minimoz ارسال شده در 14 شهریور اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور روزهای خوش با درود خدمت همه خواننده ها اصلا داستان از اونجایی شروع شد که من تو سن ۳۷ یا ۳۸ سالگی فهمیدم که پریسا زنم دوست پسر داره البته تو مجازی و با هم چت میکنن و اون از یه شهر دیگه و ما یه جای دیگه کیفیت سکس مون هم تکراری هر کاری هم میکردیم حال نمیداد بهمون میرفتیم پشت بام سکس میکردیم تو انباری یا میرفتیم سرخه حصار ولی یه چیزی کم بود و قسمت جالبش این بود که من اصلا ناراحت نشدم از اینکه زنم با یه غریبه چت میکنه و خوشحال هم نشدم منم همچین پاک و پاکیزه نبودم هم دوست دختر داشتم هم کارگر های جنسی توی خیابان را رد نمی کردم هم تایلند میرفتم و هر شب تا صبح تو واکینگ استریت با ۱۰۰۰ بات کار را راه میانداختم یا میرفتم سکس ماساژ و… خلاصه نشستم باهاش صحبت کردم و خیلی راحت گفت که برای من هم همه چیز تکراری شده و نیاز به یه نفر دارم برای تنوع گفتم میخوای فرمان دست خودت باشه بریم جلو گفت باشه یه چند وقتی گذشت و هر روز یا یه روز در میان حسابی آرایش میکرد و خوشگل و خوش تیپ میرفت بیرون این هم بگم بدون اغراق کس خوبیه یعنی هم چهره هم بدن کون اسبی ، کس غنچه ای ، سینه ۹۰ ، ووووو بسیار بی پروا در معاشقه و حشری به تمام معنای کلمه تا اینکه یه شب آمد و گفت با یکی آشنا شدم میشه بهش اعتماد کرد و از همه مهمتر دهنش قرصه و سه نفره هم میاد قرار شد یه چند باری با هم برن بیرون تا یه برنامه بچینیم خلاصه یه شب را ردیف کردیم و بچه را فرستادیم منزل مادر زن و مشروب و تنقلات و یه سیگاری بنگ هم گذاشتیم کنار و طرف آمد اسمش مهم نیست حالا ما دفعه اول اونم میخورد تازه کار باشه ولی با جرأت تا جا داشتیم خوردیم و سنگ کاغذ قیچی بازی کردیم سر لخت شدن تا یخ ها باز بشه سیگاری را آماده کردم و نفری یکی دوکام زدیم و آرام آرام پریسا رفت تو بغل طرف و از لب و لب بازی شروع شد و پسره آرام رفت سراغ سینه های پریسا و یکی اش در آورد و شروع کرد مالیدن لب گرفتن حالا من چشام گرد شد تا نعشگی و مستی کیرم شده عین دسته هونگ سنگه سنگ نزدیک ۱۴ سانت بعد آنقدر خون تو کله اش جمع شده بود که عین سر دنده پیکان جوانان شده بود پسره هم بد نبود یه ۱۵ یا ۱۶ سانتی داشت خلاصه از یه سینه شد دو سینه و آرام رفت رو شکم و ناف و خط سکس آرام شورت و کشید پایین با یه دست لای کس پریسا را باز کرد و با زبان شروع کرد چوچوله را لیس زدن و با اون انگشت هم آرام آرام داشت با سوراخ کون پریسا بازی میکرد از احوالات پریسا بگم که فقط جیغ نمیزد حالا ما هم آهنگ گذاشتیم و صدا را تا خشتک بردیم بالا باز هم جون جون آه و اوه پریسا خانم رفته بود بالا پریسا هم داشت با یه دستش کیر من میمالید با یه دستش نوک سینه خودش از اونجایی که دیر ارضا پریسا جان یه یه ربعی پسره کس و پستون این میخورد تا لرزید و آبش آمد میدانستم که الان دریای حشره پریسا دیگه پسره معطل نکرد آرام سرش گذاشت لب کس زنم و میخواست آرام جا کنه که پریسا مهلتش نداد و کشیدش جلو و تا دسته کیر پسره را کرد تو کسش پسره یه دو دقیقه تلمبه زد و گفت تو بیا فکر کنم داشت خراب میشد منم که اصلا رو فضا بودم بغیر از سیگاری و مشروب و آهنگ همه چی تازگی داشت اومدم جلو پریسا داشت با همان چشم های خمارش نگاه میکرد ببینه نظرم چیه که من یه لب ازش گرفتم و گفتم دوستت دارم عشقم و همین طور که لب هاش میخوردم شروع کردم تلمبه زدن و پسره هم برای اینکه کیرش نخوابه داشت میمالیدش خب من اسپری زده بودم اوکی بودم یه خورده زدم و بعد گفتم قنبل کن و شروع کردم داگی کردن و پسره هم رفت داد پریسا ساک بزنه دیگه هی جا به جا شدیم تا فکر کنم یه بیست دقیقه ای کردیم و بعد هم اول من و بعد هم پسره ارضا شدیم و پریسا هم که گفت فکر کنم یه چهار یا پنج باری ارضا شدم تجربه بی نظیری بود برای من و البته از فرداش زنم را هزار بار بیشتر دوست داشتم و اصلا دنیامون عوض شد اینم بگم این بار اولمون بود ولی بار آخرمون نبود و مزه اش رفت زیر زبونمون و خلاصه ضربدری و گروپ و سکس پارتی و هرچی که پا میداد امتحان کردیم الان از اون زمان ۱۰ سال گذشته و من و زنم برای هم میمیریم و بدون اینکه کسی خبر داشته باشه یه دنیای سکسی عجیب و غریب و پر از فانتزی برای خودمون داریم شاید یه روز باز هم نوشتم الانم کیرم عین چنار سیخ شده برم بدم پریسا یه دهنی پر تف بره شب خوش نوشته: پژمان لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده