رفتن به مطلب

behrooz

ارسال‌های توصیه شده

     داستان گی × گی × سکس گی × داستان سکسی × سکس در استخر × داستان استخر ×

هروقت خارید بگو خودم بخارونمش - قسمت اول

سلام دوستان این داستان واقعی نیست
صرفا جهت سرگرمیه و به صفحه آوردن یه سری فانتزی های ذهنی…
.
پوریام 26 ساله با قد 178 و 80 کیلو وزن یه بدن معمولی با برجستگی زیاد از حد باسن و پاهایی که به لطف باشگاه زیادی از حد برجسته شدن و به شدت کم مو و در واقع بی مو و سفید…از بچگی به خاطر درونگرا بودن و پلتفرم بدانیم چه توی کوچه چه توی مدرسه مورد آزار و اذیت همبازی ها و همکلاسیام قرار می گرفتم که رفته رفته منو درونگرا تر کرد… آزاری که همیشه دوست داشتم و گاها شاید لذت میبردم ولی بخاطر شرم از این لذت نمیتونستم هیچوقت راضی به تجربه ش بشم و نهایت با خود ارضایی با تجسم آدمایی که بهم آزار میرسوندن خودمو ارضا میکردم…تا دانشگاه که قبول شدم اولین ارتباطاتم با جنس مخالف شروع شد متوجه شدم بدنم نه تنها برای پسرها بلکه برای دخترا هم جذابه و از خواسته های دخترا میتونه باسن و پای خوش فرم پارتنرشون توی سکس باشه همین باعث شد یکم اعتماد به نفسم بالا بره و با جنس مخالف ارتباط بگیرم ولی بازم لذت رابطه با همجنسم رو هم میخواستم تجربه کنم ولی نمیدونستم چطور… تو دانشگاه با یه پسری به اسم کاوه صمیمی شده بودم و هر روز با هم بودیم چه تو دانشگاه چه خارج از اون
کاوه برعکس من یه ادم برونگرای خوش مشرب بود و دورش پر از دوست و رفیق و اونجا که اون تایم جدای خودمون، رفاقت صمیمی دوست دخترامون هم ارتباط مارو نزدیک تر کرد…
توی سکس با دوست دخترم هیچ وقت موفق نبودم و اون لذت زو نمیبردم بیشتر انگار موظف به ارضای اون بودم و خودم به زور به انزال میرسیدم با این که دوست دخترم هم ورزشکار بود و اندام فوق العاده ای داشت ولی خب من رابطه م با یک دختر صرفا به این دلیل بود که از شرمندگی افکاری که گرایش به همجنس رو در من نشون بده فرار کنم
خلاصه… توی رفاقت با کاوه خیلی خوشحال بودم و به این فکر میکردم این مسئله رو باهاش مطرح کنم ولی ترس اینکه کاوه جا بزنه یا نظرش درباره رفاقت با من عوض بشه نمیذاشت پیش برم…
با هم باشگاه میرفتیم و شوخی دستی میکردیم کصشر میگفتیم کلا کصخلانه رفاقت میکردیم… یه روز توی باشگاه طبق معمول که وارد شدیم رفتیم توی رختکن آماده بشیم برای تمرین ،کاوه با یه پسری 30-32 ساله شروع کرد به سلام علیک گرم… یه پسر با قدی حدودا 10-15 سانت از من بلندتر، هیکلی و گنده منده و مهم تر از همه خوش تیپ. پیراهن خاکستری که سر سینه ش و بازوهاش داشت پیراهنو پاره میکرد با شلوار پارچه ای راسته مشکی که عضله ی پاهای گنده ش رو میشد توش تشخیص داد
…توی صحبتاس متوجه شدم که همشهری خودمونه اما تهران زندگی میکنه برای کارش و تازه بصورت موقت اومده چند روزی اینجا ماموریت و توی دیالوگاشون کاوه به شوخی گفت عروسی میخوای بری اومدی اینجا قبلش دم بیاری بدنو؟که خندید و گفت نه بابا از محل کار مستقیم اومدم باشگاه اونا مشغول صحبت بودن من لباسمو عوض کردم و توی کل مدت یا نگاهم به اون بود یا گوشام به صداش و سه بار که نگاهش میکردم میدیدم داره مثل جغد به پاها و کونم نگاه های بدی میکنه و همونجا پیش خودم گفتم این اونقدر دختر دورش هستن که لنگ کون من نباشه…
کاوه بالاخره دل کند و اومد شروع کنه عوض کردن لباسش. منم که آماده بودم نشستم منتظر کاوه که دیدم اون رفیق خوش هیکل ما هم چند متر اونطرف تر دم یه کمد وایساد شروع کرد به درآوردن پیراهنش و داشتم خداروشکر میکردم که این هم تو همین مسیر نگاهم به کاوه داره لباساشو در میاره از اولین دکمه پیراهنش که شروع کرد آب تو دهنم جمع شد پیراهنشو دراورد محو سر سینه های با مو(که مشخص بود اصلاح میکنه و تازه در اومده)ورزیده و برجسته ش شدم بازوهای بزرگ فیله کمر فوق العاده… پلک هم نمیزدم… کمربندو باز کرد زیپ شلوارشو کشید پایین درجا کیر و خایه ش انگار از قفس آزاد شد یه قلمبه زد بیرون همون حالت مشغول در گذاشتن وسیله مسئله هاش تو ساکش شد و من نگاهم از کیرش که پشت شورت سفیدش خودنمایی میکرد جدا نمیشد که با صدای کاوه به خودم اومدم
+پاشو بریم دیگه چه مرگته
متوجه شدم که فهمیده زوم کردم روی این پسره،اومدم جمعش کنم گفتم
-بخدا من قد و هیکل اینو داشتم میرفتم شرخر میشدم
+گفت فعلا که ازین هیکل کونشو داری و کونی نشدی
