رفتن به مطلب

داستان بی غیرتی تمام کص دادن های زنم


migmig

ارسال‌های توصیه شده


تمام سکس های زنم - 1

این داستان در مورد بی غیرتی است و اگر دوست ندارین لطفآ نخونید. وقتی خوندید و اگر دوست داشتید فحش بدید لطفآ فحشای جدید بدید قدیمی ها دیگه جواب نمیدن.

ببخشید که طول کشید قسمت دوم. کمی توضیح بدم … بعضی ها نوشته بودن تو ماشین نمیشه سکس کرد ولی ما کردیم شد :) . برای اطلاعات بیشتر ما یک زمین داریم بیرون شهر که دور تا دورش یک دیوار کشیدیم. پشت دیوارش خیلی جای باحالیه و تو ماشین و بیرون ماشین بدون مشکل میشه سکس کرد. البته از وقتی توش خونه ساختیم زیاد راحت نیستم چون ممکنه مامان بابا یا خواهر برادر ها آنجا باشند. البته برای شیطونی سارا آنجا نرفته بود. اینو فقط نوشتم که بدونید اگر بخوایم میشه در ماشین هم سکس کرد.
همینطور که فهمیدید از داستان قبلی, زنم سارا, برای رابطه با دیگران کاملا آزاده. دوسش دارم و و اونم منو خیلی دوست داره. قبل از اینکه با هم ازدواج کنیم چندین دوست پسر داشت و با چند نفری هم سکس داشت. قبل از اینکه ازدواج کنیم به اتفاقاتی که افتاد فهمید من از سکسش با دیگران لذت میبرم و در نتیجه خیلی راحت در مورد علایق شخصی صحبت میکنیم.

خیلی فکر کردم که چرا من دوست دارم زنم رو ببینم که زیر دیگرانه. چند دلیل داره. ۱. در بچگی (۸ -۹ سالگی) یک روز شنیدم که دوتا برادر در زناشون مشترکن و در همون سن منو خیلی تحریک کرد و برای من جالب بود. ۲. زنم خیلی خوشگله ۳. سارا رو برای این انتخاب کردم چون خیلی لوند بود و قبل ازدواج فهمیدم که با دیگران سکس داشته ۴. من خیلی دوسش دارم ۵. همیشه برای من جای سوال بود که چرا مردا آزادن هر کاری دوست داشته باشن بکنن ولی زنا نمیتونن. ۶. از سکس با هم خیلی لذت میبریم و از سکس اون با دیگران هم همینطور.

نه اینکه من کسی دیگرو نمیکنم ولی برای من سکس سارا و با خودش خیلی بیشتر مزه میده. خوب بگذریم بریم سر داستان امروزی. یکی دیگه از سکس های زنم

شما هر جور دوست دارید سارا رو تجسم کنید. معمولا برای هر مردی زنش از همه خوشگلتره ولی زن من واقعا خیلی سکسیه: راه رفتنش, حرف زدنش, چشماش, بینی عمل کرده, حالت موهاش, باسنش, سینه هاش …شما خودت تجسم کن.

مثل تمام آقایون منم از خرید زیاد خوشم نمیاد و سارا مثل تمام خانوم ها عاشقه خریده. یک روز ب قول اینکه خیلی خوش میگذرونیم منو برد یکی از مراکز خرید. یک سپورت پوشیده بود و یک تاپ تنگ که همه بدنشو نشون میداد و تا بالای ساپورتش بود و کمی از شکم تختش معلوم بود. روش هم یک مانتو کوتاه جلو باز پوشیده بود.

ما رفتیم به یکی از پاساژهای شهر. با اینکه خیلی شلوغ بود ولی طبقه ۵ کس زیادی نبود. وارد یک‌ بوتیک‌ شدیم‌ که به نظر‌میومد جنس‌های خوبی داره. یه آقای خیلی شیک پوش پشت میز بود که تا ما رسیدیم بلند شد و سر تا پای سارا رو‌نگاه کرد و‌خیلی مودبانه شروع‌ به صحبت کرد.
-خیلی خوش آمدید.

-ممنون ببخشید این لباس مجلسی مشکی پشت ویترین رو‌میخواستم ببینم

-بله حتما
لباسش پشت باز و‌کوتاه بود. پسره اولش به سارا نگاه نکرده بود ولی چون چشماش به بدن سارا افتاد که اندازشو ببینه, یه چیزی شد معلوم‌ شد خیلی از سارا خوشش آمده. لباس رو‌بهش داد ‌و راهنمایش کرد به اتاق پرو. سارا لباسو‌پوشید و‌منو‌صدا زد. پسره هم‌ خودشو ‌رسوند به در اتاق پرو‌‌.
-علی جان ببین خوشگله؟
-ببینم
در رو باز‌کرد ‌و دیدم تاپ رو‌در آورده ولی هم سوتینش تنش بود و‌هم روی ساپورت پوشیده بود. یه کم بد بود تو‌تنش. رفتم‌ کمی کنار تا فروشنده هم‌ قشنگ‌دید بزنه.
-یه مشکلی داره رو‌تنت قشنگ‌ نیست.
پسره -ببخشید لباس زیر رو‌باید در بیاورید.

