رفتن به مطلب

داستان سکس با زن شوهردار


dozens

ارسال‌های توصیه شده


سکس با عاطفه

دوستان این داستانی که میخوام براتون تعریف کنم برا سال 92 هست.دوس دارین باور کنین دوسم نداشتین.اول خودمو معرفی کنم من سعید(مستعار) اون موقع 30سالم بود قد 180 وزنم 75 ،به واسطه یکی از آشنایان یه کار تهران پیدا کردم و تیر ماه امدم مشغول به کار شدم.یکی از دوستان که کرج پیمانکار بود بهم پیشنهاد داد که یه مدت برم پیشش یه خونه طرفای جهانشهر داشت و بعضی وقتا خودش میومد زن و بچش تهران بودن.من اوایل هنوز عادت نکرده بودم به رفت و آمد چون تایم کارم ساعت صبح 7 بود ساعت 6 با مترو از کرج میرفتم و خودمو میرسوندم به محل کارم که سعادت آباد بود کم کم برام عادی شد،شلوغی های مترو ، صبح زود بیدار شدن ولی چون اشتیاق شغل جدید رو داشتم میتونستم ادامه بدم.بعضی وقتا اضافه کار وایمیسادم تا میرسیدم خونه شب میشد و حسابی خسته میشدم وقتی میرسیدم خونه لباسمو عوض میکردم و یه دور تو خیابونا و پارک اطراف میزدم و برمیگشتم خونه .دوس داشتم یه پارتنر یا دوست دختر پیدا کنم ولی متاسفانه هر چقدر بیشتر دنبال یه کیس مناسب میگشتم کمتر پیدا میشد. اون روزا یه نرم افزار گوشی بود به نام بیتالک که افراد نزدیک رو نشون میداد از شما چه پنهون منم به همه دخترای نزدیک درخواست داده بودم و چندتاشونم جواب دادن و چت می کردیم بالاخره با یکیشون تونستم دوست بشم ، اسمش عاطفه(مستعار) بود و متاهل بود هر روز به هم پیام میدادیم و از حال هم خبر داشتیم ، چند تا کوچه بالاتر از ما بود ،بعد از چن روز شماره دادیم و بیشتر تلگرام چت میکردیم .اولین دیدارمون حدود دو هفته بعد از آشناییمون، قرار بود بیاد پارک شرافت و بچه هاشو بیاره بازی کنن گفت عصر حدود ساعت های 6میاد روز پنجشنبه بود من تعطیل بودم نیم ساعت زودتر رفتم و منتظرش بودم ساعت 6 پیام داد که فلان جا نشستم و گفت چون اینجا آشنا هست فقط میتونم ببینمش و اونم منو حضوری ببینه. قبلا عکس همو دیده بودیم ,ولی حضوری فرق میکرد باور نمیکردم اینقدر خوشگل باشه ، قد متوسط و یه کم لاغر ولی سینه و باسن برجسته، پوست گندمی ،چشمای درشت و روشن که از دور می درخشید.اون روز حسابی دیدش زدم و عاطفه لبخند میزد. یک هفته بعد پیام داد گفت میتونی بیای در حد چن دقیقه ببینمت.