رفتن به مطلب

ارسال‌های توصیه شده

     لز × مامان × عمه × داستان سکسی × داستان لز × سکس لز × داستان مامان × سکس مامان × داستان عمه × سکس عمه ×

عمه بیحیا و مامان خجالتی

سلام. مینا هستم.این داستان اتفاقاتی که میفته حدود ۶۰ درصدش واقعیه و باقیش براساس تخیل خودم. بریم سر اصل ماجرا:
دانشگاهم خیلی دور نبود. ۱۹ ساله و تازه ترم دو رو تموم کرده بودم. جایی که درس میخوندم حدودا سه ساعت تا شهرمون فاصله داشت. خیلی وقتها بیخبر میومدم. ایندفعه هم مثل دفعه های قبل بیخبر اومده بودم که تعطیلات بین دو ترم رو شروع کنم. بابام چهار پنج سال پیش فوت کرده بود و تنها با مامانم زندگی میکردم. تک فرزند بودم.
طرفای ظهر بود. کلید داشتم دیگه زنگ نزدم. کلید انداختم رفتم داخل که صدای خنده میومد.
مامانم با خنده و صدای جیغ جیغی داشت میگفت: مریم گوه خوردم بسه ولم کن.
عمه مریم: گوه رو که خوردی بچه پرو …
فهمیدم که این دوتا باز شوخی شوخی افتادن به جون همدیگه. البته به جون همدیگه که نه، عمم افتاده به جون مامانم و داره شوخی دستی میکنه. زیاد این اتفاق میفتاد. در رو جوری بستم که صداش رو بشنون و خودشون رو جمع و جور کنن. همزمان صدا جیغشون قطع شد ولی همچنان کمی خنده بود. وارد سالن که شدم عمم اومد بغلم کرد و سلام علیک کردیم. مامانم دستپاچه و با چهره سرخ شده از خجالت و گرما یه چادر رو شونه هاش انداخته بود اومد جلو و بوسیدم: به به!!! رسیدن بخیر آقا ساسان. چه بیخبر اومدی. خوبی؟

    مرسی تو چطوری؟ چرا چادر پوشیدی؟
    مامان گفت هیچی لباسم کمی نامناسب بود الان صدا در اومد انداختم دورم.
    بلافاصله عمه مریم جواب داد: البته نامناسب نبودها اما اتفاقاتی افتاد که من تصمیم گرفتم نامناسبش کنم واسش. پررو باز دراورد، یه لایه از لباساش کم کردم.
    مامان رو به عمه اخمی کرد و گفت: اااااااا خفه شو دیگه مریم.
    همزمان تیشرتش رو از رو مبل برداشت و رفت تو اتاق که بپوشه.
    با اینکارش عمم زد زیر خنده و منم لبخندی زدم اما تحریک شدم و همینا کافی بود تا کیرم نیم خیز بشه. خیلی آروم جوری که مامان نشنوه به عمم گفتم یعنی زورکی لباسش رو از تنش درآوردی؟
    عمه اشاره کرد به زبونش و گفت: بله،به خاطر اینکه زبونش درازه. به دادش رسیدی وگرنه دهنش سرویس بود.
    رفتیم نشستیم کمی بعد مامان اومد یه شربت واسمون درست کرد و بعدش ناهار خوردیم و گپ زدیم. بعد از ناهار عمم که مهندس کامپیوتر بود و دورکاری برنامه نویسی میکرد بهم گفت ساسان جان این تابستون سعی کن بیشتر بهم سر بزنی تا پروژه هام رو بهت نشون بدم و یه چیزایی یاد بگیری.
    مامان پری: اولا بچم تازه درسش تموم شده بذار بین ترم استراحت کنه. دوما تو که ۲۴ ساعت پیش من پلاسی، پروژه ت کجا بود، بیار همینجا انجام بده.
    مریم یه نگاهی به مامان کرد و یه نیشگون از سینه مامان گرفت که باعث شد مامان با جیغ از رو مبل بپره و خودش رو از مریم دور کنه.
    همزمان عمه مریم گفتش: «اولا که تو رابطه عمه و برادرزاده دخالت نکن. ثانیا که نباید بگی دوما،سوما،چهارما، … باید بگی ثانیا، ثالثا، رابعا و … بیسواد خانم. ثالثا مثل اینکه کتکای قبل ناهار کم بوده. یادت رفت اینجا لخت زیر دستم بودی میگفتی مریم غلط کردم، گوه خوردم ولم کن؟»
    مامان با پررویی و اعتراض: ااااا این چه طرز حرف زدن جلو بچه ست. خجالت بکش. من کی گفتم گوه خوردم؟؟
    عمه مریم: حالا حوصله ندارم وگرنه نشونت میدادم کی گفتی.
    من رو به عمه گفتم الان زود نیست واسه انجام پروژه؟
    مریم گفت: عزیز دلم در حد آشنایی منظورمه. نمیخوام که پروژه رو کامل انجام بدی.
    خلاصه قرار شد هر ازگاهی برم پیش مریم و یه چیزایی یاد بگیرم.
    عمه و مامانم خیلی شوخی دستی میکردن. همیشه هم عمم برنده میشد و آخرش به تسلیم شدن مامانم ختم میشد. از بچگی وقتی میدیدم شوخی میکنن از پخمگی مامانم حرص میخوردم و راستش همزمان تحریک هم میشدم. یا سینه مامان رو میچلوند یا دستش رو از رو دامن یا شلوار میذاشت رو کسش و کونش ، اگر هم تو اتاق بودن فقط صدای جیغ مامان بلند میشد و تصویر نداشتم که بفهمم کجای مامان بدبختم رو فتح کرده. اما تا حالا نمیدونستم اونقدر به مامان تسلط داره که میتونه لختش هم کنه. خیلی واسم تحریک آمیز بود.
