دوست داشتم .
سام ی جوون خوشتیپ بود با برخورد گرم و روابط اجتماعی بالا ک من حتی فکرشم نمیکردم ک گی باشه و هر دختری رو ک بخواد میتونه تور کنه.
گفتم با این تیپ میخوای بری دختر بازی یا ور دست اوستا خندید گفت نه بابا فقط قراره برم اونجا وایستم تا کارشو انجام بده ی چند ساعت کار میکنه و میره خودش ی نفرو همراش آورده ک کمکش کنه آخه روزا هوا گرمه زیاد کار نمیکنن الانم با هزارتا خایه مالی اومده بهم گفت توهم تنها نشین بیا بریم اونجا تا منم حوصلم سر نره منم قبول کردم آماده شدم رفتیم تو راه ب یارو زنگ زد رفت در خونش کلیدو داد و آدرسم داد گفت من میرم شام واستون میگیرم و میام منو سام رفتیم ی رستوران شام گرفتیم و گفت پایه مشروب هستی گفتم بدم نمیاد رفت ی جا دوتا شیشه گرفت ک اسمشونم نمیدونم چی بود و ی مشت تنقلات و راه افتادیم وقتی رسیدیم اوستا و شاگردشم اومده بودنو دست ب کار شده بودن سام هم رفت تا لباس راحتی بپوشه رفت سر کمد دامادمون دامادمون هم ورزش باستانی کار می‌کرد و هیکل خوبی داشت لباساش ب سام میخورد ی شلوارک و ی تیشرت گشاد پوشید منم ک شلوارم راحت بود دیگه عوض نکردم اوستا و شاگردش اومدن شام خوردن و دوباره مشغول شدن تا ساعت دو بود کار کردن و خدافظی کردن و رفتن منو سام هم بساط مشروب آوردیم شروع کردیم بخوردن یواش یواش گرم شده بودیم ک سام گفت کاش حموم بود ی دوش میگرفتم گفتم خب تو حیاط پشتی میتونی با شلنگ آب دوش بگیری فردین (دامادمون) هم چون حموم آماده نبود همیشه همینجوری حموم میکنه بهم گفت تو مشغول شو تا من ی آب بگیرم رو خودم بیام بهم گفت تو نمیای دلم میخواست برم اما چون شرت زیر لباس نپوشیده بودم روم نشد بگم گفتم ن من نمیام اون رفت منم ی دو پیک خوردم ی کم کنجکاو شدم ک دید بزنم بدنشو رفتم کنار پنجره نگا کردم وایییی واقعا بدنش دیدن داشت ی بدن هیری و عضلانی سرشو شامپو زده بود داشت می‌شست داغ شده بودم دلم میخواست برم پیشش اما روم نمیشد ک ی دفع دیدم بلند صدام زد خیلی ترسیدم فکر کردم منو دیده سریع رفتم سر جام جواب دادم گفت ی لحظه میای رفتم گفت پشتمو صابون میزنی من ی لرزی گرفته بودم بخاطر استرس نزدیک شدن بهش اما اون ریلکس بود گفتم باشه نشست رو زمین رو دوپا پشتش بهم بود تو این حالت میدونید ک کمر و باسنا از هم فاصله میگیرن و حجمشون بیشتر میشه منم صابونو برداشتم با ی حس خاص شروع کردم کمرشو شستن ی شرت رکابی سفید تنش بود ک داشت جر میخورد تو تنش همش چشمم ب رونا و موهای پاش و باسنای بزرگش بود کمرشو ک شستم ی لحظه دیدم گفت چشاتو درویش کن میخوام شرتمو در بیارم خشکم زد اما خودش ریلکس بود و خندید بلند شد شرتشو در اورد پشتش ب من بود لیف برداشت گفتم من برم تو؟ گفت صبر کن لیفو داد دستم گفت با این بشور دوباره نشست مث قبل دیدن کون لخت ی مرد هیری واقعا دوست داشتنی بود گفت حالا بشور با لیف داشتم کمرشو کیسه میکشیدم ک گفت پایینم بشور دستام دیگه بی حس شده بود دیدم گفت لای باسنامم بشور دستمو بردم لای باسناش دست کشیدم دستم ب خایه هاش خورد دوس داشتم لیفو بکنم و بگیرمشون تو دستم و همونجا واسش میخوردمشون هنوز کیرشو ندیده بودم خیلی تو کف دیدنش بودم دوس داشتم بدونم این هیکل خوش