رفتن به مطلب

داستان گاییدن عمه


mame85

ارسال‌های توصیه شده

     عمه × داستان سکسی × داستان محارم × سکس محارم × سکس عمه × داستان عمه ×

عمه را کردم

سلام وحید هستم .۳۶ سال سن دارم. خیلی جزئیات را نمیگم که طولانی نشه . از عنوان داستان مشخصه راجع به چیه ماجرا . این یه جور اقرار هم هست . دوستانی که قصد دارن کامنت بزارن و توهین کنند نیاز به نکوهش و اتهام و تهمت و حرفای دیگه نیست و اگه شما از این حرفا مبرا هستی
و اشتباه نکردی و دست بکارایی نزدی بابت شهوتت یا چیزای دیگه خوش بحالت و نیازی نیست انتقاد بکنی و ابراز فضل و وجود بکنی . به خوبی و پاکی خودت ما را بی خیال باش و فقط بخون . دوست داشتی لایک نکن .
از قدیم سه تا ماشین سنگین توی خانوادگی پدری داشتیم و دنبال کار و بار بودم همیشه و بالاخره خودم دو تا کامیون با کمک ارثیه خریدم.
خب هر کسی به یه چیزایی علاقه داره به یه چیزایی هم علاقه نداره . من چهار تا عمه دارم . آخرین عمه من ۵ سال از من بزرگتر هست و چون بچه آخر خانواده بود خیلی هوای کارش را داشتن و ته تغاری خانواده بود و درس خوند و آزادی هم داشت . از حق نگذریم واقعا عمه من خیلی هیکل و پوست و مو و چهره زیبایی داره و اسمش سمانه هست . من زمانی که نونهال و نوجوان که بودم خب زیاد با عمه بازی کردیم و دوست‌ بودیم چون سن ما زیاد اختلاف نداشت . اونم از من رو نمی‌گرفت و وقتی بالغ شد من اون حس را بهش پیدا کردم و فرای دوست داشتن از دیدنش یا حتی پیشش نشستن و حرف زدن یه حال دیگه هم میشدم . بعد که جوانتر شدم و اونم به اوج زیبایی خودش رسید و خواستگار زیاد پیدا کرد منم توی دلم دوست داشتم ای کاش می شد من باهاش ازدواج کنم ولی غیر ممکن بود . دروغ هم بلد نیستم بگم و رو راست به عشقش و اندامش که دیده بودم جق میزدم . گذشت تا اینکه اون درس خوند و جایی شاغل شد و شغل باکلاسی هم داشت و منم درگیر زندگی و سر کار و روزمرگی و عمه با یکی از همکاراش ازدواج کرد ولی نه چندان موفق و سه سال با شوهرش که زندگی کردن از همدیگه جدا شدند . شرایط عمه جوری بود که زیاد نمیتونستن بهش تحکم کنند و زیر بار نرو بود و خوب از لحاظ مالی و کاری هم مستقل شد . با فامیل هم بابت فضولی ها شون و نصیحت هاشون رفت آمدی نداشت .
من یه دوست دختر داشتم که خیلی پایه بود و اسمش نیلوفر بود . خیلی خوشگل نبود ولی پایه همه کاری بود . نیلوفر و من خیلی این طرف اون طرف رفتیم و با هم خیلی خوش گذروندیم و گاهی هم حرف ازدواج و آمال آرزو های خودمون را می‌گفتیم و‌ یه شب که بیرون بودیم من پیش نیلوفر اقرار و اعتراف کردم که از بچگی روی عمه سمانه کراش داشتم و بازی بازی حرف شد که اگه اون اوکی بده تو واقعی میکنیش ؟ منم بدون دروغ و انکار گفتم آره. نیلوفر این حرف را جدی گرفت و بهم یه روز گفت اگه عمه ت را اوکی کردم که بکنیش چی بهم جایزه میدی و طلب جایزه شد و بازم شوخی و جدی قرار شد اگه اینکار را ردیف کنه منم براش یه سالن کوچیک بود یکسال اجاره کنم تا نیلوفر توش کارش را راه بندازه . یعنی پول پیش و کرایه یکسال اون سالن را من پرداخت
