رفتن به مطلب

داستان عاشقی و گی سکس در استخر


minimoz

ارسال‌های توصیه شده


آشنایی با بکن جذاب در استخر

این خاطره مال 5 ساله پیشه، 21 سالم بود.
اول از خودم بگم، یه پسر 21 ساله لاغر و اروم که به لطف دوستام کون دادن حرفه ای رو تجربه کرده بودم، کم کم گرایشم داشت گی میشد، جوری که تو خیابون به جای خیره شدن به دخترا، چشمم دنبال پسرای جذاب و سکسی بود، خیلی با کسی جور نمیشدم ولی سنگینی نگاه هارو رو خودم حس میکردم.
من به خاطر شیو کردن کل بدنم، تنها باشم جاهایی مثل استخر نمیرم، یه استخر خوب تو مشهد هست که یکم بلیطش گرونه، ولی فضاشو خیلی دوست دارم، معمولا با رفیقم میرفتیم اونجا، اون روز رو یادم نمیره، سر ظهر لبه استخر عینک به دست داشتم خستگی میگرفتم و شنای رفیقم ارمین رو نگاه میکردم، چشمم افتاد به سمت چپم، یه پسر قد بلند لاغر ولی بدنساز داشت نگام میکرد، چهره و بدنش اینقدر برام جذاب بود که حالم خراب شد، چند ثانیه چشم تو چشم شدیم، سریع نگاهمو دزدیدم و شنای ارمین رو نگاه کردم،
سنگینی نگاهشو رو خودم حس میکردم، از گوشه چشم حواسم بهش بود، با دیدن بدنش لذت میبردم، وقتی میدیدم این همه زیبایی مال من نیست حالم بد میشد، دست و پام شل شده بود، پریدم تو اب و دستمو دور نردبون حلقه کردم، حواسمو ازش پرت کردم، ارمین اومد سمتم گفت چه کاری تو،خودمو جمع و جور کردم گفتم هیچی، عینکو زدم و کنار 4 متری شروع کردم شنا کردن، حدود یه ربع گذشت، به لطف ارمین حالم اوکی شد، لبه استخر وایساده بودیم، عضلات شکمم که از لاغری دیده میشد رو به آرمین نشون میدادم و میگفتم سیکس پکو داری و جفتمون خندمون میگرفت، ارمین شیرجه زد تو اب و من داشتم نگاهش میکردم که یکی از پشت نزدیکم شد و گفت : خوبی، شنای قشنگی داری.
تا نگاش کردم استرس گرفتم، به تته پته افتادم گفتم نه بابا کجاش خوبه و نگامو دزدیدم، (تو ذهنم به خودم گفتم خاک تو سرت که حرف زدنم بلد نیستی)، از جوابم و نوع رفتارم یه ذره خندش گرفت ولی سریع خودشو کنترل کرد، یه خنده کوچیک که تا نگاهش کردم چهرم وا رفت.اینقدر ضایع بودم که متوجه رفتار عجیبم شد،
سریع خودمو جمع جور کردم، بهش گفتم :
_عجب بدنی داری
+فقط نگام کرد و خندید
_ورزش میکنی؟
+اره، معلوم نیست،
_خندیدم و گفتم چرا، منظورم اینه چه ورزشی
صحبت کردن باهاش بهم حس خوبی میداد، یکم یخم آب شد،
+فوتبال، بدنسازیم یه سالی هست میرم
_ایول
+زیاد میای اینجا؟ زیاد دیدمت اینجا
_چشمام گرد شد، گفتم پس من چرا ندیدمت
اشاره کرد به دیوار جلو، شیشه سکوریتی که من هر دفعه به عنوان آینه ازش استفاده میکردم، نگو پشتش مدیریت استخر و از اون ور دید واضح داره
(تو ذهنم یاد مسخره بازی هایی که هر دفعه جلوی اون شیشه در اوردیم افتادم و دوباره گفتم خاک تو سرت)
با یکم صحبت فهمیدم این آقا جذابه تو استخر کار میکنه و هر دفعه منو میدیده،
گرم صحبت شدیم و رفتیم سمت رختکن، تو صحبت تحویلم میگرفت و چون منم بهش حس داشتم سریع باهاش جور شدم، اخر کارم شماره همو گرفتیم به بهونه اومدن استخر. ارمین اومد گفت چه زود اومدی بیرون، رو دور نبودی امروز، گفتم بریم زودتر و زدیم بیرون.
از اون شب چتای ما تو تلگرام شروع شد، اسمش دانیال بود، دو روز بعد، بهم گفت ظهر خلوت تره، ساعت 2 بیا یه شنا خفن بزنیم، تنهایی رفتم این دفعه،کارت اشتراک رو دادم و رفتم سمت رختکن، دیدم با مایو و کلاه و عینک تو دست از داخل اومد سمت رختکن، اینقدر تحویلم میگرفت که داشتم حال میکردم، کادر استخر دنی صداش میکردن، با همه هم رفیق بود. اینقدر بهمون خوش گذشت اون روز، که تا رسیدم خونه چتامون شروع شد، بعد نیم ساعت چت وا داد که بهم علاقه داره، بهم گفت چند وقت بود با رفیقت میومدی استخر زیر نظر داشتمت.
خلاصه استارت رابطه من با این پارتنرم با علاقه عاطفی بود، که به لطف استیکر گی تو یه هفته به سکس رسید، 5 ساله با هم رفیق صمیمی هستیم،کلا دانیال دیگه حسی به دختر نداره و همیشه میگه تقصیر توئه کیوت من. همه میدونن ما رفیقیم ولی هیشکی نمیدونه ما یه زوج گییم، 🏳️‍🌈❄️❄️🏳️‍🌈

نوشته: امیر رضا

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.