فرم چجور کیری داره کامل بدنش شسته بود و دیگه بهانه ایی واسه موندن نداشتم گفت کافیه تو برو تو فکر کنم اونم شق کرده بود ک روش نمیشد بلند شه منم شق کرده بودم روم نمیشد شرتم پام نبود کیرم قشنگ مشخص میشد خلاصه رفتم تو نشستم من هنگ بودم خیلی دلم میخواست ی سکس خوب باهاش داشته باشم نشستم کنار بساط ک دیدم با شلوارک اومد تو گفت چرا تو نیومدی حموم کنی خیلی سر حال میشی و گفت الان تا صب میتونم مست کنم نشست و مشروب ریختن دو سه تا پیکی یکی هم واسه من می‌ریخت بهش گفتم ی سوال ازت بپرسم؟ گفت بپرس گفتم چرا از ازاده (زنش ک از هم جدا شده بودن) جداشدی؟ گفت چرا میپرسی ؟ گفتم همینجوری کنجکاو شدم گفت ن من میتونستم اونو ارضا کنم نه اون واقعا منتظر این جواب نبودم فکر کنم چون مست بود اینجور رک جواب داد گفتم یعنی چجوری گفت من از اولم آدم زن گرفتن نبودم اونم ب زور و اسرار دیگران گرفتم پرسیدم چرا گفت نمیدونم از زنا زیاد خوشم نمیومد گفتم یعنی پسر دوس داری؟ گفت داری زیادی پیش میری و از مستی من سواستفاده میکنی گفت من دیگه نمیتونم رانندگی کنم همینجا میخوابیم گفتم باشه رفتیم اتاق خواب فردین آخه خونه هنوز درست حسابی چیده نشده بود چون سرویساش آماده نبود فقط ی مدت بود وسایلو آورده بودن اینجا و خودشون خونه ما بودن فقط فردین یکی از اتاق خوابارو آماده کرده بود میومد اینجا می‌خوابید و ی کولر داشت رفتیم تو اتاق ک بخوابیم ی تشک بود پهن کردم واسش صدا زدم گفتم بیا بخواب اومد دراز کشید خودمم ی پتو اوردم اونور تر دراز کشیدم گفت تو لباستو عوض نمیکنی گفتم نه پیله شد گفتم لباس ندارم گفت با شرت بخواب خندیم گفتم اونم ندارم اونم خندید گفت پس بگو چرا نیومدی حموم کنی از من ترسیدی لخت شی؟ گفتم نباید بترسم البته ب شوخی گفت چرا ترس؟ گفتم خب خجالت کشیدم گفت هر جور دوس داری پیرنمو در اوردم بدنمو ک دید ی نگاه کرد گفت پس بگو چرا لخت نمیشی خیلی بدن نازی داری (من بدنم سفید و بی مو موهام ی کم بوره بدن نسبتا لاغر و کون خوش فرم و نرم) خیلی حال کردم از تعریفش دراز کشیدم دیدم باد کولر داره اذیت میکنه گفتم هوا خوبه میخوای کولرو خاموش کنیم گفت من گرمم میشه تو سردته گفتم من سینوزیت دارم باد بهم بخوره سر درد میشم دیدم دستاشو باز کرد گفت اگه مشگل نداری بیا برو تو این تن مستی کاری کرده بود بی پروا حرف بزنه خندیدم اونم ی خنده خوشگل زد ک دلم لرزید و گفت ناز نکن بیا دستمو گرفت منو کشید تو بغلش دیگه باد بهم نمی‌خورد ی دفع منم مث خودش پررو پرسیدم سام تو از پسرا خوشت میاد؟ گفت چطور گفتم آخه گفتی از دخترا خوشت نمیاد گفت راستش اره گفتم از من چی ؟گفت تو هم پسر خوشگلی هستی هرکسی ک یکم ب همجنس حس داشته باشه از تو خوشش میاد وای تو ابرا بودم داغ شده بودم وسط بازوهاش دیگه دست خودم نبود پرسیدم تو گی هستی؟ یکم مکس کرد اونم پرسید توچی گفتم منم مث خودت از دخترا خوشم نمیاد از مردای خوش تیپ خوشم میاد گفت منم جزوشون هستم گفتم تو که صدرنشینی خندید گفت پسر کاری نکن امشب کار دستت بدم منم جواب دادم خب بده من از خدامه گفت ببین بعد پشیمون نشی خودت خواستی گفتم تو دوس نداری؟ گفت منم خیلی تورو میخوام اما بخاطر دایی و فردین نمیخواستم بهت نزدیک شم اما الان ک توهم منو میخایی چشم ی حال اساسی با هم میکنیم گفت تا حالا سکس داشتی گفتم اره اما زیاد نه گفت حتما مازیار ؟چشام چهارتا شد مازیار یکی از فامیلامون بود همسن سام بود و رفیقش گفتم نه گفت دروغ نگو خودش ی شب تو مستی بهم گفت من باور نکردم الان راستشو خودت بگو گفتم راستش اره ی چند باری باهاش بودم ولی فقط دفع اول ب خواست خودم بود بعد ب زور و اسرار اون بود و از ترسم گفت چرا ب من یا فردین نگفتی گفتم ترسیدم گفتم تورو خدا ب کسی نگی گفت باشه اما باید قول بدی ک دیگه با کسی غیر از خودم نباشی هر موقع ک خواستی بیای پیش خودم گفتم چشم گفت همون موقع خودم گوش مازیار هم گرفتم ک بیخیال تو بشه و دهن لقشم ببنده از استرس داشتم میلرزیدم ک منو محکم بغل کرد و گفت دیگه نترس لباشو گذاشت رو گردنمو با زبون لیس زد گردنمو ی حس خوب تو بدنم بیدار شد پایین تنش ک تا الان ازم دور بود رو چسپوند بهم کیرش شق بود سینه هامو تو دستش گرفته بود و آروم آخ آخ میکرد کیرشو ب کونم می مالوند داشتم دیوونه میشدم گفت همون تو حیاط خواستم کارتو بسازم گفتم چرا نکردی منم خیلی دوس داشتم گفت منتطر بودم خودت بگی دستشو برد تو شلوارم کیر و خایمو گرفت خایه هام تو دستش بود گفت چقد نرمه خایه هات گفتم مال توسفته گفت خودت دست بزن دست کردم تو شلوارش اونم شرت پاش نبود شرتشو شسته بود انداخته بود خشک بشه دیدم ی کیر نسبتا بزرگ و داغ گفتم پارم نکنی ی وقت گفت تو ک کیر مازیار رو خوردی اینم میتونی گفتم مال اون زیاد بزرگ نبود گفت اذیتت کرد گفتم نه فقط سکس میخواست کارش ک تموم میشد کاری بهم نداشت گفت توش میکرد روم نشد چیزی بگم فهمید ک اره ی فوشم زیر لب بهش داد ب کمر خابید گفت بیا روم دراز بکش رفتم روسینه پهنش و سرمو گذاشتم زیر گردنش و بوس ریز کرم صورتمو گرفت لبامو شروع کرد خوردن زبونشو فرو کرد تو دهنم آب دهنش داغ بود و شیرین دست برد تو شلوارم کونمو چنگ میزد و گفت پسر تو چقد نرمی انگشتشو رو سوراخم میکشید لبو زبونمو محکم میخورد داشتم زبونشو ساک میزدم دستم تو موهاش بود شلوارشو در اوردم مال خودمم در اوردم گفتم تمیز نیستم اگه میخوای هارد داشته باشی اگه میخوای بکنی بذار واسه ی وقت دیگه خندید و گفت غلط کردی ب مازی توشی دادی ب من نمیدی بلند شو برو با شیلنگ حیاط خودتو تمیز کن بیا گفتم باشه رفتم ی گوشه حیاط ابو باز کردم دیدم اومد گفتم برو روم نمیشه جلوت گفت باشه زود بیا خودمو تمیز کردم حیاتم شستم رفتم تو دیدم چراغو روشن کرده لخت نشسته و داره مشروب میخوره نشستم رو پاش چندتا هم من خوردم و داغ داغ شدم و رفتم پایین کیرشو کردم تو دهنم پیش ابشو میخوردم اونم دراز شد کلمو گرفت محکم تو دهنم تلمبه میزد اشکم با آب دهنم می‌ریخت رو خایه هاش خایه هاشم خوردم لیس میزدم کامل لیز شده بود بلند شد گفت پسرررردایی داگی شو فدات شم چهار دستو پا شدم یکم با کونم ور رفت گفتم تو نمیخوری واسم خیلی دوس دارم گفت باشه میخورم واست زبونشو گذاشت رو سوراخم ی اخخخ بلند گفتم گفت جووون دوس داری گفتم خیلی گفت کجاشو دیدی از زیر خایه هامو کرد تو دهنش انگشتشم کرو تو دهن من ک خیس کنم بعد آروم کرد تو کونم کیر و خایمم داشت میخورد دو انگشتی کرد تو کونم دوباره زبونشو فرو کرد تو کونم داشتم بهترین لذت عمرمو می‌بردم گفت آماده ایی گفتم اره بکن کله کیرش خیلی گنده بود با چنتا فشار فرو کرد تو خیلی دردم اومد ک زانوهام سست شد دراز کشیدم خوابید روم گفت چی شد دردت اومد گفتم اره ولی کارتو بکن آروم آروم فرو کرد تو لباموهم میخورد ک کمتر دردو حس کنم آروم آروم فرو کرد کیرشو کم کم شروع ب گاییدن کرد همش میگفت کیرم کجاته پسردایی ؟