    مامان پری یه زن مذهبی ۳۹ ساله و چادری بود با قد حدود ۱۶۰. و سینه های بزرگ و جاافتاده. با اینکه همیشه جلو من رعایت میکرد و لباسای پوشیده و گشاد تنش میکرد اما خب مشخص بود چه هیکل خوبی رو اون زیر پنهان کرده. پیش نیومده بود لخت ببینمش. برعکس عمه مریم که همیشه خدا لباساش باز بود و حتی بارها پیش اومده بود جلو من لباس عوض کنه. یه خانم ۳۳ ساله تقریبا هم قد مامانم. چند سالی بعد از ازدواجش جدا شد. فوق العاده شوخ و بی ادب بود. خیلی دوسش داشتم اما نه از دید جنسی. هرچند گاهی با شوخیای کلامی معذبم میکرد. مونده بودم این دو تا زن چه وجه مشترکی داشتن که اینقدر با هم صمیمی بودن که حتی بعد از بابام رابطشون باقی مونده بود.
    مدتی بود که خونه عمه میرفتم برای یجورایی کارآموزی. تقریبا هر دو سه روز یکبار. یه بار هم من رو با خودش برد شرکتی که پروژه میگرفت ازش. از نظر من که مبتدی بودم عمه خدای برنامه نویسی بود و خیلی چیزا میشد ازش یاد بگیرم. همچنان هم با بحث در مورد دخترای دانشگاه اذیتم میکرد ولی خیلی مهربون و خوش قلب بود. خیلی لباسای خوبی میپوشید. اون روزا به چشمم خوش لباس و خوشگل بود اما الان که دارم مینویسم بنظرم لباساش سکسی هستن.
    یه روز که رفتم خونشون گفت امروز ذهنم درگیره یه مساله ایه، آموزش تعطیل. منم لش کردم رو مبل. بعد از نیمساعت اومد گفت پاشو پاشو انگار خونه خاله ست. پاشو امروز بیکاری پنجره ها رو تمیز کن کمکم. گفتم جون ساسان بیخیال. عمه گفت نخیر نمیشه. پاشو انجام بده بینم.
    منم با کلی غر زدن رفتم پای پنجره ها و بعد از چند ساعت برقشون انداختم و رفتم یه دوش بگیرم. خونه عمه دو تا اتاق خواب داشت. یکی اتاق خواب خودش بود که حمام اونجا بود و اونیکی اتاق کارش و بقیه خرت و پرت هاش. یه کشو هم تو اتاق کارش به من اختصاص داده بود که چند دست لباس و یه مقداری لوازم تحریر و … گذاشته بودم داخلش. یه دست لباس از تو اتاق کار برداشتم گذاشتم تو اتاق خواب عمه که بعد از حمام همونجا لباس بپوشم. وقتی حمامم تموم شد خودمو داخل حمام با حوله خشک کردم و به هوای اینکه عمه تو آشپزخونه ست یا تو اتاق کار خودش لخت و بدون حوله از حمام اومدم بیرون تا لباسام رو که از قبل گذاشته بودم رو تخت بپوشم آخه خیلی گرمایی هستم و اینجوری حس خنکی میکردم. تا اومدم بیرون یهو با مریم سینه به سینه شدم. خیلی وضع بدی بود. من لخت مادرزاد مقابل عمه با نیم تنه صورتی و دامن بالا زانو سفیدش. نمیدونم از کجا سر و کله ش پیدا شده بود. هیچکدوم انتظار این برخورد رو نداشتیم یکی دو ثانیه هنگ بودیم تا اینکه یه لبخند موذیانه رو لبای عمه نقش بست. با همون لبخند موذیانه کیرم رو تو دستش گرفت و گفت به به آقا ساسان شومبولووو فکر کنم دو سه ثانیه ای کیرم لای انگشتاش بود که تازه از هنگی درومدم و پریدم عقبو کیرم از دستش درومد. دستم رو جلوم گرفتم که کیرم رو ازش مخفی کنم و فرار کردم. عمه هم غش کرده بود از خنده و با خنده افتاد دنبالم. از بس هول کردم به جای اتاق کار رفتم تو پذیرایی. خواستم برگردم برم تو اتاق کار که دیدم مریم جلو راهم رو گرفت و گفت کجاااا؟ از من فرار میکنی شومبول خان؟
    به زور متوسل شدم که بزنمش کنارو برم تو اتاق. با خنده باهام گلاویز شد. آویزون شده بود به کمرم و سعی میکرد با وزنش بزندم زمین. در این حین بازم دستش رو به کیرم رسوند. طبیعتا زورش خیلی از من کمتر بود. خیلی طول نکشید تا بزنمش کنار و به اتاق کار برسم اما تو همین مدت که گلاویز بودیم هم کیرم رو گرفت هم چند تا اسپنک جون دار به کون لختم زد. بیخیال هم نمیشد. اومده بود دنبالم در رو هل میداد میخواست به زور داخل اتاق کار بشه. میگفت: «اگر مردی در رو باز کن» خوشبختانه زورش نرسید و تونستم در رو قفل کنم با خیال راحت لباس بپوشم. گرمم شده بود هم از خجالت هم از بدو بدو. به این فکر میکردم بیچاره مامان پری. چی میکشه از دست این بی حیا. آخه بدجور هم سینه های مامان رو میگرفت و واسش تیز کرده بود. با این فکرها کیرم سیخ شد. بعد ازینکه کارم تموم شد رفتم کیرم رو درست کردم تو شلوار و رفتم تو پذیرایی تا مریم رو دیدم یهو زد زیر خنده. منم از خجالت لبخندی زدم. گفت شومبولو بیا ناهار. گفتم عمهههه اذیت نکن دیگههه.
