رفتن به مطلب

داستان خیانت زنم و مهاجرت


arshad

ارسال‌های توصیه شده


خیانت همسرم مجبورم کرد مهاجرت کنم - 1

شروع این ماجرا به سال ۸۱ بر میگرده ایامی که ۲۱ ساله بودم شرایط واسه ازدواجم جور جور بود چون در یک بانک خصوصی استخدام شده بودم و پدرم بخوبی از هر لحاظ حمایتم می‌کرد وکلا پسری نبودم دنبال دختر بازی و دوست دختر باشم روحیاتم از خیلی از پسرای اون ایام متمایز بود با وجود اینکه فوق العاده شهوتی بودم ترجیح میدادم با خود ارضایی وورزش بدن سازی و کتاب خوانی از شر شهوت و هوس به جنس مخالف خودمو تا حدی خلاص کنم بیشتر اوقات در خیابان و پاساژها سرک و چشم چرونی هم میکردم و بیشتر چشمم به باسن ها معطوف بود و خیلی دوس داشتم ریز و دقیق خط شورتشونو تشخیص بدم و وحالشو ببرم ولی دیگر وقت اون رسیده بود همسر اختیار کنم و یک روز که منتظر امیر دوست صمیمیم بودم یهو چشمم تیز یک دختر خوشگل شد که با یک خانم از یک بوتیک فروشی بیرون میومدند براستی مسخ زیباییش شدم از جلوم رد شدند و شانس آوردم که امیر رسید و فوری دنبالش افتادیم از پشت اندامش بخصوص باسنشو بخوبی ورانداز می کردم و یک دوهاش و خط شورتش کیر مو سیخ کرده بوداوووف عجب دنبه ای داشت همین جمله رو امیر هم تکرار کرد بهش گفتم
امیر این دختر بدجوری چشممو گرفته …لامصب عاشقش شدم
چت شده حامد واقعا عاشقش شدی اونم در یک دقیقه
آره امیر عشق وقتی باشه کاری به یک ثانیه و دقیقه و فلان وو نداره بدجوری خوشگله لامصب عیب در اندام و صورتش نمیبینم میگیرمش
براستی هم زیبا بود و تا خونه شون از نمایش باسن و کمر باریک زیر مانتو تقریبا چسبش کلی کسب فیض کردم و خلاصه با کیر سیخ شده به منزل برگشتم
اون شب تا نزدیک صبح بیدار بودم و به این دختر فکر می کردم و
خلاصه مطلب بعد از حدود دو ماه اوکی را از پدر الهه گرفتم و به اتفاق بزرگان فامیل به خواستگاریش رفتیم و عقد و مراسم ساده انجام شد چون فامیل نزدیک الهه فوت شده بود و دوران شیرین نامزدی شروع شد اون ایام با وام مسکنی که گرفته بودم یک خونه ۱۰۰ متری هم خریده بودم و اولین باری که الهه رو برای دیدن خونه مون بردم برای اولین بار لباشو بوسیدم خونه اصلا پرده وجای دور از دید نداشت و تنها جایی که میشد با خیال راحت به اندامش دست بکشم و بغلش کنم دستشویی بود و اونجا ابتدا لباشو عاشقانه بوسیدم و وکون و سینه های سفتشو لمس کردم و بلوزشو بالا کشیدم و سوتین قرمزش رو که دیدم بهش گفتم
عزیزم شورتت اون زیر هم ست سوتینته ؟
گفت …اره حامد ولی اجازه نداری ببینیش بعد نامزدی تو اتاق خواب مال خودت میشه
الان هم مال خودمه همه اندامت از سینه های سفتت تا باسن و دو سوراخت …
براستی اون روز خیلی تشنه کردن الهه بودم و لی نمی خواستم بزور متوسل بشم که در اولین خلوت گاه مون خاطره بدی ازم داشته باشه فقط موفق شدم با انگشتای دستم کوس نازشو بمالم و شورتشو خیس کنم دستم کاملااز آب کوسش لزش وخیس شده بود اوضاع خودمم بدتر از الهه بود کلی پیشاب ازم اومده بود و شورتم شرایط نرمالی نداشت لابد الان به من میگی
تو پسر پاستوریزه و خیلی ساده ای هستی تو که عقد ش کردی،و بهت حلاله و حداقل شهامت و جسارت میداشتی برات ساک بزنه و کیرتو بخوره و اگر لختشم می کردی و کاری به کوسش نمیداشتی و کونش میزاشتی …مشکلی پیش نمی اومد
بله دوستان این رو همه میدونستم و میتونستم کونش بزارم اما الهه واقعا دختر سالمی بود و از خانواده خیلی مواظبش بودند با وجود سه برادر بزرگتر از خودش بخصوص برادر کوچک ترش بابک که یک جوان متعصب و لات مسلک و داشی بود …نه پسری میتونست به الهه نزدیک بشه،و نه همسرم شهامت شیطونی داشت و من مایل بودم دست نخورده و اکبند برام بمونه و شب عروسی کام کاملشو ببرم .با بابک هم سن بودیم و اون شش‌ماه فقط ازم بزرگتر بود و مراسم عروسی هم بعد هشت ماه با یک ماه عسل انجام شد و شهری که واسه شب عروسی انتخاب کردیم شیراز بود و اون شب بلافاصله بعد از تحویل اتاق هتل معطلش نکردم و لختش کردم و اندام زیبا و خوشگل شو به چشمم دیدم کیر ۱۷ سانت و کلفتم سیخ سیخ و واسه فتح کوس نازش بی تابی می کرد به همه جای بدنش دست میکشیدم به خصوص چاک کونش …اونجایی،که این همه مدت در فکر تصاحبش بودم …اون شب بدونه عجله و شتاب به خوبی کردمش و پرده الهه رو زدم ولی تمایلی به ساک و خوردن کیرم نداشت و من علیرغم اینکه دوس داشتم کیرمو برام بخوره اصرار نکردم و گذاشتم بعدا راضیش کنم