وقتی جواب نمیدادم محکم تلمبه میزد و میگفت با تو ام میگفت جواب منو بده منم میگفتم تو کونم میگفت دارم چکارت میکنم منم میگفتم داری می‌میگاییم میگفت دوس داری خوشت میاد گفتم خیلی دیگه هوا داشت روشن میشد ۴۰ دقیقه داشت تو مدلای مختلف کونمو میگایید دیگه داشتم از حال میرفتم و خیلی هم بهم داشت کیف میداد الان دیگه دستام ب دیوار بود دولا بودم داشت میکرد ک گفت آبم داره میاد کجا بریزم گفتم هرجا دوس داری گفت میخوری گفتم اگه تو دوس داری اره گفت قربون پسر دایی جیگرم برم اومد جلوم خواست بکنه تو دهنم ک بدم اومد گفتم جق بزن بریز تو دهنم بعد از دوتا بالا پایین همشو ریخت رو زبونم قورت دادم باور کنید ک خیلی خوش مزه بود کیف کردم بعدش نشست جلوم کیرمو ک خوابیده بودو گرفت کرد تو دهنش گفتم اگه نمیتونی ولش کن گفت مگه میشه از این کیر سفید و خوشگل بدم بیاد اینقد خورد تا شق شد گفت چرا آبت نمیاد گفتم بخاطر مستیه گفت میخوای لاپایی بزنی باورم نمیشد گفتم اشکال نداره؟ گفت نه چ اشکالی خوابید ب شکم گفت بخواب روم هر کار خواستی بکن فقط نکنی توش گفتم باشه کون بزگ و پشمالوش جلوم بود خودش دراز کشیدو چشاشو بست ی کم باهاش ور رفتم باسنشو از هم باز کردم زبونمو گذاشتم رو سوراخ هیریش لیس زدم دیدم ی آخ آروم گفت فهمیدم ک دوس داره خندید و گفت توهم خیلی شیطونی بعد ک خوب با باسنای بزرگش بازی کردم کیرم شق شق شده بود ی تف زدم وسط باسناش کیرمم خیس کردم فرستادم لای باسنش خیلی حال میداد زبری موهای کونش داشت دیوونم میکرد نوک کیرم آروم میخورد ب سوراخش داشتم حال میکردم ک فکر کرد میخوام بکنم توش از زیر دستشو اورد کیرمو گرفت گذاش زیر خایه هاش کیرم میخورد ب خایه هاش خیلی نرم بود دوس داشتم گفت زود تمومش کن ی. وقت کسی میاد خوابیده بودم روشو دستام از زیر رو سینش بود با سینه و موهای سینش بازی می‌کردم آبم داشت میومد شل شدم آبم ریخت زیر خایش گفت تموم شد گفتم اره دستشو برد ابمو پاک کرد و گفت بیا بریم خودمونو تمیز کنیم لباس بپوشم بخوابیم رفتیم بیرون هوا روشن شده بود خودمونو تمیز کردیم و اومدیم لباس پوشیدیم ز زد ب اوسا گفت میایی گفت تو راهم گفت پس ما تو اتاق خوابیم کاری داشتی در بزن گفت باشه بعد بهم گفت از این ب بعد کیر خواستی خودم در خدمتم و دیگه ب کسی ندی از اون شب ک بهترین سکس عمرم رو تجربه کردم تا الان فقط ب سام دادم. غیر از ی بار ک رفته بودیم شمال و تو کف بودم ب ی پسره ک بلوچ بود اومده بود تفریح یبار دادم ک ب سامم گفتم.
دوستان ببخشید که طولانی شد خواستم با جزئیات بگم اگرم بد بود ببخشید اگه نظراتتون خوب بود بگید تا آشناییم با مازیار و این بلوچ هم واستون بگم

نوشته: امیرمحمد

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.