    گفت: اوووخیییی. خجالت نکش کوچولو بودی همه جات رو دیدم.
    خودت داری میگی کوچولو بودم. الان چی؟
    خب الانم دیدم دیگه
    ااااااا نگو دیگه
    تو که جوجه ای. همه جای مامانت هم دیدم.
    دیگه خیلی بحث رو ادامه ندادم
    بعد از ناهار رو مبل کنار هم لم داده بودیم. داشتیم تو گوشی میچرخیدیم. کمی فکر اتفاقای قبل ناهار اومد توذهنم و داشتم بهشون فکر میکردم. درسته خجالت کشیده بودم اما اتفاق جذابی بود. سینه های عمه تازه به چشمم اومده بود. موقع گلاویز شدن کامل چسبیده بودیم بهم و حسشون میکردم. تو این فکرا بودم که یهو مریم دوباره دست گذاشت رو کیرم. سعی کردم کیرم رو از دستش دربیارم اما محکم بین انگشتاش گیر افتاده بودم. دوتامون به خنده افتادیم
    آآآآیییی ولم کن
    شومبولت نسبت به بچگیت بزرگ شده هااا
    به سختی خودمو از دستش نجات دادم و گفتم پس میخوای بزرگ نشه؟چقدر کرم میریزی تو عمه!
    عمه گفت: خاک تو سرت. تو هم مثل مامانت پخمه هستی. یه عکس العملی نشون بده نذار راحت شومبولت بیاد تو دستم. مامانت هم هیچ دفاع بلد نیست. مثل تو. فقط به جا شومبول پستون داره. تا باش گلاویز میشم سه سوت پستونش رو به باد میده. راحت میذارتشون کف دستم.
    همزمان با جمله آخرش دو تا دستاش رو مثل کاسه رو هوا گرفت انگار که سینه های مامان پری همون لحظه تو دستشه.
    از حالت دستاش خندم گرفت و خواستم کمی کرم بریزم گفتم حالا دستات رو اینجور گرفتی یعنی چی؟
    عمه گفت: اینا پستونا مامی جونته. حاجیه پری خانم. البته کمی سایزش بیشتره. (کف دستش رو کمی بازتر کرد) و ادامه داد: دقیقا این سایز
    دیگه قهقهه زدم و گفتم خوب سایزشم حفظی هااا
    گفت اینهمه دیدم و گرفتمشون معلومه که حفظم. (دستاش رو کمی بست و باز کرد و چرخوند به حالت بازی با سینه) و ادامه داد: خیلی هم نرمه پستونای پری
    از حرفای عمم حسابی راست کرده بودم. تصور اینکه سینه های مامان پری تو دستاشه شدیدا تحریکم میکرد. حسابی سیخ کرده بودم. گفتم عمه اون روز که از دانشگاه رسیدم چادر دور مامان بود واقعا تو لختش کرده بودی؟
    -بنظرت کی لختش کرده بود پس؟
    -لخت لخت؟
    -اون روز نه. سوتین و شلوار تنش بود هنوز. شانس آورد تو رسیدی جلو تو نشد. اما قبلا زیاد لخت مادرزادش کردم.
    آخه مامان همیشه پوشیده لباس میپوشه. منظورم اینه خیلی خجالتیه
    عمه با بی اهمیتی: آره خجالتیه. چون خجالتی و حساسه حال میده اذیتش کنم
    چطور انقدر زورت زیاده؟ بعدشم گناه داره خب اذیتش میکنی.
    اولا که اصلا گناه نداره و زبون درازه. ثانیا زور من زیاد نیست، مامان تو دست و پا چلفتیه. مثل خودت. نقطه ضعفش رو یاد گرفتم. سینه هاش رو که میگیرم کلا ولو میشه و زورش از بین میره.
    از حرفاش راست کرده بودم ولی کمی غیرتی شدم گفتم: من دست و پا چلفتی نیستم. تو بی ادبانه میجنگی. تو دست میزنی به اونجام ولی من نمیتونم به جای حساست دست بزنم.
    چرا نمیتونی؟ مگه چلاقی؟ تو هم بزن
    -آخه تو بزرگتری
    خودم دارم مجوز بهت میدم دیگه. بزن.
