رفتن به مطلب

داستان آغاز سکس ضربدری خفن


mame85

ارسال‌های توصیه شده

     ضربدری × داستان سکسی × داستان سکس ضربدری × سکس ضربدری ×

شروع یک ضربدری - 1

این داستان فقط جنبه سرگرمی داره و از یه ذهن بیمار اومده.لطفا اگه دوست داشتید بگید بقیه رو بعداً بزارم.بابت غلط های املایی از اساتید عذر میخواهم.
سلام.اسم من حمیده و ۳۸ سالمه.همسرم سارا ۳۳ ساله‌ و حدودا ۱۰ ساله که ازدواج کردیم.ما از همون اول از لحاظ سکس خوب بودیم و سارا همیشه به ارگاسم می‌رسید.حالا شاید در ماه دو بارش رو حال نداشت ولی همراهی میکرد که به منم خوش بگذره.ما جفتمون از لحاظ اندام و قیافه آدمای معمولی هستیم .سینه های سارا حدودا ۷۵ میشه.کمر تقریبا باریک و کون گنده که عاشق پوزیشن داگیه.فرم کونش از اوناییه که وقتی در می‌خوابه درز کونش خطی نیست و روی سوراخ کونش از هم بازه طوری که از بالا نگاه کنی سوراخش معلومه و یه کس کوچولو و تنگ بین پاهاش چشمک میزنه.
اوايل از آنال بدش میومد ولی انقدر انگشتام تو سوراخش کردم که الان هر بار باید از کون هم بکنمش.در کل زن هاتیه و مخصوصاً هفته اول بعد از پریودی باید هر شب سکس رو داشته باشیم.
داستان ما برمیگرده به یه رابطه خانوادگی با یکی از همسایه ها به اسم رضا که روبرویی ما بودن و زنش میترا با سارا دوست شدن و پاش به خونه ما باز شد.
میترا هیکل متوسطی داشت و قدش از سارا یه کم بلندتر بود ولی کون و سینه‌ش رو اون هیکل خیلی خودنمایی میکرد.رفت و آمد ما زیاد شد و روسری و مانتو مهمونی های روزای اول جاش رو داد به شلوار و تیشرت.تقریبا شیش ماهی از آشنایی ما گذشته بود که یه روز سارا گفت میترا ما رو برای عروسی داداشش دعوت کرده.عروسی هفته بعد بود و یه مهمونی تقریبا خلوت ولی توپ گرفته بودن و مختلط.
میترا یه لباس بلند پوشیده بود که یه چاک تا کمرش داشت و موقع رقص یا نشستن سر میز بغل باسنش معلوم بود و از پشت هم تا کمر لخت.سارا هم با کمک میترا لباس انتخاب کرده بود .یه دامن بالای زانو و تنگ با یه پیرهن حریر شیری رنگ و کاملا بدنش معلوم بود.من کلا نسبت به پوشش حساس نیستم و از زیبا و سکسی پوشیدن سارا لذت میبرم.
این مهمونی و رقص های چهار نفره من و سارا و رضا و میترا باعث شد که کلا تو خونه هم دیگه راحت پیش هم باشیم.میدونستم رضا خیلی دوست داره سارا رو دید بزنه چون بعد از اون عروسی بیشتر خونه ما میومدن یا دعوت می کرد ما بریم خب من هم نمی‌خواستم عقب باشم و حسابی تلافی میکردم.کون و سینه سارا درشت تر بود ولی میترا به خاطر قدش بیشتر به چشم میومد.
رابطه ما چهار نفر با یه مسافرت رنگ دیگه ای گرفت و خیلی تغییر کرد.جریانش از اینجا شروع شد که یه ویلا تو اولسابلنگا گرفتیم که چند روز بریم اولای پاییز بود و هوا هنوز خوب بود.
سوئیتی که گرفته بودیم فقط یه پارتیشن داشت که آشپزخانه رو جدا کرده بود اونم تقریبا ۱/۵متر ارتفاع داشت.همه همون پشت لباس رو عوض کردیم و سارا یه چايی گذاشت و بساط نهار رو را انداختیم.جوجه گرفته بودیم و دو تا دنبلان واسه مزه.کباب رو همونجا راه انداختیم و پای آتیش هر کدوم دو سه تا پیک رفتیم بالا.اونجا خلوت بود و یک دو تا خانواده بیشتر نیومده بودن.خیلی قشنگه اونجا و تا پایین ویلا ها ابر اومده بود مثل یه دریای سفید.نهار رو که خوردیم چون زود تاریک می شد هوا رفتیم چند تا عکس بگیریم.
یه لوکیشن خوب پیدا کردیم که خیلی قشنگ بود و کسی هم نبود.چند تا عکس گرفتیم که میترا گفت بچه ها من خیلی دوست دارم با لباس باز تو طبیعت عکس بگیرم
رضا.شر درست نکن ایجاد یکی ببینه.
میترا.اینجا که کسی نیست حمید و سارا هم غریبه نیستن.من که نمی‌خوام لخت شم فقط دوست دارم چند تا عکس بگیرم.
رضا.اگه قول میدی تابلو نکنی اشکال نداره.
من و سارا گفتیم اگه میخوایم ما بریم که میترا راحت باشه که میترا گفت نه اشکال نداره شاید سارا هم خوشش اومد دوس داشت بگیره.
میترا با به ببخشید شلوارش رو در آورد.زیرش یه شورتم جین پوشیده بود رضا با خنده گفت یاالله.یواش تر اینجوری که بعد چهار تا عکس لخت میشی.میترا یه کراپ پوشیده بود و با اون شورتک خیلی سکسی شده بود.ژست های سکسی می‌گرفت و دونه دونه عکسا رو چک میکرد از هر مدلی ۱۰ تا بیشتر گرفت.بعدش گفت با خودم لباس آوردم می‌خوام عوض کنم سارا جون میای کمکم کنی از تو کیفش یه پیراهن دکمه دار درآورد و پشت به ما کراپ رو در آورد و پیرهنو پوشید و دو تا سر پیرهنو گره زد به هم . رضا گفت دیدی گفتم تو آخرش لخت میشی میترا با خنده گفت لخت لخت نه ولی…
به سارا گفتم تو نمی‌خوای اینجا عکس بگیری؟
سارا.دوست دارم ولی روم نمیشه.
من.از نظر من مشکلی نیست اگه خودت دوست داری بگیر.
رضا تا شنید چی گفتم به سارا گفت آره سارا تو هم بیا عکس بگیر که من و حمید هم بی حساب بشیم.
