رفتن به مطلب

داستان گی اولین کون دادن


mame85

ارسال‌های توصیه شده


داستان اولین گی

سلام به همه ی کاربران عزیز
داستان زیر اولین داستانمه و میدونم شاید زیاد خوب نشه ولی امیدوارم که خوشتون بیاد و با نظراتتون به مرور بهتر بشه♡
این داستان واقعیه ولی سعی کردم یکمی هم بهش بال و پر بدم. (اسامی مستعار هستن)

۲۷ سالمه، تو یه خانواده ی مذهبی به دنیا اومدم و تا یه زمانی اصلا از گی و اینجور چیزا متنفر بودم ولی خب انگار کار دنیا برعکسه از هر چی بیشتر بدت بیاد، بیشتر سر راهت سبز میشه و تبدیل میشه به کار مورد علاقه ت…
از ۱۳ سالگی جق زدنو با کنجکاوی خودم فهمیدم و کارم شده بود گشتن تو سایت های پورن و جق زدن باهاشون.
روزا همینجوری گذشت تا زمانیکه مجبور شدم برم سربازی،
روزای اول سربازی برام خیلی سخت می گذشت و همش تو خودم بودم، تا اینکه با پسری به اسم میلاد آشنا شدم، خیلی پسر خوب و خونگرمی بود، کلا همیشه باهم بودیم و کل وقتمون رو باهم میگذرونیم، دیگه بهش عادت کرده بودم و طاقت نداشتم ازم دور باشه و یا با کس دیگه ای وقت بگذرونه…
خلاصه هر چقدر روزا بیشتر میگذشت احساس میکردم دوست داشتنم فراتر از یه دوستی معمولیه و داشتم به حسم پی میبردم که دوست دارم مفعول باشم .
وقتی که میرفتیم مرخصی و از هم دور بودیم اکثرا بهش فکر میکردم و دوست داشتم باهام عشق بازی کنه، کارم به جایی رسیده بود که میرفتم حموم و کونمو شیو میکردم و بیادش خیار و هویج میکردم تو کونم…
گذشت تا اینکه یه روز که مرخصی هامون همزمان شد و دوتایی میخواستیم بریم شهرامون، رفتیم راه آهن که بلیط بگیریم ولی تا فردا صبحش بلیط نداشتند، تصمیم گرفتیم بریم یه مسافرخونه بمونیم شبو تا صبح بشه
پیش خودم گفتم الان بهترین فرصته که دل و به دریا بزنم و حسمو بهش بگم وگرنه فرصت اینجوری گیر نمیاد…
یه اتاق دو تخته گرفتیم، برای شام میلاد گفت میره یه چیزی از بیرون بگیره، منم از فرصت استفاده کردم و رفتم حموم حسابی خودمو صاف و صوف کردم، کونم جوری برق میزد که دهن خودم آب افتاده بود چند تا عکس هم از کونم گرفتم برای نقشه ای که داشتم… یادم رفت که بگم من خودم لاغرم و تقریبا سبزه ولی کونم طبق تعریفایی که ازش شنیدم گرد و کردنیه…
خلاصه میلادم اومد و شام خوردیم یکم حرف زدیم و قبل خواب شد، به بهونه ی اینکه یه عکسی رو به میلاد نشون بدم رفتم تو گالری و یه عکس بعد از عکس های کونمو آوردم که بهش نشون بدم،گوشیو دادم بهش که خودش ببینه عکسارو، دقیقا همونی که میخواستم شد، اومد که عکس های بعدی رو ببینه، چشمش افتاد به عکس های کونم، چشماش گرد شد اول یکم مکث کرد بعد گفت: دیوث کون کیه؟ میری کون میکنی به ما نمیگی؟
(اول فکر کردم نفهمیده، ولی معلوم بود که از همین اتاق عکسا گرفته شده، بعدا فهمیدم میخواسته ببینه من چی میگم…)
گفتم: نه بابا، مگه میشه چیزی رو از تو پنهون کنم، راستش کون خودمه یکم می سوخت، گفتم ببینم جوشی چیزی در اومده یا نه…
_آهاااا، فکر کردم خبریه بهم نگفتی
_نه بابا، خیالت تخت. چیزیو ازتو پنهان نمیکنم
_خب الان بهتری؟ فهمیدی چرا میسوخت؟
میخوای من یه نگاهی بندازم؟
وقتی اینو گفت از خوشحالی تو کونم عروسی بود…
_راستش نفهمیدم، خیلیم میسوزه، اگه توام یه نگاه کنی شاید بفهمی چیه…
دمر رو تخت خوابیدم، خیلی با ناز و عشوه و آروم شرت و شلوارمو کشیدم پایین…میلاد تا چشاش به کونم افتاد یه برقی زد که فهمیدم امشب کونم بی کیر نمیمونه…
اومد پشتم و با دستش شروع کرد با کونم ور رفتن و بررسی که علت سوزش رو پیدا کنه… یکم ور رفتو سوراخمو بررسی کرد گفت چیزی نمیبینم، سرمو برگردوندم که جوابشو بدم دیدم که بعللهه آقا شق کرد بدجور، حشر از چشمای جفتمون داشت می بارید، جفتمون میدونستیم چی میخوایم، فقط یه جرقه میخواست تا آتیشمون شعله ور شه…
دیدم اگه خودم دست به کار نشم اون انگار اینکاره نیست، برگشتم دستمو از رو شلوار انداختم به کیرش، گفتم: اینو بنداز توش، سوزشش خوب میشه…
یکم سرخ شد ولی منتظر همین لحظه بود…
_جدی بکنم توش؟
_آره لعنتی بکن توش، چند وقته منتظرم بکنی توش میلاد، این چند وقت فکرم فقط عشق بازی با تو بود…همیشه خودمو زیر کیرت تصور میکردم
اینارو که گفتم، خم شد گردنمو صورتمو بوسید، کیر شق شده شو پشتم حس میکردم. از روم بلند شد، لباساشو درآورد، شورتشو که درآورد یه کیر سبزه حدودا ۱۵ سانتی افتاد بیرون… خیلی کلفت نبود ولی برای بار اول خوب بود.
_جوووون، این همون کیریه که میخواستم، امشب قراره زنت بشم میلاد
_قربون خانومم بشم، یه جوری بکنمت که تا یه هفته نتونی راه بری
بعدش کیرشو آورد جلو صورتم که بخورم براش، با اینکه اولین بارم بود زیاد وارد نبودم ولی سعی کردم دندون نزنم تا حسش نپره، یه چند دقیقه ای براش خوردم، داشت حسابی کیف میکرد
آب دهنم از کیرش میچکید…
بعدش سریع رفت پشتم، اونقد هورنی بودیم که اصلا فکر کاندوم نبودیم.
سرشو گذاشت لای کونم و زبونشو میزد به سوراخم، وقتی داشت سوراخمو میخورد رو ابرا بودم، دلم نمیخواست تموم شه…
خانومی کونت اونقدر تنگه که باید حالا حالاها زور بزنم بازش کنم…
یه ربعی سوراخمو خورد، بعدش شروع کرد به انگشت کردن تا جا باز کنه، اولش یکم درد داشت ولی به مرور بهم حال میداد دیگه آماده ی آماده بود سوراخم، فقط اصل کاری رو میخواست…
_میلاد بسهههه، بکن توووششش…
_ای جونم، خانومم به خارش افتاده.
میلاد دوباره کیرشو آورد جلو دهنم که خیسش کنم، یک دقیقه ای خوردم براش، دوباره رفت پشتم، کیرشو آروم گذاشت دم کونم، خیسی و گرماشو حس میکردم، داشتم برای اولین بار کون میدادم و کونی میشدم حسش عجیب و لذت بخش بود.
روان کننده و پماد هیچی نداشتیم…یه تف هم خودش انداخت رو سوراخمو آروم سر کیرشو فشار داد تو، سخت می رفت تو، اذیت میشدم ولی چند بار تلاش کرد تا به مرور بهتر شد، آروم کیرشو تو کونم عقب جلو میکرد، داشت بهم حال میداد یواش یواش
تا اینکه به خودم اومدم دیدم تا ته داره تو کونم تلمبه میزنه، سرعتش به مرور زیاد شد، تخماش میخورد تو کونم
واقعا حس خوبی داشتم، مثل یه زن افتاده بودم زیر کیر، اونم هی قربون صدقه م میرفت و من بیشتر لذت میبردم، سرشو آورد پایین تر و بدنمو میبوسید، زیر گوشم میگفت از امشب زن کونی خودمی، برای همیشه باید زیر کیرم بخوابی، دستاش دور کمرم بود، بعضی وقتا هم با نوک سینه هام ور میرفت. دلم نمیخواست تموم شه ولی چند ثانیه بعد یه آخ گفت و دیدم کونم گرم شد. آبشو تو کونم خالی کرد، کیرشو که کشید بیرون قطره قطره میزد بیرون آبش، بعدش که آبش اومد، کیرمو چند ثانیه ای مالید تا آب منم پاشید بیرون. بلند شدم برم دستشویی خودمو بشورم آب از کونم میریخت بیرون… خودمو شستم اومدم بیرون، بیرون در وایساده بود تا اومدم بیرون شروع کرد ازم لب گرفتن، خیلی حس خوبی داشتم اون شب و طعم واقعی کیر رو چشیده بودم…

ممنون که تا آخر خوندین، اگه دوست داشتین ادامه ی داستان هامو مینویسم
بوس به کیرتون

نوشته: Hooshi

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.