رفتن به مطلب

داستان سکس بیغیرتی کوس دادن زن خوشگلم به دوستم


gayboys

ارسال‌های توصیه شده

     همسر × بیغیرتی × داستان سکسی × داستان همسر × سکس همسر × داستان بیغیرتی × سکس بیغیرتی ×

اولین سکس سیمین با دوستم

سلام
دوستان این اولین داستانی که من نوشتم اگر هم کم و کاستی داشت خودتون یه کاریش بکنید.در ضمن همه اسمها مستعار می‌باشند.
این داستان در واقع گوشه ای از زندگی خصوصی من و سیمین زنم میباشد سعی میکنم همه حقیقت رو براتون باز گو کنم. خب معرفی میکنم من آرمان ۳۸ ساله و سیمین همسرم ۳۴ ساله ، تقریبا#34; ۱۰ سالی میشه ازدواج کردیم نتیجه اش یه پسر خوشگل عین خودمون داریم ۸ سالشه و همدیگرو بی اندازه دوست داریم، من یه پسری با پوست سفید قد ۱۷۷ و وزنم ۷۵ خدارو شکر از چهره هم بد نیستم ، اما همسرم سیمین با پوستی سفید مایل به گندمی و چهره ای بسیار زیبا و دلربا و بی اندازه مهربون که قدش ۱۶۸ و وزنش ۵۸ و سایز سینه ۷۵ _۸۰ که خیلی خواستنیش کرده، خب بریم سر اصل ماجرا ، داستان از زمانی شروع شد که من در ایام کرونا دوبار مبتلا شدم و مجبور شدم هر بار به مدت ۱۴ روز تو خونه خودم تنهایی قرنطینه بشم در روز های قرنطینه من بدون سیمین واقعا#34; اذیت میشدم چون ما معمولا هفته حداقل ۴ بار سکس داشتیم و عاشق این کار بودم بهمین خاطر نمی تونستم بدون سیمینم سر کنم در مدت قرنطینه اولم کارم شده بود فیلم نگاه کردن که یواش یواش به سمت فیلم های ایتالیای باز شد و انواع فیلم‌هارو نگاه میکردم که اکثرا" بالای ۱۸ سال بودن و همه این کار هارو به همسرم گزارش میدادم رفته رفته من از فیلم‌های هات وایف خوشم اومد و فقط اونارو نگاه میکردم تا اینکه برای اولین بار از سیمین خواستم از خودش برام عکس و فیلم سکسی بگیره و برام بفرسته اولش قبول نکرد ولی با اصرار من راضی به انجامش شد و هر روز تو حموم خونه پدرش برام عکس کون و کصشو میفرستاد و من هم لذت می‌بردم کار به جایی رسید که موقع بدن نمایی سیمین با خودش ور میرفت که برای اولین بار ارضاء شد و فیلمشو برام فرستاد البته خیلیم خوشش اومده بود که من بعدا" فهمیدم بعد از قرنطینه اول منو سیمین هرشب عکس و فیلم هارو نگاه می کردیم و خیلی حشری می‌شدیم و سیمین هر شب لباس‌های سکسی تنش می‌کرد و من ازش عکس میگرفتم ، تا اینکه گذشت و من دوباره قرنطینه شدم و اینبار دیگه برام سخت نبود البته اینم بگم بیماری من یه جوری بود که تنفسی مشکل نداشتم فقط درد عضلانی شدید داشتم که با دارو آروم میشدم ، یه روز تو سایتها میگشتم که با کونباز آشنا شدم و هر روز یه سری به سایت میزدم و عکس های سکسی که میزاشتن البته وطنی دیدین میکردم و برام شده بود یه سرگرمی جالب،
یه شب عکس یه دختری رو دیدم که خیلی شبیه سیمین بود و همه ازش خیلی تعریف میکردن وقتی این تعریف هارو دیدم نمیدونم چرا خوشم می اومد و فکر میکردم دارن از سیمین تعریف میکنن بالاخره دلو زدم به دریا و یکی از عکس‌های سکسی سیمین که با یه شورت لامبادای سفید برام فرستاده بود و سوتین هم نداشت گذاشتمش تو گروه و گفتم زنمه نظر بدین شاید باور نکنید آنقدر نظرات زیاد بود که چندین صفحه شده بود و منم هم جواب میدادم و لذت می‌بردم یه روز به خودم اومدم و دیدم همه عکسها و فیلم های زنمه منتشر کردم.گذشت و سیمین به خونه برگشت من هم همه ماجرارو براش تعریف کردم اولش ناراحت شد ولی رفته رفته وقتی خودش هم نظرات پسرا رو نسبت به اندامش میدید خوشش اومد و این شد کار هر شب ما، و هرشب تو سکس ها مون حتما" یه نفر سوی بود البته مجازی که برای رابطمون لازم بود و خیلی حال میکردیم . تا اینکه یه روز عملی شد و سیمین اولین سکسش رو با یه غریبه تجربه کرد…