میترا گفت هولید دیگه خوشتون میاد زنای همو دید بزنید اونم اینجوری.سارا گفت منم میام که هم بدهی شوهرمو بدم هم چند تا عکس متفاوت بگیرم.
سارا نشست رو زمین و از کیف میترا یه دامن کوتاه پیدا کرد و لباساش رو به جوری گرفت که زیاد معلوم نباشه دامن رو پوشید و شلوارش رو از زیرش درآورد و سوتینش رو هم باز کرد انداخت زمین و رفت پیش میترا.
دوتاشون شروع کردن به لوندی کردن و رضا هم تند تند عکس می گرفت.یه جورایی میخواست تو خودنمایی پیش هم کم نیارن.میترا یه ژست تکی گرفت و گره پیراهنش رو باز کرد و صافش کرد طوری که از بالا تا روی شلوارش لخت بود و زیپ شلوارش رو باز کرد و بغلای رو زد کنار یه شورت بک لس مشکی پوشیده بود شورتش رو کشید بالا و یه کم شلوارک رو داد پایین و کاملا جلوی شورتش معلوم بود.
سارا هم کراپ پوشیده بود و تا زیر سینه هاشو بود از بغل شورتش رو کشید بالا.شورتش لامبادا بود و کس های بغلش و پشتش از روی دامن معلوم بود.دامنش هم فقط روی باسن رو پوشانده بود.تو یه عکس نشست و تکیه داد به درخت.دامنش کاملا جمع شد بالا که کونش مشخص بود.خلاصه کلی عکس سکسی گرفتن و لباساشون رو پوشیدن و برگشتیم به کلبه.
تو این چند وقت آشنایی با هم مهمونی زیاد رفته بودیم ولی تا این حد لخت نشده بودن دخترا.
بساط عصرونه رو جور کرد سارا و یه چايی دم کرد.بعد از چایی دوباره رفتیم یه دوری اونجا زدیم خیلی قشنگ بود و کلی انرژی مثبت میداد به آدم.
شام رو رضا املت زد و بعد شام میترا آهنگ گذاشت و دست سارا رو گرفت بلند کرد با هم برقصن.سارا قشنگ می‌رقصید و حسابی تکون میداد.میترا هم خوب بود.رضا مزه ها رو آورد و اونا هم نشستن و بساط مشروب به راه شد.کله‌مون داغ شده بود.ضا بحث قبل ازدواج رو پیش کشید که دوس دخترش کیا بودن و چجوری بودن و از هیکلشون تعریف میکرد از منم پرسید چه کارا کردی؟میترا گفت اکثرا قبل ازدواج رابطه داشتن من یه دوست پسر داشتم که قصد ازدواج داشت و دو سال رابطه‌مون طول کشید ولی بابام موافقت نکرد.سارا هم گفت من خیلی شیطون بودم دوس پسر زیاد داشتم ولی فقط یکی از اونا جدی بود بقیه رو تیغ میزدم.
میترا…رابطه هم داشتی باهاشون؟؟
سارا…آره چند باری شیطنت کردیم ولی در حد کم…
البته من خبر داشتم و گفته بود که با دوست پسرش بوده در حد مالیدن و لاپایی…
میترا…از رابطه‌ت میگی؟؟
سارا…همسایه مادربزرگم بودن پنجشنبه خونه‌شون خالی بود منم از پشت بوم رفتم پیشش.همدیگه رو بغل کردیم و تا چشم به هم زدیم لخت شده بودیم.یه کم که مالیدیم همو منو دمر کرد و خوابید روم.خیلی مواظب بودم باکرگیم نپره اونم میخواست از پشت بکنه منو و خودش رو چرب کرد و کیرش رو گذاشت جلوی سوراخ کون میده ذره که فشار داد خیلی دردم گرفت.داشتم میسوختم نذاشتم ادامه بده.لاپايی ارضا شد منم از همون راه که رفته بودم برگشتم خونه و رفتم حموم.
باورم نمیشد که سارا اینقدر راحت پیش رضا تعریف کنه که فهمیدم خیلی مسته.
میترا…آره خیلی درد داره.دوست پسر من یه بار از عقب کرد به زور تحمل کردم بعد از اون دیگه بهش اجازه ندادم.چند باری هم که پیشش رفتم واسش ساک زدم که ارضا شد.رضا هم چند بار که از عقب خواست بهش ندادم و براش تعریف کردم که دردش رو نمیتونم تحمل کنم.البته قبل ازدواجمون میدونست رابطه داشتم.
مستی کلا باعث شده بود بی حیا بشیم.من و رضا هم چند تا از سکسامون رو تعریف کردیم و میترا و سارا هم از دوست پسراشون گفتن.
جاها رو با فاصله از هم انداختیم رضا گفت حیف نمیشه اینجا کاری کرد خیلی فاز سکس گرفتم.گفتم عکاسی از این دو تا حشریت کرده؟گفت آره دروغ چرا مگه تو با دیدن میترا تحریک نشدی؟؟ گفتم چرا ولی دستمون کوتاهه.رضا موذیانه خندید و گفت باید ببینیم که زودتر می‌خوابه… میترا رفت پشت پارتیشن آشپزخانه و لباسش رو عوض کرد و یه دست لباس خواب پوشید.سارا کلا موقع خواب لباس زیر نمیپوشه رفت اونا رو درآورد و به شلوار و تیشرت تنش کرد و اومد پیش من دراز کشید.گفتم اسرا رو آزاد کردی گفت آره خوب نیست موقع خواب سوتین ببندی میترا هم گفت راست میگه منم نمیپوشم.رضا میترا رو بغل کرده بود از پشت دستش رو برد تو لباس میترا و سینه هاشو رو گرفت و گفت راس میگه الان تست کردم.میترا گفت شعور نداری دیگه.سارا گفت چیکار داری حمید هم عادت داره موقع خواب دستش تو لباس منه و بازی می‌کنه.رضا گفت میترا جون یاد بگیر از سارا ببین چقدر فهمیده‌س.
از مستی نفهمیدم کی خوابم برد صبح که بیدار شدم چشمم به میترا افتاد که شلوارش پاش نبود و دکمه های لباسش باز بود.شورت هم نپوشیده بود و لخت لخت بود بر چشمی براندازش کردم.سینه های خوشگل و درشت بدن سفید و و کس شیو کرده.چند لحظه داشتم از دیدن بدنش لذت می‌بردم که برگشت پشت به من و پتو رو از زیرش کشید روی خودش.هنوز خواب بود و سردش شده بود.چه کون تمیز و خوشگلی داشت.سارا کونش بزرگ بود ولی کون میترا خوشگل و خوش فرم بود.با دستش پتو رو کشید رو کونش و پاهاش و رفت زیر پتو.

