رفتن به مطلب

داستان سکسی همجوشی با یک ترنس


mame85

ارسال‌های توصیه شده


ترنسی که زندگیم عوض کرد - ۱

سلام اسمم علیرضا داستان گی و همجنس هست پس اگه دوست ندارین نخونین ممنون .
الان ۲۸ سالمه خوب من از بچگی به پسر حسم بیشتر بود تا دختر ولی نشون نمی‌دادم تا ۱۸ سالگی رفتم دانشگاه اونجا چند باری سکس داشتم و بیشترین فاعل بودم ولی درونم یه حس مفعولی بود ولی سرکوبش میکردم. داستان ما از ۲۰ سالگی من شروع میشه که رفتم شهر (ب) برای کار تو یه کارگاه کار میکردم شب ها ام میرفتم یه کافه قهوه و قلیون یه شب یه نفر وارد شد قدش از من بلندتر ، لاغر ، ترکه ای ، موهای فر از راه رفتن حرف زدنش فهمیدم ترنسه بعد رفتنش از سعید صاحب مغازه به شوخی گفتم کی بود که امارش داد چون باهام رفیق شده بود ولی به شوخی گفت اینجا این همه زن چرا این که هر جور بود پیچوندم ، اسمش گفت سمیرا ، ترنسه ۳۰ سالشه ادرسشم داد خلاصه از اون روز تو کافه میرفتم تا بیاد که بالا خره اومد زودتر رفتم بیرون که جلو سعید لو نرم وقتی اومد بیرون رفتم دنبالش گفتم ببخشید سمیرا خانوم که با چشم های خشمگین برگشت گفت خفه کردم دوهزاری گفتم ببخشید کارتون دارم گفت بگو برو گفتم میشه شمارتون بدین یه صحبتی داشتم اینجا نمیشه گفت نه رفت از فردا دم خونش بودم راستش رفته بود رو مخم معلوم بود بیزینسی نیست یک هفته مرخصی گرفتم پیگیرش شدم تا بالا خره یه روز اومد گفت بیا کنه این شمارم ولی حرف چرت بزنی میدم ببرنت گفتم چشم.شب پیام دادم سیر تا پیاز علاقم گفتم رک وقتی علاقم فهمید با ملایمت جوابم داد گفت ببین من ازت بزرگ ترم گفتم بزار یه مدت با هم باشیم این مدت سکس نمی‌خوام ازت فقط بفهمی دارم راستش میگم ازت خوشم میاد گفت بزار فکر کنم بعد دوروز جواب داد گفت قبوله ولی دوماه فقط آشنایی بدون سکس قبول کردم این دوماه هر شب بیرون بودیم تفریح ، مشروب همه چی همو میدونستم ، این که اون تنها زندگی میکرد و خانوادش یه شهر دیگه بودن و این که من اینجا برای کار اومدم یه شب رفتیم کافه سعید که سعید تا مارو دید چشماش چهارتا شد اشاره کرد بیا رفتم می‌گفت آخرم مخش زدی خره🤣 اونشب برای اولین بار سمیرا گفت بیا خونه من امشب رفتیم بالا معلوم بود حشریه منم تقریبا دو ماه بود جق حتی نزده بودم رفتیم داخل رو مبل ولو شد منم جلوش زانو زدم کفشاش در آوردم ، بعدشم جوراباش نشستم کنارش پاهاش گذاشتم رو پاهام و ماساژ میدادم گفت علیرضا یه چیزی میدونی گفتم جان گفت امشب کون میخوام چشام چهارتا شده بود گفتم سمیرا چی میگی که دکمشو باز کرد یه کیر ۱۸ سانتی سفید صورتی بی مو اومد بیرون قند تو دلم آب شد گفت مگه منو دوست نداری گفتم چرا گفت پس بزار امشب من بکنم منم ته دلم با دیدن کیرش میخواستم و میدونستم مسته رفتم خودم تخلیه کردم اومدم دستم گرفت رفتیم رو تخت افتاد رو سوراخم گفت جون خوب تنگی میخواستی منو بکنی ولی ببین چه شد کلی سوراخم خورد انگشت کرد که‍ باز باز شدم کیرش کلی چرب کرد کیر من که کلا خواب بود کیرش کرد داخلم شروع کرد تلمبه زدن دستام گرفت که به کیرم دست نزنم حدودا نیم ساعت تلمبه زد که حس کردم آبم داره میاد کیرم کلا ۳ سانت شده بود که یه دفعه آبم آروم شروع کرد اومدن روند های پام می‌لرزید سمیرا می‌گفت جون کونی من شدی حالا تو زن منی و آبش ریخت داخلم و جفتمون بی حال شدیم خوابیدیم صبح پا شدم دیدم سمیرا تو آشپزخونه حس کردم کیرم درد می‌کنه ، و سوراخم دست زدم دیدم چستیتی بسته به کیرم و یه باتپلاگم تو کونمه رفتم گفتم سمیرا اینا چیه خندید گفت روز اولا مبارک سیسی تو دیشب سیسی گاسم شدی از این به بعد سیسی منی گفتم سمیرا گفت ببین میخوای شوهر من باشی این شرطشه وگرنه بیا این کلید چستیتی برو در بیار برو دیگه ام نبینمت یه کم فکر کردم ، کلید انداختم گردنش گفتم چشم ، گفت آفرین حالا برو دستشویی که آبم از دیشب تو کونته .
ادامه دارد…

نوشته: علیرضا

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.