رفتن به مطلب

داستان تابو انباری خانه


poria

ارسال‌های توصیه شده


انباری خونه‌ی ما - 1

سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه.
و با خواندن این داستان نهایت لذت رو ببرید.
اسم من فرهاد هست. یه خواهر دارم اسمش مهسا هست. من ۲۳ و مهسا ۲۱.
ما تهران زندگی میکنیم و هر دو درس میخونیم پدرم خیاط هست مادرمم پیش پدرم مشغول کاره یعنی یه کارگاه کوچیک داریم . من نمیخوام زیاد طولش بدم برای همین میرم سر اصل مطلب .
منو مهسا خیلی باهم دیگه صمیمی هستیم. در این حد که من میدونم دوس پسر داره اون میدونه من دوست دختر دارم و از این حرفا.
من خیلی وقتا که میخوام جق بزنم میرم بالای خونه که تقریبا یه انباری کوچیک داریم و یه در هم میخوره که میره بالا پشت بوم . مهسا هم اینو میدونست که من میرم اونجا و جق میزنم. یه شب من خیلی حشری شده بودم میخواستم جق بزنم ولی پدر و مادرم خونه بودن. تو اتاق نشسته بودم خیلی کلافه بودم. مهسا گفت چیه چرا انقدر قیافت تو همه؟ گفتم هیچی بابا میخوام برم بالا ولی میترسم مامان یا بابا بیان بالا یه دفه. گفت بری بالا چکار کنی؟ گفتم تو نمیدونی یعنی؟ بعد خندید گفت چرا میدونم. حالا بزار یه وقت دیگه که خونه نبودن. گفتم الان حالم خوب نیست میخوام بزنم. گفت خوب برو بالا من هواتو دارم اگه کسی اومد الکی صدات میکنم گفتم داداش بیا کارت دارم تو زود جم کن خودتو. خلاصه من رفتم بالا شروع کردم جق زدن. داشتم فیلم نگاه میکردم با گوشی دیدم مهسا پیام داد . باز کردم دیدم نوشته مشغول شدی؟ منم جواب دادم اره حواست باشه کسی اومد بهم بگو. دوباره پیام داد گفت حالا که من هواتو داشتم امشب توام برامن یه کاری باید بکنی . گفتم چه کاری؟ گفت باید بزاری بیام ببینم یه بار!!! گفتم چیو ببینی؟ ‌گفت جق زدن تو دیگه. اینو که گفت بیشتر حشری شدم داشت بهم لذت میداد. گفتم باشه هروقت دوست داشتی بیا ببین. گفت الان بیام؟ گفتم نه دیوونه مامان بابا شک میکنن میان بالا یدفه. گفت بابا جلو تلویزیون خوابش برده مامانم رفته حموم. بیام؟ گفتم باشه بیا زود. اومد بالا در انباری رو باز کرد نور گوشی رو انداخت رو من منم کیرم تو دستم بود داشتم جق میزدم. اومد نزدیک تر نشست پیشم ولی چیزی نمی گفتیم. با نور گوشی کیرم معلوم بود قشنگ یخورده جق زدم بهش گفتم بسه دیگه برو پایین منم میام الان. گفت بیا باهم بریم دیگه گفتم ابم نیومده هنوز. گفت خوب بیارش دیگه. گفتم چند دقیقه طول میکشه گفت اشکال نداره بیار میخوام ببینم. گفتم مگه تا حالا ندیدی؟ گفت نه. گفتم تو تا حالا سکس نکردی یعنی؟ گفت نه به جون مامان. گفتم من فکر کردم تا الان چند باری از پشت دادی. گفت نه به خدا ندادم اصلا ولی از رو شلوار چرا . گفتم من اگه دوس دخترم همچین کونی داشت تا الان صد دفه کرده بودمش. بعد خندید گفت مگه کونم قشنگه؟ گفتم خیلی. بعد پاشد وایساد پشت به من نور گوشی رو انداخت رو کونش گفت واقعا قشنگه؟ گفتم اره خیلی. بعد اومد بشینه دوباره گفتم نشین یه دقیقه . گفت چرا؟ گفتم بزار کونتو ببینم تا ابم بیاد زود . یخورده خندید بعد گفت باشه نگاه کن. برگشت کونشو نگاه میکردم جق میزدم. بعد دو سه دقیقه آبم اومد رفتیم پایین. این ماجرا گذشت تا یه روز خونه تنها بودیم من رفتم بالا داشتم جق میزدم دوباره بهم پیام داد گفت داداشی منم بیام؟ منم از خدا خواسته گفتم بیا. اومد بالا دامن پاش بود نشست بغلم بهش گفتم نشونم نمیدی؟ گفت شلوار پام نیستا شرت پوشیدم زیر دامنم. گفتم خوب دامنتو بده بالا. پاشد دامنشو داد بالا وااااایییی کونش تو شورت خیلی قشنگ بود. یخورده جق زدم بعد گفتم مهسا دست بزنم یخورده؟ گفت اره هرکاری دوس داری بکن. گفتم هر کاری؟ گفت اره . گفتم یعنی میزاری از پشت بغلت کنم؟ گفت آره بکن. زود پاشدم از پشت چسبیدم بهش کیرمو گذاشتم رو کونش وااای خدا چقدر لذت داشت. قلبم داشت تند تند میزد. از جلو دستمو گذاشتم رو کسش یه خورده مالیدم بعد بهش گفتم در بیارم شورتتو؟ گفت دربیار. دستمو انداختم دو طرف شرتش کشیدم پایین دوباره چسبیدم بهش میزاشتم رو چاک کونش. بهش گفتم یه خورده تف بزنم بره لای کونت؟ گفت بزن. یخورده تف زدم بعد گذاشتم لای کونش روی سوراخش فشار میدادم یواش یواش ولی نمیرفت تو. دیدم مهسا گفت میخوای بخوابم رو زمین؟ اینجوری نمیشه. خوابید رو زمین دوباره خوابیدم روش یخورده توف زدم گذاشتم رو سوراخش یه خورده فشار دادم یذره کله کیرم رفت تو کونش . نزدیک بود ابم بیاد . یخورده خودمو کنترل کردم که آبم نیاد بهش گفتم بکنم تو؟ گفت الان داری چیکار میکنی پس؟ بکن دیگه. دوباره فشار دادم یه خورده از کیرم رفت تو کونش خوابیدم روش یواش یواش کردم تو کونش کامل. اومدم تلمبه بزنم دو بار عقب جلو کردم نتونستم جلوی خودمو بگیرم ابم اومد ریختم تو کونش. بعد کیرمو در اوردم بهش گفتم ابجی خیلی حال داد مرسی. گفت خیلی درد داشت نامرد. بوسش کردم گفتم ببخشید دست خودم نبود . پا شدیم رفتیم پاین مهسا رفت دستشویی اومد بیرون بعدش من رفتم. همین که من اومدم بیرون مامان بابام اومدن خونه. شب که شامو خوردیم بهش پیام دادم گفتم اگه شد میای بالا دوباره؟ گفت امشب؟ گفتم اره دیگه. گفت مامان بابا چی؟ گفتم بابا که الان میخوابه مامانم که یا میره حموم یا ظرف میشوره . زود بیا بالا سری برمیگردیم پاین. خلاصه تا بابام بخوابه مامانمم سرش گرم بشه من از شق درد مردم. تا مادرم رفت پای ظرفشوی من رفتم بالا به مهسا اشاره کردم زود بیا. اونم اومد بالا همونجوری سرپای یه تف زدم به کیرم یه خورده ام لای کون مهسا کردم توش . چندتا تلمبه زدم آبم اومد ریختم تو کون خواهرم زود رفتیم پایین.

دوستان مرسی که تا اینجا همراهم بودین.

اگه خوشتون اومد بگید تا ادامه اش رو بنویسم براتون.

نوشته: فرهاد

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.