کنم اگه نیلوفر اینکار را اوکی کرد . قول و قسم و حرف قطعی زدیم و نیلوفر گفت من بهتر مرد ها می دونم چطور میشه زن ها را نرم کرد . یه هفته بعد بهم گفت منو بهونه ازدواج و تحقیق راجع به فلان شخص فامیل شوهر سابق عمه سمانه آشنا کن تا شروع کنم و تو هم فکر قول خودت باش و پول سالن را ردیف کن . خلاصه من با بهونه اینکه گفتم عمه جون شما میشناسی فلانی فامیل شوهر سابق را و این خانم نیلوفر منشی دفتر دوستم هست دست نیلوفر و عمه را گذاشتم توی دست همدیگه . بعد ۳ هفته نیلوفر گزارش کار داد با عمه ردیف شده و مهمونی هم میاد .
هم تعجب کردم هم یه کم نگران شدم دردسر نشه ولی اون حس و تشویق نیلوفر که داره اوکی میشه منو امیدوارم می‌کرد. دو سه تا مهمونی عمه و نیلوفر به خرج من رفتند ولی من نمیشد برم و خب نیلوفر مخ عمه را حسابی زده بود و دوست شده بودند . اینم بگم که نیلوفر درسته خیلی ناز نبود ولی سر زبون دار بود در ضمن از لز کردن با زن و دختر دیگه هم بدش نمیومد و خودش میگفت حس لز را نه به همه زنی ولی به زن و دختر خوشگل داره . بالاخره حرف منم پیش اومد و نیلوفر منو با عمه مثلا دعوت کرد یه مهمونی و پارتی و عمه سمانه و من به هر نحوی بود جدای فامیلی دوستی پیدا کردیم از نوعی که قرار نیست کسی جز خودمون بدونه و عمه سمانه هم بدش نمیومد با آدم مطمئن بی دردسر گاهی تفریح و دورهمی بره . حدود ۴ ماه بعد اولین قرار من و عمه و نیلوفر دیگه برنامه دورهمی ما منظم شد و نیلوفر و عمه هم شراب دو سه تا شات می خوردن و چندتایی هم دوست خانوادگی داشتیم که مرتب در هفته و ماه با چند تاشون دورهمی می‌گرفتیم. البته ما فقط دونگ میدادیم و شرایط میزبانی نداشتیم و بیشتر مهمان بودیم. یه شب وقت برگشت عمه سمانه و نیلوفر خیلی حرفای سکسی زدن و فهمیدم اونا هم هوس کردن ولی دیر وقت بود و امکانش نبود که بمونیم دور هم و یه جایی کار را یکسره کنیم . نیلوفر فردای اون شب بهم گفت من یه برنامه جور میکنم و این دفعه بریم خونه خالی و کار را یکسره میکنیم . گفتم نخوریم به پریودی عمه و کار صورت نگیره؟ نیلوفر گفت نه من آمار دارم و میگیرم پریود نباشه . خدایی خیلی میترسیدم ولی این حس طولانی علاقه به عمه منو ترغیب می‌کرد ادامه بدم . یه جمعه شب رفتیم یه چایخانه و باغ تالار و بعد نیلوفر بهونه کرد که اینجا خوب نیست و بزن برقص نیست و بریم خونه جایی مشروب بخوریم و فردا صبح شنبه است و باید عمه خانم بره سر کار و یه جورایی عمه را گذاشتیم لای منگنه که بریم خونشون و عمه هم اوکی داد و رفتیم آپارتمان عمه سمانه سه تایی . نیلوفر وقتی رفتیم داخل لباس در آورد و گفت وای گرما خفه شدیم. عمه هم‌ خب با لباس راحتی خونگی شد .دامن و تاپ و بعد کم کم یه کم شراب و عرق آوردیم وسط و عمه و نیلوفر خوردن و من گفتم باید حواسم باشه به رانندگی موقع برگشتن و فقط دو تا شات شراب خوردم . نیلوفر بعد نیم ساعت بهم یواشکی گفت و بعد اشاره کرد که وقتش الان هست و تو فقط همکاری کن . بعد هم دست انداخت گردن و بغل من یه کم ماچ بازی کردیم و بعدش رفت عمه را بغلش کرد و اونا هم ماچ کرد و دست زد به بدنش و من خندیدم . نیلوفر کارش را خوب بلد بود و صد بار مرور کرده بود . میدونست که چه وقت چیکار کنه . خدایی عمه سمانه خودش هم دلش می‌خواست و از ماچ و لبی که با نیلوفر بهم دادن مشخص بود که دوسداره و بعد چند دقیقه عشق بازی حالت رفت و برگشت نیلوفر بین من و عمه سمانه حرف رسید به اینکه نیلوفر گفت من امشب هوس کردم و خودش را زد به اینکه مست هم هست . بعد هم باز کرد همه را و فقط با شورت و سوتین شد و اول عمه سمانه گفت با وحید راحت باشین و برین اتاق خواب ولی نیلوفر گفت وحید راحت نیست اینجور و خندیدیم و گفت شما دوتا خجالت میکشین پیش هم و لباس در بیارین دیگه و گیر داد و عمه سمانه را با سوتین و شورت کرد و منم هم با زیرپوش و شورت نشستم . نیلوفر بیشتر گیر میداد به عمه سمانه و با اون عشق بازی می‌کرد و من هم داشتم به آرزو خودم می‌رسیدم. نیلوفر بالاخره خم‌ شد روی عمه همین مدلی که دور هم روی قالی نشسته بودیم و دست کرد توی تاپ عمه و سینه های خوش فرم و درشت عمه را از زیر تاپ در آورد و لب گذاشت رو لب عمه و بوسیدن و بوسیدن و بوسیدن و انگار که من اونجا حضور نداشتم و کم کم عمه سمانه خودش را روی فرش ریلکس در اختیار نیلوفر دراز کشیده قرار داد و منم سریع پریدم پشت نیلوفر و شورت نیلوفر را در آوردم و اونم پاهاش را باز کرد به حالت داگی که بتونم بخورم واسش و عمه هم دراز کشیده بود و نیلوفر روی صورتش خم‌ شده بود و لب میدادن بهم و دست نیلوفر با سینه عمه بازی می‌کرد. بوی کوس نیلوفر دیونه م کرد . مشخص بود خودش هم حشری شده و دلش میخواد و منم واسش حسابی لیس میزدم تا اینکه دستش را کرد توی شورت عمه و دیگه من هوش از سرم رفت و فقط صبر کردم تا نیلوفر کارش را بکنه . عمه سمانه هم حشری بود هم مست مشروب بود و خودش کمک کرد نیلوفر شورت از پاش در بیاره و پاهاش را جوری گرفت که مشخص بود منتظره نیلوفر براش لیس بزنه و نیلوفر هم الحق سنگ تموم گذاشت و پرید لای پای عمه و شروع کرد به خوردن کوس ناز عمه که یه کم پشمالو بود و چند روزی بود شیو نکرده بود . بعدش نیلوفر به من گفت قرار نشد نگاه کنی فقط و کیرت را بده سمانه جون بخوره و عمه فقط ناله می‌کرد و انگار نظری نداشت و من سریع کیر شق شده را بردم جلوی دهن عمه و اونم اول با دستش چند بار مالید و بدون حرف سرش را بسمت بالا خم‌ کرد و برای من ساک زد و موقع ساک تخمام را هم مالید هم لیس زد و فهمیدم خودش اینکاره است و بعد چند دقیقه دلم خواست کوس عمه را بخورم و به نیلوفر گفتم منم میخوام بخورم و جا عوض کردیم و نیلوفر هم رفت و نشست دهن عمه و من برای عمه میخوردم و عمه هم بعد چند ثانیه بدون اینکه حرفی بزنیم بهش خودش سوراخ کوس نیلوفر را شروع کرد به لیس زدن‌ و منم از پایین براش کوسش را با عشق خوردم و از لذت آه و ناله هاش یادم نمیره و بعد چند دقیقه پا شدم و نیلوفر هم کمک داد و پاهای عمه را بالا گرفتم و تا تخماش را کردم توی کوسش که خدایی تنگ بود و ده دقیقه که کردم با همکاری نیلوفر و مالیدن همزمان بدنش و چوچوله عمه سمانه ارضا شد . پنج دقیقه نشد منم توی همون حالت پاهای بالای عمه کمر زدم و ارضا شدم . نیلوفر حال نیومده بود و بعد ارضای من واسش خوردم و مالیدم همزمان تا ارضا شد .‌سه تایی لباس پوشیدیم و منو نیلوفر خداحافظی کردیم و اومدیم . به شرطی که با نیلوفر بستم حدود ۱ ماه بعد عمل کردم . بازم سکس داشتیم و اتفاقات دیگه هم پیش اومد . ولی این تجربه بهترین سکس من بود. گاهی حس بد پشیمانی و منفی میاد سراغم . ولی نمیتونم دروغ بگم لذتش هم برام بی نهایت بود.

نوشته: وحید

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • عنوان به داستان گاییدن عمه تغییر پیدا کرد
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.