نوشته: حامد

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر


خیانت همسرم مجبورم کرد مهاجرت کنم - 2

از سفر خوب و خاطره انگیز برگشتیم الهه سرشار از عشق و شهوت بود و در سکس هر شبمون بهم لذت کافی میداد فقط حسرت کردن کونش شده بود یک آرزو که امید داشتم بالاخره بهش برسم دو سال از ازدواجمون سپری شده بود و در بانک ترفیع گرفته بودم و شرایط حقوقیم هم بهتر شده بود و با حمایت بابام حتی تونستم خونه بزرگتری بخرم …یک خونه ویلایی …اصولا فازم با آپارتمان نشینی نمی خورد و خونه مستقل رو ترجیح میدادم خرید خونه جدید با حاملگی الهه توام شده بود و خوشحال و خوشبخت و همه چی به وفق مراد برام شده بود در ماه های بارداری و قبل از تولد دخترم نگین .بیشتر هوای الهه روداشتم و حتی کمتر می کردمش و در سکس مراعاتش میکردم که به بچه مون اسیبی نرسه و…اندک امیدی هم داشتم که الهه خودش ازم بخواد در قبال این همه مراعات و توجه و اینکه شوهرش هستم و نیاز دارم …مجوز کردن کونشو بهم بده ولی …فقط خیال بود وبس
کونش یه جورایی برام عقده شده بود و در بیرون از خونه و محل کار و خیابون ها بیشتر چشمم به باسن دخترا بود و با وجود اینکه تیپ و قیافه خوبی هم داشتم خیلی راحت میتونستم دختر تور کنم و کونشو به جای کون الهه بکنم ولی من اهل خیانت به همسرم نبودم و تنها نگاه به باسن در بیرون برام اکتفا می کرد چند روز قبل از زایمان الهه خیلی شهوتی بودم و دو شبی میشد با الهه سکس نکرده بودم و همون روز هم یک مشتری خانم در بانک با لباس نامناسب و لوند بازی و ناز و عشوه اش بیشتر شهوتیم کرده بود و وارد خونه که شدم الهه ایستاده با خواهرش تلفنی حرف می‌زد باسن خوشگلش با وجود بارداری قشنگ زیر دامنش بهم چشمک میزد و کیرم سفت شد …به طرفش رفتم و باسنشو چنگ زدم و چاک کونشو تا ته بخوبی مالوندم و چند بار کونشو جمع کرد و اخ و اوخی گفت و حتی صدای خواهرش رو شنیدم که می گفت
الهه چی شده حالت خوبه ؟ اخ و اوخ کردی
اه خواهر جون دستم اتفاقی خورد به قابلمه داغ بود
اه خواهر چند لحظه گوشی دستت باشه برم قابلمه رو جابجا کنم
و بهم گفت
واه حامد کونمو چرا میمالی چته عزیزم
عزیز دلم مگه نمیدونی دو شبه نکردمت و کیرم تشنه توه آرومش کن …کیرم قیام کرده و تنها تو میتونی سرکوبش کنی
آخه حامد این وقت روز و تازه خواهرم گوشیو قطع نکرده و زشته آبرومون میره
بهونه نیار شهوتیم…حامد شوهر تو شهوت عقلشو الان ازش گرفته پس هیچ بهونه ای نیار
باشه میدونم به خاطر بچه مون از جلو که منو نمی کنی و کون هم اصلا و فقط میمونه برات بمالم
قبوله الهه
کیرمو با دست راستش گرفت و گوشی تلفنو دست دیگه اش گرفت و با خواهرش حرف می‌زد منم با سینه هاش و باسن و چالش مشغول شدم چند بار انگشت به سوراخش زدم که فوری باسنشو جمع می کرد بالاخره موفق شدم یک بند انگشتمو ‌به سوراخش وارد کنم و همین باعث شد به حالت ارضا برسم آبم داشت میومد یهو تصمیم گرفتم کیرمو تو دهنش خالی کنم و سریعا یه صندلی که کنارم بود روش رفتم و صورتشو گرفتم و کیرمو با کمک دستم داخل دهن الهه کردم و در حالی که صدای خواهرش رو می شنیدم که می گفت به الهه
اه خواهر …عنایت هم سرما خورده و چند شبه از دستش راحتم کاش به زودیا خوب نشه وووو.دیگه نفهمیدم چی گفت چون آبم در دهن الهه برای اولین بار خالی شد
خیلی بهم چسبید چون حداقل یک بند انگشت کونشو کردم و هم دهن زنمو گاییدم
هشت ماه از تولد دخترم نگین گذشته بود و یک روز که از بانک به خونه بر می گشتم کوروش سراسیمه اومد استقبالم و سلام کرد
علیک سلام کورش …چی شده میزون به نظر نمیای نکنه بازم اون دو پسر لات مزاحمت شدن
نه آقا حامد زیر سایه و به لطف شما اونا غلط بکنن. کاری بهم ندارن فقط
فقط چی ؟ کورش حرف بزن
آخه
ده لامصب حرفتو بزن
باشه میگم ولی قول بده بعدش دعوام نکنی و باهام قهر نکنی
قول میدم فقط کشش نده بگو چون خسته ام
میگم…چه جوری بگم …راستش آقا حامد میدونی که من اکثرا تو کوچه ام و خونه بابام با خونه شما بهم چسبیده و مدتیه یک مردی رو میبینم صبح ها و در وقتیکه شما در بانک هستین به خونه تون میاد و دو ساعت و گاها سه ساعت بعدش میاد بیرون و گم میشه …سه چهار ماهی میشه و زودتر میخواستم بهتون بگم ولی میترسیدم که باور نکنی و قهرم کنی ولی امروز بازم دیدم اومد و بیشتر از سه ساعت خونتون بود خب من تحمل نگه داری این راز رو دیگر نداشتم …همین
یه باره چشمام سیاهی گرفت و کمی سرگیجه بهم دست داد و به دیوار کوچه تکیه دادم و زانوم واقعا سست شد .آه خدای من این پسر بچه داره چی میگه
کورش نیم خیز شده بود و چهره به چهره دستامو گرفته بود یهو یقه شو در همون حالت گرفتم
میدونی کورش این حرف چقدر برام سنگینه. واقعا راست میگی نکنه خیال برت داشته و خل شدی
نه به جون جفتمون قسم میخورم راستشو گفتم میدونی که خیلی برام عزیز
هستین و حتی بیشتر از بابام و مامانم