سارا هم گفت باشه در‌و‌بست

زودی در‌رو‌ باز ‌کر‌د‌ دیدم خیلی قشنگه. یه کم عشوه آمد و‌ گفتم بهش بیاد بیرون و‌ تو‌نور خودشو‌ ببینه: تو بوتیک‌کسی به جز ما نبود.
سارا برگشت از پسره پرسید. -ببخشید اسم شما چیه؟ این گردنش اذیت میکنه

پسره هم‌گفت-کوچیک‌ شما من اشکان هستم. دقیقا کجاش؟

سارا اشاره کرد و‌اشکان خیلی راحت دستشو‌ کرد تو‌ یقه بالای یکی از سینه ها و کمی آنجا رو‌مالید. درست بالای سینه های خوشگلش. من خودمو‌ به اون راه زدم.

-این مارک بوتیک ماست که ما روی لباسها مون میزنیم. این و‌قبل پوشیدن باید در بیاورید. مخصوصا این کارو میکنیم چون دوست نداریم لباس پوشیده بشه و بعد پس بدن. اینطوری مطمئن هستیم لباس نو میمونه.

-‌ سارا جون به نظر‌من ساپورت رو‌هم‌باید در بیاری
سارا به نگاهی به من کرد و‌همون جا دست کرد ساپورتشو‌از پاش کشید پایین که شرتش هم با تا نصف پاش پایین آمد “آخ ببخشید” شرتشو‌‌ یواش کشید بالا که دامن لباسه هم کمی رفت بالا و قشنگ بالای رونش تا نزدیک به کشش معلوم شد. ساپورتو کامل در آورد.

اشکان داشت حالی به حالی می‌شد.

یه چیزی تو‌ این مدل بدون سوتین و‌ پارچه آویزون.

اشکان قشنگ‌معلوم‌بود حشری شده.
سارا-اشکان جان شما سفیدش هم داری

-مشکی که قشنگتره. به نگاهی به من کرد که معنیش این بود که شما دخالت نکن و‌فقط حال کن.

-بله سفید هم‌فکر کنم به شما بیاد

سفیدش‌رو‌هم‌به سارا داد و سارا رفت عوض کنه. وقتی بر گشت من که آتیش گرفتم. نوک سینه های قشنگ‌ از زیر لباسش‌معلوم‌بودند. پا های کشیده و خوشگلش نفس منو‌بند آورد. همونجا دوباره عاشقش شدم.

-پدر سگ خیلی خوشگلی. سارا یه لبخند قشنگی تحویلام داد.
اشکان -خیلی به شما میاد ‌برگشت به من گفت -واقعا زیبا هستند.
-مرسی. با صدایی که فقط من و سارا بشنویم‌گفتم “قابل نداره”
که سارا برگشت یه چشمکی زد

سارا -اشکان جان اینم تگ داره؟ چون احساس می‌کنم باز زیر لباس اذیت دارم میشم.

اشکان -کجاش.

سارا -قفسه سینه

-اجازه بدید ببینم. سارا با سر رضایت داد و سینه شو‌به سمت اشکان بلند کرد.

اشکان هم دستشو‌از یقه کرد داخل و همه لبه های لباس رو‌چک‌کرد‌‌. گفت-مارک اصلی اینجاست.
بعد شرو‌ع کرد دستاشو‌از روی لباس پایین تر برد و‌نوک‌سینه های سارا رو قشنگ انگشت زد ‌‌همینطور با سینه های سارا بازی می‌کرد گفت که بعضی وقتا نخ میمونه تو‌لباس و‌مطمئن باشید که اصلا کار ما بدنو‌ نمیزنه. سارا نوک سینه هاش سیخ شده بود که معلوم بود.
سارا -اجازه بدید درش بیارم.
یه خورده اینو اونورو‌نکاه کرد و‌ جلو‌ما لباسشو‌در آورد. الان لخت جلوی ما با یک‌ شرت ایستاده بود.

دستش روی ممش بود یعنی هنوز‌یه کمی خجالت می‌کشم بعدش سریع رفت به سمت اتاق پرو‌ و بدون اینکه درو‌ ببنده شروع کرد لباسهاشو ‌پوشیدن. شاید از وقتی که اشکان دستمالیش می‌کرد تا رفتن تو‌اتاق ۴۰ ثانیه نشد. من قشنگ راست کرده بودم. اشکان هم حالش از من بهتر نبود. سارا اول ساپورتش رو‌پاش کرد. روی صندلی نشست و یکی یکی پاهاشو‌ رد کرد تو پاهای سپورت. ممه هاش که آزاد بود گ. شرتش ‌و خط کسش پیدا بود. ساپورتو‌که می کشید بالا کیر من سفت تر میشد.
-واقعا خانومته؟
-خوشبختانه بله

سارا حالا با سوتینش ور میرفت که بپوشه.