    این رو گفت و حمله کرد سمتم. من که از حرفای مریم درباره خودش و مامان راست کرده بودم نمیخواستم دست عمه به کیرم بخوره و متوجه بشه. واسه همین با دوتا دستام دستاش رو گرفتم و بهش گفتم حالا کی دست و چلفتیه؟ به محض اینکه این رو گفتم عمه پاش رو آورد سمت خشتکم که با پا کیرم رو لمس کنه منم یکی از دستاش رو ول کردم و پاش رو گرفتم که نتونه کیرم رو لمس کنه. اما اشتباه بزرگی بود چون با همون دستش که آزاد شده بود کیر سیخ شدم رو گرفت تو دستش و گفت اوهووو رو عمت سیخ میکنی؟
    نه به خدا. از بس هی از شوخیات با مامان گفتی اینجور شد
    پس واسه پری راست کردی؟
    نهههه
    اوخی. شومبولوی عمشه. دیدی نتونستی جلومو بگیری؟
    هم خیلی تحریک بودم هم کلافه. واسه اینکه ولم کنه دست انداختم سینه ش رو گرفتم. نوکشون از رو نیم تنه ش دیده میشد. دامنش هم ک رفته بود بالا و شورتش و همه جاش پیدا بود. هر چند قبلا زیاد با شورت و سوتین دیده بودمش اما اینبار فرق داشت و فقط اینبار تحریک شدم. انتظار داشتم با گرفتن سینه هاش بپره عقب و ولم کنه اما یه نگاهی کرد و خیلی تحقیرآمیز گفت: چیه فایده نداشت. نه؟
    از این گلاویزی جفتمون نفس نفس میزدیم. شایدم از تحریک بود. هر چی که بود باعث شد راحت بذارم شلوارک و شرتم رو بکشه پایین. کیرم رو لخت تو دستاش گرفت و گفت:
    -جوووون چه گنده ش کرده سر عمه ش. قربونت برم که مثل مامانت بی عرضه ای
    چشمام رو بسته بودم. تصویر مامان جلو چشمم بود که سعی داره دست عمه رو از سینه هاش دور کنه. تصویر مامان که با یه چادره و زیرش لخته و عمه بهش حمله میکنه. آروم همونطور که کیرم تو دستاش بود تسلیم شدم و رو مبل دراز شدم. عمه هم رو زمین کنار مبل رو دوزانو نشست. فکر کنم عمه دیگه میدونست مقاومت نکردنم بخاطر تحریکمه نه بی عرضگی. همزمان تو ذهنم تصور میکردم مامان پری هم بارها جلوی عمه اینجوری تحقیر شده. مامان رو تصور میکردم که احتمالا بارها جای من زیر عمه بوده. این تصور تحریکم رو چند برابر قوی تر کرد. تو این فکر بودم که لب عمه رو روی کیرم حس کردم. چشمام رو باز کردم دیدم چند باری کیرم رو بوسید. وقتی خم شده بود سینه هاش با پام در تماس بود و این تحریکم رو بیشتر میکرد. هیچی نمیگفتم و کاری نمیکردم. ابتکار عمل دست عمه بود . بعد از بوس آروم سر کیرم رو گذاشت بین لباش و شروع کرد مک زدن. استادانه ساک میزد و برخورد سینه هاش هم که نگم چه حسی میداد. نزدیک ارضا بودم که کیرم رو از دهنش درآورد .و اومد بالای مبل و پاش رو دو طرف شکمم گذاشت. کمک کردم تیشرتم رو دربیاره. یه لیس رو گردن و صورتم زد. خیسی زبونش تحریک میکرد. بلند شد و بدون دراوردن دامنش شرتش رو دراورد و باز تو همون حالت اومد رو مبل. اینبار کمی پایینتر نشست طوری که قشنگ کیرم رو کسش مماس شد بادست کیرم رو آروم آروم کرد تو کسش و شروع کرد بالا پایین کردن رو کیرم. فوق العاده بود. بعد از چند دقیقه گفتم دارم ارضا میشم که مریم کیرم رو از تو کسش دراورد و محکم با دستش فشار داد جوری که همه جونم با آبم بیرون اومد و ریخت رو شکمم. تو همون حالت مریم خوابید روم و آروم چشمام رو بستم.
    …
    -ساسان پاشو دیگه خیلی وقته خوابی
    با صدای عمه بیدار شدم. هوا تاریک بود و کمی گذشت تا یادم بیاد کجام و چه اتفاقی افتاده. دیدم عمه لباسش رو پوشیده و تو آشپزخونه مشغول تدارکات شام شده ولی من هنوز لختم. سریع دستم رو گذاشتم جلو کیرم که بپوشونمش.
    -اوهو! چه باحیا! خرس گنده دوساعت لنگاتو باز کردی انداختیش بیرون تازه یادت اومد بپوشونیش؟! منم این مدت ندیدمش؟
    ببخشیدی گفتم و سریع شرتم و پوشیدم. و گفتم دیر شده باید برم. مامان نگران میشه
    لازم نکرده. پری زنگ زد گفتمش ساسان شام پیش من میمونه بعدش میاد. الانم لباسات رو بپوش بیا شام حاضره.
    بعد از پوشیدن لباسام و شستن دست و روم رفتم رو میز روبرو عمه نشستم. من روم نمیشد تو چشماش نگاه کنم و حرفی نمیزدم اما عمه عادی بود. انگار که نه انگار اتفاقی افتاده. سرمیز شام دوباره بابت پنجره ها تشکر کرد بعدش همونطور روبروم بود پاش رو از زیر میز گذاشت رو صندلیم بین دو تا رون هام و کف پاش رو چسبوند به کیرم و گفت خودمونیم ها درسته چلمنگی ولی عجب شومبولی بهم زدی.
    پاهام رو چسبوندم به هم تا مانع برخورد پاش با کیرم بشم اما موفق نشدم و با خجالت گفتم
    اااا عمههه اذیت نکن نمیتونم شام بخورم ها. بعدشم اصلا هم بی عرضه نیستم. خب چیکارت کنم دیگه. کتکت که نمیشه بزنم. سینه هات رو هم گرفتم اما روشون حساس نیستی
    خنگول تو باید بتونی نقطه ضعفم رو پیدا کنی.
