رفتن به مطلب

داستان خیانت و شیرین ترین سکس زن شوهردار در سفر


mame85

ارسال‌های توصیه شده


بهترین سکس زندگی شیدا

سلام دوستان
من شیدا هستم و ۳۲ سال دارم. شوهرم خیلی مرد کاری و مهربونیه. سخت کار می کنه و درآمد کم و بیش کافی داریم. از اونجایی که از من ۱۵ سال بزرگتره و کمی هم حالت زنانه داره، به من اجازه داده که بعضی وقتا شیطونی کنم! خودش هم کمی ابنه س. یعنی تا حالا یه چند باری کون داده.
خاطره من برای سال پیشه که برای کاری به ترکیه رفتم. وقتی کار سفارت تموم شد و بیکار شدم، تصمیم گرفتم از لباس اداری دربیام و جون فصل گرمی بود لباس کوتاه بپوشم. یه تاپ کوتاه پوشیدم که کمی بالاتر از سوراخ نافم بود و یا یه سنگ براق پوشوندمش. یه دامن کوتاه پوشیدم و جی استرینگ. همونطور که در یک بازار سرپوشیده داشتم راه میرفتم، متوجه شدم که یه نفر رو چند باری هست که می بینم. اهمیت زیادی ندادم. می خواستم یکی پیدا کنم که بیکار باشه و چند تا عکس برام بگیره ولی راستش می ترسیدم گوشیم رو ببرن. اون پسر که بعدا خودش رو ممد معرفی کرد رو دوباره دیدم و لبخندی به من زد. نمی دونم چرا جذبش شدم و ازش خواستم ازم چند تا عکس بگیره. ترکی به اندازه رفع احتیاج بلدم اینه که ازش پرسیدم من الان دو روز دارم و به نظرت کجا دیدنی هست؟ اون با علاقه گفت که من خودم می برم و همه جا رو نشونت می دم. منم قبول کردم و راه افتادیم. خیلی مودب بود و خط سینه و رونای لختم خیره نمی شد. عصر که برای غذای خیابونی رو یه نیمکت نشسته بودیم، خیلی بهش نزدیک شدم و دائما بهش نگاه می انداختم. دلم یه بوسه می خواست. جوون خوش تیپ و خوش نزاکت بود. دستم رفت رو پاش و اونم در مقابل موهام رو که رفته بود رو صورتم عقب زد. منم مهلت رو از دست ندادم و برای بوس چشم به چشمش دوختم و سرم رو جلو بردم. لب به لب شدیم و من دستم رو جلوتر بسمت کیرش بردم. مثل سنگ شده بود و داشت شلوارش رو می ترکوند. هر دوتامون کنترل مون رو از دست دادیم و شهوت داشت ما رو وادار به کارهای شیطونی می کرد. گفت اینجا زشته بریم تو ماشین. از اونجا کمی دور شدیم و در حین رانندگی اون یه دستش رو روی رونم گذاشته بود. وقتی ایستاد دستش رو برد زیر دامنم و شورتم رو کشید بیرون. من هم خودم کمکش کردم که به کف ماشین نخوره. با انگشتاش داشت چوچوله هام رو بازی میداد و من دیوونه شده بودم. کمرش رو باز کردم و کیرش رو آزاد کردم. لعنتی کیر درشت و خوش فرمی داشت. با زبون داشتم لیسش میزدم که گفت اینطوری هر دوتامون اذیت می شیم. رفتیم صندلی عقب و من دراز کشیدم. شلوارش رو پایین کشید و راست کیرش رو کرد تو دهنم. کمی براش خوردم و بعد با اشاره خواستم که کسم رو بکنه. تاپ و سوتینم رو بالا کشید. الان فقط یه دامن تنم بود که رو شکمم جمع شده بود. اینقدر هر دو خیس بودیم که با یه اشاره کوچیک، کیرش لغزید تو کسم. کله کیرش درشت بود و داخل کسم حرکتش رو احساس می کردم. داشتم به اوج می رسیدم و آرزو می کردم این لحظه ها تموم نشه. این از اون وقت‌هایی بود که نمیشه وصفش کرد. ممد بعد از بیست دقیقه تلمبه تو کسم، آبش اومد و از ترس اینکه تو کسم نریزه، سریع بیرون کشید. بهش گفتم نگران نباش من آیودی دارم. با این کارش رو رونم و صندلی ماشین و دامنم لکه ها آبش ریخت. سریع با دستمال کاغذی کشید که پاک کنه ولی بدتر شد. پرز به لکه ها چسبیده بود. با معذرت‌خواهی ازم خواست که بریم خونش که پاکش کنیم و منم قبول کردم. هوا گرگ و میش شده بود. سر راه به یه لباس فروشی رفتیم و من یه شلوارک برای خودم خریدم. وقتی رسیدیم اون رفت دوش گرفت و بعد من رفتم دوش گرفتم. وقتی برگشتم دیدم ممد هنوز لباس نپوشیده بود و کیر بلندش داشت تلو تلو می خورد. حوله رو دوشم بود و دیدم که داره به سمتم میاد. حوله رو از رو دوشم برداشت و بغلم کرد. خیلی لحظه قشنگی بود. رفتیم رو تخت و لخت تو بغل هم خوابمون برد. وقتی بیدار شدم داشت با نوک سینه م بازی می کرد. یواش دستم رو بردم که ببینم کیرش چطوره و دیدم بد جوری سیخ شده و دستم رو خیس کرد. کیرش رو بسمت کسم هدایت کردم و پاهام رو رو دوشش گذاشتم. باور نمی کنم، کیرش دوباره تو کسم بود. آروم آروم کیرش رو حرکت می داد. بدجوری حشری شده بودیم. ممد برای اینکه زود ارضا نشه بعد از چند تلمبه یا می ایستاد ویا سرعت گاییدن رو کم می کرد. دیوونه شده بودم و داد می زدم تندتر. نمی دونم دقیقا چقدر طول کشید ولی مدتی بعد یه لذت عجیبی که تا حالا تجربه نکرده بودم سراپای وجودم رو در بر گرفت. ضربان خاصی رو احساس میکردم و دهنه کسم تنگ تر شده بود. به طرز بسیار خوشی ارضا شدم ولی ممد هنوز داشت تلمبه می زد. من دیگه خودم رو شل کردم و الکی ناله کردم تا اینکه اونم به اوج رسید و این بار تمام آبش رو ته کسم خالی کرد. دوباره هر دو بی‌حال رو هم افتادیم و کیر ممد تا ته تو کسم بود. بعد از چند دقیقه با هم رفتیم تو حمام و این بار ممد حسابی من رو با لیف و صابون شست. از بچگی تا اون موقع هیچ کس اینقدر قشنگ و با احساس منو نشسته بود. شب رو همونجا تو بغلش خوابیدم و روز صبح بعد منو به هتل برگردوند. اخیرا این خیانت رو برای شوهرم تعریف کردم و خوشحالم که اون بخشید.

نوشته: شیدا

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.