گفتم بیام کجا گفت بیا خونه خودم گفتم بیخیال ریسکه یکی میبینه گفت نه نترس بیا من زود آماده شدم گفت رسیدی زنگ بزن درو باز کنم بیا طبقه دوم.رفتم دیدم پشت در منتظرمه تا دیدمش بغلش کردم و همدیگه رو بوسیدیم و لب هم طوری میخوردیم که داشت کبود میشه سیر نمی شدیم از لب گرفتن و خوردن گفتم عاطفه من الان سیخم تا شب از شق درد میمیرما گفت کیرتو بذار دهنم سریع میخورم آبت بیاد،یه جوری میخورد که داشتم دیونه میشدم انگار وسط ابرام تو چن دقیقه آبم اومد ریختم تو دهنش زود رفت خالیش کرد بعد اومد گفت دهنت سرویس این همه آب از کجا آمد.دوباره همو بوسیدیم و ازش تشکر کردم و خدافظی کردیم.بعدش پیام دادم کاش میشد بیشتر باهم باشیم و یه سکس توپ میکردیم گفت خبر میدم و چن روز بعد خونه خالی بود از قبل بهش گفتم میتونی بیای؟گفت بذار کارامو بکنم ساعت 9میتونم بیام، باور نمیکردم به این زودی بتونم بکنمش خیلی هیجان زده شدم .حدودا یه ربع با تاخیر اومد زنگ زد درو باز کردم اومد از وقتی وارد شد همو چسبیدیم و لب تو لب شدیم وای وصفش هنوز برام شیرینه طوری لبمو مک میزد که لبام سر شد، زبونمو طوری میخورد که بعضی وقتا دردشو حس میکردم و به زور از دهنش می کشیدم بیرون. تو همین حالتا دوتامون لخت شدیم وای چه بدنی با اینکه دوتا بچه داشت ولی یه ذره شکم نداشت ممه 80 و یه باسن خیلی بزرگ که نمیشد ازش بگذری،اول یه ساک حسابی برام زد که نزدیک بود آبم مث دفعه قبل بیاد تو دهنش گفتم بذار منم بخورم ،پاهاشو باز کردم یه لیس زدم یه آهی کشید بوی خوبی داشت حسابی خوردم کس تپلشو گفت دیگه بسه بکن توش گفتم جوون پاهاشو دادم بالا و با اولین فشار تا آخر رفت توش انقد خیس و تنگ بود (کسش قبلا گفته بود زایمانش طبیعی نبوده) کم کم ناله هاش بلند شد و میگفت جررم بده منم که حسابی تو کف بودم طوری میکردم که جیغ می کشید همزمان لبای همو میخوردیم بعد داگی شد و تندتر تلمبه میزدم کل خونه رو صدامون پر کرده بود یه لحظه لرزشش رو حس کردم و با صدای جیغش فهمیدم ارضا شده منم همونجوری خوابوندمش و تندتر تلمبه زدم و آبمو خالی کردم تو کسش همونجوری روش بودم تا حالمون یه کم جا آمد همو بغل کردیم و بوسش کردم و تشکر کردم.یکی از بهترین سکس های عمرم بود البته بعدش بیشتر باهم بودیم و قرارهای داغ داشتیم که براتون تو داستانهای بعد مینویسم.اگه خوشتون اومد لایک کنید . اگه دوست داشتین ادامه رو مینویسم.با تشکر سعید.