تو دلم گفتم دلم میخواست اما خایه ش رو نداشتم سر تکون دادم به شوخی گفتم اره کص حقی گفتی
خندیدیم و رفتیم و اون روز کل تمرین نگاهم به اون پسره بود و شبش تو خونه داشتم دیوونه میشدم همش اون بدن و اون کیر و خایه جلو چشمم میومد تا نتونستم دووم بیارم و رفتم تو پورن هاب شروع کردم به گشتن یه فیلم که هیکل فاعلش نزدیک و شبیه اون باشه و پیداش کردم و شروع کردم به جق زدن سه بار اون شب جق زدم راحت یک ماه زحمت باشگاهم به هیچ بند شد
گذشت تا چند روز بعد که سه شنبه بود توی دانشگاه کاوه رو دیدم با دوست دخترش که گفت برای آخر هفته میخوان برنامه بچینن بریم ویلای دماوند شون با طاها و من گفتم طاها دیگه کیه که گفت ای بابا همون رفیقم که تو باشگاه دیدیمش
من باز کله م داغ شد گفتم یعنی تنها میاد؟ کاوه جواب داد نه با دوست دخترش
حس و حالم شبیه آدمایی بود که انگار بهشون خیانت شده
دوست دخترم هم اوکی داد و خدافظی کردیم و من تا پنجشنبه درگیر این بودم چطوری از پس این حجم شهوتم بر بیام جلوی این پسره
پنجشنبه صبح دوست دختر کاوه پیچید و گفت نمیتونه بیاد و مشکل پیش اومده واسش و یهو دوست دختر من هم گفت خب اگه این نیاد من کجا پاشم بیام پیش دوست دختر طاها که نمیشناسم و ندیدمش و من هم دیدم اینطوریه گفتم خب هیچی دیگه ظاهرا برنامه کامل کنسل شد
کاوه با دوست دخترش سر همین مسائل دعواش میشه که چرا برنامه رو به هم میزنی و وسیله گرفتیم و هماهنگ کردیم و…
خلاصه اخر این دعوا به جایی ختم شد که مورد علاقه ی من بود
دخترا حذف شدن و برنامه به قدرت سر جاش موند
کاوه به طاها گفت پسرونه میریم و اونم پرسید چرا که کاوه همه چیو توضیح داد اونم گفت حله و حله و حله ساعت 4 حرکته
ساعت 3 ماشینو استارت زدم با کاوه رفتیم سمت طاها
تو کل مسیر فقط و فقط داشتم به بدنش و اون هیکل سکسیش فکر میکردم و کیرم یه سره شق بود و دعا دعا میکردم چیزی نشه پیاده بخوام بشم
رسیدیم جلو در خونه طاها و اومد یه دورس سفید که پوست صورت گندمی و ته ریش مشکیش باهاش فوق العاده شده بود با یه شلوارک کتان سفید که زیرش عضله های دوقل پاش داشت چشمامو کور میکرد و کتونی سفید و این حجم از خوش استایل بودنش بیشتر منو وسوسه میکرد که قید شرمندگی و همه چیو بزنم و کونو باد بدم…ولی نمیشد بازم رفاقتم با طاها برام مهم بود…
تو کل مسیر از آینه فقط داشتم طاها رو میدیدم و هیچی از صحبتا نمیشنیدم فقد متوجه بودم که طاها از کاوه خیلی صمیمی تر و خوش برخورد تر و گرم تره در برخورد اول
نمیدونم چطوری رسیدیم ولی ساعت 7 رسیدیم دم در ویلا…تدارکات و آماده کردیم که پارتی پسرونه سه تایی عالی داشته باشیم… تا خونه گرم بشه زمان برد و کنارش شروع کردیم به مشروب خوردن تا کمتر سرما رو حس کنیم و تو طول شب تا بعد شام میزان وحشتناکی از صمیمیت بین من و طاها ایجاد شد که خودم از خودم انتظار نداشتم
تو تمام شب نگاه های طاها دنبال کون من بود وقتایی که از جلوش رد میشدم میرفتم و میومدم کاملا متوجه بودم و تا شام که آماده شد دیگه همه کامل مست بودیم ولی پاتیل نه و نگاه های طاها به من کاملا جنس کثیف گرفته بود شبیه مرد های تشنه ای که منتظرن یه کس و کونیو فقد پاره کنن و این خیلی برام جذاب بود که احساس موفقیت می کردم با اینکه هیچ کاری برای جلب توجه نکردم
ولی خب بازم دست و پام بسته بود چون کاوه هم بود
شامو که میخوردیم صحبت سکس شد و ادامه پیدا کرد تا بحث سکس با پسر پیش کشیده شد و طاها گفت از دوره راهنمایی من سکسو شروع کردم و پسر میکردم تا بزرگتر شدیم رفتم دخترا رو هم مزه کردم دیدم نه اونا هم خوبن ولی…
کاوه قیافه شو مچاله کرد با چشمای مستی که به زور باز میشد گفت نه بابا کصخل چیه پسر بکنه ادم اخه فک کن کیرتو توی یه سوراخ بکنی زیر اون سوراخ باز یه کیر و خایه آویزونه و اوق زد به شوخی
خندیدیم و ساکت بودم من
طاها وسط خنده به کاوه جواب داد پس لابد کونت گذاشتن بالاخره یا دادی یا کردی دیگه… کاوه هم گفت بخدا بیا ببین دست نخورده
خندیدن طاها خندشو تموم کرد روشو کرد طرف من پرسید تو چی؟
گفتم نه بابا من اصن تو این وادیا نبودم نشسته بودم درسمو میخوندم
کاوه گفت چرت میگه بابا کونشو ببین این مشخصه از بچگی روش کار شده
من و کاوه ازین شوخیا زیاد میکردیم میخندیدیم اونجا هم خندیدیم طاها گفت اره اون حجمو که دیدم اصن معلومه کار اسکات خالی نیست تلمبه خورده
من یکم جا خوردم ازین شوخیش و یکم ذوق هم داشتم اما دیگه این حجم صمیمیت بینمون نبود که اینو بگه ولی بازم حال کردم که کونم کیرشو راست کرده اونم کیری که سابقه پسر کردن داره
شامو خوردیم دوباره طاها عرقو آورد که بشینیم بخوریم من و کاوه هم که نه تو کارمون نبود خوردیم و پاتیل هم شدیم کاوه دیگه راه نمیتونست بره چشمای طاها قرمزتر شدن و هیز تر و کثیف تر
حال منم میزون نبود ولی هنوز می فهمیدم چه خبره که طاها زیر کتف کاوه رو گرفت بلند کرد گفت بریم استخر تو آب یکم ریلکس کنیم بهتر میشی رفتن تو استخر منم که گفتم وااااااای بازم میبینم اون بدن و اون کیر و خایه رو انگار بهشتو بهم دادن مستی از سرم پرید رفتیم تو استخر
کاوه لباساشو به کمک طاها دراورد و رفت تو آب منم تیشرتمو دراوردم که طاها گفت تو کمک نمیخوای گفتم نه درجا تو دلم گفتم کصخل بگو کمک میخوای حداقل یه دست بهت بزنه . که یهو مثل کسخلا گفتم بند شلوارک رو نمیتونم باز کنم کمکم میکنی؟نگاه کردم دیدم اصن بندش بازه که اونم دید اینو گفت بیا بابا تو هم حالت خرابه شیش میزنی از پشت اومد سمتم شورت و شلوارکمو با هم تا زیر کونم کشید پایین قشنگ دوتا لمبر کونم بیرون افتاد
مثلا از عمد نبود با خنده کشید بالا گفت شرمنده من خودمم کمک میخوام ظاهرا دارم همه چیو سریع پیش میبرم… من که فقط تو کونم عروسی بود گفتم نه بابا اشکال نداره پیش میاد ما هم میزاریم پیش بیاد خندید گفت خب پس کمکم کن تو هم تا یخ نزدیم یه تنی به آب بزنیم با یه شورت جلوش بودم و فقط میخواستم حواسم باشه کیرم شق نشه تیشرتشو که درآورد به شلوارکش اشاره کرد گفت یه لطف میکنی دکمشو باز کنی رفتم سمتش چشمم به سینه هاش بود دلم میخواست نیپل سینشو همینطور بمکم دستمو بردم دکمه رو بگیرم اما به کیرش خور دیدم واااای نمیتونم کنترل کنم خودمو به زار و زور درآورد شلوارکشو که دیدم کیرم نیم خیز شده که سریع رفتم تو آب طاها متوجه شد با خنده اومد تو آب گفت دو دقیقه اومدیم تو اب ریکاوری کنیم یه وقت مارو نکنی و خندید با یه خنده ی کوچیک جواب دادم بهش و داشتم از خجالت پاره میشدم که یهو کاوه حالش بد میشه و میره برای تگری دوید که بره توالت به زار و زور خودشو رسوند و فقد صدای تهوع فضای استخرو گرفت من و طاها خودمون حال تکون خوردن نداشتیم که به دادش برسیم فقد طاها نگام کرد با چشای خمار یه پوزخند زد. گفت چه رمانتیک…
بازم چیزی نگفتم لال شده بودم حس میکردم یه قدمی بهشتی وایسادم که درش به روم بسته س یه نیرو میخواستم که این درو باز کنه منو بکشونه داخلش چون میدونستم خودم نمیکنم این کارو
کاوه تو توالت بالا میاورد طاها اینور تو استخر آواز میخوند منم فقط دلم کیر میخواست و با کیر شق تو آبی بودم که بدن طاها هم توش بود و این فکر که کسشر ترین نوع از افکاره هم حشریم میکرد
کاوه جنازشو اورد بیرون گفت من میرم بخوابم کون لقتون دیگه نمیتونم
من و طاها هم چیزی نگفتیم و رفت من گفتم ایول کاوه هم رفت و من موندم طاها جون ولی اگه کاری کنم و به کاوه بگه گندش در بیاد چه گوهی بخورم
هیچ جوره نمی دونستم چه گوهی بخورم
طاها بلند شد جکوزی و روشن کرد که بریم تو جکوزی و تو این مسیر که رفت و اومد نگاهم به کیرش بود که زیر شورت آبیش چسبیده بود و کاملا مشخص شده بود و من آمپر چسبوندم رفت نشست تو جکوزی گفت پاشو بیا بشین اینجا عشق کن
من موندم این کیر شق شده رو چه کنم که گفت بیا اون کیرو ماهم داریم برا ما هم شق میشه
وای خدایا این همه چیو متوجه شده
دستمو گرفتم جلو کیرم اون مسیرو رفتم تا جکوزی و گفتم دیگه شرمنده امشب این بچه دلش یه چی دیگه میخواست برنامه دخترا که کنسل شد دیگه اینم بلاتکلیفه
گفت که چی الان میخوای بهت کون بدم؟
خندیدیم باهم گفتم نه این چه حرفیه بعدا از دلش در میارم
خندیدیم و ساکت شدیم دیدم دستشو برد تو آب یکم اینور اونور کرد خودشو و شورتشو دراورد انداخت بیرون من چشمام گرد شده بود که چی شد؟؟؟؟؟بی مقدمه گفت کیر نمیخوای؟
من سکوت تعجب ترس
+چیه از اولین روز با چشات داشتی آب مارو میاوردی حالا با کونت بیار چی میشه؟
من سکوت تعجب ترس.
+دوس داری زور بالا سرت باشه و انکار کنی که میخوایش؟
با صدای لرزون گفتم چچچییییی داااری میگییی؟