    من که خیلی از صحبت درباره شوخیاش با مامان خوشم میومد سعی کردم بحث رو ببرم اون سمت و گفتم
    نمیدونم چطوری نقطه ضعف پیدا کنم. لابد مامان هم سینه هات رو گرفته دیده فایده نداره هنوز نتونسته نقطه ضعفت رو پیدا کنه
    عمه خندید و گفت:
    اون پری کسمغز تا حالا به سینه هام دست هم نزده. میترسه بلای بدتری سرش بیارم. نهایت کاری که مقابل من انجام میده اینه که با دستاش پستوناش رو بگیره که من نتونم بگیرمشون اما خب متاسفانه فقط دوتا دست داره و چهارتا نقطه ضعف. هر چهارتا رو نمیتونه همزمان با دستاش بپوشونه
    یعنی چی چهارتا نقطه ضعف؟
    کس و کون و دو تا پستون
    با خنده گفتم بیچاره مامان. چی میکشه از دست تو. چقدر ظالمی تو
    نه عزیزم. من ظالم نیستم. مامانت ازون تیپ آدماییه که جون میده واسه اذیت کردن. کلا ذات آدما کرمو هست. تو همه موارد اگر آدم ساکت و آروم باشه انسان های اطرافش هرچند خوب عادت میکنن به زورگویی و آزار. البته این فقط یه شوخی ساده ست و حرف من مربوط به این شوخی نیست. کلا گفتم. ولی خب پری خیلی آرومه. مگه فقط من اذیتش میکنم؟! من ظالمم!؟ عمه طاهره هم ظالمه؟ زن عمو بهاره چی؟
    مگه اونا هم…؟
    تقصیر خود مامانته. هیچ جذبه نداره با همه شوخی میکنه و زبون درازی، اونا هم از خجالتش درمیان. اما خداییش پری خیلی خوش مشرب و باحاله. همه اذیتش میکنن ولی هیچکس رو هم به اندازه پری دوست ندارن
    خیلی ازین حرفا تحریک شده بودم دلم میخواست. گفتم:
    ولی من باورم نمیشه تو بتونی لختش کنی. اگه راست میگی ثابت کن. مثلا جلو من
    چه پررویی تو. نمیشه. جلو تو دلخور میشه پری. جلو تو همون از رو لباس هم که سینه هاش رو میگیرم شاکی میشه میگه چرا جلو ساسان ازینکارا میکنی. مثل بقیه وقتی تنهاییم فقط شوخی کن. اما من میخوام حرصش دربیاد جلو تو هم اذیت میکنم.
    واقعا؟ فقط من غریبم؟ اصلا حقشه هر بلایی سرش میاری. دستت درد نکنه
    عمه خندید و گفت اما شاید بتونم بهت ثابت کنم که تنهای مامانت رو لخت میکنم.
    جواب دادم عالی میشه.
    پاشدم اومدم اینور میز کنار عمه ایستادم و یهو پهلوهاش رو گرفتم و قلقلک دادم. با این حرکتم مریم نقش زمین شد از خنده
    گفتم حدس میزدم. اینم از نقطه ضعفت که قلقلکه. میخوام به مامان بگم که دیگه ازت کتک نخوره
    نگییی هااا. هر چند بعید میدونم اگرم بدونه عرضه داشته باشه رو من اجرا کنه
    از رو زمین بلندش کردم و لپش رو ماچ کردم و گفتم حالا تا ببینم چی میشه. فعلا نمیگم چون طرفدار تو هستم و دلم میخواد تو برنده شی. چون مامان من رو غریبه میدونه دلم میخواد حسابش رو برسی. فقط باید به قولت عمل کنی
    چه قولی؟
    ثابت کنی میتونی لختش کنی
    چشم شومبولو
    اونشب دیگه اتفاق خاصی بینمون نیفتاد

بعد از اون اتفاق کری خوندنای عمم در مورد مامانم زیاد شده بود. منم با اینکه میدونستم خیلی راحت میتونه از پس مامان بربیاد الکی بهش میگفتم خالی نبند، جرأت نداری و نمیتونی و … .
دو هفته بعد عمه پیام داد «فردا میام خونتون بلایی سر پری بیارم که کف کنی. عفتش رو لکه دار میکنم.» منم ایموجی خنده گذاشتم و نوشتم: «عمرا.» از دو هفته پیش هم چندباری مامان و عمه پیش هم بودن اما اتفاقی نیفتاده بود.
فرداش که از خواب پاشدم و مشغول صبحانه خوردن بودم عمه زنگ خونه رو زد و اومد داخل. اون روز بعد از ظهرش مامانم شیفت کاریش بود و باید میرفت. عمه هم همینجوری اومده بود سر بزنه بهمون و بمونه تا شب. زیاد پیش میومد یا عمه بیاد خونمون یا من و مامان پری بریم پیشش سربزنیم و دور هم باشیم. بعد از سلام احوالپرسی عمه رفت تو اتاقم لباس عوض کنه صدا زد ساسان بیا کارت دارم. رفتم تو اتاق مریم مانتوش رو دراورده بود و با تاپ و شلوار بود. همونطور که داشت شلوارش رو درمیورد گفت «امروز دو تا نقشه دارم مامانت رو سرویس کنم تا بفهمی میتونم لختش کنم. اولی رو اجرا میکنم، کافی نبود دومی هم اجرا میکنم.» عمه تاپش رو هم دراورده بود و با شورت نارنجی و سوتین قرمز داشت لباس تو خونه ایاش رو از تو ساکش درمیورد. من که میخ سینه هاش بودم
گفتم «یعنی جلو من لختش میکنی؟ من که از حالا میگم دو تا نقشه رو اجرا کن»
عمه گفت« هووووی کجا رو نگاه میکنی. قبلا هیز نبودی ها»
-قبلا کشفت نکرده بودم

    خفه!. بعدشم نمیشه جلو تو لختش کنم که ناراحت میشه.