… دیگه حرفهای سکسی و دیدن فیلم های سکسی سه نفره که همیشه دو مرد با یه زن سکس میکردن شده بود کار هر شب قبل سکسمون ، حین رابطه به سیمین میگفتم دوست داری یه کیر دیگه اینجا بود و اونم خیلی حشری می‌شد و هی میگفت آرمان یکی رو بیار دوتایی جرررم بدین دارم دیوونه میشم منم میگفتم برات جور میکنم عشقم ، خلاصه کار به جایی رسید که هرازگاهی در مورد سکس سه نفره حرف میزدیم و میدیدم که سیمین هم بدش نمیاد تمام روش هایی که بشه سیمین با یه غریبه سکس کنه رو بررسی کردیم ولی می ترسیدیم و زیاد تو بحرش نمی رفتیم تا اینکه یه روز با یه راننده اسنپ آشنا شدم در طول مسیر متوجه شدم که همشهری ما نیست و کار اصلیش نصاب کابین بود که به دلیل مهریه همسر جدا شده اش که به اجرا گذاشته بود کار ثابتی نمی‌کرد،اسمش رضا بود خوش قیافه و هیکلی بچه جنوب بود و خیلیم خوش برخورد بود از اونجایی که مسیرمون طولانی بود یه فکری به ذهنم رسید و سر حرف رو باز کردم ازش پرسیدم با خنده، آقا رضا آلان چند وقته تو حسرتشی؟ اونم با خنده گفت حسرت چی؟ هر دو خندیدیم
بهش گفتم بچه جنوب باشی ۶ ماهه از خانومت هم جدا شدی و تو این شهر غریب و تنها خیلی سخته حتما#34; برات ؟ جواب داد نه آرمان جان اتفاقا" مسافرای همشهریت خیلی خونگرمن دمشون گرم بیشتر از شهر خودم خوش میگذره؟ گفتم جدا" ؟ گفت آره گفتم پس حسابی حال میکنی ؟ گفت راضیم گفتم شکر، اینکه تو شهرمون بهت خوش میگذره خوشحالم گفت آقا آرمان من از اینکه با دخترای هم شریت خوابیدم ناراحت نیستی؟ گفتم نه چرا ناراحت باشم اونا دلشون خواسته بدن تو هم دلت خواسته کردیشون من این وسط چکاره ام گفت دمت گرم چه آدم باحالی هستی گپمون خیلی خودمونی شده بود موقع رسید به مبداء بهش گفتم آقا رضا میشه یه سوالی ازتون بپرسم ؟ گفت اختیار داری داداش بفرما ؟ گفتم راستش ما تو خونمون برای کابینت آشپزخونه میخوایم تغییرات بدیم میشه برای طرحش کمکمون کنی؟؟ گفت حتما#34; باعث افتخار منه گفتم بی زحمت شماره منو سیو کنید منم شماره شمارو سیو میکنم خونمون هم که شناختی همون جایی که سوار شدم گفت مشکلی نیست هر وقت بگین من در خدمتم خداحافظی کردیم پیاده شدم، شب همه ماجرارو برا سیمین تعریف کردم اولش شوکه شد گفت میخواد بیاد چیکار ؟ گفتم معلومه برا طراحی آشپزخانه نکنه فکر کردی میخواد بیاد تو رو طراحی کنه با دستش محکم زد تو سینم گفت خفه شو با خنده گفتم نترس بزار بیاد ببین چطور آدمیه شاید به آرزوت رسیدی اونکه اینجا غریبه هست تازه کیرشم حتما" اونقدری هست که تو میخوای بالاخره بچه جنوبه گفت واقعا" میخوای منو بکنه گفتم خودت چی میگی جنده خانوم؟ گفت راستش تپش قلب گرفتم نه نمیتونم اینکارو بکنم گفتم حالا بزار بریم رو تختمون هی اصرار میکنی پاشو زنگ بزن رضا بیاد من کیر میخوام هردو خندیدیم اون شب رو با حضور مجازی رضا سکس توپی کردیم صبحش که روز جمعه بود من از اول صبح شوخی های سکسی رو با سیمین شروع کردم تا ظهر نشده بود گفت زنگ بزن بیاد شاید طرح خوبی به آشپزخونمون بده منم خندیدم گفتم واقعا" بیاد برای طرح آشپزخانه با خنده، گفت حالا هرچی دیدم نه واقعا" راضیه گفتم اوکی پس من باهاش برای امروز هماهنگ میشم و بعدش پسرمون رو می برم پیش مادرم برمیگردم تو هم حسابی به خودت برس گفت راستی راستی این کارو بکنیم ؟ گفتم حالا بزار بیاد ببینیم چطوری پیش میره ، گفت میترسم بوسش کردم گفتم نترس منکه کس و کونتو برات گشاد کردم شاید آقا رضا یکم گشادترش کنه وقتی دستمو بردم زیر شرتش فکر کردم جیش کرده تعجب کردم گفتم حالا خوبه ترسیدی اگه نترسیده بودی چی میشد هردو خندیدیم . آقا رضا اوکی داد و قرار شد برای نهار بیاد البته با اصرار من . همه کارامون رو کردیم سیمین وقتی از اتاق خواب اومد بیرون من شاخ در آوردم خیلی سکسی و ناز شده بود یه تاپ قرمز نازک با یه سوتین نازک که حجم میمی هاش کاملا" نمایان بود با یه روسری کوچیک که من گفتم اونم نزاره اینجوری بهتره یه شلوار سیاه نازک و چسبناک که همه کس و کونش قشنگ برجسته شده بود، گفت چطورم گفتم خیلی نامردی رضا تو رو ببینه پیش خود من جررت میده با خنده ، گفت بهتر تو همین لحظه زنگ آیفون زده شد…
سیمین برداشت گفت بفرمایید بعدش به من گفت چه پسر خوشگلی بال خنده گفتم تو هم خوشگلی جنده خانوم و محکم با کف دستم زدم رو کونش ، در رو باز کردم آقا رضا بفرمایید گفت اجازه هست سیمین قبل از من گفت بفرمایید وارد شد با من دست داد و احوال پرسی کرد وارد پذیرایی که شد سیمین از رو مبل بلند شد و سلام داد رضا یه لحظه خودشو گم کرد و سلام داد و دستشو برای سیمین دراز کرد خیلی زود متوجه شد که نباید دست بده و سریه دستشو عقب کشید و هممون خندیدیم من گفتم آقا رضا راحت باش خجالت نکش اینجا خونه خودته اونم گفت ممنونم از لطف شما ببخشید مزاحم شدم سیمین گفت نه بابا اختیار دارین ما به شما زحمت دادیم من گفتم آقا رضا این سیمین خانوم همسر و عشق زندگی منه و بعد رو به سیمین کردم گفتم عشقم اینم آقا رضا همونی که تعریفشون رو میکردم سیمین با خنده رفت جلو و با رضا دست داد گفت خوشبختم آقا رضا خوش اومدین اونم گفت منم همینطور ، سیمین رفت که پذیرایی کنه و رضا و من هم شروع کردیم به احوال پرسی ولی حواس رضا کلا" رو سیمین بود وقتی سیمین برای رضا شربت آورد رضا داشت با چشماش سیمین رو می‌خورد وقتی سیمین خم شد برای تعارف کردن سینی شربت‌ به رضا من داشتم کون گنده سیمین رو دید میزدم خیلی سکسی بود جنده و رضا هم داشت به می می اش نگاه