kale kiri ارسال شده در 22 مرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مرداد سکس با دوست دختر رفیقم سلام دوستان من مهرانم و این اولین باره که دارم داستانی از خودم به اشتراک میزارم و این داستان مال ۱۵سال پیشه سال ۸۸ بود که من تازه بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه و چون خدمتم هم تموم شده بود و بیکار بودم میرفتم مغازه پدرم و اونم یه مغازه لباس زنونه فروشی داشت مثل تاپ و شلوارک و دامن و اینجور چیزا من چون بچه ی آخر بودم و دوتا خواهر از خودم بزرگتر بودن و ازدواج کرده بودند پیش پدر مادرم تو خونه تنها بودم. اوایل خرداد بود که یه روز پدرام یکی از دوستام بهم زنگ زد و گفت مهران برا امروز ظهر خونتون خالی میشه من با دوست دخترم بیام اونجا منم چون اوایل خرداد پدر و مادرم میرفتند کرج اون یکی خونمون. چون ما اهواز بودیم و اینجا دیگه گرم بود به خاطر همین تا اواسط مهر اکثراً مواقع به غیر از چند باری که تو تابستون دو سه روزه سر میزدن خونه خالی دستم بود و مشکل مکان نداشتم. بهش گفتم بابام اینا شنبه صبح میرن و ظهر به بعد مشکل نداره خلاصه ظهر شنبه پدرام بام هماهنگ کرد و با دوست دخترش اومدن اونجا دروغ نگم دختر خیلی شاخی نبود اما بدم نبود اولش که از ماشین پیاده شد دیدم یه دختره خیلی گندمی روشن خوشگلیه اما خیلی قد کوتاه بود فکر کنم قدش حدوداً یک و نیم متر بود موهای لخت خرماییش از کنار شالش زده بود بیرون ولی وقتی اومدن داخل و از کنارم رد شد چیزی که برام جالب بود سایز اندام خصوصیش بود مشخص بود که سینه و باسن نسبتاً بزرگی داره علی الخصوص سینههاش. بگذریم پدرام بهم گفت این دوست دخترم مریمه ما ۱۳ به در تو پارک با هم آشنا شدیم و یه مدت هست با هم دوستیم و این اولین باره که داره میاد خونه پیشم بهش گفتم یه دوست دارم که قلیون خوبی داره تو خونه بریم اونجا با هم بکشیم و اینم به اصرار من قبول کرده منم گفتم اوکی زغال گذاشته بودم الان قلیونو میارم. دروغم نگم با اینکه همچین قصدی نداشتم ولی یه مقدار نگاههای منو مریم دوست دختر پدرام بهم گره میخورد و چون فکر میکردم الان پدرام میفهمه و ناراحت میشه سعی کردم خودمو مشغول کنم. یکم که گذشت متوجه شدم دختر خوب و جالبیه اما زیاد راحت نیست و یه مقدار معذبه و بجز شالش حتی مانتوشو از تنش در نمیاره یه مقدار که قلیون کشیدیم من به بهونه رفتن باشگاه از خونه زدم بیرون و گفتم یک ساعت دیگه میام رفتم باشگاه و بعد از حدودا یک ساعت برگشتم خونه گفتم ۱۰۰ درصد تو این مواقع که نبودم پدرام کارشو انجام داده اما وقتی اومدم دیدم پدرام با یه حالت تقریباً قهری داره قلیون میکشه و اون دختر هم با شال و مانتو کیف بدست اون گوشه پای تلویزیونه. پرسیدم چیزی شده و دیدم پدرام میگه نه چیز خاصی نیست منتظر بودیم تو بیای تا ما بریم آخه مریم مادرش اینا هی زنگ زدنو دیرش شده منم گفتم باشه تو ذهنم گفتم نکنه پدرام با مریم سر چند تا نگاه من بحثشون شده. خلاصه یه چند روزی گذشت و سه شنبه صبح مغازه بودم که یهو دیدم مریم داره از روبروی مغازهمون رد میشه من اونو میدیدم ولی اون حواسش به مغازه ما نبود ناخودآگاه رفتم دم مغازه و بهش سلام کردم اونم تا منو دید مثل اینکه یه دوست خیلی قدیمی و صمیمی رو دیده باشه اومد سمتم و دست داد و سلام کرد و جلو فروشنده هامون اومد داخل مغازه حال و احوالپرسی کردیم و سراغ پدرامو ازش گرفتم اونم گفت از همون روز دیگه به هم زدیم و ازش بیخبرم گفتم چرا چی شده مگه. وقتی برگشتم احساس کردم ناراحتین اونم یه مقدار خودشو جمع و جور کرد و گفت بعداً بهت میگم الان وقتش نیست. گفتم اینجا چیکار میکنی گفت من حسابداره یه آموزشگاه کامپیوترم چند تا خیابون بالاتره همیشه از اینجا رد میشم منم گفتم اوکی. سریع پررویی کردم و گفتم چطور میخوای بهم بگی پس حداقل شمارتو بهم بده تا زنگ بزنم ازت بپرسم مریمم بدون معطلی گفت اوکی بزن تو گوشیت رفت و به چند دقیقه بعد بهش پیام دادم که مهرانم میتونی صحبت کنی برام فرستاد نه من الان سر کارم خودم ظهر بهت زنگ میزنم آخه تایم کارش ساعت ۹ صبح تا یک و نیم بود و بعد از ظهرم از ۵ تا ۸:۳۰ ظهر بهم زنگ زد و بعد از احوالپرسی وقتی مسئله رو پرسیدم یکی دو بار طفره رفت اما بعد بهم گفت که پدرام وقتی تو رفتی باشگاه خیلی بیمقدمه همینطور که پیش هم نشسته بودیم شلوارشو درآورد و گفت بیا با هم حال کنیم منم که اصلاً برای این موضوع به اونجا نیومده بودم خیلی جا خوردم و ناراحت شدم و ترسیدم و اونم یکی دو بار به زور خودشو بهم چسبوند و چون اصلاً همچین مسئلهای بینمون نبود و حتی صحبتش رو هم با هم نمی کردیم فکر نمیکردم که همچین کاری بخواد بکنه راستش یه مقدار با هم بحثمون شد و بهش گفتم تو اصلاً در مورد من چی فکر کردی و خجالت بکش اومدم از خونتون بزنم بیرون که یهو دیدم پرید جلو درو گفت منو کلا برای این قضیه میخواسته و الانم اگه نمیخوای باشه بشین اونور کاریت ندارم وقتی مهران اومد خودم میرسونمت تابلو نکن منم به اصرارش قبول کردم و رفتم نشستم روی مبل تلویزیون میدیدم اونم رفت یه قلیون دیگه چاق کرد تا تو اومدی بعدم که رسوندم جفتمون توافقا کات کردیم. خلاصه من و مریمم یه مقدار با هم صحبت کردیم و بعدشم پیام بازی. بهم گفت تو چندتا دوس دختر داری ۱بار قرار بزار ببینمش. منم الکی بهش گفتم نو این کارا اصلاً به من میخوره. اونم گفت اتفاقا چجورم اما جدی خوش بحال دوست دخترت گفتم چرا گفت آخه پسر خوب و مهربون و خوشگلی تور کرده. بهش گفتم یه چیزی بهت بگم ناراحت نمیشی گفت نه بگو گفتم من ازت خوشم اومده احساس میکنم تو هم بیشتر از من خوشت میاد برگشت بهم پیام داد که چه بچه پررو تا ازت تعریف کردم فامیل شدیا. بهش گفتم ناز نکن دیگه خلاصه یه مقدار پیام بازی کردیمو اونم دیگه نرم شد و بهم گفت راستش آره از همون اول که دیدمت تقریباً ازت خوشم اومد من از پسرای چهارشونه