یهو مثه وحشیا بلند شد اومد سمتم تو دو سه قدمی که اومد فقط یه کیر دراز نیمه شق دیدم از اینور تاب میخورد اونر تا بهم رسید بازومو گرفت بلندم کرد رومو برگردوند به بیرون پرتم کرد انگار وزنی نداشتم براش یهو وحشی شده بود آرنجم به کاشی کف خورده بود درد گرفت و ترسیده بودم ولی ذوق و هیجان عجیبی داشتم پاهام تا بالای زانو تو آب بود کونم قمبل شده لبه جکوزی به طرف طاها و بقیه بدنم بیرون جرآت نداشتم برگردم نگاهش کنم حتی دو دستی کونمو چنگ زد شورتمو جمع کرد تو مشتش می کشید بالا که واقعا تخمام داشت میترکید خودشو انداخت روم سرشو اورد کنار گوشم تمام تمرکزم این بود کنار درد تخمام کیرشو که الان به لمر کونم چسبیده حس کنم دم گوشم گفت من این کونو میکنم چه بخوای چه نخوای میدونم میخوای ولی میخوام خودت بگی
ترسیده بودم میخواستم اما هزار و یک اما تو سرم بود
شورتمو بیشتر می کشید بالا میگفت بگو
با صدای لرزون و خفه گفتم میخوام اشک از چشمام یهو سرازیر شد
انگار شکستن این تابو برام خیلی سنگین بود ولی تونستم
بلند شد از روم بلندم کرد اشکمو پاک کرد لبشو چسبوند به لبام و شروع کرد
چند ثانیه منگ بودم بعد من دیوونه تر از اون شروع کردم به خوردن لبش پیچوندن زبونم تو دهنش و مکیدن زبونش
با دستم کیرشو میمالیدم تا شق شه کامل
با یه دستش نیپل سینمو گرفته بود فشار میاد با یکی دیگه کونمو چنگ میزد دیوونه شده بودیم جفتمو جدا کرد خودشو ازم لبه جکوزی نشست به کیرش اشاره کرد که براش ساک بزنم عین گشنه ها افتادم به جونش
یه کیر تیره دراز شاید 22-23 سانت و کلفت که به زحمت نصفش تو دهنم جا شد چند باری دندون زدم که بلندم کرد گفت تا حالا دادی؟صدام از شهوت میلرزید
-نه
+پس کار داریم
منو لبه جکوزی گذاشت پشت بهش قمبل کرده بودم خودشم پشت سرم شروع کرد لیسیدن کونم رو ابرا بودم فقط داشتم کف استخرو چنگ میزدم و ناله م در اومده بود که ناغافل انگشتشو کرد تو که یه دادی زدم گفت چتههههههه یه انگشتت کردم کونده تو برینی هم از انگشت من کلفت تر میرینی مگه غیر اینه
نمیخواستم کاری کنم چشامو بستم فقد سعی میکردم لذت ببرم و خیلی آروم گفتم تورو خدا فقط بکن هرکاری میخوای بکن
با یه جووووون بلند ادامه داد دوتا انگشتشو کرد قشنگ باز کرد سوراخمو اما کیرش بیشتر ازین حرفا بود دراورد باز شروع کرد لیسیدن و تف کردن تو کونم خیلی حس خوبی داشت
یهو یه چیز داغ لبه سوراخم حس کردم فهمیدم کیرشو میخواد بفرسته تو با یه دستش کیرشو تنظیم کرد با یه دست دیگه گردنمو گرفت اورد بالا که کونم قمبلش بیشتر شد فشار داد کیرش سر خورد داشتم درد و از قبل حس میکردم ولی میخواستم و نیاز داشتم به اون درد و لذت دوباره گذاشت و سرش رفت تو دادم در اومده بود فقط جلو دهنمو گرفت و من داد میزدم از درد یا لذت نمیدونم
حوصله کرد و واقعا فقط قربون صدقه سوراخ کونم میرفت که چقدر تنگه چقدر داغه و…
با همین حرفا کل کیرش تو کونم بود نفس نفس افتاده بودم
کیرش یه ربعی فک کنم بی حرکت تو کونم بود و فقد بدنمو کونمو ماساژ میداد تا یواش یواش شروع کرد تلمبه زدن تو تلمبه سوم ارضا شدم و به قدری لذت بخش بود که تو عمرم تو سکس با دوست دخترم اینطوری ارضا شدم یه حالتی انگار به ارگاسم رسیده بودم
گفت به این زودی گفتم بکن فقط با من کار نداشته باش
همون حالت تلمبه زد یکم تا کیرشو در اورد کامل حس میکردم یه چی از بدنم کم شده جاش خالی شده بود انگار اومد لبه جکوزی وایساد پاهاشو دو طرف کونم گذاشت نشست کیرشو تنظیم کرد رو سوراخم با یه حرکت همشو کرد تو
داد میزدم دیگه نه برای من مهم بود کاوه بشنوه نه برای اون فقط تلمبه میزد دستشو دو طرف گردنم گذاشته بود و مثل شیر تلمبه میزد حس میکردم استخون لگنم داره باز میشه و مهره های کمرم جا به جا
کیرشو دراورد بلندم کرد نشست تو جکوزی گفت پشت کن بشین رو کیرم منم اطاعت کردم از زیر آب گذاشت دم سوراخم یواش سرش رفت توم و یکم دیگه نشستم پاهام داشت میلرزیم یهو با پاش زد به پام که سر خوردم و افتادم رو کیرش و تمامش یه جا رفت داخل که خودش دادش از من بلندتر بود اما بعد خندید گردنمو میبوسید گفت کونده ی خودمی جنده
من از پشت سرمو رو شونه ش تکیه دادم اون لبمو میخورد و گردنمو میمکید کونمو با دستش اورد بالا شروع کرد تلمبه زدن که باز ارگاسم نفسمو قطع کرد دومین باری که حتی بدون اینکه به کیرم دست بزنم ارضا شدم
تو همون حالت چن دقیقه تلمبه زد تا ارضا شد و آب داغشو پمپاژ کرد تو کونم از پشت می بوسید منو گفت خانوم خودم شدی دیگه ازین به بعد هر وقت خارید بگو خودم بخارونمش