میترا رفت زیر پتو و دیگه فایده نداشت دیدنش.سر صبح طبق شرایط ما مردا راست کرده بودم با دیدن بدن لختش دیگه کیرم داشت میترکید.ساعتم رو نگاه کردم دیدم شیش صبحه.من کلا سحر خبرم ولی توقع داشتم با مستی دیشب حداقل تا ۹ بخوابم.تو رختخواب بودن فایده ای نداشت آروم بلند شدم حوله‌ام رو برداشتم که برم حموم.حموم توی محوطه بود.یه اتاقک یک در یک که در آهنی داشت و بالاش باز بود.آب داغ خیلی حال میداد مخصوصاً با تنفس هوای پاک تو ارتفاعات.دوش گرفتم و حوله رو پیچیدم دور کمرم و اومدم بیرون.پرنده پر نمی‌زد.حتی محلی ها هم نبودن.فقط چند تا گاو یه کم بالاتر در حال چرا بودن.اومدم تو سوئیت دیدم میترا بیدار شده و نشسته تو رختخوابش.با اینکه دید من اومدم خودش رو نپوشوند.دکمه های پیراهنش باز بود .یه نگاه انداختم سوتین نداشت و لباس خوابش فقط روی سینه هاشو رو پوشانده بود و شلوار هم نپوشیده بود ولی شورت پاش بود. پاهاش رو هم جمع کرده بود تو سینه‌ش.
گفت هوا چطوره.؟؟
من…عالی.یه کم سرده ولی خیلی قشنگه.مه تا پایین ویلاها اومده.
میترا… تعریف صبحای اینجا رو زیاد شنیدم.اینا هم که مثل اسب خوابیدن.تو زود خوابت برد و هر چی ما حرف می‌زدیم با هم بیدار نشدی…
من…تو چطور زود بیدار شدی؟؟
میترا…من خوابم سبکه.رفتی حموم بیدار شدم.اینا فک نکنم حداقل تا ۱۰ بیدار شن.تا من میرم سرویس زیر آب رو روشن کن یه آب جوش بخوریم با هم.
میترا از جاش بلند شد و گفت ببین کسی بیرون نیست؟حوصله شلوار پوشیدن ندارم الان.
لباس میترا تا روی باسنش میومد.گفتم لخت میری سرما نخوری…بیرون رو نگاه کردم و گفتم نه.امنه.
میترا رفت بیرون.زیر کتری رو روشن کردم و اومدم لباسام رو تنم کردم.یه نگاه به سارا و رضا انداختم خواب خواب بودن.
میترا اومد تو و گفت عجب هوائیه.کلی انرژی مثبت داره پایه ای تا اینا بیدار میشن بریم یه دور بزنیم…
گفتم باشه.موافقم. تا آب جوش میاد آماده شیم بریم.
میترا یه شلوار اسلش پوشید و لباسش رو درآورد یه هودی تنش کرد.منم لباسام رو عوض کردم و هر کدوم یه لیوان آب جوش خوردیم و زدیم بیرون…به میترا گفتم اینا بیدار نشن نگرانمون بشن…؟؟
نکنه می‌ترسی تا برگردیم رضا ترتیب سارا رو بده؟؟
من…نه اتفاقا.میترسم بگه حمید زن منو برده بهش حال بده.
میترا…نترس…نمی‌فهمن که ما رفتیم بیرون…
از سوییت زدیم بیرون چند قدمی که دور شدیم میترا گفت اگه میخواست اتفاقی واسه سارا پیش بیاد همون دیشب میشد.
گفتم چطور مگه؟؟
میترا…دیشب که تو درجا خوابت برد ما هم مشغول حرف زدن بودیم که رضا گفت پایه این یه چند پیک دیگه بزنیم؟؟بساط رو آوردیم و سه‌تایی مشغول شدیم و حسابی مست شدیم شروع کردیم باز از خاطرات مون گفتیم و رضا از دوستدختراش تعریف کرد من و سارا هم از دوست پسرامون.میدونستی سارا یه بار تو مجردی اینجا اومده بوده؟؟گفتم میدونستم ولی گفته بود با دوستای دانشگاه اومده.میترا گفت آره ولی دوستش بودن و دوست پسر دوستش و اینجا شب تریسام زدن…گفتم تو چی؟
میترا…من تعریف کردم واسه‌شون که قبل ازدواج سکس کامل داشتم اونم یه مدت طولانی.چون دانشجو شهرستان بودم و یک سال با یه پسر هم خونه بودم.گفتم خب بعدش.
میترا…من سرم رو گذاشته بودم و پای رضا.موقعی که سارا داشت از تریسا متون تعریف میکرد رضا راست کرده بود.آخه کامل با جزییات می‌گفت…رضا هم جلوی چشم سارا داشت با من ور میرفتم و دکمه های لباسم رو باز کرد.منم خیلی داغ کرده بودم و مقاومتی نکردم.رضا هم حسابی مشغول بود.خیلی حشری شده بودیم.خودم شلوارمو درآوردم و دستم رو کردم تو شلوار رضا…
من…دیدم صبح پتو روت نبود و همه جات معلوم بود.
میترا…پس قشنگ چشم چرونی کردی.اشکال نداره ‌با رضا بی حساب شدی.
من مگه سارا هم لخت شد؟؟
میترا…سارا که داشت تعریف میکرد از یکیشون رضا گفت چه حالی کرده اون پسره.من خیلی دوست دارم دوتا زن رو کنار هم لخت ببینم ولی تا حالا نشده.منم گفتم منو که لخت کردی جلوی سارا میخوای سارا هم لخت بشه به آرزوت برسی؟؟رضا گفت من که از خدامه.سارا تو قبول می‌کنی منو به آرزوم برسونی؟؟سارا گفت زیادیت نشه.میترسم هوس تریسام هم بکنی.
رضا…اون که جزء آرزوهامه ولی قول میدم بهتون دست نزنم فقط نگاه کنم.
منم گفتم سارا بیا امشب این بچه ما رو خوشحال کن.سارا گفت به شرطی که من و تو همدیگه رو بغل کنیم.گفتم باشه قبوله…از نه فقط بغل…رضا گفت اجازه میدید ازتون عکس بگیرم که آلبومم تکمیل بشه.سارا پتوش رو انداخت بغل پتوی ما یه چند بار صدات زد که مطمئن بشه خوابی اومد پیش منو گفت تو لباسام رو در بیار پیرهن خودمو در آوردم و اومدم بغل سارا تیشرت و شلوارش رو هم درآوردم.لباس زیر که نداشت.همدیگه رو بغل کردیم رضا هم تند تند عکس نینداخته آزمون.سارا گفت فقط یه جور بنداز صورتمون معلوم نشه…رضا کلی مدل مختلف گفت ما وایسادیم و اونم عکس گرفت.
گفتم میخوای بگی تو اون شرایط دو تا زن لخت بودیم رضا کاری نکرد؟؟میترا گفت.نه نگران نباش.
گفتم خب رضا کامل همه جای سارا رو دیده کلی هم عکس از بدنش گرفته.میترا گفت خب تو هم زن رضا رو لخت دیدی.بی حساب میشین.گفتم من که از تو عکس نگرفتم.
میترا گفت خب الان اینجا که رسیدیم هیچکس نیست.منم لخت میشم از همه جام عکس بگیر داشته باشی فقط برام بفرستین منم می‌خوام عکسا رو.
گفتم این عکسای لخت رو واسه چی میخوای؟؟
میترا…به اینش کار نداشته باش دیگه…
گفتم ولش کن… زیاد با لخت شدن سارا پیش رضا مشکل ندارم.میذارم پای مست بودنتون.الان هم سرده لخت بشی سرما میخوری.
راستش اینکه سارا پیش میترا و رضا لخت شده بود خیلی حشرییم کرد.میترا هم فهمید و گفت از اینکه زنت پیش رضا لخت شده تحریک شدی.گفتم دروغ چرا.آره.
میترا گفت دیروز خیلی دوست داشتم لخت کامل عکس بگیرم و ربطی به دیشب ندارن.فقط اون موقع یه کم ترسیدم.الان هم بیا تو ازم عکس بگیر.زود لباسام رو می‌پوشم.گفتم اگه خودت میخوای باشه.
میترا گفت تو گوشیت رو آماده کن من که لخت میشم تند تند عکس بگیر.فقط کادر دوربین رو چک کن اول که خوب باشه خودم ژست میگیرم.گفتم باشه…
یه کادر بندی کردم و به میترا گفتم من آماده ام.
میترا جلوی دوربین وایساد و بغل های هودیش رو گرفت و کشید بالا تا روی سرش.سینه های گردش افتاده بودن بیرون.منم از روبرو از بغلا و از پشت سر عکس می‌گرفتم.سردی هوا باعث شده بود سینه هاش سفت بشن و سر بالا.خیلی سکسی بودن.هودی رو درآورد و انداخت کنار .پشت به دوربین همزمان هم میشد و شلوارش رو میکشید پایین.بیشتر داشت قر میداد.گفتم میترا اینجوری که تو لخت میشی نمیتونم تحمل کنم.گفت اگه رضا دیشب سارا رو کرده بود یه حرفی ولی الان فقط ببین.
شلوارش رو تا زانو کشید پایین و کمرش رو قوس داد.کونش خیلی خوشگل بود.یه شورت بک لس پوشیده بود که فقط خط کونش رو پوشش میداد.
شلوارش نصفه پایین بود برگشت سمت من و پاهاش رو از هم باز کرد و دستاش رو جمع کرد تو سینه‌ش که باعث شد سینه های سربالاش بچسبم به هم و بغلای شورتش رو گرفت کشید بالا.شورت رفته بود لای کصش.حرکت بعدی جلوی شورتش رو داد پایین و کصش رو داد جلو.یه کص خوش فرم و شیوه کرده و سفید.خیلی عالی بود.شلوارش رو کامل در آورد و چند تا عکس مختلف سرپایی انداخت.خیلی سکسی ژست می‌گرفت.گفتم خوب واردی.گفت از رضا یاد گرفتم‌‌عکسای دیشبی که از من و سارا گرفت رو ببینی چی میگی.کلی ژست سکسی گرفتیم.هم تکی هم دو نفره.رو زمین داگی شد .چند تا عکس از جلو گرفتم.گفت برو از پشت بگیر که شورتمم در بیارم.
رفتم پشت سرش و نشستم رو زمین.با دست امرای کونش رو باز کرد خط شورت روی سوراخ کس و کونش رو گرفته بود.بعد خیلی آروم شورتش رو تا زانوش کشید پایین.گفتم میترا چه کون آکبندی داری؟به رضا کون نمی‌دی.گفت همچین آکبند هم نیست فقط رضا کیرش کلفته میترسم.دردش زیاده.گفتم مگه دادی؟؟گفت یه دوست پسر داشتم کیرش باریک بود.به اون دو بار دادم.
من…قبل ازدواج؟؟
میترا…‌…نه دو سال بعد ازدواج.
من.هنوزم هست‌؟؟
میترا…نه از ایران رفت
میترا به کمر دراز کشید و پاهاش رو داد بالا و با دستاش سینه هاشو رو جمع کرد وسط.گفت هم از بالا بگیر هم بغل هم از پشت.
من…کس خوش فرمی هم داری میترا.
میترا.کس سارا که خوشگل تره…دیشب رضا کلی ازش تعریف کرد.فقط گفت که تو گفتی از کون دادن خوشش میاد.گفت به سارا که کونش گشاد شده یه کم.
میترا دمر خوابید چند تا دیگه عکس هم ازش گرفتم.بهش گفتم که باسن و سینه هات خیلی تو چشمم.خداییش هم کون خوشگلی داشت مخصوصاً دمر خوابیده بود.
میترا پاشد لباساش رو پوشید و راه افتادیم سمت سوییت.بین راه گفت تا حالا سارا نگفته بود تریسام کرده.گفتم نه.تو چی؟؟ تا حالا نداشتی.گفت نه قسمت نشده‌‌.