و مزو و ورزشکار خوشم میاد و بعدم رفتیم سر صحبتهای دوست دختر پسری و خلاصه… ۱روز بعد ۵شنبه شب بعد از اینکه از مغازه برگشتم شروع کردم بهش یه مقدار پیام دادن ازم پرسید کجایی و کی پیشته منم گفتم خونهام کسی پیشم نیست و دارم قلیون میکشم و جریان مسافرت خونوادمو بهش گفتمو… یهو خیلی یباره بهم گفت وای چقدر دلم لک زده برا قلیون. منم شروع کردم یکم اذیتش کردنو گفتم ای بابا اگه بودی که شاید الان باهام قهر میکردی. اولش بهم پیام داد مهران خجالت بکش توام گفتم عزیزم راستش تو انقدر خوشگل و دلبری که اگه پیشم بودی من همینطور بغلت میکردم و میبوسیدمت و دست خودم نیست چون دوستت دارم و اونم که دیگه نرم شده بود برگشت گفت اگه بغل و بوسه اشکال نداره خلاصه پیام بازیو مخ زنی و… قرار گذاشتیم شنبه ظهر بعد از کارش بیاد خونه پیشم. منم ظهر ساعت ۱ مغازه را تعطیل کردم و سریع رفتم باشگاه و راس ساعت ۲ خونه بودم حدوداً ۵ دقیقه بعد مریم دم در بود و اومد داخل اولاً که تا اومد داخل سریع شال و مانتوشو درآورد و دیدم با یه تاپ سبز تنگ و یقه باز راحت که تابلو بالای سینههای گندش و خطش مشخص بود و۱شلوار لی جذب کشی دمپا کوتاه تنش بود و نشست رو مبل کنارم و بهم گفت پس کو قلیونت. گفتم بزار زغالا بگیرن و بعدم که آماده شد آوردمو شروع کردیم به کشیدن. یکم که کشیدم قلیونو بهش دادم و بدون معطلی دستمو انداختم دور گردنشو اول یه بوس رو لپش کردم و چسبوندمش به خودم اونم خندید و گفت بابا بزار برسیم په چته. خلاصه یکم که قلیون کشید دوباره شروع کردم به بوسیدنش و بوسیدن گردنش و دیدم یواش یواش داره نرم میشه و بعد از چند دقیقه دیگه نه و آره نمیکنه گفتم یه چیزی بپرسم ناراحت نمیشی گفت نه بپرس گفتم ماشالله سینههات خیلی بزرگه اصلاً به اندام و قدت نمیخوره مال سکس زیاده دیدم ناراحت شدو اخم کردو گفت نه اینچه حرفیه عذرخواهی کردم گفتم ببخشید برا همین اول گفتم ناراحت نشی. بعد گفت که راستش آره سایزش حدودا ۸۵ و بزرگیشم ارثیه عمه هام هم همینجورین من و خواهر بزرگم بشون رفتیم. البته هم خوبه هم بده گفتم چرا گفت خوبیش به خاطر زیبایی و جلب توجهشه که همه دوستام تو مدرسه و دانشگام حسرتشو میخوردن اما بدیش وزنشه و گردن دردیه که همیشه معمولا دارم و دکتر بهم گفته اگه ۱سایز بزرگتر شدو عملش نکنم احتمال داره آرتروز گردن بگیرم چون وزنشون برای بدن و مهره های گردنم زیاده. خواهر بزرگمم ۵سال بعد از ازدواج و حاملگی عملشون کردو… منم بخاطر همین چند سال دارم ورزش میکنم که گردن و مهرههای کمرو فیلههام قوی باشه. آخه مریمم دوتا خواهرو دوتا برادر از خودش بزرگتر داشت که همگی ازدواج کرده بودن و مثل من آخری بود. منم که دیگه تشنه بودم گفتم عزیزم پس حداقل یکم بذار وزنشونو منم تحمل کنم ۱کم نه و آره کرد اما کلاً فازش مثبت بود و دیدم تا دست بردم زیر پیراهنش بدون مقاومت تاپشو درآورد یه سوتین مشکی تنگ تنش بود سینههاش داشت می پرید