رفتن به مطلب

داستان گی عشق و عاشقی با پسر کونی


behrooz

ارسال‌های توصیه شده

 

عاشق پسر تو باشگاه شدم...

سلام امیرم 23 سالمه فمبوی هستم با بدنی کاملا دخترونه، و احساس زنونه
اومدم امروز داستان روزی که عاشق یه پسر شده بودم رو براتون بگم…
با بدن سکسی و سفیدی که داشتم خیلی اهمیت میدادم و اندامم خیلی برام مهمه به همین خاطر میخواستم باشگاه برم تا برجستگی اندامم بهتر نشون داده بشه… روز اول باشگاهم بود که تازه کامل بلد نبودم و از هم باشگاهیام سوال میکردم. داخل باشگاه همه نگاهشون به من بود و منم از این بابت لذت می‌بردم. و احساسی داشتم که من با اینا فرق میکنم و نگاهشون برای چی هستش…
یه پسره بود خیلی اندام و بدن سکسی داشت متوجه نگاه هاش میشدم اما زیاد نشون نمی‌داد که داره به من توجه میکنه نسبت به بقیه هم باشگاهیام همین دلیلی شده بود که منو بیشتر می‌شوند سمت خودش…
بعضی ها خودشون میومدن بهم راهنمایی میکردن و احساس می‌کردم یجوری میخوان باهام رفیق بشن…
ولی من از اون بابت محل نمی‌دادم چون میدونستم که آماری بشم دیگه جام اینجا نیست…
اون پسره که منو جلب خودش کرده بود اسمش مهدی بود. چهره خاصی داشت و دوس داشتم بالا سرم باشه و زیر سلطش باشم…
گاهی ازش سوال میکردم و خودم نزدیک خودش می‌بردم، احساس می‌کردم خیلی تو کفمه ولی خجالت می‌کشید و به روی خودش نمی‌آورد…
منم یه جوری میخواستم بیشتر بهش نزدیک بشم.
چند روزی گذشت که اون از همه به من بیشتر نزدیک شده بود و تموم سوال هام از اون می‌پرسیدم گاهی کمکی باهام میومد…
تا اینکه یه روز قسمت پا میخواستم کار کنم و همون روز شیطونین گل کرده بود و از بس تو کف بودم ی لباس خیلی تنگ و کوتاه تر پوشیدم تا خودم به مهدی نشون بدم. پشت ران میزدم که اومد نزدیکم و می‌گفت تا اینجا باید پامو بیارم بالا و دستش گذاشت از پشت روی رونم و ناخودآگاه همینجوری مکث کردم. داشتم دیوونه میشدم دوست داشتم همونجا منو بماله…
میگفت واقعا بدن خوبی داری ی مدت کار کنی پشت رونت فوق العاده میشه…
منم که قند تو دلم آب شده بود با قدرت کار می‌کردم و از نفس افتاده بودم…
همینجوری از زندگیش برام تعریف می‌کرد اینکه مجردی زندگی میکنه و استخر میره و به منم پیشنهاد داد استخر برم و برای اینکه بدنم نگیره حتی میتونه ماساژم بده و میگفت مدرک ماساژور داره…
منم که دیوونه شده بودم و همش دوست داشتم زیر سلطه یکی باشم و مثل زن برای یک مرد زنونگی کنم…
گفتم باش شب میام واسه ماساژ…
بلافاصله رفتم خونه و حموم و بدنم و نرم کننده زدم و حسابی به خودم رسیدم. میخواستم برم زیر دستش برام خیلی حس خوبی بود… اما فکر نمیکردم بخواد جسارتی بکنه و فقط میخواد ماساژ بده…
خلاصه رفتم خونش با شلوارک و یک تیشرت اومد ازم پذیرایی کرد و گفت باید لباست در بیاری روی میز دراز بکشی…
منم به خنده گفتم شرتم که دیگه نه…خندید و گفت نه نمیخواد
منم لباسام در آوردم و دراز کشیدم… کونم حسابی مور مورش میشد و کیر میخواست…
دستش که به بدنم خورد از حال رفتم دیگ… اینقدر خوب ماساژ میداد که دوست داشتم همونجا دست بزنم به کیرش مثل جنده ها بهش کون بدم.
اما این حس درونم بود و در واقعیت جرات همچین کاری نداشتم…
فکر کنم اونم همچین حسی داشت. دست به رونم میزد بیشتر دور کونم میچرخید… اونم کیرش سیخ شده بود. داشت میترکید من حسش میکردم… احساس می‌کردم داره از شدت شهوت ازم آب میاد کمی خیس شده بودم… دیگه طاقت نداشتم که خودم گفتم پا کار کردم کونمم کمی گرفته کونمم ماساژ بده…
که احساس کردم خوشحال شد و گفت پس باید شورتت در بیاری… خیلی ها میان اشکالی نداره راحت باش. ما محرمیم…
منم شورتم در آوردم اونم اصلا دست خودم نبود مثل زنی شده بودم که دوس داشتم برم زیرش و گاییده بشم
کیرم نیمه سیخ بود و وقتی دید خندید فکر کنم به سایزش که کوچیک بود خندش گرفته بود…
آخه من حس مردونه ندارم و فقط میخوام مثل زنا باشم…
خلاصه به شکم دراز کشیدم و دست که زد به کونم دلم ریخت پایین و ناخودآگاه کونم تکون میدادم براش… جوری که غیر مستقیم میگفتم بیا روم و منو بکن…
اونم کونم و که دیده بود کفش بریده بود و حسابی رفته بود تو کف میگفت عجب اندام دخترونه ای داری… به شوخی گفت آدم من دوست داشتم زنم همینجوری باشه… که منم گفتم خب باشه مال تو…که دیگه حیا اونم ریخت و خندید و گفت واقعا میشه… گفتم آره چرا نشه…
دیگه حسابی رفت سراغ کونم و دست به سوراخم میزد. داشتم میمردم… آروم انگشت می‌کرد تو کونم…
میدید که کونم باز شده قبلا با دو انگشت می‌کرد و منم ناله میکردم…
کیرش خودم گرفتم تو دستم اوووف لامصب چه کیری بود شورتش کشیدم پایین کیر شق شدش زد بیرون و مثل ندیده ها کردم تو دهنم و حسابی میخوردم و مک میزدم…
اوووم عاشق کیرش شده بودم… گفت دیگ طاقت ندارم منو برد روی تخت و گفت حالا که مثل زنمی بیا روم مثل زنا بکنمت…
من رفتم نشستم روی کیرشو و گفت خودت بکن توش…
کیرش گرفتم و آروم کردم سرش که رفت دردم گرفته بود… ولی خیلی بلد بود و آروم کیرش و تو کونم عقب جلو می‌کرد که خیلی بهم حال میداد…
ناله هام شروع شده بود و کیرش تو کونم تلمبه میزد و حسابی داشتم اسب سواری میکردم… داشتم از حال میرفتم
لپ کونم گرفته بود و حسابی میمالوند… کیرشم تو کونم میرفت و میومد تا اینکه همینجوری صداش در اومد و فهمیدم آبش اومده و ریخته تو کونم…
دوس داشتم هنوزم بکنه منو…
که تا آخر شب پیشش بودم حسابی باهم دوست شده بودیم و دو بار دیگ منو از کون کرد… الانم دلم لک زده واسه کیرش…
اوووم آب کیرش حسابی کونم و فرم داده بود…
مرسی تا انتها بودید. ممنون میشم نظرتون برام بنویسید…

نوشته: mandy.muse770

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.