نوشته: پوریا

  • Like 2
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

قسمت دوم

بعد ازین که تو کونم ارضا شد گفت دیگه خانم خودم شدی ازین به بعد هر وقت خارید بگو خودم بخارونمش
جون حرف زدن و توان بلند شدن نداشتم
+پاشو جمع کن خودتو یه دوش بگیریم بخوابیم
تمام پاهام سست شده بود و میلرزید به زار و زور ایستادم کونم از آب اومد بیرون و دقیقا جلوی صورت طاها بود و دیگه نمیتونستم قدم بردارم بیام بیرون از آب یهو طاها انگشتشو گذاشت سر سوراخ کونم گفت کونده برو بیرون آبم داره از کونت میزنه بیرون میریزه اینجا صبح کاوه میفهمه…
تازه لبه جکوزیو دیدم که اولین بار آبم اومده بود همونطور ریخته بود اونجا
طاها همونطور دستشو لای کونم جلو سوراخم گرفته بود که آبش نیاد بیرون بریزه تو آب جکوزی بلند شد بقلم ایستاد و اونم دید
+کیرم دهنت بیاد ریدی به اینجا که
کمکم کرد منو اورد بیرون دستمو انداخت دور گردنش منو تا زیر دوش آب برد تو مسیر سرمو انداخته بودم پایین داشتم به کیر بزرگ و ورم کرده آویزونش نگاه میکردم دلم میخواست بازم بکنتم…زیر دوش آب نشستم اونم شیرو باز کرد داشت آبو میزون میکرد کیرش جلو صورتم بود با دستم کیرشو گرفتم میمالیدم گفت ای کونی هنوز میخوای
توان حرف زدن نداشتم میدونستم فقط میخوام و خیالم راحت شده بود که از شر یه عمر استرس و تمنا راحت شده بودم و دیگه برام مهم نبود
گفت وایسا برم اون کثافتی که زدیو تمیز کنم بیام
رفت و من زیر دوش نشستم زانوهامو بغل کردم یکم زور زدم دیدم چنان گوزیدم و همراهش کلی آب کمر طاها ازم زد بیرون و سوزش عجیبی داشتم از اون طرف صدارو که شنید یه جوووون بلند گفت با خنده
بعد چند دقیقه اومد سمتم و همینطور داشت کیرشو میمالید اومد کیرشو گذاشت جلو صورتم منم سرشو کردم دهنم گفت پاشو بابا کونی دیگه جون ندارم بلندم کرد و کامل تمیزم کرد و کیرشو فقد میمالیدم یا لا پام میذاشت و لب بازی میکردیم تمام بدن همو دست می کشیدیم و خط عضلات بدنش بدجور تحریکم میکرد
سوراخ کونم کامل باز شده بود و هوایی که میخورد و سوزش میدادو کامل حس میکردم و درد داشتم و راه نمیتونستم برم
خشک کرد خودشو و منو رفتیم سمت بالا که بخوابیم با دوتا کیر شق راه میرفتیم دستمو گرفته بود و هوامو داشت و لذت میبردم از اینکه حواسش بهم هست
دیدیم کاوه وسط حال روی کاناپه خوابیده و خر و پف سنگینش مشخص بود کامل خوابش سنگین شده و حالیش هم نبوده پایین چی شده رفتیم بالا سمت اتاق خوابا رفتیم طاها منو روی تخت خوابوند پتو کشید روم میخواست بره دستشو گرفتم گفتم میشه همینجا بخوابی؟
+کس مغز کاوه صبح ببینه ضایع س
-کنارم باش من بخوابم بعد برو یه اتاق دیگه یا اصلا همینجا بخواب چه ربطی داره… کاوه چی فکر میکنه
دیگه فکر و ذکرم کیر طاها بود اصلا مهم نبود کاوه چی فکر میکنه
اونم یکم این پا و اون پا کرد رفت در اتاقو بست اومد خوابید کنارم
پشت کردم بهش و اونم از پشت چسبید بهم کیرشو میمالید به کونم گردنمو میبوسید و لیس میزد تا کیرش راست شد
دیدم گوشیم روی پاتختیه ،گوشیمو گرفتم ساعت 3 صبح بود دیدم 14 تماس از دست رفته از دوست دخترم دارم و کلی پیام توی تلگرام
کیر داغ طاها لای پاهام داشت وول میخورد و لذت دنیارو می بردم
تلگرام باز کردم 40 تا پیام از دوست دخترم بود باز کردم دیدم حشرش زده بوده بالا مثه اینکه گفته بود قرار بود امشب باهم باشیم اما نشد اما جبران میکنم واست و اینکه تو هم باید حواست باشه جبران کنیا
دیدم بقیه ویدئو مسیج هاییه که از مالیدن کس و سینه ش فرستاده برام… معمولا تایمایی که رابطمون دیر به دیر میشد اینطوری خودشو ارضا میکرد و حس خوبی بهش میداد من اولین ویدئو رو که باز کردم دیدم طاها سرشو اورد بالا گوشیمو دید گفت وای عجب کصیه
یهو موی تنم سیخ شد و تحریک شدم ازاینکه بکن من از کس دوست دخترم تعریف میکنه و شروع کرد به دیدن ویدئو ها و کیرشو لای پای من حرکت دادن و یکسره تعریف…چیزهایی از بدن دوست دخترم میگفت که خودم هم بهشون توجه نمی کردم تا اون موقع یه ویدئو رو باز کردم دیدم یه خیار داره میکنه تو کصش و بی هوا طاها هم کیرشو کرد تو کونم باز یه تیری کشید گفتم طاها توروخدا یواش
گفت کون خانوم من بیار فیلمو میخوام کون دوست دخترتم بگام
کرده بود کیرشو تو کون من با دیالوگ های دوست دخترم که توی فیلم می گفت دیالوگ می کرد و مخاطبش اون بود
انگار من فقط عروسک جنسیش بودم
روی ابرا سیر می کردم شروع کردم مالیدن کیرم اون همینطور حرف میزد
و من فقد بدن طاهارو روی بدن دوست دخترم تجسم میکردم و گرمای کیرش تو کونمو جذب میکردم تا بعد یه ربع اخرین ویدیو مسیج رو باز کردم که دیدم دوست دخترم ارضا شد و آه و ناله داشت میکرد این یکدفه پتو رو زد کنار کیرشو دراورد منو به شکم خوابوند شروع کرد تلمبه های سنگین زدن با داد و بیداد انگار یهو جنون بهش دست میداد
هر تقه ای که میزد سه تا ضربه از تخت میخوردم دوباره اشکم در اومده بود تا بعد چند دقیقه آبش به زور اومد و ریخت تو کونم گفت کص دوست دختر طلا،کون طلا…پاشد از روم رفت کیرشو شست شرتشو پوشید اومد زیر تخت لحاف انداخت و خوابید من حتی نمیتونستم تکون بخورم پتو بکشم رو خودم
دیدم نه طاها خوابید
به زور دستمال از بغل تخت گرفت تا جایی که میشد کونمو تمیز کردم و پتو رو کشیدم روم تا بخوابم اما خوابم میبرد مگه
تو یه شب عاشقانه و خود خواسته کون دادم
حین گاییده شدن کونم فیلمای دوست دخترمو به بکنم نشون دادم و بی غیرتی نابی رو تجربه کردم…
اما فردا چی میشه چطوری باید جمع کنم خودمو
اونقدر تو دومین باری که منو گایید دردم بیشتر شد که خداروشکر فعلا کیر نمیخواستم یعنی نمیتونستم که بخوام…
برام عجیب بود طاهایی که از استخر اینهمه حواسش بهم بود منو تا اتاق اورد چرا بعد از اینکه بازم ارضا شد اونم با فیلمای دوست دخترم چرا همونطور منو ول کرد گرفت خوابید؟
نمی فهمیدم من کجام و چی شده و چیکار کردم