نوشته: سعید

  • Like 1
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 1 ماه بعد...


سکس با عاطفه - 2

سلام دوستان سعید هستم و این داستان کاملا واقعی هست. تو قسمت اول گفتم که تو بیتاک با یه خانم متاهل ساکن کرج آشنا شدم و به مرور دوستی ما به سکس کشید و خاطرات خوبی رو باهم داشتیم.
اینم بگم هر کی داستان میگه چه اونایی که واقعیت میگن چه اونایی که از تخیلات شون ، دوست دارن بازخورد و کامنت منفی بگیرن ولی کسی که داستان نوشته و یه ذره توجه کنه میتونه تشخیص بده که کدوم داستان واقعیه به هر حال فحش دادن باعث میشه کسی دیگه داستان ننویسه خلاصه بگم شاید داستان های بیشتری هست که بخاطر همین چرت و پرتا ناگفته میمونه
ادامه ماجرا رو بگم بعد از اون سکس داغ و خاطره انگیز ارتباط ما بیشتر شد و هر روز چت میکردیم و بعضی وقتا قرار میذاشتیم بیرون همو میدیدیم .عاطفه نقاش بود و چن بار تو نمایشگاه های نقاشی، نقاشی هاشو میذاشت تو پارکهای کرج بهونه خوبی بود میرفتم میدیدمش وقتی شب میشد از شلوغی استفاده میکردیم و پشت درختا جای خلوت همو میبوسیدیم و اگه کسی نبود بغل و لب خیلی حال میداد .حدودا 6 ماه کرج بودم ولی بخاطر مسافت با محل کارم نتونستم بمونم و یه واحد 50 متری توی محله جیحون تهران اجاره کردم و اونجا زودتر میتونستم به کارم برسم .یه چن ماه نتونستم برم پیش عاطفه و حسابی دلم تنگ شده بود واسش، بهش گفتم تورو خدا یا بیا یا من میام گفت بذار شرایط اوکی میکنم بیا.بعد از چن روز یه آخر هفته بود، شبش بهم گفت فردا صبح خودتو برسون کسی خونه نیست. صبح رفتم سرکار و مرخصی ساعتی گرفتم رفتم زمستون و خیلی هوا سرد بود پیام دادم تو کوچتون هستم امد از تو پنجره نگام کرد بعد گفت زود درو باز میکنم بیا بالا.سریع رفتم در واحدشون باز بود کفشمو بردم تو تا همو دیدیم محکم بغلش کردم بوی خوب ادکلنش مستم کرد،لبامون تو هم قفل شد . همیشه طوری لبام رو میخورد که تا چن روز درد بود همینطور زبونمو مک میزد حس میکردم الان کنده بشه خیلی حس خوبی بود حس میکردی زمان متوقف شده و بهترین حال رو داشتیم دیگه با التماس لبامو بیخیال شد، یادمه یه تیشرت زرد تنش بود با یه دامن مشکی کوتاه که بالای زانوهاش بود بهش گفتم بذار یه کم نگات کنم خیلی اندام خوبی داشت ، بعد دوباره پریدیم تو بغل هم و این دفه شروع کردم لباساش رو در اوردن و همزمان گردنشو میخوردم اونم دستشو به کیرم رسوند و گرفتش تو دستش گفت دلم براش تگ شده گفتم الان میدم هر چی دوس داری بخورش. وقتی ممه های بزرگشو انداختم بیرون یه آهی کشید منم میخوردم و سیر نمیشدم.اروم نشست رو زانوهاش و زیپ شلوارمو کشید و شروع کرد به خوردن و ساک زدن کیرم منم کامل درش اوردم شلوارمو .گفتم بریم رو مبل بشینیم و رفتم نشستم حالا دوتامون لخت بودیم و اونم شروع کرد به خوردن یه جوری میخورد هر لحظه نزدیک بود آبم بیاد تو دهنش گفتم بزار منم بخورم سریع کنار مبل 69 شدیم و حالا من بیشتر میخوردم و تمرکزمو گذاشتم رو خوردن اینجوری اونم نمیتونست زیاد بخوره چون صداش دراومده بود حسابی آه و ناله میکرد.بعد که حسابی خورد گفت بیا بکن توش دارم دیوونه میشم منم اومدم پاهاشو گذاشتم رو شونم و یه دفه جا کردم تو کسش یه جیغی کشید ، لباشو رسوند به لبام و باز شروع کرد وحشیانه خوردن منم کم نذاشتم و محکم و تند تند تلمبه میزدم حس وصف نشدنی داشتیم یا زبون منو میمکید یا زبونشو تا اخر میکرد تو دهنم تو این حالتا بود که دیدم داره میلرزه و محکم کمرمو به خودش فشار داد و نذاشت تلمبه بزنم لباشو حسابی میخوردم اروم کمرمو ول کرد منم شروع کردم باز تلمبه ایقد زدم محکم و تندتر میزدم داشت آبم میومد فهمید نزدیکم گفت بریز توش منم کامل خالی کردم توش . تا چن دقیقه همینجوری روش بودم یه بوس لباشو کردم تو چشام نگاه کرد و خندید گفت مرسی خیلی حال داد . یکی از بهترین سکس های عمرم بود. بعد پوشیدم و تا یک ساعتی باهم حرف زدیم گفتم باید برم سرکار و با یه لب طولانی از هم خداحافظی کردیم.حدودا 4 سال باهم بودیم و از هر فرصتی برا دیدن هم استفاده می کردیم چندین بار دیگه رفتم خونش و چن بارم اون به بهونه های مختلف امد تهران خونه من و سکسای داغی داشتیم.از لحاظ چهره و اندام یکی از بهترین کیس هایی بود که تو عمرم باهاش بودم چشمای جذابش هیچوقت از یادم نمیره من بعد از 4سال برگشتم شهر خودمون ولی همیشه به یادشم. امیدوارم اگه یه روز این داستان رو خوند همینجا کامنت بذاره چون من خیلی وقته دیگه ازش خبر ندارم.امیدوارم دوست داشته باشید .چند بار مرور کردم سعی کردم اشتباه املایی نداشته باشم هرجاش اشکالی داشت بهم بگین ممنون.
سعید

نوشته: سعید

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.