رفتن به مطلب

داستان سکسی لز و خیانت


minimoz

ارسال‌های توصیه شده

 

بعضی زنها چطور مردها رو مطیع خودشون میکنن؟
 

یه سالی میشد میرفتم باشگاه با یه زنی بنام فرزانه دوست شدم فرزانه قد کوتاهی داشت اما خیلی خوشگل بود دختر شاد و شوخی بود منم انداختم توی شوخی های سکسی که خوشش اومد و رابطمون صمیمی تر شد بهش میگفتم کون خوشگله اونم بهم میگفت کوس تپلی همیشه اون کوسمو دستمالی می کرد میگفت جووون چه حالی میکنه یاسر شوهرت با این کوس گوشتی منم به کونش دست میزدم میگفتم لامصب این کونت مردا رو دیوونه میکنه میگفت بهتر!
یکی نیست جرات داشته باشه بکنه گفتم جون و انگشت می کردم کونشو گفت اینجوری حال نمیده باید انگشتت رو بکنی توش گفتم اییییییییییی کثافت گفت چیزی رو که نمی خوری دست نزن گفتم دست میزنم دوست دارم انقدر همدیگه رو دستمالی می کردیم که بهم گفت پایه لز هستی؟ گفتم آره کجا؟ گفت خونه ما نمیشه پسرم 5 سالشه خیلی نق نقوعه و شوهرمم کارمند بانکه ظهر میاد خونه گفتم من شوهرم پرستاره بعضی روزا شیفته می تونی بیای؟ گفت یه کاریش می کنم گفتم پس خبرت می کنم یه روز یاسر گفت من فردا 12 ظهر میرم 12 شب میام جای دوستمم باید بمونم گفتم باشه براش غذا درست کردم که ببره و به فرزانه زنگ زدم گفت من 2 ظهر به بعد میام باید پسرمو بسپرم به رضا شوهرم بعدش میام گفتم باشه طرفای ساعت 3 بود که اومد گفت نمیدونی چقدر بی تاب خوردن اون کوس گوشتیتم کوسمو میمالید و چنگش میزد میگفت این چه گوشتیه من جای یاسر بودم هر روز می خوردمش دیگه غذا نمی خواستم گفتم بریم توی اتاق رفتیم توی اتاق و شورت و دامنمو دراورد و شروع کرد خوردن چوچولمو و انگشت میکرد توش و آروم گاز می گرفت جیغ میزدم فرزانه آروم تر آروم تر اما اون تند تند دستشو می کرد توی کوسم میگفت کوس گوشتی منی 4 تا انگشتشو می خواست بکنه توی کوسم میگفت می خوام دستمو تا مچ بکنم توی این کوس گوشتی اولش میگفتم نه نه اما لنتی واقعی داشت دستشو فرو می کرد توی کوسم که ارضا شدم میگفت دوست داشتی جای دستم کیر میرفت داخل این کوس گوشتی؟ گفتم یه کیر نه دوست دارم دو تا کیر بره داخلش گفت جووووووون حالا نوبت من بود و گفت عشق کونمو داشتی برات تمیزش کردم گفت می تونی راحت لیسش بزنی گفتم نه دوست ندارم گفت گوه خوردی زنیکه هرزه و کونشو گذاشت روی دهنم گفت بخورش الهام سرم توی کون گنده تپلیش بود و داشتم سوراخشو لیس میزدم و اونم چوچولشو میمالید انصافا هم تمیز بود و بوی خوبی هم میداد میگفت الهام کاشکی مرد بودی کیر داشتی به خدا هر روز میومدم بهت کون میدادم گفتم کون دادن چطور بهت حال میده؟ گفت نمیدونم اما وقتی کون میدم حس خوبی دارم حس عطش مردها برای کردن کونمو دوست دارم رضا رو با همین کون بنده خودم کردم میگم بمیر برام میمیره یه کوس کوچولویی داشت که اونم چوچولشو براش خوردم و انگشت کردم داخلش میگفت من کیر می خوام انگشت نمی خوام الهام کیرتو بکن داخلش گفتم این کوس کوچولوت خیلی نازه گفت فلفل نبین چه ریزه کیرای کلفت زیادی توش رفته گفتم جووووون گفت تند تند دستتو بکن تندتر تا ارضا شد دوتایی افتاده بودیم روی تخت گفت اینجوری حال نمیده دفعه دیگه هویج و خیار و بادمجون میارم گفتم آخ جووون و خندیدیم گفت خاک بر سر ما خیره سرمون متاهلیم ببین به چه روزی افتادیم گفتم چه ربطی داره؟ اون جای خودش لز هم جای خودش گفت اینو پایه ام