نوشته: پوریا

  • Like 2
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 4 هفته بعد...


هروقت خارید بگو خودم بخارونمش - قسمت سوم

دوستان تو قسمت اول هم توضیح دادم که این داستان کاملا غیر واقعیه
.
با حالت کرخت و گرفته ای از خواب بیدار شدم… هنوز درد تو کل بدنم بود و فقط دلم یه دوش آب داغ میخواست
کامل لخت بودم هنوز ولی خداروشکر پتو روم بود و ترس اینکه کاوه تو این وضع منو دیده باشه از سرم پرید
با زحمت بلند شدم یه چی پوشیدم رفتم بیرون اتاق دیدم خونه ساکت و خلوته از پله ها پایین اومدم دیدم طاها روی کاناپه لم داده با یه شرت بدون تیشرت دستشم داخل شرت داره با کیرش ور میره نگام کرد گفت به به عروس خانوم بیدار شدن
ترسیدم داشتم به این فکر میکردم که کاوه کجاست که این اینقد راحت داره حرف میزنه و نکنه به کاوه گفته باشه قضیه دیشبو
فهمید ریدم تو خودم ادامه داد:
-نترس کاوه بیرونه…شب زفاف خوب بود؟؟ با یه نیشخند
نیشخند و طعنه و تمسخر هایی که کل زندگیم ازشون میترسیدم و خودمو بخاطر در معرض اینها قرار ندادن از لذت مفعول بودن محروم کرده بودم
من نگاهم. از بدنش ، سر سینه های برجسته و بازوهای گنده ش و شکم تختش که موهای اصلاح شدش باز داشت دیوونه م میکرد برداشته نمیشد اما یه غم و ترس از غلطی که دیشب کرده بودم هم قاطی نگاهم بود
متوجه همه چی بود بلند شد نشست با دستش اشاره کرد برم بغل دستش بشینم
با زحمت و خیلی معذب رفتم کنارش . نگاهم به کیر ورم کرده ش زیر شرتش بود نمیدونستم کجا وایستادم و چی میخوام
چونه م گرفت داد بالا با خنده گفت هوی تو هنوز سیر نشدی؟
دلم دیگه نمیخواست اینطوری باهام حرف بزنه
رومو کردم اون طرف گفتم لطفا اینقدر با حرفات اذیتم نکن نمیدونم اصلا دیشب چرا اینکارو کردم فقط از اینی که الان هستم پشیمون ترم نکن
-دیوونه… منظوری نداشتم از چی ناراحتی؟
+هیچی نمیدونم…فقط هر اتفاقی که افتادو فراموشش کن…زیادی مست بودم و نفهمیدم
-احمق اون لذتی که دیشب بردم هیچ جوره فراموش نمیشه چرا فکر میکنی میخوام تحقیرت کنم یا آزارت بدم
سکوت کرده بودم و ادامه داد
-ارتباط من و تو در همین حد رفاقت باقی میمونه نیاز های همدیگه رو میشناسیم کنار ارتباطمون با جنس مخالف میتونیم از همدیگه هم لذت ببریم اشکالش چیه؟؟چی ناراحتت میکنه؟
زنگ آیفون خورد و کاوه اومده بود پرید سریع درو باز کرد گفت بعدا باهم حرف میزنیم الانم خودتو جمع و جور کن کاوه نبینه این قیافتو
رفتم تو حمام و زیر دوش داشتم به همه چی فکر میکردم
به خودم اومدم دیدم داره دوشم طولانی میشه زود اومدم بیرون دیدم بساط صبحانه رو چیدن خیلی اوکی و گرم با کاوه و طاها سلام علیک کردیم صبحانه رو خوردیم کاوه گفت بچه ها سورپرایز دارم واستون
من و طاها متعجب نگاش کردیم گفت دیشب که شب جمعه بود نشد دلی از عزا در بیاریم و دخترای زندگیمون ریدن توش
امروز میتونیم سه تا جوجه بیاریم سیخ بزنیم تا شب که میخوایم برگردیم
طاها بدون مکس گفت کصکش ما دیشب خودمونو به دیوار استخر میمالیدیم آبمون بیاد تو کاری نکردی واسمون الان میخوای کص بیاری سیخ بزنیم؟اونم ظهر جمعه وسط دماوند شهر غریب؟
گفت بابا یه چن تا رفیق دارم اینجا آشنان دیشب نمیشد بیان میتونیم امروز بیاریمشون یکم مشروب میخوریم دست هرکدومو میگیریم میبریم یه گوشه ترتیبشونو میدیم
من داشتم به کون پاره ی خودم فکر میکردم که چطوری میخوام حرکتی بزنم با این وضع نگاه طاها هم مشخص بود دو دله…کاوه تلفنش زنگ خورد رفت تو اتاق طاها روشو کرد طرف من گفت من دیگه کیرم راااااست نمیشه بخوام گوهی بخورم امروز…خندیدیم گفتم بپیچون بگو کار داری باید زودتر برگردیم