نوشته: حمید

  • Like 3
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 3 هفته بعد...


شروع یک ضربدری - 2

سلام.
این قسمت دومه داستانه که همون اول هم گفتم کاملا تخلیه و واقعی نیست.از تشویق ها و انتقادات همه ممنونم.بعضی جاها اشتباه تایپی داشت.یکی از دوستان نوشته بود کس بغل و پشت ندیدیم.اون کش شورته…منم ندیدم.به هر حال ببخشید بابت اشتباهات.امیدوارم از قسمت دوم لذت ببرید.
میترا گفت تا حالا سارا از تریسا مش واست گفته؟؟
گفتم نه مگه تریسامم کرده.گفت که زنت باتجربه‌س فقط لو نداده.
من…چطور واسه تو گفته…
میترا…ما زنا خیلی چیزا پیش هم میگیم.
حالا کی تریسام کرده؟؟
میترا…بزار به وقتش تعریف می‌کنه واست…
با این شرایطی که پیش اومده بود خیلی راحت شده بودیم و دیگه خجالت و این حرفا معنی نداشت.
رسیدیم به ویلا در رو باز کردیم و رفتیم تو.
رضا و سارا هنوز خواب بودن.سارا طبق عادتش به بغل خوابیده بود و پتو رو جمع کرده بود تو بغلش.نه شلوار پاش بود و نه شورت.تیشرتی هم که تنش بود تا زیر سینه هاشو رفته بود بالا.یه پاشو جمع کرده بود تو شکمش و کامل کس و کونش معلوم بود.
به میترا گفتم شلوار سارا کو؟؟خندید و گفت دیشب که بغل هم لخت شدیم بعدش فقط تیشرت پوشید.
لباسامو عوض کردم و راحتی پوشیدم و رفتم یه کم با فاصله از سارا دراز کشیدم.میترا هم لباساشو درآورد و همون‌جوری لخت مادر زاد رفت زیر کتری رو روشن کرد و اومد دراز کشید.گفتم تو نمی‌خوای لباس بپوشی اینا بیدار میشن ناجوره.
میترا…سارا رو ببین لخت خوابیده…رضا هم لخته…فقط تو لباس داری به نظرم تو لخت شو همه مث هم باشیم.دیدم منطقیه حرفش.میترا به شکم دراز کشیده بود واقعا بدنش دیدن داشت.با پاهای کشیده.کون گنده و گرد.کمر باریکش منظره سکسی درست کرده بود .به هوای درآوردن لباسام بلند شدم که بهتر ببینم بدنش رو.
فقط شورت پام‌ موند و دراز کشیدم رو پتو.میترا دستش رو گذاشت زیر چونش و سرش رو یه کم گرفت بالا.از بغل واقعا سکسی بود.فرم پاها و باسنش یه طرف سینه های درشتش یه طرف.گفتم میترا جون خیلی بدنت عالیه.
میترا…شما مردا همه همینین.دیشب رضا هم مدام به سارا می‌گفت.
من.چی مثلا؟
میترا…همین حرفهای تو.از اندام و بدن سارا تعریف میکرد.
من…جدی دیشب رضا کاری نکرد؟؟
میترا…سکس نه ولی دروغ چرا دست میزد و ژست عکس میداد…
البته سارا هم چند بار کرم ریخت .
من…چطور؟تعریف کن.
میترا.سارا از رضا خواست چند تا عکس تکی هم بگیره ازش.بعد پشت به رضا داگی شد و سینه هاشو رو گذاشت زمین و از بین پا با انگشت کصش رو باز کرد.رضا کاملا راست کرده بود.یه صحنه هم ۶۹ شدیم به من گفت با دست کونش رو باز کنم و زبونم رو بزارم رو کصش.معلوم بود زده بالا.
با تعریفای میترا حسابی راست کرده بودم و این حجم از جنده بازی از سارا که دختر محجوبی بود برام بعید بود.
من خب بعدش چی شد.‌
میترا…سارا از من اجازه گرفت چند تا عکس هم با رضا بندازه…مستی و بوی شهوت باعث شده بود کلا چیزی برامون مهم نباشه.گوشی رضا رو گرفتم و رضا رفت پیش سارا.‌‌
سارا به رضا گفت تو سرپا وایسا من داگی میشم بعد با دستت بذار بین پاهام.فقط میترا یه جور بنداز سر رضا معلوم نباشه…سارا داگی شد و رضا دستش رو گذاشت رو کصش.چند تا گرفتم گفت حالا رضا دو تا انگشت بکن تو .رضا انگار دنیا رو بهش داده بودن دو تا انگشت رو کرد تو کس سارا و یکم کشید بالا.
میترا همزمان با تعریف کردنش شورت منو یه ذره داد پایین و کیرم رو گرفت و گفت کیرت خوبه ها…حاضرم به این کیر کون بدم.رضا کیرش کلفته مواظب باش سارا رو نکنه.رایت کرده بودم حسابی میترا گفت به خاطر بدن لخت من راست کردی یا کارای زنت.گفتم هم این بدن سکسی و کون خوشگلت هم جنده بازیهای سارا…جدی جدی دیشب رضا کس سارا رو انگشت کرد؟؟
میترا…خیلی بیشتر…
من…ادامه‌ش رو بگو ببینم چی شده من خواب بودم.
میترا…‌‌…من پشت سارا بودنم و سارا هم داگی.رضا هم داشت کس زنت رو میمالید.سارا از شهوت صداش در نمیومد.رضا انگشتش رو درآورد و آب کس سارا رو میک زد و یه کم سوراخ کون سارا رو تفی کرد و انگشتش رو کرد تو کون سارا.سارا مدام کونشو تکون میداد معلوم بود داره لذت میبره.رضا یه انگشت رو کرد دوتا تو کون سارا…منم از شهوت خیس خیس بودم…
میترا داشت با کیرم بازی میکرد دستمو انداختم دور کمرش و کشیدمش سمت خودم و دستمو کردم لای سینه هاشو مالیدم.میترا یه بالش کشید سمت خودش و گذاشت زیر کمرش و با این کارش کونش اومد بالا.منم دستمو بردم وسط کونش…حسابی کصش خیس بود.انگشت کردم تو و کشیدم بیرون و انگشتم رو گذاشتم دهنم…
میترا.‌‌…خوشمزه بود؟؟
من…مگه میشه آب این کص بد مزه باش…بقیه داستان رو تعریف کن.
یه نگاه به اون دو تا انداختم و گفتم میترا بیا یه کم شیطنت کنیم.گفت مگه الان داریم چه کار میکنیم.
بلند شدم و گفتم بیا بغل پتوی سارا رو بگیر ببریم بخوابونیمش پیش رضا…
میدونستم سارا خوابش سنگینه.میترا رفت پتوی رضا رو زد کنار .رضا کاملا لخت بود.دو نفری پتوی سارا رو کشیدیم تا بغل رضا.میترا تیشرت سارا رو آروم درآورد و کامل لختش کرد و بعد بغلش خوابید و بغل کرد سارا رو .سارا غلت زد سمت رضا و کامل رفت تو بغلش.میترا اومد اینور و رضا تو خواب به هوای میترا سارا رو بغل کرد و چسبوند به خودش و دستش رو انداخت رو کمر سارا.میترا پتو رو کشید رو اونا و اومد بغل من.دستمو دراز کرد و سرش رو گذاشت رو دستم و کونش رو چسبوند به کیرم و یه کم با کونش بازی کرد بعد کیرم رو گرفت گذاشت لای پاش. منم دست چپم رو که آزاد بود گذاشتم رو سینه‌ش و گفتم ادامه بده ببینم رضا تا کجا رفته…
.
میترا…رضا انگشتش رو کشید بیرون از کون سارا منم که کرمم گرفته بود و داشتم دیوونه میشدم گفتم سارا بشین رو زانوهات و کیر رضا رو بگیر دستت تا از ساک زدنت عکس بگیرم.
سارا …واقعا ساک بزنم واسه رضا…؟؟
میترا…اگه خوشت اومد بزن.طبیعی تره اونجوری…
سارا نشست جلوی رضا و کیر رضا رو گرفت تو دستش…گفتم تو راحت باش من تند تند عکس میگیرم.سارا یه کم زبون کشید زیر کیر رضا و خایه هاشو رو با دست میمالید.سر کیر رضا رو بوس کرد و با لباش بازی میکرد با کیر رضا…خیلی حرفه ای داشت جلو می‌رفت.شروع کرد به ساک زدن.کیر رضا تو دهنش جا نمیشد.
گفتم میترا اینا مثلاً سکس نکردن؟؟
میترا.وایسا فعلا…به رضا و سارا گفتم ۶۹ بشن.رضا دراز کشید و سارا هم کصش رو گذاشت جلو دهن رضا و کیر رضا رو گذاشت لای سینه هاش.مث پورن استارا دو طرف سینه‌شو جمع کرد و یه تف انداخت رو کیر رضا و گذاشت لای سینه‌ش.
رضا از پشت دو طرف کون سارا رو باز کرده بود و انگشت اشاره رو کرده بود تو کون سارا انگشت شصتش هم تو کصش بود و همزمان داشت کصش رو میخورد.سارا هم کلا تو فاز سکس بود هم ساک میزد و هم سینه ها رو میمالید.
میترا برگشت سمت من و لبامو بوسید و یه کم لب گرفت رفت پایین و شروع کرد به ساک زدن.خیلی قشنگ میخورد گفتم تو هم استادی ها.گفت پیش زنت باید لنگ بندازم.معلومه اینکاره‌س.
میترا رو بغل کردم و انداختم رو همون بالشی که اول زیر کمرش بدود و رفتم سراغ سینه هاش.آخ و اوخش در اومده بود.یه کم که خوردم سینه هاش رو رفتم پایین و زبونم رو کشیدم رو کصش.چه کص تمیز و خوشمزه ای داشت میترا…

نوشته: حمید

  • Like 2
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 2 هفته بعد...