میکرد تو اون لحظه رضا یکم پاهاشو جمع کرد و من متوجه شده که کیرش داره شلوارشو پاره میکنه بدبخت ، خب من دیدیم سیمین خیلی راحته رفتم اتاق خواب و سیمین رو صدا زدم عزیزم یه لحظه میای سیمین هم از آقا رضا عذر خواست و اومد پیش من گرفتم بغلش کردم گفتم چطوری گفت خیلی عالیم پسره خیلی پسر خوبیه منم گفتم پس بیا زود شروع کنیم گفت یعنی چی گفتم هیچی بهترین لباس سکسیت رو بپوش و رو تخت دراز بکش بقیش با من اونم اوکی داد اومد پیش رضا رضا داشت میوه می‌خورد بلند شد گفتم بشین راحت باش خودمم یکم تپش قلب داشتم و از حرف زدنم کاملا" مشخص بود نشستم و شروع کردم آقا رضا ببین راستش ازت یه خواهش دارم گفت بفرمایید من در خدمتم با تعجب گفتم ممنون فقط گوش بدین لطفا" گفت باشه پسر حرف گوش کنی هستم منم خندیدیم گفتم همینطوره راستش چون شما اولین باره خونه ما تشریف آوردین یه کادو براتون حاضر کردم امیدوارم خوشتون بیاد گفت نه این چکاری آخه من راضی بزحمتتون نیستم گفتم حالا اینکارو راضی باش بخطر من و سیمین گفت چشم گفتم یه چیزی میخام نشونت بدم فقط باید اولش چشاتو باید ببندم چون میخام سورپرایز بشی گفت اوکی هرجور راحتی آرمان جون ، بلند شدم رفتم پشتش و با دستام چشماشو بستم بعدش گفتم بلند شد آورم بردم اتاق خوابمون تو اتاق خواب چشماشو باز کردم تا چشمش به بدن بلورین سیمین که رو تخت درازکشیده بود افتاد گفت جوووون چه بدنی بعدش منو بغل کرد گفت آرمان ازت ممنونم میتونم بخورمش گفتم مال خودته راحت باش منم نگاهتون میکنم رفت پیش سیمین خیلی تو کارش وارد بود از رفتارش مشخص بود از پاهای سیمین شروع کرد به بو کشیدن و لیس زدن تا رسید به کصش از رو شورت سیاه لامبادای سیمین لیس میزدم و آخ اوخ های ریز سیمین بلند شد سیمین گفت رضا بیا لبامو بخوره اونم گفت چشم سیمین خشگل من با دست راستش میمی سیمین رو گرفت و با دست چپش سیمین رو نیم خیز کرد و بعدش رو دست چپش خوابوند و با ولع زیاد لبای سیمین رو می‌خورد سیمین هم حسابی حشری شده بود اون داشت لبای رضا رو مک می زد بعدش رضا با دستش راستش سوتین سیمین رو زد کنار و گفت جووون چه مهمه های سفید و نرمی و شورع کردن به خودن ممه هاش دیگه از آخ آوخ های ریز سیمین خبری نبود داشت ناله میکرد میگفت آرمان به رضا بگو کیر میخام اونم میگفت بخودم بگو برات میزارم تو دهنت منم داشتم با این صحنه ها حال میکردم و با کیرم ور میرفتم حس خیلی خوبی داشتم از اینکه یه غریبه داشت سیمین منو مقابل چشمام میخوره حال میکردم رضا دستشو برد زیر شرت سیمین و با انگشتش به سیمین حال میداد انگشتشو آورد بیرون و برد تو دهنش خیلی صحنه خوبی بود یواش یواش رفت سراغ کص و کون سیمین و حسابی لیسشون میزد سیمین رو قمبل کرده بود و داری