    من چیکار باید کنم
    فقط بشین ونگاه کن. بهت میگم
    بوسیدمش و از اتاق زدیم بیرون. یه تاپ رکابی و شلوارک تا زانو مشکی پوشیده بود. مامان هم یه تیشرت سبز و دامن بلند مشکی تنش بود . تو دلم میگفتم چه مبارزه ای ببینم امروز. مامان رو مبل بود و ما هم رفتیم نشستیم پیشش. مامان گفت «چیکار داشتی با ساسان؟»
    عمه یه صدای ماچ دراورد و هم زمان با صدای ماچ خیلی سریع یه فشار به سینه مامان داد که باعث شد مامان از جاش بپره و با جیغ بگه چته وحشی
    عمه: به تو ربطی نداره چیکارش داشتم
    مامان: باز رم کردی وحشی؟
    عمه چیزی نگفت. همیشه این قلدری های مامان کار دستش میداد. بحث عوض شد و گرم صحبت شدیم. حدودا بعد از یکساعت بحث پروژه های عمه شد و دوباره نمیدونم چی شد که کل کل شون شروع شد. مامان به من گفت « ساسان جان عزیزم! ازین مریم بخاری بلند نمیشه ها. فقط ادعاست»
    عمه : «عوضش ساسان جان ازین مامانت کلی بخار بلند میشه از بس گوز گوز میکنه. همش گاز و گوزه و پربخار. پری گوزو»
    مامان:« خوشم میاد حواست به گوزمم هست»
    عمه که کم آورده بود پرید سمت چپ مامان نشست و دست راستش رو انداخت دور گردن مامان و سینه راستش رو گرفت. جیغ و خنده مامان رفت هوا . همزمان مریم دست چپش رو از پایین تیشرت مامان کرد داخل که باعث دو برابر شدن جیغ و خنده مامان شد. چیزی مشخص نبود ولی احتمالا از زیر لباس سینش رو گرفته بود.
    مامان با خنده گفت : «تو رو خدا مریم. ول کن ساسان اینجاست»
    به یه شرط ولت میکنم. برو آشپزخونه شربت درست کن واسمون.
    -باشه باشه فقط دستت رو دربیار
    مریم مامان رو ول کرد. اولین بار بود جلو من دست میکرد تو لباس مامان. مامان که قرمز شده بود رفت تو آشپزخونه شربت بیاره.
    گفتم: «ایول نقشه اولت این بود»
    نه. نقشه اول تازه میخواد شروع شه. بشین و تماشا کن.
    خلاصه عمه پاشد رفت تو آشپزخونه. مامان پشت سینک داشت لیوان میشست برای شربت و دستاش تو دستکش بود. مریم از بی دفاعیش استفاده کرد از پشت سر دو تا دستاش رو برد رو سینه مامان و جیغ مامان بلند شد. کمی طول کشید تا دستکشا ظرفشویی رو دربیاره، بعدش تلاش کرد تا دستای مریم رو از رو سینه هاش برداره اما انگار مریم که سینه هاش رو که میگرفت شل میشد. واسه همین با خنده ول شد رو زمین که من دیگه اونجا رو دید نداشتم (چون پشت اوپن آشپزخونه بود).

نمیدیدم چه اتفاقی میفته اما یکی دو دقیقه فکر کنم مامان هی فحش میداد، جیغ میکشید یا میگفت «تو رو خدا نه نه اونو دیگه نه» بعد از یکی دو دقیقه عمه با یه قر و ناز در حالیکه تیشرت و دامن مامان تو دستش بود اومد بیرون. کف کردم. به همین راحتی تیشرت و دامنش رو کنده بود. بیصدا خندیدم و لایک دادم به مریم. مریم از داخل تیشرت مامان یه سوتین مشکی و شورت کهنه و رنگ و رو رفته صورتی دراورد و پرت کرد تو صورتم. خنده رو صورتم خشکید. باورم نمیشد مامان پری الان لخت مادرزاد پشت اوپنه و مریم همه جاش رو دیده.
مریم با ناز و عشوه و با غرور یه سرباز قهرمان اومد سمتم و لبام رو لیسید و نشست. من فوق تحریک خشکم زده بود و مریم سوتین مامان رو کشید به صورتم. هنوز گرمای سینه های مامان تو سوتینش بود. داشتم سوتینی رو لمس میکردم که همین کمی پیش دو تا سینه داخلش بوده و به زور درومده بود.مریم دست انداخت شلوارکم رو کشید پایین و کیرم رو تو دستش گرفت و آروم گفت جووون.
شورت مامان رو میکشید به کیرم. حس میکردم کس مامان رو به زور داره میمالونه به کیرم. با اینکاراش داشتم ارضا میشدم که یه بوس از کیرم گرفت و کرد ته حلقش و شروع کرد به خوردن کیرم. یه آه کوتاه کشیدم و خیلی آروم گفتمش «مامان اینجاست ممکنه بیاد الان.» کیرم رو از دهنش کشید بیرون و در حالی که شورت مامان رو تو هوا تکون میداد گفت یه درصد فکر کن پری بی شورت بیاد جلوی تو. و باز مشغول خوردن کیرم شد.
این وسط صدای جیغ مامان از پشت اوپن میومد. از فحش خبری نبود و خواهش التماس میکرد که مریم بیخیالش بشه و لباساش رو برگردونه. مریم دوباره کیرم دراورد و به مامان گفت: ساکت پری. مگه کردم توت اینجور ننه من غریبم بازی درمیاری؟ گوزو کیه حالا؟
-تو لباسام رو برگردن اصلا با خودم بودم. غلط کردم.

    بهش فکر میکنم
    این رو گفت و دوباره کیرم رو گذاشت تو حلقش.