خلاصه طاها اومد خودش گفت بچه ها برنامه مالیده… شوهرخاله م اومده اینجاست ماشینش خراب شده میخواد برگرده بریم شهر خودمون که مکانیک بیاره، پاشین جمع کنین بریم با خنده ادامه داد ایشالا دخترای خودمونو سوار بشیم امشب
جمع کردیم شوهر خاله ش هم اومد و من واقعا توان دو ساعت رانندگیو نداشتم گفتم کاوه تو بشین پشت فرمون به احترام شوهرخاله ش هم خودم پشت نشستم پیش طاها
تو کل مسیر پشت ماشین یه وری لم داده بودم روی طاها
شوهرخاله کاوه هم یه سره کصشعر میگفت سرمونو درد آورده بود طاها هم داشت با گوشیش ور میرفت
دیدم طاها دستشو گذاشت رو پام گوشیشو اورد جلو صورتم یه متنی رو تو نوت گوشیش نوشته بود که بخونم
-دیشب هر اتفاقی بینمون افتاد چیزی جز یک صمیمیت و لذت برامون نبوده و نخواهد بود پس سخت نگیر و خودتو بابتش اذیت نکن من دوستت دارم و نمیخوام از من یا خودت بابت کاری که کردیم ناراحت باشی اگر اوکی ایی امشب بیا خونه من باهم صحبت کنیم و کاوه در جریان نباشه…
داغ شده بودم هم تو کونم عروسی بود هم تو دلم آشوب فقط یواش گفتم باشه هماهنگ میکنیم
ساعت 4 رسیدیم همه نخود شدن رفتن منم با دوست دخترم قرار داشتم ببینمش رفتم دنبالش تو ماشین تا اطراف شهر یکم باهاش دور زدم یه بهونه کصشر آوردم دعوای صوری افتادم که امشبو پیش طاها راحت باشم و موفق بودم
ساعت حوالی 7 بود طاها زنگ زد بهم
-سلام خوبی؟
+سلام طاها قربونت
-میبینمت امشب؟
+آره هر تایمی اوکی بودی بگو بیام
-همین الانم بیای اوکی ام
گازو گرفتم رفتم سمتش پیامک داد شماره واحد آپارتمان و زنگشو فرستاد برام
نیم ساعته رسیدم بهش زنگ زدم درو باز کرد رفتم تو جلو در واحد رسیدم در زدم دیدم در باز شد رفتم تو درو بستم وااااااااااای
این منو دیوونه میکنه
لخت مادرزاد جلوم وایساده بود
انگار قرار نبود این بدن هیچ وقت برام عادی بشه
کیر خوابیده ش
موهای اصلاح شده ی بدنش
عضلات منظم و تراشیده ش واااااای
بی مقدمه اومد چسبید بهم و شروع کردیم به لب گرفتن
محکم بغلم کرده بود دستش از موهام به کل بدنم حرکت میکرد منم تمام عضلات کتف و کمرشو داشتم با دستام نوازش میکردم به کونم چنگ میزد و عاشق این وحشی بازیا بودم یه آن استرس گرفتم و ضربان قلبم بالا رفت وایسادم اونم ایستاد گفت چی شد
گفتم کسی که خونه نیست؟
گفت نه بابا و شروع کرد دوباره خوردن لبم یکم با دست مانعش شدم گفتم میشه بشینیم؟ ولم کرد گفت راحت باش
یه آن فکر کردم ناراحت شد رفتم یه قدم سمتش کیرشو که هنوز اویزون بود گرفتم مالیدم لبشو بوسیدم گفتم از دیشب هنوز بدنم کوفته س
یه لبخندی زد گفت کوفتگیاتم خودم میگیرم بشین یه چی بیارم بخوری
دوتا لیوان کوکتل از یخچال دراورد تو کل مدت نگاهم به پاهای کشیده و بزرگش بود و کیر کلفتش که اون وسط تاب میخورد
اومد سمتم یکیو داد دستم گفت بخور یکم گرم شیم
کنارم نشست شروع کرد به صحبت کردن
-پوریا من رابطه با همجنس مثل رابطه با جنس مخالف برام جذابه حتی میتونم بگم شاید بیشتر میلم به همجنسم باشه…بهم حس قدرت میده وقتی میتونم برای همه جذاب باشم و از اون مهمتر اینکه ازت خوشم اومده نمیخوام لطمه ای به رابطه ت یا زندگیت هم وارد کنم فقط میخوام لذت ببریم جفتمون
+من نمیدونم درست چی باید بگم اما اینقدو میدونم تجربه ای که داشتم اولین و بهترین رابطه ی جنسیم بوده که توش درد کشیدم و لذت بردم
-پس میتونه ادامه داشته باشه؟
چیزی نگفتم دلو زدم به دریا پاشدم وایسادم جلوش تکیه داد به مبل پاشو باز کردم نشستم روی زمین بین پاهاش شروع کردم به مالیدن کیرش
داشت یواش یواش بلند میشد کیرش که سرشو گذاشتم تو دهنم و آروم شروع کردم به مکیدن کله کیر گنده ش
طاها یه آه بلند کشید چشماشو بست سرشو تکیه داد به عقب
با دستم میمالیدم بدنه کیرشو و کله ش تو دهنم بود وقتی حسابی شق شد شروع کردم به خوردن تخماش دیگه دیوونه شده بود