ازش بیرون منم پیراهنمو کندم و خیلی آروم شروع کردم به بوسیدن و لب گرفتن و خوردن لاله های گوشش انقدر لبای همدیگه رو خوردیم که دیگه مست مست شده بودیم شروع کردم گردنشو مک بزنم که دیگه آهو اوهش داشت دیوونم میکرد. سینه های گنده و سفتشو از سوتین انداختم بیرونو عین ۱گرگ گرسنه میخوردمشونو مکشون میزدم. اونم بهم میگفت آروم عزیزم آروم همش مال خودته داری میکنیشون. یه چند دقیقه که گذشت دیدم شروع کرد به التماس کردن و گفت مهران دیوونم کردی چیکارم داری میکنی دارم آتیش میگیرم تو رو خدا آرومم کن گفتم نترس عزیزم حواسم بهت هست منم دیگه یواش یواش اومدم پایین و دکمههای شلوارشو شروع کردم به باز کردن یکم اول مقاومت کرد و گفت آقا نه اما چون حشرش زده بود بالا که دیگه داشت دیوونه میشد شلوارشو کندم و یه شورت ست مشکی هم پاش بود همینطور که تو بغلم بود شروع کردم با انگشت به مالیدن کسش از روی شورت که دیدم زیر خودشو کامل خیس کرده بود و به میک زدن سینه و لب و گردنش ادامه دادم یکم که گذشت دیدم گفت وای مهران تو رو خدا بکنم اینجور من فقط دارم آتیش میگیرم دارم میمیرم منم رفتم پایین و پاهاشو کامل باز کردم و شورتشو با دندون از پاهاش درآوردم وای که ۱کس فوقالعاده خوشگلو گرد و لپ داری داشت. چوچولاش خیلی ناز و لاله ای بود پاهاشو تا ته باز کردمو هی خجالت میکشیدو دستاشو میزاش رو صورتش منم شروع کردم خیلی نرم لالههای کسشو بلیسمو بمکم وای که چقدر خوشمزه بود. همینطور که میخوردمش آهو اوه میکرد شروع کرد با دستاش موهای سرمو مالیدن و سفت کسشو میمالید به زبونم و هی داد میزد که مهران تو منو کشتی دیوونم کردی تو رو خدا بکنم دارم میمیرم این کس کیر میخاد کیر بکنم فقط منم بعد از چند دقیقه که کامل کلوچه شو خوردمو کیف کرده بودم کیرم که دیگه داشت منفجر میشد و دراور رو بش نشون دادم و گفتم اینو میخوای. یهو بهم گفت قربون خودتو کیرت بشم آره همینو میخوام منم گفتم پس بیا توهم ۱کم ببوسش. گفت من قربونش میشم نوکریشو میکنم جونمو میدم براش. منم خوابیدم رو مبلو تا اومد دولا بشه گفتم نه اینطور بیا برعکس بخواب روم تا منم کلوچه تو بخورم گفت آقا خجالت بکشم گفتم ای بابا تو چیکار داری دیدم گفت باشه اما چطوری مهران توروخدا دیگه منو نخور دارم میمیرم. گفتم نترس. وای که تازه وقتی برگشت بخوابه روم فهمیدم چه باسن نسبتا بزرگ و خوب و روفرم و خوشگلی داره لای لمبه هاشو باز میکردم کامل کس و کونشو میخوردم و میمالیدم اونم همینطور که داشت برام ساک میزد کامل میخوردشو منم هلش میدادم تو حلقش بعد ۱لحظه وایساد و گفت مهران بخدا من دارم میمیرم منو با این کیرت بکن آتیش گرفتم. منم دیگه خوابوندمشو گفتم میتونم از جلو بکنم گفت نه آقا وای من هنوز دخترم حالا چیکار کنم دارم میمیرم. گفتم اشکال نداره الان با مالوندن ارضات میکنم خلاصه همینطور که زیرم بود دستاشو عین اسیرا دادم بالا سرشو قفل کردمو و سنگینی بدنمو انداختم