شروع یک ضربدری - 3

دوباره سلام.
امیدوارم که از این داستان لذت ببرید…
نظر بدید که منم بتونم کیفیت داستان رو بالاتر ببرم.
ممنونم
میترا پاهاش رو گذاشت رو شونه هام و منو فشار میداد سمت کصش.دستام رو از بغل رد کردم و سینه هاشو میمالیدم.از شدت شهوت فقط پیچ و تاب میخورد و این تکون خوردناش دیونه‌م کرده بود.پاهاشو دادم بالاتر و زبونم رو میچرخوندم رو سوراخ کونش.حسابی نرم شده بود و نبض میزد سوراخش.کف دستمو بردم زیر کون میترا و انگشت شصتم رو گذاشتم جلوی کونش و بازی میکردم باهاش که میترا کونش رو تکون داد و باعث شد انگشتم بره تو.
میترا خودش رو کشید جلو و نشست.صورتمو گرفت و لباشو گذاشت رو الان و تو گوشم گفت دیونه‌م کردی.سارا می‌گفت تو سکس خوبی ولی فکرش رو هم نمی‌کردم اینجوری باشی.
میترا دمر دراز کشید و بالش رو گذاشت زیر شکمش.با این کار حسابی کونش زده بود بالا و سکسی شده بود.رفتم جلوش نشستم و کیرمو گرفت تو دستش و میکشید رو لباش.با یه دست تحملم رو گرفت و شروع کرد به ساک زدن.
چشمم افتاد به سارا و رضا.اینقدر که مست شهوت و بدن میترا بودم اصلا حواسم به اون دو تا نبود.
پتو از روشون رفته بود کنار و رضا سارا رو از پشت بغل کرده بود و یه پاش وسط پاهای سارا بود.دستش هم انداخته بود تو سینه های سارا و یکیشون تو دستش بود.به میترا گفتم اینا مگه کی خوابیدن که بیدار نمیشن.میترا گفت دم دمای صبح بود.واسه همینه که اینقدر عمیق خوابیدن اونم با کاری که اینا کردن دیشب.
از جلوی میترا بلند شدم رفتم پشت سر اون دوتا ببینم تو چه وضعیتی هستن .دراز کشیدم و از بین پاهای رضا نگاه کردم.کیر رضا خوابیده بود و سارا چون یه پاش رو جمع کرده بود تو شکمش سوراخ کونش معلوم بود.رضا یه دفعه اینجوری شد و به کمر خوابید.سارا هم که بین پاهاش خالی شده بود دمر شد.رضا انگار که چیزی کم کرده باشه دوباره برگشت سمت سارا و پاشو انداخت رو کون سارا و دستش رو انداخت دور کمرش.کیرش چسبیده بود به پای سارا.
آروم پای رضا رو برداشتم از رو سارا و دست رضا رو گرفتم گذاشتم لای کون سارا.
میترا بلند شد اومد منو از پشت بغل کرد.سینه هاشو چسبوند به کمرم و با دستش کیرم رو گرفت و میمالید.رضا یه لپ کون سارا رو گرفته بود.میترا گفت خوشت اومده زنت لخت بغل به مرد دیگه س.
گفتم آره.حس قشنگی داره
تکون خوردناش اون دو تا زیاد شده بود به میترا گفتم الانه که بیدار بشن تو برو اون ور رضا منم اینور پیش سارا می‌خوابم ببینیم بفهمم بغل همت چه کار میکنن.
هر کدوم سر جای خودمون خوابیدیم.من حواسم به اونا بود که دیدم رضا دستش رو از رو کون سارا برداشت و یه کم خودش رو کش آورد و نشست تو رختخواب.یه دفعه مث این برق گرفته ها شد.تعجب کرده بود بین دو تا زن لخت خوابیده.زیر چشمی داشتم نگاش میکردم.اول صورت سارا رو نگاه کرد بعد میترا تازه فهمید کدوم زن خودشه.یه نگاه به من کرد و دوباره دراز کشید بغل سارا و دستش رو گذاشت رو کونش و یه کم مالیدش و بعد کمر سارا رو گرفت آروم کشید سمت خودش و دراز کشید بغلش و کیر شق شده‌ش رو گذاشت لای پای سارا.نمیدونم تونست توش بکنه یا نه.یه بیست ثانیه ای کمرش تکون میخورد رو کون زنم بعد خودش رو کشید عقب و کیرش رو چسبوند به شکمش و لرزید.با کون زنم ارضا شده بود.بلند شد از سر جاش و رفت از سر ساکسون حوله برداشت پیچید به کمرش و رفت حموم.
بلند شدم رفتم بغل میترا و دراز کشیدم و از پشت بغلش کردم.میترا با دست لپ کونش رو کشید.کیرمو گذاشتم جلوی کصش با یه فشار رفت تو میترا کونش رو بازی میداد رو کیرم.داشتم ارضا میشدم که کشیدم بیرون و آبم ریخت روی کس میترا.
میترا گفت دیدی شوهرم با کس و کون زنت ارضا شد نتونستی تحمل کنی؟یکی طلبت.گفتم یه چیزی تنت کن می‌خوام سارا رو بیدار کنم.میترا همون پیرهن مردونه دیشب رو پوشید و دراز کشید گفتم تا سارا بیدار نشده تو از جات بلند نشو.
شلوارمو رو پوشیدم و اومدم سراغ سارا…
صورتش رو بوسیدم.سارا…عزیزم…بیدار شو ظهر شده…پاشو می‌خوام بریم کم‌کم…
سارا بیدار شد و تا دید لخته پتو رو کشید رو خودش.شوکه شده بود…گفت لباسام کو؟؟گفتم نمی‌دونم.بیدار که شدم همینجوری لخت بودی.
سارا…رضا کو؟؟؟
من…رفت حموم…اونم لخت بود.
سارا…خاک تو سرم…رضا اینجوری منو دید…
من…دیشب که جفتتون لباس داشتید صبح که بیدار شدم جفتتون لخت بودین بغل هم…
سارا…دیشب میترا پیش من خوابیده بود.اذیتم نکن.
بعدش تو منو دیدی بغل رضا لختم بیدارم نکردی.
من…چیز خاصی نبود.فقط بغلت کرده بود.رضا که بیدار شد خودش هم مث اینکه تعجب کرده بود تو لخت بغلشی زودی رفت حموم.الان هم پاشو به چیزی تنت کن تا نیومده.
سارا بلند شد لباساش رو پوشید و گفت میترا ندید.گفتم نه اون خواب بود.
سارا…فکر بد نکنی عزیزم من اصلا اینایی که میگی رو نفهمیدم.
من…متوجه شدم خواب بودی.اشکال نداره.
رضا از حموم اومد بیرون و به ما سلام و صبح بخیر داد و رفت سراغ میترا.
میترا خودش رو به خواب زده بود.پتو روش نبود.شورتش رو پوشیده بود ولی پیرهنه یه کم جمع شده بود بالا.
رضا یه نگاه سرشار از رضایت به من و سارا کرد و گفت این میترا خانوم تو هر جمعی که میریم یه کاری می‌کنه همه از دیدنش فیض ببرن.
احساس کردم داره به من میگه که از کون زنت حسابی فیض بردم.یه نگاه خریدارانه به سر تا پای سارا کرد و گفت سارا خانوم دیشب خیلی گرما شده بود؟؟
سارا…چطور مگه؟؟
رضا…آخه لباسات تنت نبود صبح که بیدار شدم.
سارا…واسه همون بوده که تند رفتی حموم…خواستی تا تصویرش محو نشده یه حالی ببری…
رضا…تصویری که سر صبح دیدم محاله محو بشه…
من…حق داری منم عکس گرفتن ای دیروز میترا یادم نمیره…
سارا…کوفتتون بشیم…یه کم جنبه داشته باشید تا دفعه بعد هم جرات کنیم کنارتون لخت بشیم…
رضا رفت سراغ میترا و بیدارش کرد.
میترا یه کم خودش رو مرتب کرد و گفت آبجوش رو بزارین من برم یه دوش بگیرم بیام.سارا گفت منم میخواستم برم.
میترا…بیا با هم بریم…
اونا که رفتن حموم رضا گفت ناراحت نشدی که گفتم سارا رو لخت دیدم.گفتم نه.آخه منم لخت میترا رو دیدم پس بی حساب شدیم.
رضا…صبح دیدی؟؟؟
من…آره صبح لخت لخت بود.
رضا…دستمالیش کردی؟؟؟
من…به کم به بهانه بیدار شدن.گفتم لباس بپوشه که سارا رو بیدار کنم.
تو چی…سارا بغلت لخت بود.نمالیدیش.
رضا…یه دستی به کون و سینه‌ش کشیدم.زنت خیلی کص حقیه…
من…زن تو هم خیلی سکسیه.کون خوشگلی داره.مخصوصا سوراخ کون آکبندش…
رضا حوله‌ش رو انداخت و گفت با این کیر گنده بایدم أکبند بمونه…
من…البته دیشب که خودش می‌گفت دوست پسرش چند باری کونش گذاشته…
رضا…نوش جونش.کون خوب رو باید کرد.
رضا لباس تنش کرد و سارا و میترا هم از حموم اومدن بیرون.یکی یه دونه حوله پیچیده بودن به خودشون.
میترا و سارا رفتن پشت پارتیشن آشپزخونه خودشون رو خشک کردن لباس پوشیدن و سفره انداختیم صبحونه رو نیمرو زدیم وسایل و لباس رو جمع کردیم انداختیم تو ماشین از خونه اومدیم بیرون و اون سوئیت رو با کلی خاطره تحویل دادیم.