داشت از پایین تا سوراخ کونش لیس میزد سیمین داشت ارضا می‌شد که رضا گفت جنده خانوم خشگل آرمان برگرد منم برا شما سورپرایز دارم ایستاد مقابل سیمین گفت چشاتو ببند اونم بست کمر شلوارشو باز کرد و کشید پایین از زیر شرت آبجی رنگش مشخص بود من فکر کردم لوله پلیکاست لامصب به سیمین گفت جنده خانم باز کن اون چشای خشگلت رو وقتی سیمین کیر رضا رو دید گفت آخ جووون چه صلابتی میشه مال من باشه رضا به من نگاه کردم گفتم مال تو خشگلم سیمین اومد پیشم بغل کردم اول کیر منو ساک زد رضا هم از پشت داشت کونشو انگشت میکرد گفتم رضا جوون اوکیش کروم گفت آره موقه زبون کردن متوجه شدم الان خودم ترتیبش رو میدم سیمین برگش و نشست بغل منو و شرت رضا رو کشید پایین به چه کیری بود کلفت و رگ دار رات ۲۰ سانت می‌شد سیمین طوری براش ساک میزد که انگار اولین باره داره سکس میکنه منم با میمیاش ور میرفتم به رضا گفتم زنم چطوره گفت بی نظیره تو عمرم همچین کصی ندیدم ازتون ممنونم سیمین دست بردار نبود آنقدر ساک زد که رضا داشت ارضاء می‌شد گفت بسه بزار بکنمت بردش رو تخت پاهاشو داد بالا سر کیرش رو گذاشت رو سوراخ کص سیمین گفت آرمان اجازه هست گفتم داداش مال خودته راحت باش آنقدر طلبه های محکمی میزد که من ترسیدم گفتم رضا یواشتر یکبار مصرف نیست سیمین گفت بزار محکمتر بزنه دارم دیوانه میشم با انگشتاش داشت پهلو های رضارو چنگ مینداخت و داد میزد من سریع رفتم پذیرایی تلوزیون رو روشن کردم و صداشو بلند کردم که صدای سیمین جنده نره بیرون برگشتم دیدیم عجب صحنه ای سیمین داری شده و رضا زبونش رو کرده سوراخ کونش گفتم عشقم مطمئنی میخای کون بدی به رضا این کیرش هم کلفته هم بزرگ گفت کیر به این میگن دوستم دارم برا همیشه مال من باشه منم راستش یکم بهم بخورد و احساس حقارت کردم ولی از دیدن صحنه لذت میبردم نشستم کیرمو گرفتم دستم و جق میزدم شلوارمو کامل در آوردم چون چیزی نمونده بود آبم بیاد رضا آروم آروم سر کیرش رو کرد تو کون سیمین زن من و منم راستش بیشتر از سیمین حال میکردم رضا گفت آرمان الان ببین کون زنتو چطوری فتحش میکنم دوسه بار بعد از اینکه کلاهک کیرش رو کرد تو کون سیمین یواش یواش همه کیرشو کرد تو کون زنم سیمین انقدر بلند داد میزد و مثل گربه ای که چنگال انداخته رو تخت و تو داری بزور میکشیش تو این لحظه بود که سیمین سست شد و افتاد رو تخت و ناله میکرد رضا هم همه آب کیرش رو ریخت تو کون سیمین و افتاد روش آب کیر منم فکر کنم یه متری رفت بالا تا حالا اینجوری ارضاء نشده بودم …
نوشته آرمان امیدوارم خوشتون بیاد.
اگه خوشتون بیاد از اتفاقهای جدید و واقعیمون براتون مینویسم .

نوشته: آرمان

 

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.