یک کات بک بزنم
کورش یک پسر بچه ۱۳ ساله پر جنب و جوش و البته به زعم اهل محل و حتی والدینش اندک خل و چل و عقب مونده بود …ولی به زعم من پسر نرمال و مهربونی نشون میداد که به دلایل خاصی در خونه پدریش بهش بی محبتی می کردند و عصرگاهی یک روز که من از یک ویلا متروکه که رد میشدم اتفاقی متوجه سرو صدایی شدم و خلاصه کنم باعث شدم که کوروش رو از دست دو پسر لات که قصد کردن کونشو داشتن …خلاص کنم …و به همین خاطر کورش بهم احترام و توجه زیاد داشت و منو بزرگ و استاد و الگو خودش میدونست و
فکری به نظرم رسید
کورش یه کاری واسم می کنی ؟و
چشم آقا حامد هرکاری باشه فقط دستور بده
از فردا در کوچه باش و به محض اینکه اون نامرد اومد فوری بهم زنگ بزن اینم شماره تماس من …
برگشتم خونه و فقط تلاش می کردم خونسرد باشم الهه تازه از حموم اومده بود اخ اخ …نکنه گند کاری خودشو پاک کرده …ولی آخه چرا چرا …نه نه الهه نمیتونه خیانت کنه اونم به من
که آنچه امکانات مالی،و طلا و وسایل لوکس،در حد و نیاز و پول تو جیبی،و کادو های متعدد در هر روز خاص و از همه مهم تر در سکس براش کم نزاشتم و هر روز اونو گاییدم به شکلی که گاها خودش التماسم میکرد،که ارضا شدم و بسمه…بس چه مرگت بوده،که آویزون کیر غریبه شدی

نوشته: حامد

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.