نوشته: حمید

 

  • Like 1
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر


شروع یک ضربدری - 4

سلامی خدمت بروبچ کونباز…
یکی از انتقادات شما این بود که هر قسمت داستان زود تموم میشه.از اونجایی که این داستان تخیلیه باید حس نوشتن و تخیل تصویر سازی بیاد و نمی‌خواستم داستان آبکی باشه.البته تلاشم این بوده که شما خواننده عزیز خوشتون بیاد.
به هر حال از شکیبایی شما ممنونم.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
خونه رو تحویل دادیم و راه افتادیم به سمت پایین کوه.رسیدیم ماسال و یه مقداری تنقلات خریدیم و رفتیم سمت انزلی که سفرمون با دریا رفتن و تالاب تکمیل بشه.
حوالی بعد از ظهر یه جا واسه نهار موندیم و بعدش رفتیم بازارچه آزاد و به کم خرید کردیم.سارا و میترا چند دست لباس خواب خریدن من و رضا هم یه کم قهوه و شکلات و چند تا تیشرت.بعدش رفتیم سمت ساحل.
من سارا از اون دو تا جدا شدیم که کمی قدم بزنیم.دست تو دست هم.
سارا…دیشب من و میترا وسط خوابیدیم چرا این احمق رفته بود اون ور که من نزدیک شوهرش بخوابم؟؟
من…صبح که بیدار شدم تو بغل رضا بودی و بغلت کرده بود.حال اون یه طرف…چرا لخت بودین جفتتون.؟؟
سارا…مگه چجوری بودیم؟؟
من…تو به شکم خوابیده بودی رضا هم پاشو انداخته بود رو کونت و بغلت کرده بود…
سارا…احمق خب چرا اون موقع بیدارم نکردی؟؟
من…گفتم شاید خودت بغلش خوابیدی.بعدش احساس کردم رضا بیداره…
سارا…من چرا باید بغل رضا بخوابم ؟؟اونم لخت؟؟بعدش تو مگه چه‌کاره ای؟؟
من…دیشب من قبل از شما خوابیدم.نمیدونم بعد از من چی شده بین شما که لخت شدی؟؟
سارا…دیشب شلوارم اذیتم میکرد راحت نبودم باهاش درش آوردم بعد تو هم من خوابیدم.
نگفتم که میترا چیا گفته و چی شده ولی احساس کردم یه جای کار میلنگه…
رضا چرا لخت بود…بدون حتی شورت؟؟
سارا…من از کجا باید بدونم؟لابد دیدن ما خوابیدن مشغول شدن…بعدش میگی حس کردی رضا بیداره مگه کاری میکرد با من…؟؟
من… رضا پاش رو از روی تو برداشت و صاف دراز کشید بعدش نشست سر جاش یه نگاه به تو کرد یه نگاه به میترا.انگار تعجب کرده بود و نمیدونست چه خبره…بعد بغلت دراز کشید و دستش رو انداخت دور کمرمو کشیدت سمت خودش.تو دستت به رضا بود.رضا از پشت بغلت کرد و سینه هات رو گرفت یه کم بازی کرد باهاشون و یه دفعه بلند شد رفت حموم.من تمام این مدت داشتم زیر چشمی نگاه میکردم.
سارا…خاک تو سر بی غیرتت کنن.یکی دیگه کون زنت رو بغل کرده سینه هاشو مالیده بعد تو میگی زیر چشمی نگاه میکردم؟؟؟
با این حرفهای سارا احساس کردم صبح میترا کلا دروغ گفته و میخواست به هدفش برسه هر چند خیلی حال کردم باهاش ولی تصور اینکه زن از همه جا بی‌خبر خودمو لخت کردم و فرستادم بغل یه مرد دیگه اونم تو خواب عصبیم کرده بود.سارا دروغ نمی‌گفت و از روابطش اطلاع داشتم حتی یه بار که با یکی رابطه داشت رو واسم تعریف کرده بود.
جرات نمی‌کردم بگم که میترا چه چیزهایی از شب گذشته تعریف کرده چون احساس میکردم کار خراب میشه…
گفتم خب حالا اتفاقیه که افتاده و نمیشه زیاد همش زد و مسافرت رو خراب کرد…برگشتیم دیگه با اینا قطع رابطه میکنیم.
سارا یه نگاه عاقل اندر سفیه به من کرد و تو دلش لابد گفت زنشو مالیدن حالا میخواد چه گوهی بخوره…
با این حرفهای سارا به قول معروف اره به کون شده بودم.تصمیم گرفتم از رضا یه جوری سوال کنم که دیشب چی گذشته بینشون.
یه ساعتی لب ساحل نشستیم که میترا گفت بریم واسه امشب یه جا بگیریم.وسائل ها رو ریختم تو ماشین و راه افتادیم سمت خروجی شهر چند جا رو دیدیم خانوما نپسندیدن.آخرش یه ویلا گرفتیم که خیلی شیک و تمیز بود با ویو ساحل.دو تا خواب داشت و تخت و ملافه و تشک تمیز و مرتب.سونا و جکوزی.استخر نداشت ولی جکوزی بزرگی داشت.
به رضا گفتم بیا بریم یه چیزی واسه شام و مزه بگیریم بیایم.قصدم این بود باهاش حرف بزنم.
از خونه زدیم بیرون.میخواستم یه دستی بزنم.به رضا گفتم دیشب منو خواب کردین و زدین تو کار عشق و حال؟
رضا…دیشب تو و سارا که خوابیدیم میترا ول کن نبود حسابی زده بود بالا دیدم شما خوابین منم رفتم تو کارش.
من…سارا چی اونو که نکردی؟؟
والا اگه بیدار میموند بعید نبود میترا بکشتش به کار…قسمت نبود یه حالی هم به زن خوشگل و سکسی شما بدم.از دیروز که با میترا لخت شدن عکس گرفتن تازه پی به استعداد زنت بردم که چه گوشتیه‌.
من…یعنی تو دیشب کاری نکردی؟مردونه بگو کاری ندارم می‌خوام واقعیت رو بدونم.
رضا …دیشب نه به جان خودم.
من.پس صبح چرا سارا بغلت لخت بود؟؟
رضا یه لحظه رنگش پرید و من ادامه دادم و گفتم صبح که بیدار شدی منم بیدار بودم و دیدم که چی شد حالا خودت تعریف کن.فقط کامل.
رضا…دیشب بعد از سکس با میترا دیگه لباسامو نپوشیدم میترا بغل من بود سارا هم اون پرش صبح که بیدار شدم دیدم که سارا اینورمه و میترا هم اون ور .جفتشون لخت بودن.سارا کونش سمت من بود .یه لحظه نشستم خوب برانداز کردم بدن سفید و کون و سینه هاشو .خیلی سکسی بود.نتونستم تحمل کنم .از پشت بغلش کردم و گفتم اگه بیدار شد خودم رو میزنم به خواب.سینه هاشو گرفتم و کیرم رو گذاشتم جلوی کصش.سارا یه کم کونش رو داد عقب.احساس کردم بیداره ولی کاری نمیکنه منم فشار دادم رفت تو.اینقدر داغ بود که با دو تا تکون خوردن ارضا شدم.و زود رفتم حموم.چون گفتی کامل منم با جزییات تعریف کردم واست.
من…خوب بود کس زنم…‌
رضا…عالی.تنگ و داغ.
به رضا گفتم سارا متوجه نشده صبح کردیش فقط فهمیده که بغلش کردی و لخت بودین.نوش جونت…منم میترا رو میکنم که بی حساب بشیم.
خرید کردیم و برگشتیم ویلا…
میترا همون شورتک جین که باهاش عکس می انداخت رو پوشیده بود و یه کراپ کوتاه.سارا هم شلوارک پوشیده بود با یه تاپ حریر نازک زیرش هم سوتین نبسته بود کاملا بدنش معلوم بود.
زنا رفتم تو آشپز خونه که بساط عیش و مشروب رو ردیف کنن.رضا گفت ببین زنت چه دلبری می‌کنه با این لباساش.
منم گفتم میخواد پیش میترا جون کم نیاره.
رضا…کم که نمیاره فقط کاش جای این شلوارک شورت میپوشید و لباسش بلند تر می‌بود.اونجوری خیلی سکسی تر میشد.
من…این شورتک خیلی به زنت میاد مخصوصاً اونجا تو جنگل که دکمه ها رو هم باز کرده بود جلوی شورتش معلوم بود.بغلاش رو که باز کرد تازه متوجه عظمت کصش شدم.
رضا…تو همکاری کن که امشب یه کاری کنم این دو تا حسابی خودنمایی کنن.
من که پایه‌ام.ببینم خودت چه کار می‌کنی.

میترا و سارا میز رو چیدن هم بساط شام بود و هم سینی مزه.نشستیم سر میز میترا ساقی بود و پیکا رو پر کرد و رفتیم بالا.چند تا پیک که زدیم و بین هر پیک یه نخ سیگار باعث شده بود حسابی داغ بشیم.
سارا یه آهنگ پلی کرد و دست میترا رو گرفت و دو تائی میرقصیدن.من و رضا هم بلند شدیم و یه کم که رقصیدن رضا گفت بیا بشین حمید…منظره‌ش قشنگ تره.میترا گفت آره دیگه…دو تا مرد هیز دو تا زن خوشگل…بایدم هم منظره قشنگ تر باشه.
رضا…یه تغییر کوچیک عالی می‌کنه رقصیدن شما حوری ها رو.
سارا… تغییر چی.؟؟
رضا…به نظر من شلوارکت رو در بیار یه شال ببند دور باسنت.میترا هم این شورتک رو در بیاره دامن کوتاه بپوشه با سوتین.
سارا… تعارف نکن.میخوای یه میله هم بزار ما هم استریپ دنسر بشیم واسه ‌تون.
من…اون که عالی میشه…
میترا که کلا خوشش نیومد از بدن نمایی گفت سارا بیا روی این دو تا رو کم کنیم…
میترا و سارا رفتن تو اتاق و لباساشون رو درست کردن.اصلا به پیشنهاد رضا عمل نکرده بودن.مث هم پوشیده بودن لباساشون رو.
سوتین مشکی.شورت لامبادا.دو طرف به شال رو بسته بودن دور کمرشون و از وسط پاهاشون رد کرده بودن.شالی که بسته بودن فقط جلو و عقب رو پوشش میداد و بغلت باز بود.
رضا گفت.اوووف این شد ها…پاشد یه آهنگ پلی کرد و گفت هنرنمایی کنید بانو های سکسی.
من و رضا با رقصیدن زن هامون حسابی راست کرده بودیم.دستمو بردم تو پای رضا دیدم کامل راست کرده.یه کم کیرش رو از رو شلوار مالیدن واسه ش.سارا داشت میدید که کیر رضا رو میمالم و می‌خندید به من.آخرای آهنگ سارا سال میترا رو کشید و چرخوند دور سرش.کونش رو کرد طرف میترا.اونم شال سارا رو در آورد و یه تعظیم کردن و برگشتن پشت به ما دوباره خم شدن و کونشون رو لرزوندن و رفتن تو اتاق.این حرکت آخرشون دیوانه کننده بود.
از اتاق که اومدن بیرون هر کدوم یه تیشرت پوشیده بودن و شلوارک.
میترا دوباره پیکا رو پر کرد و رفتیم بالا.
رضا گفت عجب هنرنمایی کردین.عالی بود.
سارا …عالی رو دیدم دست حمید.
من…خواستم کمکش کنم.
میترا…چه کمکی…من باید تحملش کنم.
سارا…نه پس بده من تحملش کنم.
میترا…با بدن سفید تو راست کرده وگرنه منو که همیشه میبینه.
رضا…جفتتون عالی بودین مگه نه حمید.؟؟
من…آره مخصوصا ست لامبادای مشکی و کون سفید.
همه زدن زیر خنده…معلوم بود ته این بازی چیه ولی دوست داشتیم ادامه بدیم تا با سکس تموم بشه.
رضا آروم گفت من کارمو کردم الان نوبت تو شده.
گفتم حالا ببین.
به ساراگفتم خرید امروز رو بیار ببینم چی گرفتین.
سارا گفت بزار واسه خونه.میترا گفت خریداری منم بیار.بغل ساکمه ببینم آقایون میپسندن.
سارا دو تا کیسه آورد یکی رو داد به میترا و نشست رو زمین و گفت هر کی میخواد ببینه بیاد اینجا.کییه رو خالی کرد رو زمین.
یه بادی زنبوری بود.یه بسته شورت پنبه‌ای.یه سرهمی نگین دار که فاقد باز بود.یه بادی دیگه که نصف چرم و نصف تور.یه کیف کوچیک هم بود که اونو باز نکرد ببینیم.
رضا گفت چه چیزایی خریدی سارا.خیلی سکسیه.
میترا تو چی گرفتی.
میترا هم لباساش رو از کیسه آورد بیرون.یه بادی خریده بود که با یه جوراب بلند ست میشد.یه دست کاستوم پرستاری.دو سه تا ست فانتزی.و یه کیف کوچیک مثل سارا که اونم بازش نکرد.
گفتم اینا اینجوری معلوم نیست تو تن قشنگن.
رضا…آره می‌رین بپوشید ببینیم.
میترا.فرمایش دیگه ای ندارین؟؟؟
رضا …تو که خسیس نبودی.الان هم که دوتایی با شورت لامبادا حسابی خودنمایی کردین.
سارا…همون توقع شما رو برد بالا.باشه فقط شما انتخاب کنید ما می‌پوشیم.
به رضا گفتم تو لباس واسه سارا انتخاب کن من واسه میترا.
رضا…قبوله پس من درباره سارا نظر میدم تو هم میترا.راستی میترا این کیف های کوچیک چیه.؟؟؟
سارا …اون دیگه خصوصیه.بچه های خوبی باشین شاید گفتیم.
رضا سرهمی زنبوری رو با بادی چرم و توری رو داد به سارا.منم کاستوم پرستاری رو به میترا دادم
اونا رفتن تو اتاق گفتم رضا بیا شورتمون رو در بیاریم فقط با شلوارک باشیم که واسه زنای هم راست کردیم ببینن.
سریع شورت رو در آوردیم و شلوارک پوشیدیم و رفتیم نشستیم رو مبل.
دخترا اومدن بیرون.سارا با اون سرهمی و بادی خیلی سکسی شده بود.مخصوصا فاقش باز بود.هر چند انتهای بادی روی کصو‌ کونش رو پوشونده بود ولی همینم سکسی ترش میکرد.میترا هم لباسش دو تا آستین کوچیک داشت و تقریبا بیست سانت که فقط بالای سینه رو می‌پوشند و پایین سینه‌ش معلوم بود.دامنش فقط بالای کونش بود و یه شورت بک لس سفید هم زیرش.سارا رفت جلوی رضا میترا هم جلوی من.رضا بلند شد و دست سارا رو گرفت و چرخوندش و دو تا دستش رو گذاشت رو کمر سارا .گفت خیلی نازه مخصوصاً این قسمتا که فاقش بازه.رضا نشست رو مبل و سارا رو کشوند جلو و دست کشید لای پای سارا…سارا داشت چشاش می‌رفت و اصلا مقاومت نمی‌کرد.سارا رو برگردوند و دست کشید رو کون سارا و گفت خیلی عالی شده.خیلی بهت میاد.
میترا جلوی من وایساده بود.از زیر سینه هاشو خودنمایی میکرد.دکمه ها رو به زور بسته بود.البته فقط دو تا دکمه.یه دست کشیدم زیر سینه میترا و گفتم چه سفید و نازه رضا سینه های زنت.میترا رو بر گرداودم و خمش کردم و یه اسپنک زدم رو کونش.میترا یه آه سکسی کشید و سر پا وایساد.
رضا سارا رو از کمر گرفت و نشوند روی پاهاش.
البته چون شورت نداشت زنم رو نشوند رو کیرش.میترا داشت جلوم دلبری میکرد.
رضا به سارا گفت حالا این بادی رو در بیار ببینم اون سرهمی تو تن این عروسک چطوره.سارا بلند شد از روی پای رضا ولی کیر رضا رو گرفت تو دستش و یه کم مالید براش و گفت چشم رضا جون.بعد به من گفت فقط حمید من شورت نپوشیدم زیرش.گفتم اشکال ندارد عزیزم.میترا گفت من چی بپوشم.گفتم تو یه دست از همین ست های خوشگلت بپوش.
سارا گفت این درآوردنش سخته.رضا کمک می‌کنی . رضا هم از خدا خواسته بلند شد که از بالا لباس سارا رو دربیاره که میترا گفت رضا جون از پایین دکمه داره.میترا لباس رو برداشت که بره تو اتاق گفتم همینجا عوض کن.میترا با یه خنده ناز گفت چشم تو هم بیا کمک کن درش بیارم بعد اینا رو تنم کن.
سارا اومد جلوی رضا و یه پاش رو گذاشت رو پای رضا و کصش رو داد جلو رضا هم دستش رو کرد زیر لباس سارا و یه کم مالید کصش رو و دکمه رو باز کرد و از تنش درآورد لباس رو .
بلند شدم دکمه های کاستوم میترا رو باز کردم و از تنش درآوردم.چون سوتین نداشت کامل سینه هاش افتاد بیرون.دامنش رو دادم پایین و نشستم رو مبل.میترا الان فقط یه شورت پاش بود.پشتش رو کرد به من و گفت درش بیار .شورتش رو درآوردم و بلند شدم از پشت بغلش کردم و با هم رفتیم پیش لباسا.رضا سارا رو بغل کرده بود و دستش تو کون سارا بود داشت ازش لب می‌گرفت.
ست فانتزی میترا رو برداشتم و میترا رو نشوند رو مبل و شورت رو پاش کردم سوتینش رو انداختم رو سینه هاش و به بهانه بستن لبم رو گذاشتم رو لبش.دیگه هیچ کدوم تحمل بازی رو نداشتیم سارا شلوارک رضا رو کشید پایین و جلوش زانو زد و کیر رضا رو کرد تو دهنش.
منم همونجا میترا رو داگی کردم و شورتش رو زدم کنار و افتادم به جون کس و کونش.سارا چنان کیر رضا رو ساک میزد که ترسیدم تخمای رضا از سر کیرش بیاد بیرون.
میترا برگشت و منو نشوند رو مبل و جلوم نشست و کیرمو ساک میزد از اون طرف هم رضا سارا رو برد کنار مبل و یه پای سارا رو گذاشت رو دسته مبل سرش رو کرد تو پای سارا و کس و کون سارا رو میخورد.
رضا… چه خوشمزه‌س کس زن خوشگلت حمید .
من…بکن توش تازه میفهمی چه کس تشنه گیری داره.زن تو هم عالیه امشب کون نابشو برات راه میندازم که همیشه برای کیر له‌له بزنه.میترا گفت رضا اون کیف کوچولو رو بیار خودت هم بیا کارت دارم.
رضا رفت کیف رو بیاره که سارا گفت مال منم بیار.
رضا کیفت رو داد به سارا و میترا.سارا اومد پیش میترا نشست رو مبل و دو نایب کیف رو باز کردن.
سورپرایز…
تو هر کدوم یه بات‌پلاگ بود و یه کرم .
سارا کرم رو داد به من و بات‌پلاگ رو داد به رضا …
خودش داگی شد و گفت حمید سوراخمو چرب کن که رضا بات‌پلاگ رو بذاره تو کونم…
سارا با دستش بغلای کونش رو باز کرد و یه کم کرم مالیدن به سوراخش و براش مالیدم.رضا گفت بیا حالا نوبت کنه.رضا اول یه انگشت کرد تو کون سارا بعد دومی رو تا ته میکرد و بازی میداد بعد بات‌پلاگ رو گذاشت دم سوراخ سارا و کرد تو.
بعدش من و رضا رفتیم سراغ میترا و همین کار رو تکرار کردیم.کون سارا چون کیر خورده بود براش عادی بود ولی کون تنگ میترا با دردسر بات‌پلاگ رو جا کرد.رضا کیرش رو گذاشت دهن سارا و با سینه هاشو ور میرفتم.سارا رو کشید طرف خودش و کیرش رو گذاشت لای سینه سارا.
میترا رو نشوندم رو مبل و پاهاش رو دادم بالا و کیرم رو گذاشتم دم کصش.تو نمی‌کردم فقط میمالیدم که جیغش در اومد.کیرمو فشار دادم تو کس تنگش و خودم رو انداختم رو سینه هاش.از اون ور هم رضا دراز کشیده بود و سارا نشسته بود رو کیرش و مچ پای رضا رو گرفته بود و کونش سمت صورت رضا بود رضا بات پلاک رو درمی‌آورد و دوباره میکرد تو.رضا گفت حسابی کون زنت جا باز کرده.دیگه کیر میخواد.از کس میترا کشیدم بیرون و رفتم جلوی سارا که واسه‌م ساک بزنه.با شهوت کیرم رو میخورد.کیرم رو از دهنش در آوردم و رفتم پشت سرش و بات‌پلاگ رو کشیدم بیرون کیرم رو گذاشتم تو کون سارا.چنان از شهوت جیغ میزد که ترسیدم جر خورده باشه.سارا لرزید و ارضا شد و افتاد رو پای رضا.کشیدم بیرون از کون ش و با رضا رفتیم سراغ میترا. رضا نشست رو مبل و میترا رو نشوند رو کیرش.منم کنارش وایسادم و کیرم رو گذاشتم دهنش که ساک بزنه.حسابی که خورد سرش میترا رو گرفتم و لباشو می‌خوردم.گفتم الان با شوهرت دو کیره میکنمت مث سارا…رفتم پشت سرش و بات‌پلاگ رو کشیدم بیرون.اینقدر تنگ بود که سوراخ کونش باهاش میومد عقب…میترا گفت دوتایی نمیتونم.سارا اومد جلوی میترا از رضا لب گرفت کصش رو گذاشت جلو دهن میترا .یه کم دیگه با کونش بازی کردم و سر کیرم و گذاشتم رو سوراخش و آروم فشار دادم تو.سرش که رفت سوراخ کونش دور کله کیرم حلقه زد انگار تو بهشت بودم.
سارا با رضا لب تو لب بود و دست رضا تو کون سارا می‌چرخید.کون گنده میترا در حالی که کیر رضا تو کصش بود و کیر منم داشت می‌رفت که سوراخ تنگش رو فتح‌ کنه…کیرم کم‌کم تا ته تو کون میترا بود و داشتم جلو عقب میکردم که رضا کشید بیرون ازش و سارا رو نشوند رو کیرش یه کم که از کس کرد سارا رو بغل میترا داگی نشوند و کیرش رو گذاشت جلوی سوراخ سارا و فشار داد تو کونش.
دیگه نمی‌تونیم جلوی خودمون رو بگیریم و من و رضا تو کون زنای همدیگه ارضا شدیم.
فردای اون روز برگشتیم از مسافرت و چون همسایه روبرو بودیم چند بار دیگه هم سکس داشتیم ولی هیچکدوم به اندازه همون اولین بار حال نداد.

روز و روزگار به کام.

نوشته: حمید

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.