    دیگه نتونستم این همه شهوت رو تاب بیارم. با فشار آبم رو پاشیدم و مریم تا تهش رو خورد.
    مادر و پسر یکی ازون یکی سوژه ترید. الان چه حسی داری خودت و مامانت زیر دست منید.
    برای بار آخر سوتین مامان پری رو بو کردم و با تردید گرفتم سمت عمه.
    -نگرانشم هنوز لخته. لباساش رو نمیدی؟
    مریم لباسارش و جمع کرد و رفت نزدیک آشپزخونه و پرت کرد سمت جایی که مامان نشسته بود و اومد نشست کنارم.
    آروم گفتم: مرسی. اصلا فکر نمیکردم اینقدر خوب پیش بره.
    مریم هم آروم جواب داد: خواهش میکنم. بنده خدا فقط کافیه سینش رو بگیری. انگار فلج میشه.
    بعد از کمی مامان از پشت اوپن بلند شد و مشغول شربت شد. کارش تموم شد و با موهای به هم ریخته و چهره ای قرمز با یک سینی شربت اومد. اولین تصورم این بود که جایی از شورت و سوتینش رو دست کشیدم و به کیرم مالیدم که الان رو سینه و کسشه. نمیدونم چی شد که خواستم به روش بیارم و اذیت کنم. اینکار بیشتر تحریکم میکرد. گفتم : خسته نباشی قهرمان.
    این جمله با قهقهه عمه و قرمزتر شدن مامان همراه بود.
    اون روز عمه همه چیز رو به روی مامان میورد و اذیتش میکرد. تا مامان چیزی میگفت عمه جواب میداد میخوای لختت کنم باز؟ یا میگفت میخوای باز پستونات رو بچلونم؟ بگم کجات خال داره؟
    تو یه فرصت که مامان رفت سرویس مریم بهم گفت پلن دو رو اجرا کنم یا کافیشه؟ اینبار یه کاری میکنم ببینیش.
    من گفتم: جدی؟ ناراحت نمیشه؟
    نه بابا! یه کاری میکنم نفهمه که تو دیدیش. خودمم کلی لختش رو دیدم تا حالا. خیلی باجنبه ست.
    حالا که اینطوره اوکی. اجرا کن
    نزدیک بیرون رفتنش که شد و میخواست لباس عوض کنه تو میری تو اتاق خودت و منم میرم تو اتاق مامانت. اینجوری مسلما جلو تو عوض نمیکنه و مجبوره بیاد تو اتاق جلو من عوض کنه. منم به یه بهونه در رو باز میکنم و به یه بهونه دیگه میفتم به جونش و وقتی پشتش رو کردم به در ورودی و موقعیت بود به تو علامت میدم بیا جلو در از پشت سر ببینش. اینجوری پری نمیفهمه دیدش زدی
    -عالیه.
    بایدم عالی باشه. زورش رو من میزنم جقش رو تو. مفت و مجانی لختش رو میبینی
    قربونت برم. جبران میکنم. قول میدم. فقط علامت چی باشه؟
    وقتی گفتمش بگو گوه خوردم بیا جلو در
    از ظهر شد و مامان عزم رفتن کرد. من از قبلش رفتم تو اتاقم که سر و کله مامانم پیدا شد با مانتو شلوار و تاپ به دست. گفت پاشو برو بیرون میخوام لباس بپوشم
    گفتم : خوب برو تو اتاق خودت عوض کن
    -نمیشه. مریم نشسته
    مونده بودم چی بهش بگم. انگار نه انگار همین چند ساعت پیش لخت مادرزاد جلو مریم بود از طرفی نقشمون هم داشت بهم میریخت. دلم میخواست لذت بیشتری ببرم طوری که با حرفام مامان رو خجالت بدم و خودم تحریک بشم. واسه همین گفتم : « نه که تا حالا جلوش لخت نبودی، واسه همین روت نمیشه»
    مامان با اخم و جدی: بی ادب. تو چیکار داری به اینکارا؟
    بنده خدا نمیدونست همه اینا بخاطر منه
    گفتم : « باشه ترسو. میترسی یه کتک دیگه بخوری از عمه»
    اخم مامان باز شد و با یه حالت خاص گفت: از عمه ت؟؟؟ غلط میکنه. جرش میدم پررویی کنه. جلو تو چیزی نگفتم.
    خواهیم دید
    پاشدم از اتاق اومدم بیرون. گذاشتم کمی بگذره تا مطمئن شم لباساش رو دراورده. بعدش صدا زدم: عمه! بیا مامان کارت داره.
    مریم اومد. یه چشمک زدم و بلند جوری که مامان بشنوه گفتم: «مامان داره لباس عوض میکنه کمک میخواد. بعدشم بهم گفت اگه عمه ت پررویی کنه جرش میدم.»
    مریم با یه «عجب» کش دار رفت تو اتاق و در اتاق رو باز گذاشت. هم بهونه باز کردن در دستش دادم که مثلا یادش رفته ببنده و هم بهونه شوخی دستی رو. صداشون از تو اتاق میومد
    مریم: عمه ش رو جر میدی؟ کدوم عمه ش رو؟ من یا طاهره رو؟
    مامان: نکن! آییی!!! به خدا طاهره منظورم بود. وحشییی. ول کن عوضی
    -جلو طاهره هم میگی؟
    نه جلوش نمیگم. گاز میگیره
    آخه پستون خانم چرا پررویی میکنی! جرم بده بینم
    (صدای جیغ) گمشو بیشعور بیتربیت
    جیغ نزن مگه دارم میکنمت؟
    بسه تو رو خدا
    بگو گوه خوردم
    من که پشت در بودم فهمیدم عمه داره علامت میده سریع سرک کشیدم. و دیدم به به. مریم مامان رو با شورت و سوتین به شکم دراز کرده و خودش بالا کله ش نشسته و با رون هاش کله مامان رو نگه داشته. پای مامان هم به سمت در ورودی اتاق بود. یه لایک به مریم دادم. مریم یه لبخند زد و سوتین مامان رو باز کرد و از زیرش کشید بیرون و گفت خب پری میخواستی جرم بدی. مامان گفت: قبول نیست اگه راست میگی یه بار سینه نگیر. وقتی میگیری نامردیه. من حساسم.