رابطم با فرزانه روز به روز صمیمی تر و بیشتر میشد داداشم آرش با مامانم اینا دعواش شده بود و اومده بود خونه ما و گند زده بود به برنامه هامون بروووو هم نبود بچه 20 سالش بود میگفت من زن می خوام نه کار داشت نه پول داشت زنم می خواست گفتم تو نه پول داذی نه کار زن می خوای چیکار؟ گفت اینجور که شما میگید من توی 30 سالگی باید زن بگیرم من الان زن می خوام نه اون موقع هر چی هم نصیحتش کردم قبول نمی کرد فرزامه زنگ زد گفت داداشت نرفت؟ گفتم نه، براش تعریف کردم که چی شده گفت این بدبخت کیرش بلند شده کسی نیست براش بخوابونه الهام بدش به من تا درستش کنم گفتم نه بیکاری؟ ارش دهنلقه یه جا یه چیزی میگه شر میشه هر چی گفت قبول نکردم تا اینکه اومد خونمون و آرشو دید گفت الهام این از اون بکناست ازش مشخصه بدجورم گشنه است من عاشق مردای گشنم تو رو خدا؟ گفتم نه به خدا شر میشه دهنلقه یه جا یه چیزی میگه شر به پا میکنه گفت بسپارش به من کاری می کنم برده ام بشه بهش بگم بمیر بمیره گفتم تو با آرش باشی تکلیف لز مون چی میشه؟ گفت اون سر جاشه گفتم قووول؟ گفت آره بابا گفتم حالا چطور می خوای باهاش سکس کنی گفت اونش با من.
یه روز با فرزانه هماهنگ کردم و اومد شروع کردیم با آرش حرف زدن که تو هنوز بچه ای باید جوانی کنی فرزانه بهش میگفت تو الان باید هر شب با یه خانم خوشگلی باشی الان زن گرفتن نابود کردن خودته آرش میگفت آخه کسی نیست که من بهش پیام بدم چه برسه به اینکه… فرزانه گفت تو بی عرضه ای پسر جون گفت بی عرضه نیستم گفت اگر الان یه موردی باشه پایه هستی؟ آرش یه نگاهی به من کرد فرزانه گفت الهام با من تو پایه هستی؟ آرش خندید فرزانه در گوشش یه چیزی گفت و دستشو گرفت و رفتن توی اتاق فرزانه گفت بیا یه زن خوشگل برات لخت شده ببیمم عرضشو داری جرش بدی زن زن میکنی کنجکاو شدم رفتم دم در دیدم داره سینه های فرزانه رو می خوره فرزانه گفت بسه رفت روی تخت دراز کشید پاشو باز کرد گفت باید این آس دلو بخوری نه دولو های خشتو و آرش داشت کوس فرزانه رو می خورد فرزانه می گفت جوووون من از مردای گشنه خوشم میاد چون دوست دارم خودم سیرشون کنم چه گشنه کوس چه گشنه کون خودم از هر دوتاش سیرت می کنم آرش بهش می گفت کوست چه کوچولوعه فرزانه میگفت کیرت که بره داخلش حالشو میبری گفت بسه آرش جون بیا کیرتو برات بخورم فرزانه داشت کیر آرشو می خورد و با دستشم چوچولو میمالید گفت بسه آرش من بیا این کیر کلفتو بکن توی کوس کوچولوعه من ببینم و آرش کیرشو کرد توی کوس فرزانه گفت چه داغه فرزانه گفت برای کیر تو تب کرده الان هر چقدر دلت می خواد کیرتو فرو کن داخل کوسم محکم تر آفرین آرش من فدای کیرت بشم الان وقتشه توش تلنبه بزنی تا طعم شیرینشو بچشی و آرش شروع کرد تلنبه زدن دو تاشون خوششون اومده بود هیچ کس چیزی نمیگفت و فقط صدای آه و ناله بود تا اینکه آب آرش اومد فرزانه بهش گفت حالا فهمیدی طعم کوس چقدر شیرینه؟ آرش گفت خیلی شیرینه فرزانه گفت هنوز شیرینی اش رو نچشیدی صبر کن اومد شروع کرد خوردن کیرش انقدر قربون صدقه کیر آرش رفت و خوردش که دوباره شق کرد گفت آرش؟ الان میکنیش توی کوسم تادمی تونی تند تند و محکم تلنبه میزنی من جیغم زدم تو محل نده فقط تلنبه بزن اونم تند تند و محکم آرش گفت باشه و کیرشو کرد توی کوس فرزانه و یه جوری تلنبه میزد که تخت صدا میداد و فرزانه هم میگفت فدای کیر کلفتت آرشم این کوس دیگه ماله خودته از الان من زنتم هر چقدر دلت بخواد بهت میدم تا سیر بشی خودم سیرت می کنم تا اینکه دو تایی با هم ارضا شدن و آرش افتاده بود روی فرزانه و با هم حرف میزدن و می خندیدن.
فرزانه راست می گفت از اون روز آرش مثله یه برده مطیع فرزانه بود گفتم دیگه زن نمی خوای؟ گفت من زن دارم گفتم کیه؟ گفت فرزانه. به فرزانه گفتم گفت جوووووون من میمیرم برای آرش جان کیر کلفتم من با افتخار زنش میشم تا ابد. از اون روز تا فرزانه میومد با آرش میرفتن داخل اتاق و سکس می کردن کم کم به فرزانه حسودیم میشد که با آرش چه عشق و حالی می کرد بارها و بارها سکس شونو نگاه کردم خیلی دوست داشتم که لذتی که فرزانه میبره منم ببرم اما آرش داداشم بود و از این کار خوشم نمیومد.
به آرش حساس شده بودم هر حرف و رفتارش روی مخم بود آخرش باهاش دعوام شد و با پا زدم وسط پاش بدبخت افتاد زمین دلم براش سوخت گفتم آرش پاشو دیدم دستشو گذاشته روی تخمش و داره گریه میکنه گفتم دستتو بردار با گرفتنش که چیزی درست نمیشه و به زور دستمو کردم توی شلوارش و تخم هاشو گرفتم توی دستم که دردش بیشتر شد رفتم براش یخ آوردم و میمالیدم روی تخماش کم کم بهتر شد کیرشو گرفتم و سرشو کردم توی دهنم و می خوردم براش گفت الهام؟ گفتم زهرمار فقط خفه شو برای فرزانه گشنه بازی درمیاوردی الان برای من که شد الهام الهام میکنه گفت تو خواهرمی گفتم فکر کن خواهرت هرزه است الانم مثله فرزانه میکنیم بردمش روی تخت و براش لخت شدم تا کوسمو دید گفت جوووون چه کوس گوشتی داری مثله گشنه ها می خوردش منم مثله فرزانه بهش گفتم بخورش تا سیر بشی کوس به این خوشگلی دیده بودی؟ گفت نه گفتم الان هم می تونی ببینی هم می تونی بکنیش کیرشو کرد توی کوسم گفت کیر من کلفت تره یا کیر یاسر؟ گفتم کیرتو و شروع کرد تلنبه زدن توی کوسم گفت بهت حال میده؟ گفتم خییلیی کوس خواهر هرزه ات رو بکن چه خوبه کیرت فدای کیرت کوفتش بشه فرزانه از الان فقط توی کوس من میکنی باشه؟ آبتم میریزی توی کوسم باشه؟
حرفی نمیزد فقط تلمبه میزد که آبش اومد اون روز دوبار بهش کوس دادم حق با فرزانه بود لذت زیادی داشت از اون روز در هفته هم با من سکس می کرد هم با فرزانه چون نمی خواستم فرزانه بفهمه منم با آرش سکس دارم. بعد از اون هفته یه روز صبح بیدار شدم دیدم آرش نیست یه کاغذ برام گذاشته بود من دیگه زن نمیخوام و رفته بود.
توله سگ بعدا فهمیدم هنوزم با فرزانه است اما به من که رسید گفت زن نمی خواد آخرشم نفهمیدم فرزانه چیکار کرد که آرش برده اش شده بود!

نوشته: الهام

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.