روشو همینطور که روش خوابیده بودمو زیر بغلاشو لیس میزدم کیرمم لای پاهاش که سفت به هم چسبونده بود بردم و میآوردم و هی میمالوندم به چوچولش که یهو دیدم شروع کرد به تکون خوردن همینجور بلرزه و آه اوه بکشه و سفت بغلم کنه بگه مهران نکن نکن من شدم دارم میمیرم یک چند دقیقه بهم مهلت بده منم سفت گرفتمش تا دیگه نفس زدناش که تموم شد از روش بلند شدم و اومدم کنارش دراز کشیدمو از پشت بغلش کردم و کیرمو گذاشتم لای لمبههای کونش اونم بعد از چند دقیقه که یه نیم چرتی تو بغلم زده بود بلند شد و گفت وای تو با من چیکار کردی منم خندیدمو گفتم حالا تو میخوای با من چیکار کنی گفت هر کاری بگی برات میکنم تو منو دیوونه کردی من عاشقتم تو عمرمی همه کسمی همه ی من مال توئه. اولش شروع کرد یکم خودشو به من مالوندن و لاپایی و اینا. منم گفتم مریم من اینجوری نمیشم اگر میخوای ارضا بشم باید بذاری از عقب بکنم اونم گفت آقا به خدا من تا حالا این کارو نکردم میترسم پردم بیفته گفتم نترس اصلا چه ربطی داره من ۱جوری میکنم که ناراحت نشی و دردت نیاد. خلاصه همینطور که به پهلو تو بغلم بود با انگشت تفی یواش یواش راه سوراخشو باز میکردم و اونم هی با دستاش میگرفت و میگفت آفرین یواش درد داره. اوخ اوخ یکم که خوب راهشو باز کردم سر کیرمو خیس کردم و یواش گذاشتم داخل کونش. سرش که رفته بود میگفت مهران تو رو خدا نکن درد داره منم که صبرم تو این مسئله زیاد بود هی یواش یواش یواش بازی کردم با سینه هاشو از پشت لبو صورتشو میلیسیدم تا دیگه تقریباً نصف بیشترشو کرده بودم داخل. اونم دیگه نرم شده بودو آروم آخ و اوخ میکرد. یکم که اینطور کردم بدون اینکه کیرمو در بیارم خوابوندمش رو شکمو دیگه کامل اومدم بالاش سفت بغلش کردمو کیرمو یواش یواش تا ته کردم داخل کونش. یهو دردش اومد خودشو سفت گرفت و گفت آخ مهران دارم پاره میشم توروخدا درش بیار منم گفتم نترس عزیزم الان اوکی میشه فقط تو خودتو ۱کم شل کن و با دستام سفت سینه هاشو گرفته بودم و میمالوندم شروع کردم به تلمبه زدن و اونم جیغ و داد که مهران یواش تورو خدا دارم پاره میشمو بالشتو گاز میزد خلاصه یکی دو دقیقه همینطور زدم تا ۱هو دیدم داره آبم میاد و منم کیرمو دراوردمو آبمو پاشیدم رو لمبه هاشو کمرش وای که فکر کنم اندازه ۱لیوان آب ازم اومد. همینطور که آه و اوه میکردمو آب ازم میومد اونم میگفت وای چقد داغی قربونت بشم جانم من مال توام یواش یواش بپاش الان تموم میشه. و خلاصه این بود اولین باری که مریم اومده بود پیشم دیگه این شد که مریم ۴سال تمام به جز دوستی سوراخ فوریم بود و از ۱زن و شوهر ما بیشتر سکس داشتیم و کلا از اواسط خرداد تا اوایل مهر ماه هر ۴سالی که باهم بودیم ۴ ماه کلاً دائم السکس بودیم حتی بعضی از شبا هم به بهونه خونه دوستاش پیشم میموند و یکی از جذابترین دوست دخترای عمرم بود. نوشته: مهران لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده