رفتن به مطلب

ارسال‌های توصیه شده

     همسر × فانتزی × تریسام × داستان سکسی × داستان همسر × سکس همسر × داستان فانتزی × سکس فانتزی × داستان تریسام × سکس تریسام ×

هات وایف ساناز - 1

امشب مهمونی دعوتیم و ساناز زود از سرکار اومده تا کم کم آماده بشه
اماده شده و واو خیلی خوشگل شده دامن مشکی بلند و تاپ بندی و پوشیده با پاشنه بلند خیلی سکسی شده
بهش میگم:اینجوری میخوای بیای که همه عشق منو نگاه کنن
میگه:هیشکی نگاه نمیکنه اگه نگاه کنن من مال توام.
بوس میکنیم همو و میریم که سوار ماشین شیم سانازم یه مانتو بلند رو لباسش میپوشه و میریم پایین سر راهم باید دوستمون و ور داریم و بریم تو راه چشماش یکم شیطون شده و منم هی دستم و میکشم رو بدنش و یه کوچولو فشارش میدم میرسیم و زنگ میزنم بهش تا بیاد پایین ساناز میگه من میرم عقب میاد دوستمون علی و سوار میشیم و میریم تا برسیم به مهمونی تو راهم با هم میگیم و میخندیم تا برسیم رسیدیم و پارک کردیم و پیاده شدیم ساناز مانتوشو در اورد و علی هنگ کرد منم گفتم خوشتیپ و ببینا سانازم گفت حال میکنید منه سکسی باهاتون اینور اونور میام خندیدیم و رفتیم تو نشستیم و شروع کردیم مشروبی که با خودمون اوردیم و خوردن ساناز میدرخشید چه دختر چه پسر یه نگاهی بهش میکردن صندلی بقل هم بود و ساناز وسط و من چپش و علی راستش نشسته بود هی ام ۳ تامون نزدیک هم میشودیم و بقیه مسخره میکردیم و میخندیدیم کم کم یکم مشروب گرفت و ما همچنان نشسته بودیم که ساناز دوستشو صدا کرد و گفت ازمون عکس بگیره علی اومد پاشه گفت توام باش ۳ تایی میگیریم میخوام عکس باحال و خفن بگیریم دوستش وایساد به عکس گرفتن ما هم ژست های مسخره عکس میگرفتیم و میخندیدیم ساناز جفتمون و به خودش نزدیک کرد و ما بقلش کردیم و عکس گرفتیم یهو خودش و از رو صندلی کشید رو منو پاهاشو داد بقله علی و باز عکس گرفتیم من قلقلکم شد اینکه ساناز راحت و پررو تو پوزیشنا عکس میگرفت و دلبری میکرد تحریکم میکرد با اینکه بیشتر میخندیدیم علی یکم خجالت کشیده بود ولی خوب باهامون راحت بود و میخندید بیشتر یجا ساناز وایساده چندتا گرفتیم وسط وایساده بودیم که ساناز یهو نشست رو زانوش و رون سمت راست من و چپ علی بقل کرد گفت عکس بگیر یکم جا خوردیم هم من هم علی عکس و گرفتیم و بلند شد در گوشم گفت من امشب شیطونما یه لب ازم گرفت و برگشت و لپ علی و بوس کرد و گفت حواسم به توام هست و رفت اونور من ترکیدم از تحریک یه لحظه خیلی خوردنی و شیطون شده بود رفت و یکم با دوستاش حرف زد و من علی مشروب خوردیم ساناز دستمون و گرفت و برد وسط شروع کردیم رقصیدن از پشت علی و کشید سمت خودشو از جلو من چسبیده بودیم و خودشو بهمون میمالید علی خجالت کشید و کشید عقب و رفت نشست و من فقط سکسی و بودن و شیطون شدن و میدیدم حواسم کمتر به علی بود باهم یکم رقصیدیم ساناز دید علی نشسته دست من و گرفت و باهم رفتیم سمتش ساناز بهش گفت چرا نشستی بی جنبه اونم گفت من رقصی نیستم ساناز گفت زر نزن تو بی جنبه ای تا من یکم رقصیدم باهات راس کردی و خندید من جا خوردم همینجور که میخندیدم و کشیدمش کنار گفتم خوبی ؟
فک کردم مست شده و با این که فانتزی این چیزارو داره داره زیاده روی میکنه ولی یهو عادی شد و گفت من امشب فقط شیطونم همراهیم کن میخوام امشب برات دختر بده باشم و جونم قسم خورد فهمیدم حالش خوبه و تحریک من بیشتر شد از تک تک کاراش لذت میبردم و برگشتیم پیش علی در گوشش گفتم ساناز حالش خوبه منم اوکیم راحت باش معذب نشو ماها رفیقیم و اینا
یکم نرم تر شد و ساناز دوباره شروع کرد یکم جدی تر صحبت کردیم و ساناز رفت نشست رو پای علی و گفت امشب من جای دوست دختر نداشتت بدبخت علی خندید و ساناز دست انداخت میگفت تو زشتی منم چسبیده بودم بهشون کم کم یخ علی اب شد یکم و ساناز همینطور که رو علی نشسته بود برگشت و یه لب از من گرفت فضا تاریک بود و زیاد چیزی معلوم نبود یه ۲۰ ثانیه ای لب گرفتیم و ساناز اروم دست علی و گرفت گذاشت دور کمرش و برگشت در گوش من گفت من خیلی خیسم عشقم شماها خیسم کردید
اینو که گفت داشتم میترکیدم انقدر تحریک شدم که کیرم سفت سفت بود
ساناز برگشت به من گفت جوری که علی بشنوه رفیقت خیلی بیجنبس گفت چرا بازگفت نشستم روش کیرشو حس میکنم سفت شده علی ساکت شد و ساناز فقط داشت منو تحریک میکرد منم گفتم خوب به این خوشگلی و سکسی عزیزم نشستی روش لبم که میگیری حق داره خوب ساناز گفت پاشید بریم گفت کجا گفت بیاد ته سالن دستشوی بود دست من و علی و گرفت و رفت سمت دسشویی دمه دسشویی دستو ول کرد علی و وایساد گفت برید بیاید من وایمیسم ساناز دستشو کشید منم اوکی دادم و اوردیمش تو ساناز درو قفل کرد من فول تحریک بودم زیر شلوارم داشت میترکید جفتمون و روبروی اینه گذاشت و رفت لبه دستشویی دستاشو گذاشت و قومبول کرد و کش اومد کونش من که فقط داشتم لذت میبردم و علی حشری شده بود و هنگم کرده بود برگشت ساناز و خودشو از پشت چسبوند به علی و از جلو منو کشید سمت خودشو شروع کردیم لب گرفتن علی هنوز هنگ بود و عکس العملی نداشت ساناز حشری شده بود و من و به حد انفجار رسونده بود لبش و برداشت و گفت اییییییی عشششقم و برگشت شروع کرد وحشی از علی لب گرفتن من یه لحظه روحم داشت جدا میشد وای چقدر میتونی منو تحریک کنی لعنتی علی شروع کرد ازش لب گرفتن و منم از پشت گردن و گوشش و خیس خیس کردم هیچ کاری نمیکردم حس میکردم ۰ تا ۱۰۰ مال خود ساناز و خودش باید پیش ببره وسط یهو ساناز دستشو گذاشت رو کیر من و علی و یکم از رو شلوار فشار داد دستمو بردم دیدم شرت پاش نیس تا فهمید فهمیدم به جفتمون گفت بشینیم رو زانو نشستیم و اومد بینمون کوسش اومد رو دهن من و کونش دهن علی و با ولع شروع کردیم خوردنش و صداش بلند شده بود انقدر خوردیم که خیسه خیس شده بود و اب ساناز اومده بود علی که سگ حرف گوش کن شده بود و منم انگار برده ی ساناز هر کارش یه بار روحم و ارضا میکرد ساناز بلند شد و نسشت با کونش لب دستشویی و جفت پاهاشو اورد بالا و پاشنه هاشو در اورد و انداخت زمین یه پاشو داد دهن من یه پاشو دهن علی انگشتاشو میچرخوند تو دهنمون و فشار میدادو با حرص و حشریت زیاد زل میزد تو چشامون و لذت میبردم من و اونم هی میخواست منو بیشتر تحریک کنه این وسطا چند بارم در دسشویی زدن ولی ما انقدر بالا بودیم کمتر میفهمیدم ساناز با پاهاش هلمون داد عقبو و گفت مرسی عشقم کفشامو پام کن منم کفشاشو پاش کردم و اومد رو زمین و گفت بریم بیرون علی اول رفت بیرون و ما هم سوسکی پوشتش رفتیم بیرون و گفت بریم لباس و پوشیدیم و نشستیم تو ماشین کم حرف میزدیم و بیشتر نگاه میکردیم از این که ما خمار بمونیم لذت میبرد و میدونست منم از این رفتارش لذت میبرم از پارکینگ که اومدیم بیرون پاهاشو از وسط صندلی آورد جلو گذاشت رو کنسول و سیگار روشن کرد و سیگار کشید ما همینطور خمار بدنش و پاهاش بودیم…

نوشته: علی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.