یهو صدای زنگ آیفون هردومونو مثل شصت تیر از جا پروند
طاها دوید سمت آیفون گفت این اینجا چیکار میکنه؟
دوست دخترش بود
گفت تو همینجا باش طوری برخورد کن که میخوای بمونی اینجا و نرو
این بیاد ببینه اینجایی میری تو همین تایم که بهم اینارو میگفت سریع یه تاپ و شلوارک پوشید و در واحدو باز کرد که دوست دخترش سپیده رسید
من مات و مبهوت با کیر خیس تو شلوارم مونده بودم که این کی میخواد بره
نشست و لباساشو دراورد و صحبت صحبت و صحبت و نرفت
تو کل مدت من و طاها با نگاه داشتیم باهم. حرف میزدیم هر دو گیر کرده بودیم که چیکار کنیم این دختره رو
تا طاها گفت سپیده جان پوریا امشب اینجا میخواد بمونه یه اتفاقاتی افتاد حوصله خونه رفتن نداشت میخواد راحت باشه
سپیده به طاها گفت میشه چند لحظه بریم تو اتاق صحبت کنیم؟
گفتم شما راحت باشین من میرم تو اتاق صحبت کنین شما
تعارف از اونا و از من طوری شد که اونا رفتن تو اتاق خودشون من رفتم اتاق رو به رو
حرفای اینا به درازا کشید از بحثا متوجه شدم داستان برای برنامه دیشبه که کنسل شده بود شاکی بود سپیده و ظن خیانت زده بود
دیدم ساکت شدن اومدم بیرون برم دیدم اوه شت طاها سپیده رو انداخته رو تخت خودشم افتاده روش دارن لب و لب بازی رو شروع میکنن نه میتونستم همینطوری برم نه میشد بشینم ، باز رفتم تو اتاق
حشری شده بودم میخواستم هرطور شده طاهارو ببینم تو سکس با دختر
صداهای ناله هاشون خیلی خفیف و اروم بود که مثلا من نشنوم باز از اتاق رفتم بیرون دیدم در اتاقشون نیم لاست
سرمو بردم جلو دیدم طاها کله ی سپیده رو فرو کرده تو تشک داگی داره کس سپیده رو میگاد روشونم طرف من بود و طاها منو دید و اشاره کرد درو باز کنم
درو باز کردم کله سپیده تو تشک تخت بود و طاها با دستش مطمئن بود که سرش بالا نمیاد و خیمه زده بود روی سپیده تلمبه های سنگینش رو سپیده داشت تخت و کمر سپیده رو باهم میشکوند
بدن عرق کرده طاها و ناله هاش و ناله های سپیده بدجور آمپرمو بالا برده بود نفهمیدم چی شد دیدم دستم تو شلوارمه دارم با کیرم ور میرم
ناله های سپیده شده بودن جیغ و یهو لرزید و ارضا شد
طاها بهم اشاره زد برم اونور و رفتم دیدم بعد چند دقیقه صدای طاها اومد که به سپیده گفت میرم دوش بگیرم تو بخواب
طاها اومد بیرون
کیر نیمه شق و خیسش از آب کص سپیده
بدن و عضلات عرق کرده ش
واقعا چشم نواز بود
اومد سمتم دستمو گرفت رفتیم تو حمام سریع توی یه چشم به هم زدن لباسامو دراورد رفتیم زیر آب و شروع کردیم به لب بازی وایسادم یه لبخندی زدم به لباش خیره شدم گفتم من 26 سال تشنه بودم سیر نمیشم تو چرا سیرمونی نداری
خندید گفت لاشی امشب که آبم نیومد که هنوز
خندید لبمو بوسید جدا شدم ازش رفتم پایین شروع کردم ساک زدن
بعد پارگی دیشب دیگه نمیتونستم بهش کون بدم
حتی نصف کیرشو هم هیچ جوره نمیتونستم تو دهنم جا کنم کیرش دهنم بود با دستم با سوراخ کونش و تخماشو میمالید که یهو دیدم سرمو گرفت عربده کشید و کیرشو تا ته فرو کرد تو حلقم نفسم بند اومده بود که دیدم آب کیرشم داره پمپاژ میشه توم
قشنگ حس میکردم گلوم داره پاره میشه و نصف کیرش از حلقم رد شده همینطور که ناله میکرد کیرشو دراورد و من فقط سرفه می کردم تا بتونم نفس بکشم حس میکردم اگه پنج ثانیه بیشتر طول می کشید خفه میشدم
بلندم کرد دوباره شروع کرد به بوسیدن لبم و ازم تشکر و عذر خواهی کرد و همینطور که لبمو میخورد با دستهای گنده ش کیرمو گرفته بود میمالید جق میزد واسم تا ارضا شم و بعد دو سه دقیقه آبم اومد
آب کیرمو که یکم رو دستش بود اورد بالا و لیسش زد و همونو با لبای قشنگش مالید به لبای منو و لبای همو میخوردیم…

ادامه دارد…

نوشته: پوریا

  • Like 1
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.