-بابا خوشا به حالت. الان من خیلی حالم بده.
-میفهمم.
-تو‌ناراحت نیستی که زنت اینجوری میگرده و‌بدنشو‌نشون میده؟
-نه. لذت میبرم. تو‌الان تو‌ کفی ولی من میتونم برم‌خونه با همچین زنی حال کنم.

لباساشو‌پوشید و‌بلاخره آمد بیرون
-شما دوتا خیلی هیز بازی کردید. اشکان جان چقدر میشه؟ مشکی رو‌میبرم.

-سفیده خیلی خوب بود ها.
-با واکنشی که این آقا جلوی‌شوهرم نشون داد اگر سفیده رو‌ببرم سالم بر‌نمیگردم خونه.

اشکان قرمز‌شد و یه قیمت مسخره ای به ما گفت و‌ ما بدون چون و چرا خریدیم موقع رفتن اشکان شمارشو به سارا داد گفت که تماس بگیره برای کارهای نو.

سارا به من گفته بود که یک دوستی داشته که دانشجو پزشکی بوده به نام محسن و وقتی دلش هوای سکس میکرده همش می رفته پیش اون. به من گفت که دوستش در فیس بوک یا اینستا یادم نیست بهش پیام داده. پرسیدم چی میگفت “اولش حال احوال و بعدش گفت که برم پیشش”
“گفتی شوهر کردی؟”
“اره, گفتم و میدونست. تو ازدواجمون هم دعوت بود ولی نیومد. الان دیگه داره طرحشو میگذرونه. بزودی تموم میشه. میشه آقای دکتر”
“خودش زن نگرفته؟”
“گفت یکی باحال میخواد و هنوز پیدا نکرده.”
“مثل تو”
سارا لبخند زد" مثل من که گیرش نمیاد ولی ببینیم چه کار میکنه." شیطنت تو چشماش برق میزد.
"یکی از دوستان یا بچه های فامیل رو معرفی کن. "
“بابا ما سکس داشتیم با هم, اگر بعد از ازدواج بهشون بگه که معرفتو من قبلا کردم…ابرو ریزی میشه.”
“راست میگی. پس چرا حالا تماس گرفت؟ اوه هوس کرده باز؟”
“اونو نمیدونم ولی من خیلی هوس کردم زیر کیرش دوباره باشم. قربون کیرش. خیلی باحاله و بلده ازش استفاده کنه.”
من ی لب خوبی ازش گرفتم. “هر وقت اینجوری حرف میزنی من راست میکنم”
“برم بهش بدم؟”
“برو عزیزم”
لباساشو کندم و سینه اش بوسیدم. کوسش خیس خیس بود. انگشت کردم توش و شروع کردم چوچولشو خوردن. فکر کن فردا بری بهش بدی …یک دفع سارا یه جیغ کشید و آبش شور از کوس زد بیرون. من کیر راست رو کردم تو کسش. و شروع کردم تلمبه زدن.
“علی جونم بکن منو , بکن زن جندتو, فردا میخوام برم کس بدم عزیزم…خیلی دوست دارم. فردا ی کیر دیگه جای تو تلمبه میزنه, زنتو یکی دیگه میکنه,…”
من با یه نعره آبمو تو کسش خالی کردم. بغلش کردم بوسش کردم.
گفت “الان که اومدم دیگه دوست ندارم برم ولی فردا دوباره هوس میکنم.”
"فردا رو‌ ولش عزیزم من الان ی کاری میکنم هوس کنی. گوشیتو بیار "
با گوشیش چند تا عکس خیلی سکسی از تنه لخت (بدون صورت ) گرفتم. یکی از عکسها را هم انتخاب کردم. گفتم که عکس بفرسته برای محسن. سارا اصلان زیر بار نمیرفت. نه بابا بگذار تو کف بمونه.

گفتم پس چت کن باش ازش بپرس چی شده ازت یادی کرده …یه کم سر به سرش بگذار.

جتشون آنقدر با حال بود که خودش همه عکسها رو براش فرستاد و محسن هم عکس کیرشو‌برای سارا. آنقدر حشری شد که گفت انگشت کنم تو کسش و با عکسها و حرف‌ها دوباره ارگاسم شد.

با محسن خداحافظی کرد و به من گفت
-خیلی حال میده پیش شوهرم با یکی دیگه سکس چت می‌کنم. خیلی تابوی …علی جونم مرسی عزیزم. خیلی خوب بود. فردا میرم پیشش.

داستان های دیگه رو سعی می‌کنم بنویسم

نوشته: Ali Engineer

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.