    مریم کمی رفت پایینتر و رو کمر مامان نشست و شورت مامان رو کشید پایین
    مریم تو رو خدا اونو دیگه نه. بیشرف امروز چرا اینقدر بیحیا شدی
    اما فایده نداشت و مریم شورت مامان رو از پاش درآورد. صحنه کون لخت مامان پری واقعا جذاب بود. عمه کنار مامان ایستاد و با پاش کنار سینه های لخت مامان رو لمس میکرد اما مامان چون لخت بود تکون نمیخورد و فقط میخندید و سعی میکرد سینه هاش رو بیشتر بچسبونه به زمین تا پای عمه به سینش نرسه. با صدای بلند گفت: ساسان کجایی که جر خوردن مامی جونت رو ببینی. بعدش دولا شد و چند تا اسپنک درست حسابی زد به مامانم. کمی دلم سوخت واسش اما قدرت تحریک خیلی بیشتر بود. مریم یه اشاره بهم داد که یعنی اینجا رو داشته باش. خوابید رو کمر مامان (شکمش رو کمر مامان بود) یه دستش رو از زیر بغل مامان برد داخل (بین مامان و زمین) و رسوند به سینه هاش و اون دستش رو که سوتین مامان داخلش بود برد سمت صورت مامان و جلو چشماش رو گرفت و مثل کشتی گیرا مامان رو نیمه چرخوند و گفت: جوووون پستوناش رو
    چی میدیدم! کس و سینه های مامان جلوم افتاد در حالی که عمم جلو چشماش رو گرفته بود تا من رو نبینه. مامان سریع با یه دستش کسش رو پوشوند . اون یکی دست مریم داشت سینه های مامان رو چنگ میزد و اون یکی دست مامان هم سعی داشت دست عمه رو از رو سینش دور کنه اما خب با گرفته شدن سینه هاش توسط مریم سست شده بود و نمیتونست. تنها راهش التماس و جیغ بود
    مریم بسه. تو روخدا. غلط کردم. گوه خوردم. خدا لعنتت کنه ساسان این عفریته رو انداختی به جونم.
    عمم اشاره داد که من برم و رفتم. فقط بعدش صدای عمم اومد که گفت گوه خوریت رو کمتر کن و اومد بیرون.
    پریدم بغل عمم و محکم بغلش کردم و لبش رو بوسیدم و گفتم مرسی. کیر سیخ شدم به شکم عمه خورده بود.
    مریم گفت: اوووووو چه خبره چه سیخ کردی واسه پری.
    خندیدیم. و دو تا لیوان آب اوردم. عمه لیوان آبش رو خورد و یه ربع بعد مامان با مانتو شلوار و خجالت زده اومد بیرون. گفتم «قربونت برم مامان جونم عیبی نداره. بیا آب بخور جون بگیری اثر کتک ها بره»
    مامان در حالی که دستاش باز کرده بود و بالا برده بود و داشت مقنعه سر میکرد گفت: خدا لعنتت کنه ساسان. اصلا من و کتک؟؟؟ جرش دادم. نیومدی ببینی
    به محض اینکه این رو گفت و دستاش بالا رفته بود (واسه مقنعه) عمه از پشت سینه هاش رو گرفت و گفت: خیلی پررویی پری. همینجا لختت کنم جلو ساسان؟
    مامان: «نه نه! گوه خوردم. دروغ گفتم . جرم داد لختم کرد. ولم کن دیرم شده.»
    با خنده همگی همراه بود و کمی بعد مامان چادر زد و رفت.
    به محض رفتن مامان رفتم سمت عمه. پرید تو بغلم کمرم رو چنگ زد. لب تو لب شدیم. وسطش هی گازم میگرفت. همینطور که بغلم بود بردم تو اتاق خواب انداختمش رو تخت. یقه تیشرتم رو گرفت و کشید . جر خورد تیشرتم. جا خوردم از وحشی بازیاش اما منم همراهیش کردم. تاپش رو کشیدم از سرش در آوردم و قفل سوتینش رو به جای باز کردن کشیدم تا باز شد و از تنش درآوردم. خودمم لخت کامل شدم. مریم هم شلوارک و شورتش رو درآورد.لخت خوابیدم روش. محکم لب میگرفتیم و منم محکم سینه هاش رو چنگ میزدم. تخمام رو گرفت از درد دادم رفت هوا.
    دیدی چطور مامانت جنده من شد؟ دیدی چطور جرش دادم؟ تو میای رو من؟ بخواب زیر جوجه.
    من رو خوابوند اومد روم. نشست رو کیرم و شروع کرد به بالا پایین. مقاومتم بد نبود. اول خودش ارضا شد اما کم نیوورد و هنوز بالا پایین میکرد. نزدیک ارضا بودم گفتم الان میام.
    -بریز داخل قرص خوردم
    با تمام وجود تو کسش خالی شدم. گلوم رو گرفت و گفت تو هم مثل پری زیرخوابمی.
    همونطور لخت تو بغل هم خوابمون برد.

نوشته: مینا

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.